نهج الفصاحه حدیث ١٧٠١ تا ١٨٠٠

(زمان خواندن: 10 - 20 دقیقه)

1701 _ زر القبور تذكر بها الآخرة و اغسل الموتى فإنّ معالجة جسد خاو موعظة بليغة و صلّ على الجنائز لعلّ ذلك يحزنك فإنّ الحزين في ظلّ اللَّه يوم القيامة يتعرّض لكلّ خير.

بزيارت قبرها برو تا آخرت را بياد آرى و مردگان را غسل بده زيرا زير و رو كردن جسد بيحركت موعظه اى كامل است بر مردگان نمازگزار شايد بدين وسيله غمگين شوى زيرا شخص غمگين روز رستاخيز در سايه خدا در معرض همه نيكيهاست.

1702 _ زر غبّا تزدد حبّا.

بزيارت كسان كمتر رو تا محبوب تر باشى.

1703 _ زلّة العالم مضروب بها الطّبل و زلّة الجاهل يخفيها الجهل.

لغزش دانشمند بزودى مشهور شود و لغزش نادان را جهل مستور دارد.

1704 _ زنا العينين النّظر.

زناى چشمان نگاه نارواست.

1704 _ زنا اللّسان الكلام.

زناى زبان سخن بيجاست.

1705 _ زوّجوا الأكفاء و تزوّجوا الأكفاء، و اختاروا لنطفكم.

باشخاص همشأن زن بدهيد و از اشخاص همشأن زن بگيرند و محل نطفه هاى خود را بدقت انتخاب كنيد.

1706 _ زوّدك اللَّه التّقوى و غفر ذنبك و يسّر لك الخير حيثما كنت.

خداوند پرهيزكارى را توشه راه تو سازد و گناهت را ببخشد و هر جا هستى خوبى را براى تو آسان كند.

1707 _ زوروا القبور فإنّها تذكّركم الآخرة.

بزيارت قبرها رويد كه آخرت را بياد شما مى آورد.

1708 _ الزّاني بحليلة جاره لا ينظر اللَّه إليه يوم القيامة و لا يزكّيه و يقول له: ادخل النّار مع الدّاخلين.

آنكه با زن همسايه خود زنا كند روز قيامت خدا به او ننگرد و او را پاك نكند و بدو گويد با جهنميان بجهنم برو.

1709 _ الزّبانية إلى فسقة حملة القرآن أسرع منهم إلى عبدة الأوثان فيقولون: يبدأ بنا قبل عبدة الأوثان؟ فيقال لهم: ليس من يعلم كمن لا يعلم.

مأمورين عذاب فاسقان قرآن خوان را زودتر از بت پرستان به جهنم در آرند آنها گويند آيا ما را پيش از بت پرستان ميبريد بدانها جواب دهند آنكه داند مانند آنكه نداند نيست.

1710 _ الزّكاة قنطرة الإسلام.

زكات پل اسلام است.

1711 _ الزّنا يورث الفقر.

زنا مايه فقر است.

1712 _ الزّهادة في الدّنيا ليست بتحريم الحلال و لا إضاعة المال و لكن الزّهادة في الدّنيا أن لا تكون بما في يديك أوثق منك بما في يد اللَّه و أن تكون في ثواب المصيبة إذا أنت أصبت بها أرغب منك فيها لو أنّها أبقيت لك.

از جهان گذشتگى اين نيست كه حلال را بر خود حرام كنى يا مال خود تلف نمائى از جهان گذشتگى اينست كه بدان چه در كف تو است بيشتر از آنچه در دست خداست اعتماد نداشته باشى و هنگامى كه مصيبتى بتو رخ داد بپاداش آن بيشتر از رخ ندادن مصيبت علاقمند باشى.

1713 _ الزّهد في الدّنيا يريح القلب و البدن و الرّغبة فيها تكثر الهمّ و الحزن و البطانة تقسى القلب.

گذشتن از جهان تن و جان را آسايش دهد و دلبستگى بجهان غم و اندوه را افزون كند و شكم پرستى دل را سخت كند.

1714 _ الزّهد في الدّنيا يريح القلب و البدن. و الرّغبة فيها تتعب القلب و البدن.

گذشتن از جهان تن و جان را بياسايد و علاقه بجهان تن و جان را خسته كند. گفتار محمد از گفتار آسمانى فروتر و از گفتار انسانى فراتر است.

1715 _ سألت اللَّه أن يجعل حساب أمّتي إلىّ لئلّا تفتضح عند الامم، فأوحى اللَّه عزّ و جلّ إلىّ: يا محمّد بل أنا أحاسبهم فإن كان منهم زلّة سترتها عنك لئلا تفتضح عندك.

از خدا خواستم كه حساب امت مرا بمن واگذارد تا پيش امتهاى ديگر رسوا نشود، پس خداى عز و جل بمن وحى كرد اى محمد نه، بلكه من حسابشان را ميرسم و اگر گناهى از آنها سر زده از تو پوشيده مى دارم كه پيش تو نيز رسوا نشود.

1716 _ سئلت جبريل: هل ترى ربّك؟ قال: إنّ بيني و بينه سبعين حجابا من نور لو رأيت أدناها لاحترقت.

از جبريل پرسيدم آيا پروردگارت- را مى بينى؟ گفت ميان من و او هفتاد پرده از نور است كه اگر نزديكترين پرده را بنگرم خواهم سوخت.

1717 _ ساحدّثكم بامور النّاس و أخلاقهم: الرّجل يكون سريع الغضب سريع الفي ء فلا له و لا عليه كفافا و الرّجل يكون بعيد الغضب سريع الفي ء فذاك له و لا عليه و الرّجل يقتضي الّذي له و يقضي الّذي عليه فذاك لا له و لا عليه. و الرّجل يقتضي الّذي له و يمطل النّاس الّذي عليه فذاك عليه و لا له.

در باره كارهاى مردم و اخلاقشان با شما سخن خواهم گفت مردى كه زود خشم گيرد و زود آرام شود. نه بد است نه خوب سر بسر. و مردى كه دير خشمگين شود و زود آرام گيرد خوبست نه بد و مردى كه حق خود طلب كند و دين خود بپردازد نه بد است نه خوب. و مردى كه حق خود طلب كند و پرداخت حقى را كه مردم به عهده او دارند عقب اندازد بد است نه خوب.

1718 _ سافروا مع ذوي الجدود و ذوي الميسرة.

با مردم خوش اقبال مرفه سفر كنيد.

1719 _ ساعات الأذى في الدّنيا يذهبن ساعات الأذى في الآخرة.

ساعتهاى آزار اين دنيا ساعت هاى آزار آخرت را نابود ميكند.

1720 _ ساعات الأمراض يذهبن ساعات الخطايا.

ساعت هاى مرض ساعت هاى گناه را نابود مى كند.

1721 _ ساعتان تفتح فيهما أبواب السّماء و قلّما تردّ على داع دعوته: حضور الصّلاة و الصّفّ في سبيل اللَّه.

دو وقت است كه درهاى آسمان در اثناى آن گشوده مى شود و كمتر ممكنست دعاى دعاكننده اى رد شود: هنگام نماز و صف آرائى در راه خدا.

1722 _ سابّ الموتى كالمشرف على الهلكة.

بد گوى مردگان چون آن كس است كه در معرض هلاك است.

1723 _ سارعوا في طلب العلم فالحديث من صادق خير من الدّنيا و ما عليها من ذهب و فضّة.

بطلب علم بشتابيد كه از راست گوئى حديث گفتن از دنيا و همه طلاها و نقره آن بهتر است.

1724 _ ساعة من عالم متّكئ على فراشه ينظر في علمه خير من عبادة العابد سبعين عاما.

يك ساعت وقت دانشورى كه بر بستر خويش تكيه زده در علم خويش مى نگرد از هفتاد سال عبادت عابد نيكوتر است.

1725 _ سافروا تصحّوا و تغنموا.

سفر كنيد تا تندرست شويد و غنيمت يابيد.

1726 _ سافروا تصحّوا و ترزقوا.

سفر كنيد تا تندرست شويد و روزى يابيد.

1727 _ ساقي القوم آخرهم شربا.

سقايت گر قوم پس از همه نوشد.

1728 _ ساووا بين أولادكم في العطيّة فلو كنت مفضّلا أحدا لفضّلت النّساء.

در كار بخشش ميان فرزندان خويش مساوات را رعايت كنيد. من اگر كسى را برترى دادمى زنان را برترى دادمى.

1729 _ سباب المسلم فسوق و قتاله كفر و حرمة ماله كحرمة دمه.

بدگوئى مسلمان گناه است و جنگ او كفر است و حرمت مال وى چون حرمت خون اوست.

1730 _ سبع يجري للعبد أجرهنّ و هو في قبره بعد موته: من علّم علما، أو أجرى نهرا، أو حفر بئرا، أو غرس نخلا، أو بنى مسجدا، أو ورّث مصحفا، أو ترك ولدا يستغفر له بعد موته.

هفت چيز است كه پاداش آن براى بنده در قبر او و پس از مرگش دوام دارد كسى كه علمى تعليم دهد، يا نهرى بجريان آورد يا چاهى حفر كند يا نخلى بكارد يا مسجدى بسازد يا مصحفى به ارث گذارد يا فرزندى به جا نهد كه پس از مرگش براى او آمرزش خواهد.

1731 _ سبعة يظلّهم اللَّه تحت ظلّ عرشه يوم لا ظلّ إلّا ظلّه: رجل قلبه معلّق بالمساجد، و رجل دعته امرأة ذات منصب فقال: إنّي أخاف اللَّه، و رجلان تحابّا في اللَّه، و رجل غضّ عينه عن محارم اللَّه، و عين حرست في سبيل اللَّه، و عين بكت من خشية اللَّه.

هفت كسند كه خدا در روزى كه سايه اى جز سايه او نيست به سايه عرش خود ميبردشان. مردى كه دل او بمسجدها علاقه دارد و مردى كه زن صاحب مقامى از او كام خواهد و گويد از خدا بيم دارم و مردانى كه در راه خدا دوستى كنند و مردى كه از محارم خدا چشم باز دارد و چشمى كه در راه خدا نگهبانى كند و چشمى كه از ترس خدا بگريد.

1732 _ سبعة يظلّهم اللَّه في ظلّه يوم لا ظلّ إلّا ظلّه: إمام عادل و شابّ نشأ في عبادة اللَّه، و رجل قلبه معلّق بالمسجد إذا خرج منه حتّى يعود إليه، و رجلان تحابّا في اللَّه فاجتمعا على ذلك و افترقا عليه، و رجل ذكر اللَّه خاليا ففاضت عيناه، و رجل دعته امرأة ذات منصب و جمال فقال: إنّي أخاف اللَّه ربّ العالمين، و رجل تصدّق بصدقة فأخفاها حتّى لا تعلم شماله ما تنفق يمينه.

هفت كسند كه خداوند در روزى كه سايه اى جز سايه او نيست بسايه خويششان ميبرد پيشواى عدالتگر و جوانى كه در كار عبادت بزرگ شود و مردى كه وقتى از مسجد برون شود دلش بدان پيوسته تا بدان جا باز گردد و مردانى كه در راه خدا دوستى كنند و بر آن فراهم آيند و بر آن جدا شوند و مردى كه بخلوت خدا را ياد كند و چشمانش اشگريز شود و مردى كه زنى صاحب مقام و جمال از او كام خواهد و گويد من از خدا پروردگار جهانيان بيم دارم و مردى كه صدقه اى دهد و آن را نهان دارد كه دست چپش نداند دست راستش چه انفاق ميكند.

1733 _ سبق درهم مائة ألف درهم رجل له درهمان أخذ أحدهما فتصدّق به، و رجل له مال كثير فأخذ من عرضه مائة ألف فتصدّق بها.

يكدرهم از صد هزار درهم پيشى گيرد مردى كه دو درهم دارد يكى را بر گيرد و صدقه دهد و مردى كه مال فراوان دارد و از آن ميان صد هزار بر گيرد و صدقه كند

1734 _ ستكون فتن يصبح الرّجل فيها مؤمنا و يمسي كافرا إلّا من أحياه اللَّه بالعلم.

فتنه ها خواهد بود كه در اثناى آن مرد بصبح مؤمن باشد و بشب كافر شود مگر آنكه خدايش به علم زنده دارد.

1735 _ ستّ خصال من الخير: جهاد أعداء اللَّه بالسّيف، و الصّوم في يوم الصّيف، و حسن الصّبر عند المصيبة، و ترك المراء، و الإنفاق في الخفا، و المحاباة في اللَّه.

شش صفت نيكست پيكار با دشمنان خدا بوسيله شمشير و روزه در روز تابستان و نيكصبرى به هنگام مصيبت و ترك مجادله و انفاق در نهان و دوستى در راه خدا.

1736 _ ستّة أشياء تحبط الأعمال: الإشتغال بعيوب الخلق، و قسوة القلب، و حبّ الدّنيا، و قلّة الحياء، و طول الأمل، و ظالم لا ينتهي.

شش چيز است كه اعمال خوب را نابود ميكند، اشتغال به عيب خلايق، سنگدلى و دنياپرستى و بى شرمى و درازى آرزو و ستم گرى كه بس نكند.

1737 _ ستكون عليكم أئمّة يملكون أرزاقكم يحدّثونكم فيكذبونكم و يعملون فيسيئون العمل لا يرضون فيكم حتّى تحسّنوا قبيحهم و تصدّقوا كذبهم فأعطوهم الحقّ ما رضوا به فإذا تجاوزوا فمن قتل على ذلك فهو شهيد.

پيشوايانى بر شما منصوب خواهند شد كه روزيهاى شما بخورند و با شما سخن كنند و دروغ گويند و عمل كنند و بد كنند از شما راضى نشوند تا كار زشتشان را نيكو شماريد و دروغشان را راست بحساب آريد، اگر بحق رضا دادند مطابق آن با ايشان رفتار كنيد و اگر از حق تجاوز كردند هر كه در اين راه كشته شود شهيد است.

1738 _ سخافة بالمرء أن يستخدم ضيفه.

سبك عقلى مرد آنست كه مهمان خويش را بخدمت گيرد.

1739 _ سدّدوا و قاربوا.

بصلاح آئيد و تقرب جوئيد.

1740 _ سلوا اللَّه من فضله فإنّ اللَّه يحبّ أن يسأل، و أفضل العبادة انتظار الفرج.

خدا را از فضل او طلب كنيد كه خدا دوست دارد كه از او بخواهند بهترين عبادتها انتظار گشايش است.

1741 _ سلوا اللَّه كلّ شي ء حتّى الشّسع فإنّ اللَّه إن لم ييسّره لم يتيسّر.

همه چيز حتى بند صندل را از خدا بخواهيد كه اگر خدا آن را ميسور نكند ميسر نخواهد شد.

1742 _ سلوا اللَّه العفو و العافية فإنّ أحدا لم يعط بعد اليقين خيرا من العافية.

از خدا بخشش و عافيت طلب كنيد كه پس از ايمان، هيچ كس را چيزى بهتر از عافيت نداده اند.

1743 _ سلوا اللَّه علما نافعا و تعوّذوا باللَّه من علم لا ينفع.

از خدا عملى سودمند بخواهيد و از علمى كه سود ندهد بخدا پناه بريد

1744 _ سلوا أهل الشّرف عن العلم فإن كان عندهم علم فاكتبوه فإنّهم لا يكذبون.

شريفان را از علم بپرسيد اگر علمى نزد ايشان بود بنويسيد كه آنها دروغ نمى گويند.

1745 _ سل ربّك العافية و المعافاة في الدّنيا و الآخرة فإذا أعطيت العافية في الدّنيا و أعطيتها في الآخرة فقد أفلحت.

از پروردگار خويش عافيت و معاف بودن دنيا و آخرت بخواه كه اگر ترا در دنيا عافيت دهند و در آخرت نيز دهند رستگارشده اى.

1746 _ سلامة الرّجل من الفتنة أن يلزم بيته.

مرد كه در خانه خويش بماند از فتنه سالم ماند.

1747 _ سوء الخلق شؤم و شراركم أسوؤكم خلقا.

بدخوئى شوم است و بدترين شما بدخوترين شماست.

1748 _ سوء الخلق شؤم و طاعة النّساء ندامة و حسن الملكة نماء.

بدخوئى شوم است و اطاعت زنان پشيمانى است و نيك سيرتى مايه رشد.

1749 _ سوء الخلق يفسد العمل كما يفسد الخلّ العسل.

بدخوئى عمل را بفساد آرد چنان كه سركه عسل را فاسد كند.

1750 _ سوء المجالسة شحّ و فحش و سوء خلق.

بد صحبتى بخل است و ناسزا گوئى و بدخوئى.

1751 _ سوداء ولود خير من حسناء لا تلد و إنّي مكاثر بكم الامم.

زن سياه كه فرزند بسيار آرد بهتر از زن خوبروئى است كه فرزند نيارد كه من بفزونى شما بر امتهاى ديگر تفاخر ميكنم.

1752 _ سيأتي على النّاس زمان يخيّر فيه الرّجل بين العجز و الفجور، فمن أدرك ذلك الزّمان فليختر العجز على الفجور.

روزگارى بمردم رخ نمايد كه مرد ميان بيعرضگى و نادرستى مخير شود هر كه در آن روزگار باشد بايد بيعرضگى را بر نادرستى ترجيح دهد.

1753 _ سيّد القوم خادمهم و ساقيهم آخرهم شرابا.

آقاى كسان خدمتگزارشان است و سقايتگر كسان پس از همه نوشد.

1754 _ سيشدّد هذا الدّين برجال ليس لهم عند اللَّه خلاق سيكون في آخر الزّمان خسف و قذف و مسخ إذا ظهرت المغازف و القينات و استحلّت الخمر.

اين دين بمردانى كه پيش خدا بهره اى ندارند نيرو خواهد گرفت در آخر زمان خسف و قذف و مسخى خواهد بود، هنگامى كه كه رامشگران و آرايشگران پديد شوند و شراب حلال بشمار آيد.

1755 _ سيأتي على أمّتي زمان يكثر فيه الفقراء و يقلّ الفقهاء و يقبض العلم و يكثر الهرج ثمّ يأتي من بعد ذلك زمان يقرأ القرآن رجال من أمّتي لا يجاوز تراقيهم ثمّ يأتي من بعد ذلك زمان يجادل المشرك باللَّه المؤمن في مثل ما يقول.

بر امت من زمانى بيايد كه فقيران فراوان شوند و فقيهان كم شوند و علم بر گرفته شود و آشوب فزونى گيرد آنگاه از پس آن زمانى بيايد كه مردانى از امت من قرآن خوانند كه از گلويشان بالاتر نرود آنگاه از پس آن زمانى بيايد كه مشرك بخدا با مؤمن مجادله كند و سخنانى نظير او گويد.

1756 _ السّابق و المقتصد يدخلان الجنّة بغير حساب و الظّالم لنفسه يحاسب حسابا يسيرا ثمّ يدخل الجنّة.

پيشرو و ميانه رو بى حساب بهشت روند و ستمگر خويش را محاسبه اى سبك كنند آنگاه به بهشت رود.

1757 _ السّاعي على الأرملة و المسكين كالمجاهد في سبيل اللَّه أو القائم اللّيل الصّائم النّهار.

آنكه در كار بيوه و يتيم بكوشد چون مجاهد راه خدايا نمازگزار شب يا روزه دار روز است.

1758 _ السّخيّ قريب من اللَّه قريب من النّاس قريب من الجنّة بعيد من النّار، و البخيل بعيد من اللَّه بعيد من النّاس بعيد من الجنّة قريب من النّار، و الجاهل السّخيّ أحبّ إلى اللَّه من عالم بخيل.

سخاوتمند بخدا نزديك و بمردم نزديك و ببهشت نزديك و از جهنم دور است و بخيل از خدا دور و از مردم دور و از بهشت دور و به جهنم نزديكست نادان سخاوتمند نزد خدا از عالم بخيل محبوبتر است.

1759 _ السّخاء خلق اللَّه الأعظم.

سخاوت، خلق بزرگ خداست.

1760 _ السّخاء شجرة من أشجار الجنّة أغصانها متدلّيات في الدّنيا فمن أخذ بغصن منها قاده ذلك الغصن إلى الجنّة و البخل شجرة من أشجار النّار أغصانها متدلّيات في الدّنيا فمن أخذ بغصن منها قاده ذلك الغصن إلى النّار.

سخاوت درختى از درختهاى بهشت است كه شاخهاى آن در دنيا آويخته است هر كه شاخى از آن بگيرد همان شاخ وى را سوى بهشت كشاند و بخل درختى از درختهاى جهنم است كه شاخهاى آن در دنيا آويخته است و هر كه شاخى از آن بگيرد همان شاخ وى را سوى جهنم كشاند.

1761 _ السّخيّ إنّما يجود بحسن الظّنّ باللَّه و البخيل إنّما يبخل بسوء الظّنّ باللَّه.

سخاوتمند بسبب خوشگمانى بخدا سخاوت ميكند و بخيل بعلت بدگمانى بخدا بخل ميورزد.

1762 _ السّخيّ الجهول أحبّ إلى اللَّه من العالم البخيل.

سخاوتمند نادان نزد خدا از دانشمند بخيل محبوبتر است.

1763 _ السّرّ أفضل من العلانية و العلانية أفضل لمن أراد الاقتداء.

عمل نهان بهتر از عمل عيان است اما عمل عيان براى آنكه خواهد سرمشق كسان شود بهتر است.

1764 _ السّعادة كلّ السّعادة طول العمر في طاعة اللَّه.

سعادت كامل عمر دراز در اطاعت خداست.

1765 _ السّعيد من سعد في بطن أمّه و الشّقيّ من شقي في بطن أمّه.

خوشبخت كسى است كه در شكم مادرش خوشبخت شده و بدبخت كسى است كه در شكم مادرش بدبخت شده است.

1766 _ السّفر قطعة من العذاب.

سفر پاره اى از عذاب است.

1767 _ السّكينة مغنم و تركها مغرم.

آرامش غنيمتى است و ترك آن خسارتى است.

1768 _ السّكوت خير من إملاء الشّرّ.

خاموش بودن از القاى شر بهتر است.

1769 _ سكوت اللّسان سلامة الإنسان.

خاموشى زبان مايه سلامت انسان است.

1770 _ السّلطان العادل ظلّ اللَّه في الأرض فمن أكرمه أكرمه اللَّه و من أهانه أهانه اللَّه.

سلطان عادل سايه خدا بر روى زمين است هر كه وى را گرامى دارد خدايش گرامى دارد و هر كه وى را خوار كند خدايش خوار كند.

1771 _ السلطان العادل ظلّ اللَّه في الأرض فإذا دخل أحدكم بلدا ليس به سلطان عادل فلا يقيمنّ به.

سلطان عادل سايه خدا بر روى زمين است اگر يكى از شما بشهرى در آيد كه سلطان عادل در آن نيست در آنجا اقامت نكند.

1772 _ السّلطان العادل المتواضع ظلّ اللَّه و رمحه في الأرض يرفع له عمل سبعين صدّيقا.

سلطان عادل متواضع سايه خدا و نيزه او بر روى زمين است و براى او عمل هفتاد صديق را بالا مى برند.

1773 _ السّلطان العادل ظلّ اللَّه في الأرض يأوي إليه الضّعيف و به ينتصر المظلوم.

سلطان عادل سايه خدا بر روى زمين است كه ناتوان بدان پناه مى برد و مظلوم از او يارى مى جويد.

1774 _ السّلام قبل السّؤال فمن بدأكم بالسّؤال قبل السّلام فلا تجيبوه.

سلام مقدم بر سؤال است هر كه پيش از سلام بسؤال آغاز كرد جوابش مدهيد.

1775 _ السّلام تطوّع و الرّدّ فريضة.

سلام بدلخواه است و جواب آن واجب است.

1776 _ السّلام اسم من أسماء اللَّه وضعه اللَّه في الأرض فأفشوه بينكم فإنّ الرّجل المسلم إذا مرّ بقوم فسلّم عليهم فردّوا عليه كان له عليهم فضل درجة بتذكيره إيّاهم السّلام فإن لم يردّوا عليه ردّ عليه من هو خير منهم و أطيب.

سلام نامى از نامهاى خداست كه آن را در زمين نهاده است سلام را ميان خودتان فاش كنيد زيرا مرد مسلمان وقتى به قومى گذر كند و بر آنها سلام كند و جوابش دهند، وى را بر آنها فزونى مرتبت است كه سلام را بيادشان آورده است و اگر جوابش ندهند كسى كه از آنها بهتر و پاكيزه تر است جوابش دهد.

1777 _ السّلام تحيّة لملّتنا و أمان لذمّتنا.

سلام درود ملت ما و حافظ ذمه ماست.

1778 _ السّمت الحسن و التّؤدة و الإقتصاد جزء من أربعة و عشرين جزء من النّبوّة.

نام نيك و ملايمت و اعتدال يك جزء از بيست و چهار جزء پيغمبرى است.

1779 _ السّمت الحسن جزء من خمسة و سبعين جزء من النّبوّة.

نام نيك يكجزء از هفتاد و پنج جزء پيغمبرى است.

1780 _ السّمع و الطّاعة حقّ على المرء المسلم فيما أحبّ أو كره ما لم يؤمر بمعصية فإذا أمر بمعصية فلا سمع عليه و لا طاعة.

شنيدن و اطاعت كردن بر مرد مسلمان در آنچه دوست دارد يا مكروه دارد مادام كه بگناه فرمانش ندهند شايسته است، اگر بگناهى فرمانش دادند شنيدن و اطاعت كردن آن روا نيست.

1781 _ السّماح رباح و العسر شؤم.

سهل انگارى مايه سودا است و سختگيرى شوم است.

1782 _ السّواك نصف الإيمان و الوضوء نصف الإيمان.

مسواك كردن يك نيمه ايمان است. و وضو گرفتن يك نيمه ايمان است.

1783 _ السّواك يزيد الرّجل فصاحة.

مسواك كردن فصاحت مرد را افزون ميكند.

1784 _ السّواك مطهرة للفم مرضاة للرّبّ و مجلاة للبصر.

مسواك كردن موجب پاكى دهان و رضايت پروردگار و روشنى چشم است.

1785 _ السّواك سنّة فاستاكوا أىّ وقت شئتم.

مسواك كردن سنت است هر وقت خواستيد مسواك كنيد.

1786 _ السّواك من الفطرة.

مسواك كردن اقتضاى فطرت است.

1787 _ السّيوف مفاتيح الجنّة.

شمشيرها كليدهاى بهشتست.

1788 _ شابّ سخيّ حسن الخلق أحبّ إلى اللَّه من شيخ بخيل عابد سيّئ الخلق.

جوان سخاوتمند نيكخو در نزد خدا از پير بخيل عابد بدخو محبوبتر است.

1789 _ شاهد الزّور لا تزول قدماه حتّى يوجب اللَّه له النّار.

شاهد دروغ قدم برندارد تا جهنم بر او واجب شود.

1790 _ شارب الخمر كعابد وثن.

شراب خوار مانند بت پرست است.

1791 _ الشّباب شعبة من الجنون.

جوانى شعبه اى از ديوانگى است.

1792 _ الشّباب شعبة من الجنون و النّساء حبالة الشّيطان.

جوانى شعبه اى از ديوانگى است و زنان دام شيطانند.

1793 _ شتّان ما بين عملين عمل تذهب لذّته و تبقى تبعته و عمل تذهب مؤنته و تبقى أجره.

ميان دو عمل بسيار فرق است عملى كه لذت آن برود و عواقب آن بماند و عملى كه زحمت آن برود و پاداش آن بماند.

1794 _ الشّحيح لا يدخل الجنّة.

بخيل ببهشت در نيايد.

1795 _ الشّديد من غلب نفسه.

نيرومند آنست كه بر خويشتن مسلط شود.

1796 _ شرّ النّاس من يبغض النّاس و يبغضونه.

بدترين مردم آن كس است كه مردم را دشمن دارد و او را دشمن دارند.

1797 _ شرّ النّاس من أكرمه النّاس اتّقاء شرّه.

بدترين مردم آن كس است كه مردم از بيم شرش گراميش دارند.

1798 _ شرّ النّاس من اتّهم اللَّه في قضائه.

بدترين مردم آن كس است كه خدا را در قضايش متهم كند.

1799 _ شرّ النّاس من باع آخرته بدنياه و شرّ منه من باع آخرته بدنيا غيره.

بدترين مردم آن كس است كه آخرت خويش بدنيا فروشد و بدتر از او كسى است كه آخرت خويش بدنياى ديگرى فروشد.

1800 _ شرّ الناس من أكل وحده و منع رفده و جلد عبده و شرّ منه من لا يقيل عثرة و لا يقبل معذرة و شرّ منه من لا يرجى خيره و لا يؤمن شرّه.

بدترين مردم آن كس است كه تنها غذا خورد و رسيده خويش را بى نصيب كند و بنده خويش را بزند و بدتر از او كسى است كه خطائى را نبخشد و عذرى نپذيرد و بدتر از او كسى است كه بخيرش اميد نيست و از شرش امان نيست.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page