از سخنان على علیه السلام از نهج البلاغه

(زمان خواندن: 18 - 36 دقیقه)

1 ـ التوحيد ان لا تتوهمه و العدل ان لا تتهمه.
ترجمه:
توحيد آنست كه خدا را در وهم و انديشه نياورى "خداوند منزه از تجسم در وهم و خيال است" و عدل آنست كه او را متهم نسازى" از اعمال ناشايست او را مبرا بدانى".
2 ـ ان لله تعالى فى كل نعمة حقا فمن اداه زاده منها و من قصر عنه خاطر بزوال نعمته.
ترجمه:
البته براى خداى تعالى در هر نعمتى حقى است "كه بايد در برابر آن سپاسگزارى كرد" پس هر كه آن "شكر نعمت" را بجا آورد خداوند آن نعمت را بر او زياد گرداند و كسى كه در اينمورد كوتاهى نمايد خداوند نعمتش را در خطر زوال اندازد.
3 ـ اذا قدرت على عدوك فاجعل العفو عنه شكرا للقدرة عليه.
ترجمه:
هر گاه بر دشمنت ظفر يافتى بشكرانه "نعمت" پيروزى از او در گذر.
4 ـ من كفارات الذنوب العظام اغاثة الملهوف و التنفيس عن المكروب.
ترجمه:
بيچاره و ستمديده اى را بفرياد رسيدن و از شخص اندوهگين غم و اندوه را زدودن از جمله كفارات گناهان بزرگ محسوب مى شود.
5 ـ يابن ادم اذا رأيت ربك سبحانه يتابع عليك نعمه و انت تعصيه فاحذره.
ترجمه:
اى فرزند آدم زمانى كه ديدى پروردگار پاكت نعمتهاى خود را پشت سر هم بتو ميبخشد و تو "بجاى سپاسگزارى" او را معصيت و نافرمانى ميكنى پس از "عذاب و عقوبت" او بترس. "زيرا اين آمدن نعمت پشت سر هم موجب گناه بيشتر و در نتيجه باعث زيادى عذاب و شكنجه خواهد بود".
6 ـ اذا كنت فى ادبار و الموت فى اقبال فما اسرع الملتقى.
ترجمه:
زمانيكه تو "در اثر گذشتن ايام عمر" پشت بدنيا كرده "و رو بطرف مرگ نهاده اى" و مرگ "هم بسوى" تو رو ميآورد پس چه زود "ميان تو و مرگ" ملاقات خواهد بود.
7 ـ افضل الزهد اخفاء الزهد.
ترجمه:
برترين زهد پنهان داشتن آن "از انظار مردم" است.
8 ـ اشرف الغنى ترك المنى.
ترجمه:
شريفترين توانگرى و بى نيازى رها كردن آرزوها است.
9 ـ اياك و مصادقة الاحمق فانه يريد ان ينفعك فيضرك، و اياك و مصادقة البخيل فانه يقعد عنك احوج ما تكون اليه، و اياك و مصادقة الفاجر فانه يبيعك بالتافه، و اياك و مصادقة الكذاب فانه كالسراب يقرب عليك البعيد و يبعد عليك القريب.
ترجمه:
از دوستى احمق بر حذر باش زيرا كه او ميخواهد بتو سودى رساند "ولى بعلت بيخردى" زيان ميرساند، و از دوستى بخيل دورى كن "كه اگر از او چيزى بخواهى" خود را از تو نيازمندتر نشان ميدهد، و از دوستى بدكار سخت بپرهيز كه ترا ببهاى ناچيزى ميفروشد، و از دوستى دروغگو دورى گزين كه او مانند سراب است "ترا ميفريبد" دور را بتو نزديك و نزديك را از تو دور گرداند.
10 ـ لسان العاقل وراء قلبه و قلب الاحمق وراء لسانه.
ترجمه:
زبان خردمند پشت قلب او است و قلب احمق پشت زبان او "خردمند ابتداء تأمل و انديشه كند آنگاه سخن گويد و احمق و نادان اول سخن گويد بعد بفكر و انديشه افتد".
11 ـ سيئة تسوءك خير عند الله من حسنة تعجبك.
ترجمه:
گناه و عمل بدى "كه از تو سر زند و" ترا اندوهگين كند در نزد خدا بهتر از كردار نيكى است كه ترا بعجب و خودبينى وا دارد.
12 ـ الظفر بالحزم، و الحزم باجالة الرأى، و الرأى بتحصين الاسرار.
ترجمه:
پيروزى يافتن "در كارها" باحتياط و دور انديشى است و حزم و احتياط بكار انداختن نيروى فكر و انديشه است و رأى و انديشه بمحكم نگاهداشتن اسرار است.
13 ـ احذروا صولة الكريم اذا جاع و اللئيم اذا شبع.
ترجمه:
بترسيد از صولت و سطوت كريم هنگاميكه گرسنه شود و از حمله و سلطه لئيم موقعيكه سير شود.
14 ـ اولى الناس بالعفو اقدرهم على العقوبة.
ترجمه:
هر كه بكيفر رسانيدن "دشمن يا خطا كار" تواناتر باشد بعفو و بخشيدن او سزاوارتر است.
15 ـ لا غنى كالعقل و لا فقر كالجهل و لا ميراث كالادب و لا ظهير كالمشاورة.
ترجمه:
هيچ بى نيازى مانند عقل و هيچ فقرى مانند جهل و هيچ ميراثى همچون ادب و هيچ پشتيبانى مانند مشورت نيست.
16 ـ اهل الدنيا كركب يسار بهم و هم نيام.
ترجمه:
مردم دنيا مانند كاروانيانى هستند كه آنها را در حال خواب سير ميدهند "و موقعيكه مرگشان فرا رسيد و بزندگى آنها خاتمه داد از خواب بيدار مى شوند و اين بيدارى بحال آنان سودى ندهد".
17 ـ العفاف زينة الفقر و الشكر زينة الغنى.
ترجمه:
پاكدامنى زينت تهيدستى و سپاسگزارى زيور توانگرى است.
18 ـ اذا تم العقل نقص الكلام.
ترجمه:
هر گاه عقل "آدمى" كمال يابد سخنش نقصان پذيرد "پر حرفى دليل بيخردى است".
19 ـ نفس المرء خطاه الى اجله.
ترجمه:
هر نفسى كه انسان ميكشد يكقدم بسوى مرگش بر ميدارد.
20 ـ من اصلح ما بينه و بين الله اصلح الله ما بينه و بين الناس، و من اصلح امر اخرته اصلح الله له امر دنياه، و من كان له من نفسه واعظ كان عليه من الله حافظ.
ترجمه:
هر كه آنچه را كه ميان او و خدا است "بوسيله تقوى" اصلاح كند خداوند آنچه را كه ميان او و مردم است بصلاح آورد، و كسيكه كار آخرتش را اصلاح كند خداوند براى او كار دنيايش را درست كند، و هر كه را از خويشتن براى خود پند دهنده اى باشد از جانب خدا براى او محافظى خواهد بود.
21 ـ مثل الدنيا كمثل الحية لين مسها و السم النافع فى جوفها، يهوى اليها الغر الجاهل و يحذرها ذو اللب العاقل.
ترجمه:
داستان دنيا بداستان مار گزنده اى ماند كه دست سودن بدان نرم و در اندرونش زهر كشنده است، نادان فريب خورده بسوى آن رود ولى خردمند دانا از آن دورى گزيند.
22 ـ شتان ما بين عملين: عمل تذهب لذته و تبقى تبعته و عمل تذهب مؤونته و يبقى اجره.
ترجمه:
چقدر اختلاف و دورى است بين دو كار: يكى عملى كه لذتش رفته و زيان و رنج آن باقى بماند "مانند لذايذ شهوانى" و ديگرى عملى كه "مانند اعمال عبادى" رنج آن رفته و مزد و پاداشش باقى ماند.
23 ـ عظم الخالق عندك يصغر المخلوق فى عينك.
ترجمه:
عظمت آفريدگار در نزد تو مخلوق را در چشم تو كوچك گرداند.
24 ـ ان لله ملكا ينادى فى كل يوم: لدوا للموت و اجمعوا للفناء وابنوا للخراب.
ترجمه:
خداوند را فرشته اى است كه هر روز فرياد ميزند "اى مردم" زاد و ولد كنيد براى مردن و جمع كنيد براى فانى شدن و بنا كنيد براى خراب شدن.
25 ـ لا يكون الصديق صديقا حتى يحفظ اخاه فى ثلاث: فى نكبته و غيبته و وفاته.
ترجمه:
دوست اگر در سه مورد دوستش را حمايت نكند دوست نيست: در شدت و گرفتارى او، و در غيبت وى و پس از مرگش.
26 ـ من اعطى اربعا لم يحرم اربعا: من اعطى الدعاء لم يحرم الاجابة، و من اعطى التوبة لم يحرم القبول، و من اعطى الاستغفار لم يحرم المغفرة، و من اعطى الشكر لم يحرم الزيادة.
ترجمه:
كسى را كه چهار چيز بخشيدند از چهار چيز محروم نماند: بكسى كه توفيق دعا داده شد از استجابت آن محروم نگرديد، و كسى را كه "راه" توبه نشان دادند از قبول شدن آن بى نصيب نماند، و آنرا كه استغفار دادند از آمرزش نا اميد نگشت، و كسى را كه سپاسگزارى "از نعمتها" بخشيدند از فزونى آن محروم نگرديد.
27 ـ استنزلوا الرزق بالصدقة و من ايقن بالخلف جاد بالعطية.
ترجمه:
بوسيله صدقه دادن روزى را "از آسمان رحمت و كرم خدا" پايين آوريد و كسى كه بباز يافتن عوض يقين نمود در بخشيدن سخى مى شود.
28 ـ ينزل الصبر على قدر المصيبة، و من ضرب على فخذه عند مصيبته حبط اجره.
ترجمه:
صبر و شكيبائى باندازه مصيبت داده مى شود، و كسى كه هنگام گرفتاريش "كم طاقتى نموده و دست خود را" برانش زند اجرش ضايع گردد.
29 ـ المرء مخبوء تحت لسانه.
ترجمه:
مرد در زير زبانش نهفته است "تا مرد سخن نگفته باشد ـ عيب و هنرش نهفته باشد"
30 ـ هلك امرؤ لم يعرف قدره.
ترجمه:
كسى كه قدر و قيمت خود را نشناخت تباه گشت.
31 ـ لا يعدم الصبور الظفر و ان طال به الزمان.
ترجمه:
شخص صبور و شكيبا پيروزى را از دست ندهد اگر چه زمان "شكيبائى" بر او طولانى شود.
32 ـ الراضى بفعل قوم كالداخل فيه معهم، و على كل داخل فى باطل اثمان: اثم العمل به، و اثم الرضا به.
ترجمه:
آنكه بكار گروهى راضى شود مانند اينست كه با آنان در انجام آن كار شركت داشته است، و بهر كسى كه در كار باطلى داخل شود دو گناه است: يكى گناه انجام عمل و ديگرى گناه رضايت بدان عمل.
33 ـ ايها الناس، اتقوا الله الذى ان قلتم سمع و ان اضمرتم علم، و بادروا الموت الذى ان هربتم منه ادرككم و ان اقمتم اخذكم و ان نسيتموه ذكركم.
ترجمه:
اى مردم بترسيد از خداوندى كه اگر "سخن" گوئيد بشنود و اگر در دل پنهان داشتيد بداند، و "با تهيه توشه براى آخرت" بر مرگ پيشدستى كنيد كه اگر از آن بگريزيد شما را دريابد و اگر بايستيد شما را ميگيرد و اگر فراموشش كنيد شما را ياد ميكند.
34 ـ من وضع نفسه مواضع التهمة فلا يلومن من اساء به الظن.
ترجمه:
هر كه خود را در محل هاى مورد تهمت قرار دهد نبايد كسى را كه نسبت بوى بدگمان شده است سرزنش نمايد.
35 ـ من استبد برأيه هلك و من شاور الرجال شاركها فى عقولها.
ترجمه:
هر كه خود رأى باشد بهلاكت افتد و كسى كه با مردان مشورت كند در عقلهاى آنها شركت جويد.
36 ـ ترك الذنب اهون من طلب التوبة.
ترجمه:
ترك گناه از طلب توبه آسانتر است.
37 ـ كل وعاء يضيق بما جعل فيه الا وعاء العلم فانه يتسع به.
ترجمه:
هر ظرفى بوسيله آنچه در آن نهند تنگ گردد "حجمش كاهش يابد" مگر ظرف علم "عقل و ذهن" كه وسيع تر گردد.
38 ـ من حاسب نفسه ربح و من غفل عنها خسر و من خاف امن و من اعتبر ابصر و من ابصر فهم و من فهم علم.
ترجمه:
هر كه "پيش از مرگ" از خود حساب كشيد سود برد و هر كه از آن غفلت نمود زيان كرد و كسيكه "از خدا" ترسيد "از عذاب آخرت" ايمن گشت و آنكه پند گرفت بينا گريد و هر كه بينا گرديد فهميد و آنكه فهميد "در امور دين" دانا شد.
39 ـ فى تقلب الاحوال علم جواهر الرجال.
ترجمه:
در ديگر گونيهاى روزگار گوهر مردان دانسته شود.
40 ـ بئس الزاد الى المعاد العدوان على العباد.
ترجمه:
ستم كردن بر بندگان "خدا" بد توشه اى است براى روز رستاخيز.
41 ـ من اشرف افعال الكريم غفلته عما يعلم.
ترجمه:
تغافل و چشم پوشى كريم از آنچه ميداند از شريفترين كارهاى اوست.
42 ـ الايمان معرفة بالقلب و اقرار باللسان و عمل بالاركان.
ترجمه:
ايمان شناختن و معتقد بودن از روى قلب و اعتراف و اقرار بزبان و عمل نمودن با اعضاء و جوارح بدن است.
43 ـ ان قوما عبدو الله رغبة فتلك عبادة التجار، و ان قوما عبدوا الله رهبة فتلك عبادة العبيد، و ان قوما عبدو الله شكرا فتلك عبادة الاحرار.
ترجمه:
گروهى خدا را از روى ميل "بثواب و پاداش آخرت" بندگى كردند كه اين عبادت تاجران است و قومى خدا را از ترس "جهنم" بندگى نمودند اين هم عبادت غلامان است و گروه ديگر خدا را "سزاوار پرستش ديده و" براى سپاسگزارى بندگى اختيار كردند اين عبادت آزادگان است.
44 ـ يوم المظلوم على الظالم اشد من يوم الظالم على المظلوم.
ترجمه:
روز "دادخواهى" ستمديده بر ستمگر سخت تر از روز ستمگر بر ستمكش است.
45 ـ اتق الله بعض التقى و ان قل، و اجعل بينك و بين الله سترا و ان رق.
ترجمه:
از خداوند اگر چه بمقدار كم هم باشد بترس و ميان خود و خداوند پرده اى هر چند كه نازك هم باشد قرار ده.
46 ـ ان لله تعالى فى كل نعمة حقا فمن اداه زاده منها و من قصر عنه خاطر بزوال نعمته.
ترجمه:
خداى تعالى را در هر نعمتى حقى است "كه بايد شكر آن نعمت را بجا آورد" پس هر كه آنرا ادا كند خداوند آن نعمت را باو زياد گرداند و هر كه در اين باره كوتاهى ورزد خداوند نعمتش را در خطر زوال اندازد.
47 ـ يابن ادم لا تحمل هم يومك الذى لم يأتك على يومك الذى قد اتاك فانه ان يك من عمرك يات الله فيه برزقك.
ترجمه:
اى فرزند آدم امروز براى "رزق" فرداى نيامده اندوهگين مباش زيرا اگر آن روز از عمر تو باشد و تو زنده بمانى خداوند در آنروز روزى ترا ميرساند.
48 ـ من ظن بك خيرا فصدق ظنه.
ترجمه:
كسى كه در باره تو گمان نيك برد "انتظار احسان و انفاق ترا داشته باشد" پس گمان او را راست گردان "در باره اش نيكى كن"
49 ـ عرفت الله بفسخ العزائم و حل العقود.
ترجمه:
خدا را از بهم خوردن تصميمات و اراده ها و بگشوده شدن گرهها "مشكلات" شناختم.
50 ـ مرارة الدنيا حلاوة الاخرة و حلاوة الدنيا مرارة الاخرة.
ترجمه:
تلخى دنيا "تحمل رنج و زحمت در برابر انجام تكاليف عبادى" شيرينى "سعادت و راحتى" آخرتست و شيرينى دنيا "لذايذ نامشروع كه از هواى نفس سرچشمه ميگيرد موجب" تلخى "عذاب و عقوبت" آخرتست.
51 ـ يابن ادم كن وصى نفسك و اعمل فى مالك ما تؤثر ان يعمل فيه من بعدك.
ترجمه:
اى فرزند آدم تو خود وصى خود باش و آنچه را كه ميخواهى از مال و دارائى تو پس از مرگ در باره ات انجام دهند تو خود پيش از مرگ انجام بده.
52 ـ اذا املقتم فتاجروا الله بالصدقة.
ترجمه:
آنگاه كه تنگدست و نيازمند شديد بوسيله صدقه دادن با خداوند تجارت كنيد "تا در كار روزى شما گشايشى حاصل شود".
53 ـ من تذكر بعد السفر استعد.
ترجمه:
كسى كه دورى سفر "آخرت" را بياد آرد "تا اجل نرسيده است با توشه تقوى و اعمال صالحه" خود را آماده سازد.
54 ـ لو لم يتوعد الله على معصيته لكان يجب ان لا يعصى شكرا لنعمه.
ترجمه:
اگر خداوند "بوسيله پيغمبران مردم را" از معصيت و نافرمانى خود نترسانيده بود "باز هم" براى سپاسگزارى از نعمتهاى او واجب بود كه او را نافرمانى نكنند.
55 ـ ما اكثر العبر و اقل الاعتبار.
ترجمه:
عبرت ها و پندها چه بسيارند و عبرت گرفتن و پند پذيرى چقدر كم است.
56 ـ الناس ابناء الدنيا و لا يلام الرجل على حب امه.
ترجمه:
مردم پسران دنيا هستند و شخص بر دوستى مادرش ملامت نشود. |ولى دوستى دنيا آنقدر نبايد باشد كه انسان را وادار بگناه كند|
57 ـ ان المسكين رسول الله فمن منعه فقد منع الله و من اعطاه فقد اعطى الله.
ترجمه:
مسكين و نيازمند "كه پيش كسى رود و چيزى خواهد" فرستاده خدا است پس هر كه او را رد كند و باز دارد خدا را رد كرده است و هر كه باو چيزى بخشد بخدا داده است.
58 ـ لا يصدق ايمان عبد حتى يكون بما فى يد الله سبحانه اوثق منه بما فى يده.
ترجمه:
ايمان بنده اى درست نيست تا اعتمادش بدانچه در دست "قدرت" خداوند سبحان است بيشتر باشد از آنچه در دست خود اوست.
59 ـ اتقوا معاصى الله فى الخلوات فان الشاهد هو الحاكم.
ترجمه:
از انجام گناهان و نافرمانيهاى خدا در خلوت ها و پنهانيها بپرهيزيد زيرا كه شاهد و بيننده خود داور و حاكم است.
60 ـ اقل ما يلزمكم لله سبحانه ان لا تستعينوا بنعمه على معاصيه.
ترجمه:
كمترين چيزى كه شما براى خداوند سبحان الزام داريد اينست كه از نعمتهاى او براى انجام گناهان يارى نطلبيد.
61 ـ الغنى الاكبر اليأس عما فى ايدى الناس.
ترجمه:
بى اعتنائى و اميد نداشتن بدانچه در دست مردم است بزرگترين توانگرى است.
62 ـ لو رأى العبد الاجل و مصيره لا بغض الامل و غروره.
ترجمه:
اگر بنده "با ديده دل" مرگ خود و جاى باز گشتش را ببيند يقينا آرزو و فريب آن را دشمن دارد.
63 ـ لكل امرى ء فى ماله شريكان: الوارث، و الحوادث.
ترجمه:
براى دارائى و مال هر كسى دو شريك وجود دارد: يكى ارث برنده و ديگرى حوادث روزگار.
64 ـ اشد الذنوب ما استهان به صاحبه.
ترجمه:
سختترين گناهان "در نزد خدا" گناهى است كه مرتكب آن آنرا سبك و كوچك شمارد.
65 ـ اكبر العيب ان تعيب ما فيك مثله.
ترجمه:
بزرگترين عيب آنست كه "در باره ديگران" عيب بدانى آنچه را كه مانند آن در وجود تو باشد.
66 ـ البخل جامع لمساوى العيوب و هو زمام يقاد به الى كل سوء.
ترجمه:
بخل جمع كننده بديها و زشتى ها است و آن مهارى است كه "انسان بوسيله آن" بسوى هر بدى كشيده شود. ـ ما خير بخير بعده النار، و ما شر بشر بعده الجنة و كل نعيم دون الجنة محقور و كل بلاء دون النار عافية.
ترجمه:
هر خير و خوشى كه بدنبال آن آتش باشد خير و خوشى نيست و آن شر و رنجى كه بعدش بهشت باشد شر و رنج نيست و هر نعمتى نسبت به بهشت بسيار حقير و كوچك است و هر بلاء و محنتى در برابر آتش دوزخ عافيت و آسايش است.
68 ـ ما احسن تواضع الاغنياء للفقراء طلبا لما عند الله! و احسن منه تيه الفقراء على الاغنياء اتكالا على الله.
ترجمه:
چه نيكو است فروتنى توانگران بدرويشان براى بدست آوردن پاداشى كه در نزد خدا "براى اين عمل" است! و از آن نيكوتر بى اعتنائى فقراء بر توانگران است بجهت اعتماد و توكلى كه بر خداوند دارند.
69 ـ من اصلح سريرته اصلح الله علانيته، و من عمل لدينه كفاه الله امر دنياه.
ترجمه:
هر كس باطن خود را اصلاح كند خداوند ظاهر او را نيكو گرداند، و هر كه براى دين و آخرتش كار كند خداوند كارهاى دنياى او را كفايت ميكند.
70 ـ كفاك من عقلك ما اوضح لك سبل غيك من رشدك.
ترجمه:
"اين سود و فايده" از عقل تو برايت كافى است كه راههاى گمراهى را از راه راست و هدايت برايت آشكار سازد.
71 ـ الحلم غطاء ساتر و العقل حسام قاطع، فاستر خلل خلقك بحملك و قاتل هواك بعقلك.
ترجمه:
بردبارى پرده اى است پوشاننده و عقل شمشيرى است برنده، پس عيوب اخلاقى خود را با "پرده" حلم بپوشان و هواى نفس را با "شمشير" عقلت بكش.
72 ـ لا ينبغى للعبد ان يثق بخصلتين: العافية و الغنى، بينا تراه معافى اذ سقم و بينا تراه غنيا اذ افتقر.
ترجمه:
براى بنده شايسته نيست كه بدو خصلت عافيت و توانگرى اعتماد كند "زيرا" در اثنائى كه او را سلامت بينى ناگاه بيمار شود و در اثنائى كه توانگرش بينى ناگهان نيازمند گردد.
73 ـ ان اعظم الحسرات يوم القيامة حسرة رجل كسب مالا فى غير طاعة الله فورثه رجل فانفقه فى طاعة الله سبحانه فدخل به الجنة و دخل الاول به النار.
ترجمه:
در روز قيامت بزرگترين حسرتها حسرت مردى است كه "در دنيا" مالى را از راه حرام بدست آورد و مرد ديگرى آنرا بارث برده و در راه خدا انفاق نمايد "در نتيجه مرد دومى بوسيله اين عمل" داخل بهشت گردد و اولى داخل دوزخ شود.

1 ـ التوحيد ان لا تتوهمه و العدل ان لا تتهمه.
ترجمه:
توحيد آنست كه خدا را در وهم و انديشه نياورى "خداوند منزه از تجسم در وهم و خيال است" و عدل آنست كه او را متهم نسازى" از اعمال ناشايست او را مبرا بدانى".
2 ـ ان لله تعالى فى كل نعمة حقا فمن اداه زاده منها و من قصر عنه خاطر بزوال نعمته.
ترجمه:
البته براى خداى تعالى در هر نعمتى حقى است "كه بايد در برابر آن سپاسگزارى كرد" پس هر كه آن "شكر نعمت" را بجا آورد خداوند آن نعمت را بر او زياد گرداند و كسى كه در اينمورد كوتاهى نمايد خداوند نعمتش را در خطر زوال اندازد.
3 ـ اذا قدرت على عدوك فاجعل العفو عنه شكرا للقدرة عليه.
ترجمه:
هر گاه بر دشمنت ظفر يافتى بشكرانه "نعمت" پيروزى از او در گذر.
4 ـ من كفارات الذنوب العظام اغاثة الملهوف و التنفيس عن المكروب.
ترجمه:
بيچاره و ستمديده اى را بفرياد رسيدن و از شخص اندوهگين غم و اندوه را زدودن از جمله كفارات گناهان بزرگ محسوب مى شود.
5 ـ يابن ادم اذا رأيت ربك سبحانه يتابع عليك نعمه و انت تعصيه فاحذره.
ترجمه:
اى فرزند آدم زمانى كه ديدى پروردگار پاكت نعمتهاى خود را پشت سر هم بتو ميبخشد و تو "بجاى سپاسگزارى" او را معصيت و نافرمانى ميكنى پس از "عذاب و عقوبت" او بترس. "زيرا اين آمدن نعمت پشت سر هم موجب گناه بيشتر و در نتيجه باعث زيادى عذاب و شكنجه خواهد بود".
6 ـ اذا كنت فى ادبار و الموت فى اقبال فما اسرع الملتقى.
ترجمه:
زمانيكه تو "در اثر گذشتن ايام عمر" پشت بدنيا كرده "و رو بطرف مرگ نهاده اى" و مرگ "هم بسوى" تو رو ميآورد پس چه زود "ميان تو و مرگ" ملاقات خواهد بود.
7 ـ افضل الزهد اخفاء الزهد.
ترجمه:
برترين زهد پنهان داشتن آن "از انظار مردم" است.
8 ـ اشرف الغنى ترك المنى.
ترجمه:
شريفترين توانگرى و بى نيازى رها كردن آرزوها است.
9 ـ اياك و مصادقة الاحمق فانه يريد ان ينفعك فيضرك، و اياك و مصادقة البخيل فانه يقعد عنك احوج ما تكون اليه، و اياك و مصادقة الفاجر فانه يبيعك بالتافه، و اياك و مصادقة الكذاب فانه كالسراب يقرب عليك البعيد و يبعد عليك القريب.
ترجمه:
از دوستى احمق بر حذر باش زيرا كه او ميخواهد بتو سودى رساند "ولى بعلت بيخردى" زيان ميرساند، و از دوستى بخيل دورى كن "كه اگر از او چيزى بخواهى" خود را از تو نيازمندتر نشان ميدهد، و از دوستى بدكار سخت بپرهيز كه ترا ببهاى ناچيزى ميفروشد، و از دوستى دروغگو دورى گزين كه او مانند سراب است "ترا ميفريبد" دور را بتو نزديك و نزديك را از تو دور گرداند.
10 ـ لسان العاقل وراء قلبه و قلب الاحمق وراء لسانه.
ترجمه:
زبان خردمند پشت قلب او است و قلب احمق پشت زبان او "خردمند ابتداء تأمل و انديشه كند آنگاه سخن گويد و احمق و نادان اول سخن گويد بعد بفكر و انديشه افتد".
11 ـ سيئة تسوءك خير عند الله من حسنة تعجبك.
ترجمه:
گناه و عمل بدى "كه از تو سر زند و" ترا اندوهگين كند در نزد خدا بهتر از كردار نيكى است كه ترا بعجب و خودبينى وا دارد.
12 ـ الظفر بالحزم، و الحزم باجالة الرأى، و الرأى بتحصين الاسرار.
ترجمه:
پيروزى يافتن "در كارها" باحتياط و دور انديشى است و حزم و احتياط بكار انداختن نيروى فكر و انديشه است و رأى و انديشه بمحكم نگاهداشتن اسرار است.
13 ـ احذروا صولة الكريم اذا جاع و اللئيم اذا شبع.
ترجمه:
بترسيد از صولت و سطوت كريم هنگاميكه گرسنه شود و از حمله و سلطه لئيم موقعيكه سير شود.
14 ـ اولى الناس بالعفو اقدرهم على العقوبة.
ترجمه:
هر كه بكيفر رسانيدن "دشمن يا خطا كار" تواناتر باشد بعفو و بخشيدن او سزاوارتر است.
15 ـ لا غنى كالعقل و لا فقر كالجهل و لا ميراث كالادب و لا ظهير كالمشاورة.
ترجمه:
هيچ بى نيازى مانند عقل و هيچ فقرى مانند جهل و هيچ ميراثى همچون ادب و هيچ پشتيبانى مانند مشورت نيست.
16 ـ اهل الدنيا كركب يسار بهم و هم نيام.
ترجمه:
مردم دنيا مانند كاروانيانى هستند كه آنها را در حال خواب سير ميدهند "و موقعيكه مرگشان فرا رسيد و بزندگى آنها خاتمه داد از خواب بيدار مى شوند و اين بيدارى بحال آنان سودى ندهد".
17 ـ العفاف زينة الفقر و الشكر زينة الغنى.
ترجمه:
پاكدامنى زينت تهيدستى و سپاسگزارى زيور توانگرى است.
18 ـ اذا تم العقل نقص الكلام.
ترجمه:
هر گاه عقل "آدمى" كمال يابد سخنش نقصان پذيرد "پر حرفى دليل بيخردى است".
19 ـ نفس المرء خطاه الى اجله.
ترجمه:
هر نفسى كه انسان ميكشد يكقدم بسوى مرگش بر ميدارد.
20 ـ من اصلح ما بينه و بين الله اصلح الله ما بينه و بين الناس، و من اصلح امر اخرته اصلح الله له امر دنياه، و من كان له من نفسه واعظ كان عليه من الله حافظ.
ترجمه:
هر كه آنچه را كه ميان او و خدا است "بوسيله تقوى" اصلاح كند خداوند آنچه را كه ميان او و مردم است بصلاح آورد، و كسيكه كار آخرتش را اصلاح كند خداوند براى او كار دنيايش را درست كند، و هر كه را از خويشتن براى خود پند دهنده اى باشد از جانب خدا براى او محافظى خواهد بود.
21 ـ مثل الدنيا كمثل الحية لين مسها و السم النافع فى جوفها، يهوى اليها الغر الجاهل و يحذرها ذو اللب العاقل.
ترجمه:
داستان دنيا بداستان مار گزنده اى ماند كه دست سودن بدان نرم و در اندرونش زهر كشنده است، نادان فريب خورده بسوى آن رود ولى خردمند دانا از آن دورى گزيند.
22 ـ شتان ما بين عملين: عمل تذهب لذته و تبقى تبعته و عمل تذهب مؤونته و يبقى اجره.
ترجمه:
چقدر اختلاف و دورى است بين دو كار: يكى عملى كه لذتش رفته و زيان و رنج آن باقى بماند "مانند لذايذ شهوانى" و ديگرى عملى كه "مانند اعمال عبادى" رنج آن رفته و مزد و پاداشش باقى ماند.
23 ـ عظم الخالق عندك يصغر المخلوق فى عينك.
ترجمه:
عظمت آفريدگار در نزد تو مخلوق را در چشم تو كوچك گرداند.
24 ـ ان لله ملكا ينادى فى كل يوم: لدوا للموت و اجمعوا للفناء وابنوا للخراب.
ترجمه:
خداوند را فرشته اى است كه هر روز فرياد ميزند "اى مردم" زاد و ولد كنيد براى مردن و جمع كنيد براى فانى شدن و بنا كنيد براى خراب شدن.
25 ـ لا يكون الصديق صديقا حتى يحفظ اخاه فى ثلاث: فى نكبته و غيبته و وفاته.
ترجمه:
دوست اگر در سه مورد دوستش را حمايت نكند دوست نيست: در شدت و گرفتارى او، و در غيبت وى و پس از مرگش.
26 ـ من اعطى اربعا لم يحرم اربعا: من اعطى الدعاء لم يحرم الاجابة، و من اعطى التوبة لم يحرم القبول، و من اعطى الاستغفار لم يحرم المغفرة، و من اعطى الشكر لم يحرم الزيادة.
ترجمه:
كسى را كه چهار چيز بخشيدند از چهار چيز محروم نماند: بكسى كه توفيق دعا داده شد از استجابت آن محروم نگرديد، و كسى را كه "راه" توبه نشان دادند از قبول شدن آن بى نصيب نماند، و آنرا كه استغفار دادند از آمرزش نا اميد نگشت، و كسى را كه سپاسگزارى "از نعمتها" بخشيدند از فزونى آن محروم نگرديد.
27 ـ استنزلوا الرزق بالصدقة و من ايقن بالخلف جاد بالعطية.
ترجمه:
بوسيله صدقه دادن روزى را "از آسمان رحمت و كرم خدا" پايين آوريد و كسى كه بباز يافتن عوض يقين نمود در بخشيدن سخى مى شود.
28 ـ ينزل الصبر على قدر المصيبة، و من ضرب على فخذه عند مصيبته حبط اجره.
ترجمه:
صبر و شكيبائى باندازه مصيبت داده مى شود، و كسى كه هنگام گرفتاريش "كم طاقتى نموده و دست خود را" برانش زند اجرش ضايع گردد.
29 ـ المرء مخبوء تحت لسانه.
ترجمه:
مرد در زير زبانش نهفته است "تا مرد سخن نگفته باشد ـ عيب و هنرش نهفته باشد"
30 ـ هلك امرؤ لم يعرف قدره.
ترجمه:
كسى كه قدر و قيمت خود را نشناخت تباه گشت.
31 ـ لا يعدم الصبور الظفر و ان طال به الزمان.
ترجمه:
شخص صبور و شكيبا پيروزى را از دست ندهد اگر چه زمان "شكيبائى" بر او طولانى شود.
32 ـ الراضى بفعل قوم كالداخل فيه معهم، و على كل داخل فى باطل اثمان: اثم العمل به، و اثم الرضا به.
ترجمه:
آنكه بكار گروهى راضى شود مانند اينست كه با آنان در انجام آن كار شركت داشته است، و بهر كسى كه در كار باطلى داخل شود دو گناه است: يكى گناه انجام عمل و ديگرى گناه رضايت بدان عمل.
33 ـ ايها الناس، اتقوا الله الذى ان قلتم سمع و ان اضمرتم علم، و بادروا الموت الذى ان هربتم منه ادرككم و ان اقمتم اخذكم و ان نسيتموه ذكركم.
ترجمه:
اى مردم بترسيد از خداوندى كه اگر "سخن" گوئيد بشنود و اگر در دل پنهان داشتيد بداند، و "با تهيه توشه براى آخرت" بر مرگ پيشدستى كنيد كه اگر از آن بگريزيد شما را دريابد و اگر بايستيد شما را ميگيرد و اگر فراموشش كنيد شما را ياد ميكند.
34 ـ من وضع نفسه مواضع التهمة فلا يلومن من اساء به الظن.
ترجمه:
هر كه خود را در محل هاى مورد تهمت قرار دهد نبايد كسى را كه نسبت بوى بدگمان شده است سرزنش نمايد.
35 ـ من استبد برأيه هلك و من شاور الرجال شاركها فى عقولها.
ترجمه:
هر كه خود رأى باشد بهلاكت افتد و كسى كه با مردان مشورت كند در عقلهاى آنها شركت جويد.
36 ـ ترك الذنب اهون من طلب التوبة.
ترجمه:
ترك گناه از طلب توبه آسانتر است.
37 ـ كل وعاء يضيق بما جعل فيه الا وعاء العلم فانه يتسع به.
ترجمه:
هر ظرفى بوسيله آنچه در آن نهند تنگ گردد "حجمش كاهش يابد" مگر ظرف علم "عقل و ذهن" كه وسيع تر گردد.
38 ـ من حاسب نفسه ربح و من غفل عنها خسر و من خاف امن و من اعتبر ابصر و من ابصر فهم و من فهم علم.
ترجمه:
هر كه "پيش از مرگ" از خود حساب كشيد سود برد و هر كه از آن غفلت نمود زيان كرد و كسيكه "از خدا" ترسيد "از عذاب آخرت" ايمن گشت و آنكه پند گرفت بينا گريد و هر كه بينا گرديد فهميد و آنكه فهميد "در امور دين" دانا شد.
39 ـ فى تقلب الاحوال علم جواهر الرجال.
ترجمه:
در ديگر گونيهاى روزگار گوهر مردان دانسته شود.
40 ـ بئس الزاد الى المعاد العدوان على العباد.
ترجمه:
ستم كردن بر بندگان "خدا" بد توشه اى است براى روز رستاخيز.
41 ـ من اشرف افعال الكريم غفلته عما يعلم.
ترجمه:
تغافل و چشم پوشى كريم از آنچه ميداند از شريفترين كارهاى اوست.
42 ـ الايمان معرفة بالقلب و اقرار باللسان و عمل بالاركان.
ترجمه:
ايمان شناختن و معتقد بودن از روى قلب و اعتراف و اقرار بزبان و عمل نمودن با اعضاء و جوارح بدن است.
43 ـ ان قوما عبدو الله رغبة فتلك عبادة التجار، و ان قوما عبدوا الله رهبة فتلك عبادة العبيد، و ان قوما عبدو الله شكرا فتلك عبادة الاحرار.
ترجمه:
گروهى خدا را از روى ميل "بثواب و پاداش آخرت" بندگى كردند كه اين عبادت تاجران است و قومى خدا را از ترس "جهنم" بندگى نمودند اين هم عبادت غلامان است و گروه ديگر خدا را "سزاوار پرستش ديده و" براى سپاسگزارى بندگى اختيار كردند اين عبادت آزادگان است.
44 ـ يوم المظلوم على الظالم اشد من يوم الظالم على المظلوم.
ترجمه:
روز "دادخواهى" ستمديده بر ستمگر سخت تر از روز ستمگر بر ستمكش است.
45 ـ اتق الله بعض التقى و ان قل، و اجعل بينك و بين الله سترا و ان رق.
ترجمه:
از خداوند اگر چه بمقدار كم هم باشد بترس و ميان خود و خداوند پرده اى هر چند كه نازك هم باشد قرار ده.
46 ـ ان لله تعالى فى كل نعمة حقا فمن اداه زاده منها و من قصر عنه خاطر بزوال نعمته.
ترجمه:
خداى تعالى را در هر نعمتى حقى است "كه بايد شكر آن نعمت را بجا آورد" پس هر كه آنرا ادا كند خداوند آن نعمت را باو زياد گرداند و هر كه در اين باره كوتاهى ورزد خداوند نعمتش را در خطر زوال اندازد.
47 ـ يابن ادم لا تحمل هم يومك الذى لم يأتك على يومك الذى قد اتاك فانه ان يك من عمرك يات الله فيه برزقك.
ترجمه:
اى فرزند آدم امروز براى "رزق" فرداى نيامده اندوهگين مباش زيرا اگر آن روز از عمر تو باشد و تو زنده بمانى خداوند در آنروز روزى ترا ميرساند.
48 ـ من ظن بك خيرا فصدق ظنه.
ترجمه:
كسى كه در باره تو گمان نيك برد "انتظار احسان و انفاق ترا داشته باشد" پس گمان او را راست گردان "در باره اش نيكى كن"
49 ـ عرفت الله بفسخ العزائم و حل العقود.
ترجمه:
خدا را از بهم خوردن تصميمات و اراده ها و بگشوده شدن گرهها "مشكلات" شناختم.
50 ـ مرارة الدنيا حلاوة الاخرة و حلاوة الدنيا مرارة الاخرة.
ترجمه:
تلخى دنيا "تحمل رنج و زحمت در برابر انجام تكاليف عبادى" شيرينى "سعادت و راحتى" آخرتست و شيرينى دنيا "لذايذ نامشروع كه از هواى نفس سرچشمه ميگيرد موجب" تلخى "عذاب و عقوبت" آخرتست.
51 ـ يابن ادم كن وصى نفسك و اعمل فى مالك ما تؤثر ان يعمل فيه من بعدك.
ترجمه:
اى فرزند آدم تو خود وصى خود باش و آنچه را كه ميخواهى از مال و دارائى تو پس از مرگ در باره ات انجام دهند تو خود پيش از مرگ انجام بده.
52 ـ اذا املقتم فتاجروا الله بالصدقة.
ترجمه:
آنگاه كه تنگدست و نيازمند شديد بوسيله صدقه دادن با خداوند تجارت كنيد "تا در كار روزى شما گشايشى حاصل شود".
53 ـ من تذكر بعد السفر استعد.
ترجمه:
كسى كه دورى سفر "آخرت" را بياد آرد "تا اجل نرسيده است با توشه تقوى و اعمال صالحه" خود را آماده سازد.
54 ـ لو لم يتوعد الله على معصيته لكان يجب ان لا يعصى شكرا لنعمه.
ترجمه:
اگر خداوند "بوسيله پيغمبران مردم را" از معصيت و نافرمانى خود نترسانيده بود "باز هم" براى سپاسگزارى از نعمتهاى او واجب بود كه او را نافرمانى نكنند.
55 ـ ما اكثر العبر و اقل الاعتبار.
ترجمه:
عبرت ها و پندها چه بسيارند و عبرت گرفتن و پند پذيرى چقدر كم است.
56 ـ الناس ابناء الدنيا و لا يلام الرجل على حب امه.
ترجمه:
مردم پسران دنيا هستند و شخص بر دوستى مادرش ملامت نشود. |ولى دوستى دنيا آنقدر نبايد باشد كه انسان را وادار بگناه كند|
57 ـ ان المسكين رسول الله فمن منعه فقد منع الله و من اعطاه فقد اعطى الله.
ترجمه:
مسكين و نيازمند "كه پيش كسى رود و چيزى خواهد" فرستاده خدا است پس هر كه او را رد كند و باز دارد خدا را رد كرده است و هر كه باو چيزى بخشد بخدا داده است.
58 ـ لا يصدق ايمان عبد حتى يكون بما فى يد الله سبحانه اوثق منه بما فى يده.
ترجمه:
ايمان بنده اى درست نيست تا اعتمادش بدانچه در دست "قدرت" خداوند سبحان است بيشتر باشد از آنچه در دست خود اوست.
59 ـ اتقوا معاصى الله فى الخلوات فان الشاهد هو الحاكم.
ترجمه:
از انجام گناهان و نافرمانيهاى خدا در خلوت ها و پنهانيها بپرهيزيد زيرا كه شاهد و بيننده خود داور و حاكم است.
60 ـ اقل ما يلزمكم لله سبحانه ان لا تستعينوا بنعمه على معاصيه.
ترجمه:
كمترين چيزى كه شما براى خداوند سبحان الزام داريد اينست كه از نعمتهاى او براى انجام گناهان يارى نطلبيد.
61 ـ الغنى الاكبر اليأس عما فى ايدى الناس.
ترجمه:
بى اعتنائى و اميد نداشتن بدانچه در دست مردم است بزرگترين توانگرى است.
62 ـ لو رأى العبد الاجل و مصيره لا بغض الامل و غروره.
ترجمه:
اگر بنده "با ديده دل" مرگ خود و جاى باز گشتش را ببيند يقينا آرزو و فريب آن را دشمن دارد.
63 ـ لكل امرى ء فى ماله شريكان: الوارث، و الحوادث.
ترجمه:
براى دارائى و مال هر كسى دو شريك وجود دارد: يكى ارث برنده و ديگرى حوادث روزگار.
64 ـ اشد الذنوب ما استهان به صاحبه.
ترجمه:
سختترين گناهان "در نزد خدا" گناهى است كه مرتكب آن آنرا سبك و كوچك شمارد.
65 ـ اكبر العيب ان تعيب ما فيك مثله.
ترجمه:
بزرگترين عيب آنست كه "در باره ديگران" عيب بدانى آنچه را كه مانند آن در وجود تو باشد.
66 ـ البخل جامع لمساوى العيوب و هو زمام يقاد به الى كل سوء.
ترجمه:
بخل جمع كننده بديها و زشتى ها است و آن مهارى است كه "انسان بوسيله آن" بسوى هر بدى كشيده شود. ـ ما خير بخير بعده النار، و ما شر بشر بعده الجنة و كل نعيم دون الجنة محقور و كل بلاء دون النار عافية.
ترجمه:
هر خير و خوشى كه بدنبال آن آتش باشد خير و خوشى نيست و آن شر و رنجى كه بعدش بهشت باشد شر و رنج نيست و هر نعمتى نسبت به بهشت بسيار حقير و كوچك است و هر بلاء و محنتى در برابر آتش دوزخ عافيت و آسايش است.
68 ـ ما احسن تواضع الاغنياء للفقراء طلبا لما عند الله! و احسن منه تيه الفقراء على الاغنياء اتكالا على الله.
ترجمه:
چه نيكو است فروتنى توانگران بدرويشان براى بدست آوردن پاداشى كه در نزد خدا "براى اين عمل" است! و از آن نيكوتر بى اعتنائى فقراء بر توانگران است بجهت اعتماد و توكلى كه بر خداوند دارند.
69 ـ من اصلح سريرته اصلح الله علانيته، و من عمل لدينه كفاه الله امر دنياه.
ترجمه:
هر كس باطن خود را اصلاح كند خداوند ظاهر او را نيكو گرداند، و هر كه براى دين و آخرتش كار كند خداوند كارهاى دنياى او را كفايت ميكند.
70 ـ كفاك من عقلك ما اوضح لك سبل غيك من رشدك.
ترجمه:
"اين سود و فايده" از عقل تو برايت كافى است كه راههاى گمراهى را از راه راست و هدايت برايت آشكار سازد.
71 ـ الحلم غطاء ساتر و العقل حسام قاطع، فاستر خلل خلقك بحملك و قاتل هواك بعقلك.
ترجمه:
بردبارى پرده اى است پوشاننده و عقل شمشيرى است برنده، پس عيوب اخلاقى خود را با "پرده" حلم بپوشان و هواى نفس را با "شمشير" عقلت بكش.
72 ـ لا ينبغى للعبد ان يثق بخصلتين: العافية و الغنى، بينا تراه معافى اذ سقم و بينا تراه غنيا اذ افتقر.
ترجمه:
براى بنده شايسته نيست كه بدو خصلت عافيت و توانگرى اعتماد كند "زيرا" در اثنائى كه او را سلامت بينى ناگاه بيمار شود و در اثنائى كه توانگرش بينى ناگهان نيازمند گردد.
73 ـ ان اعظم الحسرات يوم القيامة حسرة رجل كسب مالا فى غير طاعة الله فورثه رجل فانفقه فى طاعة الله سبحانه فدخل به الجنة و دخل الاول به النار.
ترجمه:
در روز قيامت بزرگترين حسرتها حسرت مردى است كه "در دنيا" مالى را از راه حرام بدست آورد و مرد ديگرى آنرا بارث برده و در راه خدا انفاق نمايد "در نتيجه مرد دومى بوسيله اين عمل" داخل بهشت گردد و اولى داخل دوزخ شود.

ادامه ...


74 ـ اذكروا انقطاع اللذات و بقاء التبعات.
ترجمه:
"هنگام عيش و نوش و انجام منهيات" بياد تمام شدن لذتها و باقيماندن عقوبات آنها باشيد.
75 ـ من عظم صغار المصائب ابتلاه الله بكبارها.
ترجمه:
هر كه مصيبت هاى كوچك را بزرگ شمارد خداوند او را بمصيبت هاى بزرگ گرفتار كند.
76 ـ من كرمت عليه نفسه هانت عليه شهواته.
ترجمه:
هر كه عزت نفس داشت شهوات و تمايلاتش نزد او پست و بيمقدار گردند.
77 ـ منهومان لا يشبعان: طالب علم و طالب دنيا.
ترجمه:
دو حريصند كه سير نشوند: جوينده علم "كه هر چه ياد گيرد بيشتر شيفته علم گردد" و طالب دنيا "هر چه بدست آرد حريص تر شود".
78 ـ لا يرى الجاهل الا مفرطا او مفرطا.
ترجمه:
نادان ديده نميشود مگر در حال افراط يا تفريط "كارهايش از روى نظم و حساب نيست".
79 ـ ما اخذ الله على اهل الجهل ان يتعلموا حتى اخذ على اهل العلم ان يعلموا.
ترجمه:
خداوند از نادانان براى ياد گرفتن پيمان نگرفت تا اينكه از دانشمندان براى ياد دادن پيمان گرفت.
80 ـ ضع فخرك و احطط كبرك و اذكر قبرك.
ترجمه:
فخر و نازت را كنار گذار كبرت را بشكن و "تنگى و تاريكى" گورت را بياد آور.
از غرر الحكم
حكم كامثال النجوم تبلجت من ضوء ما ضمنت من الاسرار و ترى من الكلم القصار جوامعا يغنيك عن سفر من الاسفار
1 ـ الوله بالدنيا اعظم فتنة.
ترجمه:
بدنيا شيفته شدن بزرگترين گرفتارى است.
2 ـ العلم كنز عظيم لا يفنى.
ترجمه:
علم و دانش گنجينه بزرگى است كه فانى نشود.
3 ـ الدين شجرة اصلها التسليم و الرضا.
ترجمه:
دين درختى را ماند كه ريشه اش تسليم و رضا "بر مقدرات الهى" است.
4 ـ الجهاد عماد الدين و منهاج السعداء.
ترجمه:
جهاد "در راه خدا" ستون دين و روش نيكبختان است.
5 ـ الرضاء بقضاء الله يهون عظيم الرزايا.
ترجمه:
بقضاى الهى راضى بودن مصائب و گرفتاريهاى بزرگ را آسان گرداند.
6 ـ الامل يقرب المنية و يباعد الامنية.
ترجمه:
آرزوى "دراز" مرگ را نزديك گرداند و انسان را از مقصد خود دور سازد.
7 ـ العاقل لا يتكلم الا لحاجته او لحجته و لا يشتغل الا بصلاح اخرته.
ترجمه:
خردمند جز براى حاجتش و يا براى حجت و دليل آوردن "بر مطلب حقش" سخن نگويد و جز باصلاح امور آخرتش اشتغال نجويد.
8 ـ الخشية من عذاب الله شيمة المتقين.
ترجمه:
از عذاب خدا ترسيدن روش و خوى پرهيزكاران است.
9 ـ المؤمن حذر من ذنوبه يخاف البلاء و يرجو رحمة ربه.
ترجمه:
مؤمن "هميشه" از گناهانش بيمناك است از بلا و گرفتارى خوفناك و برحمت پروردگارش اميدوار است.
10 ـ البكاء من خيفة الله للبعد عن الله عبادة العارفين.
ترجمه:
گريه از ترس خدا براى دور ماندن از درگاه خدا عبادت عارفان است.
11 ـ الجبن و الحرص و البخل غرائز سوء يجمعها سوء الظن بالله.
ترجمه:
ترس و حرص و بخل خويهاى زشتى هستند كه بدگمانى بخدا آنها را يكجا گرد
آورد.
12 ـ العاقل اذا سكت فكر و اذا نطق ذكر و اذا نظر اعتبر.
ترجمه:
خردمند چون خاموشى گزيند ميانديشد و چون سخن گويد ياد خدا كند و زمانيكه نگاه نمايد عبرت گيرد.
13 ـ السعيد من خاف العقاب فامن و رجا الثواب فاحسن.
ترجمه:
نيكبخت كسى است كه از عقوبت "آخرت" بترسد در نتيجه ايمن گردد و بپاداش اميدوار باشد و كار نيك انجام دهد.
14 ـ الزهد تقصير الامال و اخلاص الاعمال.
ترجمه:
زهد كوتاه كردن آرزوها و خالص نمودن اعمال "براى خدا" است.
15 ـ العلم خير من المال، العلم يحرسك و انت تحرس المال.
ترجمه:
علم و دانش بهتر از مال و دارائى است علم ترا نگهدارى كند در حاليكه مال را تو بايد نگهداريش كنى.
16 ـ الصبر عن الشهوة عفة و عن الغضب نجدة و عن المعصية ورع.
ترجمه:
صبر كردن از شهوتهاى نفسانى پاكدامنى است و از اعمال خشم بزرگوارى است و از معصيت و گناه پارسائى است.
17 ـ المتقون اعمالهم زاكية و اعينهم باكية و قلوبهم و جلة.
ترجمه:
پرهيزكاران "كسانى هستند كه" اعمالشان پاكيزه و چشمانشان گريان و دلهايشان "از خوف خدا" ترسان است.
18 ـ الطمأنينة الى كل احد قبل الاختبار من قصور العقل.
ترجمه:
خاطر جمع شدن بهر كسى پيش از آزمايش از كم خردى است.
19 ـ الصبر صبران، صبر فى البلاء حسن جميل و احسن منه الصبر فى المحارم.
ترجمه:
صبر دو گونه است يكى صبر در موقع بلا و گرفتارى كه "چنين صبرى" نيكو و زيبا است و بهتر از آن صبر در "عدم ارتكاب" محرمات است.
20 ـ البكاء من خشية الله ينير القلب و يعصم عن معاودة الذنب.
ترجمه:
از خوف خدا گريستن قلب را نورانى كرده و از بازگشت بارتكاب گناه باز دارد.
21 ـ الكلام فى وثاقك ما لم تتكلم به فاذا تكلمت به صرت فى وثاقه.
ترجمه:
سخن در اختيار و بندتست ماداميكه آنرا تكلم نكرده اى پس چون آنرا تكلم نمودى تو در بند آن در آمدى.
22 ـ التوبة ندم بالقلب و استغفار باللسان و ترك بالجوارح و اضمار ان لا يعود.
ترجمه:
توبه و بازگشت بخدا بدل پشيمان شدن و بزبان آمرزش خواستن و ترك "عمل بد" باعضاء و جوارح، و نيت بعدم بازگشت "بسوى گناه" است.
23 ـ الانس فى ثلاثة: الزوجة الموافقة، و الولد البار، و الاخ الموافق.
ترجمه:
آرامش و انس در سه چيز است: زن سازگار، و فرزند نيك رفتار، و دوست موافق.
24 ـ العدل انك اذا ظلمت انصفت و الفضل انك اذا قدرت عفوت.
ترجمه:
عدل آنست كه چون تو خود ستم كردى از خودت داد خواهى و فضل و برترى آنست كه چون قدرت يافتى عفو كنى.
25 ـ الخوف من الله فى الدنيا يؤمن الخوف فى الاخرة منه.
ترجمه:
در دنيا از خدا ترسيدن شخص را از ترس خدا در آخرت ايمن گرداند.
26 ـ احسن الى من اساء اليك و اعف عمن جنى عليك.
ترجمه:
بكسى كه بتو بدى كرده نيكى كن و از كسى كه بتو ستم كرده در گذر.
27 ـ الزم الصدق و الامانة فانها سجية الاخيار.
ترجمه:
ملازم راستى و امانت باش كه آنها روش و خوى نيكان است.
28 ـ اد الامانة الى من ائتمنك و لا تخن من خانك.
ترجمه:
امانت را بكسى كه بتو سپرده رد كن و بكسى كه بتو خيانت كند خيانت مكن.
29 ـ اكرم ضيفك و ان كان حقيرا و قم عن مجلسك لابيك و معلمك و لو كنت اميرا.
ترجمه:
مهمانت را گرامى دار اگر چه شخص حقيرى باشد و براى احترام پدر و معلمت از جاى خود برخيز اگر چه امير باشى.
30 ـ انظر الى الدنيا نظر الزاهد المفارق و لا تنظر اليها نظر العاشق الوامق.
ترجمه:
بدنيا مانند نگاه شخص زاهد و كناره گير نگاه كن و مانند نگاه عاشق دلباخته نگاهش مكن.
31 ـ اجعل نفسك ميزانا بينك و بين غيرك و احب له ما تحب لنفسك و اكره ما تكره لها و احسن كما تحب ان يحسن اليك و لا تظلم كما تحب ان لا تظلم.
ترجمه:
خودت را ميان خود و ديگران ميزان سنجش قرار بده آنچه بر خود پسندى بديگرى نيز بپسند و آنچه بر خود ناخوشايند دانى بر او نيز ناخوشايند بدان و نيكى كن همچنانكه دوست دارى با تو نيكى كنند و ستم مكن همچنانكه دوست دارى بتو ستم نكنند.
32 ـ اجعل من نفسك على نفسك رقيبا و اجعل لاخرتك من دنياك نصيبا.
ترجمه:
از خودت بر خويشتن نگهبان و مراقبى قرار ده و از دنياى خود براى آخرتت بهره بردارى كن.
33 ـ اتعظوا بمن كان قبلكم قبل ان يتعظ بكم من بعدكم.
ترجمه:
از پيشينيان عبرت بگيريد قبل از آنكه آيندگان از شما عبرت گيرند. سعدى از اين كلام الهام گرفته و گويد:

•    نرود مرغ سوى دانه فراز چون دگر مرغ بيند اندر بند تا نگيرند ديگران ز تو پند.
•    پند گير از مصائب ديگران تا نگيرند ديگران ز تو پند. تا نگيرند ديگران ز تو پند.
34 ـ اخرجوا الدنيا من قلوبكم قبل ان يخرج منها اجسادكم، ففيها اختبرتم و لغيرها خلقتم.
ترجمه:
محبت دنيا را از دلتان خارج كنيد پيش از آنكه بدن هاى شما از دنيا بيرون شوند، شما در دنيا آزمايش ميشويد و براى غير دنيا "آخرت" آفريده شده ايد.
35 ـ استديموا الذكر فانه ينير القلب و هو افضل العبادة.
ترجمه:
هميشه بياد خدا باشيد كه ذكر خدا دل را روشن نمايد و آن برترين عبادتها است.
36 ـ اعملوا ليوم تدخر له الذخائر و تبلى فيه السرائر.
ترجمه:
كار كنيد براى روزى كه ذخيره ها براى آنروز "قيامت" اندوخته شود و پنهانيها در آنروز آشكار گردد.
37 ـ احذر كل عمل اذا سئل عنه صاحبه استحيى منه و انكره.
ترجمه:
بترس از هر كارى كه چون صاحب آنكار مورد سؤال از آن واقع شود شرمنده گردد و آنرا انكار نمايد.
38 ـ احذر كل امر يفسد الاجلة و يصلح العاجلة.
ترجمه:
بترس از هر كارى كه آخرت را تباه كند و دنيا را آباد سازد.
39 ـ احذر مصاحبة الفساق و الفجار و المجاهدين معاصى الله.
ترجمه:
از مصاحبت فاسقان و فاجران و كوشش كنندگان در راه نافرمانيهاى خداوند بر حذر باش.
40 ـ احذر الدنيا فانها شبكة الشيطان و مفسدة الايمان.
ترجمه:
از دنيا بترس كه آن دام شيطان و خراب كننده ايمان است،
41 ـ اياك و فعل القبيح فانه يقبح ذكرك و يكثر وزرك.
ترجمه:
از كار زشت دورى گزين كه آن نامت را زشت سازد و گناهت را زياد گرداند.
42 ـ اياك و النميمة فانها تزرع الضغينة و تبعد عن الله و عن الناس.
ترجمه:
از سخن چينى اجتناب كن كه آن كينه را "در دلها" ميكارد و شخص را از خدا و مردم دور گرداند.
43 ـ اياك و الظلم فانه اكبر المعاصى و ان الظالم لمعاقب يوم القيامة بظلمه.
ترجمه:
از ظلم و ستم دورى كن كه آن بزرگترين گناهان است و ستمگر در روز قيامت براى ستمكاريش معذب خواهد بود.
44 ـ اياك و حب الدنيا فانها رأس كل خطيئة و معدن كل بلية.
ترجمه:
از دوستى دنيا بدور باش كه آن سر آمد تمام خطاها و مجمع همه بلاها است.
45 ـ الا و انى لم ار كالجنة نام طالبها و لا كالنار نام هاربها.
ترجمه:
بدان كه من چيزى مثل بهشت نديدم كه خواهان آن بخوابد و نه مثل دوزخ كه گريزنده از آن خواب باشد.
46 ـ الا ان اخوف ما اخاف عليكم اتباع الهوى و طول الامل.
ترجمه:
بدانيد كه ترسناكترين چيزى كه من بر شما از آن ميترسم "دو چيز است" پيروى هواى نفس و طول آرزو است.
47 ـ الا و انكم فى ايام امل من ورائه اجل فمن عمل فى ايام امله قبل حضور اجله نفعه عمله و لم يضرره اجله.
ترجمه:
بدانيد كه شما در روزهاى اميد و آرزو بسر مى بريد كه بدنبال آن مرگ است پس هر كه در روزهاى اميد و آرزويش پيش از رسيدن اجلش اعمال "نيكى" انجام دهد عملش او را سود بخشد و اجلش باو زيان نرساند.
48 ـ افضل الناس انفعهم للناس.
ترجمه:
برترين مردم سودمندترين آنها است بمردم.
49 ـ افضل العبادة عفة البطن و الفرج.
ترجمه:
برترين عبادت پاك نگهداشتن شكم و فرج "از حرام" است.
50 ـ اقوى الناس من قوى على نفسه.
ترجمه:
قوى ترين مردم كسى است كه بر نفس خود چيره شود.
51 ـ اكثر الناس املا اقلهم للموت ذكرا.
ترجمه:
آرزوى كسانى از مردم بيشتر است كه كمتر در ياد مرگ باشند.
52 ـ احمق الناس من ظن انه اعقل الناس.
ترجمه:
سفيه ترين مردم كسى است كه گمان كند كه خردمندترين مردم است.
53 ـ افضل الحكمة معرفة الانسان نفسه و وقوفه عن قدره.
ترجمه:
معرفت انسان نسبت بخود و آگاه بودن وى از قدر و منزلت خويش برترين حكمت است.
54 ـ اقوى الناس ايمانا اقواهم توكلا على الله سبحانه.
ترجمه:
قوى ترين مردم از نظر ايمان كسى است كه توكلش بخداوند سبحان قوى تر باشد.
55 ـ اشقى الناس من باع دينه بدنيا غيره.
ترجمه:
بدبخت ترين مردم كسى است كه دينش را بخاطر دنياى شخص ديگرى بفروشد.
56 ـ احق الناس بالرحمة عالم يجرى عليه حكم جاهل و كريم يستولى عليه لئيم و بر يسلط عليه فاجر.
ترجمه:
سزاوارترين مردم بترحم عالمى است كه حكم نادانى بر او جارى باشد "محكوم حكم جاهل باشد" و شخص كريمى است كه آدم پستى بر او مستولى شود و نيكوكارى است كه بدكارى بر او مسلط گردد.
57 ـ اغنى الاغنياء من لم يكن للحرص اسيرا.
ترجمه:
غنى ترين توانگران كسى است كه اسير حرص و آز نباشد.
58 ـ اعقل الناس من كان بعيبه بصيرا و عن عيب غيره ضريرا.
ترجمه:
خردمندترين مردم كسى است كه بعيب خود بينا و از عيب ديگران نابينا باشد.
59 ـ اسعد الناس بالدنيا التارك لها و اسعدهم بالاخرة العامل لها.
ترجمه:
نيك بخت ترين مردم دنيا كسى است كه دنيا را رها كند و خوشبخت ترين آنهادر آخرت كسى است كه براى آخرت كار كند.
60 ـ ان انفاسك اجزاء عمرك فلا تفنها الا فى طاعة تزلفك.
ترجمه:
نفس هاى تو اجزاء عمرتست پس آنها را تمام مكن مگر در طاعتى كه ترا بخدا نزديك گرداند.
61 ـ ان النفس لامارة بالسوء الفحشاء فمن ائتمنها خانته و من استأمن اليها اهلكته و من رضى عنها اوردته شر الموارد.
ترجمه:
يقينا نفس آدمى بسيار ببدى و فحشاء فرمان ميدهد پس هر كه آنرا امين بداند نفس نسبت باو خيانت كند و هر كس از آن ايمنى خواهد او را هلاكش كند و هر كه از آن خرسند و راضى شود نفس او را ببدترين جايگاه وارد سازد.
62 ـ ان دعوة المظلوم مجابة عند الله سبحانه لانه يطلب حقه و الله تعالى اعدل من ان يمنع ذا حق حقه.
ترجمه:
البته دعاى ستمديده در نزد خداوند سبحان مستجاب است زيرا كه او حق خود را ميخواهد و خداى تعالى عادلتر از آنست كه صاحب حقى را از حقش باز دارد.
63 ـ ان الله سبحانه يعطى الدنيا من يحب و من لا يحب و لا يعطى الدين الا من يحب.
ترجمه:
خداوند سبحان دنيا را بكسى كه دوست دارد و بآنكه دوست ندارد عطاء ميكند "اما" دين را نميدهد مگر بكسى كه دوستش دارد.
64 ـ ان العاقل من نظر فى يومه لغده و سعى فى فكاك نفسه و عمل لمالا بد له و لا محيص عنه.
ترجمه:
عاقل كسى است كه در امروز فردايش را بنگرد و در آزاد كردن نفسش كوشش كند و كار كند براى روزى كه راه چاره و فرارى از آنروز ندارد.
65 ـ ان افضل الناس عند الله من احيا عقله و امات شهوته و اتعب نفسه لصلاح آخرته.
ترجمه:
برترين مردم در نزد خدا كسى است كه عقلش را "با علم و تقوى" زنده بدارد و شهواتش را بميراند و براى اصلاح امور آخرت خود نفسش را بزحمت افكند.
66 ـ اذا اكرم الله عبدا شغله بمحبته.
ترجمه:
چون خداوند بنده اى را گرامى دارد او را بمحبت و دوستى خويش سر گرم سازد.
67 ـ اذا سألت فسأل تفقها و لا تسأل تعنتا فان الجاهل المتعلم شبيه بالعالم و ان العالم المتعنت شبيه بالجاهل.
ترجمه:
هر گاه "مطلبى" بپرسى براى دانستن بپرس نه براى خرده گيرى زيرا كه نادان ياد گيرنده شبيه عالم است و عالم خرده گير شبيه نادان.
68 ـ بادروا الموت و غمراته و مهدوا قبل حلوله و اعدوا له قبل نزوله.
ترجمه:
بر مرگ و سختى هاى آن پيشدستى كنيد و پيش از رسيدنش مهيا شويد و قبل از اينكه فرود آيد "با اعمال صالحه براى آخرت" آماده شويد. ـ بئس الزاد الى المعاد العدوان على العباد.
69 ـ بئس الزاد الى المعاد العدوان على العباد
ترجمه:
ستم كردن بر بندگان خدا بد توشه ايست براى روز رستاخيز.
70 ـ تدبروا آيات القران و اعتبروا به فانه ابلغ العبر.
ترجمه:
آيات قرآن را تدبر كنيد و بآن پند گيريد زيرا كه آن رساترين پندها است.
71 ـ تجنبوا البخل و النفاق فهما من اذم الاخلاق.
ترجمه:
از بخل و نفاق دورى گزينيد كه آندو از نكوهيده ترين خلقها ميباشند.
72 ـ تعلم علم من يعلم و علم علمك من يجهل فاذا فعلت ذلك علمت ما جهلت و انتفعت بما علمت.
ترجمه:
علم دانشمند را فراگير و علم خود را بنادان بياموز پس چون چنين كردى بدانچه نادانى دانا شوى و بوسيله آنچه آموخته اى سود مى برى.
73 ـ ثمرة التقوى سعادة الدنيا و الاخرة.
ترجمه:
نتيجه تقوى و پرهيزكارى خوشبختى دنيا و آخرت است.
74 ـ ثلاثة هن زينة المؤمن تقوى الله و صدق الحديث و اداء الامانة.
ترجمه:
سه چيزند كه آنها زينت مؤمن اند: از خدا ترسيدن و راستگوئى و اداى امانت.
75 ـ جانبوا الكذب فانه مجانب الايمان.
ترجمه:
از دروغ دورى گزينيد كه آن دور كننده ايمان است.
76 ـ جالس اهل الورع و الحكمة و اكثر مناقشتهم فانك ان كنت جاهلا اعلموك و ان كنت عالما ازددت علما.
ترجمه:
با پارسايان و حكماء همنشينى كن و با آنها زياد به بحث و گفتگو بپرداز كه اگر تو نادان باشى يادت دهند و اگر دانشمند باشى علمت را زياد ميكنى.
77 ـ حسن توكل العبد على الله سبحانه على قدر يقينه به.
ترجمه:
حسن توكل بنده بر خداوند سبحان باندازه يقين او بخداوند است.
78 ـ حسن الظن ان تخلص العمل و ترجو من الله ان يعفو عن الزلل.
ترجمه:
خوشگمانى "بخدا" اينست كه عمل را خالص گردانى و بخدا اميدوار باشى كه از لغزشها در گذرد.
79 ـ حسن الخلق يورث المحبة و يؤكد المودة.
ترجمه:
خوشخلقى توليد محبت مى كند و رشته دوستى و مودت را محكم نمايد.
80 ـ حب الدنيا يفسد العقل و يصم القلب عن سماع الحكمة و يوجب اليم العقاب.
ترجمه:
دوستى دنيا عقل را فاسد نموده و "گوش" قلب را از شنيدن حكمت كر ميكند و موجب عذاب دردناك گردد.
81 ـ حلاوة الظفر تمحو مرارة الصبر.
ترجمه:
شيرينى پيروزى تلخى صبر را از بين مى برد.
82 ـ حصلوا الاخرة بترك الدنيا و لا تحصلوا بترك الدين الدنيا.
ترجمه:
با ترك دنيا آخرت را بدست آوريد "اما" با ترك دين دنيا را تحصيل نكنيد.
83 ـ حاسبوا انفسكم قبل ان تحاسبوا و وازنواها قبل ان توازنوا.
ترجمه:
از خودتان حساب بكشيد پيش از آنكه از شما حساب كشند و "اعمال خود را" بسنجيد پيش از آنكه شما را بسنجند.
84 ـ خير الناس من اخرج الحرص من قلبه و عصى هواه فى طاعة ربه.
ترجمه:
بهترين مردم كسى است كه حرص را از دلش خارج سازد و در راه طاعت پروردگارش با هواى نفس مخالفت كند.
85 ـ خذ من قليل الدنيا ما يكفيك ودع من كثيرها ما يطغيك.
ترجمه:
از دنيا بمقدار كمى كه ترا كفايت ميكند بگير و از مقدار زياد آن كه ترا بسركشى و طغيان و ادارت ميكند صرفنظر كن.
86 ـ خف ربك و ارج رحمته يؤمنك مما تخاف و ينيلك ما رجوت.
ترجمه:
از پروردگارت بترس و برحمتش اميدوار باش تا ترا از آنچه ميترسى امان دهد و بدانچه اميدوارى برساند.
87 ـ ذكر الله مسرة كل متق و لذة كل موقن.
ترجمه:
ياد خدا موجب سرور هر پرهيزكار و لذت هر صاحب يقين است.
88 ـ رحم الله امرء قصر الامل و بادر الاجل و اغتنم المهل و تزود من العمل.
ترجمه:
خدا رحمت كند مردى را كه آرزو را كوتاه كند و بمرگ پيشدستى نموده و مهلت ها را غنيمت شمارد و از اعمال "نيك و شايسته براى آخرتش" توشه بگيرد.
89 ـ رأس الايمان حسن الخلق و التحلى بالصدق.
ترجمه:
سر آمد ايمان خوشخلقى و آراسته شدن براستى و درستى است.
90 ـ ردع النفس عن الهوى هو الجهاد الاكبر.
ترجمه:
نفس را از هوى و هوس باز داشتن جهاد اكبر است.
91 ـ زلة العالم كانكسار السفينة تغرق و يغرق معها غيرها.
ترجمه:
لغزش دانشمند مانند شكستن كشتى است كه "در دريا" غرق ميشود و ديگران نيز با آن غرق شوند.
92 ـ زاد المرء الى الاخرة الورع و التقى.
ترجمه:
توشه انسان در سفر بآخرت پارسائى و تقوى است.
93 ـ سنة الاخيار لين الكلام و افشاء السلام.
ترجمه:
روش نيكان بنرمى سخن گفتن و آشكار كردن سلام است.
94 ـ سرور المؤمن بطاعة ربه و حزنه على ذنبه.
ترجمه:
شادى مؤمن بطاعت پروردگارش و اندوهش بر گناهش مى باشد.
95 ـ سهر الليل فى طاعة الله ربيع الاولياء و روضة السعداء.
ترجمه:
بيدارى شب در طاعت خدا بهار دوستان "خدا" و بوستان پر گل نيك بختان است.
96 ـ صن ايمانك من الشك فان الشك يفسد الايمان كما يفسد الملح العسل.
ترجمه:
ايمانت را از شك و شبهه محفوظ دار زيرا كه شك و ترديد ايمان را تباه ميسازد همچنان نمك عسل را فاسد ميكند.
97 ـ صمت يكسبك الوقار خير من كلام يكسوك العار.
ترجمه:
آن خاموشى كه براى تو وقار كسب كند بهتر از سخنى است كه ترا لباس ننگ بپوشاند.
98 ـ طوبى لمن الزم نفسه مخافة ربه و اطاعه فى السر و الجهر.
ترجمه:
خوشا بحال كسى كه از خوف پروردگارش ملازم نفس خود باشد و در پنهانى و آشكار خدا را اطاعت نمايد.
99 ـ طوبى لمن اخلص لله عمله و علمه و حبه و بغضه و اخذه و تركه و كلامه و صمته.
ترجمه:
خوشا بحال كسى كه "تمام كارش" عمل و علم و حب و بغض و گرفتن و واگذاردن و سخن گفتن و خاموشيش همه را براى خداوند پاك و خالص گرداند.
100 ـ طوبى لمن استشعر الوجل و كذب الامل و تجنب الزلل.
ترجمه:
خوشا بكسى كه ترس از خدا را شعار خود قرار دهد و آرزو را دروغ پندارد و از لغزشها دورى گزيند.
101 ـ طاعة الهوى تفسد العقل.
ترجمه:
هوى پرستى عقل را تباه گرداند.
102 ـ طول القنوت و السجود ينجى من عذاب النار.
ترجمه:
قنوت و سجود را در نماز طول دادن شخص را از عذاب آتش "دوزخ" نجات بخشد.
103 ـ ظلم نفسه من رضى بدار الفناء عوضا عن دار البقاء.
ترجمه:
كسيكه بعوض خانه جاودانى آخرت بسراى فانى دنيا راضى و خرسند باشد بر خويشتن ستم كرده است.
104 ـ عند حضور الشهوات و اللذات يتبين ورع الاتقياء.
ترجمه:
هنگام حاضر بودن شهوتها و لذتها پارسائى پرهيزكاران روشن ميشود.
105 ـ عجبت لمن نسى الموت و هو يرى من يموت.
ترجمه:
در شگفتم از كسى كه مرگ را فراموش ميكند در حاليكه كسانى را كه ميميرند مى بيند.
106 ـ غرى يا دنيا من جهل حيلك و خفى عليه حبائل كيدك.
ترجمه:
اى دنيا كسى را بفريب كه بحيله هاى تو نادان است و ريسمانهاى مكر تو از نظر او پوشيده است "و الا با تمام زرق و برقت على را هرگز نميتوانى فريب دهى".
107 ـ قصر الامل فان العمر قصير و افعل الخير فان يسيره كثير.
ترجمه:
آرزو را كوتاه گردان كه عمر كوتاه است و نيكى كن كه اندكش هم بسيار است.
108 ـ كم من لذة دنية منعت سنى درجات.
ترجمه:
چه بسا خوشى پست و ناچيزى آدمى را از درجات بالا باز دارد.
109 ـ كيف يصلح غيره من لم يصلح نفسه.
ترجمه:
چگونه ديگرى را اصلاح ميكند كسى كه خودش را اصلاح نكرده است.
110 ـ كفى بالرجل غفلة ان يضيع عمره فيما لا ينجيه.
ترجمه:
در غفلت و بى خبرى مرد همين بس كه عمرش را در چيزى ضايع كند كه او را رهائى نبخشد.
111 ـ كن بالمعروف امرا و عن المنكر ناهيا و بالخير عاملا و للشر مانعا.
ترجمه:
"مردم را" بمعروف امر كن و از منكر باز دار و خود بخير و نيكى عمل كن وشر و بدى را مانع باش.
112 ـ كما ان الشمس و الليل لا يجتمعان كذلك حب الله و حب الدنيا لا يجتمعان.
ترجمه:
همچنانكه آفتاب "روز روشن" و شب "تاريك" با هم جمع نميشوند محبت خدا و دوستى دنيا هم با يكديگر جمع نشوند.
113 ـ للمؤمن ثلاث علامات الصدق و اليقين و قصر الامل.
ترجمه:
مؤمن سه علامت دارد راستگوئى و يقين و كوتاهى آرزو.
114 ـ لن يحوز الجنة الا من جاهد نفسه.
ترجمه:
هرگز ببهشت نخواهد رسيد مگر كسى كه با نفس خود مجاهده كند.
115 ـ لو ان السموات و الارض كانتا على عبد رتقا ثم اتقى الله لجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لا يحتسب.
ترجمه:
اگر آسمانها و زمين بر بنده اى تنگ گيرند و او از خداوند تقوى داشته باشد خدا راه خروج از اين بن بست را براى او قرار دهد و از جائيكه بگمانش نرسد او را روزى رساند.
116 ـ من توكل على الله سبحانه كفى و استغنى.
ترجمه:
هر كه بر خداوند سبحان توكل كند خدا "امور او را" كفايت كند و بى نيازش گرداند.
117 ـ من اكثر من ذكر الموت نجا من خداع الدنيا.
ترجمه:
هر كس بيشتر بياد مرگ باشد از حيله ها و فريب هاى دنيا رهائى يابد.
118 ـ ينبغى للعاقل ان يكثر من صحبة العلماء الابرار و يجتنب مقاربة الاشرار و الفجار.
ترجمه:
سزاوار است كه شخص خردمند با علماء نيكو كردار زياد همنشينى كند و از نزديكى بدان و بد كاران اجتناب نمايد.
119 ـ لا يدرك احد ما يريد من الاخرة الا بترك ما يشتهى من الدنيا.
ترجمه:
هيچكس از آخرت آنچه را كه ميخواهد بدست نياورد مگر بترك آنچه از دنيا ميل و دلخواه اوست.
120 ـ لا تفرح بالغنى و الرخاء و لا تغتم بالفقر و البلاء فان الذهب يجرب بالنار و المؤمن يجرب بالبلاء.
ترجمه:
بتوانگرى و آسايش شادمانى مكن و بفقر و گرفتارى اندوهگين مباش زيرا كه طلا بوسيله آتش آزمايش شود و مؤمن بگرفتارى امتحان گردد.
-----------------------
عظيم جان آبادي

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page