169 «وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِى سَبِيلِ اللّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»
ترجمه:
169. و گمان نكنى كسانى را كه كشته شدند در راه خدا مردگانند، بلكه زندههايى هستند كه در پيشگاه الهى روزى مىخورند.
تفسير :
«لا تَحْسَبَنَّ» خطاب به پيغمبر صلىاللهعليهوآله است و مقصود اين است كه نبايد همچه گمانى كرد .
«الَّذِينَ قُتِلُوا» ولو در مورد شهدا، يا شهداى بدر يا احد يا شهداى بئر معونه است، ولكن كلام عام است، جميع شهدا را شامل بلكه هر كه در راه خدا كشته شود، ولو احكام شهيد بر او جارى نگردد؛ مثل ائمه هدى و بسيارى از اصحاب آنها و بسيارى از علماى اعلام و مؤنينى كه براى دين كشته شدند؛ زيرا در آيه لفظ شهيد ندارند، بلكه مقتول «فِى سَبِيلِ اللّهِ» است، بلكه به تنقيح مناط قطعى شامل كسانى كه در راه خدمت به دين از دنيا بروند، ولو اسم قتل بر آنها صادق نيايد، بلكه به قاعده اينكه اثبات شىء نفى ما عدا را نمىكند، مىتوانيم بگوييم تمام مؤنين به مقتضاى اخبار متواتره اجمالى، بلكه مفاد برخى از آيات همين حكم را دارند، چنانچه بيايد.
[در بيان نسبت موت و حيات و اقسام آنها]
«أَمْواتا»، اختلاف شد كه نسبت موت و حيات چه نسبت است؛ آيا ايجاب و سلب است يا عدم و ملكه است يا تضاد؟
تحقيق كلام چنانچه در كلم الطيب گفتهايم كه موت نسبت به حيات نباتى و حيوانى عدم و ملكه است و نسبت به حيات انسانى انتقال نشئه است و تضاد است، بلكه نسبت به كسانى كه گفتيم ارتفاع رتبه است كه چه بسيار آثار حيات دنيوى هم از آنها مشاهده شده است؛ مثل سر مطهّر حضرت ابى عبداللّه و ابدان مطهره شهداى كربلا، مثل بدن حرّ و ابدان شهداى احد و ابدان جمعى از علما، مثل صدوق و غيره[1].
«بَلْ أَحْياءٌ»؛ مثل طائرى كه از قفس بيرون آيد و محبوسى كه از حبس خلاصى يابد و مغلولى كه از زنجير رهايى جويد و گرفتارى كه از شكنجه نجات يابد.
مرگ اگر مرد است گو پيش من آى
تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ
من از او جانى ستانم جاودان
او ز من دَلْقى[2] بگيرد رنگ رنگ
و از كلام ابى عبداللّه عليهالسلام است:
«خُطَّ الموتُ على وُلِد آدمَ مَخَطَّ القِلادة على جيد الفتات، وما أولهني إلى أسلافي اشتياق يعقوب إلى يوسف...» الخطبة[3].
«عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»؛ يعنى «بجوار رحمة اللّه واردون، ومن نعمائه متنعّمون، وفى جناته داخلون، وإلى الدرجات العُلى واصلون، وبفضله وكرمه ورضوانه وعفوه ومغفرته نائلون»[4]، نه اينكه العياذ [باللّه] خدا جسم باشد و مكان داشته باشد، نزد او بروند.
-----------------------------------------------------
[1] . ر. ك: الكلم الطيب: ص641.
[2] . دَلْق : جامه كهنه .
[3] . مرگ بر انسان همچون گردن بند بر گردن دختران جوان آويخته شده و قطعى است، وه!چه مشتاقم كه به گذشتگانم بپيوندم، همانند اشتياق يعقوب به يوسف. الملهوف: ص126، كشف الغمة: ج1، ص573 و بحار الأنوار: ج44، ص366.
[4] . در جوار رحمت خدا وارد گشته و از نعمتهاى او بهرهمند و داخل بهشت الهى شدهاند و به مقامات عالى و بلند رسيده و به فضل و كرم و خشنودى و گذشت و بخشش خداوند نايل شدهاند.
آیه ١٦٩ « وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِى سَبِيلِ اللّه ... »
- بازدید: 2837