عاشورا از اسلام‌ تا اسلام‌

(زمان خواندن: 17 - 33 دقیقه)

سيد علي‌ نظام‌زاده‌
عاشورا، همچون‌ كوهي‌ است‌ عظيم‌ به‌ وسعت‌ تاريخ‌، به‌ زيبايي‌ جلوة‌ الهي‌ و به‌رنگ‌ خون‌ِ سيدالشهدا. قيام‌ امام‌ حسين‌ (ع) مانند دشت‌ نيست‌ كه‌ بتوان‌ تا انتهايش‌ راديد و كرانه‌ هايش‌ را مشاهده‌ كرد، داستان‌ يك‌ كوه‌ است‌، از هر طرف‌ مي‌توان‌ آن‌ را درك‌كرد، مي‌توان‌ از آن‌ بالا رفت‌ و از جنبه‌هاي‌ متفاوتش‌ بهره‌ برد. پس‌ كربلا داستاني‌ در دل‌خود جاي‌ داده‌ است‌ كه‌ هر چه‌ از آن‌ بگويي‌، كم‌ گفته‌اي‌ .
حسين‌ (ع) فرزند دختر رسول‌ اللّه‌ 6 كه‌ ايمان‌ را بر مصلحت‌ مقدم‌ مي‌داشت‌. اوپسر علي‌ (ع) است‌ كه‌ شجاعت‌ و هيبتش‌، دشمنان‌ را فراري‌ مي‌داد و فرزند فاطمه‌ است‌ كه‌ در برابر ظلم‌ و ستم‌ مي‌ايستد و مي‌سوزد، ولي‌ كوتاه‌ نمي‌آيد. پس‌ بايد حماسه‌اي‌را ايجاد مي‌كرد كه‌ در تاريخ‌ بشريت‌ بماند و الگوي‌ حق‌ پرستان‌ِ تاريخ‌ باشد .
او در مدينة‌ النبي‌ زيسته‌ و با اسلام‌ حقيقي‌، كاملاً آشنا بود، پس‌ «جامعة‌ اسلامي‌مطلوب‌» را مي‌شناخت‌. اما انحراف‌ خلافت‌،اشرافي‌ گري‌ها،ظلم‌ و ستم‌ها،خاموش‌ كردن‌ياد و نام‌ جدش‌ رسول‌ اللّه‌  توهين‌ به‌ مادرش‌ زهرا 8 و سب‌ و توهين‌ به‌ پدرش‌علي‌ بن‌ ابي‌طالب‌ (ع) را ديده‌ و شنيده‌ بود .
بعد از پنجاه‌ سال‌ پس‌ از رحلت‌ پيامبر،«تغييري‌ در فرهنگ‌ اسلام‌»به‌ وجود آمد كه‌با خودِ اسلام‌، در تضاد بود.لذا امام‌ شرايط‌ را مناسب‌ ديد كه‌ با قيام‌ خود،اصلاحي‌ عظيم‌ درجامعه‌ اسلامي‌ ايجاد كند،اصلاحي‌ كه‌ نه‌ تنها در آن‌ زمان‌ و مكان‌،بلكه‌ در هر عصر ومكاني‌،الگو و خواستة‌ مسلمان‌ واقعي‌ باشد. سيدالشهدا بااين‌ قيام‌ نشان‌ داد كه‌ از اسلام‌تااسلام‌ فاصلة‌ زيادي‌ هست‌،آموزه‌هاي‌ ديني‌،يگانه‌ است‌،اما برداشت‌ها متفاوت‌ است‌،اوخوب‌ مي‌دانست‌ كه‌ وقتي‌ شكل‌ حكومتي‌ اسلام‌،با روح‌ آن‌ در تعارض‌ باشد،برداشت‌ مردم‌عادي‌ و تازه‌ مسلمان‌ها از دين‌،جنبة‌ طاغوتي‌ و اشرافي‌ پيدا مي‌كند و كم‌ كم‌ روح‌ واقعي‌ واصيل‌ اسلام‌ فراموش‌ مي‌شود.پس‌ بايد يك‌ مصلح‌ از جان‌ گذشته‌ بيايد،چه‌ بهتر كه‌ نوة‌رسول‌ خدا، فرزند خليفة‌ مسلمين‌ و امام‌ شيعيان‌ باشد. او بايد با حماسه‌ و خون‌ خود،تفاوت‌اسلام‌ با اسلام‌ را در تاريخ‌ به‌ يادگار بگذارد و با«انقلاب‌ اجتماعي‌» خود، به‌ اصلاح‌ جامعة‌ديني‌ بپردازد.
امسال‌ كه‌ سال‌«عزت‌ و افتخار حسيني‌» نام‌ گرفته‌ است‌، بايد سال‌ شناختن‌ِ واقعي‌آن‌ امام‌ همام‌ باشد،نه‌ شناخت‌ ظاهري‌،بلكه‌ شناخت‌ آرمان‌ هايش‌، شناخت‌ ايده‌هايش‌،فرهنگش‌ و اخلاقش‌،او با قيامش‌ عزت‌ و افتخار را به‌ اسلام‌ بخشيد و ميراثش‌«نهضت‌حسيني‌»فراروي‌ تمام‌ حق‌ پرستان‌ تاريخ‌ قرار دارد.
در اين‌ مقال‌ِ كوتاه‌، سعي‌ شده‌ با بررسي‌ جامعة‌ مطلوب‌ِ اسلامي‌ و انحراف‌هايش‌،به‌ قيام‌ امام‌ حسين‌ و عوامل‌ اجتماعي‌، فرهنگي‌ آن‌ نيم‌ نگاهي‌ انداخته‌ و آثاراجتماعي‌ آن‌ را بررسي‌ كنيم‌. تا نه‌ اين‌ كه‌ حسين‌ (ع) را بشناسانيم‌، بلكه‌ خودمان‌، شيعه‌ ووظايف‌ شيعيان‌ را شناخته‌ و در رسيدن‌ به‌ الگوي‌ عزت‌ و افتخار كوشا باشيم‌.
جامعه‌ مطلوب‌ از ديدگاه‌ اسلام‌
اسلام‌، ديني‌ اجتماعي‌ است‌ و فقط‌ به‌ بعد فردي‌ِ انسان‌ توجه‌ ندارد.اين‌ دين‌ بااصول‌،ارزش‌ها و هنجارهايش‌،و نيز اعياد، مناسك‌،احكام‌ و اخلاق‌ اجتماعي‌،تك‌ تك‌مسلمانان‌ را اجتماعي‌ كرده‌ و حتي‌ احكام‌ فردي‌اش‌ نيز آهنگ‌ اجتماعي‌ دارد.آموزه‌هاي‌ديني‌، چون‌ نص‌ صريح‌ قرآن‌، سيرة‌ پيامبر و ائمة‌ معصوم‌ نيز همگي‌ بر اين‌ نكته‌ تأكيددارند كه‌ اسلام‌ ديني‌ اجتماعي‌ است‌ .
تعاليم‌ِ اسلام‌ بر اساس‌ مكتب‌ و ايدئولوژي‌ اجتماعي‌اش‌،ناگزير به‌ ايجاد جامعه‌اي‌مي‌باشد،زيرا در جامعه‌اي‌ كه‌ لائيسيسم‌ يا كمونيسم‌ حاكم‌ است‌، مسلمانان‌،نمي‌توانندزندگي‌ اجتماعي‌ِ مطابق‌ با دستورات‌ اسلام‌ را اجرا كنند.پس‌ جامعه‌اي‌ از نظراسلام‌،مطلوب‌ و نمونه‌ است‌ كه‌ حاوي‌ِ آداب‌،رسوم‌،ارزش‌ها،هنجارها،اخلاق‌ اسلامي‌ و دريك‌ كلمه‌ «فرهنگ‌ اسلامي‌» باشد.بررسي‌ ويژگي‌هاي‌ جامعة‌ مطلوب‌ از ديدگاه‌ اسلام‌،خود مجالي‌ ديگر مي‌طلبد كه‌ ما در اين‌ جا به‌ گوشه‌هايي‌ از آن‌ اشاره‌ مي‌نماييم‌.
عدالت‌
يكي‌ از ويژگي‌هاي‌ جامعه‌ اسلامي‌، مودّت‌ و همدلي‌ است‌ كه‌ اين‌ امر،معلول‌ِ روح‌عدالت‌،برابري‌ و برادري‌ موجود در اسلام‌ است‌. زندگي‌ مسالمت‌آميز اسلامي‌ كه‌ در قرآن‌تصريح‌ شده‌ و نيز سنت‌ پيامبر اكرم‌ 6 در خواندن‌ عقد برادري‌ بين‌ مهاجران‌ و انصار وهم‌ چنين‌ سيره‌ امام‌ علي‌ (ع) در عدالت‌ اقتصادي‌ و اجتماعي‌، همگي‌ بر عدالت‌ِ اسلامي‌تأكيد دارند. عدالت‌ و مساوات‌ كه‌ از صفات‌ خداوند تعالي‌ است‌،به‌ عنوان‌ يكي‌ از اصول‌اساسي‌ جامعة‌ اسلامي‌ پذيرفته‌ شده‌ است‌.البته‌ بايد توجه‌ كنيم‌ كه‌ چنين‌ عدالتي‌ نه‌ درزمان‌ جاهليت‌،و نه‌ امروز در هيچ‌ جامعه‌اي‌ به‌ طور كامل‌ رعايت‌ نمي‌شود و پس‌ از انحراف‌در خلافت‌ اسلامي‌ نيز به‌ افول‌ گراييد و اشرافي‌ گري‌ و تضادهاي‌ طبقاتي‌ و قومي‌جانشين‌ آن‌ شد .
رواداري‌ و اصول‌ گرايي‌
احكام‌ و ارزش‌هاي‌ اسلامي‌،جامعة‌ اسلامي‌ را به‌ سمتي‌ هدايت‌ مي‌كند كه‌ تك‌تك‌ افرادِ جامعه‌، پاسدار اصول‌ و ارزش‌هاي‌ اسلامي‌ باشند و در مقابل‌ پايمال‌ شدن‌حقوق‌ ديني‌ و انساني‌ عكس‌ العمل‌ نشان‌ دهند.امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر و نيز احكام‌ واخلاق‌ اجتماعي‌ِ اسلام‌، مؤيد اين‌ مطلب‌ بوده‌ و مسلمان‌ واقعي‌ بايد در برابر جامعه‌مسئول‌ و متعهد باشد .
اما در عين‌ وجود اصول‌ گرايي‌،اسلام‌، دين‌ بخشش‌ و گذشت‌ و رواداري‌ است‌. يكي‌از ويژگي‌هاي‌ اسلامي‌ است‌ كه‌ در آموزه‌هاي‌ ديني‌ دربارة‌ آن‌ تأكيد فراواني‌ شده‌ است‌. دراسلام‌،پذيرش‌ دين‌،اختياري‌ است‌ ( لا اكراه‌ في‌ الدين‌) اسلام‌ احسن‌ القول‌ است‌، ولي‌ديگر دين‌ها نيز پذيرفته‌ شده‌اند. در اسلام‌، بيعت‌ با خليفه‌ نيز اجباري‌ نيست‌ ( چنان‌ چه‌سلوك‌ امير مؤمنان‌ در آغاز حكومتش‌ اين‌ گونه‌ بود.) در اسلام‌، در برابر دشمنان‌ نيز رواداري‌ هست‌ كه‌ در مدينة‌ النبي‌، و در حكومت‌ علوي‌، در برابر خوارج‌ چنين‌ اصلي‌، حكم‌فرما بود.
بنابراين‌ جامعة‌ اسلامي‌ِ نمونه‌، جامعه‌اي‌ است‌ كه‌ در عين‌ پاسداري‌ از اصول‌ وارزش‌ها، رواداري‌ را نيز محترم‌ بشمارد.
حقوق‌ بشر و امنيت‌
اسلام‌، دين‌ حقوق‌ بشر است‌ و حقوق‌ طبيعي‌ و مادي‌ و معنوي‌ مسلمانان‌ و غيرمسلمانان‌ و حتي‌ حيوانات‌ نيز در جامعة‌ اسلامي‌، محترم‌ شمرده‌ مي‌شود. علي‌ رغم‌، تفكربرخي‌ انديشوران‌ علم‌ حقوق‌ مبني‌ بر اين‌ كه‌ مفهوم‌«حق‌»، پس‌ از دوران‌ مدرن‌ ايجادشده‌ و دوران‌ قبل‌ از آن‌«عصر تكليف‌»است‌، سيرة‌ ائمة‌ معصوم‌ ثابت‌ مي‌كند كه‌ در آن‌زمان‌ نيز هر كس‌، حق‌ انتخاب‌ِ رهبر، حق‌ آزادي‌ در انتخاب‌ِ دين‌، حق‌ برخورداري‌ عادلانه‌از بيت‌ المال‌ و حق‌ برابري‌ و برادري‌ داشته‌ و تمامي‌ اين‌ حقوق‌ مهم‌ و محترم‌ شمرده‌ شده‌.البته‌ ممكن‌ است‌ كه‌ در يك‌ حكومت‌ به‌ ظاهر اسلامي‌ - مانند معاويه‌ - اين‌ حقوق‌رعايت‌ نمي‌شد، اما در ذات‌ِ اسلام‌ و فرهنگ‌ اسلامي‌، توجه‌ به‌ حقوق‌ جامعه‌ جاي‌ گاه‌ويژه‌اي‌ داشته‌ و مورد تأكيد ائمه‌ معصوم‌ بوده‌ است‌.
يكي‌ از حقوق‌ اساسي‌ و نيازهاي‌ فطري‌ انسان‌«امنيّت‌»است‌ كه‌ با احكام‌ و اخلاق‌اسلامي‌،تضمين‌ شده‌ است‌ و با توجه‌ به‌ سنت‌ اسلامي‌ و آموزه‌هاي‌ ديني‌،در هيچ‌جامعه‌اي‌ چون‌ جامعة‌ اسلامي‌،امنيت‌ و آرامش‌ِ اجتماعي‌ِ ناشي‌ از آزادي‌ اجتماعي‌ به‌ طوركامل‌ ايجاد نمي‌شود.البته‌ چنين‌ امنيتي‌ در زمان‌ معاويه‌ و يزيد از بين‌ رفته‌ و تماميت‌خواهي‌ و استبداد و خفقان‌،جاي‌ گزين‌ آن‌ شده‌ بود.
حق‌ محوري‌
يكي‌ از ابعاد ايمان‌ و جامعة‌ اسلامي‌«حق‌ محوري‌»و«خدا محوري‌»است‌. اين‌حق‌ محوري‌ باعث‌ مي‌شود كه‌ خط‌ قرمزهايي‌ براي‌ رفتار و سلوك‌ هر فرد ايجاد شود و هرفرد در حيطة‌ عمل‌ خود،با توجه‌ به‌ حقوق‌ خداوند و جامعه‌ تصميم‌گيري‌ كند.
يكي‌ از مشكلاتي‌ كه‌ امروزه‌ گريبان‌ گير غرب‌ و تفكر سكولار و دين‌ گريز شده‌است‌،مسئله‌ پوچي‌ جهان‌ و نيز طغيان‌ و يا سرگرداني‌ در جامعه‌ است‌،مثل‌ همان‌ مفهوم‌«از خود بيگانگي‌» الينيشن‌ ماركس‌ يا ديگر جامعه‌ شناسان‌. ولي‌ اگر فردي‌ به‌ خداوند وتكاليف‌ خود در برابر او معتقد باشد،نه‌ تنها دچار طغيان‌ و سرگرداني‌ نمي‌شود،بلكه‌ زندگي‌هدف‌ داري‌ همراه‌ با خشوع‌ در برابر خداوند،خواهد داشت‌ .
همه‌ اين‌ ويژگي‌ها و نيز مردم‌ سالاري‌،قانون‌ گرايي‌ و...در اسلام‌ و جامعة‌ اسلامي‌وجود دارد و در مدينة‌ النبي‌ نيز با سعي‌ و كوشش‌ پيامبر اكرم‌ و يارانش‌ تا حدودي‌ اجراشد.اگر سير جامعه‌ اسلامي‌ نبوي‌،تداوم‌ مي‌يافت‌ و تا مهدي‌ موعود،هر كدام‌ ازائمه‌معصوم‌ : ، جامعة‌ و حكومت‌ اسلامي‌ را اداره‌ مي‌كردند،چنين‌ جامعه‌اي‌ را تجلي‌بخشيده‌ و جهان‌ مادي‌ را پر از عدل‌ و داد، معنويت‌ و عقلانيت‌ مي‌كردند.
اما متأسفانه‌ سير خلافت‌ و حكومت‌ اسلامي‌،منحرف‌ شد و با اين‌ كه‌ علي‌ 7 - درزمان‌ حكومتش‌- با تمام‌ وجود سعي‌ داشت‌،اين‌ انحراف‌ها را جبران‌ كند،اما دولتش‌ دوام‌نيافت‌ و چون‌ مردم‌ نيز به‌ طور كامل‌ آمادگي‌ نداشتند، حكومت‌ علوي‌ تداوم‌ نيافت‌ وشخصي‌ چون‌ معاويه‌ به‌ خلافت‌ اسلامي‌ رسيد،كه‌ برداشت‌ او از اسلام‌ و شيوه‌ و ايده‌هاي‌او كاملاً بااسلام‌ واقعي‌ در تضاد بود.البته‌ بايد توجه‌ كرد كه‌ امير مؤمنان‌ و سلوك‌ سياسي‌اجتماعي‌اش‌، در تاريخ‌ ماندگار است‌ و الگوي‌ حكومت‌ عدل‌ علوي‌ فراروي‌ مسلمين‌جهان‌ باقي‌ ماند.
تغيير فرهنگ‌ اسلامي‌
هر جامعه‌اي‌ داراي‌ آداب‌، رسوم‌، ارزش‌ها، هنجارها، نهادها،اخلاق‌ و احكامي‌است‌ كه‌ با نام‌«فرهنگ‌»از آن‌ ياد مي‌كنند. هسته‌ اصلي‌ و اوليه‌ هر جامعه‌اي‌ فرهنگ‌ آن‌جامعه‌ است‌ و به‌ تعبير جامعه‌ شناسان‌، فرهنگ‌ به‌ مثابة‌ هوا براي‌ جامعه‌ است‌ كه‌ بدون‌ آن‌حيات‌ و تداوم‌ ندارد. جامعة‌ اسلامي‌ نيز از فرهنگ‌ اسلامي‌ سر چشمه‌ مي‌گيرد كه‌ منبعث‌از سيره‌ و سلوك‌ نبوي‌ و نيز واقعيت‌ها، حقيقت‌ها و موقعيت‌ هاي‌ خاص‌ جامعه‌ آن‌ زمان‌عربستان‌ است‌.
پيامبر اسلام‌  با كوشش‌ فراوان‌ خود و يارانش‌ توانست‌، فرهنگ‌ جاهليت‌ كه‌خود نوعي‌«ضد فرهنگ‌»بود را منسوخ‌ سازد و ارزش‌ها، هنجارها، اخلاق‌ و احكامي‌ را درجامعه‌ تجلي‌ بخشد كه‌ در عين‌ عقلاني‌ بودن‌، الهي‌ بوده‌ و متناسب‌ با نيازهاي‌ هرمسلمان‌ و انسان‌ خردگرا در طول‌ تاريخ‌ مي‌باشد. اما اين‌ جامعه‌ اسلامي‌ و اين‌ فرهنگ‌ديني‌ كه‌ با همت‌ نبوي‌ و غيرت‌ علوي‌ و همراهي‌ و مجاهدت‌ مهاجران‌ و انصار، شكل‌گرفته‌ بود، پس‌ از رحلت‌ بنيان‌ گذارش‌، رو به‌ افول‌ گراييد و از سير اصلي‌ اش‌ خارج‌ شد .
نقطه‌ آغاز تغييرات‌ در فرهنگ‌ اسلامي‌، تغيير و انحراف‌ در ارزش‌ هاي‌ جامعه‌اسلامي‌ بود كه‌ دشمنان‌ جاهل‌ و معاندان‌ زيرك‌ دست‌ به‌ دست‌ هم‌ دادند و به‌ تغيير وانحراف‌ در ارزش‌ هاي‌ اسلامي‌ كه‌ عقايد عميقاً ريشه‌دار در جامعه‌ اسلامي‌ بود، پرداختندكه‌ در اين‌ مقال‌ به‌ برخي‌ از آن‌ انحراف‌ ها اشاره‌ مي‌كنيم‌ .
1- انحراف‌ خلافت‌
اولين‌ و مهمترين‌ گام‌ در تغيير ارزش‌ ها و اصول‌ اسلامي‌، منحرف‌ ساختن‌ سيراصلي‌ حكومت‌ اسلامي‌ بود كه‌ با«سقيفه‌» صورت‌ گرفت‌. با اين‌ كه‌ بارها رسول‌ اكرم‌ 6 به‌ خلافت‌ امير مؤمنان‌ (ع) اشاره‌ فرموده‌ بود، اما عده‌اي‌ از مهاجران‌ و انصار در سقيفه‌ بني‌ساعده‌ تجمع‌ كرده‌ و حكومت‌ رااز صراط‌ حق‌ و مسير راستين‌ آن‌ منحرف‌ كردند. جامعه‌شناسي‌ِ سقيفه‌ و علل‌ تاريخي‌ آن‌ خود، مجال‌ ديگري‌ را مي‌طلبد كه‌ به‌ آنها اشاره‌ كوتاهي‌مي‌نماييم‌.
برخي‌ ممكن‌ است‌ معتقد باشند چون‌ جامعة‌ آن‌ زمان‌، آمادگي‌ پذيرش‌ عدالت‌،آزادي‌، مدارا- كه‌ در سيره‌ نبي‌ اكرم‌ اجرا شده‌ بود - نداشتند، با چنين‌ انحرافي‌ مقابله‌نكردند و حتي‌ از آن‌ استقبال‌ نمودند.
عقيدة‌ ديگر اين‌ است‌ كه‌«سن‌ و سال‌»، عامل‌ اساسي‌ انحراف‌ مسلمانان‌ بوده‌ وچون‌ هنوز در جامعة‌ عرب‌، فرهنگ‌ اسلامي‌ِ برتري‌ بر اسلاس‌ تقوا و شايستگي‌ مستحكم‌نشده‌ بود، و حتي‌ مهاجران‌ و انصار مقابل‌ پيامبر نيز مقاومت‌ مي‌كردند و زير پرچم‌اسامة‌بن‌زيد- كه‌ علي‌رغم‌ جواني‌ از سوي‌ رسول‌ اللّه‌ به‌ رهبري‌ سپاه‌ گماره‌ شده‌ بود -نمي‌رفتند.پس‌ نمي‌توانستند بپذيرند امير مؤمنان‌ كه‌ در آن‌ زمان‌ جوان‌ 33 ساله‌ بود به‌حكومت‌ اسلامي‌ برسد.
برخي‌ ديگر بر اين‌ عقيده‌اند كه‌ علت‌ پذيرش‌ سقيفه‌، «نخبه‌ گرايي‌ باطل‌» بوده‌است‌ كه‌ رهبران‌ و نخبگان‌ِ جامعه‌، كه‌ صالح‌ نبوده‌اند و از اسلام‌؛ حكومت‌ و خلافت‌ رامي‌خواستند، اين‌ واقعه‌ را ايجاد كردند و مردم‌ نيز كه‌ در عمل‌ِ انجام‌ شده‌ قرار گرفته‌ بودند،اجازه‌ يا جرأت‌ اعتراض‌ را نداشتند. البته‌ دربارة‌ نخبه‌ گرايي‌ توضيح‌ كافي‌ را خواهيم‌ داد.
به‌ هر حال‌ با هر دليلي‌، سقيفه‌ واقع‌ شد و با انحراف‌ حكومت‌ اسلامي‌، در طي‌ 25سال‌، تغييري‌ در فرهنگ‌ و ارزش‌هاي‌ اسلامي‌، ايجاد شد كه‌ علي‌ (ع) براي‌ پذيرش‌خلافت‌ و احياي‌ سيره‌ نبوي‌، ناچار به‌ اصلاحي‌ عظيم‌ و حتي‌ انقلابي‌ اسلامي‌ بود. امادوران‌ حكومت‌ آن‌ حضرت‌ نيز به‌ جنگ‌ ها با گروه‌ هايي‌ سپري‌ شد كه‌ در سال‌ هاي‌انحراف‌ حكومت‌، هويت‌ و فرهنگ‌ اسلامي‌ را فراموش‌ كرده‌ بودند و تحمل‌ پذيرش‌ سيرة‌علوي‌ را نداشتند. دولت‌ امير مؤمنان‌ بيش‌ از پنج‌ سال‌ دوام‌ نيافت‌ و با اين‌ كه‌ ايده‌ و الگوي‌عظيمي‌ براي‌ اجتماع‌ و حكومت‌ اسلامي‌، به‌ جاي‌ گذاشت‌، اما براي‌ اصلاح‌ كل‌ جامعه‌دچار مشكل‌ شد و پس‌ از آن‌ حضرت‌ نيز دشمن‌ دين‌ و سنت‌؛ يعني‌ معاويه‌ حاكم‌ شد .
با انحراف‌ خلافت‌، حكومت‌ اسلامي‌ كه‌ بايد نماينده‌ افكار و آراي‌ مسلمانان‌ وتجسم‌ روح‌ جامعه‌ اسلامي‌ باشد، تشكيل‌ نشد و آثار و تبعات‌ فراواني‌ به‌ جاي‌ گذاشت‌ :
1- حاكماني‌ كه‌ صلاحيت‌ كامل‌ نداشتند - از نظر علم‌، تقوا، عدالت‌ و سياست‌ - وبا روح‌ اصيل‌ اسلامي‌ بيگانه‌ بودند،صاحب‌ سيادت‌ مطلق‌ و رياست‌ بي‌ قيد و شرط‌ شدند وحكومت‌ هايي‌ ايجاد شد كه‌ از حالت‌ استبدادي‌ خارج‌ شده‌ بود و تماميت‌ خواه‌ - توتاليتر -گشته‌ بود .
2- بيت‌ المال‌ مسلمانان‌ كه‌ در زمان‌ پيامبر 6 به‌ طور عادلانه‌ تقسيم‌ مي‌شد،نيز با بي‌ خردي‌ و سياست‌ هاي‌ غلط‌،با تبعيض‌ هاي‌ نژادي‌، قومي‌ و قبيله‌اي‌ مواجه‌ شد ومصارف‌ خوش‌ گذراني‌ - بعضي‌ - خلفا و اشراف‌ از آن‌ تأمين‌ مي‌شد ونارضايتي‌ عمومي‌ وتضادهاي‌ طبقاتي‌ را بيشتر مي‌كرد.
3- عصبيت‌، جاهليت‌ و امتيازهاي‌ نژادي‌ و فاميلي‌ كه‌ اسلام‌ با آنها مبارزه‌ كرده‌بود، دوباره‌ از سوي‌ حاكمان‌ اسلامي‌ رواج‌ مي‌يافت‌ و بي‌ عدالتي‌ اجتماعي‌ را نيز گسترش‌مي‌داد. به‌ طوري‌ خليفه‌ دوم‌ بين‌ عرب‌ و عجم‌ تفاوت‌ زيادي‌ قائل‌ مي‌شد و از سوي‌ معاويه‌نيز اين‌ سياست‌ تداوم‌ يافت‌ و حتي‌ معاويه‌ به‌ يكي‌ از حاكمانش‌ چنين‌ دستور داده‌ است‌ :
«رفتارت‌ نسبت‌ به‌ عجم‌ طبق‌ سنت‌ عمر باشد كه‌ سبب‌ خواري‌ و ذلت‌ آنهاست‌.عرب‌ ها از عجم‌ زن‌ بگيرند، ولي‌ به‌ آنها زن‌ ندهند. ارث‌ ببرند، ولي‌ ارث‌ ندهند. حقوق‌ آنهارا از بيت‌ المال‌ بسيار كم‌ قرار بده‌ و عجم‌ ها را در مساجد در صف‌ اول‌ قرار نده‌ و مناصب‌امامت‌ و قضاوت‌ را براي‌ آنان‌ قرار نده‌.»
4- اخلاق‌ حسنه‌،برتري‌ بر اساس‌ تقوا، حقوق‌ و آزادي‌ هاي‌ فردي‌ و اجتماعي‌محترم‌ شمرده‌ نمي‌شد و در برابر اعتراض‌ ها و انتقادها،تهديد، تبعيد، زندان‌ و حتي‌ اعدام‌قرار داشت‌. علي‌ (ع) مجبور به‌ بيعت‌ با خليفه‌ شد و همسرش‌ نيز مورد اهانت‌ قرار گرفت‌.عمار ياسر يار ديرينه‌ پيامبر به‌ علت‌ انتقاد، مورد ضرب‌ و شتم‌ خليفة‌ سوم‌ قرار گرفت‌ اباذرمجاهد خستگي‌ ناپذير تبعيد شد، حاكم‌ مسلمين‌ در كوفه‌، مست‌ به‌ مسجد رفت‌، دشمنان‌پيامبر كه‌ آنها را از مدينه‌ تبعيد كرده‌ بود- مثل‌ حكم‌ بن‌ ابي‌ العاص‌ - به‌ احترام‌ به‌ مدينه‌باز گشتند، نماز جمعه‌ از سوي‌ معاويه‌ در روز چهار شنبه‌ خوانده‌ شد، اشرافي‌ گري‌، شراب‌خواري‌ و غناو... و جاي‌ سادگي‌ و تقوا را گرفته‌ بود، ياران‌ نزديك‌ و حتي‌ همسر پيامبر،مقابل‌ امير مؤمنان‌ جنگ‌ به‌ راه‌ انداختند. و سرانجام‌ چنان‌ شد كه‌ از اسلام‌ فقط‌ نامش‌باقي‌ ماند و تمام‌ اينها معلول‌ انحراف‌ خلافت‌ و حكومت‌ نالايقان‌ بود.امام‌ حسين‌ (ع) ثابت‌ كرد، حكومت‌ حق‌ِ فرزندان‌ رسول‌ خداست‌ كه‌ غصب‌ شده‌ و به‌ انحراف‌ رفته‌ است‌ .
2- ممانعت‌ از نقل‌ حديث‌
يكي‌ از انحراف‌هاي‌ ديگر در ارزش‌ ها و فرهنگ‌ اسلامي‌، ممانعت‌ از نقل‌ احاديث‌پيامبر در حكومت‌ برخي‌ خلفا بود. و به‌ جاي‌ اين‌ كه‌ افراد عامي‌ و تازه‌ مسلمان‌ با روح‌اصيل‌ اسلامي‌ و نيز آموزه‌هاي‌ اوليه‌ دين‌، آشنا شوند و از معدن‌ ائمه‌ معصوم‌ بهره‌ ببرند،نزد ابوهريره‌ها مي‌رفتند و گروه‌ مرجع‌ جامعة‌ اسلامي‌،افرادي‌ لاابالي‌ و منحرف‌ و متملق‌گشته‌ بودند كه‌ با تطميع‌ ناچيزي‌ حاضر بودند احاديثي‌ را به‌ نام‌ نبي‌ اكرم‌ 6 جعل‌نمايند.
اين‌ سير منع‌ نقل‌ حديث‌ از زمان‌ خليفه‌ دوم‌ آغاز شد و حتي‌ در تاريخ‌ ذكر شده‌ كه‌او دستور مي‌داد تا احاديث‌ نبوي‌ جمع‌ آوري‌ شود و سوزانده‌ شود و با اين‌ كه‌ امام‌ علي‌ (ع) سعي‌ كرد كه‌ اين‌ سياست‌ را اصلاح‌ كند و برخي‌ از احاديث‌ و روايات‌ نبوي‌ محفوظ‌ بماند،اما معاويه‌ پارا فراتر از خليفة‌ دوم‌ گذاشت‌ و با تطميع‌ برخي‌ فرصت‌ طلبان‌، به‌ دست‌ كاري‌در احاديث‌ مي‌پرداخت‌ و يا حتي‌ داستان‌ هاي‌ اهانت‌آميزي‌ به‌ پيامبر و همسرانش‌ نسبت‌مي‌داد. ضمناً دستور به‌ سب‌ و لعن‌ امير مؤمنان‌ نيز داده‌ بود.
اين‌ رويه‌ باعث‌ مي‌شد كه‌ احكام‌، هنجارها، اصول‌ و اخلاق‌ اصيل‌ اسلامي‌، براي‌مردم‌ ذكر نشود و تأسف‌ بارتر اين‌ كه‌ سيره‌ و سلوك‌ اشرافي‌ نيز به‌ نام‌ خلفاي‌ اسلامي‌مطرح‌ مي‌شد. بنابراين‌ تازه‌ مسلمانان‌ از يك‌ طرف‌ نمي‌توانستند با اسلام‌ِ اصيل‌ ورهبران‌ واقعي‌ خويش‌ آشنايي‌ پيدا كنند و از سوي‌ ديگر، بينش‌ غلط‌ و طاغوتي‌ از اسلام‌ رادر سلوك‌ خلفاي‌ اسلامي‌ مشاهده‌ مي‌كردند كه‌ با روح‌ واقعي‌ اسلام‌ فاصله‌ داشت‌ .
نخبه‌ گرايي‌ باطل‌
متفكران‌ِ جامعه‌شناسي‌ و تاريخ‌، تغيير در ارزش‌ هاي‌ يك‌ جامعه‌ را حاصل‌ دوحوزه‌ در جامعه‌ مي‌دانند: يا عموم‌ مردم‌ و اهداف‌ كلي‌ِ عمومي‌ تغيير مي‌كند و ارزش‌هادگرگون‌ مي‌شود- كه‌ كمتر اتفاق‌ مي‌افتد- يا عده‌اي‌ از نخبگان‌ و رهبران‌ِاعتقادي‌،اقتصادي‌، سياسي‌ و اجتماعي‌، باعث‌ انحراف‌ يا تغيير ارزش‌ و فرهنگ‌ جامعه‌مي‌شوند.
بر اساس‌ نظريه‌ نخبه‌ گرايي‌ (اليسيسم‌) در هر جامعه‌اي‌ همانند جامعة‌ نو پاي‌اسلامي‌، به‌ تدريج‌ افرادي‌ به‌ دلايل‌ و انگيزه‌هاي‌ متفاوت‌، از موقعيت‌ برجسته‌اي‌برخوردار شده‌ و در سازو كارهاي‌ اجتماعي‌ و سياسي‌ نقش‌ هاي‌ مهمي‌ را ايفا مي‌كنند.اين‌ نخبگان‌ داراي‌ قدرت‌ فراواني‌ در تصميم‌گيري‌ها بوده‌ و به‌ هدايت‌ افكار عمومي‌ نيزمي‌پردازند. بنابراين‌ اكثريت‌ مطلق‌ مردم‌ فاقد قدرت‌ مي‌باشند و اقليت‌ نخبه‌ قدرت‌ تام‌ وكاملي‌ دارند.اما متأسفانه‌ به‌ علت‌ انحراف‌ حكومت‌ از مسير الهي‌، نخبگان‌ِ جامعة‌ اسلامي‌در حقيقت‌ نخبه‌ نبودند و عده‌اي‌ فرصت‌ طلب‌ بودند كه‌ از شرايط‌ استفاده‌ كرده‌ و داراي‌موقعيت‌هاي‌ فراوان‌ مي‌شدند. جنگ‌هاي‌ اميرمؤمنان‌ در جمل‌ و صفّين‌ با همين‌گروه‌هاي‌ نخبه‌،اما جاهل‌ بود، و با اين‌ كه‌ در جنگ‌ اول‌ به‌ پيروزي‌ رسيدند، ولي‌ معاويه‌باقي‌ ماندو او از اين‌ موقعيت‌ خويش‌ تا زمان‌ خلافت‌ و حكومت‌ خود بهره‌ مي‌برد و حتي‌براي‌ جانشين‌ خود با تطميع‌ و تهديد نخبگان‌، جامعه‌ رابراي‌ خلافت‌ يزيد آماده‌ كرد.
امامي‌توانيم‌ در نظريه‌ نخبه‌ گرايي‌ قائل‌ به‌ دو نوع‌ نخبه‌ باشيم‌: نخبگان‌ باطل‌ ونخبگان‌ حق‌ كه‌ امام‌ حسين‌ (ع) و يارانش‌ با ايفاي‌ِ نقش‌ نخبگان‌ حق‌ توانستند تفاوت‌بين‌ حق‌ و باطل‌ را آشكار كنند و هم‌ چنين‌ درس‌ نخبه‌ گرايي‌ حق‌ را به‌ جهانيان‌ داده‌ و به‌انسان‌ هاي‌ حق‌ مدار و خردگرا در هر عصر و مكاني‌ بياموزند كه‌ يا خود در گروه‌ نخبگان‌حق‌ باشند و يا طرفدار آنان‌ باشند.
قرائت‌هاي‌ جديد از دين‌
به‌ دلايلي‌ كه‌ در بالا اشاره‌ شد، و اين‌ كه‌ جامعة‌ اسلامي‌ از تعاليم‌ و آموزه‌هاي‌اصيل‌ اسلامي‌ محروم‌ شد و نخبه‌ گرايي‌ باطل‌ در جامعه‌ رواج‌ يافت‌، به‌ تدريج‌ قرائت‌ ها وبرداشت‌ هايي‌ از اسلام‌ مقبول‌ افتاد كه‌ با نص‌ صريح‌ قرآن‌ و اصول‌ اساسي‌ اسلام‌، منافات‌داشت‌. بازنگري‌، تفقه‌، روز آمد كردن‌ و اجتهاد در دين‌ از اركان‌ اسلام‌ است‌ كه‌ مهم‌ ومحترم‌ شمرده‌ شده‌ است‌، اما اجتهاد در دين‌ و قرائتي‌ از آن‌ كه‌ خود با اصول‌ دين‌ در تضادباشد، در هيچ‌ مكتب‌ و ديني‌ پذيرفته‌ نمي‌ شود .
سيره‌ و روش‌ معاويه‌، برداشتي‌ جديد از اسلام‌ بود كه‌ در سطح‌ عالي‌ آن‌،يعني‌حكومت‌ اسلامي‌، تجلي‌ يافته‌ بود و با عدالت‌، آزادي‌، تساهل‌ و تكثر و پاي‌ بندي‌ به‌ اصول‌وارزش‌ها و احكام‌ اصلي‌ در تعارض‌ بود. او تجلي‌ جديدي‌ از جاهليت‌ را با نام‌ اسلام‌ ارائه‌داد و اسلام‌ طاغوتي‌ را بنيان‌ نهاد .
علاوه‌ بر اين‌، گروه‌ها و فرقه‌هاي‌ ضاله‌ و گمراه‌ به‌ نام‌ اسلام‌، اعلام‌ موجوديت‌مي‌كردند كه‌ به‌ تباه‌ كردن‌ اسلام‌ اصيل‌ منجر مي‌شد. براي‌ نمونه‌،«خوارج‌ نهروان‌»كه‌حتي‌ خليفه‌ و امام‌ مسلمين‌ را تكفير مي‌كردند و يا«غلات‌» و كساني‌ كه‌ در بارة‌ ائمة‌معصوم‌ مخصوصاًاميرمؤمنان‌ غلو و بيهوده‌ گويي‌ مي‌كردند و يا گروه‌ «مرجئه‌» كه‌ در زمان‌معاويه‌ ايجاد شد و تنها ايمان‌ قلبي‌ را كافي‌ مي‌دانستند و هر گناهي‌ را جايز مي‌شمردند. واحتمالاً اگر قرائت‌ اصيل‌ و الهي‌ از اسلام‌ كه‌ توسط‌ مصلح‌ بزرگ‌ يعني‌ سيد الشهدا (ع) دركربلا ارائه‌ نمي‌شد، ديگر امروز نامي‌ از اسلام‌ باقي‌ نمانده‌ بود و يا مكتبي‌ تحريف‌ شده‌ وطاغوتي‌ به‌ نام‌ اسلام‌ به‌ جهانيان‌ معرفي‌ مي‌شد.
5- انتخاب‌ جانشين‌
يكي‌ ديگر از انحراف‌ ها در فرهنگ‌ و ارزش‌ اسلامي‌ كه‌ آن‌ را بيشتر به‌ حكومت‌هاي‌ استبدادي‌ و طاغوتي‌ شبيه‌ مي‌كرد،انتخاب‌ جانشين‌ از سوي‌ معاويه‌ بود كه‌ خلاف‌عهد نامة‌ صلح‌ وي‌ با امام‌ حسن‌ (ع) بود .
معاويه‌، تصميم‌ گرفته‌ بود ضمن‌ سلب‌ حق‌ مردم‌ در تعيين‌ حاكم‌، جانشين‌ خود راقبل‌ از مرگ‌ اعلام‌ كند و كسي‌ را برگزيده‌ بود كه‌ در خمر و غنا و... مشهور بود و شعرهايش‌در زمينه‌هاي‌ مشروب‌ و ميمون‌ و... هنوز هم‌ موجود است‌ .
يزيد ذره‌اي‌ از اسلام‌ را درك‌ نكرده‌ بود، ولي‌ به‌ صلاحديد پدرش‌ مي‌خواست‌خليفه‌ مسلمين‌ و جانشين‌ پيامبر اكرم‌ باشد، پس‌ حسين‌ (ع) نمي‌توانست‌ ببيند ميراث‌جدّش‌ پس‌ از نيم‌ قرن‌ از رحلت‌ آن‌ نبي‌ مرسل‌، به‌ تاراج‌ مي‌رود، او خود معتقد بود كه‌:«بايد فاتحه‌ اسلام‌ را بخوانيد، اگر نگهبانش‌ فردي‌ چون‌ يزيد باشد».
انحراف‌ ها و تغييرها و تحول‌ هاي‌ منفي‌ در جامعة‌ اسلامي‌ نوپا، به‌ اين‌ پنج‌ موردمنتهي‌ نمي‌شود، ولي‌ براي‌ اين‌ كه‌« آب‌ دريا را اگر نتوان‌ كشيد، هم‌ به‌ قدر تشنگي‌بايدچشيد»، كوشيديم‌ به‌ جنبه‌ هاي‌ اصلي‌ِ اين‌ تغييرها اشاره‌ كنيم‌ تا اهداف‌ قيام‌ حسيني‌روشن‌تر و آشكارتر بررسي‌ شود.
ضرورت‌ و اهداف‌ اجتماعي‌ نهضت‌ حسيني‌
شهرت‌طلبي‌، خود خواهي‌، قدرت‌طلبي‌ و زياده‌ خواهي‌ و... به‌ عنوان‌ اهداف‌ و علل‌هر قيامي‌ ذكر شده‌، اما انگيزة‌ جهاد اسلامي‌، ايمان‌ است‌. كسي‌ كه‌ مؤمن‌ و موحد باشد، باسازش‌ گري‌ و بي‌ تفاوتي‌ كنار نمي‌آيد، همراه‌ با عقيده‌اش‌ مجاهده‌ مي‌كند. حسين‌ عليه‌السلام‌ نيز يكي‌ از آن‌ مردان‌ خداست‌ كه‌ آرام‌ و قرار ندارد، شرايط‌ را مساعد مي‌بيند وقيامش‌ را آغاز مي‌كند، گر چه‌ نظرات‌ متفاوتي‌ دربارة‌ علم‌ امام‌ به‌ شهادت‌ وجود دارد، اماهمگي‌ اتفاق‌ نظر دارند كه‌ او از بيعت‌ با يزيد امتناع‌ كرد و قيامش‌ راآغاز نمود.پس‌ او يك‌انقلابي‌ و مصلح‌ بزرگ‌ است‌ و با توجه‌ به‌ تغييراتي‌ كه‌ در فرهنگ‌ اسلامي‌ و نيز انحراف‌ارزش‌ها، مشاهده‌ نمود، وظيفة‌ خود دانست‌ اقدامي‌ مؤثر در مقابل‌ تباهي‌ دين‌ انجام‌ دهد.در اين‌ مجال‌ به‌ فلسفه‌ و اهداف‌ نهضت‌ حسيني‌ پرداخته‌ مي‌شود .
1- شهادت‌
قيام‌ امام‌ حسين‌ (ع) يزيد و يزيديان‌ با هدف‌ شهادت‌ آغاز شد. شهادت‌ نه‌ يك‌باختن‌، بلكه‌ يك‌ انتخاب‌ است‌. شهادت‌ غروب‌ آزاد مرد نيست‌، بلكه‌ پرده‌ است‌، پرده‌اي‌كه‌ ظاهراً فرد را از دنيا دور مي‌كند، اما او هست‌ و در حال‌ آبياري‌ و رشد جامعه‌ است‌ .
اما برخي‌ با اين‌ نظر كه‌ تنها هدف‌ امام‌، شهادت‌ باشد، مخالف‌ بوده‌ و معتقدند كه‌وجود آن‌ حضرت‌ براي‌ اسلام‌ و جامعه‌ اسلامي‌، قطعاً پر ثمرتر مي‌بود و براي‌ يزيد نيزخطرناك‌تر. پس‌ اگر حياتش‌ براي‌ يزيد و يزيديان‌ خطرهاي‌ زيادي‌ نداشت‌، او را با توجه‌به‌ موقعيت‌ ويژه‌اش‌ و طرفداران‌ علوي‌اش‌، به‌ شهادت‌ نمي‌رساندند. بنابراين‌ شهادت‌،هدف‌ سيد الشهدا (ع) نبوده‌ است‌ بلكه‌ راهي‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ هدف‌ بزرگ‌تر است‌. شهادت‌متدلوژي‌ و روشي‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ ايدئولوژي‌ بزرگ‌ امام‌ بود كه‌ حتماً بهترين‌ و پر ثمرترين‌راه‌نيز بوده‌ است‌. البته‌ شفاعت‌ نيز يكي‌ از نتايج‌ اين‌ راه‌ و آن‌ هدف‌ است‌ .
2- تشكيل‌ حكومت‌
بر مبناي‌ اين‌ نظر، هدف‌ امام‌ حسين‌ (ع) تنها تشكيل‌ حكومت‌ بود؛ يعني‌ او قيام‌كرد تا خلافت‌ و حكومت‌ را از غاصبان‌ آن‌ بگيرد. آن‌ حضرت‌ اين‌ موضوع‌ را وظيفه‌ الهي‌مي‌دانست‌ كه‌ در برابر ظالم‌ مقاومت‌ كند و حكومت‌ فاسد را نابود كرده‌ و حكومتي‌ صالح‌جاي‌گزين‌ آن‌ كند.
اما اين‌ نظر نيز با مخالفت‌ برخي‌ مواجه‌ شده‌ است‌، چون‌ آن‌ را با علم‌ امام‌ در تضادمي‌بينند و معتقدند كه‌ امام‌ خوب‌ مي‌دانست‌ كه‌ با آن‌ ياران‌ اندك‌ به‌ پيروزي‌ نخواهدرسيد. قيام‌ و نهضت‌ امام‌ نيز قبل‌ از دعوت‌ كوفيان‌ آغاز شد؛ يعني‌ پس‌ از در خواست‌ بيعت‌يزيد، آن‌ حضرت‌ از مدينه‌ خارج‌ و اعلام‌ خروج‌ و قيام‌ كرد. و قبل‌ از يافتن‌ يار و ياوري‌،نهضت‌ خويش‌ را اعلام‌ كرد، هم‌ چنين‌ پس‌ از شنيدن‌ شهادت‌ مسلم‌ بن‌ عقيل‌ نيز به‌ راه‌خود ادامه‌ داد. پس‌ اگر هدف‌ آن‌ حضرت‌ رسيدن‌ به‌ حكومت‌ بود، مبارزه‌ با آن‌ ياران‌ اندك‌كه‌ «احتمال‌ پيروزي‌» را بسيار كم‌ كرده‌ بود، غلط‌ بود، چنان‌ كه‌ پدر گران‌قدر و برادرمظلومش‌ نيز به‌ علت‌ نداشتن‌ ياوري‌، براي‌ رسيدن‌ به‌ حكومت‌، قيام‌ و نهضتي‌ ايجادنكردند. پس‌ عامل‌ اصلي‌ قيام‌، ايدة‌ ديگري‌ بوده‌ است‌ .
3- عدم‌ بيعت‌
برخي‌ ديگر بر اين‌ عقيده‌اند كه‌ به‌ علت‌ شخصيت‌ منفي‌ و نا صالح‌ يزيد، و نيز زيرپا گذاشتن‌ عهدنامه‌ صلح‌ امام‌ حسن‌ (ع) با معاويه‌ كه‌ تعيين‌ جانشين‌ ممنوع‌ شده‌ بود. پس‌خلافت‌ او با عكس‌العمل‌ شديد امام‌ حسين‌ (ع) مواجه‌ شد و آن‌ حضرت‌ تصميم‌ گرفت‌براي‌ اين‌ كه‌ تمامي‌ مسلمين‌ از اسلام‌ نااميد نشوند و نيز فرهنگ‌ اسلامي‌ به‌ طور كامل‌محو نگردد، با يزيدبن‌معاويه‌ بيعت‌ نكند. و چون‌ از بيعت‌ امتناع‌ كرده‌ بود و نمي‌خواست‌ باچنين‌ شخصيتي‌ همكاري‌ كند، پس‌ قيام‌ خويش‌ را آغاز نمود.
البته‌ اشكال‌ هايي‌ متوجه‌ اين‌ عقيده‌ است‌ كه‌ امام‌ مي‌توانست‌ مانند ديگر ياران‌پيامبر و اميرالمؤمنين‌، بيعت‌ نكند و گوشه‌گيري‌ و عزت‌ را انتخاب‌ نمايد. ولي‌ مي‌توان‌ به‌طور كلي‌ عدم‌ بيعت‌ را به‌ عنوان‌ يكي‌ از علل‌ جنبي‌ نهضت‌ كربلا بر شمرد كه‌ سيدالشهدا (ع) ذلت‌ و خواري‌ و بيعت‌ با ناصالحان‌ را نپذيرفت‌ .
4- امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر
در جامعه‌شناسي‌، مفهومي‌ به‌ نام‌« هنجار» وجود دارد كه‌ به‌ معناي‌ بايدها ونبايدهاي‌ آن‌ جامعه‌ مي‌باشد. هر جامعه‌اي‌ مملو از اين‌ بايدها و نبايدهاي‌ اخلاقي‌ واجتماعي‌ است‌ كه‌ تك‌ تك‌ افراد جامعه‌ بايد آنها را محترم‌ شمارند و طبق‌ آنها رفتارنمايند، تا ناهنجار و منحرف‌ تلقي‌ نشوند. دين‌ نيز به‌ علت‌ ايده‌ و فرهنگي‌ كه‌ دارد، داراي‌هنجارهاي‌ فراواني‌ است‌ كه‌ براي‌ حفظ‌ و بقاي‌ دين‌ و جامعة‌ ديني‌ بايد اين‌ هنجارهاحفظ‌ شوند، يكي‌ از راه‌هاي‌ حفظ‌ هنجار ديني‌،امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر است‌. در نظام‌اعتقادي‌ اسلام‌،امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر جاي‌ گاه‌ ويژه‌اي‌ دارد كه‌ بدون‌ فهم‌ دقيق‌ وصحيح‌ آن‌،نمي‌توان‌ مقام‌ آن‌ را در قيام‌ امام‌ حسين‌ (ع) دريافت‌ .
امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر، يكي‌ از ضروريات‌ ايمان‌ و رستگاري‌ است‌ و در قرآن‌تأكيد فراواني‌ به‌ آن‌ شده‌ است‌. چنان‌ كه‌ در قرآن‌ آمده‌ است‌: ( كُنتم‌ خيرَ امّة‌ ُأخرجَت‌للّناس‌ تأمرون‌ بالمعروف‌ و تنهون‌ عن‌ المنكر ) و يكي‌ از ويژگي‌هاي‌ امت‌ اسلامي‌ كه‌ آن‌را از ديگران‌ ممتاز مي‌كند، انجام‌ اين‌ فريضه‌ ذكر شده‌ است‌ .
يكي‌ از راه‌هاي‌ مشاركت‌ و نظارت‌ مردم‌ بر امور، مهم‌ و محترم‌ شمردن‌ همين‌فريضه‌ است‌ كه‌ باعث‌ مي‌شود مسلمانان‌ با يكديگر متحد شوند و همبستگي‌ اجتماعي‌پيدا كنند.اما تلقي‌ رايج‌ از اين‌ فريضه‌ غالباً خرد و محدود است‌ و آن‌ را منحصر به‌ احكام‌عبادي‌ و پاره‌اي‌ از مسائل‌ ابتدايي‌ اجتماعي‌ مي‌كند.ولي‌ بايد بدانيم‌ كه‌ اساساً امر به‌معروف‌ و نهي‌ از منكر، به‌ معناي‌ حساسيت‌ زياد در برابر منكرها و عدم‌ حضور معروف‌است‌ و اين‌ عامل‌ حافظ‌ هنجار نيز مي‌تواند از جزئي‌ترين‌ امور تا شكل‌ حكومت‌ و اوضاع‌سياسي‌ اجتماعي‌ يك‌ مملكت‌ نيز تسري‌ پيدا كند.
با تمام‌ توصيفاتي‌ كه‌ در بخش‌ قبل‌ به‌ آنها اشاره‌ شد؛ يعني‌ تغيير و انحراف‌فرهنگ‌ اسلامي‌، انحراف‌ خلافت‌، ممانعت‌ از نقل‌ احاديث‌، نابرابري‌ ها و بي‌ عدالتي‌ ها وقرائت‌ هاي‌ نافي‌ دين‌، هنجارهاي‌ بسياري‌ در جامعه‌ ديني‌ زير پا گذاشته‌ شد و بايدها ونبايدها مهم‌ تلقي‌ نمي‌ شدند. علي‌ (ع) در رفع‌ ناهنجاري‌ها و انحراف‌ها، تلاش‌ فراواني‌كرد، اما به‌ علت‌ اين‌ كه‌ انحراف‌ها به‌ مثابه‌ غدّه‌ عظيمي‌ در اسلام‌ ريشه‌ دوانده‌ بودند، پس‌از حكومت‌ اميرمؤمنان‌ نيز اصلاحات‌ كامل‌ صورت‌ نگرفت‌ و پس‌ از حكمراني‌ معاويه‌،تمام‌ ضدارزش‌ها و ضد هنجارها به‌ عنوان‌ هنجار اسلامي‌ در جامعة‌ اسلامي‌ حكمفرماشـد.
برخي‌ جامعه‌ شناسان‌ اصطلاحي‌ به‌ نام‌«هنجار فرار» را به‌ كار مي‌برند كه‌ به‌وسيله‌ آن‌ اكثر جامعه‌ در خواست‌ها و مطالبات‌ خود را- كه‌ با هنجارو ارزش‌ رايج‌ در جامعه‌در تضاد مي‌باشد - با شكلي‌ ديگر انجام‌ مي‌دهند و ضمن‌ عدم‌ توجه‌ به‌ ارزش‌ و هنجاراصلي‌، هنجاري‌ جديد مي‌سازند كه‌ به‌ آن‌ هنجار فرار مي‌گويند. در زمان‌ حكومت‌ معاويه‌نيز، جامعه‌ دچار چنين‌ انحرافي‌ شد و نخبگان‌ و سر سپردگان‌ حكومت‌ تمام‌ رفتار ونگرش‌ غير عقلاني‌ و غير ديني‌ خود را به‌ صورت‌ هنجاري‌ عمومي‌ عرضه‌ مي‌داشتند و باقرائت‌هاي‌ جديد از دين‌ و نيز ساختن‌ احاديث‌ جعلي‌ و... بايدها و نبايدهاي‌ جديدي‌ را دركل‌ جامعه‌ ايجاد مي‌كردند. چاپلوسي‌، خيانت‌، دروغ‌، تهمت‌، دزدي‌، تبعيض‌ و... همه‌ وهمه‌ به‌ نام‌ اسلام‌ انجام‌ مي‌شد و كسي‌ نبود كه‌ اعتراض‌ كند و به‌ نقد حاكميت‌ در بند قدرت‌بپردازد. و اگر جامعة‌ اسلامي‌ واقعاً اهميت‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر را درك‌ كرده‌ و به‌آن‌ توجه‌ وافر شده‌ بود، اصلاً گرفتار چنين‌ انحراف‌ و مشكل‌ عظيمي‌ نمي‌شد .
در چنين‌ وضعيتي‌ كه‌ ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها از هم‌ تشخيص‌ داده‌ نشوند و كسي‌هم‌ به‌ فكر امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر اساسي‌ نباشد،- البته‌ معدود كساني‌ كه‌ اعتراض‌ وانتقاد مي‌كردند كشته‌ مي‌شدند- دعا و عبادت‌ نيز فايده‌ ندارد و حكومت‌ غير اسلامي‌ستمگر باقي‌ خواهد ماند. چنان‌ كه‌ پيامبر اكرم‌ 6 فرموده‌اند:«لتأمرون‌ بالمعروف‌ولتنهون‌ عن‌ المنكر او يسلطن‌ عليكم‌ شراركم‌ فيدعوا خياركم‌ فلا يستجاب‌ لهم‌ ؛امر به‌معروف‌ و نهي‌ از منكر را انجام‌ دهيد كه‌ اين‌ دو فريضه‌ بايد وجود داشته‌ باشند وگرنه‌ بدان‌بر شما مسلط‌ مي‌شوند،پس‌ هر چه‌ خوبان‌ شما دعا كنند ـ براي‌ بهبوداوضاع‌ ـ استجابت‌نمي‌شود.»
بنابراين‌ دين‌ اسلام‌ توجه‌ زيادي‌ به‌ نقش‌ مردم‌ و مشاركت‌ و نظارت‌ آنها بر جامعه‌خودشان‌ و حكومت‌ شان‌ دارد. هر فرد در برابر خداوند و جامعه‌اش‌ مسئول‌ است‌: ( كلكم‌راع‌ و كلكم‌ مسئول‌ عن‌ رعيته‌ ) بر همين‌ مبنا، معتزله‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر رايكي‌ از اصول‌ پنج‌ گانة‌ دين‌ دانسته‌ و شيعيان‌ نيز آن‌ را به‌ عنوان‌ يكي‌ از فروع‌ ده‌ گانه‌ دين‌مي‌دانند.
بر همين‌ اساس‌ و اين‌ كه‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر بايد از روي‌ صداقت‌، آگاهي‌و بصيرت‌ باشد، حسين‌ (ع) به‌ عنوان‌ امام‌ و پيشواي‌ شيعيان‌ و نيز مصلحي‌ بزرگ‌ كه‌ باتمام‌ وجود معروف‌ و منكر را مي‌شناخت‌ و درك‌ كرده‌ بود، وظيفه‌ خود دانست‌ كه‌ قيام‌ كند وضمن‌ انجام‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر با اين‌ مظاهر ظلم‌ و ستم‌ به‌ مبارزه‌ برخيزد. آن‌حضرت‌ در اين‌ باره‌ در وصيت‌ نامه‌اشان‌ فرموده‌اند :
« همانا من‌ براي‌ تجاوز و طغيان‌ و خودداري‌ از قبول‌ حق‌ وايجاد ستم‌ بيرون‌نشدم‌،بلكه‌ براي‌ اصلاح‌ امور امت‌ جدم‌ محمد 6 مي‌خواهم‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ ازمنكر كنم‌ و بر سيره‌ و روش‌ جدم‌ پيامبر و پدرم‌ علي‌ 6 مي‌باشم‌.»
پس‌ او مصلحي‌ اجتماعي‌ بود كه‌ وقتي‌ انحراف‌ را در جامعه‌ ديد، قيام‌ خويش‌ راآغاز كرد تا به‌ جامعة‌ مطلوب‌ اسلامي‌ برسد و در احياي‌ فرهنگ‌ اصيل‌ اسلامي‌ نقش‌داشته‌ باشد، در اين‌ ميان‌ از هيچ‌ چيز نهراسيد و حتي‌ خونش‌ را براي‌ اين‌ كار گذاشت‌ تا به‌ثمر برسد و اگر در كوتاه‌ مدت‌ شكست‌ خورد. اما پيروزي‌ واقعي‌ را تا قرن‌ها بعد، نصيب‌مسلمانان‌ كرد و الگوي‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر واقعي‌ را به‌ جهانيان‌ نشان‌ داد.
يكي‌ از دانشمندان‌ اهل‌ تسنن‌ درباره‌ قيام‌ حسين‌ (ع) چنين‌ گفته‌ است‌ :
«حسين‌، شهيد نمونه‌ و برجسته‌ مجاهدين‌ راه‌ خدا، ديد بال‌ و پر اسلام‌ شكسته‌ وباطل‌ ره‌ را به‌ روي‌ او بسته‌ است‌. خود را ديد كه‌ شاخ‌ درخت‌ نبوت‌ و پسر آن‌ امام‌ شير دلي‌است‌ كه‌ هرگز از بيم‌ و ذلت‌ سر به‌ زير نينداخت‌، صدايي‌ از اعماق‌ درونش‌ او را ندا مي‌دادكه‌ تو اي‌ پسر پيامبر!براي‌ رفع‌ اين‌ شدايد هستي‌» پس‌ گفت‌ هيهات‌ من‌ الذله‌ وايستادگي‌ كرد و شهادت‌ را برگزيد.
نتايج‌ اجتماعي‌ نهضت‌ حسيني‌
قيام‌ امام‌ حسين‌ (ع) نهضتي‌ اجتماعي‌ بود كه‌ در عين‌ الهي‌ بودن‌، هدف‌ اصلاح‌جامعه‌ را نيز داشت‌. او ساكت‌ نماند و آرام‌ ننشست‌، چون‌ آرمانش‌ الهي‌ و اجتماعي‌ بود. اودريافته‌ بود كه‌ اسلام‌ ديني‌ اجتماعي‌ است‌. فرد گرايي‌ و منفعت‌ جويي‌ شخصي‌ از يك‌ سوو رهبانيت‌ و فرديت‌ نيز از سوي‌ ديگر در اسلام‌ جاي‌ گاهي‌ ندارد. فرزند رسول‌ خدا 6 امام‌ مسلمانان‌ و ولي‌ّ خدا بر روي‌ زمين‌، به‌ سوي‌ شهادت‌ گام‌ برداشت‌ تا جامعه‌ را اصلاح‌كند و اگر حكومت‌ و جامعه‌ در كوتاه‌ مدت‌ اصلاح‌پذير نيست‌، براي‌ اصلاح‌ آينده‌ آن‌ راآبياري‌ و آماده‌ كرد. پس‌ قرن‌ها نام‌ و ياد آن‌ امام‌ جاويد، زنده‌ ماند، چون‌ نهضتش‌ سر لوحه‌و الگوي‌ مسلمانان‌ است‌. او وظيفة‌ هر مسلمان‌ را در تاريخ‌ نشان‌ داد كه‌ مسيرش‌ بايداصلاح‌ اجتماعي‌ باشد. اگر جامعة‌ اسلامي‌ اصلاح‌ شود و در صراط‌ حق‌ قرار بگيرد، تمام‌احكام‌، مناسك‌ و ايده‌هاي‌ اسلامي‌ نيز اجرا مي‌شوند و معنويت‌ و عقلانيت‌ نصيب‌ جامعه‌مي‌گردد.
نتايج‌ بسياري‌ دربارة‌ نهضت‌ امام‌ حسين‌ (ع) وجود دارد :از جمله‌ تقرب‌ و ارتقاي‌درجة‌ آن‌ حضرت‌،نجات‌ اسلام‌، بيداري‌ شعور ديني‌، محبوبيت‌ اهل‌ بيت‌، بر چيده‌ شدن‌حكومت‌ اموي‌ و تحول‌ فكري‌ در اسلام‌ كه‌ به‌ برخي‌ از عوامل‌ اجتماعي‌ آن‌ اشاره‌اي‌مي‌نماييم‌ .
احيا در جامعة‌ ديني‌
معمولاً در هر زمان‌ و مكاني‌ كه‌ ارزش‌ها و اركان‌ اصلي‌ يك‌ مكتب‌ فرامو ش‌، يا ازمسير اصلي‌ خويش‌ منحرف‌ شود، بايد نخبگاني‌ در آن‌ جامعه‌ وجود داشته‌ باشد، كه‌ باسعي‌ و تلاش‌ خويش‌ به‌ احياي‌ آن‌ فرهنگ‌ پرداخته‌ و ارزش‌ها و اصول‌ آن‌ راباز سازي‌كنند. نهضت‌ اباعبداللّه‌ الحسين‌ نيز همچون‌ شعله‌اي‌ تابناك‌، ظلمت‌ و جهالت‌ و ناداني‌ رااز اسلام‌ زدود و نهضت‌ او احيا كنندة‌ اسلام‌ حقيقي‌ بود.او سنت‌ نبوي‌ و سيرة‌ علوي‌ را زنده‌كرد و به‌ مسلمين‌ در آن‌ روز و هر زمان‌ ديگر نشان‌ داد كه‌ ممكن‌ است‌ برداشت‌هاي‌ ديني‌غلط‌ شود و حكومت‌ اسلامي‌ منحرف‌ شود. اما دين‌،ثابت‌ و پايدار بوده‌ و راهي‌ به‌ سوي‌سعادت‌ و پيشرفت‌ است‌ كه‌ با احياي‌ آن‌ در جامعه‌ ديني‌ مي‌توانيم‌ به‌ هدف‌ متعال‌ خويش‌برسيم‌ .
بايد بدانيم‌ كه‌ احيا و باز سازي‌ در مكتبي‌ موفق‌ و قابل‌ پذيرش‌ است‌ كه‌ خودقابليت‌ احيا و زنده‌ شدن‌ داشته‌ باشد و فرهنگي‌ مي‌تواند در جامعه‌اي‌ قرن‌ها زنده‌ بماندكه‌«الهي‌»،«عقلاني‌» و«انساني‌» باشد، و هركدام‌ از اين‌ جنبه‌ها اگر نباشد به‌ سرنوشت‌حكومت‌ ها و جامعه‌هاي‌ اموي‌ يا مسيحي‌ قرون‌ وسطايي‌ و يا كمونيستي‌ مبتلا مي‌شود وبه‌ حتم‌ نابود خواهد شد. بنابراين‌ احيايي‌ كه‌ حسين‌ (ع) ، قصد انجام‌ آن‌ را داشت‌، به‌معناي‌ ارتجاع‌ و عقب‌ نشيني‌ از پيشرفت‌ و فطرت‌ عقلاني‌ انسان‌ نيست‌، بلكه‌ احيا درفرهنگي‌ است‌ كه‌ خود ركود و خمودگي‌ را قبول‌ ندارد و اعتقاد به‌ پيشرفت‌،سعادت‌ و فعاليت‌جمعي‌ بشر دارد.
احياي‌ حسين‌ (ع) در ديني‌ بود كه‌ دين‌ الهي‌، دين‌ اجتماع‌، دين‌ مدارا،آزادي‌،انسان‌ گرايي‌ و حقوق‌ بشر است‌. نام‌ او به‌ اسلام‌ عزت‌ و افتخار داد، چون‌ او واقعاً احياكنندة‌ دين‌ بود كه‌ در اين‌ راه‌ حاضر بود، جان‌ خود و خانواده‌اش‌ را فدا كند.
الگوي‌ نهضت‌هاي‌ اسلامي‌
نهضت‌ عاشورا با احياي‌ ديني‌ و روشن‌ كردن‌ افكار مسلمانان‌، پس‌ از چندي‌ باعث‌ايجاد نهضت‌ها و قيام‌هاي‌ مسلمين‌ عليه‌ بني‌ اميه‌ شد كه‌ به‌ تدريج‌ خاندان‌ اموي‌ را نابودكرد و با اين‌ كه‌ پس‌ از آنها نيز حكومت‌ بهتري‌ روي‌ كار نيامد، اما روش‌ نهضت‌ حسيني‌براي‌ اصلاح‌ جامعه‌ و اين‌ كه‌ حتي‌ امام‌ شيعيان‌ براي‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر قيام‌ كندو كشته‌ شود، ضمن‌ درس‌ آزادگي‌ و ايثار، الگوي‌ كامل‌ و جامعي‌ را تاابد باقي‌ گذاشت‌.
حتي‌ پس‌ از آن‌ حضرت‌ نيز، خواهر بزرگوارش‌ زينب‌ كبري‌ (ع) و فرزند بيدارش‌امام‌ سجاد (ع) ، نهضت‌ آن‌ حضرت‌ را ادامه‌ دادند و با سخنراني‌ها و روشنگري‌ها، جامعة‌اسلامي‌ را به‌ اصلاح‌ در امور و نيز امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر تشويق‌ كردند كه‌ اين‌ روش‌و شيوة‌ نهضت‌ و حماسه‌ تا به‌ امروز براي‌ كساني‌ كه‌ قصد اصلاح‌ اجتماعي‌ در جامعة‌ ديني‌دارند، باقي‌ بماند. كه‌ حجة‌ بن‌ الحسن‌ العسكري‌ فرزند موعود آن‌ حضرت‌ نيز، با همين‌الگو و با ايدة‌ اصلاح‌ جوامع‌ بشري‌ قيام‌ خواهد كرد و جهان‌ و جهانيان‌ را به‌ پيشرفت‌ وسعادت‌ خواهد رساند.
پاسداري‌ از اصول‌ و ارزش‌هاي‌ اسلامي‌
با وجود اينكه‌ هدف‌ نهضت‌ حسيني‌، اصلاح‌ و روش‌ آن‌، شهادت‌ بود، اماسيدالشهدا و يارانش‌ هرگز اصول‌ و ارزش‌ هاي‌ اسلامي‌ را فراموش‌ نمي‌كردند و در شرايط‌و موقعيت‌ هاي‌ مناسب‌ برخي‌ مسائل‌ مهم‌ و اساسي‌ را بارفتار و سلوكشان‌ به‌ مسلمانان‌تذكر مي‌دادند.
حسين‌ (ع) در روز عاشورا، در مقابل‌ دشمن‌ و با وجود تير اندازي‌هاي‌ سپاه‌ مقابل‌،نماز را فراموش‌ نكرد. نماز ظهر عاشورا از هزاران‌ ركعت‌ نماز در مسجد و محراب‌ برتراست‌. اصلاحي‌ كه‌ او مي‌كرد،احياي‌ واقعي‌ دين‌ بود، در حالي‌ كه‌ مقابل‌ حكومت‌ اسلامي‌ايستاده‌ بود، درسي‌ به‌ مسلمانان‌ داد كه‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ هدف‌، ارزش‌ها و اصول‌ ديگر رافراموش‌ و فدا نكنند.
حضرت‌ سيدالشهدا، آزادي‌ عمل‌ را سرلوحة‌ قيامش‌ قرار داده‌ بود و با اين‌ كه‌ نياز به‌ياران‌ بيشتري‌ داشت‌، اما بارها و بارها به‌ يارانش‌ آزادي‌ انتخاب‌ و عمل‌ داد كه‌ از مهلكه‌جنگ‌ بگريزند.
ابا عبداللّه‌ الحسين‌، در ميدان‌ جنگ‌ و در مقابل‌ دشمن‌ جلاد كه‌ فقط‌ خواستاربيعت‌ امام‌ با يزيد بودند، ايستاد و مقاومت‌ كرد. او بيعت‌ با چنين‌ فردي‌ را ذلت‌ و خواري‌مي‌دانست‌ و با فرياد«هيهات‌ من‌ الذله‌» آزادگي‌ و جوان‌ مردي‌ و ايثار و از خود گذشتگي‌ رادر راه‌ دين‌ و اصلاح‌ اجتماعي‌ فراموش‌ نكرد.
او پاسدار واقعي‌ اسلام‌ بود، ولي‌ با شهادتش‌ و با خونش‌، اسلام‌ تباه‌ نشد، گر چه‌ روزبه‌ روز از اسلام‌ اصيل‌ و دين‌ واقعي‌ در حال‌ دور شدن‌ هستيم‌، ولي‌ خوني‌ كه‌ او در روزعاشورا ريخت‌، درخت‌ اسلام‌ را بارور كرد. و در هر زمان‌ و مكان‌، مصلحان‌ اجتماعي‌ وعدالت‌ گران‌ اسلامي‌ مي‌توانند با شيوة‌ او و هدف‌ متعالي‌اش‌ ، پرچمدار دفاع‌ از اسلام‌باشند و جامعه‌ بشري‌ را به‌ نيكي‌ و سعادت‌ برسانند. به‌ اميد روزي‌ كه‌ مصلح‌ بزرگ‌ و خلف‌صالح‌ حسين‌ (ع) ، بيايد و ياد و خاطرة‌ نهضت‌ حسيني‌ را در جهان‌ امروز احيا كند.

___________________________________

منابع‌:
1- قرآن‌ كريم‌
2- رستمي‌ زاده‌، رضا، «جامعه‌ مطلوب‌ از ديدگاه‌ قرآن‌ و حديث‌»، مجله‌ معرفت‌، شماره‌56، مرداد 1381.
3- رشاد، علي‌ اكبر، «دانشنامه‌ امام‌ علي‌ (ع) »، پژوهشگاه‌ فرهنگ‌ و انديشه‌ اسلامي‌،چاپ‌ اول‌ 1380.
4- شريعتي‌، علي‌، «شهادت‌»، مؤسسه‌ حسينيه‌ ارشاد، چاپ‌ اول‌ 1344
5- شهيدي‌، سيد جعفر، «قيام‌ حسين‌ (ع) »، دفتر نشر فرهنگ‌ اسلامي‌، چاپ‌ اول‌ 1359.
6- صافي‌ گلپايگاني‌، لطف‌ اللّه‌، پرتوي‌ از عظمت‌ حسين‌ (ع) ، دفتر انتشارات‌ جامعه‌مدرسين‌، چاپ‌ دوم‌ 1373
7- صالحي‌ نجف‌ آبادي‌، نعمت‌ اللّه‌ «شهيد جاويد»، انتشارات‌ نمونه‌، چاپ‌ پانزدهم‌1368.
8- صفائي‌ حائري‌، علي‌، «عاشورا»، انتشارات‌ هجرت‌، چاپ‌ دوم‌ 1380.
9- مريجي‌، شمس‌ اللّه‌، «عاشورا، پيامد تغيير ارزشها»، مجله‌ معرفت‌، شماره‌ 56.
10- مطهري‌ ، مرتضي‌، «حماسه‌ حسيني‌»، انتشارات‌ صدرا، چاپ‌ پانزدهم‌، 1371
11- منصور نژاد، محمد، «ردپاي‌ عقل‌ در كربلا»، انتشارات‌ راستي‌ نو، چاپ‌ اول‌ 1377.
12- ناظم‌ زاده‌، سيد اصغر، «تجلي‌ امامت‌»، انتشارات‌ دفتر تبليغات‌ اسلامي‌، چاپ‌چهارم‌ 1380.
13- نجفي‌ يزدي‌، سيد محمد، «اسرار عاشورا»، ناشر مؤلف‌، چاپ‌ اول‌ 1372.
14- هاشمي‌ نژاد، سيد عبدالكريم‌، «درسي‌ كه‌ حسين‌ (ع) به‌ انسانها آموخت‌»، انتشارات‌فراهاني‌، چاپ‌ دوم‌ 1349.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page