محمد ميانجى
آنچه امروز ازحضرت فاطمه(س) مىدانيم نتيجه تلاش روايتگران امينو صادقى است كه سخنان و احوالات اين بانوى بزرگوار را براى مابه ثبت رسانده و حفظ كردهاند و ما بر اين اساس است كهمىتوانيم فضاى آن عصر را ترسيم كنيم وبه نمادى از پاكيزگى وطهارت فاطمه(س)، ولايت مدارى، مظلوميت وى دستيابيم.
بىشك در اين ميان نقش زنان راوى پررنگتر از مردان است چه وىبانويى پاكيزه بود كه پروانگان حريمش عموما زنان بودند.
آنچه در اين مقاله مىخوانيم معرفى مختصر يكى از اين بانوانپرتلاش است كه از حضرت زهرا(س) به صورت مستقيم رواياتى شنيده وبراى آيندگان به يادگار نقل كردهاست. البته تعداد بانوانى كهبه صورت غير مستقيم و يا يكى، دو واسطه به نقل احاديثحضرتپرداختهاند، به حدود 24 نفر مىرسد و ما براى حفظ اختصار دراين مجموعه مقالات تنها به راويان بدون واسطه آن حضرتمىپردازيم و با نام مبارك «امسلمه» اين شماره را زينتمىبخشيم.
ام سلمه
نامش هند، پدرش، ابىاميهبن مغيره و مادرگراميش عاتكه بنت عبدالمطلب بود. ام سلمه با پذيرش اسلام در دوران نخستين اعلامرسالت از سابقين در اسلام شد و با ارادهاى كامل در شمارمهاجران به حبشه در آمد. از همسر اولش، ابوسلمه صاحب چهارفرزند (سلمه، عمر، دره و زينب) شد و در سال چهارم هجرى در پىوفات شوهرش به عقد پيامبر در آمد و توفيق ديدار و همراهى بافاطمه، كوثر محمدى را يافت.
زندگى اين بانوى پرهيزكار به چند دوره تقسيم مىشود كه حمايتعلنى از اهلبيتعليهم السلام در تمام دوران مشخصه اصلى حياتسياسى او در هر مرحلهاى است. در دوران اميرمومنان(ع) نقشبازدارنده در جنگ جمل و نصيحتهاى مفصل به همسر ديگر پيامبر،او را در صف محبان اهلبيتعليهم السلام قرار داد.
مقام روايى ام سلمه
از رسول خدا(ص)، حضرت على(ع)، فاطمه زهرا(س) و شوهرش حديث نقلمىكند. اما روايت كنندگان از وى بسيارند از جمله: فرزندانشعمر، زينب، عامر پسرخواهرش مصعب بن عبدالله، عبدالله بن رافعو نافع و سفينه و پسرش و ابوكنيز و خيره والدهالحسن و صفيهبنتشيبه و هند بنت الحارث، ابوعثمان الهندى، ابووائل وسعيدبن مسيب.
علما اهلسنت 378 حديث و اهل تشيع بيشتر از آن از ام سلمهروايت كردهاند و اين مقدار حديث گوياى مقام و شان والاى روايىاو است.
باكوثر رسول
بعد از وفات حضرت خديجه(س) سرپرستى فاطمه توسط پيامبر به امسلمه سپرده شد. و او توانست ضمن سرپرستى از كودك پاكيزه رسولخدا، انس و الفتى با وى يابد كه تا آخرين سالهاى حياتش موجبهدايت او شود. در ضمن ام سلمه به واسطه اين ارتباط بهگنجينهاى از روايات و معارف دستيافت كه هريك بازگوكنندهگوشهاى از اوضاع آن عصر و موضعگيريهاى او است. اعتراض بهخليفه در پى غصب ولايت و فدك يكى از فرازهاى زندگى اوست. دراين رويداد تلخ ام سلمه نزد خليفه آمد و گفت:
«آيا به مانند فاطمه اينگونه سخن مىگويى؟ و او به خدا قسمحوريهاى در بين آدميان است. در آغوش پيامبر تربيتيافتهفرشتگان او را دستبه دستبردهاند. و در كشتزار پاكيزگى خوبرشد كرد و به خوبى پرورش يافت.
آيا گمان مىكنيد رسول خدا(ص) ميراث را بر او حرام كرد و به اوخبر نداد؟ حال آنكه خداوند فرمود: (و انذر عشيرتك الاقربين) پسپيامبر فاطمه را نيز انذار داد. اينك او آمده، ميراثش رامىخواهد. و او بهترين زنان و مادر سرور جوانان و هم وزن دخترعمران و جليلهاى است كه هم وزن ندارد. با پدرش رسالتهاىپروردگارش تمامى يافت.»
روايتگر نور
ام سلمه به طور مستقيم از رسول خدا(ص) و حضرت فاطمه(س) و گاهبه واسطه شوهرش از پيامبر روايات فراوانى (بيش از سيصد روايت)
برجاى گذاشت. برخى از اين روايات از حالات حضرت فاطمه خبرمىدهند. مانند خوشحالى حضرت از اينكه اولين زنى است كه خطبهاش(عقد) را جبرئيل خوانده است... اما رواياتى كه ام سلمه ازبانوى دوسرا نقل كرد بارتند از:
1- بوى بهشتى
امام صادق(ع) فرمود: «ام سلمه گفت: از حضرت زهرا(س) پرسيدم:
آيا بوى خوش ذخيره كردهاى؟
فرمود: آرى. آنگاه عطرى آورد و مقدارى در كف دستم ريخت. بوىخوشى داشت كه هرگز نشنيده بودم. گفتم: اين عطر خوشبو را ازكجا تهيه كردهاى؟ فرمود: «هو عنبر يسقط من اجنحه جبريل»،اين مشكى است كه از بال و پر جبرئيل فرو ريخته است.
2- كار طاقت فرسا
ام سلمه روايتى ديگر را از طريق اميرمومنان(ع) روايت كرده استكه از شدت و سختىكارهاى خانه اميرمومنان خبر مىدهد تا آنجا كهفاطمه زهرا(س) نزد پدر رفت و اين چنين گفت: «قد مجلتيداى منالرحى ليلتى جميعا ادير الرحى حتى اصبح و ابوالحسن يحملحسنا و حسينا» دستهايم از آسياب كردن در طول شب تاول زده استتا صبح آسياب را مىگردانم و ابوالحسن (على(ع» از حسن و حسيننگهدارى مىكرد.
همين روايت از طريق «دولابى» از ام سلمه از على(ع) اينگونهنقل شده است:
«يا رسول الله لقد مجلتيداى من الرحا اطحن مره و اعجن مره»اى رسول خدا! دستانم از كار كردن با آسياب تاول زده است. گاهىگندم آرد مىكنم و زمانى آرد را خمير مىسازم.
3- خيانت منافقان
ام سلمه مىگويد: به فاطمه(س) گفتم: اى دختر رسول خدا(ص) حالشما چگونه است؟ فرمود: صبح كردم در ميان حزن شديد و اندوهعظيم در حالى كه پيامبر(ص) رفته و وصى او مظلوم شده است.
سوگند به خدا حشمت و عظمت آن كس دريده و نابود شد كه بر خلافحكم خدا در قرآن و سنت و سفارش پيامبراسلام در تاويل و تفسيرقرآن، حق امامت او را غصب كرده و به ديگران سپردند. اينگونهبرخوردهاى خصمانه از كينه توزيهاى جنگ بدر و خونخواهى كشتگانجنگ احد آنهاست كه در درون قلب نفاقآلود و انديشه فتنهانگيزشان پنهان بوده است و تاكنون جرات اظهار آن را نداشتند.
تا در آن هنگام كه حكومت الهى بازيچه دست قدرت طلبان گرديد وامام بحق منزوى شد. آتش كينههاى ديرينهشان زبانه كشيد و بارانمصبيتها و مشكلات برما فرو ريختند. و رشتههاى ايمان را دريدند.
و نسبتبه وعدههاى الهى كه برهمه واجب فرموده بود، حفظ وپاسدارى از رسالت پيامبر(ص) و دفاع از پرهيزكاران و مومنان راچه بد و زشت عمل كردند.
اما افسوس كه در جهت انتقام گرفتن از پدران مشرك و منافق خودكه در جنگهاى اسلامى كشته شدند و عليه اسلام جنگيدند، به دنياروى آوردند و فريب دنيا را خوردند.
ماهنامه كوثر شماره 30
ام سلمه انيس فاطمه(س)
- بازدید: 3630