160 « وَقَطَّعْناهُمُ اثْنَتَىْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً وَأَوْحَيْنا إِلى مُوسى إِذِ اسْتَسْقاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ وَظَلَّلْنا عَلَيْهِمُ الْغَمامَ وَأَنْزَلْناعَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوى كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَما ظَلَمُونا وَلكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»
ترجمه :
160. و جدا كرديم ما بنى اسرائيل را به دوازده سبط كه هر كدام آنها جماعتى بودند، پس وحى نموديم به سوى موسى زمانى كه قومش از او آب طلبيدند اينكه بزن به عصاى خود سنگ را پس شكافته شد از آن سنگ دوازده چشمه آب كه از براى هر يك از اسباط چشمهاى ، معين شد كه هر كدام از اين جماعت محل شرب خود را بدانند و سايه انداختيم براى آنها از ابر سايبانى كه از حرارت آفتاب اذيت نبينند و نازل كرديم بر آنها منّ و سلوى را، بخوريد از پاكيزههايى كه خداوند روزى شما كرده و ما ظلم به آنها نكرديم و لكن خود آنها بودند كه به خود ظلم كردند.
تفسير :
توضيح كلام: [ در بيان دوازده سبط بنى اسرائيل ] خداوند در سنّ پيرى دو پسر به ابراهيم عطا فرمود: «الْحَمْدُ للّهِِ الَّذِى وَهَبَ لِى عَلَى الْكِبَرِ إِسْمعِيلَ وَإِسْحقَ»[1] ، و از هر كدام نسل ابراهيم تا قيامت باقى است . و « سبط » اولادِ اولاد را مىگويند و از اين جهت حضرت حسن و حسين را سِبْطَىْ رسول اللّه مىنامند، و اسحاق يعقوب را آورد و سبط اسحاق كه اسرائيل نام داشت اولاد يعقوب هستند و آنها دوازده نفر بودند و از هر كدام جمعيت زيادى به وجود آمد كه دوازده سبط شدند. و اما از اولاد اسماعيل قبايل عرب تشكيل شد و هر طايفه را قبيله نام نهادند مقابل اسباط بنى اسرائيل : «وَقَطَّعْناهُمُ اثْنَتَىْ عَشْرَةَ أَسْباطاً»[2] كه اين دوازده سبط از يكديگر جدا بودند و خداوند ميان آنها را جدايى انداخت كه مزاحم يكديگر نباشند و از براى هر سبطى رئيسى قرار داد كه در تحت اطاعت او باشند و رؤا در تحت اطاعت نبىّ وقت باشند كه در عهدِ موسى ، موسى بود تا زحمت انبيا كمتر باشد.
«أُمَماً» كه هر سبطى جماعت كثيرى بودند بالغ بر الوفى [ = هزارها ] كه هر كدام يك امتى مىشدند .
«وَأَوْحَيْنا إِلى مُوسى إِذِ اسْتَسْقاهُ قَوْمُهُ»؛ طلب آب كردند، بعضى گفتند در تيه[3] بوده[4] و بعضى گفتند در حال مسافرت بوده كه از دريا گذشتند و از فرعونيان نجات پيدا كردند، خداوند وحى فرستاد بر موسى «أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ»، الف و لام الحجر عهد است و سنگ مخصوصى بوده، و در اخبار داريم كه اين عصا و حجر به آدم عنايت شده و جزو ميراث انبيا و اوصيا و ودايع نبوت و امامت بوده و الان در خدمت حضرت بقية اللّه (عجل اللّه فرجه) است و پس از ظهورش اصحابش را بدين وسيله آب مىدهد[5].
«فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً» در اينجا تعبير به « انبجاس » فرموده و در سوره بقره به انفجار «فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً»[6]، و فرق بين اين دو گفتند كه انبجاس ابتداى خروج ماء است از چشمه و قليل است و انفجار پس از زمانى است كه دهنه چشمه باز مىشود و آب كثير خارج مىشود. «قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ»؛ يعنى هر امتى از سبطى كه براى آنها معين شده «مَشْرَبَهُمْ» محل شرب كه مزاحم يكديگر نباشند.
«وَظَلَّلْنا عَلَيْهِمُ الْغَمامَ»، از تفسير قمى از حضرت باقر عليهالسلام روايت شده مفادش اين است كه موقعى كه از دريا گذشتند در بيابانى وارد شدند كه حرارت شمس تابيده بود و نه گياهى و مأكولى داشتند و نه آبى، به موسى
اعتراض كردند كه ما را از آبادىها بيرون كردى مىخواهى ما را [ وارد ] بيابان مرگ كنى خداوند ابرى فرستاد [ مانند ] سايبان بر سر آنها بود از حرارت شمس نجات پيدا كردند[7].
«وَأَنْزَلْنا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوى»، معروف بين مفسرين « منّ » را ترنجبين تفسير كردند، لكن در اخبار دارد[8] شيئى بود حلو و شيرين و خداوند منّت گذارده بر آنها فرستاده لذا او را منّ ناميدند و سلوى مرغ بريان كرده.
«كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ»؛ خداوند مىفرمايد بخوريد از چيزهاى پاكيزه ، كه منّ و سلوى و آب خارج از حجر و سايه غمامه ، تماماً تفضل الهى بر آنها بوده ، مع ذلك اين همه فساد از آنها صادر مىشود لذا مىفرمايد: «وَما ظَلَمُونا»؛ كسى ظلم به خدا نمىكند هر چه مىكند به خود مىكند «وَلكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»، يعنى يظلمون بأنفسهم.
هر چه هست از قامت ناساز بىاندام ما است
ور نه تشريف تو بر بالاى كس كوتاه نيست
-------------------------------------------------------------
[1] . حمد مختص خدايى است كه به من بخشيد در سنّ پيرى اسماعيل و اسحاق را. سوره ابراهيم: آيه 39.
[2] . اسباط ، نامى قرآنى كه اهل تفسير ، مراد از آن را فرزندان يعقوب يا قبايل بنى اسرائيل دانستهاند . اين واژه پنج بار در قرآن كريم آمده است . در چهار مورد از اين يادكردها ، يعنى در سورههاى مدنى بقره 2/136 ، 140 ، آل عمران (3/84 ) و نساء (4/163) ، جداى از مفهوم آيات ، جايگاه اين واژه در كنار نام پيامبران الهى و به صورت « ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب و اسباط » ديده مىشود . در سوره مكى اعراف (7/160) به تقسيم اسباط به دوازده امت ( قبيله ) اشاره شده است .
واژه اسباط كه جمع كلمه سبط است ، در اشعار عربى پيش از اسلام نيامده است . سيوطى اين واژه را از « معرَّبات » قرآن و برگرفته از عبرى شمرده .
در منابع تفسيرى و لغت عرب ، سبط به معناى نوادگان و قبايل ، هر دو آمده است . بيشتر مفسران و لغويان منظور از اسباط را همانا دوازده فرزند يعقوب دانستهاند . همچنين گفته شده كه اسباط ، قبايل تشكيل شده از 12 فرزند يعقوبند و اين لفظ نزد بنى اسرائيل همان معناى قبايل نزد اعراب را دارد و براى تميز آنان از قبايل عرب و تشخيص فرزندان اسماعيل و اسحاق از يكديگر آنان را بدين نام خواندند .
در اسفار عبرانى عهد عتيق نيز واژه « شبَط » علاوه بر آنچه ياد شد ، به معنى قبيله نيز به كار رفته است . كاربرد اخير اگر چه داراى معنايى عام است ، ولى كاربرد خاص آن براى دوازده قبيله بنى اسرائيل است كه همانا فرزندان يعقوب و قبايل ايشان باشند .
منابع اسلامى غالباً بر اين باورند كه در بين اسباط بنى اسرائيل تنها برخى كسان همچون يوسف ، داوود ، سليمان ، موسى و عيسى عليهمالسلام به پيامبرى رسيدهاند و دوازده فرزند يعقوب عليهالسلام تنها اولاد پيامبران بودهاند . طوسى و در پى وى طبرسى معتقد است كه برادران يوسف به سبب ستمى كه بر وى روا داشتند ، مرتكب گناه شدند و از اين رو نمىتوانند به پيامبرى برگزيده شود ، چرا كه پيامبر ، معصوم از فعل قبيح است . در كتب تفسيرى از سويى « اسباط » به سان قبايل بنى اسرائيل مطرح گرديده است كه از ميانشان پيامبرانى برخاستهاند و از سويى ديگر با طرح كردن مسأله گناه برادران يوسف عملاً از دوازده فرزند يعقوب به عنوان « اسباط » سخن به ميان آمده است .
داستان فرزندان يعقوب و قبايل ايشان كه به اسباط دوازدهگانه شهرهاند ، بر پايه آنچه در عهد عتيق آمده ، و كما بيش در روايات اسلامى نيز تكرار گشته ، از اين قرار است : يعقوب براى ازدواج با راحيل ، هفت سال پدر وى ، لابان را خدمت كرد ، اما نيرنگ لابان مجبور به ازدواج با « لِبه » خواهر بزرگتر راحيل شد . وى از همسر خود صاحب شش پسر به نامهاى رَئوبين ، شَمعون ، لاوى ، يهودا ، يَساكار و زَبولون شد . از سوى ديگر ، يعقوب هفت سال ديگر لابان را خدمت كرد و راحيل را نيز به همسرى خود درآورد و راحيل به سبب سترون بودن ، كنيزش ، بِلْهه را به شوهر خود داد تا از او صاحب فرزندى گردد . بدين ترتيب بلهه براى يعقوب دان و نَفْتالى را بزاد . ليه خواهر بزرگتر براى آنكه از ارج و منزلتش نزد شوى كاسته نشود ، كنيز خود زِلْفه را در اختيار يقعوب گذارد و يعقوب از زلفه نيز صاحب دو فرزند به نامهاى جادو و آشير شد . اما نازايى راحيل از ميان برفت و براى شوهرش ، بنيامين و يوسف را آورد . از ميان اولاد برادران ، دو فرزند يوسف ، به نامهاى مَنَستى و اَفرائيم هر كدام براى خود قبيلهاى تشكيل دادند . و بدين سان ، بنى يوسف خود به دو سبط بنى منسى و بنى افرائيم منقسم شدند . اين دو سبط در كنار 11 سبط يعقوب جمعاً 13 سبط را پديد آوردند . پس از گذشت زمان و توالى نسلها از هر كدامِ اينان ، قبايلى به وجود آمد و آنان اسباط بنى اسرائيل يا به طور مطلق بنى اسرائيل خوانده شدند . بر پايه عهد عتيق ، در آن هنگام كه اسباط بنى اسرائيل به همراه موسى عليهالسلامو العازار در موآب مقابل اَريحا حضور داشتند ، به دستور خداوند هر قبيله شمارش شده ، بر حسب جمعيت ايشان ، زمين كنعان ميان آنان ، از بزرگترين قبيله تا كوچكترين ، تقسيم شد . در اين ميان بنى لاوى متصدى خدماتِ مقدسه در هيكل قرار داده شدند و به همين سبب سهمى از اراضى به ايشان نرسيد و شايد به همين علت ، طبرى سبط لاوى را سبط نبوت خوانده است . در هر حال دوازده سبط ديگر كه اراضى را تصاحب نمودند ، در كنار يكديگر زندگى مىكردند و هر كدام براى خود رئيس و قلمروى مجزا داشتند و در مواقع لازم به يكديگر يارى مىرساندند . پس از مرگ سليمان عليهالسلام اين دوازده سبط به دنبال برخى مناقشات به دو گروه منقسم شدند ؛ اعقاب يهودا و بنيامين در جنوب ، و ديگر اسباط دهگانه در شمال ، صاحب مملكت و پادشاهان جداگانه گشتند . دائرة المعارف بزرگ اسلامى : ج8 مدخل « اسباط » ، ص128 و ص129 با اقتباس و تصرف .
[3] . دوره زمانى چهل سال كه بنى اسرائيل در آن در سرگردانى و گمراهى بسر بردند .
[4] . تفسير الصافى: ج2، ص245 .
[5] . بحار الأنوار: ج13، ص192.
[6] . پس دوازده چشمه آب از آن سنگ جارى شد. سوره بقره: آيه 60.
[7] . تفسير قمى: ج1، ص58 و مجمع البيان: ج1، ص224.
[8] . ر . ك : كافى : ج6، ص370؛ تفسير التبيان: ج1، ص258 ـ 259 و بحار الأنوار: ج13، ص166 ـ 167.
آیه ١٦٠ « وَقَطَّعْناهُمُ اثْنَتَىْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً وَأَوْحَيْنا ... »
- بازدید: 2388