علاوه بر اسامى حضرت زهرا (سلام الله علیها)، در برابر هر صفت و كمالى كه از حضرت فاطمه (سلام الله علیها)سراغ داريم، يك لقب پرمحتوا براى آن حضرت، از طريق روايات به يادگار به ما رسيده است. القاب حضرت زهرا (سلام الله علیها)بىشمار است،زيرا كمالات او بىپايان است، اما آنچه در اين فصل عرضه مىشود، غوصى در كوثر القاب آن حضرت در ميان روايات، ادعيه و سخنان ائمهی اطهار : و پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله و سلم) است.
1- انسيّه
أَنِسَ- أَنَسَ- أَنَسَ- تَأَنَّسَ: صار إنساناً،
إِنْسِي و أَنْسي: البشر أو غير الجن والملاك.
فاطمه زهراء (سلام الله علیها)الگوى تمامى انسانها از زن و مرد بوده و هستند، زيرا در انسانيت به تمام درجات كمال رسيده بودند، امّا چون نصيبى از بهشت داشتند، او را حوراء انسيه مىگويند، يعنى فرشته ای انسان صفت.
فاطمه (سلام الله علیها)، انسانى بهشتى
... قال رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم):
« ... ففاطمه حوراء « انسيه» فإذا إشتقت إلى الجنّه شممت رائحه فاطمه (سلام الله علیها)،»
پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) فرمودند: هرگاه مشتاق بهشت مىشوم، فاطمه (سلام الله علیها)را مىبويم.فاطمه (سلام الله علیها)بوى بهشت مىدهد. او فرشتهاى در پوست انسان است.»[1]
فاطمه زهرا (سلام الله علیها)فرشتهاى در قالب انسان
عن أسماء بنت عميس قالت:
« قال رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم) و قد كنت شهدت فاطمه (سلام الله علیها)و قد ولدت بعض ولدها فلم أر لها دماً فقال (صلی الله علیه وآله و سلم): إن فاطمه خلقت حوريه في صوره «إنسيه.»
اسماء بنت عميس مىگويد: پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله و سلم)فرمودند: من زايمان فاطمه (سلام الله علیها)را در تولد بعضی فرزندانش ديدهام، او از زايمان، هيچ خونى نديد، زيرا فاطمه (سلام الله علیها)فرشتهاى در صورت انسانهاست.»[2]
2- بتول
بَتَلَ- بَتْلاً: قطعه و أبانه عن غيره،
البَتُول: من إنقطع عن الزواج
در لغت، «اَلْبَتْل» بريدن شىء را معنا مىدهد و «بتول» در لغت، دختر و دوشيزهاى را گويند كه رغبت و حاجت خود را از مردان بريده باشد. كسى كه به خاطر خدا از دنيا بريده است و كسى كه از ازدواج خوددارى مىكند، همچنين به زنى كه خون حيض نبيند، بتول گفته مىشود.
فاطمه زهراء (سلام الله علیها) هيچگاه خون حيض نمىديد
عن علي علیه السلام:
« إنّ النبي علیه السلام سئل: ما البتول؟ فإنّا سمعناك يا رسولاللَّه! تقول: إنّ مريم بتول و فاطمه (سلام الله علیها) بتول. فقال (صلی الله علیه وآله و سلم): البتول التى لم تر حمره قطّ، أي، لم تحض فإنّ الحيض مكروه في بنات الأنبياء،»
اميرالمؤمنين علیه السلام فرمودند: از پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)سؤال شد: بتول يعنى چه؟ ما از شما شنيدهايم كه مريم و فاطمه8، بتول هستند. پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)فرمود: بتول، يعنى زنى كه خون عادت ماهانه نبيند، و هيچگاه حيض نشود، زيرا حيض در دختران پيامبران پسنديده نيست.»[3]
فاطمه زهرا (سلام الله علیها)هر شب باكره مى گشت
عن النّبي (صلی الله علیه وآله و سلم):
« سميت فاطمه «بتولاً» لأنّها تبتلت و تقطعت عمّا هو معنا العورات فى كل شهر، و لأنّها ترجع كل ليله بكراً. و سميت مريم بتول لأنّها ولدت عيسى بكراً،»
پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله و سلم) فرمودند: فاطمهی زهرا (سلام الله علیها)بتول ناميده شد، زيرا از آنچه زنان بر آن عادت دارند (حيض شدن در هر ماه) بريده شده بود و ايشان هر شامگاه باكره مىشدند. حضرت مريم نيز بتول ناميده شد، زيرا عيسى علیه السلام را در حالى كه باكره بود به دنيا آورد.»[4]
3- تقيّه
زنى را كه اهل پرهيزكارى و تقوا باشد «تقيّه» گويند. آيا كسى از صدّيقهى طاهره (سلام الله علیها)در ميان زنان پرهيزكارتر مىشناسيد؟
فاطمهى زهرا (سلام الله علیها)الگوى تقوا
«فی زياره فاطمه (سلام الله علیها)فى الروضه»، تقف في الموضع المذكور و تقول.
«السلام على البتوله الطاهره والصديقه المعصومه والبره «التقيه» سليله المصطفى و حليله المرتضى و امالأئمه النجباء. اللَّهم إنّها خرجت من دنياها مظلومه مغشومه، قد ملئت داء و حسره و كمداً و غصه تشكو إليك و إلى أبيها ما فعل بها. اللَّهم إنتقم لها و خذلها بحقها...،»
در زيارتنامهى حضرت فاطمهى زهرا (سلام الله علیها)مى خوانيم:
درود بر تو اى زن پاكيزه از هر بدى و آلودگى، سلام بر تو اى زن بسيار راستگو، دور از هر گناه،نيكوكار، باتقوا، فرزند مصطفى (پيامبر اكرم(صلی الله علیه وآله و سلم))، همسر مرتضى (اميرالمؤمنينعلیه السلام) و مادر پيشوايان گرامى و با كرامت. خداوندا فاطمهى زهرا (سلام الله علیها)در حالى كه مورد ظلم و ستم دشمنان قرار گرفته بود از اين دنيا رفت، لبريز از درد و حسرت و آه و غم و اندوه بود كه شكايت اين قوم را در پيشگاه تو و پدرش نمود. خداوندا انتقام او را بگير و حق مسلم ايشان را بازگردان.»[5]
« السلام عليك أيّتها «التقيّه» النقيّه،
دورد بر تو اى زن پاكدامن و با تقوا!»[6]
4- حبيبه
حبَّ- حُبّاً و حِبّاً: وَدَّه، حَبَّ- و حَبُبَ- إليه: صار حبيباً له، أي، محبوباً،
الحبيب: المُحِبّ تقول أنا حبيبكم، أي مُحِبُّكم، المحبوب، تقول: «هذا حبيبي»، أي، محبوبي.
حبيبه، يعنى زنى محبوب و دوست داشتنى، زنى كه او را دوست داشته باشند. « حبيبه حبيباللَّه»، يعنى پيامبر خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) كه حبيب خداوند است، فاطمه زهرا (سلام الله علیها)را دوست مىدارد.
فاطمه زهرا (سلام الله علیها)محبوبهى رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم)
عن أبيعبداللَّه علیه السلام قال:... قال أميرالمؤمنين علیه السلام:
« ... فلما كانت الليله الّتى أراد اللَّه أن يكرمها و يقبضها إليه أقبلت تقول: و عليكم السلام و هي تقول لي: يا إبن عمّ قد أتاني جبرئيل مسلّماً و قال لي: السلام يقرأ عليك السلام يا «حبيبه» حبيباللَّه! و ثمره فؤاده، اليوم تلحقين بالرفيع الأعلى و جنه المأوى ثم إنصرف عني...،»
امام صادق علیه السلام فرمودند: ... اميرالمؤمنين علیه السلام فرمودند: شبى كه خداوند مىخواست جان زهراء (سلام الله علیها)را بگيرد، حضرت زهراء (سلام الله علیها) به طرف قبله رو نمودند و گفتند: درود بر شما باد. و به من گفت: اى پسر عمو، جبرئيل در حالى كه درود مىفرستاد بر من وارد شد و گفت: «سلام»، بر تو درود مىفرستد، اى محبوب پيامبر(صلی الله علیه وآله و سلم)! و اى ثمرهى قلب رسول! امروز به ملكوت اعلى خواهى شتافت و سپس از من دور شد....»[7]
فاطمهی زهرا (سلام الله علیها)دوستدار رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم)
« ... أنا زوج البتول سيّده نساء العالمين فاطمه التقيه الزكيه البَرَّه المهديه،« حبيبه» حبيباللَّه و خير بناته و سلالته و ريحانه رسولاللَّه...،»
... من شوهر بتول(سلام الله علیها)، سرور زنان عالم هستم. فاطمهاى كه اهل پاكدامنى است، نيكوكار است، از طرف خداوند هدايت شده است، دوستِ، دوست خداست، بهترين دختر و فرزند پيامبر خداست، ريحانه ی پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله و سلم) است....»[8]
5- حُرَّه
حَرَّ- حَراراً العبدُ: عُتق و صار حُرًّا،
الحُرّ: خلاف العبد والأسير، الكريم،
الحُرَّه، خلاف الأمه، الكريمه
هر زن آزاده را حُرّه خوانند. زنى آزادهتر از فاطمه (سلام الله علیها)در دنيا يافت نمىشود. فاطمه(سلام الله علیها) زنى كه آزادگى را معنا نمود و در راه حريت جان خويش را فدا نمود.
فاطمه زهرا (سلام الله علیها)زنى آزاده
عن سلمان و عبداللَّه بن العبّاس قالا:
« توفى رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم)... فقاما، فجلسا بالباب و دخل عليّ علیه السلام على فاطمه (سلام الله علیها). فقال لها: أيّتها «الحُرَّه» فلان و فلان بالباب، يريدان ان يسلّما عليك فماترين؟ قالت: البيت بيتك و الحُرَّه زوجتك، إفعل ما تشاء...،»
سلمان مىگويد: وقتى پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)فوت نمودند... آن دو نفر (عمر و ابوبكر) به در خانه على علیه السلام آمدند. اميرالمؤمنين علیه السلام پيش فاطمه (سلام الله علیها)آمدند و صدا زدند: اى آزاده! آن دو نفر پشت در خانه هستند، مىخواهند خدمتتان برسند و سلام عرض كنند. چه مىگويى؟
فاطمه (سلام الله علیها)گفت: خانه، خانه توست و من نيز زن تو هستم، هرچه خواهى انجام ده.»[9]
6- حوراء
حَوِرَ- حَوَراً- حورت العين: إشتدَّ بياض بياضها و سواد سوادها.
حوراء زنى است كه چشمانى زيبا دارد كه سفيدى (بدن) او، در نهايت سفيدى، و سياهى (چشمان) او نيز در نهايت سياهى است، كه اين يكى از صفات حورالعين است.
خلقت فاطمه زهراء (سلام الله علیها)نصيبى از بهشت داشت، لذا ايشان صفات فرشتگان را داشتند. پس يكى از اسامى آن حضرت نيز « حوراء» است، يعنى زنى كه همچون فرشتگان داراى چشمانى زيباست.
فاطمه زهراء (سلام الله علیها)بوى بهشت مىدهد
... قال رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم):
« ... ففاطمه «حوراء» إنسيه فإذا إشتقت إلى الجنه شممت رائحه فاطمه (سلام الله علیها)،»
پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)فرمودند: هرگاه مشتاق بهشت مىشوم، فاطمه (سلام الله علیها)را مىبويم. فاطمه (سلام الله علیها)بوى بهشت مىدهد. او فرشتهاى در پوست انسان است.»[10]
فاطمه زهرا (سلام الله علیها)فرشتهاى كه از هر آلودگى به دور است
قال رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم):
« إنَّ إبنتي فاطمه « حوراء»، إذ لم تحض و لم تطمث»
پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله و سلم)فرمودند: به درستى كه دخترم، فاطمه (سلام الله علیها)، فرشته و «حوراء» است، زيرا او هيچگاه خون حيض نمىبيند و هيچ آلودگى در او راه ندارد.»[11]
فاطمه زهرا (سلام الله علیها)در قالب انسان
قال رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم):
« إبنتي فاطمه «حوراء» آدميّه»
پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله و سلم)فرمودند: دخترم فاطمه(سلام الله علیها)، «فرشتهاى» در قالب انسان است.»[12]
7- حوريه
از نظر لغت، در لقب حورا گذشت.
از آنجايى كه خلقت حضرت فاطمه (سلام الله علیها)با ميوههاى بهشتى در ارتباط بوده است، لذا صفات حوريههاى بهشتى نيز در وجود آن حضرت فراوان يافت مىشوند بدين جهت او را «حوريّه» گويند، يعنى فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها)فرشته خصال بودند. فاطمه زهرا (سلام الله علیها)بوى بهشت مىدادند و همچون فرشتگان همواره باكره بودند و هيچگاه خون حيض، يا نفاس نمىديدند.
پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) فاطمهی زهرا (سلام الله علیها)را حوريه خطاب مىكند
عن سلمان الفارسى t قال:
«كنت واقفاً بين يدى رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم) أسكب الماء على يديه إذا دخلت فاطمه (سلام الله علیها) و هى تبكى، فوضع النبى (صلی الله علیه وآله و سلم) يده على رأسها و قال: ما يبكيك؟ لاأبكى اللَّه عينيك يا «حوريه»!. قالت: مررت على ملاء من نساء قريش و هن مخضبات فلما نظرن إلىّ وقعوا فيّ و فيّ إبن عمّي.
فقال لها: و ما سمعت منهن؟ قالت: قلن كان قد عزّ [13]على محمد أن يزوّج إبنته من رجل فقير قريش و أقلهم مالاً. فقال لها: واللَّه يا بنيه! ما زوّجتك و لكن اللَّه زوّجك من علي فكان بدوه منه...»
سلمان فارسى رضی لله عنه مىگويد: خدمت پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)بودم و آب روى دست مباركشان مىريختم كه در اين حين فاطمه (سلام الله علیها)وارد شدند در حالى كه مىگريستند، حضرت فاطمه (سلام الله علیها)عرضه داشتند: بر گروهى از زنان قريش مىگذشتم هنگامى كه آنها مرا ديدند به بد گفتن از من و على علیه السلام پرداختند. پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)به فاطمه (سلام الله علیها) فرمودند: چه شنيدى؟
حضرت فاطمه (سلام الله علیها)عرضه داشتند: مىگفتند: چقدر براى محمّد (صلی الله علیه وآله و سلم) بد شد كه دخترشان را به مرد فقيرى از قريش دادند. پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله و سلم)فرمودند:
زهراء جان! به خدا قسم من تو را شوهر ندادم، خداوند تو را به عقد على علیه السلام درآورد.»[14]
... فقال (صلی الله علیه وآله و سلم):
« إنّ فاطمه خلقت «حوريه» في صوره إنسيه»
پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله و سلم) مىفرمودند: زهراء (سلام الله علیها)خلقتى از فرشتگان دارد كه در پوستى از انسانها قرار گرفته است.»[15]
8- راكعه
رَكَعَ- رَكْعاً و رُكُوعاً: إنحنى و طأطأ رأسه، و منه الركوع في الصلوه.
زنى را كه اهل ركوع بر درگاه احديت باشد، راكعه گويند.
فاطمهی زهرا (سلام الله علیها)، در شب جمعه تا صبح در ركوع بود.
عن الحسن بن على بن أبيطالب علیه السلام قال:
« رأيت أمّي فاطمه (سلام الله علیها)قامت في محرابها ليله جُمْعَتها فلم تزل «راكعه» ساجده حتى إتّضح عمود الصبح و سمعتها تدعو للمؤمنين والمؤمنات و تسمّيهم و تكثر الدعاء لهم و لا تدعو لنفسها بشىء. فقلت لها: يا اُمّاه لِمَ لاتدعين لنفسك كما تدعين لغيرك؟ فقالت: يا بُنىَّ! الجارّ ثم الدّار،»
امام حسن علیه السلام مىفرمايد: مادرم را در يك شب جمعه ديدم كه به نماز ايستاده اند، و پىدرپى در ركوع و سجود بودند، تا صبح شد. شنيدم زنان و مردان با ايمان را، با نام مىخواند و از خداوند براى آنها دعاى خير مىنمودند و براى خودشان هيچ چيز از خداوند نمىخواستند. از ایشان سؤال كردم: چرا براى خودتان چيزى نمىطلبيد؟ فرمودند: پسرم! اوّل بايد همسايهها را دعا نمود و بعد خويشتن را.»[16]
9- رشيده
رَشَدَ- رُشْداً و رَشاداً، رَشِدَ- رَشَداً: إهتدى و إستقام،
الرشيد: ذوالرشد، الهادى، المهتدى،
الرشد: الإستقامه على طريق الحقّ.
رشيده: زنى را گويند كه هدايت الهى شامل حال او شده است و در مسير حق و حقيقت ثابت قدم مىباشد و در اين راه، هدايتگر ديگران مىشود.
در فقه و حقوق به زنى كه از نظر فكرى به مرحلهاى رسيده باشد كه بتواند امور خود را به تنهايى اداره كند، رشيده گويند.
حنوط پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)و على و فاطمه از بهشت آمده است
عن موسى بن جعفر عن أبيه 8 قال: قال علي بن أبيطالب علیه السلام:
« كان في الوصيه أن يدفع إليّ الحنوط فدعاني رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم)قبل وفاته بقليل، فقال: يا علي! و يا فاطمه! هذا حنوطي من الجنه، دفعه إليّ جبرئيل و هو يقرئكما السلام و يقول لكما: اقسماه و اعزلا[17] منه لي و لكما. قالت: لك ثلثه وليكن الناظر في الباقى علي بن أبيطالب علیه السلام.
فبكى رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم)و ضمّها إليه و قال: موفقه «رشيده» مهديه ملهمه. يا علي! قل في الباقى.
قال: نصف ما بقي لها و نصف لمن ترى يا رسولاللَّه! قال: هو لك فإقبضه،»[18]
امام كاظم علیه السلام از پدران خود : نقل فرمودند كه اميرالمؤمنين علیه السلام فرمودند: در وصيت پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) آمده بود كه حنوط را به من بدهند، پس پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)كمى قبل از فوتشان مرا خواستند و فرمودند: اى علىعلیه السلام! و اى فاطمه(سلام الله علیها)! اين حنوط من است كه جبرئيل علیه السلام آن را از بهشت برايم آورده. جبرئيل علیه السلام بر شما درود فرستاد و گفت: شما بايد آن را تقسيم كنيد و براى من و خودتان برداريد. فاطمه (سلام الله علیها)گفتند: يك سوم آن براى شما باشد و دربارهى بقيه نيز على علیه السلام نظر بدهد. پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) (از اين برخورد متعجب شدند) گريستند و زهرا (سلام الله علیها)را به سينهى خود چسباندند و فرمودند: تو يك زن موفقه و رشيده هستى كه از سوى خداوند مورد الهام واقع شده و از طرف او هدايت يافتهاى. بعد فرمودند: يا علىعلیه السلام! دربارهى باقى حنوط سخن بگو. اميرالمؤمنين علیه السلام عرضه داشتند: نصف باقى مانده، از آن زهراء (سلام الله علیها)باشد درباره بقيهی آن خودتان رأى دهيد. پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) به اميرالمؤمنين علیه السلام فرمودند: باقيماندهى آن هم براى خود شماست، آن را بگيريد.»
10- رضيّه
از نظر لغت در اسم راضيه توضيح داده شد.
در صفت رضا، آن قدر رضاى حضرت زهراى مريضه (سلام الله علیها)مثالزدنى است كه براى اين صفت نيك ايشان، چندين لقب ذكر شده است. «راضيه» ، « مرضيّه» و « رضيّه».
فاطمه زهرا (سلام الله علیها)راضى در برابر همهی سختيها
عن الصادق علیه السلام قال:
« دخل رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم)على فاطمه (سلام الله علیها)و عليها كساء من ثله الابل و هى تطحن بيدها و ترضع ولدها فدمعت عينا رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم) لما ابصرها فقال: يا بنتاه! تعجلى مراره الدنيا بحلاوه الآخره فقد أنزل اللَّه علي ]و لسوف يعطيك ربك فترضى[
امام صادق علیه السلام فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) وارد منزل فاطمه (سلام الله علیها) شدند. فاطمه زهرا (سلام الله علیها)در حالى كه لباس خشنى از پشم شتر در تن داشتند با يك دست آسيا مىكردند و با
دست ديگر فرزندشان را در آغوش داشته و به او شير مىدادند. اشك در چشمان پيامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) ظاهر شد، فرمودند: دخترم! تلخى دنيا را در برابر شيرينى آخرت تحمل كن، چرا كه خداوند بر من نازل كرده است كه آنقدر پروردگارت به تو مىبخشد، تا تو راضى شوى.
]و لسوف يعطيك ربك فترضى[[19]
« السلام عليك أيّتها «الرضيّه» المرضيه،
درود بر تو! اى زنى كه به مقدّرات الهى راضى هستى و خداوند نيز از تو راضى است!»[20]
11- ريحانه
راحَ يَرُوحُ راحه الشىءَ: وجد رائحته و ريحاً الشىء: وَجَدَ ريحَهُ،
الريح: الرائحه لما يدرك بحاسّه الشم، الشىء الطيّب،
الريحان: كل نبات طيّب الرائحه: هر گياهى خوشبوى،
الريحانه: طاقه الرَيحان.
ريحانه در لغت، گياهى خوشبوى است، البته براى موجود لطيفى چون زن نيز استعمال مىگردد. پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) مكرّر مىفرمودند: « فاطمه (سلام الله علیها) ريحانهى من است، كه هرگاه مشتاق بهشت مىشوم او را مىبويم.» پس زهراء (سلام الله علیها)گل خوشبویى بودند كه بوى بهشت مىدادند.
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ريحانهى پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله و سلم)
قال علی علیه السلام «... أنا زوج البتول، سيّده نساءالعالمين، فاطمه التّقيه الزكيّه البَرَّه المهديّه، حبيبه حبيب اللَّه و خير بناته و سلالته و «ريحانه» رسولاللَّه...،»
«... من شوهر بتول، سرور زنان عالم هستم. فاطمهاى كه اهل پاكدامنى است، نيكوكار است، از طرف خداوند هدايت شده است، دوستِ، دوست خداست، بهترين دختر و فرزند پيامبر خداست، ريحانه پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله و سلم)است....»[21]
در موارد بسيارى اميرالمومنين علیه السلام براى معرفى خود، به جاى آنكه بگويند من على ابن ابيطالب هستم، خود را توسط حضرت فاطمه (سلام الله علیها)معرفى مىنمايند. در اينجا نيز خود را
بوسيلهى فاطمهى زهراء (سلام الله علیها)به ديگران معرفى مىكنند و مىگويند: من همسر زهراى اطهرم.
در جايى ديگر اميرالمومنين علیه السلام مردم را سوگند مىدهند و مىگويند:
« من شما را به خدا سوگند مىدهم، آيا كسى غير از من در ميان شما هست كه زنش سرور زنان عالم باشد؟ مردم پاسخ دادند: نه.»[22] اميرالمؤمنين علیه السلام در احتجاجى به ابوبكر مىگويد: « من كسى هستم كه پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) من را برگزيدند و دخترش را به من تزویج كردند و فرمودند: خداوند فاطمه (سلام الله علیها)را در آسمانها به عقد تو درآورد، ابابكر! تو را به خدا سوگند مىدهم! اين براى من است يا براى تو؟ ابوبكر جواب داد: براى شما است.[23]
اهلبيت : براى معرفى خود از طريق نام فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بهره مىجستند، همانطور كه امام حسين علیه السلام در روز عاشورا خود را فرزند فاطمه زهرا (سلام الله علیها)معرفى كردند و فرمودند:
و « فاطمه امّي إبنه الطُّهر أحمد»[24]
و همانگونه که فرزدق، امام سجاد علیه السلام را در كنار حرم امن الهى، براى هشام چنين معرفى مىكند: « هذا إبْنُ سَيِّدَه النِسَوانِ فاطِمَه.»[25]
همهی ائمهی هدى : از اينكه خود را منتسب به حضرت زهرا (سلام الله علیها)مىدانستند، افتخار مىكردند، لذا در هنگام معرفى، خود را فرزند فاطمه مرضيه (سلام الله علیها)معرفى مىنمودند.
12- زهره
الزُّهره: سياره بعدُها المعدن عن الشّمس 108 ملايين كيلومتر، و هي شديده اللمعان، تكون تاره نجمه الصّبح و طوراً نجمه المساء.[26]
زهره، سيارهاى است كه از خورشيد 108 ميليون كيلومتر فاصله دارد، درخشندگى شديدى دارد، گاهى در صبح و گاهى در شب ظاهر مىشود.
فاطمهی زهرا (سلام الله علیها)زهرهی اهلبيت :
عن موسى بن جعفر عن أبيه عن جده : عن جابر الأنصاري قال:
« صلّى بنا رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم)يوماً صلاه الفجر ثم إنفتل[27]و أقبل علينا يحدّثنا. ثم قال: أيّها الناس من فقد الشمس فليتمسك بالقمر و من فقد القمر فليتمسك بالفرقدين.[28] قال: فقمت أنا و أبوأيوب الأنصاري و معنا أنس بن مالك، فقلنا: يا رسولاللَّه! من الشمس؟ قال: أنا فاذاً هو (صلی الله علیه وآله و سلم) قد ضرب لنا مثلاً فقال: إنّ اللَّه تعالى خلقنا فجعلنا بمنزله نجوم السماء كلّما غاب نجم، طلع نجم فأنا الشمس فإذا ذهب بي فتمسكوا بالقمر. قلنا: فمن القمر؟ قال: أخي و وصيّي و وزيري و قاضي ديني و أبو ولدي و خليفتي فى أهلي. قلنا: فمن الفرقدان؟ قال: الحسن والحسين8. ثم مكث ملياً فقال: هولاء، و فاطمه (سلام الله علیها) و هي «الزُّهْرَه» عترتي و أهل بيتي هم مع القرآن لا يفترقان حتى يردا عليَّ الحوض،»
امام موسى كاظم علیه السلام از پدران خود : از جابر بن عبداللَّه نقل مىفرمايند كه جابر گفت: روزى با پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) نماز صبح را به جاى آورديم، سپس ايشان رو به طرف ما نمودند تا سخنرانى بفرمايند. پس فرمودند: اى مردم هركس از خورشيد محروم گشت، به ماه روى آورد و هركس ماه را از دست داد، به دو ستاره قطبى پناه بياورد. جابر گويد: من و
أبوايوب انصارى و انس بن مالك برخاستيم و سؤال نموديم: اى پيامبر خدا(صلی الله علیه وآله و سلم)! خورشيد كيست؟ پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)فرمود: خورشيد من هستم. سپس برايمان مثلى زدند و فرمودند: خداوند ما را خلق نمود و ما را به منزله ی ستارگان قرار داد، هرگاه يكى از ستارگان مخفى شود، ستارهاى ديگر مىدرخشد. پس من خورشيد هستم، هرگاه مخفى شدم به ماه متمسّك شويد. سؤال نموديم: ماه كيست؟ فرمود: برادرم، جانشينم، حاكم دينم، پدر فرزندانم و خليفه من در نزد اهلبيتم: . گفتيم: دو ستاره قطبى (فرقدان) چه كسانى هستند؟ فرمود: حسن و حسين8. سپس مكثى نمودند و فرمودند: اينها را كه شناختيد، امّا فاطمه (سلام الله علیها) ، او «زهرهى» اهلبيت طهارت : است. اينها همه با قرآن همراه هستند و از همديگر جدا نمىشوند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.»[29]
قال رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم): « فاطمه هي الزُّهره.»
پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله و سلم)فرمودند: فاطمه، «زهره» و درخشنده مىباشد.»[30]
13- ساجده
سَجَدَ- سُجوداً: إنحنى، خاضعاً، وضع جبهته بالأرض متعبداً.
زنى را كه پيشانى بر درگاه حضرت حق بسايد، ساجده گويند.
فاطمهى زهرا (سلام الله علیها) پس از ولادت بر خداوند سجده كردند.
قالت خديجه (سلام الله علیها): « كانت فاطمه تحدث في بطن امّها، و لمّا ولدت، فوقعت حين وقعت على الأرض «ساجده» رافعه إصبعها »
حضرت خديجه (سلام الله علیها) فرمودند: فاطمه (سلام الله علیها) آنگاه كه در رحم مادرش بود با مادر خود سخن مىگفت و آن زمان كه متولد شد، بر زمين سجده كرد و انگشتان خود را به طرف آسمان گرفت.»[31]
14- سعيده
سَعَدَ- سَعْداً و سُعُوداً - اليومُ: يَمُنَ،
سَعِدَ- و سُعِدَ سعاده: ضد شقي،
فهو: سعيد، أسعده اللَّه: جعله سعيداً.
زن خوشبختى را كه عاقبت به خير باشد، سعيده گويند.
15- سيّده
ساد، سياده و سُوُْدداً و سُؤْدُداً و سَيْدُودَهً و سُوْداً: شرُف و مَجُد،
السَيِّد: ذو السيّاده، قد يخفف فيقال سَيْد والعامّه تكسر العين فيه، و عندالنصارى: لقب المسيح و عند المسلمين: من كان من سلاله النبويه،
السيّدان: الحسن والحسين إبنا علي،
السيّده: لقب العذراء مريم.
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) سرور زنان عالم است
قلت لأبيعبداللَّه علیه السلام.
« أخبرني عن قول رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم) في فاطمه (سلام الله علیها) أنّها سيده نساءالعالمين. أهي سيده عالمها؟ فقال: ذاك لمريم(سلام الله علیها) كانت سيده نساء عالمها و فاطمه (سلام الله علیها) «سيده» نساءالعالمين من الاولين والآخرين»
راوى مىگويد: از امام صادق علیه السلام سؤال نمودم: اينكه پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)فرمودهاند:« فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) سرور زنان عالم است.» آيا سرور زنان عالم در زمان خودش است؟ امام علیه السلام فرمودند: حضرت مريم (سلام الله علیها) اين چنين بود، اما فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) سرور تمام زنان عالم از اولين تا آخرين است.»[32]
فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) سرور بانوان امّت پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)
عن عائشه قالت:... قالت فاطمه (سلام الله علیها):
« فقال (صلی الله علیه وآله و سلم) لي: أما ترضين أن تأتي يوم القيامه «سيّده» نساء المؤمنين أو سيّده نساء هذه الاُمّه،»
عايشه مىگويد:... فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) براى من گفتند: پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)فرمودند: « آيا نمىخواهى روز قيامت، سرور زنان با ايمان و سرور زنان اين امت باشى؟.»[33]
پس نتيجه آنكه: اين دو روايت، فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) را سرور زنان عالم، هم در دنيا و هم در آخرت معرفى مىنمايد.
16- شهيده
شَهيد و شِهيد: الّذي لا يغيب شىء عن علمه، القتيل في سبيلاللَّه،
والإسم الشهاده، قيل سمّي بذالك لقيامه بشهاده الحق في أمر اللَّه.
يكى از اسامى سياسى و افتخار آميز فاطمهى زهراء (سلام الله علیها) شهيده مىباشد. اولين شهيدهى راه ولايت، فاطمهی زهراء (سلام الله علیها) هستند. در اين باره به روايت ذيل توجه فرماييد.
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) شهيدهی بين ديوار و در
« ... فأقبل الناس حتّى دخلوا الدّار فكاثروه[34] و ألقوا في عنقه حبلاً فحالت بينهم و بينه فاطمه (سلام الله علیها) عند باب البيت فضربها قنفذ الملعون بالسوط فماتت حين ماتت و أنّ في عضاده[35] بيتها و دفعها فكسر ضلعها من جنبها فألقت جنينا من بطنها فلم تزل صاحبه فراش حتى ماتت(سلام الله علیها) من ذلك «شهيده»...
... مردم جلو آمدند تا وارد خانه شدند و بر اميرالمؤمنين علیه السلام مسلط شدند و طنابى در گردن مولا انداختند. حضرت فاطمه (سلام الله علیها) ميان اميرالمؤمنين علیه السلام و مردم قرار گرفتند و مانع بردن آن حضرت شدند. قنفذ ملعون با شلاق بر بازوى حضرت زهراء (سلام الله علیها) زد.
اين ضربه براى دختر پيامبر كشنده بود. بازوى آن حضرت آن قدر ورم كرد كه تصور مىشد ايشان بازوبند بسته باشند. فاطمه زهراء (سلام الله علیها) مجبور شدند به گوشهاى از خانه پناه بردند.
آن ملعون حضرت زهراء (سلام الله علیها) را چنان از على علیه السلام جدا نمودند كه بر ديوار اصابت نمودند و پهلوى آن حضرت شكسته شد و محسن را نيز سقط نمودند و پس از آن بسترى شدند تا به شهادت رسيد، لذا حضرت فاطمه (سلام الله علیها) «شهيده» هستند.»[36]
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) راستگوى شهيده
عن أبيالحسن علیه السلام قال:
« إنّ فاطمه (سلام الله علیها) صديقه «شهيده»...
امام رضا علیه السلام فرمودند: فاطمهی زهراء (سلام الله علیها) زنى بسيار راستگو و شهيده در راه اسلام هستند.»[37]
17- صابره
صَبَرَ، صَبْراً على الأمر: شكيبايى نمود بر آن كار و ثبات و دوام ورزيد. جزؤ و شجع و تجلَّد،
فهو، صابر، صبور، صبير: الحليم،
الصبر: التجلد و عدم الشكوى من ألم البلوى.
صابره، يعنى زن صبورى كه سختيها را تحمّل نمايد، شكيبا باشد و بر مشكلات لبخند زند.
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) زنى شكيبا
« ... يا مُمْتَحَنَه إمتحنك اللَّه الذى خلقك قبل عن أن يخلقك فوجدك لما إمتحنك « صابره»...
اى بانوئى كه خداوند تو را قبل از خلقتت آزمايش نمود و تو را در برابر امتحانات، شكيبا يافت!»[38]
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) اسوه ی صبر و بردبارى
« ... السلام عليك أيّتها المظلومه «الصابره» لعن اللَّه مَن منعك حقّك و دفعك عن إرثك...»
« سلام بر تو اى مظلومهاى كه بر ستمهاى اهل جور صبر نمودى! خداوند كسانى را كه حق شما را از بين بردند و شما را از ارث پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)محروم كردند لعنت كند.»[39]
18- صادقه
از نظر لغت در نام صديقه گذشت.
زنى را كه راستگو باشد، صادقه گويند. فاطمه زهراء (سلام الله علیها) ، نه تنها صادقه بودند، بلكه صديقه نيز بودند. توضيح اين مطلب قبلاً بيان شد.[40]
فاطمه (سلام الله علیها) راستگو است هرچه گفت اطاعت كن
عن موسى بن جعفر عن أبيه علیه السلام قال::
« لما كانت الليله التى قبض النبيّ (صلی الله علیه وآله و سلم) في صبيحتها دعا علياً و فاطمه والحسن والحسين : و أغلق عليه و عليهم الباب و قال: يا فاطمه! و ادناها منه،: فناجاها من الليل طويلا، فلما طال ذلك خرج علي علیه السلام و معه الحسن والحسين8و أقاموا بالباب والناس خلف الباب و نساء النبى (صلی الله علیه وآله و سلم)ينظرن إلى علي علیه السلام و معه إبناه، فقالت عائشه: لأمر ما أخرجك منه رسولاللَّه! و خلا بإبنته دونك في هذه الساعه؟ فقال لها على علیه السلام: قد عرفت الذي خلا بها و أرادها له و هو بعض ما كنت فيه و
أبوك و صاحباه مما قد سمّاه، فوجمت أن ترد عليه كلمه، قال علي علیه السلام: فما لبثت أن نادتني فاطمه (سلام الله علیها) فدخلت على النبي (صلی الله علیه وآله و سلم) و هو يجود بنفسه، فبكيت و لم أملك نفسي حين رأيته بتلك الحال يجود بنفسه، فقال لي: ما يبكيك يا علي؟ ليس هذا أو ان البكاء فقد حان الفراق بيني و بينك، فإستودعك اللَّه يا اخي! فقد إختارني ربّي ما عنده، و إنما بكائي و غمي و حزني عليك و على هذه أن تضيع بعدي فقد أجمع القوم على ظلمكم، و قد إستودعكم اللَّه، و قبلكم مني وديعه يا علي! إنّي قد اوصيت فاطمه ابنتى بأشياء و أمرتها أن تلقيها إليك فانفذها، فهي «الصادّقه» الصّدوقه، ثم ضمّها اليه و قبل رأسها، و قال: فداك أبوك يا فاطمه! فعلا صوتها بالبكاء، ثم ضمها إليه و قال: أما واللَّه لينتقمن اللَّه ربّى، و ليغضبن لغضبك، فالويل ثم الويل ثم الويل للظالمين، ثم بكى رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم)قال علي علیه السلام: فواللَّه لقد حسبت بضعه مني قد ذهبت لبكائه حتى هملت عيناه مثل المطر، حتى بلت دموعه لحيته و ملاءه كانت عليه، و هو يلتزم فاطمه لا يفارقها و رأسه على صدري، و أنا مسنده، والحسن والحسين يقبلان قدميه و يبكيان بأعلا أصواتهما قال على علیه السلام: فلو قلت: إنّ جبرئيل فى البيت لصدقت، لأنّي كنت أسمع بكاء و نغمه لا أعرفها، و كنت أعلم أنّها أصوات الملائكه لا أشك فيها، لأن جبرئيل لم يكن فى مثل تلك الليله يفارق النبي (صلی الله علیه وآله و سلم)، و لقد رأيت بكاء منها أحسب أن السماوات والأرضين قد بكت لها، ثم قال لها، يا بنيّه! اللَّه خليفتى عليكم، و هو خير خليفه والذي بعثني بالحق لقد بكى لبكائك عرش اللَّه و ما حوله من الملائكه والسماوات والأرضون و ما فيهما يا فاطمه! والذي بعثني بالحق لقد حرمت الجنّه على الخلائق حتّى أدخلها و أنّك لأوّل خلق اللَّه يدخلها بعدى كاسيه حاليه ناعمه يا فاطمه! هنيئا لك، والّذي بعثني بالحق أنّك لسيده من يدخلها من النساء، والّذي بعثنى بالحق أنّ جهنّم لتزفر زفرّه لايبقى ملك مقرّب و لانبيّ مرسل ألّا صعق، فينادى إليها أن يا جهنّم! يقول لك الجبّار: إسكني بعزّي و إستقرّي حتّى تجوز فاطمه بنت محمد (صلی الله علیه وآله و سلم)إلى الجنان، لا يغشاها قتر و لا ذلّه، و الّذي بعثني بالحق ليدخلن حسن و حسين، حسن عن يمينك، و حسين عن يسارك، و لتشرّفن من أعلى الجنان بين يديّ اللَّه في المقام الشريف و لواء الحمد مع علي بن أبيطالب علیه السلام يكسى إذا كسیت، و يحبى إذا حبيت، والذي بعثني بالحق لأقومن بخصومه أعدائك، و ليندمّن قوم أخذوا حقّك، و قطعوا مودّتك، و كذبوا علي و ليختلجنّ دوني فأقول: اُمّتي اُمّتي فيقال: إنّهم بدّلوا بعدك و صاروا إلى السعير.» [41]
امام كاظم علیه السلام از پدران خود : نقل فرمودند: در شبى كه صبح آن پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)از دنيا رفتند پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)حضرت على و فاطمه و حسن و حسين : را خواستند و در را به روى بقيه بستند. ابتدا فاطمه زهراء (سلام الله علیها) را صدا نمودند و مدتى طولانى از شب را با او خلوت نمودند. وقتى اين ملاقات طول كشيد، حضرت امير علیه السلام همراه با فرزندان بيرون آمدند و در آستان در ايستادند. مردم نيز پشت در ايستاده بودند، زنان پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) به حضرت على علیه السلام و فرزندان ايشان نگاه مىكردند. عايشه به حضرت امير علیه السلام گفت: چرا رسول خدا(صلی الله علیه وآله و سلم) شما را در اين ساعت مهم از اطاق بيرون كردند و با دخترش خلوت نمودند؟ اميرالمؤمنينعلیه السلام به او فرمودند: من از آنچه در خلوت مىگذرد با خبرم! آنها درباره مسائلى كه تو و پدرت و دو يار پدرت به وجود خواهيد آورد، سخن مىگويند. حضرت على علیه السلام گفتند: پيش پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) آمدم، ايشان در حال جان دادن بودند، نتوانستم خودم را كنترل كنم و به اين حال پيامبر گريستم. پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) فرمود: على جان! الآن زمان گريه ی تو نيست،من به سوى خداوند و نعمتهاى او مىشتابم، اما گريه و غم و غصه من براى تو و همسرت مىباشد پس از من، حق شما را ضايع مىكنند و همگى بر شما ظلم روا مىدارند. اى على! من فاطمه(سلام الله علیها) را به مطالبى وصيت كردم و چیزهایى به او گفتهام كه برايت بگويد، هرچه فاطمه (سلام الله علیها) گفت، آن را تنفيذ كن، زيرا او بسيار راستگو و صادق است. سپس زهرا را در آغوش گرفت و سرش را بوسه زد و فرمود: فاطمه جان! پدرت فدايت باد. صداى گريه زهرا (سلام الله علیها) بلند شد. پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)، زهرا(سلام الله علیها) را به سينه خود چسباند و فرمودند: اما زهراى من! خداوند انتقام شما را از آنان مىگيرد و خداوند به غضب تو غضبناك مىگردد. جهنم، منزلگاه اين ظالمان باد، سپس رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم)گريستند. به خدا قسم! گمان مىكردم بخشى از وجودم در گريه پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) از دست رفت، مانند ابر بهارى گريه مىكردند تا آنكه صورت و محاسنشان از اشك تر شد. پيامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) از فاطمه(سلام الله علیها) جدا نمىشد. سر مبارك پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) بر روى سينه من بود حسن و حسين 8 پاهاى آن حضرت را بوسه مىزدند و با صداى بلند گريه مىكردند. اگر بگويم جبرئيل آنجا بود، دروغ نگفتهام، زيرا صداى گريه و زارى مىشنيدم كه برايم آشنا نبود، اما كسى را نمىديدم، شك ندارم كه صداى فرشتهاى بود و مگر مىشود، جبرئيل در اين شب هولناك يار ديرينه ی خود را تنها بگذارد؟! آن شب، فاطمه زهراء (سلام الله علیها) چنان گريه مىنمودند كه گمان مىكنم زمين و آسمان بر او ناله و گريه مىكردند، سپس پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) فرمود: اى دخترم! خداوند پشتیبان شما خواهد بود. به همان خدايى كه مرا برانگيخت، عرش خداوند و آنچه در اطراف اوست، از زمين و آسمان و ما بين اين دو، از گريه تو گريستند. به همان خدايى كه مرا برانگيخت، بهشت بر مردم حرام است، تا آنكه من وارد بهشت گردم و پس از من، تو اولين كسى هستى كه بر بهشت قدم مىنهد. فاطمه جان! گوارايت باد. به همان خدايى كه مرا برانگيخت، تو سرور زنان بهشت هستى. به همان خدايى كه مرا برانگيخت، جهنم شعلهاى مىكشد كه هيچ پيامبر و يا فرشته مقربى از هراس او در امان نيست و همگى بىهوش مىشوند، يك منادى صدا مىزند: اى جهنم! خداوند به تو مىگويد: آرام باش تا فاطمه(سلام الله علیها)، دختر محمد(صلی الله علیه وآله و سلم)، عبور نمايد و به بهشت روانه گردد، هيچ دود و آتشى به او آسيب نمىرساند. به همان خدايى كه مرا برانگيخت، حسنعلیه السلام از طرف راست و حسين علیه السلام از طرف چپ، تو را همراهى مىكنند و به بالاترين مكان بهشت در پيشگاه خداوند متعال ، در مقامى شريف در كنار على بن ابىطالب علیه السلام
جاى مىگيرید.
به همان خدايى كه مرا برانگيخت، از دشمنانت دادخواهى خواهم نمود و كسانى كه حقّ تو را غصب كردند، رشته محبت ترا بريدند، بر من دروغ بستند، همه را پشيمان و خجل خواهم نمود. پس مىگويم: « اى امت من! اى امت من! جواب مىرسد: امتت، پس از شما دگرگون شدند و جهنمى گشتند.»
19- صدوقه
از نظر لغت در نام صديقه اشاره شد.[42]
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در گفتار و كردار به حدى راستگو و درست كردار بودهاند كه براى اين صفت ايشان، داراى چندين لقب مىباشند.
مانند، صادقه، صدّيقه و صدوقه.
على جان! هرچه زهرا گفت تنفيذ كن!
پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)فرمودند: « ... يا علي! إني قد اوصيت فاطمه ابنتى بأشياء و أمرتها أن تلقيها إليك فانفذها، فهي الصادقه « الصدوقه»، ثم ضمها إليه و قبل رأسها، و قال: فداك أبوك يا فاطمه!...،»
اى على! من فاطمه (سلام الله علیها) را به مسائلى وصيت كردم و مطالبى را به او گفتهام كه برايت بگويد، هرچه فاطمه (سلام الله علیها)گفت، آن را تنفيذ كن، زيرا او بسيار راستگو و صادق است. سپس زهرا (سلام الله علیها) را در آغوش گرفت و سرش را بوسه زد و فرمود: فاطمه جان! پدرت فدايت باد.»[43]
20- طيّبه
طاب، طيباً و طاباً و طيبه و تطياباً: لذّ و حلا و حسن و جاد، الطيب،
طيبه: ذوالطيبه، خلاف الخبيث، الحلال، يقال: «كلمه طيّبه» إذا لم يكن فيها مكروه، يقال: «بلده طيبه»، أي، آمنه، كثيرهُ الخير.
زن پاك و طاهر را طيّبه گويند. در افرادى عادّى منظور از پاكى، طهارت ظاهرى مىباشد، اما در مورد حضرت زهراء (سلام الله علیها) هم طهارت ظاهرى و هم پاكى معنوى مراد است.
طهارت ظاهرى، يعنى ايشان هيچگاه خون حيض و نفاس نمىديدند و پاكى باطنى، يعنى حضرت فاطمه (سلام الله علیها) به هيچ گناهى آلوده نشدند و هيچگاه فكر معصيت نيز نكردند.
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) پاكيزه از هر بدى و آلودگى
« ... اللَّهمّ صلّ على فاطمه «الطيّبه» الطّاهره المطّهره التّى إنتجبتها و طهّرتها و فضّلتها على نساء العالمين... »
خداوندا! بر فاطمهاى كه پاك و پاكيزه از هر آلودگى است، درود فرست، همان فاطمهاى كه خود، او را انتخاب نمودى و از هر آلودگى رهايش دادى و او را بر همهى زنان عالم برترى بخشيدى.»[44]
21- عارفه
عَرَفَ، عِرْفَه عِرْفاناً و عِرفاناً و معرفه الشىء: علمه، بذنبه: أقرّ،
العارف: إسم فاعل، يقال « هذا أمر عارف»، أي، معروف،
العُرْف: ضد النكر،
المَعْرِفه: إدراك الشىء على ما هو عليه.
زنى را كه داراى شناختى نيكو از معارف حقه باشد، عارفه گويند. و در اينجا زهراء (سلام الله علیها) زنى آگاه به حقّ پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)معرفى شده است، يعنى فاطمه زهراء (سلام الله علیها) شناختى كامل از پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله و سلم)دارند.
فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) آگاه به حقّ پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله و سلم)
« ... السلام عليك و على ولدك و رحمه اللَّه و بركاته أشهد أنّك أحسنت الكفاله و أدّيت الأمانه و إجتهدت في مرضات اللَّه و بالغت في حفظ رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم)، « عارفه» بحقّه، مومنه بصدقه، معترفه بنبوّته، مستبصره بنعمته،...»
درود بر تو (اى فاطمه زهرا!) (سلام الله علیها) و درود بر فرزندان تو، رحمت و بركات خداوند بر شما باد. گواهى مىدهم كه سرپرستى از رسولاللَّه را نيكو به جاى آوردى، حق امانت را، ادا نمودى در حالى كه حق او را به خوبى شناختى و به راستگويى ايشان ايمان دارى و به نبوتش اعتراف دارى.»[45]
22- عاليه
عَلا، عُلُوّاً و عَلىِ، عَلاءً، الشىُ، أو النهار: إرتفع، و في المكارم: إشُرفَ،
العالي: رجل عالي الكعْبِ: شريف، يقال: «أتيته من عالٍ»، أي، من فوق،
عاليه الشىء: أرفعه.
زنى كه بلند مرتبه باشد، عاليه گويند. زهراء (سلام الله علیها) برترين خلق است همچون شوهرش، كه عالى و بلند مرتبه است، او نيز عاليه و بلند مرتبه مىباشد.
فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) زنى عاليقدر و بلند همت
« ... اللَّهمّ صلّ على السيّده المفقوده الكريمه المحموده الشّهيده «العاليه» الرّشيده...»
خداوندا! بر سرور بانوان كه (قبرش) از ديدگان پنهان شده، زنى باكرامت و پسنديده، زنى شهيده در راه خدا، زنى بلندهمّت و رشيده درود فرست.»[46]
23- عديله
عدل، عدلاً السهم و نحوه، العدل: النظير والمثل،
العديل: النظير والمثل، المعادل فى الحمل والمركب.
فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) در نهايت پاكى و طهارت بودند و از آنجا كه پاكى و طهارت حضرت مريم (سلام الله علیها) در قرآن مطرح شده است، گفتهاند: فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) در پاكدامنى عديله و همسان مريم است.
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) همسان حضرت مريم (سلام الله علیها)
عن ذوالنون المصري قال: « خرجت في بعض سياحتي حتّى كنت ببطن السماوه[47] فأفضى لي المسير إلى تدمر[48] فرأيت بقربها أبنيه عاديه قديمه فساورتها فإذا هي من حجاره منقوره فيها بيوت و غرف من حجاره و أبوابها كذلك بغير ملاط و أرضها كذلك حجاره صلده فبينا أجول فيها إذ بصرت بکتابه غريبه على حائط منها فقرأته فإذا هو:
أنا ابن منـى و المشعـرين و زمـزم
و مكه و البـيـت العـتـيـق المـعـظـم
و جدى النبي المصطفى و أبي الذي
ولايـتـه فـرض عـلـى كـل مسـلــم
و اُمّـي البتـول المـستضـاء بنـورهـا
إذا مــا عــددنـاهـا عديـلـه مـريــم
و سبطـا رسولاللَّه عمـي و والـدي
و أولاده الأطـهـار تـسـعـه أنـجــم
متى تـعتلـق منهـم بحبـل ولايـه
تفز يـوم يجـزى الفـائـزون و تنعــم
ائـمـه هذا الخلـق بـعـد نـبيّـهـم
فإن كنت لم تـعلـم بـذلـك فـإعلــم
أنا العلوي الفـاطمـي الّذي إرتـمى
به الخوف و الأيـام بالمـرء ترتـمــي
فضاقت بى الأرض الفضاء برحبهـا
و لـم أستـطع نيـل السـمـاء بـسـلـم
فألممـت بالـدّار الّـتي أنـا كـاتـب
عليها بشعري فإقرأ إن شئـت و ألمـم
و سلّـم لـأمر اللَّـه في كل حـالــه
فليـس أخـو الإسـلام مـن لم يسـلم
قال ذوالنون: فعلمت أنّه علوي قد هرب و ذلك في خلافه هارون و وقع إلى ما هناك فسألت من ثَمَّ، من سكّان هذه الدار و كانوا من بقايا القبط الأوّل هل تعرفون من كتب هذا الكتاب؟ قالوا: لا واللَّه ما عرفناه إلاّ يوماً واحداً فإنّه نزل بنا فأنزلناه فلمّا كان صبيحه ليلته غداً فكتب هذا الكتاب و مضى قلت: أيّ رجل كان؟ قالوا: رجل عليه أطمار رثه تعلوه هيبه و جلاله و بين عينيه نور شديد لم يزل ليلته قائماً و راكعاً و ساجداً الى أن إنبلج له الفجر فكتب و إنصرف.[49]
ذوالنون مصرى مىگويد: براى سياحت و سير و سفر به قصد شهرى در عراق (سماوه) از مصر خارج شدم، در مسير به شهرى در سوريه رسيدم، در نزديكى اين شهر خانههايى قديمى ديدم كه عادى بودند، وقتى اين خانهها را دور زدم و داخل آنها شدم، همهى منازل از سنگ بود، اطاقها و سقفها و ديوارها از سنگ بودند به گونهاى كه آنها را به صورت منزل تراشيده بودند. در ميان اين اطاقها مىگشتم ناگاه نوشتهاى را به ديوار آن ديدم، آن را خواندم، اين شعر بود:
من فرزند منى و مشعر و زمزم و مكه و خانه كعبه هستم.
جدّ من پيامبر اكرم محمّد مصطفى (صلی الله علیه وآله و سلم) است. پدرم آن كسى است كه ولايتش بر هر مسلمانى واجب است.
مادرم بتول (سلام الله علیها) بود هم او كه از درخشش صورتش همه جا نورانى مىگشت، همان زنى که در پاكى همانند مريم (سلام الله علیها) بود.
دو فرزند پيامبر (حسن و حسين8) عمو و پدرم هستند، همانهايى كه نُه (9) فرزندشان ستارههاى درخشان آسمان ولايتند.
هرگاه كسى به ريسمان ولايت آنان چنگ زند در زمانى كه رستگاران نجات يابند، آنان نيز از آتش رها گشته و در بهشت متنعّم مىشوند.
اينان پيشوايان دين، پس از رسولاللَّه هستند اگر اين مطلب را نمىدانى بدان و آگاه باش، من فرزند على و فاطمه هستم....
«ذوالنون گويد: دانستم كه اين نوشتهى يكى از فرزندان على علیه السلام است كه به آنجا گريخته و اين واقعه در زمان حكومت هارون بوده است. از ساكنين آنجا سؤال نمودم: آيا مىدانيد چه كسى اين مطلب را نوشته است؟ گفتند: نه، ما او را نمىشناسيم، او يك شب آمد ما او را منزل داديم و فرداى آن شب، اين نوشته را نوشت و رفت. گفتم: چگونه مردى بود؟ گفتند: مردى با هيبت و جلالت، كه از ميان دو چشمش نورى درخشان بود، شبى كه در اينجا بود، يا در ركوع بود و يا سجود و يا قيام، تا صبح شد، آنگاه اين مطالب را نوشت و رفت. (در ذيل روايت، علامهى مجلسى احتمال دادهاند نويسندهى آن شعر، امام كاظم علیه السلام باشند.)»
24- عَذراء
العَذْراء: البكر، الدُرَّه لم تُثقب، العُذْرَه: البكاره،
العُذْرِىّ: ما كان على عفاف،
عُذْرَه، عُذْر، عَذْراء در لغت دوشيزگى را گويند.
عذراويه، يعنى بكارت و دوشيزگى.
در روايات، فاطمهی زهراء (سلام الله علیها) ، «حوريّه انسيّه» معرّفى شده است و حورالعين به تصريح قرآن دائماً باكره هستند، «إنّا أنشاناهنّ إنشاء فجعلناهنّ أبكاراً».
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) هميشه باكره بودند
عن على بن أبيطالب علیه السلام قال: قال النبي (صلی الله علیه وآله و سلم):
« ... و أتقرب إليك بخيره الأخيار و اُمّالأنوار و الإنسيه الحوراء البتول « العذراء» فاطمه
الزهراء ...»
اميرالمؤمنين علیه السلام فرمود: پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله و سلم)به درگاه خداوند رو آورده و عرضه داشتند: ... خداوندا! براى نزديك شدن به تو، بهترين زن برگزيده، مادر نورهاى مقدّس (ائمه ی اطهار)، زنى فرشته خصال، هميشه پاك و زنى كه هميشه باكره بود، يعنى فاطمهى زهرا (سلام الله علیها) را شفيع قرار مىدهم.»[50]
25- عزيزه
عَزَّ، عِزّاً و عِزَّه و عَزازه: صار عزيزاً، ارجمند گرديد. و عِزّاً عليه: كرم، العِزّ: خلاف الذّل،
العزيز: الشريف، المكرم، العزيزه: زن گرانقدر.
زن ارجمند و گرانقدر و زنى كه عزت نفس خويش را حفظ نمايد و در پيش نامحرمان سبكسر نباشد، «عزيزه» گويند.
فضيلت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)در روز قيامت
فقال سلمان (لرسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم)):
« يا مولاى! سألتك باللَّه إلّا أخبرتني بفضل فاطمه (سلام الله علیها) يوم القيامه؟ قال: فأقبل النبىّ (صلی الله علیه وآله و سلم)ضاحكاً مستبشراً ثم قال: والّذي نفسي بيده أنّها الجاريه التّي تجوز في عرصه القيامه على ناقه... عليها هودج من نور، فيه جاريه إنسيه حوريه «عزيزه»... جبرئيل عن يمينها و ميكائيل عن شمالها و على أمامها والحسن والحسين 8 وراءها واللَّه يكلاها و يحفظها، فيجوزون في عرصه القيامه فإذا النداء من قبل اللَّه جلّ جلاله: معاشر الخلائق! غضّوا أبصاركم و نكسوا رؤوسكم، هذه فاطمه (سلام الله علیها) ، بنت محمد نبيكم زوجه علي أمامكم امالحسن والحسين8، فتجوز الصراط و عليها ريطتان بيضاوان فإذا دخلت الجنه و نظرت إلى ما أعدّ اللَّه لها من الكرامه، قرأت [«بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم الحمدلِلَّه الذي أذهب عنّا الحزن إنّ ربّنا لغفور شكور الّذي احلنا دار المقامه من فضله لايمسّنا فيها نصب و لايمسّنا فيها لغوب»] قال: فيوحى اللَّه عزّ و جل إليها يا فاطمه! سليني اُعطك و تمنی على أرضك فتقول: إلهي أنت المُنى و فوق المُنى أسألك أن لاتعذب محبّي و محبّي عترتي بالنّار فيوحى اللَّه إليها يا فاطمه! و عزّتي و جلالىّ و إرتفاع مكاني! لقد آليت على نفسي من قبل أن أخلق السماوات والارض بألفي عام أن لا اُعذّب محبّيك و محبّي عترتك بالنّار.
... سلمان رضی الله عنه عرضه داشت: مولاى من! تو را به خدا قسم مىدهم، از مقام حضرت زهراء (سلام الله علیها) در روز قيامت، مرا آگاه كن. پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله و سلم)خندان جلو آمدند، فرمودند: به
خدايى كه جانم در دست اوست، فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) از عرصه قيامت عبور مىكنند، در حالى كه بر شترى نشسته اند و بر آن شتر هودجى از نور است، داخل آن، بانويى (انسيّه، حوراء، عزيزه) نشسته، جبرئيل در طرف راست و ميكائيل در طرف چپ، اميرالمؤمنين علیه السلام پيشاپيش و حسنين 8 پشت سر حضرت زهراء (سلام الله علیها) در حركتند. خداوند نيز آن حضرت را
محافظت مىكند. آنها از عرصهى قيامت عبور مىنمايند. ناگهان از طرف خداوند ندايى به گوش مىرسد: اى مردم! چشمهايتان را ببنديد، سرهايتان را به زيرا اندازيد، اين، فاطمه(سلام الله علیها)، دختر حضرت محمد (صلی الله علیه وآله و سلم)، پيامبر شما و همسر على علیه السلام، امام شماست، مادر حسن و حسين 8 است. پس حضرت فاطمهى زهراء (سلام الله علیها) از پل صراط مىگذرد. آنگاه كه داخل بهشت مىشود و به آنچه خداوند براى او آماده كرده است نظر مىافكند، مىگويد: « بسم اللَّه الرحمن الرحيم الحمدللَّه الذى أذهب عنا الحزن إنّ ربّنا لغفور شكور الذي احلنا دار المقامه من فضله لا يمسنا فيها نصب و لا يمسنا فيها لغوب» خداوند به او وحى مىكند: « اى فاطمه! اگر از من درخواستى دارى، بگو كه بر تو ارزانى خواهم داشت.» فاطمه (سلام الله علیها) عرض مىكند: من تو را مىخواهم، كه بالاترين درخواستم، در حضور تو بودن است. و درخواست دارم كه دوستانم و دوستان اهلبيتم را عذاب نكنى. خداوند وحى مىفرستد: اى فاطمه! به عزت و جلالم، به مقام خداوندى خودم قسم! دو هزار سال پيش از آنكه زمين و آسمان را خلق كنم، بر خود عهد نمودم كه عاشقان تو و دوستان فرزندانت را عذاب نكنم.[51]
26- عليمه
عَلِمَ، عِلْماً، الرّجل: حصلت له حقيقه العِلم،
العِلْم: إدراك الشىء بحقيقته،
العَليم: المتصف بالعلم.
زنى را كه دانش فراوان داشته باشد، «عليمه» گويند. صديقه كبرى (سلام الله علیها) بر همه علوم، آگاه بودند، تا آنجا كه ائمّه ی اطهار (سلام الله علیها) براى روشن شدن حوادث آينده، به «صحيفه ی فاطميه» مراجعه مىكردند.
فاطمه (سلام الله علیها) بانوى دانشمند مدينه
« السلام عليك أيّتها المحدّثه «العليمه».
سلام و درود بر تو! اى خانمى كه حديثگوى و دانشمند بودى!»[52]
27- فاضله
فَضِلَ و فَضُلَ، فَضْلاً- كان ذا فضل، كان ذا فضيله،
الفَضْل: الإحسان أو الإبتداء، به بلا عله له،
فاضل: ذوالفضل، ذوالفضيله،
الفاضله: الدرجه الرفيعه في الفضل.
زنى را كه داراى منقبت و فضيلتى باشد، فاضله گويند. زهراء (سلام الله علیها) عين فضيلت است. و به قول شاعر:
أ تريد أن تحصى فضائل فاطم
نقد الحساب و فضلها لم ينفد
شمارش اوصاف فاطمه زهرا (سلام الله علیها) تمام نخواهد شد، اما اعداد به اتمام خواهد رسيد.
فاطمه زهراء (سلام الله علیها) زنى با فضيلت
« ... السلام عليك أيّتها «الفاضله» الزّكيه...،»
درود بر تو اى زن با فضيلت! و اى زنى كه از هر آلودگى خود را پاك نمودهاى».[53]
28- فريده
الفريد: الواحد، المتفرّد، الّذي لا نظير له، الشذره ت فصل الذهب و اللؤلؤ، الدّر إذا نظم و فصل بغيره، الجوهره النفيسه، الفريده: مؤنث الفريد، يقال: أتى بالفرائد، أي، بألفاظ تدّل على عظم فصاحته و جزاله منطقه و إصاله عربيته.
هر چيز كه مانند درّ و گوهر ناياب و نفيس باشد، فريد و فريده گويند. فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ، گوهرى بىنظير در ميان تمام زنان جهان است، لذا شايسته است او را فريده بناميم. زنى كه
تنها و بىياور بماند، مانند گوهرى است دور از دست ديگران، همچون فاطمه زهرا (سلام الله علیها) كه پس از پيامبر بىيار و ياور ماند، لذا يكى از القاب ايشان فريده مىباشد، چنانچه در روايت ذيلالذكر مىآيد.
فضّه از تنهایی حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) خبر مىدهد
روى ورقه بن عبداللَّه الأزدي قال:
« خرجت حاجّاً إلى بيتاللَّه الحرام راجياً لثواب اللَّه ربّ العالمين. فبينما أنا أطوف و إذا أنا بجاريه سمراء و مليحه الوجه، عذبه الكلام و هي تنادي بفصاحه منطقها و هي تقول: [« اللَّهمّ ربّ الكعبه الحرام و الحفظه الكرام و زمزم والمقام والمشاعر العظام و ربّ محمّد خير الأنام (صلی الله علیه وآله و سلم) البرره الكرام أسالك أن تحشرني مع ساداتي الطاهرين و أبنائهم الغر المحجلين الميامين».] ألا فاشهدوا يا جماعه الحجاج! والمعتمرين! إنّ موالي خيره الأخيار و صفوه الأبرار والّذين علا قدرهم على الأقدار و إرتفع ذكرهم في سائر الأمصار المرتدّين بالفخّار. قال ورقه بن عبداللَّه فقلت يا جاريه! إنّي لأظنّك من موالي أهل البيت : فقالت: أجل. قلت لها: و من أنت من مواليهم؟ قالت: أنا فضه أمه فاطمه الزهراء إبنه محمّد المصطفى صلى اللَّه عليها و على أبيها و بعلها و بنيها، فقلت لها: مرحباً بك و أهلاً و سهلاً فلقد كنتُ مشتاقا إلى كلامك و منطقك فاريد منك السّاعه أن تجيبيني من مسأله أسالك فإذا أنت فرغت من الطّواف قفي لي عند سوق الطعام حتى آتيك و أنت مثابه مأجوره. فإفترقنا، فلما فرغت من الطّواف و أردت الرجوع إلى منزلي جعلت طريقي على سوق الطعام و إذا أنا بها جالسه في معزل عن الناس فأقبلت عليها و إعتزلت بها و أهديت إليها هديه و لم أعتقد أنها صدقه ثم قلت لها: يا فضه! أخبريني عن مولاتك فاطمه الزهراء (سلام الله علیها) و ما الّذي رأيت منها عند
وفاتها بعد موت أبيها محمّد (صلی الله علیه وآله و سلم)قال ورقه: فلمّا سمعت كلامي تغّر غرت عيناها بالدّموع، ثم إنتحبت نادبه و قالت: يا ورقه بن عبداللَّه! هيجت علي حزناً ساكناً و اشجاناً في فؤادي كانت كامنه فإسمع الآن ما شاهدت منها (سلام الله علیها) إعلم أنّه لمّا قبض رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم) إفتجع له الصّغير والكبير و كثر عليه البكاء عليه البكاء و قلّ العزاء و عظم رزوه على الأقرباء و الأصحاب والأولياء و الأحباب والغرباء و الأنساب و لم تلق إلّا كلّ بك و باكيه و نادب و نادبه و لم يكن فى أهل الأرض والأصحاب والأقرباء والأحباب أشدّ حزناً و أعظم بكاءً و إنتحاباً من مولاتي فاطمه الزهراء (سلام الله علیها) و كان حزنها يتجدّد و يزيد و بكاؤها يشتدّ فجلست سبعه أيّام لايهدالها أنين و لايسكن منها الحنين كل يوم جاء كان بكاؤها اكثر من اليوم الأوّل فلما في اليوم الثامن أبدت ما كتمت من الحزن فلم تطق صبراً إذ خرجت و صرخت فكانها من فم رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم) تنطق فتبادرت النسوان و خرجت الولائد والوالدان و ضجّ الناس بالبكاء والنحيب و جاء الناس من كل مكان و اطفئت المصابيح لكيلا تتبين صفحات النساء و خيل إلى النسوان أنّ رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم) قد قام من قبره و صارت الناس فى دهشه و حيره لما قد رهقهم و هي (سلام الله علیها) تنادي و تندب أباه واأبتاه واصفيّا وامحمّداه وا اباالقاسماه و اربيع الأرامل واليتامى من للقبله و المصلى و من لابنتك الوالهه الثكلى، ثم أقبلت تعثر فى اذيالها و هي لاتبصر شيئاً من عبرتها و من تواتر دمعتها حتى دنت من قبر أبيها محمد (صلی الله علیه وآله و سلم) فلما نظرت إلى الحجره وقع طرفها على الماذنه فقصرت خطاها و دام نحيبها و بكاها الى ان اغمى عليها فتبادرت النسوان إليها فنضحن الماء عليها و على صدرها و جبينها حتى أفاقت فلما افاقت من غشيتها قامت و هي تقول رفعت قوتي و خانني جلدي و شمت بي عدوي والكمد قاتلي. يا أبتاه! بقيت والهه وحيده و حيرانه «فريده» فقد إنخمد صوتي و انقطع ظهرى و تنغص عيشي و تكدر دهري فما أجد يا أبتاه! بعدك أنيساً لوحشتى و لا رادّاً لدمعتي و لا معيناً لضعفي فقد فنّى بعدك محكم التنزيل و مهبط جبرئيل و محلّ ميكائيل إنقلبت بعدك يا أبتاه! الأسباب و تغلّقت دوني الأبواب فأنا للدّنيا بعدك قاليه و عليك ما ترددت أنفاسي باكيه لاينفد شوقى إليك و لا حزني عليك...»[54]
ورقه بن عبداللَّه ازدى مىگويد: از منزل خارج شدم و به اميد ثواب و اجر خداوند متعال، براى انجام مناسك حج به زيارت بيتالحرام مشرف شدم. در حالى كه طواف مىكردم خانمى سبزه رو، شيرين گفتار و خوش كلام ديدم كه با لهجهاى فصيح ندا مىداد: « اللَّهمّ رب الكعبه الحرام والحفظه الكرام و زمزم والمقام والمشاعر العظام و ربّ محمد خير الأنام (صلی الله علیه وآله و سلم)البرره الكرام أسالك أن تحشرني مع ساداتي الطاهرين و أبنائهم الغرّ المجّلين الميامين.»
اى حجّاج! آگاه باشيد كه بزرگان من از بهترين مردم بودند، از برگزیدگان خوبان بودند، كسانى كه عظمت آنها بر هر عظمتى، برترى داشت، لباس فخرى كه بر تن داشتند، در هر زمانى ياد آنها را زنده داشت. به او گفتم: اى خانم! گمان مىكنم از خدمتكاران اهلبيت : باشى. جواب داد: بلى. گفتم: خدمتكار چه كسى از اهلبيت بودى؟ گفت: من فضه هستم، خدمتكار فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) ، دختر حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله و سلم) كه بر او و شوهر و دو فرزندش درود باد! بدو گفتم: آفرين بر شما! من بسيار مشتاق بودم تا سخنان شما را بشنوم، خواهان فرصتى هستم تا مطلبى را با شما در ميان بگذارم، هرگاه از طواف فارغ شدى، در بازار
غذافروشان بايستيد تا من بيايم، خداوند به شما ثواب و اجر عنايت كند. اين كلام را كه گفتيم، از همديگر جدا شديم.
« زمانى كه از طواف فارغ شدم و مىخواستم به منزل مراجعت كنم، راهم را به طرف بازار طعام قرار دادم، ايشان را يافتم و در كنارش، به دور از مردم نشستم و هديهاى به او دادم كه مرادم صدقه نبود. به او گفتم: اى فضه! از بانوى خود فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) برايم بگو، بعد از رحلت پدرش، حضرت محمد (صلی الله علیه وآله و سلم)و هنگام شهادت حضرت فاطمه ی زهراء (سلام الله علیها) چه ديدى؟
« ورقه مىگويد: زمانى كه فضّه اين سخن مرا شنيد چشمانش پر از اشك شد، نالهاى سر داد و گفت: اى ورقه بن عبداللَّه! غم و اندوهى را كه مدّتى فراموش شده بود تازه نمودى. غم جانكاهى كه در قلبم پنهان كرده بودم، آشكار كردى، پس بشنو كه از آن بانو (سلام الله علیها) چه ديدم.
« آنگاه كه پيامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) از دنيا رفتند، كوچك و بزرگ در مصيبت او فرو رفتند، گريهى بر او بسيار بود و تسلىدهنده و آرامشى در ميان نبود. اين مصيبت بر خويشاوندان و اصحاب و دوستان و حتى غريبهها سنگين بود، با كسى برخورد نمىكردى مگر اينكه گريان بود و ناله سر مىداد. در بين تمام اهل زمين از اصحاب و دوستان و خويشاوندان، كسى از بانويم فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) اندوه و گريه و ناله ی بيشتر نداشت. غم و اندوه او زياد مىگشت و تازه مىشد و گريه ی او شدت مىيافت. هفت روز صبر نموديم، نالهها و فريادهاى او خاموش نگشت، هر روز كه مىآمد، گريه ی او از روز پيشين بيشتر مىشد، روز هشتم كه رسيد، آنچه از غم و اندوه پنهان نموده بود، به يكباره آشكار كرد. طاقت صبر و شكيبايى نداشتند، از خانه خارج مىشدند و ناله سر مىداد، به گونهاى سخن مىگفتند كه گويى پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)سخن مىگويند، زنها به سوى او شتافتند و فرزندان، از خانهها خارج شدند، مردم ناله سر مىدادند و گريه مىكردند، مردم از همه جا جمع شدند، چراغها را خاموش كردند تا كسى صورت زنها را نبیند، زنان گمان مىكردند پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)از قبر بيرون آمده، همه در وحشت و اضطراب به سر مىبردند، فاطمهی زهراء (سلام الله علیها) ناله و فرياد مىزد: وامحمّداه! وا اباالقاسماه!
« گامهايشان لغزان شد، از بس گريه مىكردند و اشك، مدام از چشمانشان جارى بود، ديگر جايى را نمىديدند. جلو آمدند تا نزديك قبر پيامبر (سلام الله علیها) شدند، پس نگاهى به حجره انداختند، همان جا كه در كنارش مأذنه قرار داشت، گامهايشان را كوتاه برمىداشتند، گريه و نالهشان ادامه داشت تا اينكه بىهوش شدند، زنان به طرف او دويدند، آب بر سر و روى او ريختند تا به هوش آمد، زمانى كه به هوش آمدند، ايستادند و عرضه داشتند: توانم ناتوان شده است، بدنم يارىام نمىكند، دشمنم سركوفت مىزند، غم و اندوه مرا مىكشد. پدرجان! تنها، با غم بسيار، حيران و مضطرب ماندهام. صدايم خاموش شده، پشتم شكسته، زندگىام نابود شده، روزگارم تيره و تار است. پدرجان! بعد از تو هيچ مونسى به هنگام تنهايىام ندارم. كسى نيست كه اشكهايم را بزدايد، كمكى براى ناتوانىهايم نمىيابم، بعد از تو فراموش شد كه قرآن بر ما نازل شده، خانه ما محل رفت و آمد جبرئيل بوده، ميكائيل به منزل ما مىآمده. پدر جان! بعد از تو همه چيز دگرگون شد، درها همه بر رويم بسته است، بعد از تو ديگر هيچ مهرى بر اين دنيا ندارم، هميشه بر تو گريانم شوق ديدار تو و غم جانكاه رفتنت، هيچگاه از من جدا نمىشود.»
29- كريمه
كَرُمَ، كَرَماً و كَرَمَه و كَرامَه: أعطى السهوله و جاد، ضد لؤم،
الكريم: ذوالكَرَم، يقال «رجل كريم»، أي، سخي معطاء، يطلق «الكريم» من كل شىء على أحسنه و على كل ما يرضى و يحمد في بابه،
الكريمه: ذوالكرم والحسب، يقال «فلان كريمه قومه»، أي، كريمهم و شريفهم.
زنى كه اهل بخشش و كَرَم باشد، كريمه ناميده مىشود. زهراء (سلام الله علیها) عين كرم و بخشش هستند. كسى نيست كه از بخششهاى آن بزرگوار بىخبر باشد. كريمهی اهلبيت، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) است. حتى ائمّهی اطهار (سلام الله علیها) نيز هنگام گرفتارى دست به دامان كريمه اهلبيت، فاطمه زهراء (سلام الله علیها) مىزدند.
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) اهل جود و كرم
« ... اللَّهمّ صلّ على السيده المفقوده «الكريمه» المحموده الشهيده العاليه الرشيده...»
خداوندا! بر سرور بانوان كه (قبرش) از ديدگان پنهان شده، زنى باكرامت و پسنديده، زنى شهيده در راه خدا، زنى بلندهمت و رشيده درود فرست.»[55]
30- كوثر
الكوثر، فوعل من الكثره و هو الشىء الّذي من شأنه الكثره والكوثر، الخير الكثير.[56]
« كوثر مبالغه در كثرت است و به قول زمخشرى « المفرط الكثره»، يعنى چيزى كه كثرت آن فزون از حد است. به يك زن باديهنشين كه پسرش از سفر برگشته بود گفتند: «بم آبَ إبنك؟ قالت آبَ بكوثر» يعنى پسرت با چه چيز برگشت؟ گفت: با فايده فزون از حد (كشّاف) راغب گويد: «تكوثر الشىء»، يعنى شىء تا آخرين حد زياد شد. در قاموس و اقرب آمده: «الكوثر، الكثير من كل شىء» طبرسى 1 فرموده: «كوثر چيزى است كه كثرت از شأن آن است و كوثر، خير كثير است.»[57]
كوثر، وصف است كه از كثرت گرفته شده و به معنى خير و بركت فراوان است و به افراد سخاوتمند، كوثر گفته مىشود.
فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) خير كثيرى كه به پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)عطا شد
]إنَّا أعطيناك الكوثر، ما به تو كوثر (خير و بركت فراوان) عطا كرديم.[
}فصلّ لربّك وانحر، اكنون كه چنين است براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى كن{
} إنَّ شانئك هو الأبتر، مسلماً دشمن تو ابتر و بلا عقب (بدون نسل) است.{
در شأن نزول اين سوره مىخوانيم: «عاص بن وائل» كه از سران مشركان بود، پيغمبر اكرم (صلی الله علیه وآله و سلم)را به هنگام خارج شدن از مسجدالحرام ملاقات كرد، و مدتى با حضرت (صلی الله علیه وآله و سلم) گفتگو نمود، گروهى از سران قريش در مسجد نشسته بودند و اين منظره را از دور مشاهده كردند، هنگامى كه «عاص بن وائل» وارد مسجد شد به او گفتند: با كه صحبت مىكردى؟
گفت: با اين مرد «ابتر»!
اين تعبير را به خاطر اين انتخاب كرد كه «عبداللَّه»، پسر پيغمبر اكرم (صلی الله علیه وآله و سلم)از دنيا رفته بود، و عرب كسى را كه پسر نداشت «ابتر» (يعنى بلاعقب) مىناميد. و لذا قريش اين نام را بعد از فوت پسر پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) براى حضرت انتخاب كرده بود (سوره فوق نازل شد و پيغمبر اكرم (صلی الله علیه وآله و سلم)را به نعمتهاى بسيار و كوثر بشارت داد و دشمنان او را ابتر خواند).
توضيح اينكه، پيغمبر اكرم (صلی الله علیه وآله و سلم) دو فرزند پسر از بانوى گرامى اسلام، حضرت خديجه (سلام الله علیها) داشتند: يكى قاسم و ديگرى طاهر كه او را عبداللَّه نيز مىناميدند و اين هر دو، در مكّه از دنيا رفتند و پيغمبر اكرم (صلی الله علیه وآله و سلم)فاقد فرزند پسر شد. اين موضوع زبان بدخواهان قريش را گشود. كلمه «ابتر» را براى حضرتش انتخاب كردند. پيغمبر اكرم (صلی الله علیه وآله و سلم) در سال هشتم هجرى در مدينه از ماريهى قبطيه، صاحب فرزند ذكور ديگرى به نام ابراهيم شد، ولى اتفاقاً او نيز قبل از آنكه به دو سالگى برسد چشم از دنيا پوشيد و وفات او قلب پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) را آزرد.
عربها طبق سنت خود براى فرزند پسر اهميت فوقالعادهاى قائل بودند و او را تداوم بخش برنامههاى پدر مىشمردند. بعد از اين ماجرا آنها فكر مىكردند با رحلت پيغمبر اكرم (صلی الله علیه وآله و سلم)برنامههاى او به خاطر نداشتن فرزند ذكور تعطيل خواهد شد و خوشحال بودند.
سورهى كوثر نازل شد و خداوند در اين سوره به طور اعجابآميزى به آنها پاسخ گفت و خبر داد كه دشمنان او ابتر خواهند بود و برنامه اسلام و قرآن هرگز قطع نخواهد شد. بشارتى كه در اين سوره داده شد از يك سو ضربهاى بود بر اميدهاى دشمنان اسلام و از
سوى ديگر تسلى خاطرى براى رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم) بود كه بعد از شنيدن آن لقب زشت و توطئهى دشمنان، قلب پاكش غمگين و مكدر شده بود.[58]
كوثر يك معنى جامع و وسيع دارد و آن، خير وسيع و فراوان است و مصاديق آن زياد است، ولى بسيارى از بزرگان علماى شيعه وجود مبارك فاطمهی زهراء (سلام الله علیها) را يكى از روشنترين مصداقهاى آن دانستهاند، چرا كه شأن نزول آيه مىگويد: آنها پيغمبر اكرم (صلی الله علیه وآله و سلم) را متهم مىكردند كه بلاعقب است. قرآن ضمن نفى سخن آنها مىگويد: « ما به تو كوثر داديم.» از اين تعبير استفاده مىشود كه اين خير كثير، همان فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) است، زيرا نسل و ذريّه پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) به وسيله همين دختر گرامى در جهان انتشار یافت، نسلى كه نه
تنها فرزندان جسمانى پيامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) بودند، بلكه آيين او و تمام ارزشهاى اسلام را حفظ كردند و به آيندگان ابلاغ نمودند، نه تنها امامان معصوم: كه حساب مخصوص به خود دارند، بلكه هزاران نفر از فرزندان فاطمه (سلام الله علیها) در سراسر جهان پخش شدند كه در ميان آنها علماى بزرگ، نويسندگان، فقها، محدّثان، مفسرانِ والامقام و فرماندهانِ بزرگی بودند كه با ايثار و فداكارى در حفظ آيين اسلام كوشيدند.
در اينجا به بحث جالبى از فخررازى برخورد مىكنيم كه در ضمن تفسيرهاى مختلف كوثر مىگويد: «قول سوم اين است كه اين سوره به عنوان ردّ بر كسانى نازل شده كه عدم وجود اولاد را بر پيغمبر اكرم (صلی الله علیه وآله و سلم) خرده مىگرفتند، بنابراين معناى سوره اين است كه: خداوند به او نسلى مىدهد كه در طول زمان باقى مىماند. ببينید! چه تعداد از فرزندان حضرت زهرا(سلام الله علیها) را شهيد كردند، در عين حال جهان مملو از آنهاست؛ اين در حالى است كه از بنىاميه (كه دشمنان اسلام بودند) شخص قابل ذكرى در دنيا باقى نمانده، سپس بنگر و ببين چقدر از علماى بزرگ در ميان آنهاست مانند «باقر» و «صادق» و «رضا» و « نفس زكيه»[59] و ...»[60]
كوثرى كه به پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)عنايت شده است همان كثرت نسل و ذرّيه آن حضرت است، پس مراد از كوثر يا فقط كثرت ذريّه آن حضرت است و يا مراد از كوثر خير بسيار است، كه در ضمن آن كثرت نسل پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) نيز مورد نظر است، زيرا اگر كثرت نسل پيامبر(صلی الله علیه وآله و سلم)ملحوظ نباشد، آيه ی اخير(} إنَّ شانئك هو الأبتر{، دشمن تو بىنسل خواهد ماند و او ابتر خواهد شد.) بدون فايده خواهد بود، پس آيات قبل بايد پيرامون نسل پيامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) باشد، تا اين سخن، ابتر بودن دشمن پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) معنا دهد و بىفايده نباشد.[61]
31- كوكب
كَوْكَبَ الحديد: برق و توقّد،
الكوكب: النجم، الزُّهره، يقال: «يوم ذو كواكب» إذا وصف بالشدّه، كأنّه أظلم بما فيه من الشدائد حتى رُئِيَتْ كواكبُ السماء.
كوكب، يعنى ستاره درخشان. در روايت، مثل فاطمه زهراء (سلام الله علیها) را در بين زنان جهان، مانند ستاره درخشانى معرفى مىكند كه در ميان تمام زنان عالم مىدرخشند.
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ستاره درخشنده
قال أبوعبداللَّه علیه السلام:
« في قول اللَّه تعالى ]اللَّه نور السماوات والأرض مثل نوره كمشكوه[... فاطمه «كوكب» دُرّي بين نساء أهل الدنيا...»
امام صادق علیه السلام درباره سخن خداوند ]اللَّه نور السماوات والأرض مثل نوره كمشكوه[ فرمودند: فاطمه زهراء (سلام الله علیها)ستارهاى نورانى در بين زنان اهل دنياست.»[62]
32- مبشّره:
بَشَرَ، و بَشِرَ: سُرَّ، بَشَّرَ: فرّحه و بلّغه البُشرى، البَشير: مُبلّغ البُشرى.
زنى را كه خبر بشارت دهد، «مبشّره» نامند. زهراى مرضيه (سلام الله علیها) بشارتدهنده اولياى الهى بوده است.
فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) مژده دهنده اولياى خداوند
« اللَّهمّ صلّ على محمّد و أهلبيته و صلّ على البتول الطاهره الصديقه المعصومه التقيّه النقيّه الرضيّه المرضيّه الزكيّه الرّشيده المظلومه المقهوره، المغصوبه حقّها، الممنوعه إرثها، المكسور ضلعها، المظلوم بعلها، المقتول ولدها، فاطمه بنت رسولاللَّه (سلام الله علیها) و بضعه لحمه و صميم قلبه و فلذه كبده و النّخبه منك له والتحفه خصصت بها وصيّه و حبيبه المصطفی و قرينه المرتضى و سيّده النّساء و « مبشّره» الأولياء،[63] حليفه الورع والزهد و تفاحّه الفردوس والخلد...»
خداوندا! بر محمّد و اهلبيت او درود فرست، و سلام و درود بر خانمى كه بتول، طاهره، صدّيقه، معصومه، تقيّه، نقيّه، رضيّه، مرضيّه، زكيّه، رشيده و مظلومه است، زنى كه حقّش غصب گرديده، از ارث محرومش كردند، پهلويش را شكستند، به شوهرش ستم روا داشتند، فرزندش را كشتند، فاطمهی زهرايى (سلام الله علیها)كه دختر پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) است، پاره تن رسولاللَّه و ژرفاى دل اوست. زهرا جگرگوشه پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)، دخترى كه خود براى پيامبرت برگزيدى، هديهاى كه مخصوص وصى رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم) گردانيدى، حبيبه ی پيامبر است، همسر اميرالمؤمنين، سرور بانوان جهان، بشارت دهنده به اولياى خداوند، نمونه تقوا و زهد و ميوهاى بهشتى است.»[64]
33- محموده
حَمِدَ، (حَمْداً و مَحْمَداً و مَحْمِداً و مَحْمِدَه و مَحْمِدَه: أثنى عليه) الشىء: وجده حميداً حَمَدَه، حَمِدَهُ: شكره،
الحمد: نقيض الذّم.
زن پسنديده و لايق ستايش را، محموده گويند. فاطمه زهراء (سلام الله علیها) محموده و پسنديده است، همچون پدرشان كه محمود و محمّد (صلی الله علیه وآله و سلم) و پسنديده است.
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) زنى پسنديده
« ... اللَّهمّ صلّ على السيّده المفقوده الكريمه «المحموده» الشّهيده العاليه الرّشيده...،»
«خداوندا! بر سرور بانوان كه (قبرش) از ديدگان پنهان شده، زنى باكرامت و پسنديده، زنى شهيده در راه خدا، زنى بلندهمّت و رشيده درود فرست.»[65]
34- مطهّره
از نظر لغت، در نام طاهره ذكر شد.
مطهّره نيز مانند طاهره و طيّبه، معناى پاكى وطهارت مىدهد.و گفته شد كه صدّيقه ی كبرى (سلام الله علیها) ، هم داراى طهارت باطن بود و هم پاكى ظاهرى داشت.
جسم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) پاك و پاكيزه
فقال علي علیه السلام :
« واللَّه لقد أخذت في أمرها غسلتها فى قميصها و لم أكشفه عنها فواللَّه! لقد كانت ميمونهً طاهره «مطهّره» ثم حنطتها من فضله حنوط رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم) و كفنتها و أدرجتها في أكفانها ، فلمّا هممت أن أعقد الرداء ناديت يا أمّكلثوم! يا زينب! يا سكينه! يا فضّه! يا حسن! يا حسين! هلمّوا تزودوا من اُمّكم فهذا الفراق و اللقاء في الجنّه...،»[66]
« اميرالمؤمنين علیه السلام مىفرمايد: خدا را شاهد مىگيرم كه فاطمه (سلام الله علیها) را در ميان لباسهايش غسل دادم، در حالى كه بدنى پاك و پاكيزه و پر بركت داشت. پس از غسل، با حنوطى كه از پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)اضافه آمده بود، ايشان را حنوط[67] نمودم و داخل كفن قرار دادم. وقتى خواستم بندهاى كفن او را ببندم صدا زدم: اُمّكلثوم! زينب! سكينه! فضه! حسن و حسينم! بياييد، آخرين توشه را از پيكر پاك مادرتان برگيريد. اكنون زمان فراق شما با مادرتان است و ملاقات [مجدّد] شما در بهشت خواهد بود.» [68]
35- معصومه
عَصَمَ، عَصْماً الشىءَ: منعه، عصم اللَّه فلاناً من المكروه: حفظه و وقاه، خدا او را حفظ كرد و بازداشت. العِصْمَه: المنع، ملكه إجتناب المعاصى والخطاء.
زنى را كه داراى مقام عصمت از گناه باشد، معصومه گويند. فاطمهی زهراء (سلام الله علیها) داراى مقام عصمت بود، هم عصمت از گناه، هم عصمت از خطا و اشتباه، و حتّى از سهو و نسيان نيز در امان بودند.
فاطمه زهراء (سلام الله علیها)مصون از خطا و اشتباه
« ... اللَّهمّ صلّ على السيّده المفقوده الكريمه المحموده الشّهيده العاليه الرّشيده، اُمّالأئمه و سيّده نساء الاُمّه بنت نبيّك، صاحبه وليّك، سيّده النساء، و وارثه سيّد الأنبياء، و قرينه سيّدالأوصياء، «المعصومه» من كلّ سوء، صلاهً طيبهً مباركه...»
«خداوندا! بر سرور بانوان كه (قبرش) از ديدگان پنهان شده، زنى باكرامت و پسنديده، زنى شهيده در راه خدا، زنى بلندهمّت و رشيده مادر پيشوايان دين، سرور زنان امت، دختر پيامبرخود(صلی الله علیه وآله و سلم)، همسر ولى تو، سرور زنان، وارث پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)، همتاى اميرالمؤمنين 7، زنى كه از هر بدى به دور است درود فرست، درودى پاك و پر بركت.[69] ...»
36- ملهمه
لَهِمَ، لَهْماً و لَهَماً الشىءَ: إبتلعه بمرّه،
ألهم اللَّه فلاناً خيراً: أوحى إليه به و لقّنه إيّاه و وفّقه له،
الإلهام: أن يلقى اللَّه في نفس الإنسان أمراً يبعثه على فعل الشىء أو تركه، كأنّه شىء ألقى في الرُوع.
زنى را كه به او الهام شود ملهِمه گويند. فاطمه ی زهراء (سلام الله علیها)در بسيارى از مواقع مورد الهام قرار مىگرفت. الهام درجهاى خفيف از ارتباط عالم معنا با انسان است و با وحى متفاوت است.
بر فاطمه زهرا (سلام الله علیها)الهام مىشده است
عن موسى بن جعفر عن أبيه : قال: قال علي بن أبيطالب 8: « فبكى رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم) و ضمّها إليه و قال: موفّقه رشيده مهديّه « مُلْهِمَه»،»
امام كاظم علیه السلام از پدر خود نقل فرمودند كه اميرالمؤمنين علیه السلام فرمودند: پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)گريستند و زهرا (سلام الله علیها)را به سينه خود چسباندند و فرمودند: تو يك زن موفقه و رشيده هستى كه از سوى خداوند مورد الهام واقع شده و از طرف او هدايت يافتهاى.»[70]
37- ممتحنه
مَحَنَ، مَحْناً فلاناً: إختبره و جرَّبه، او را آگاهانيد و آزمود.
إمتحن الشىء: إختبره، آن را آزمود. و منه إمتحان الطلبه،
المِحْنَه: ما يمتحن به الإنسان من بليّه،
مُمْتَحَنَه: زن آزموده و امتحان شده.
مُمْتَحِنَه: زن آزمايشكننده.
يكى از اسامى فاطمه زهراء (سلام الله علیها)ممتحنه است. ممتحنه، يعنى زنى كه امتحان شده است و از امتحان سربلند بيرون آمده است. در يك نگاه گذرا به زندگى فاطمهی زهراء (سلام الله علیها)، سراسر حيات او را امتحان و آزمايش مىبينيم.
فاطمهی زهراء (سلام الله علیها)سرفراز در امتحانات
«... يا «مُمْتَحَنَهُ» إمتحنك اللَّه الّذي خلقك، قبل أن يخلقك فوجدك لما إمتحنك صابره...،»
اى خانمى كه خداوند تو را قبل از خلقتت آزمايش نمود و تو را در برابر امتحانات شكيبا يافت.»[71]
فاطمهی زهرا (سلام الله علیها)در خردسالى مادر از دست مىدهد. غم و غصّه پدر را نيز كه با سرِ خاكستر آلود و پاى زخمى به خانه بازمىگردد، تحمّل مىكند، لذا پدر، او را اُمّابيها مىخواند. در شب زفاف بىمادر به كابين بخت رفتن، امتحان كوچكى نيست. فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) هنگام تولد فرزندانش، صحنه شهادت آنها را ديد، و اين به راستى امتحان سختى است. اهانت به پيغمبر خدا (صلی الله علیه وآله و سلم)كه در بستر احتضار است، فوت پدر، غصب فدك، سيلى خوردن، بازوى ورم كرده از تازيانه، مولاى را طناب در گردن ديدن و... نمونههايى از سختيها و مصائب آن حضرت است، پس، با وجود اين همه تحمّل كردن، سزاست كه ائمّه اطهار : در ادعيه او را ممتحنه خطاب كنند. «... السلام عليك أيّتها المُمْتَحَنَه»...
« درود بر تو اى زنى كه مورد آزمايش الهى قرار گرفتى و سرفراز بيرون آمدى.»[72]
38- منصوره
نَصَرَ، نَصْراً: أعانه على دفع ضد أو ردّ عدوّ، در لغت يارى رساندن را گويند.
فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) در روز قيامت تمام عاشقان خود را يارى خواهد رساند و اگر ايشان دست ما گدايان درگهش را نگيرد چگونه از آتش رهايى خواهيم يافت؟
اسم مفعول به معناى اسم فاعل است.
فاطمه زهرا (سلام الله علیها)ميوهی بهشتى است
عن أبىعبداللَّه جعفر بن محمّد بن علي عن أبيه عن جدّه : قال:
قال رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم) :
« معاشر الناس! تدرون لما خلقت فاطمه (سلام الله علیها)؟ قالوا: اللَّه و رسوله أعلم. قال (صلی الله علیه وآله و سلم): خلقت فاطمه (سلام الله علیها)حوراء إنسيه لا إنسيه و قال:... قالوا: يا رسولاللَّه!
استشكل ذلك علينا تقول: حوراء إنسيه لا إنسيه. قال (صلی الله علیه وآله و سلم):... إهدى إليّ ربّي تفاحّه من الجنه أتاني بها جبرئيل علیه السلام... ثم قال: يا محمّد! كلْها. قلت: يا حبيبى! يا جبرئيل! هديه ربّي توكل؟ قال علیه السلام: نعم قد اُمرت بأكلها فأفلقتها[73] فرأيت منها نوراً
ساطعاً ففزعت من ذلك النور. قال علیه السلام: كل! فإنّ ذلك نور المنصوره، فاطمه (سلام الله علیها). قلت: يا جبرئيل! و من «المنصوره»؟ قال علیه السلام : جاريه تخرج من صلبك و إسمها فى السماء منصوره و في الأرض فاطمه (سلام الله علیها). فقلت: يا جبرئيل! و لم سميّت في السماء منصوره و في الأرض فاطمه (سلام الله علیها)؟ قال علیه السلام: سمّيت فاطمه (سلام الله علیها)في الارض لأنه فطمت شيعتها من النار و فطموا أعداوها عن حبّها و ذلك قوله اللَّه في كتابه و « يومئذ يفرح المؤمنون بنصراللَّه» بنصر فاطمه (سلام الله علیها) لمحبّيها.
پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)فرمودند: اى اصحاب من! آيا مىدانيد فاطمه (سلام الله علیها)از چه خلق شده است؟ عرضه داشتند: خدا و پيامبرش (صلی الله علیه وآله و سلم) بر اين مطلب آگاهترند. پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)فرمودند: فاطمه (سلام الله علیها)، فرشته انسانى است كه تنها انسان نيست. (مردم از سخن پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) چيزى نفهميدند) عرضه داشتند: اين مطلب برايمان مشكل شد، مىفرماييد فرشته است و انسان، اين چگونه ممكن است؟ پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)فرمود:... جبرئيل 7 يك سيب از بهشت برايم هديه آورد و سپس گفت: اى محمد (صلی الله علیه وآله و سلم) ! اين سيب را ميل نماييد. گفتم: اى دوست من، اين سيب هديه خداوند است، چگونه آن را بخورم؟ گفت: شما امر شدهايد كه اين سيب را بخوريد. پس آن را شكافتم، ناگهان نورى از آن درخشيد. از آن نور در هراس شدم. گفت: بخور! اين نور، نور فاطمه ی منصوره (سلام الله علیها) است. گفتم: منصوره كيست؟! گفت: دختر شما خواهد بود كه اسمش در آسمانها منصوره است و در زمين فاطمه. سؤال كردم: چرا در آسمان و زمين به او منصوره و فاطمه مىگويند. گفت: در زمين فاطمه است، زيرا شيعيان او، از آتش جهنّم گرفته شدهاند و از دشمنانش حب او را گرفتهاند. و در آسمان او را منصوره
گويند به خاطر سخنى كه خداوند در آيه ]و يومئذ يفرح المؤمنون بنصراللَّه[ دارد، يعنى يارى رسانيدن فاطمه زهراء (سلام الله علیها)به ياران و دوستان خود.»[74]
39- موفّقه
وَفِقَ يَفِقُ – وَفْقاً- الأمَر: صادفه موافقاً،
وَفَّقَ الأمر: جعله موافقاً،
تَوَفَّقَ: نجح مسعاه، كان مظهراً لتوفيق اللَّه و تسهلت له طرق الخير.
يقال: «لا يَتَوَفَّقَ عبدٌ إلاّ بتوفيق اللَّه».
فراهم آمدن وسايل انجام عمل مطلوب را توفيق گويند و بنابر روايتى از امام جواد علیه السلام، توفيق الهى يكى از صفات مؤمنين است. توفيق الهى، يعنى خداوند تمام وسايلى كه براى
انجام اعمال نيك نياز است براى انسان فراهم آورد تا با صرف كمترين فرصت، بیشترین
خدمت را انجام داده و به ثواب وافرى نائل گردد. اين سخن در بيان علما چنين آمده است: « التّوفيق توجيه اسباب الخير نحو المطلوب»، موّفقه به زنى گويند كه خداوند بر او عنايت كرده و وسايل انجام امور نيك را برايش مهيا نموده است.
توفيقاتى كه نصيب فاطمهی زهرا (سلام الله علیها)گشت تا توانست الگوى همه جهانيان گردد بر هيچكس پوشيده نيست.
فاطمهی زهرا (سلام الله علیها)همراه با توفيقات الهى
عن موسى بن جعفر عن أبيه (سلام الله علیها)... قال رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم):
«موفّقه» رشيده مهديّه ملهمه...،»
پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)فرمودند: تو يك زن موفّقه و رشيده هستى كه از سوى خداوند مورد الهام واقع شده است و از طرف او هدايت يافتهاى.»[75]
40- مهديّه
هَدَى، هُدىً و هَدْياً و هِدْيَه و هِدايَه: أرشده، و هو ضدّ أضلّه،
يقال: «هداه الطريق و هداه إلى الطريق و للطريق»، أي، بينه له و عرّفه به، المَهدّى، الّذي قد هداه اللَّه إلى الحقّ.
زنى را كه هدايت شده باشد، مهديه گويند. فاطمه ی زهراء (سلام الله علیها)مهديّه بودند، يعنى از طرف خداوند مورد هدايت قرار گرفته بودند و هركس خداوند او را راهنمايى كند، هيچگاه گمراه نخواهد شد.
فاطمه زهرا (سلام الله علیها)هدايت شده از طرف خداوند
عن موسى بن جعفر عن أبيه : ... قال رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم):
« موفّقه رشيده «مهديّه» ملهمه...،»
پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) فرمودند: تو يك زن موفّقه و رشيده هستى كه از سوى خداوند مورد الهام واقع شده است و از طرف او هدايت يافتهاى.»[76]
41- مؤمنه
أَمَنَ، أَمْناً: وثق به و أركن إليه،
آمن إيماناً به: صدَّقه و وثق به.
المؤمن: المصدّق، خلاف الكافر،
الإيمان: التصديق مطلقاً، نقيض الكفر، فضيله فائقه البيعه بها نؤمن إيماناً ثابتاً بكل ما أوحاه اللَّه.
زنى را كه ايمان به خدا و عالم بعد از مرگ دارد، مؤمنه گويند. زهراء (سلام الله علیها)به راستگويى پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله و سلم) ايمان دارد. صفت راستگويى يكى از صفات مهم مقام نبوت است.
ايمان به راستگويى رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم)
« ...السلام عليك و على ولدك و رحمه اللَّه و بركاته أشهد أنّك أحسنت الكفاله و أدّيت الأمانه و إجتهدت في مرضات اللَّه و بالغت في حفظ رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم)، عارفه بحقّه «مؤمنه» بصدقه، معترفه بنبوّته...» [77]
«درود بر تو (اى فاطمهی زهرا!) (سلام الله علیها)و درود بر فرزندان تو:، رحمت و بركات خداوند بر شما باد.
گواهى مىدهم كه سرپرستى از رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم) را نيكو به جاى آوردى حقّ امانت را ادا نمودى و براى رضايت خداوند و محافظت از پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)سعى وافرى نمودى در حالى كه حقّ او را به خوبى شناختهايى و به راستگويى ايشان ايمان دارى و به نبوّتش اعتراف دارى.»
42- ناعمه
نَعَمَ، نَعْمَه و مَنْعَماً الْرَجُلُ: طاب و لان و إتَّسَعَ،
يقال: «هذا منزل ينعمّهم»، أي، يوافقهم و يطيب لهم، زندگانى به كام او شد و زندگانى او خوش شد.
النّاعمه: المترفهه الحسنه العيش والغذاء،
ناعمه: شاداب، بهرهمند، زن خوش زندگانى، خرمّى و شادى كه در رخسار نمايان باشد.
فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها)در روز قيامت با چهره شادابى همراه با عاشقان خود به طرف بهشت
رهسپار خواهد شد.
فاطمهی زهراء (سلام الله علیها)زنى شاداب در روز قيامت
« يا فاطمه! والذّي بعثني بالحقّ لقد حرمت الجنّه على الخلائق حتّى أدخلها و أنّك لأوّل خلق اللَّه يدخلها بعدي كاسيه حاليه «ناعمه» يا فاطمه! هنيئاً لكِ،»
« به همان خدايى كه مرا برانگيخت، بهشت بر مردم حرام است تا آنكه من وارد بهشت گردم و پس از من تو اوّلين كسى هستى كه بر بهشت قدم مىنهد. فاطمه جان! بهشت گوارايت باد.»[78]
43- نقيّه
نَقا، يَنْقُو، نَقْواً و نَقَىَ يَنْقى نَقْيا العظم: إستخرج نِقْيَه، أي، مُخَّه،
النَقى: النظيف،
نَقِىَ، يَنْقَى، نَقاوَه و نُقاءً و نُقاوَه و نُقايَه: نظف و حسن و خلص.
زن پاكدامن و عفيفه را كه از گناه به دور باشد، « نقيّه» گويند. زهراى شهيده (سلام الله علیها) پاكدامنترين زنى است كه پاى بر اين كرهى خاكى گذارده است. او حتى بر نامحرم كور چهره مىپوشاند و هيچ مكروهى را مرتكب نمىشد.
فاطمهی زهراء (سلام الله علیها) زنى پاكدامن
« السلام عليك أيّتها التقيّه «النقيّه»،
«درود بر تو اى زن پاكدامن و باتقوا!»[79]
44- والهه
وَلِهَ، يَلِهُ وَلَهاً: حزن شديداً حتىّ كاد يذهب عقله، تحيّر من شدّه الوجد.
فهو: واله، آله، وَلْهان،
فهى: واله، والِهَه، وَلْهى.
والهه در لغت زن اندوهناك را گويند، فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها)پس از شهادت رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم) هميشه در غم و اندوه به سر مىبرد تا به شهادت رسيد.
غم و اندوه كشنده قاتل فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها)
قالت فاطمه زهرا (سلام الله علیها):
« ... يا ابتاه! بقيتُ «والهه» وحيده و حيرانه فريده...،»
«... پدر جان! تنها، با غم بسيار، حيران و مضطرب ماندهام. صدايم خاموش شده، پشتم شكسته، زندگىام نابود شده، روزگارم تيره و تار است...»[80]
45- وحيده
وَحَدَ يَحِدُ وَحْداً، وَحْدَه، وَحِدَه،
الوَحيد: المُتفرّد بنفسه.
وحيده در لغت، تنها و يگانه معنا مىدهد، فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها)پس از شهادت پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) هميشه تنها و بىياور بود.
فاطمهی زهرا (سلام الله علیها)تنها و يگانه
قالت فاطمه زهرا (سلام الله علیها):
« ... يا ابتاه! بقيت والهه «وحيده» و حيرانه فريده...،»
«... پدر جان! تنها، با غم بسيار، حيران و مضطرب ماندهام. صدايم خاموش شده، پشتم شكسته، زندگىام نابود شده، روزگارم تيره و تار است...»[81]
القاب حضرت زهرا (سلام الله علیها)در آئينه شعر
شعرى را كه در پيش رو داريد اكثر القاب حضرت فاطمه ی زهراء (سلام الله علیها)را (چه آنچه را كه در نصوص آمده و چه در بيان علماى اعلام ذكر شده است) جمع نموده است.
ألقاب بنت المصطفـــى كثيره نظمت منها نبـذه يسيـــره
نفسي فداها و فـدا ابـيــــها و بعلهـا الولـي مـع بنيهـــا
سيـّده انـسيـّه حـــــوراء نوريّه حانيــه عـــذراء
كريـمه رحيمـه شهـيــده عفيفه قانـعه رشيــــده
شريفـه حـبيبـه مـحتـرمه صابـره سلـيمــه مكرمــه
صـفيـه عــالمـه عليــمـه معصومـه مغضوبـه مظلومـه
ميمونـه منصـوره محـتشمــه جمـيلـه جلـيلــه مـعـظمـه
حامله البلــوى بغيــر شكـوى حليـفـه العبـاده و التـقـوى
حبيبه اللَّه و بنــت الصـفــوه ركـن الهـدى و آيـه النبــوه
شفيعـه العصــاه ام الخــبيـره تفاحّـه الجنّه و المطهــره
سيده النسـاء بنـت المصـطفى صفوه ربها و موطن الهــدى
قره عين المصطفى و بضعتــه مهجــه قلبــه كـذا بقيتــه
حكيمــه فهيمــه عـقيلــه محزونــه مـكروبه عليـله
عـابــده زاهــده قوامــه بـاكـيـه صابـره صـوامـه
عطوفــه رأوفـه حـنّانـــه البـّره الشـفيقـه الانـانــه
والده السبطين دوحه النبــي نور سماوي و زوجه الوصـي
بــدر تمــام غــره غــراء روح ابيــه درّه بيـضـــاء
واسـطـه قــلاده الـوجــود دره بحـر الشـرف و الجـود
وليــه اللَّــه و سـرّ اللَّــه امينه الوحـى و عيـن اللَّـه
مكينـه فـى عالم السـّمــاء جمال الآباء شرف الابنــاء
درّه بـحر العلــم و الكمــال جوهـره العـزّه و الجــلال
قطـب رحى المفاخـر السنيـه مجمـوعه الـم آثـر العليــه
مشكـوه نـور اللَّه و الزجاجـه کعبه الآمال لأهل الحاجـه
ليـلـه قـدر لـيلـه مباركــه ابنه من صلّت به الملائكه
قرار قلـب امـها المعظمــه عاليه المحل سرُّ العظـمـه
مكسوره الضِّلع رضيضِ الصّدر مغصوبه الحقِ خفيِّ القـبر[82]
_______________________________
[1]- بحار الانوار ج 43 ص 5 ح 5
[2]- بحارالانوار ج 43، ص 7 ح 8 از كشفالغمه.
[3]- بحارالانوار، ج 43، ص 15،ح 13 از عللالشرايع و معانىالاخبار.
[4]- فاطمه الزهراء 3بهجه قلب المصطفى، ج 1، ص 158 از احقاقالحق ج 10، ص 25
[5]- بحارالانوار، ج 100، ص 197، ح 15 از مصباحالزائر.
[6]- بحارالانوار ج 100 ص 199 ح 20 از الاقبال ص 100.
[7]- بحارالانوار، ج 43، ص 207، ح 36 از الدلائل للطبرى
[8]- بحارالانوار، ج 35، ص 45، ح 1.
[9]- بحارالانوار، ج 43، ص 197، ح 29 از كتاب سليم بن قيس الهلالى.
[10]- بحارالانوار، ج 43، ص 5، ح 5 از عللالشرايع.
[11]- فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفى، ج 1، ص 158 از ذخائرالعقبى، ص 26.
[12]- فاطمه زهراء بهجه قلب المصطفى، ج 1، ص 182 از الصواعق، ص 96، اسعاف الراغبين ص 172 نقل از سنائي.
[13]- عزّ: ارجمند شد، ناگوار است براى...، قوى شد، ضعيف شد.
[14]- بحارالانوار، ج 43، ص 149.
[15]- بحارالانوار، ج 43، ص 7 و 8 از كشف الغمه.
[16]- بحارالانوار، ج 43، ص 81، ح 3 از علل الشرايع.
[17]- عزل: يكسوى ساختن و جدا نمودن را گويند.
[18]- مصباح الفقیه ج 1 ص 397
[19]- مجمعالبيان ، أبوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي، ، ج 10، ص 644.
[20]- بحارالانوار، ج 100، ص 199، ح 20 از الاقبال، ص 100.
[21]- بحارالانوار، ج 35، ص 45، را همچنين، ج 33، ص 283، ر 547 از بشاره المصطفى.
[22]- قال علي علیه السلام:«نشدتكم باللَّه! هل فيكم أحد زوجته سيده نساءالعالمين غيري؟ قالوا: لا.« فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفى، ج 1، ص 119 از الاحتجاج، ص 195.
[23]- قال على علیه السلام فى مناشده طويله مع أبيبكر: «فأنشدك باللَّه! أنا الذي إختارني رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم)و زوجني إبنته فاطمه (سلام الله علیها)و قال « اللَّه زوجك إيّاها في السماء» أم أنت؟ قال: بل أنت.» فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفى، ج 1، ص 119 از الاحتجاج، ج 1، ص 171.
[24]- سخنان حسين بن على علیه السلام، ص 316.
[25]- زندگانى على بن الحسين علیه السلام ، سيد جعفر شهيدى، ص 121، چاپ سوم، 1367.
[26]- المنجد.
[27]- روى برگردانيدن، فتل وجهه عنهم: از ايشان روى برگردانيد.
[28]- ستارهى نزديك قطب شمال را فرقد مىگويند كه تعداد آنها نيز دو تا مىباشد.
[29]- بحارالانوار، ج 24، ص 75، ح 11 از امالى طوسى.
[30]- فاطمه الزهراء (سلام الله علیها) بهجه قلب المصطفى، ص 182 به نقل از نزهه المجالس، ج 2، ص 222.
[31]- فاطمه الزهراء (سلام الله علیها) بهجه قلب المصطفى، ج 1، ص 183 به نقل از ذخائرالعقبى، ص 45، نزهه المجالس ج 2، ص 227. 172
[32]- بحارالانوار، ج 43، ص 26، ح 25 از معانى الاخبار.
[33]- بحارالانوار، ج 43، ص 23، ح 19 از امالى شيخ.
[34]- كاثره مكاثره: چيرگى نمود و در بسيارى مال نبرد كرد.
[35]- عضاده الشى: جانب و طرف يك شى.
[36]- بحارالانوار، ج 43، ص 197، ح 29 از كتاب سليم بن قيس الهلالى.
[37]- اصول كافى، ج 1، ص 458، ح 2.
[38]- بحارالانوار، ج 100، ص 194، ح 11 از التهذيب ج 6، ص 9.
[39]- بحارالانوار، ج 100، ص 198، ح 16 از مصباحالزائر، ص 25.
[40]- ص 86 همین کتاب
[41]- بحارالانوار، ج 22، ص 490، ح 36.
[42]- ص86 همین کتاب
[43]- بحارالانوار، ج 22، ص 490، ح 36.
[44]- بحارالانوار: ج 101، ص 263، ح 42.
[45]- بحارالانوار، ج 100، ص 218، ح 17 از مصباحالزائر، ص 28 و المزار الكبير ص 23.
[46]- بحارالانوار، ج 102، ص 220.
[47]- السماوه، بلده في العراق.(شهری در عراق) المنجد.
[48]- تدمر: شهری است در اطراف دمشق سوریه.
[49]- نقل از مجلسی قدسسره ذيل روایت می گوید: لا يبعد كونه الكاظم علیه السلام ذهب لإتمام الحجه عليهم. بحارالانوار، ج 48، ص 181 و 182، ح 25، از منتخب الأثر، ص 55.
[50]- بحارالانوار، ج 95، ص 384 -376، از مهج الدعوات ص 115 -113.
[51]- بحارالانوار،ج 27، ص 139، ح 144 از كنزجامع الفوائد و تأويل الايات الظاهره معاً.
[52]- بحارالانوار، ج 100، ص 199، ح 20.
[53]- بحارالانوار، ج 100، ص 199،ح 20 از الاقبال، ص 100.
[54]- بحارالانوار، ج 43، ص 176 -174، ح 15.
[55]- بحارالانوار، ج 102، ص 220، ح 1 از عتيق غروى.
[56]- مجمعالبيان في تفسير القرآن، أبوعلي الفضل بن الحسن الطبرسى، دار احياء التراث العربي، چاپ اول، 1406 ه.ق، ج 10، ص 703.
[57]- قاموس قرآن، سيد علىاكبر قرشى، دارالكتب الاسلاميه، چاپ هفتم 1361، ج 6، ص 93.
[58]- تفسير نمونه، ج 27، ص 368 و 369.
[59]- نفس زكيه لقبى است براى «محمد بن عبداللَّه» فرزند « امام حسن مجتبى» كه به دست « منصور دوانقى» در سال 145 هجرى به شهادت رسيد.
[60]- تفسير نمونه، ج 27، ص 376 -375 به نقل از تفسير فخر رازى ج 32، ص 124.
[61]- إنّ كثره ذريته 6هي المراده وحدها بالكوثر الذي أعطيه النّبى 6أو المراد بها الخير الكثير و كثره الذريه مراده في ضمن الخير الكثير و لو لا ذلك لكان تحقيق الكلام بقوله: «إنَّ شانئك هو الأبتر» خالياً عن الفائده. الميزان في تفسير القرآن، سيد محمّد حسين طباطبائى، مؤسسه الأعلمى للمطبوعات، چاپ دوم 1394 ه.ق، ج 20، ص 370.
[62]- اصول كافى، ج 1، ص 195.
[63]- فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفى، ج 2، ص 595.
[64]- بحارالانوار، ج 100، ص 199، ح 20 از الاقبال، ص 100.
[65]- بحارالانوار، ج 102، ص 220، ح1 از عتيق غروى.
[66]- بحارالانوار، ج 43، ص 179، ح 15.
[67]- مسأله 585 رساله عمليه امام خمينى قدسسره «بعد از غسل واجب است ميت را حنوط كنند، يعنى به پيشانى و كف دستها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهاى او كافور بمالند. و مستحب است به سر بينى ميت هم كافور بمالند و بايد كافور ساييده و تازه باشد و اگر به واسطهى كهنه بودن، عطر او از بين رفته باشد كافى نيست.»
[68]- بحار الانوار ج 22 ص 347 و 63
[69]- بحارالانوار، ج 102، ص 220، ح 1 از عتيق غروى.
[70]- بحارالانوار، ج 22، ص 492، ح 37 همچنين، ج 81، ص 324، ح 18.
[71]- بحارالانوار، ج 100، ص 194، ح 11 از التهذيب، ج 6، ص 9.
[72]- بحارالانوار، ج 100، ص 198، ح16 از مصباحالزائر، ص 25.
[73]- شكافتن و جدا نمودن.
[74]- بحارالانوار، ج 43، ص 18، ح 17 از تفسير فرات.
[75]- بحارالانوار، ج 22، ص 492، ح 37 همچنين، ج 81، ص 324، ح 18.
[76]- بحارالانوار، ج 22، ص 492، ح 37 همچنين، ج 81، ص 324، ح 18.
[77]- بحارالانوار، ج 100، ص 218، ح 17 از مصباحالزائر، ص 28 و المزار الكبير ص 23.
[78]- بحارالانوار، ج 22، ص 490،ح 36.
[79]- بحارالانوار، ج 100، ص 199، ح 20 از الاقبال، ص 100.
[80]- بحارالانوار، ج 43، ص 176 -174، ح 15
[81]- بحارالانوار، ج 43، ص 176 -174، ح 15، ر. ك: به لقب فريده.
[82]- جنه العاصمه، مرحوم علامه میرجهانی ، ص 68 -66.