آزار رساندن قريش به نو مسلمانان

(زمان خواندن: 5 - 10 دقیقه)

در تاريخ اسلام مى‏خوانيم كه آن دسته از مسلمانان نخستين كه در مكه مسلمان شدند، سخت تحت تعقيب و فشار و شكنجه مشركان مكه كسان بت‏پرست‏خود بودند. آنها با همه آزار و عذابى كه ديدند، همچنان ثابت قدم ماندند، و در راه حفظ دين و ايمان خود دچار مشكلات طاقت فرسائى شدند. تا جائى كه حتى عده‏اى با وضعى دردناك به شهادت رسيدند و نام نيكى در صفحات تاريخ مجاهدان و مبارزان راه حق از خود به يادگار گذاردند. چنان كار بر آنها سخت گذشت كه روزى خباب بن ارت گفت: يا رسول الله دعا كن خدا ما را نجات دهد. فرمود: شتاب مكنيد. پيش از شما مردانى بوده‏اند كه آنها را با شانه‏هاى گداخته آهنين شكنجه مى‏دادند، و با اره به دو نيم مى‏كردند معهذا از دين خود برنگشتند. به خدا كار اسلام چنان بالا بگيرد و مسلمانان آنقدر آزادى پيدا كنند كه سوارى از صنعا به حضرموت مى‏رود و غير از خدا از كسى بيم ندارد.(1) تاريخ يعقوبى - جلد 2 ص 16)
بعضى از اين نو مسلمانان چون داراى عشيره بودند، عشيره آنها روز تعصب قبيله‏اى نمى‏گذاشتند افراد متنفذ قبائل ديگر به آنها صدمه برسانند، بلكه گاهى خودشان كسان و فرزندان مسلمان شده خود را تحت فشار مى‏گذاشتند، يا به زندان مى‏انداختند و به زنجير مى‏كشيدند تا مگ دست از دين جديد بردارند، و به اعتقاد پدران خود بازگردند. حتى بر اثر شكنجه پنج نفر از جمله ابوقيس بن وليد نبن مغيره و ابو قيس بن فاكة بن مغيره از اسلام برگشتند و اين آيه: «الذين تتوفيهم الاملائكة ظالمى انفسهم...» درباره آنها نازل شد.( ماخذ سابق)
ولى افراد مسلمان شده كه فاقد عشيره و قبيله بودند، و نيز نيروئى نداشتند كه از خود دفاع كنند، مبتلا به انواع مصائب و صدمات شدند.بعضى را به زندان مى‏افكندند،برخى را با كتك و شكنجه جسمى تحت فشار قرار مى‏دادند، و عده‏اى را تشنه و گرسنه گذاشته رها مى‏كردند، يا در آفتاب طاقت فرسا نگاه مى‏داشتند، باشد كه از دين اسلام برگردند، و از پيروى پيغمبر منصرف شوند. نام اين آزاد مردان و آزاد زنان مسلمان مجاهد در تاريخ اسلام آمده است، و از آنها به نيكى و قهرمانى ياد شده است. و اينان:
اول - بلال بن رباح حبشى است. پدر و مادر او از اسيران حبشه و خود وى در مكه متولد شده بود. بلال غلام «امية بن خلف‏» از سران قريش بود كه پيشتر از وى نام برديم.
امية بن خلف، بلال غلام خود را سخت‏شكنجه مى‏داد. و به وى تكليف مى‏كرد تا از اعتقاد به خداى يگانه باز گردد.
براى تامين اين منظور اميه بن خلف هنگام ظهر بلال را مى‏آورد بيرون مكه و در آن گرماى كشنده و آفتاب سوزان، او را بر رو و پشت مى‏افكند به روى سنگلاخ‏ها يا صخره‏هاى داغ و سنگى بزرگ هم روى سينه‏اش مى‏نهاد و مى‏گفت: همين طور بايد بمانى تا مرگت فرا رسد يا از محمد برگردى و «لات‏» و «عزى‏» خدايان ما را پرستش كنى. ولى بلال همه اين عذاب‏ها را تحمل مى‏كرد و در زير شكنجه پى در پى مى‏گفت: احد احد خدا خداى يگانه است، يگانه است.
بلال بنابر نقل سحيح توستط شخص پيغمبر (صلى الله عليه و آله) از اميه بن خلف خريدارى شد و آزاد گرديد،و اينكه مشهور است ابوبكر او را خريد و آزاد گردانيد مقرون به صحت نيست.
دوم - عمار ياسر و پدر و مادرش. عمار خود و پدر و مادرش از مبلغين نخستين بودند كه وقتى پيغمبر در خانه ارقم بن ابى ارقم بود، بعد از سى و چند نفر كه مسلمان شدند، اسلام آوردند.
كافران قريش عمار و پدر و مادرش را به «ابطح‏» مى‏بردند، و در وقت ظهر و گرماى طاقت فرسا شكنجه مى‏دادند. روزى پيغمبر از كنار آنها گذشت و فرمود: «اى خاندان ياسر! ثابت قدم باشيد كه ميعاد شما بهشت است‏».
سرانجام «ياسر» در زير شكنجه جان داد. زن او «سميه‏» چون ابوجهل را به درشتى و خشونت مخاطب ساخت، ابوجهل هم با حربه‏اى كه در دست داشت به قلب وى فرو كوفت و او را كشت. سميه نخستين زن مسلمانى بود كه به شهادت رسيد.
سپس به سراغ خود عمار آمدند و او را سخت تحت‏شكنجه قرار دادند. گاهى مدتها در آفتاب نگاهش مى‏داشتند، و زمانى سنگى گداخته به روى سينه‏اش مى‏نهادند، و در هر فرصت به وى مى‏گفتند: رهايت نمى‏كنيم مگر اين كه به محمد ناسزا بگويى و لات و عزى خدايان ما را به نيكى ياد كنى. عمار هم چنين كرد و آنها نيز او را رها كردند.
از آن پس عمار آمد نزد پيغمبر و گريه سرداد. پيغمبر پرسيد عمار! چه خبر! عمار گفت: خبر بدى يا رسول الله! سپس ماجرا را نقل كرد و تاسف خود را اظهار داشت كه براى حفظ جانش ناگزير شده است به خواست آنها گردن نهد.
پيغمبر فرمود: در باطن، دل خود را چگونه مى‏بينى؟ عمار گفت: مى‏بينم كه لبريز از ايمان است. پيغمبر فرمود: اى عمار! اگر باز هم تو را تحت فشار گذاشتند به همين گونه پاسخ ده، و جان خود را حفظ كن. در اين هنگام اين آيه راجع به عمار نازل شد:
«الا من اكره و قلبه مطمئن بالايمان‏» عمار در سال 38 هجرى در جنگ صفين شهيد شد.
سوم - خباب بن ارت. پدر وى از قبيله بنى تميم و مردى از نواحى جنوب عراق بود. مردمى از قبيله «ربيعه‏» او را اسير كردند و آوردند مكه و به شخصى به نام «سباع بن عبدالعزى خزاعى‏» فروختند.
خباب ششمين كسى بود كه به پيغمبر گرويد، و اين نيز پيش از آن بود كه پيغمبر به خانه «ارقم بن ابى ارقم‏» در آيد. همين كه كفار قريش پى بردند اين مرد بى كس مسلمان شده است، او را گرفتند و به سختى شكنجه دادند.
كفار، «خباب‏» را برهنه مى‏كردند و با پشت به روى ريگهاى تفتيده مى‏انداختند. گاهى نيز او را لخت كرده و به روى سنگ داغى كه در زير آن آتش افروخته بودند، انداخته و شكنجه مى‏دادند. در اثناى شكنجه سرش را بر مى‏گرداندند و از وى مى‏خواستند آنچه آنها مى‏خواهند بازگو كند، ولى خباب مقاومت مى‏كرد و تسليم نمى‏شد. خباب به سال 36 هجرى در كوفه از دنيا رفت.
چهارم - صهيب رومى. وى رومى نبود. علت اينكه او را «رومى‏» خوانده‏اند اين بود كه رومى‏ها اسيرش كردند و فروختند. و گفته‏اند كه چون سرخ‏رو بوده است. وى را رومى خواندند. صهيب نيز از كسانى بود كه سخت درراه خدا شكنجه ديد. بعد از مهاجرت پيغمبر به مدينه، وقتى صهيب خواست به مدينه برود، سران قريش مانع شدند.صهيب هر چه داشت به آنها داد تا هفتاد سالگى در مدينه وفات يافت.
پنجم - عامر بن فهيره. اين مرد غلام طفيل بن عبدالله ازدى برادر مادرى عايشه دختر ابوبكر بود. عامر پيش از آنكه پيغمبر به خانه «ارقم‏» درآيد، مسلمان شد، او نيز از كسانى است كه در راه خدا سخت‏شكنجه ديد ولى از دين برنگشت.
عامر دروقتى كه پيغمبر در «غار ثور» به سر مى‏برد و آهنگ مدينه داشت، گوسفندان ابوبكر را مى‏آورد جلو غار و بدين گونه به پيغمبر و ابوبكر كه همراه حضرت به غار آمده بود، شير مى‏داد تا تغذيه كنند.سپس با پيغمبر به مدينه آمد و در بين راه كار پيغمبررا انجام مى‏داد.
عامر در جنگ بدر و احد شركت جست. در واقعه‏«بئرمعونه‏» به سال سوم هجرى شهيد شد واو درآن موقع چهل سال داشت. گويند: وقتى نيزه به او اصابت كرد گفت: به خداى كعبه رستگار شدم، و به دنبال آن درگذشت. هنگام دفن، بدن او را نيافتند تا با بقيه شهداى اسلام كه شصت تن بودند و در آن حادثه به شهادت رسيدند، دفن كنند. به همين جهت گفتند: فرشتگان او را دفن كردند.
ششم - ابوفكيهه. نام وى «افلح‏» بوده و بعضى هم «يسار» گفته‏اند.
وى برده صفوان بن امية بن خلف.بود. ابوفكيهه به اتفاق بلال مسلمان شد. امية بن خلف او را هم گرفت و بندى به پايش بست و دستور داد به روز زمين بكشند، سپس افكند به روى ريگهاى سوزان. در آن هنگام جعلى از لاى سنگها بيرون آد و از كنار او گذشت. امية بن خلف به وى گفت: آيا اين خداى تو نيست؟ ابوفكيهه همان طور كه با بدن خون آلود و خسته و كوفته در ميان ريگهاى داغ افتاده بود، پاسخ داد: خداى من «الله‏» است كه پروردگار من و تو و اين جعل مى‏باشد!
سپس امية بن خلف طنابى به گردن آن مرد مبارز افكند و سخت كشيد تا او را خفه كند. برادرش ابى بن خلف كه پيشتر از وى نام برديم ايستاده بود و منظره را تماشا مى‏كرد. «ابى‏» گفت: بيشتراو را شكنجه بده تا محمد بيايد و با سحر و جادويش او را نجات دهد. چندان او را شكنجه دادند تا پنداشتند كه مرده است. ولى او نمرده بود، و جان سالم بدر برد.
و هم گفته‏اند كه رؤساى «بنى عبد الدار» او را شكنجه دادند. چون غلام آنها بود. از جمله سنگى بر روى سينه‏اش نهادند و چندان نگه داشتند كه زبانش از دهانش بيرون زد، ولى تسليم خواسته‏هاى مشركان نشد، و دست از اسلام برنداشت. سرانجام به مدينه هجرت كرد و پيش از جنگ بدر زندگانى را وداع گفت.
هفتم - لبنيه كنيز بنى مؤمل بن حبيب بن عدى بن كعب. اين زن مسلمان با ايمان تحت تعقيب عمبر بن خطاب بود. عمر پيش از آن كه مسلمان شود اين زن بينوا را مى‏گرفت و شكنجه مى‏داد تا بگويد از اسلام برگشتم، سپس او را رها مى‏ساخت و مى‏گفت: اين كه تو را رها ساختم براى اين است كه بيشتر ناراحتى ببينى، و «لبينه‏» مى‏گفت: تو هم اگر مسلمان نشوى خدا همين بلا را بر سرت مى‏آورد.
هشتم - زنيره. اين زن كنيز «بنى عدى‏» بود، و عمر كه از مردان اين خانواده بود، او را به جرم مسلمانى شكنجه مى‏داد. و گفته‏اند كه او كنيز «بنى مخزوم‏» بود و توسط ابوجهل از سران بنى مخزوم شكنجه مى‏ديد تا بر اثر شكنجه نابينا شد. ممكن است اين زن مسلمان بى‏پناه توسط هر دوى آنها شكنجه شده باشد. وقتى در زير شكنجه ابوجهل زجركشيد تا نابينا شد، ابوجهل به وى گفت: اين شكنجه را خدايان ما «لات‏» و «عزى‏» به تو دادند.
«زنيره‏» پاسخ داد كه «لات‏» و «عزى‏» چه مى‏دانند كه پرستندگان آنها كيستند؟ اين يك امتحان آسمانى است، و خداى من قادر است چشم مرا دوباره بينا كند. چون روز بعد از خواب برخاست، خداوند بينائيش را به او برگدانيد، وقتى قريش آگاه شدند، گفتند: اين از جادوى محمد است!
نهم - نهديه.نخست كنيز «بنى نهد» بود، سپس كنيز زنى از قبيله «بنى عبدالدار»شد، و اسلام آورد. خانم وى، او را شكنجه مى‏داد و مى‏گفت: تو را رها نمى‏كنم مگر اين كه ياران محمد تو را از من خريدارى كنند. يكى از اصحاب او را خريد و آزاد كرد.
دهم - ام عبيس يا «ام عنيس‏». اين زن كنيز قبيله «بنى زهره‏» بود. اسود بن عبد يغوث او را شكنجه مى‏داد تا اينكه يكى از مسلمانان او را خريد و آزاد كرد.( كامل بن اثير -جلد 2 ص 45 - 47)
------------------------------
على دوانى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page