خبر سعد بن عبد الله اشعرى قمى

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

شيخ صدوق، در کتاب کمال الدين، از محمّد بن على بن محمّد بن حاتم نوفلى، معروف به کرمانى، واو از ابوالعباس احمد بن عيسى وشّاء بغدادى، از احمد بن طاهر قمى، واو از محمد بن بحر بن سهل شيبانى، واو از احمد بن مسرور از سعد بن عبد الله قمى، روايت کرده که گفت: من، شوق زيادى به گردآورى کتاب هايى داشتم که در آن ها، امور صعب ومشکل علوم وظرايف ودقايق آن درج شده باشد. با اشتياق کامل آن ها را مطالعه مى کردم تا حقايق شيعه را آشکار سازم. من، مشتاق حفظ موارد اشتباه ونامفهوم آن ها بودم. بر آن چه از معضلات ومشکلات علمى دست مى يافتم، به آن ها حريص بودم ودر اختيار همه کس قرار نمى دادم. نسبت به مذهب اماميه، متعصب بودم. هنگام مناظرات، نه تنها از تأمين جانى وسلامتى خود چشم پوشى مى کردم، بلکه در انتظار تنازع ودشمنى وکينه ورزى وبدگويى بودم. بدون ترس، عيب فرقه هاى مخالف شيعه را بازگو مى کردم وپرده از نقاط ضعف پيشوايان آنان بر مى داشتم ونسبت به آنان پرده درى مى کردم، تا آن که گرفتار يک ناصبى شدم که در منازعهِ اعتقادى، سخت گيرتر ودر دشمنى، کينه توزتر ودر جَدَل وپيروى از باطل، تندتر ودر پرسش، بدزبان تر ودر پيروى از باطل ثابت قدم تر بود.
نخستين اشکال
سعد گويد: يک روز که با ناصبى مزبور مناظره مى کردم، گفت: اى سعد واى بر تو واصحاب وهمفکران ات! شما رافضيان، مهاجر وانصار را سرزنش مى کنيد وامامت آنان را از ناحيهِ رسول خدا انکار مى کنيد. اين صديق (ابو بکر) کسى است که به واسطهِ شرف سابقهِ خود بر جميع صحابه برترى جست. آيا نمى دانيد که رسول خدا، او را به اين منظور با خود به غار برد که مى دانست او خليفهِ بعد از وى است او کسى است که از تأويل قرآن پيروى مى کند وزمام امور امّت اسلامى را به دست مى گيرد وتکيه گاه امّت مى گردد واز آنان دفاع مى کند وپراکندگى ها را سامان مى بخشد واز درهم ريختن کارها، جلوگيرى به عمل مى آورد، وحدود الهى را جارى مى سازد وبراى فتح بلاد مشرکان لشکرکشى مى کند؟ همان طور که پيامبر به نبوّت خود هراسان بود واهمّيّت مى داد، براى خلافت وجانشين خود هم اهمّيّت قائل بود. زيرا شخص گريزان که خود را پنهان مى کند واز دست دشمن متواريست. معمولاً در مقام کمک ومساعدت از ديگرى بر نميآيد واو را به مخفيگاه خود راه نمى دهد وچون مى دانيم که پيامبرپ در اين هجرت قصد کناره گيرى وگريز داشت ووضعيت مقتضى کمک از احدى نبود، مقصود رسول خدا از اينکه ابو بکر را با خود در غار برد روشن مى شود که علّتش همان است که شرح داديم، حفظ جان ابو بکر بود. لذا على را در بستر خود خوابانيد، چون به گرفتار شدن وکشته شدن او اعتنايى نداشت زيرا وجود على سنگين بود وبردن او، براى اش دشوار بود لذا با او همسفر نشد. از طرفى مى دانست که اگر او کشته شود، مشکلى برايش نيست وديگرى را به جاى وى جايگزين مى کند تا در کارهاى مشکل جاى او را بگيرد.

سعد گويد: من، در ردّ او پاسخ هاى مختلفى دادم، امّا او، پيوسته وبلا فاصله، هر يک از آن ها را نقض وردّ مى کرد.

سپس گفت: اى سعد! اشکال ديگرى دارم که بينى رافضيان را خرد مى کند! آيا شما نمى پنداريد که صدّيق (ابو بکر) که از پليدى شکّ واوهام پيراسته ومبرّا است وفاروق (عمر) که حامى ومدافع امّت اسلام بوده است، منافق بودند؟ شما براى اين ادعا، به شب عقبه(1) استدلال مى کنيد.
اى سعد! به من بگو: آيا صديق (ابو بکر) وفاروق (عمر) از روى طوع ورغبت اسلام آوردند ويا آن که به زور واکراه بود؟
سعد گويد: من انديشه کردم که چه گونه اين سؤال را از خود برگردانم تا تسليم وى نشوم وبيم آن داشتم که اگر بگويم آن دو (ابو بکر وعمر) از روى ميل ورغبت اسلام آوردند، او احتجاج کند ودليل بياورد به اين که در اين صورت، پيدايش نفاق در دل آن ها معنا ومفهومى ندارد؛ زيرا، نفاق هنگامى به دل راه مى يابد که هيبت وهجوم وغلبه فشار وسختى، انسان را ناچار سازد که برخلاف ميل قلبى خود، چيزى را اظهار کند، مانند قول خداوند تعالى:
(فَلَمّا رَأوا بَأسَنَا قالُوا ءَامَنّا بِاللهِ وَحدَهُ وَکَفَرنَا بِمَا کُنّا بِهِ مُشرِکينَ فَلَم يَکُ يَنفَعُهُم ايمانهم لَمّا رَأوا بَأسَنَا).(2)
يعنى، (هنگامى که عذاب شديد ما را ديدند، گفتند: (به خداوند يک تا ايمان آورديم وبه معبودهايى که همتاى او مى شمرديم، کافر شديم).، ولى ايمان آوردن شان بعد از مشاهدهِ عذاب وفشار ما، به حال شان سودى نداشت.
اگر مى گفتم، آنان، با اکراه واجبار اسلام آوردند، مرا مورد سرزنش قرار مى داد ومى گفت، آن جا (در مکه) شمشيرى کشيده نشد که موجب وحشت آن دو شود.
سعد گويد: من، با شگردى خاص، از او روى گردانيدم وديگر با او سخن نگفتم، در حالى که تمام اعضاى بدن ام از شدّت غضب ورم وآماس کرده بود ونزديک بود از غصه، جگرم پاره پاره شود.
من، پيش از اين واقعه، طومارى تهيه کرده بودم که در آن، تقريباً، بيش از چهل مسئلهِ دشوار را نوشته بودم وکسى را نيافته بودم تا پاسخگوى آن مسائل باشد. آن ها را نگه داشته بودم تا از عالم شهر خود احمد بن اسحاق (قمى) که مصاحب واز خواص مولايمان ابو محمد (عليه السلا م) امام حسن عسکرى (عليه السلام)) بود سؤال کنم. پس به دنبال او رفتم. در آن وقت، او، به قصد سُرمن راى وبراى شرف يابى حضور امام زمان (عليه السلام) بيرون رفته بود. من هم پشت سر او راه افتادم تا در يکى از منازل راه، به او رسيدم. چون با او مصافحه کردم؛ گفت: (آمدن ات پيش من خير است!) عرض کردم: (اوّلاً، مشتاق ديدار شما بودم وثانياً، طبق معمول وعادت هميشگى، سؤال هايى از شما دارم). گفت: (در اين مورد، با هم برابر هستيم ومن نيز مشتاق ملاقات مولايمان ابو محمد (عليه السلام) هستم ومى خواهم مشکلاتى در تأويل ومعضلاتى در تنزيل را از ايشان بپرسم. اين مصاحبت ورفاقت، ميمون ومبارک است، زيرا، به وسيلهِ آن، به دريايى خواهى رسيد که عجايب اش تمام وغرايب اش، فانى نمى شود. او، امام، است).
 
- پاورقی -

1) شب عقبه، شبى بود که درباره اش آيات 64 به بعد از سورهِ توبه نازل شده است جهت اطلاع به تفاسير وکتاب هاى مربوط مراجعه شود. خلاصهِ آن، اين است که طبق بعضى از نقل ها، گروهى از منافقان، تصميم گرفتند شتر پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) را در بازگشت از جنگ تبوک، در گردنه اى رَم دهند تا پيامبر کشته شود. رسول خدا، از تصميم آنان از طريق وحى با خبر شد. عمار ياسر وحذيفه از جلو وپشت سر مراقب بودند. به گردنه که رسيدند، منافقان حمله کردند. پيامبر، آنان را شناخت ونام شان را به حذيفه گفت. حذيفه پرسيد: (چرا فرمان قتل آنان را نمى دهى؟) حضرت فرمود: (نمى خواهم بگويند که محمد چون به قدرت رسيد، مسلمانان را کشت...). ابن اسحاق وديگران گويند: (آن منافقان، دوازده نفر بودند واسم آنان را ذکر مى کنند که چندتايشان از همين بزرگان ايشان اند.). (المحلى، ابن حزم، ج 11، ص 224؛ تاريخ الاسلام، (سيره خلفاء)، ص 494.
(2) غافر، 85 - 84.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page