وصف دنيا در نهج البلاغه

(زمان خواندن: 6 - 12 دقیقه)

اگر خواهان شناخت فردى باشيم بايد به اثر و عمل او نگاه كنيم . يكى از طرق شناختن خداى متعال، قرائت قرآن كريم و تدبير در آن مى باشد.
براى معرفت يافتن به اهل بيت عليهم السلام به سخنان و سيره عملى ايشان توجه مى نمائيم. در مورد حضرت على عليه السلام، اين يگانه دهر، هرچه بخوانيم و بگوييم كم است وحق ايشان را ادا ننموده ايم. مولا را چگونه معرفى نمائيم، حال آنكه او را نشناخته ايم. يكى از راه هاى شناخت مولى الموحدين، مطالعه سخنان ايشان مى باشد كه اكثر فرموده هاى اين امام همام درنهج البلاغه جمع آورى شده است. بر آن شديم كه براى شناساندن ايشان نمى از يَِم نهج البلاغه برگرفته وبه كام عطشان عاشقان امام بنشانيم. در نهج البلاغه موضوعات بسيارى يافت مى شود كه ما موضوع " وصف دنيا" را انتخاب نموده و اميد داريم كه تذكرى براى همه شيعيان امام باشد تا از غفلت نجات يابيم:
فانى بودن دنيا
من شما را از دنيا مى ترسانم كه - دركام- شيرين است و - در ديده – سبز و رنگين. پوشيده در خواهش هاى نفسانى، و – با مردم – دوستى ورزد با نعمت هاى زودگذر اين جهاني. متاع اندك را زيبا نمايد، و در لباس آرزوها در آيد، و خود را به زيور غرور بيارايد. شادى آن نپايد، و از اندوهش ايمن بودن نشايد. فريبنده اى است بسيار آزار دهنده، رنگ پذيرى است ناپايدار ، فنا شونده اى مرگبار ، كشنده اى تبهكار. چون با آرزوى خواهندگان دمساز شد، و با رضاى آنان هم آواز، بينند- سرابى بوده است- و بيش از آن نيست.
كسى از نعمت آن در سرورى نبود، جز كه پس آن اشكى از ديده هايش پالود؛ و روى خوش به كسى نياورد، جز آنكه با سختى وبد حالى پشت بدو كرد؛ و در خور دنياست كه اگر بامداد ياور كسى بود، شامگاهش ناشناس انگارد؛ و اگر از سويى گوارا و شيرين است، از سوى ديگر تلخى و مرگ با خود آرد. كسى از نعمت آن طرفى نبندد، جز آنكه از مصيبت هايش بدو رنجى رسد؛ و شامگاهان زير پرآسايشش نخسبد، جز آنكه بامدادان ، شاهبال بيم بر سر او فرو كوبد. سخت فريبنده اى است و فريبا است آنچه در آن است، سپرى شونده است و سپرى است هر كه بر آنست. توشه نيك از آن نتوان برداشت جز پرهيزگارى و ترس از پروردگار. كسى كه از دنيا كمتر بهره دارد، از آنچه موجب ايمنى اوست بيشتر دارد، و آن كه از دنيا نصيب بيشتر گيرد، از آنچه موجب هلاك اوست بيشتر گرفته و به زودى زوال پذيرد. بسا كسى كه بدان اعتماد كرد، و ناگهان مزه تلخ مصيبت را بدو چشاند، و بسا صاحب اطمينانى كه ناگهانش در خاك و خون نشاند. بسا صاحب عظمتى كه او را خرد و ناچيز ساخت، و بسا نازنده اى كه او را به خوارى انداخت. دولت آن زود گذر است و عيش آن تيره و تار. گواراى آن شور است و شيرين آن با تلخى آميخته، غذاى آن زهر، و اسباب ودستگاه آن پوسيده در هم ريخته. زنده آن در معرض مردن، تندرستش دستخوش در بيمارى به سر بردن. ملك آن برده، عزيز آن شكست خورده . آن كه از آن فراوان دارد، گرفتار نكبت و وبال ، و آن كه بدو پناه برده ، ربوده مال. آيا شما در جاى آنان به سر نمى بريد كه مردند؟ عمرى درازتر از شما داشتند، و آثارى پايدارتر به جا گذاشتند، و تخم آرزو بيشتر در دل كاشتند، و شمارشان فزونتر بود، و سپاهيانشان فراگيرتر. دنيا را چسان پرستيدند، و آن را چگونه بر خود گزيدند؟ سپس از آن رخت بربستند، بى توشه اى كه كفايت آنان تواند و يا مركبى كه به منزلشان رساند. شنيده ايد دنيا يكى از آنان را با فديه اى واگذارده باشد، يا به گونه اى يارى شان داده ، يا با آنان به نيكى به سر برده؟ نه چنين است كه سختى آن بدانها چنان رسيد كه پوست و گوشتشان را دريد. با سختيها ، سستشان كرد؛ و با مصيبت ها، خوارشان نمود ، و بينى شان را به خاك ماليد، و زير پايشان سود؛ و دشواريهاى زمانه را بر آنچه با آنان كرد، افزود. ديديد چگونه آن را كه برابرش فروتنى كرد، و برخويشتنش گزيد و روى بدو آورد، نشناخت، و با او نساخت تا آنكه بار بستند و براى هميشه از آن گسستند. آيا جز گرسنگى ، توشه اى همراهتان كرد؟ يا جز در سختى شان فرود آورد؟ يا روشنى آن برايشان جز تاريكى بود؟ يا جز پشيمانى چيزى بدرقه راهشان نمود؟ پس چنين دنيايى را مى گزينيد؟ يا بدان اطمينان مى كنيد؟ يا آزمند آن مى شويد؟ بد خانه اى است براى كسى كه بدان گمان بد نيارد، يا در آن خود را از بيم وى ايمن شمارد. (1)
انذار از دنيا
شما را از دنيا مى پرهيزانم، كه منزلگاهى است ناپايدار؛ نه خانه ى ماندن و نه جايگاه قرار. خود را آراسته و به آرايش خويش شيفته است، و ديگران را به زينت خويشتن فريفته. خانه اى نزد خداوند آن خوار. و متاعى بى مقدار . حلال آن را به حرامش معجون داشته است؛ و خوبى آن را به بدى اش مقرون و زندگانى اش را به مرگ آميخته است؛ و در كاسه شهدش، شرنگ ريخته است . خداوند تعالى آن را براى دوستانش نگزيد، و در دادن آن به دشمنانش بخل نورزيد. خير آن اندك است، و شر آن آماده، فراهم آن پريشان و ملك آن ربوده؛ و آبادان آن رو به ويرانى نهاده. آنچه ويران گردد، خانه خوبى نيست و به كار نيايد، و عمرى كه چون توشه پايان پذيرد، زندگانى به شمار نيايد. و روزگارى كه چون پيمودن راه به سر آيد ، دير نپايد .آنچه را خدا بر شما واجب كرده مطلوب خود شماريد، و توفيق گزاردن حقى را كه از شما خواسته ، هم از او چشم داريد، و پيش از آنكه مرگ شما را فرا خواند، گوش به دعوتش بداريد. (2)
ويژگيهاى آنان كه دنيا را رها كرده اند
آنان كه خواهان دنيا نيستند، دلهاشان گريان است، هر چند بخندند، و اندوهشان فراوان است، هر چند شادمان گردند وبا نفس خود در دشمنى بسيار به سر برند، هر چند ديگران بر آنچه نصيب آنان شده، غبطه خورند. (3)
غفلت انسان
ياد مرگ از دل هاى شما رفته است و آرزوهاى فريبنده جاى آن را گرفته. دنيا بيش از آخرت مالكتان گرديده و اين جهان، آن جهان را از يادتان برده . همانا شما برادران دينى يكديگريد، چيزى شما را از هم جدا نكرده، جز درون پليد و نهاد بد كه با آن به سر مى بريد نه هم را يارى مى كنيد، نه خيرخواه هميد، نه به يكديگر چيزى مى بخشيد ، و نه با هم دوستى مى ورزيد. شما را چه مى شود كه به اندك دنيا ، كه به دست مى آوريد، شاد مى شويد؛ و از بسيار آخرت، كه از دستتان مى رود، اندوهناك نمى گرديد؟ و اندك دنيا را كه از دست مى دهيد، نا آرامتان مى گرداند؛ چندانكه اين نا آرامى در چهره هاتان آشكار مى شود، و ناشكيبا بودن از آنچه بدان نرسيده اند، پديدار. گويى كه دنيا شما را خانه اقامت و قرار است، و كالا و سود آن هميشه براى شما پايدار. چيزى شما را باز نمى دارد؛ از آنكه عيب برادر دينى خود را - كه از آن بيم دارد- روياروى اوبگوييد، جز آنكه مى ترسيد، او همچنان عيب را – كه در شماست- به رختان آرد. در واگذاشتن آخرت و دوستى دنيا با هم يك دل هستيد و هر يك از شما دين را بر سر زبان داريد. چنان از اين كار خشنوديد كه كارگرى كار خود را به پايان آورده، و دوستى خداوند خويش را حاصل كرده . (4)
دنيا محل آرامش نيست
دنيا خانه نيست ، شدن است و رنج بردن و دگرگونى پذيرفتن، و عبرت گرفتن . نشان نابود شدن، اينك روزگار، كمان خود را به زه كرده است، تيرش به خطا نرود، و زخمش به نشود؛ بر زنده تيرمرگ ببارد، و تندرست را به بيمارى از پا در آرد، و نجات يافته را درناتوانى و ماندگى دارد. خورنده اى است كه روى سيرى نبيند، نوشنده اى است كه تشنگى اش فرو ننشيند . و نشان رنج دنيا، اينكه: آدمى فراهم مى كند آنچه نمى خورد،  و مى سازد آنچه در آن نمى نشيند؛ پس به سوى خدا مى رود، نه مالى برداشته و نه خانه اى با خود داشته و نشان دگرگونى آن، اينكه : كسى را كه بدو رحمت آرند بينى كه –روزى – حسرت وى خورند، و حسرت خورده را بينى كه بر او رحمت برند؛ و اين نيست جز به خاطر نعمتى كه رخت بر بسته، و يا نقمتى كه فرود آمده و بار گسسته. و نشان عبرت دنيا، اينكه: آدمى بدانچه آرزو دارد ، نزديك مى شود و رسيدن اجل رشته آرزوى او را مى برد. نه آنچه آرزو داشت به دست آمده، و نه آن كه مرگ ، چشم بدو دوخته، واگذارده است. پاك و منزه است خدا! شادى دنيا چه فريبنده است؛ و سيرآبى آن چه تشنگى آورنده ؛ و سايه آن چه گرم وسوزنده . نه آينده مرگ را ردّ توان كرد، ونه گذشته را باز توان آورد. پاك و منزه است خدا، چه نزديك است زنده به مرده، به خاطر پيوستن بدان، و چه دور است مرده از زنده ، به خاطر بريدن وى از آن!(5)
پايان دنيا مرگ است
دنيا خانه اى است فرا گرفته بلا، شناخته به بيوفايى، نه به يك حال پايدار است، و نه مردم آن از سلامت برخوردار.دگرگونى پذيرد، رنگى دهد و رنگ ديگر گيرد. زندگى در آن ناباب است ، و ايمنى در آن ناياب و مردم دنيا نشانه هايند، كه آماجشان سازد. تيرهاى خود به آنان افكند و به كام مرگشان در اندازد.
و بندگان خدا! بدانيد كه شما و آنچه درآنيد ( دنيا)، به راه آنان كه پيش از شما بودند روانيد كه زندگانى شما از شما درازتر بود، و خانه هاشان بسازتر و يادگارهاشان ديربازتر( دراز مدت). كنون آواهاشان نهفته شد، و بادهاشان فروخفته.
تن هاشان فرسوده گرديد، خانه هاشان تهى، و نشان هاشان ناپديد. كاخ هاى افراشته و بالش هاى انباشته را به جا نهادند، و زير سنگها و درون گورهاى به هم چسبيده فتادند، جايى كه آستانه اش را ويرانى پايه است، و استوارى بنايش را خاك، مايه. جاى آن نزديك است، و باشنده ى آن دور و به كنار، ميان مردم محله اى ترسان، به ظاهرآرام و در نهان گرفتار. نه در جايى كه وطن گرفته اند، انس گيرند و نه چون همسايگان يكديگر را پذيرند. با آن كه نزديك به هم آرميده اند ، خانه هم را نديده اند و چسان يكديگر را ديدار كنند كه فرسودگى شان خرد كرده است، و سنگ و خاك آنان را در كام فرو برده.
گويى شما هم به جايى رفته ايد كه آنان رفته اند، وآن خوابگاه به گروتان برداشته و آن امانت جاى شما را در كنار خود داشته. پس چگونه خواهيد بود اگر كار شما به سرآيد و گورها گشايد؟" آن هنگام آزموده مى شود هر كس بدانچه پيشاپيش فرستاده، و باز گردانيده مى شوند به سوى خدا كه مولاى راستين آنهاست و به كارشان نيايد آنچه به دروغ برمى بافتند. ( يونس /30)(6)
چه ستايم خانه اى را كه آغاز آن رنج بردن است، و پايان آن مردن . در حال آن حساب است و در حرام آن عقاب. آن كه در آن بى نياز است، گرفتار است؛ و آن كه مستمند است، اندوهبار . آن كه در پى آن كوشيد بدان نرسيد، و آن كه به دنبال آن نرفت، او رام وى گرديد. آن كه بدان نگريست، حقيقت را به وى نمود، و آن كه در آن نگريست، ديده اش را بر هم دوخت. (7)
دنيا محل آزمايش
هان! دنيا خانه اى است كه از گزند آن ايمنى نيست، مگر هم در آن خانه ، كارى كنند كه توشه آخرت است نه به كار دنيا پردازند. چه آن مايه حسرت است. مردم به دنيا مبتلايند، و به بوته آزمايش در آيند. پس آنچه براى دنيا گرفته اند، حساب آن بكشند، واز آنان بستانند؛ و آنچه براى جز دنيا به دست آورده اند، بدان رسند و در نعمت آن بمانند. دنيا در ديده صاحب خردان، چون سايه ى پس از زوال است، كه گسترده ناشده در هم رود، و افزون نشده كاهش يابد. (8)
سفارش به مردم
بندگان خدا! شما را سفارش مى كنم اين دنيا را كه وانهنده شماست واگذاريد، هر چند وانهادن آن را دوست نمى داريد. دنيايى كه تن ها را كهنه مى كند، هرچند نوشدن آن را خوش داريد. مَثل شما و دنيا، چون گروهى همسر است كه به راهى مى روند، و تا در نگرند آن را مى سپرند، و يا قصد رسيدن به نشانى كرده اند و گويى بدان رسيده اند. چه كوتاه است فرصت كسى كه تازد  تا راهى كه در پيش دارد به سر رسد، و يا آنكه روزى فرصت دارد نه بيش و مرگش از در رسد، و خواهانى شتابان در پى او افتاده، و او را مى راند تا در دنيا نماند. پس در عزت و ناز دنيا بر يكديگر پيشدستى مكنيد؛ و به آرايش و آسايش آن شادمان مشويد، و از زيان و سختى آن ناشكيبا مباشيد كه عزت و نازش ، پايان يافتنى است، و آرايش و آسايش آن سپرى شدنى، و زيان و سختى آن تمام شدني؛ و هر مدتى از آن سرآمدنى وهر زنده آن مردني.
آيا نشانه ها كه از گذشتگان به جاى مانده شما را از دوستى دنيا باز نمى دارد؟ و اگر خردمنديد مرگ پدرانتان كه در گذشته اند، جاى بينايى و پند گرفتن ندارد. نمى بينيد گذشتگان شما باز نمى آيند، و ماندگان نمى پايند! نمى بينيد مردم دنيا روز را به شب و شب را به روز مى آرند و هر يك حالتى دارند! مرده اى است كه بر او زارى كنند. زنده اى كه تسليتش گويند. افتاده اى بيمار، بيمارپُرسى تيمارخوار. و ديگرى كه جان مى دهد، و دنيا جويى كه مرگ به دنبالش مى دود، و غافلى به خود وانگذاشته و ماندگان پى گذشتگان را داشته.
هان! برهم زننده لذت ها، تيره كننده شهوت ها، و بُرنده آرزوها را به ياد آريد آنگاه كه به كارهاى زشت شتاب مى آريد، و از خدا يارى خواهيد بر گزاردن واجب او، چنانكه شايد، و نعمت و احسان او كه به شمار نيايد. (9)
اميرالمومنين عليه السلام در فرازهاى فوق ، ضمن معرفى و توصيف دنيا ، به انسان ها مى آموزد كه دراين دنيا با اين مولفه ها چگونه زندگى نمايند تا دچار خسران نگردند  از خداى مهربان گوش شنوا طلب مى نمائيم تا از فرمايشات امام بهره جوييم.
پى نوشتها:
1- خطبه 111، ترجمه سيد جعفر شهيدي.
2- خطبه 113.
3- همان.
4- همان.
5-  خطبه 114.
6- خطبه 226.
7- خطبه 82.
8-  خطبه 63.
9-  خطبه 99.

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page