رفتارشناسى امام على(عليه ‏السلام)

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

در شماره قبل، رفتار و سخنان امام نخست را درباره اسيران، اقليت‏ هاى دينى، بانوان، بردگان، بيماران و خانواده خوانديد؛ اينك، شيوه رفتار با فرزندان، خويشاوندان، دشمنان و دوستان را مى ‏آموزيم.

1ـ فرزندان
از سفارش ‏هايى كه به پدرها و مادرها مى‏كرد، نقش بسيار مهم عاطفه را مى‏توان دريافت:
پدرى كه با محبت به فرزندانش بنگرد، برايش عبادت مى‏نگارند.
كسى كه فرزندانش را مى‏بوسد، نيكى برايش مى‏نويسند و كسى كه او را شاد كند، خداوند روز رستاخيز شادش مى‏كند.
از والدين مى‏خواست فرزندانشان را گرامى دارند و اگر به آنان وعده‏ اى داده‏ اند، به وعده خويش عمل كنند.
فقدان فرزند، جگر را آتش مى‏زند.
كسى كه فرزند دارد، كودكى كند.
فرزند بد، شرف [پيشينيان] را نابود و نياكان را بدنام مى‏سازد.
[فرزندم!]... تو را نه پاره تن، كه تمام وجود خويش مى‏يابم؛ به گونه ‏اى كه اگر مصيبتى به تو رسد، پندارى كه به من رسيده باشد؛ و اگر مرگ به سراغ تو آيد، گويى به سراغ من آمده است.
از خداوند نخواستم فرزندانى [فقط] گلچهره و گل اندام به من بدهد، اما از وى خواسته ‏ام فرزندانى مطيع [فرامين [خداوندى، بيمناك از [گناهان خويش در برابر] او، بدهد؛ به گونه ‏اى كه هرگاه بدو مى‏نگرم ـ كه پيرو خداوند است ـ چشمانم [از شادى] روشن شود.
2ـ خويشاوندان
روزى فرمود: خداوندا! به تو از گناهانى پناه مى‏برم كه نابودى را جلو مى‏اندازد.
«عبدالله»، پسر كوّاء يشكرى، برخاست و پرسيد: اى امير دين باوران! مگر گناهانى هستند كه نابودى را جلو مى‏اندازند؟
ـ آرى. واى بر تو. گسستن خويشاوندى [از آن گناهان است]. خانواده ‏اى گناهكار گِرد هم مى‏آيند و همديگر را يارى مى‏كنند، پس خداوند آنان را روزى [بسيار] مى‏دهد؛ و خانواده‏اى پارسا از هم مى گسلند، خداوند آنان را (از روزى بسيار)ناكام مى‏كند.
خاله را [در احترام] همانند مادر مى‏دانست و از افراد مى‏خواست با خويشاوندان خود پيوند زنند، گر چه در حد سلام و عليك باشد.
دشمنى بستگان را تلخ‏تر از گزندگى عقرب‏ها مى‏دانست.
كسى كه دستش را [از ستم] به نزديكانش نگه دارد، يك دست را از آنان بازداشته، و دستان بسيارِ آنان را [از ستم به خود] باز مى‏دارد.
كسى كه دوست دارد عمرش طولانى، درآمدش بسيار، بدمرگى دفع، دعايش پذيرفته شود، پس با بستگانش پيوند برقرار كند.
از افراد مى‏خواست با خويشاوندانى كه با آنان قطع رابطه كرده ‏اند، پيوند زنند.
به خاطر اصطكاك‏ هايى كه همسايگى پديد مى‏آورَد، سفارش مى‏كرد بستگان به ديدن هم بروند، اما با هم همسايه نشوند.
در نامه‏ اى به فرزندش امام حسن مجتبى(عليه ‏السلام)، از وى مى‏خواهد بستگان را گرامى بدارد: چرا كه «ايشان بال‏هاى تو هستند كه با آن مى‏پرى؛ و اصل و ريشه تواَند كه بدان بازمى‏گردى؛ و دست تو هستند كه با آن حمله مى ‏آورى.»
اى مردم! آدمى هر چند توانگر باشد، از بستگانش و دفاع آنان از او با دست و زبان بى‏نياز نيست؛ زيرا خويشاوندان هر شخص، بزرگ‏ترين محافظان او هستند كه از پشت سر حمايتش مى‏كنند و بيش از ديگر مردم، اوضاعِ پراكنده او را به سامان مى‏آورند و چون حادثه ‏اى بر او فرو آيد، از ديگران بدو مهربان‏ترند.
صِرف خويشاوندى را كافى نمى‏شمرد، بلكه مى‏فرمود:
خويشاوند كسى است كه محبت، او را نزديك كرده است، گر چه نسبش دور است؛ و دور [بيگانه] فردى است كه دشمنى او را دور كرده، گرچه نسبش نزديك است. چيزى از دست به بدن نزديك‏تر نيست، و دست هرگاه فاسد شود، بريده مى‏شود؛ و وقتى قطع شد، [بين دست و بدن] جدايى مى‏ افتد.
3ـ دشمنان
روشش در برخورد با دشمنانش، تاب آوردن اهانت‏ هاى آنان بود. روزى جمعى از خوارج وارد مسجد كوفه شدند تا با شعارهاى پى در پى، سخنرانى امام را بر هم زنند. در ميانه خطابه حضرت، مردى فرياد زد: «لاحكم الاّ لله». ديگرى از سويى ديگر صدايش را بلند كرد: «لاحكم الاّ لله». و سومى از گوشه ديگر مسجد، همين شعار را داد. سپس گروهى برخاستند و اين شعار را دَم گرفتند. امام خاموش مانْد تا آنان دست از شعار بردارند. آن گاه خطاب به مردم حاضر در مسجد فرمود: «سخن درستى است؛ اما باطل را از آن اراده كرده ‏اند.»
سپس به خوارجِ حاضر در مسجد فرمود: تا وقتى دست به شمشير نبريد [و اقدام مسلحانه نكنيد]، از سه امتياز برخوردار خواهيد بود:
1ـ از ورود شما به مسجد براى نماز جلوگيرى نمى ‏كنيم.
2ـ تا وقتى با ما هستيد، از حقوق بيت المال شما را محروم نمى‏كنيم.
3ـ تا دست به اقدام مسلحانه نزنيد، با شما نمى ‏جنگيم.
روزى پيش از نبرد نهروان، يكى از خوارج وارد مسجد شد، برابر حضرت ايستاد و گفت: «از تو اطاعت نمى‏كنم، پشت سرت نماز نمى‏خوانم و تو را دشمن مى‏دارم.»
امام به سخنانش گوش فرا سپرد و سپس فرمود: «با اين روش، برخلافِ دين عمل مى‏كنى و به خويش زيان مى‏رسانى.»
مرد با شتاب از مسجد خارج شد. ياران حضرت به وى گفتند: «او مى‏رود و فتنه ‏ها برپا مى‏كند. تا دست به حركتى نزده، دستگيرش كنيم.»
امام فرمود: «تا خلاف نكرده، نمى‏توانيم آزادى ‏اش را محدود كنيم.»
عفو، يكى از شيوه ‏هاى رفتار با مخالفانش بود:
در نبرد جمل، عايشه شكست خورد و اسير شد. حضرت دوازده هزار درهم به وى بخشيد و چهل زن از قبيله عبدالقيس را فرمان داد تا لباس رزم بر تن كنند، كلاهخود بر سر گذارند و عايشه را تا مدينه برسانند، و چنين شد.
دشمنانش را به جرم بيعت نكردن به پاى ميز محاكمه نمى‏كشانْد و تا زمانى كه در پى براندازى مسلحانه نبودند، كارى به كارشان نداشت.
پس از كشته شدن عثمان و هجوم انبوه مردمان به سوى ايشان، عبدالله پسر عمر، سعد پسر ابى‏ وقاص، محمد پسر مسلمه، اسامه پسر زيد و گروهى ديگر با او بيعت نكردند. حضرت آنان را آزاد گذاشت، اما از آن‏ها خواست تا جامعه را نشورانند.
در حكومت وى، نه فقط غير مسلمانان، بلكه دشمنان نيز داراى حقوق‏ اند. گرچه اگر به اقدام مسلحانه دست زده ‏اند بايد سركوب شوند، اما اين بدان معنا نيست كه تمامى حقوق آن‏ها و خانواده‏ هايشان لگدمال شود.
مردم بصره شورش كردند و پيش از آغاز نبرد با امام، پانصد تن از ياران وى را كشتند. سپس با حضرت جنگيدند و شكست خوردند. پس از شكست پا به فرار گذاشتند. سپاهيان حضرت به تعقيبشان پرداختند. در اين جنگ و گريز، زنى از اهالى بصره كه حامله بود و وحشت زده مى‏دويد، به سختى زمين خورد و بچه ‏اش سِقْط شد و هر دو جان سپردند. به امام اطلاع دادند. حضرت ـ برخلاف تمامى نيروهاى پيروز در جنگ‏هاى تاريخ كه براى ملت شكست خورده حق قائل نيستند ـ فرمان داد شوهر آن زن را بياورند. مرد حاضر شد، امام از شاهدان واقعه پرسيد: كدام يك زودتر جان سپردند، كودك يا مادر؟
پاسخ دادند: نوزاد. مادر پس از مدتى مُرد.
امام دستور دادند دو سوم ديه فرزند و نيمى از ديه زن را به شوهرش، و ثلث ديه فرزند و نيمى از ديه زن را به خويشاوندان زن بپردازند.
دشمنان هر كسى را سه نفر مى‏دانست: دشمنت، دشمن دوستت و دوست دشمنت.
شوخى را آغاز دشمنى مى‏شمرد.
ستم در حق دشمن را روا نمى‏دانست. از اين رو مى ‏فرمود:
پسركم! تو را سفارش مى‏كنم به دادگرى در حقِ دوست و دشمن.
آن كه دشمنى خويش را آشكار كند، از نيرنگش كاسته مى‏شود.
بى هراس از دشمن مباش، گرچه [به زبان] سپاس گزارد.
بر اين باور بود كه دشمن را نبايد كوچك شمرد، گرچه ضعيف باشد.
در نبرد صفين، به يارانش اجازه نداد شاميان را دشنام دهند.
روزى مردى را ديد كه براى زيانِ دشمنِ خويش مى‏كوشيد و به خود زيان مى‏رسانيد، بدو فرمود:
تو مانند كسى هستى كه نيزه‏اى در تن خود فرو كند، تا كسى را كه پشت سرش بر اسب سوار شده، بكشد!
براى انتقام گرفتن از دشمن دست به هر كارى زدن را روا نمى‏شمرد و پس از آن كه ابن ملجم او را ترور كرد، به اطرافيانش فرمود:
اى فرزندان عبدالمطلب! نبينم كه در خون مسلمانان فرو رفته باشيد و بانگ برآوريد كه اميرالمؤمنين كشته شد. بدانيد كه نبايد به قصاص خون من، جز قاتلم [كسى ديگر] كشته شود. بنگريد كه اگر من از اين ضربت كه او زده است، كشته شوم، شما نيز يك ضربت بر او زنيد. اعضايش را مبرّيد؛ كه من از رسول الله(صلى‏ الله‏ عليه‏ وآله) شنيدم كه فرمود: «بپرهيزيد از مُثْله [تكه‏ تكه كردن اعضا] حتى اگر سگ گيرنده [و درنده ‏اى] باشد.»
4ـ دوستان
سه چيز را باعث محبت مى‏دانست: خوش خُلقى، نرم خويى و فروتنى.
دست دادن را از عوامل افزايش دوستى مى‏شمرد.
مؤمن انس مى‏گيرد و خيرى نيست در كسى كه انس نمى‏گيرد و با او انس نمى‏گيرند.
ثروتتان براى [جذب] همه مردم كافى نيست، پس با خوش‏رويى و خوش برخوردى آن‏ها را جذب كنيد.
دوستِ راستين تو كسى است كه: لغزش ‏هايت را ببخشايد؛ نيازت را برطرف سازد؛ پوزشت را بپذيرد؛ عيب‏هايت را فروپوشد؛ هراست را برطرف كند؛ و به اميد [ت به او و اهدافت در زندگى] جامه عمل پوشد.
چه بد دوستى است رفيق افسرده دل!
بدى‏ هاى دوستان را فراموش كن تا دوستى ‏شان را هماره داشته باشى.
خوش برخوردى، به استوارى دوستى مى ‏افزايد.
بهترين دوست تو كسى است كه [با رفع نيازهاى دوست تا حد ممكن] دوست خود را به ديگرى محتاج نسازد.
با انصاف است كه برادرى [و دوستى] تداوم مى‏يابد.
نزديك‏ترين خويشاوندى، دوستى به خاطر خداست.
دوست مدان كسى را كه ثروت خود را ثروت تو نمى‏داند.
با دشمن دوستت دوست نشو؛ [زيرا با اين كارَت] با دوستت دشمنى مى‏ورزى.
دوستان دنيايى بسيار را [به دوستى] نگير؛ زيرا اگر نتوانى اهدافشان را تأمين كنى، دشمن مى‏شوند؛
آن‏ها، همانند آتش‏اند؛ اندكشان سودمند و بسيارشان سوزاننده است.
انسانِ ملالت‏انگيز، بى دوست مى‏ماند.
هر كس از يارى [كردن] دوست خود [سستى كند و] بخوابد، با لگد دشمنش بيدار خواهد شد.
آن كه پس از آزمودنى نيك كسى را به دوستى گيرد، دوستى تداوم يابد و محبت استوار شود.
كسى كه بدگمانى بر وى چيره شود، ميان او و دوستش آشتى نخواهد ماند.
چه بسيار برادرى [دارى] كه مادرت او را نزاييده است.
[ابراز] علاقه به كسى كه به تو علاقه ‏اى ندارد، خوارى توست.
دوستى ‏ها را از دل‏ها بپرسيد؛ دل‏ها، شاهدانى رشوه ناپذيرند.
بدترين دوستان، آدم‏ هاى دمدمى مزاج ‏اند.
ماهنامه یاس 29

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page