به سوى بغداد

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

چون مأمون عبّاسى به بغداد رخت بركشيد، همواره ميان او و آل‏عبّاس به خاطر اعطاى مقام ولايت عهدى از سوى او به امام رضا ستيزونزاع برقرار بود. آنان به وى يادآورى مى‏كردند كه بنى فاطمه مخالفانى‏هستند كه بايد بيشتر از هر مخالف ديگرى از آنها بيمناك بود. زيرا آنان‏در شرق و غرب كشور داراى ياران و هوادارانى هستند.
مأمون نيز در توجيه كار خود و دادن منصب ولايت عهدى به امام رضافضايل او را كه زبان وى و ديگران از بر شمردن آنها عاجز بود، بيان‏مى‏كرد و مى‏گفت : اين خاندان علم و دانش را از پدران خويش به ميراث‏برده‏اند چنان كه مكارم و اخلاقِ والا را از آنها به ارث گرفته‏اند!
شيعيان در آن هنگام بواسطه وجود امام رضا از شوكت و قدرت‏بسيارى بر خوردار شدند و مبلغان فداكارى در هر گوشه‏اى از كشوراسلامى داشتند و مردم نيز به خاطر فضايل و كمالاتى كه در صحنه سياسى‏از حضرت رضا ديده بودند، به شيعيان تمايل نشان مى‏دادند.
از طرفى دعوت آنان به امامت فرزندان فاطمه بيش از هر زمان ديگرانتشار يافته بود، زيرا بسيارى از شيعيان پستها و موقعيّتهاى حساسى درحكومت به دست آورده بودند و به خاطر اختلافاتى كه ميان عبّاسيّان‏روى داده بود به تحرّكات مثبت و مستّمرى دست مى‏زدند.
دستگاه حكومت پى برده بود كه گروههاى بسيارى از عبّاسيّان باحكومت راه نيرنگ و فريب را پيش گرفته‏اند و قدرت را براى خودمى‏خواهند. از اين رو مجبور شده بود گروهى مخالف با آنان را از شيعيان‏روى كار آورد.
از طرف ديگر موجى از نا خشنودى عمومى به خاطر كشته شدن امام‏رضاعليه السلام به دست مأمون، جهان اسلام را فرا گرفته بود. مأمون براى‏سرپوش نهادن بر خيانت خود در حقّ امام رضا و براى رويارويى با خواصّ‏عبّاسيّان و نيز به خاطر دلجويى از عموم مردم، فرستاده‏اى را به مدينه‏روانه كرد و طى يك دعوت رسمى امام جواد را به سوى خود طلبيد.
اين واقعه در سال 211 هجرى و در زمانى كه تنها 16 سال از عمر امام‏جواد سپرى مى‏شد، اتفاق افتاد.
چنان كه از تاريخ به دست مى‏آيد، ورود امام به بغداد آكنده ازنوازشها واحترامات شاهانه‏اى بود كه مأمون آن را براى ورود مقدّم‏ميهمان مبارك خويش تدارك ديده بود.
مردم آمدن امام جواد را كه مدّتها به ديدار و زيارتش مشتاق بودند، به يكديگر نويد مى‏دادند.
مأمون استقبال پرشكوهى از آن‏حضرت به عمل آورد و تصميم گرفت‏دخترش ام الفضل را به همسرى او دهد چنان كه پيش از اين دختر ديگرش‏ام حبيب را به همسرى امام رضا در آورده بود.
عبّاسيان به خاطر اين عمل، مأمون را شديداً مورد اعتراض قرار دادند. زيرا مى‏ترسيدند خلافت به دست فرزندان فاطمه افتد. از اين رو خويشان‏نزد مأمون رفته اظهار داشتند : تو را به خدا سوگند مى‏دهيم كه از دادن‏دخترت به امام جوادعليه السلام خوددارى كنى زيرا، بيم آن داريم كه سلطنتى كه‏خداوند عزّ و جل ما را مالك آن گردانيده، از دست برود و جامه‏اى را كه‏خداوند بر ما پوشانيده از تن ما بيرون آيد و تو خود بر آنچه كه در گذشته‏تا كنون ميان ما و اين قوم روى داده، آگاهى. ما از كارى كه تو با امام رضاانجام دادى (اشاره به ولايت عهدى آن‏حضرت) همواره بيمناك بوديم امّاخداوند ما را در آن مهم يارى فرمود. پس تو را به خدا ما را به اندوه‏وانديشه‏اى كه از ما دور شد، مجدداً وارد مگردان.
مأمون در پاسخ به آنها گفت : آنچه ميان ما و خاندان ابو طالب‏گذشت، مسبّب آن شما بوديد. اگر شما در باره آنها رعايت انصاف رامى‏كرديد آنان از شما سزاوارتر بودند. و آنچه (خليفه) پيش از من درحقّ آنها مرتكب شد، در حقيقت قطع رحم بود و من از اين بابت به خداپناه مى‏برم. به خدا قسم من از اينكه رضا را جانشين خود گردانيدم‏احساس پشيمانى ندارم. . . من از او خواستم كه خود زمام خلافت را به‏دست گيرد و مرا از آن معاف دارد امّا او خود دارى ورزيد و امر خداوندچنان مقدر شده بود!!
امّا امام جواد را به اين خاطر برگزيدم كه با وجود سنّ و سال اندكش برتمام اهل فضل از نظر علم و دانش برتر است و اميدوارم آنچه را كه من درباره او مى‏دانم براى ديگر مردمان نيز آشكار گردد كه در اين صورت‏خواهند دانست كه نظر من در باره او صواب بوده است.
خويشانش گفتند : اگر چه خوى و سيرت اين جوان خوشايند تو افتاده، امّا بچّه است و از دانش و فقه بى بهره. پس او را مهلت ده تا به ادب‏آراسته گردد آنگاه هر تدبيرى را كه در باره او انديشيده‏اى، عملى كن.
مأمون پاسخ داد : واى بر شما! من به اين جوان از شما داناترم. اهل اين‏خانه (خاندان رسول خداصلى الله عليه وآله)، علمشان از سوى خداى تعالى است. پدرانش همواره در دين و ادب از عامه مردم، بى نياز بودند. پس اگرمى‏خواهيد امام‏جواد را بدانچه كه جايگاه ومرتبه اواست براى‏شمااثبات‏كند، اورا بيازماييد.
خويشانش گفتند : ما به اين آزمون رضايت داريم پس ما را با اوواگذار تا كسى را قرار دهيم كه در پيشگاه تو پرسشهايى در مسائل فقهى ازاو بپرسد. اگر او پاسخ صواب داد، ما اعتراضى نخواهيم داشت و راى‏استوار اميرالمؤمنين در مورد او براى خاصّ و عام آشكار خواهد شدوچنانچه او از پاسخ به سؤالات در ماند مانع دامادى او مى‏شويم. مأمون‏به اين قرار راضى شد.
مخالفان قرار گذاشتند يحيى بن اكثم را براى مناظره با امام جوادوپرسش از مسائل پيچيده فقهى برگزينند. يحيى در آن هنگام قاضى‏القضات ديار اسلامى بود.
موعد مقرّر فرا رسيد. امام جواد آمد و يحيى بن اكثم نيز حاضر شدورو به روى امام نشست. مأمون در كنار امام نشسته بود و بر مجلس‏اشراف داشت. ابن اكثم به خليفه نگريست و گفت :
آيا اميرالمؤمنين اجازه ميفرمايد پرسشى كنم ؟ مأمون به او رخصت‏داد. يحيى به امام روى كرد و گفت : فدايت شوم آيا اجازه مى‏دهى سؤالى‏كنم ؟ ابوجعفرعليه السلام فرمود : هر چه مى‏خواهى بپرس.
يحيى پرسيد : فدايت شوم، چه مى‏فرمايى در باره شخصى كه در حال‏احرام شكارى كشته است ؟
امام پرسيد :
آيا اين شخص، شكار را در حل كشته يا در حرم ؟
عالم بوده يا جاهل ؟
عمداً آن را كشته يا به خطا ؟
آن شخص آزاد بوده يابنده ؟
صغير بوده يا كبير ؟
نخستين صيد او بوده يا صيد كردن تكرارى ؟
آن صيد از دسته پرندگان بوده يا غير آن ؟
از پرنده‏هاى كوچك بوده يا بزرگ ؟
شخص محرم باز مصرّ بر صيد است يا پشيمان ؟
در شب شكار كرده يا در روز ؟
محرم براى حج بوده يا عمره ؟ (1)
يحيى بن اكثم شگفت زده شد و آثار درماندگى و عجز در چهره‏اش‏نمايان گشت و چنان به لكنت افتاد كه حاضران حيرت و واماندگى او رادر جواب دريافتند. مأمون گفت : سپاس خدا را بر اين نعمت و توفيقى كه‏در رأى و نظرم ارزانى فرمود. آنگاه رو به خويشانش كرد و پرسيد : حال‏آنچه را كه انكار مى‏كرديد، دانستيد ؟ ! سپس به امام جواد نگريست‏وگفت : اى ابو جعفر آيا خواستگارى مى‏كنى ؟ امام فرمود : آرى. مأمون‏گفت : فدايت شوم براى خود خواستگارى كن كه من تو را براى خويش‏پسنديدم و دخترم ام الفضل را بر خلاف ميل عده‏اى، به همسرى تو درمى‏آورم.
ابو جعفرعليه السلام فرمود : سپاس خداى را به عنوان اقرار به نعمتى كه‏ارزانى فرموده و جز خدا معبودى شايسته نيست به عنوان اخلاص براى‏يكتايى‏اش. ودرود خدا بر محمّد سرور آدميان و برگزيدگان از عترتش. امّا بعد : از جمله نعمتهاى خداوند بر مردم آن است كه آنها را با حلال ازحرام بى نياز كرده وفرموده است :
( وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى‏ مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَيُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ) (2)
"زنان بى شوهر از خويش و نيز بندگان و كنيزكان شايسته خود را به‏همسرى گيريد اگر تهيدست باشند، خداوند از فضل خود بى نيازشان خواهدساخت و خدا گشايشگر و داناست. "
همانا كه محمّد فرزند على فرزند موسى، ام الفضل دختر عبداللَّه مأمون‏را خواستگارى مى‏كند و مَهر او را مَهر جدّه‏اش فاطمه دختر محمّدصلى الله عليه وآله كه‏پانصد درهم است، قرار مى‏دهد. پس اى اميرالمؤمنين آيا او را با اين مهربه همسرى من مى‏دهى ؟
مأمون پاسخ داد : آرى او را با اين مَهر به ازدواج تو درمى‏آوردم. آيااين نكاح را مى‏پذيرى ؟
امام نهم محمّد الجواد فرمود : آرى آن را پذيرفته بدان راضى هستم.
----------------------------------------
1) در قسمتهاى زير مى‏توان عمق توانايى و قدرت امام جواد را در تجزيه سؤال مشاهده‏كرد. در گذشته مى‏گفتند : تجزيه )تشقيق ( سؤال نيمى از جواب است. بعلاوه اين‏عمل نشانگر بداهت خاطر و ذكاوت كم نظير آن‏حضرت است كه تمام جوانب مسأله‏را در خود فرا مى‏گيرد. بدين ترتيب هر سؤال دو قسمتى امام در سؤال قبل و بعد خودضرب مى‏شود زيرا مثلاً وقتى امام‏عليه السلام مى‏پرسد : اگر قتل در حل واقع شده باشد، دوحالت دارد يا محرم عالم بوده و يا جاهل. همچنين قتلى كه در حرم اتفاق افتاده به‏نوبه خود به دو قسمت بخش مى‏شود : يا محرم عالم بوده و يا جاهل.
2) سوره نور، آيه 32.
----------------------------------------------------
نويسنده : آيت الله سيد محمد تقي مدرسي
مترجم : محمد صادق شريعت

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page