از سخنان منظوم "منسوب به آنحضرت"

(زمان خواندن: 6 - 12 دقیقه)

الهى انت ذو فضل و من و انى ذو خطايا فاعف عنى و ظنى فيك يا ربى جميل فحقق يا الهى حسن ظنى. "على عليه السلام"

•    ايا من ليس لى منك المجير فان عذبتنى فالذنب منى و انت السيد الصمد الغفور و ان تغفر فانت به جديرفصل
•    انا العبد المقر بكل ذنب بعفوك من عذابك استجير و ان تغفر فانت به جديرفصل و ان تغفر فانت به جديرفصل
ترجمه
ـ اى كسيكه غير از تو مرا پناه دهنده اى نيست، از عذاب و عقوبت تو بعفو و بخشش تو پناه مى برم.
ـ من آن بنده اى هستم كه بتمام گناهانم اقرار ميكنم، و تو هم خداى بزرگ و بى نياز و آمرزنده اى.
ـ پس اگر مرا عقوبت فرمائى گناه از من است "و تو عادلى" و اگر بيامرزى در اينصورت تو "بآمرزيدن" سزاوارترى.
•    فلا تجزع اذا اعسرت يوما و لا تيأس فان الياس كفر و لا تظنن بربك ظن سوء رأيت العسر يتبعه يسار و قول الله اصدق كل قيل
•    فقد ايسرت فى دهر طويل لعل الله يغنى عن قليل فان الله اولى بالجميل و قول الله اصدق كل قيل و قول الله اصدق كل قيل
ترجمه:
ـ اگر روزى دچار سختى و مشكلات شدى بى تابى مكن كه در يك دوران طولانى در فراخى بوده اى.
ـ از لطف خداوند مأيوس مباش كه يأس "از رحمت خدا" كفر است، شايد خداوند ترا باندك زمانى بى نياز كند.
ـ بپروردگار خود گمان بد مبر زيرا كه خداوند "مهربان" بنيكوئى كردن سزاوارتر است.
ـ سختى را ديدى كه بدنبال آن فراخى است و قول خدا راست تر از هر قولى است "اشاره است بايه شريفه ان مع العسر يسرا و آيه و من اصدق من الله قيلا".

•    اربعة فى الناس ميزتهم و واحد دنياه محمودة و واحد من بينهم ضايع تتبعه آخرة فاخرة قد جمع الدنيا مع الاخرة ليس له الدنيا و لا الاخرة
•    فواحد دنياه مقبوضة و واحد فاز بكلتيهما احوالهم مكشوفة ظاهرة ليس له من بعدها آخرة ليس له الدنيا و لا الاخرة ليس له الدنيا و لا الاخرة
ترجمه
ـ چهار نفر را من در ميان مردم تشخيص داده ام كه احوال آنها واضح وآشكار است. "بطور كلى مردم چهار نوعند".
ـ يكى از آنها امور دنيايش بسختى و تنگى است ولى بدنبال آن آخرت نيكوئى دارد.
ـ و يكى هم دنيايش پسنديده است "دنيا را بخوشى و راحتى ميگذراند" ولى پس از آن ديگر آخرتى براى او نخواهد بود. "آخرتش خراب است. "
ـ و يكى هم بر هر دو موفق و فائز گشته و او دنيا را با آخرت جمع كرده است.
ـ و يكى هم از ميان آنها تبهكارى است كه نه دنيا دارد نه آخرت.

•    اذا عاش امرء ستين حولا و شغل بالمكاسب و العيال و قسمته على هذا المثال و نصف النصف يمضى ليس يدرى و باقى العمر اسقام و شيب فحب المرء طول العمر جهل
•    لغفلته يمينا عن شمال و هم بارتحال و انتقال فنصف العمر تمحقه الليالى و ثلث النصف امال و حرص فحب المرء طول العمر جهل فحب المرء طول العمر جهل
ترجمه
ـ چون كسى شصت سال زندگى كند نصف آنرا شبها از بين مى برند.
ـ و نصف باقيمانده هم در غفلت و نادانى ميگذرد كه انسان چپ و راستش را نميشناسد.
ـ و يك سيم نصف عمر نيز صرف آرزوها و حرص و اشتغال بكسب و اهل و عيال ميگردد.
ـ و باقيمانده عمر هم بيماريها و پيرى و قصد كوچ كردن و انتقال از دنياى فانى است.
ـ پس دوست داشتن شخص طول عمر را نادانى است و قسمت او بر اين مثال است.

•    صن النفس و احملها على ما يزينها يعز غنى النفس ان قل ماله جواد اذا استغنيت عن اخذ ماله و لكنهم فى النائبات قليل عسى نكبات الدهر عنك تزول اذا الريح مالت مال حيث يميل و عند احتمال الفقر عنك بخيل
•    و ان ضاق رزق اليوم فاصبر الى غد و لا خير فى ود امرء متلون فما اكثر الاخوان حين تعدهم تعش سالما و القول فيك جميل و يغنى غنى المال و هو ذليل و عند احتمال الفقر عنك بخيل و عند احتمال الفقر عنك بخيل
ترجمه
ـ نفس را "از آلايش" نگاهدار و وادارش كن بر آنچه او را زينت دهد تا بسلامت زندگى كنى و در باره تو نيكو گويند.
ـ اگر امروز روزى بر تو تنگ شده تا فردا صبر كن كه شايد نكبت ها و گرفتاريهاى روزگار از تو بر طرف شوند.
ـ شخص غنى النفس عزيز است اگر چه مالش هم كم باشد و توانگر "بوسيله مال" بى نياز است "اما" خوار و ذليل است.
ـ در دوستى شخص متلون خيرى نيست چون بهر طرف كه باد ميوزد او هم بدان طرف ميل ميكند.
ـ "چنين شخصى" موقعى بخشنده است كه تو از گرفتن مال او بى نياز باشى ولى موقع برداشتن بار فقر از دوش تو بخيل است.
ـ پس چقدر زيادند دوستان موقعى كه آنها را ميشمارى و لكن آنان در موقع گرفتاريها و حوادث كم اند.

•    و من كرمت طبائعه تحلى فان غدرت بك الايام فاصبر و ان اولاك ذو كرم جميلا باداب مفضلة حسان و كن بالله محمود المعانى فان الذل يقرن بالهوان
•    و من قلت مطامعه تغطى و لا تك ساكنا فى دار ذل كن بالشكر منطلق اللسان من الدنيا با ثواب الامان فان الذل يقرن بالهوان فان الذل يقرن بالهوان
ترجمه
ـ هر كسيكه سرشت هاى او شريف و عزيز باشد باداب فاضله و نيكو آراسته ميگردد.
ـ و كسيكه حرص و طمعش از دنيا كم باشد لباسهاى امن و امان را مى پوشد.
ـ پس اگر روزگار بتو حيله و غدر كند صبر كن و باستعانت از خداوند خوى و روش نيكو داشته باش.
ـ و در خانه ذلت و خوارى ساكن مباش كه ذلت قرين و همراه پستى و كوچكى است.
ـ و اگر صاحب كرمى ترا عطاى نيكو كند پس با زبان خوش و شيرين از او سپاسگزارى كن.

•    و كم لله من لطف خفى اذا ضاقت بك الاحوال يوما و لا تجزع اذا ما ناب خطب يدق خفاه عن فهم الزكى فثق بالواحد الفرد العلى يهون اذا توسل بالنبى
•    و كم يسراتى من بعد عسر توسل بالنبى فكل خطب فكم لله من لطف خفى ترجمه و فرج كربة القلب الشجى يهون اذا توسل بالنبى يهون اذا توسل بالنبى
ـ چه بسا براى خدا لطف پوشيده اى است كه مخفى بودن آن از فهم شخص زيرك پوشيده است.
ـ و چه بسا گشايشى كه پس از سختى ميآيد و گرفتگى و اندوه را از دل محزون بر طرف ميكند.
ـ اگر روزى راه چاره جوئيها بر تو تنگ گرديد پس بخداى يگانه و فرد و بلند مرتبه اعتماد كن.
ـ به پيغمبر صلى الله عليه و آله متوسل شو كه هر كار سخت و بزرگ موقعيكه به پيغمبر توسل جسته شود آسان گردد.
ـ موقعيكه امر بزرگى پيشامد ميكند بى تابى مكن چه بسا كه خداوند را لطفهاى پوشيده اى باشد.

•    تجوع فان الجوع من عمل التقى فان صغار الذنب يوما سيجمع و ان طويل الجوع يوما سيشبع
•    و جانب صغار الذنب لا تركبنها و ان طويل الجوع يوما سيشبع و ان طويل الجوع يوما سيشبع
ترجمه
ـ خود را گرسنه نگهدار زيرا كه گرسنگى از عمل پرهيزكارى است و آنكه گرسنگى طولانى كشد بزودى روزى سير گردد.
ـ و از گناهان كوچك دورى گزين و مرتكب آنها مباش زيرا گناهان كوچك روزى جمع شوند "و گناه بزرگ گردند".

•    تؤمل فى الدنيا طويلا و لا تدرى و كم من فتى يمسى و يصبح امنا اذا جن ليل هل تعيش الى الفجر و كم من مريض عاش دهرا الى دهر
•    فكم من صحيح مات من غير افة و قد نسجت اكفانه و هو لا يدرى و كم من مريض عاش دهرا الى دهر و كم من مريض عاش دهرا الى دهر
ترجمه
ـ در دنيا آرزوى دراز ميكنى در حاليكه نميدانى چون تاريكى شبى فرا رسدآيا تا طلوع فجر زنده ميمانى يا نه.
ـ پس چقدر اشخاص تندرست بدون آفت مردند و چقدر بيمارانى سالهاى سال زندگى كردند.
ـ و چه بسا جوانى كه با امن و امان شب و صبح ميكند در حاليكه كفن هاى او بافته شده و او نمى داند.

•    لك الحمد يا ذا الجود و المجد و العلى الهى لئن جلت و جمت خطيئتى الهى اجرنى من عذابك اننى الهى ذنوبى بذت الطود و اعتلت الهى لئن خيبتنى او طردتنى الهى فانشرنى على دين احمد و صل عليه ما دعاك موحد تباركت تعطى من تشاء و تمنع فعفوك عن ذنبى اجل و اوسع اسير ذليل خائف لك اخضع و صفحك عن ذنبى اجل و ارفع فما حيلتى يا رب ام كيف اصنع منيبا تقيا قانتا لك اخضع شفاعته الكبرى فذاك المشفع
•    الهى و خلاقى و حرزى و موئلى الهى ترى حالى و فقرى و فاقتى الهى لئن عذبتنى الف حجة الهى اقلنى عثرتى و امح حوبتى الهى حليف الحب بالليل ساهر و لا تحرمنى يا الهى و سيدى و ناجاك اخيار ببابك ركع اليك لدى الاعسار و اليسر افزع و انت مناجاتى الخفية تسمع فحبل رجائى منك لا يتقطع فانى مقر خائف متضرع يناجى و يدعو و المغفل يهجع شفاعته الكبرى فذاك المشفع شفاعته الكبرى فذاك المشفع
ترجمه
ـ حمد و ستايش مخصوص تست اى صاحب جود و بزرگى و علو كه پاك و منزهى تو بهر كه خواهى عطا كنى و يا منع نمائى.
ـ اى معبود و آفريننده و نگهدارنده و پناهگاه من، در هر سختى و آسانى بسوى تو پناه مى برم. ـ اى خداى من اگر خطا و گناه من بزرگ و بسيار است عفو تو از گناه من بزرگتر و وسيعتر است.
ـ اى خداى من تو حال مرا و فقر و فاقه مرا مى بينى در حاليكه تو مناجات آهسته و پنهانى مرا ميشنوى.
ـ اى خداى من مرا از عذاب خود پناهم ده كه من اسير و خوار و خائفى هستم كه براى تو خضوع و فروتنى ميكنم.
ـ اى معبود من اگر هزار سال مرا عذابم كنى رشته اميد من از تو بريده نخواهد شد.
ـ اى خداى من گناهان من از كوه گذشت و بالا گرفت و عفو و گذشت تو از گناه من بزرگتر و بلندتر است.
ـ اى خداى من لغزش مرا ببخش و گناهم را پاك كن كه من بگناه خود اقرار دارم و "بدرگاه تو" خائف و زارى كننده ام.
ـ اى معبود من اگر مرا نااميد كنى و از خود برانى اى پروردگار من چاره ام چيست و چكار بكنم؟
ـ اى خداى من كسيكه پيمان دوستى با تو بسته در شب بيدار است با تو راز گويد و ترا ميخواند در حاليكه شخص غافل خوابيده است.
ـ اى خداى من مرا بدين احمد صلى الله عليه و آله مبعوث كن در حاليكه توبه كننده و پرهيزكار و براى تو فرمانبردار و خاضع باشم.
ـ اى خداى من و اى مولاى من مرا از شفاعت كبراى او محروم مكن كه اين شفاعت مقبول تو است.
ـ و تا موحدى ترا ميخواند و نيكان بدرخانه تو با تو راز گويند و خضوع و تواضع كنند براى او درود بفرست.

•    ليس الجمال با ثواب تزينها ان الجمال جمال العلم و الادب بل اليتيم يتيم العقل و الحسب
•    ليس اليتيم الذى قد مات والده بل اليتيم يتيم العقل و الحسب بل اليتيم يتيم العقل و الحسب
ترجمه
ـ زيبائى و جمال آن نيست كه با لباسهاى فاخر آنرا زينت دهى هر آينه زيبائى، زيبائى علم و ادب است.
ـ يتيم آنكسى نيست كه پدرش مرده باشد بلكه يتيم "حقيقى" يتيم عقل و حسب است.

•    محمد النبى اخى و صنوى و بنت محمد سكنى و عرسى سبقتكم الى الاسلام طرا انا الرجل الذى لا تنكروه فويل ثم ويل ثم ويل يطير مع الملائكة ابن امى فايكم له سهم كسهمى مقرا بالنبى فى بطن امى رسول الله يوم غدير خم لمن يلقى الا له غدا بظلمى
•    و جعفر الذى يمسى و يضحى و سبطا احمد ولداى منها و صليت الصلوة و كنت طفلا و اوجب لى ولايته عليكم و حمزة سيد الشهداء عمى مسوط لحمها بدمى و لحمى غلاما ما بلغت او ان حلمى ليوم كريهة او يوم سلم لمن يلقى الا له غدا بظلمى لمن يلقى الا له غدا بظلمى
[ معاويه نامه اى بعلى عليه السلام نوشته بود كه من داراى فضائل زيدى هستم پدرم در جاهليت رئيس قريش بود و من خال المؤمنين و كاتب وحى پيغمبر صلى الله عليه و آله بودم، على عليه السلام در پاسخ نامه او اشعار فوق ر براى وى فرستادم وقتى معاويه آنرا خواند گفت اين نامه را از اهل شام مخفى داريد تا به پسر ابيطالب مايل نشوند ـ احتجاج طبرسى جلد 1 ص. 266. ]
ترجمه
ـ محمد پيغمبر صلى الله عليه و آله برادر و قرين من است و حمزه سيد الشهداء عم من است.
ـ و جعفر طيار كه "در بهشت" با فرشتگان پرواز ميكند برادر من است. ـ و فاطمه دختر پيغمبر صلى الله عليه و آله زوجه من است كه گوشت و خون او آميخته بگوشت و خون من است.
ـ و نواده هاى پيغمبر صلى الله عليه و آله "حسنين عليهما السلام" دو فرزند من از فاطمه اند پس كدام يك از شما مانند من هستيد؟
ـ بر همه شما در اسلام آوردن سبقت گرفتم در حاليكه نوجوانى بودم كه هنوز بحد بلوغ نرسيده بودم.
ـ و من در كودكى "با پيغمبر صلى الله عليه و آله" نماز خواندم و در حاليكه در شكم مادرم بودم بنبوت او اقرار نمودم.
ـ من آنمردى هستم كه نميتوانيد "خدمات او را" انكار كنيد چه در روز جنگ و چه در موقع صلح.
ـ و رسول خدا صلى الله عليه و آله در غدير خم براى من ولايتش را بر شما واجب نمود.
ـ پس واى بحال كسى و باز واى بحال كسى و واى بحال كسى كه فرداى قيامت خدا را ملاقات كند و در باره من ستم كرده باشد.
خاتمه
ـ نگارنده با عرض هزاران پوزش و معذرت به پيشگاه مولاى متقيان و امير مؤمنان بنگارش كتاب خاتمه داده و بار ديگر با زبان عجز و لابه بعدم توانائى خود در مورد معرفى حضرتش "كما هو حقه" اقرار و اعتراف مى نمايد و انتظار دارد كه آنجناب با كرم و فتوت مخصوصه خود اين اثر ناچيز را مورد قبول قرار داده و اعتذار مؤلف عاصى را نيز پذيرفته و از شفاعتشان بى نصيب نفرمايند چه نگارنده با وجود خطاها و گناهان فراوانى كه دارد بنا بمفاد حديث شريف نبوى "حب على حسنة لا تضر معها سيئة" بخود نويد ميدهد كه از چنين موهبت عظيمى و امتيازى كه خداوند منان براى تكريم و تعظيم مقام شامخ مولاى متقيان بآنجناب و دوستانش عطاء فرموده است برخوردار شود لذا با استفاده از ابيات قصيده نير مرحوم بحضرتش چنين عرضه ميدارد يا ابا الحسن يا امير المؤمنين:
-----------------------
عظيم جان آبادي

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page