1- روايت دو نفر از صحابه از رسول خدا (ص):
ظهور يك دروغگو از قبيله ثقيف
ابن تيميه مىگويد: رسول خدا صلى الله عليه وآله مختار را «دروغگو» خوانده و از آمدن او خبر داده است. اين روايت در منابع اهل سنت از طريق اسماء (مادر عبد الله بن زبير) و عبد الله بن عمر نقل شده است:
ا.طريق اسماء بنت ابي بكر:
طريق اصلى روايت «ان في ثقيف كذابا ومبيرا» اسماء بنت ابو بكر مادر عبد الله بن زبير است. مادر ابن زبير اين روايت را موقعى گفت كه پسرش عبد الله بن زبير توسط حجاج بن يوسف ثقفى كشته شده بود.
روايت اسماء را بسيارى از علماى اهل سنت در منابع روائىشان نقل كردهاند.
قبل از نقل روايت بايد متذكر شد كه اسماء، كلام رسول خدا صلى الله عليه وآله را نقل كرده و بعد خود اسماء نسبت به روايت تحليل دارد و خواسته اين روايت را معنا و مصداقش را مشخص كند. بنابراين در هنگام تحليل روايت، بايد بين متن كلام رسول خدا (ص) و نظر اسماء تفكيك كرد.
روايت اسماء را از چند منبع معتبر نزد اهل سنت نقل مىكنيم:
1. روايت اسماء به نقل صحيح مسلم:
روايت صحيح مسلم اين است:
حدثنا عُقْبَةُ بن مُكْرَمٍ الْعَمِّيُّ حدثنا يَعْقُوبُ يعنى بن إسحاق الْحَضْرَمِيَّ أخبرنا الْأَسْوَدُ بن شَيْبَانَ عن أبي نَوْفَلٍ رأيت عَبْدَ اللَّهِ بن الزُّبَيْرِ على عَقَبَةِ الْمَدِينَةِ قال فَجَعَلَتْ قُرَيْشٌ تَمُرُّ عليه وَالنَّاسُ حتى مَرَّ عليه عبد اللَّهِ بن عُمَرَ فَوَقَفَ عليه فقال السَّلَامُ عَلَيْكَ أَبَا خُبَيْبٍ السَّلَامُ عَلَيْكَ أَبَا خُبَيْبٍ السَّلَامُ عَلَيْكَ أَبَا خُبَيْبٍ أَمَا والله لقد كنت أَنْهَاكَ عن هذا أَمَا والله لقد كنت أَنْهَاكَ عن هذا أَمَا والله لقد كنت أَنْهَاكَ عن هذا أَمَا والله إن كُنْتَ ما عَلِمْتُ صَوَّامًا قَوَّامًا وَصُولًا لِلرَّحِمِ أَمَا والله لَأُمَّةٌ أنت أَشَرُّهَا لَأُمَّةٌ خَيْرٌ ثُمَّ نَفَذَ عبد اللَّهِ بن عُمَرَ فَبَلَغَ الْحَجَّاجَ مَوْقِفُ عبد اللَّهِ وَقَوْلُهُ فَأَرْسَلَ إليه فَأُنْزِلَ عن جِذْعِهِ فألقى في قُبُورِ الْيَهُودِ ثُمَّ أَرْسَلَ إلى أُمِّهِ أَسْمَاءَ بِنْتِ أبي بَكْرٍ فَأَبَتْ أَنْ تَأْتِيَهُ فَأَعَادَ عليها الرَّسُولَ لَتَأْتِيَنِّي أو لَأَبْعَثَنَّ إِلَيْكِ من يَسْحَبُكِ بِقُرُونِكِ قال فَأَبَتْ وَقَالَتْ والله لَا آتِيكَ حتى تَبْعَثَ إلى من يسحبنى بِقُرُونِي قال فقال أَرُونِي سِبْتَيَّ فَأَخَذَ نَعْلَيْهِ ثُمَّ انْطَلَقَ يَتَوَذَّفُ حتى دخل عليها فقال كَيْفَ رَأَيْتِنِي صَنَعْتُ بِعَدُوِّ اللَّهِ قالت رَأَيْتُكَ أَفْسَدْتَ عليه دُنْيَاهُ وَأَفْسَدَ عَلَيْكَ آخِرَتَكَ بَلَغَنِي أَنَّكَ تَقُولُ له يا بن ذَاتِ النِّطَاقَيْنِ أنا والله ذَاتُ النِّطَاقَيْنِ أَمَّا أَحَدُهُمَا فَكُنْتُ أَرْفَعُ بِهِ طَعَامَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَطَعَامَ أبي بَكْرٍ من الدَّوَابِّ وَأَمَّا الْآخَرُ فَنِطَاقُ الْمَرْأَةِ التي لَا تَسْتَغْنِي عنه أَمَا إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم حدثنا أَنَّ في ثَقِيفٍ كَذَّابًا وَمُبِيرًا. فَأَمَّا الْكَذَّابُ فَرَأَيْنَاهُ وَأَمَّا الْمُبِيرُ فلا أخالك إلا إِيَّاهُ قال فَقَامَ عنها ولم يُرَاجِعْهَا.
ابى نوفل مىگويد: عبدالله بن زبير را ديدم که در مکه به دار آويخته شده بود و مردم بر وى مى گذشتند تا اينکه عبدالله بن عمر رضى الله عنهما از کنار او رد شد و گفت: سلام بر تو اى ابو خبيب، سلام بر تو اى ابوخبيب، سلام بر تو اى ابو خبيب، به خدا سوگند که تو را از اين کار منع کردم (جنگيدن با عبدالملک)، به خدا سوگند که تو را از اين کار منع کردم، به خدا سوگند که تو را از اين کار منع کردم، تا جايى که مىدانم کسى بودى که بسيار روزه مىگرفتى، نماز شب برپا مىداشتى، و چنانچه امتى كه تو بدترينش باشى آن امت بهترين است، سپس عبدالله بن عمر از آنجا گذشت، وقتى گفته ابن عمر به حجاج رسيد دستور داد ابن زبير را از چوبه دار پائين آورده و در مقبره يهود دفن کنند، سپس حجاج کسى را فرستاد تا أسماء دختر ابوبکر مادر عبدالله بن زبير را بطلبند، اما أسماء خود دارى کرد، قاصد حجاج به نزد او بازگشت، حجاج به قاصدش گفت: دوباره به نزد او بازگرد و به او بگو به نزد من مى آيى يا اينکه کسى را بفرستم تا موهاى سرت را بگيرد و کشان کشان به نزد من آورد؟ اما باز أسماء خوددارى کرد و گفت: نمى روم تا اينکه کسى را بفرستد تا مرا کشان کشان ببرد، حجاج وقتى اين شهامت را ديد ناچار شد خود به نزد اسماء برود، وقتى به نزدش آمد خطاب به او گفت: کار من در مقابل( فرزندت) دشمن خدا را چگونه ديدي؟ اسماء گفت: مى بينم که دنياى او را خراب کردى، و او هم آخرت تو را خراب کرد، خبردار شدهام که به او گفتى اى فرزند صاحب دو تكه پارچه! به خدا سوگند که من صاحب دو پارچه هستم، پيشبند خود را دو نيمه کردم و با نيمهاى آذوقه رسول خدا صلى الله عليه وسلم و ابوبکر را ( در سفر هجرت) محکم بستم و نيم ديگر را براى خود گذاشتم. همانا که از رسول الله صلى الله عليه و سلم شنيدم که مى فرمود: ان فى ثقيف كذابا ومُبِيرا". (همانا در قبيله ثقيف شخصى بسيار دروغگو و شخصى بسيار خونريز خواهند آمد).
(اسماءمىگويد:) اما بسيار دروغگو را ديديم اما بسيار خونريز را گمان نمى کنم کسى غير از تو باشد. سپس از نزد حجاج برخاست و رفت.
النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج 4، ص1971، ح2545، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.
2. روايت اسماء در معجم الكبير طبراني:
طبرانى روايت اسماء به صورت مختصر اين گونه نقل كرده است:
حدثنا عبد اللَّهِ بن أَحْمَدَ بن حَنْبَلٍ ثنا نَصْرُ بن عَلِيٍّ قال أخبرني أبي ثنا الْحَسَنُ بن أبي الْحَسْنَاءِ عن أبي الْعَالِيَةِ الْبَرَاءِ عن أَسْمَاءَ بنتِ أبي بَكْرٍ أَنَّ الْحَجَّاجَ لَمَّا دخل عليها قِيلَ لها هذا الأَمِيرُ الْحَجَّاجُ فقالت أَمَا أن رَسُولَ اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم قال ان في ثَقِيفٍ كَذَّابًا ومبيرا فأما الْكَذَّابُ فَقَدْ رَأَيْنَاهُ وَأَمَّا الْمُبِيرُ فَأَنْتَ هو.
ابو العاليه مىگويد: هنگامى كه حجاج بر اسماء وارد شد، براى اسماء گفته شد اين امير حجاج است. اسماء گفت: آگاه باش كه رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: در ميان ثقيف شخص بسيار دروغگو و شخص بسيار خونريز خواهد آمد؛ (اسماء مىگويد:) اما دروغگو را ما ديديم و هلاككننده خود تو هستى.
الطبراني، ابوالقاسم سليمان بن أحمد بن أيوب (متوفاى360هـ)، المعجم الكبير، ج24، ص103، ح276، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ – 1983م.
3. روايت اسماء، با تعبير«من ثقيف كذابان»:
در منابع ديگر روايت اسماء به اين صورت نقل شده است كه رسول خدا فرمود: دو شخص دروغگو در ميان قبيله ثقيف به وجود مىآيد:
حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا إِسْحَاقُ بن يُوسُفَ قال ثنا عَوْفٌ عن أبي الصِّدِّيقِ الناجي ان الْحَجَّاجَ بن يُوسُفَ دخل على أَسْمَاءَ بِنْتِ أَبِى بَكْرٍ بَعْدَ ما قُتِلَ ابْنُهَا عبد اللَّهِ بن الزُّبَيْرِ فقال: ان ابْنَكِ الحد في هذا الْبَيْتِ وان اللَّهَ عز وجل أَذَاقَهُ من عَذَابٍ أَلِيمٍ وَفَعَلَ بِهِ ما فعل فقالت: كَذَبْتَ كان بَرًّا بالولدين صَوَّاماً قَوَّاماً والله لقد أخبرنا رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم من ثَقِيفٍ كَذَّابَانِ الآخر مِنْهُمَا شَرٌّ مِنَ الأَوَّلِ وهو مُبِيرٌ.
ابو صديق ناجى مىگويد: حجاج بن يوسف بعد از اين كه پسر عبد الله بن زبير كشته شد بر اسماء دختر ابو بكر وارد شد، به اسماء گفت: پسرت در خانه خدا الحاد كرد و خداوند او را عذاب دردناك چشانيد و با كارى كرد كه بايد مىكرد. اسماء گفت: دروغ گفتى، او به پدر و مادر نيكى مىكرد بسيار روزه مىگرفت و شب زنده دار بود به خدا قسم رسول خدا صلى الله عليه وسلم به ما خبر داد كه از قبيله ثقيف دو شخص دروغگو به وجود مىآيد كه دوم از آنها بدتر از اولى است و او بسيار خونريز است.
الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاى230هـ)، الطبقات الكبرى، ج8، ص254، ناشر: دار صادر - بيروت.
احمد بن حنبل اين روايت را با دو سند با اين مضمون نقل كرده يكى از طرقش اين است:
27019 حدثنا عبد اللَّهِ قال: وَجَدْتُ في كِتَابِ أَبِى هذا الحديث بِخَطِّ يَدِهِ ثنا سَعِيدٌ يَعْنِى بن سُلَيْمَانَ سَعْدَوَيْهِ قال: ثنا عَبَّادٌ بن الْعَوَّامِ عن هَارُونَ بن عَنْتَرَةَ عن أبيه قال: لَمَّا قَتَلَ الْحَجَّاجُ بن الزُّبَيْرِ وَصَلَبَهُ مَنْكُوساً فَبَيْنَا هو على الْمِنْبَرِ جَاءَتْ أَسْمَاءُ وَمَعَهَا أَمَةٌ تَقُودُهَا وقد ذَهَبَ بَصَرُهَا فقالت: أَيْنَ أَمِيرُكُمْ فذكر قِصَّةً فقالت: كَذَبْتَ ولكني أُحَدِّثُكَ حَدِيثاً سَمِعْتُهُ من رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يقول: يَخْرُجُ من ثَقِيفٍ كَذَّابَانِ الآخر مِنْهُمَا أَشَرُّ مِنَ الأَوَّلِ وهو مُبِيرٌ.
الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج6، ص351، ح27012، ص352،ح27019، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.
الحاكم النيسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج4، ص571، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م.
ب. طريق عبد الله بن عمر
روايت عبد الله بن عمر، تنها كلام رسول خدا صلى الله عليه وآله «ان في ثَقِيفٍ كَذَّاباً وَمُبِيراً» را دارد و با چند سند در منابع اهل سنت آمده است.
در مسند احمد پنج روايت از عبد الله بن عمر نقل شده كه همگى يك تعبير را دارند:
حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا أبو كَامِلٍ ثنا شَرِيكٌ عن عبد اللَّهِ بن عاصم عَنِ بن عُمَرَ قال: سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يقول: ان في ثَقِيفٍ كَذَّاباً وَمُبِيراً.
ابن عمر مىگويد:از رسول خدا صلى الله عليه وسلم شنيدم كه مى گفت: در قبيله ثقيف شخص بسيار دروغگو و شخص بسيار خونريز خواهد آمد.
الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج2، ص87، ح5607، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.
در جاى ديگر روايت را با اين سند نقل كرده است:
حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا حَجَّاجٌ وَأَسْوَدُ بن عَامِرٍ قَالاَ ثنا شَرِيكٌ عن عبد اللَّهِ بن عُصْمٍ أبي عُلْوَانَ الحنفي سمعت بن عُمَرَ يقول قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم ان في ثَقِيفٍ كَذَّاباً وَمُبِيراً.
الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج2، ص91، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.
نقد اين روايات:
در رد سخنان ابن تيميه، ابن كثير و بيهقى، پاسخهاى متعددى را ارائه خواهيم كرد.
1. طبق مبناي اهل سنت مختار صحابي است و متهم كردن صحابي، موجب خروج از دين است
در ابتدا توجه شما را به اين نكته جلب مىكنيم كه لعن و دشنام دادن و تهمت زدن به مطلق صحابه نيز از نظر اهل حرام و گناه است.
به نقل مباركفورى، نووى در شرح صحيح مسلم گفته است:
اعلم أن سب الصحابة حرام من فواحش المحرمات سواء من لابس الفتن منهم وغيره...
بدان كه سب صحابه حرام و از فواحش است، فرقى ندارد كه صحابى از كسانى باشد كه دچار فتنه شده و يا خير.
المباركفوري، أبو العلا محمد عبد الرحمن بن عبد الرحيم (متوفاى1353هـ)، ج10، ص249، تحفة الأحوذي بشرح جامع الترمذي، دار الكتب العلمية – بيروت.
ذهبى نيز تصريح مىكند اگر كسى به صحابه طعنه زند يا دشنام دهد، از دين اسلام خارج شده است:
من الكبائر، سبّ أحد من الصحابة فمن طعن فيهم أو سبّهم، فقد خرج من الدين ومرق من ملّة المسلمين.
يكى از گناهان گبيره دشنام به صحابه است هركس كه به صحابه طعنه زده يا به آنان دشنام دهد، از دين بيرون رفته و از امت اسلام خارج شده است.
الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، الكبائر، ص233، دار النشر: دار الندوة الجديدة - بيروت
حال به اين نكته اشاره مىكنيم كه با تصريح ابن حجر و طبق مبانى اهل سنت، مختار از جمله صحابه است، مىگوييم: اگر از نظر اهل سنت صحابه عادل، برگزيده خدا، بهترين مخلوق بعد از پيامبران و رسولان است، طعن و دشنام داده به آنها گناه نا بخشودنى و حرام، و اگر اين معيار شما درست است، پس چرا مختار را كه از صحابه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم مىباشد، متهم به كذب نموده و او را دروغگو مىدانيد؟
با معيارى كه از سخن خود شما به دست آمد، تهمت زنندگان و افتراء كنندگان به مختار خودش از دين خارج و در ملت مسلمان جايگاهى ندارند.!!
يعنى اگر كسى مختار را به كذب متهم كرده باشد، خود كافر مىشود!
2. در روايات پيامبر (ص) نام يا اشارهاي صريح به مختار نيست
همانطور كه در هنگام ذكر اين روايات نيز اشاره كرديم، در متن هيچيك از روايات رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم، وصفى براى اين دروغگوى ثقفى مشخص گفته نشده است كه قرينه قطعى براى حمل بر مختار باشد؛ زيرا در روايات اسماء و ابن عمر، جمله «ان في ثقيف كذابا ومبيرا» مطلق است و در آنها، مصداق «كذاب» و «مبير» مشخص نشده است.
در روايت ابن عمر تنها همين جمله فوق از رسول خدا صلى الله عليه وآله نقل شده؛ اما در روايت اسماء، دنباله روايت، خود اسماء جملاتى را همانند: (فَأَمَّا الْكَذَّابُ فَرَأَيْنَاهُ وَأَمَّا الْمُبِيرُ فلا أخالك إلا إِيَّاهُ، فأما الْكَذَّابُ فَقَدْ رَأَيْنَاهُ وَأَمَّا الْمُبِيرُ فَأَنْتَ هو) به عنوان تفسير روايت بيان كرده است و باز در آن نامى از مختار نيست؛ جداى از اينكه حتى اگر مقصود اسماء مادر عبد الله بن زبير، مختار باشد، باز حجت نيست؛ زيرا اسماء مادر عبد الله بن زبير و از مخالفان مختار است و سخن مخالف بر عليه مخالف حجت نيست. (در ادامه به اين مبناى اهل سنت اشاره خواهد شد)
با وجود اين اشكالات، علماى اهل سنت، از گذشته دور تا به امروز، واژه هاى «كذاب» را بر مختار و «مبير» را بر حجاج تأويل و توجيه كردهاند.
ابن كثير دمشقى، بعد از نقل روايت اسماء، اين تعبير را دارد:
وقد ذكر العلماء أن الكذاب هو المختار بن أبى عبيد.
علماءگفته اند:كه مراد از كذاب مختار بن ابى عبيد است.
ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاى774هـ)، البداية والنهاية، ج8، ص 292، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.
در كتاب مشارق الانوار نيز آمده است:
قوله في ثقيف كذاب ومبير أي مهلك والبوار الهلاك وأبار أهلك تأولوا الكذاب المختار بن أبي عبيد والمبير الحجاج بن يوسف وبهذا فسر الحديث أبو عيسى الترمذي وهو مفهوم الحديث في مسلم.
قول اسماء «فى ثقيف كذاب ومبير» مبير يعنى كسى كه هلاك كننده است. بوار نابود شدن، ابار يعنى نابود كرد. علماء كذاب را به مختار بن ابى عبيد و مبير را به حجاج بن يوسف تأويل كرده اند و روايت را ابو عيسى ترمذى اينگونه تفسير كرده است و اين مفهوم همان روايت مسلم است.
اليحصبي السبتي المالكي، القاضي أبي الفضل عياض بن موسى بن عياض (متوفاي544هـ)، مشارق الأنوار على صحاح الآثار، ج1، ص104، دار النشر: المكتبة العتيقة ودار التراث. طبق برنامه الجامع الكبير.
ابن اثير جزرى نيز وقتى روايت را نقل كرده اين تعبير را دارد:
تعني بالكذاب المختارَ ابن أبي عُبَيْد.
مقصود اسماء از كذاب، مختار ابن ابى عبيد است.
ابن أثير الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاى630هـ)، أسد الغابة في معرفة الصحابة، ج3، ص 248، تحقيق عادل أحمد الرفاعي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996 م.
بغوى در شرح السنة و محمد بن ابى بكر انصارى تلمسانى، وقتى پايان روايت اسماء را (أما الكذابُ فقد رأيناه، وأما المُبيرُ فأنت المُبيرُ) نقل كرده، مىگويد:
قِيلَ: الْكَذَّابُ هُوَ: الْمُخْتَارُ بْنُ أَبِي عُبَيْدٍ، وَالْمُبِيرُ: الْحَجَّاجُ بْنُ يُوسُفَ.
گفته شده است كه كذاب مختار بن ابى عبيد ثقفى و مبير، حجاج بن يوسف است.
البغوي، الحسين بن مسعود (متوفاى516هـ)، شرح السنة، ج13، ص 308، تحقيق: شعيب الأرناؤوط - محمد زهير الشاويش، ناشر: المكتب الإسلامي - دمشق _ بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ - 1983م.
الانصاري التلمساني، محمد بن أبي بكر المعروف بالبري (متوفاى644هـ) الجوهرة في نسب النبي وأصحابه العشرة، ج 1، ص 320، طبق برنامه الجامع الكبير.
نووى در شرح صحيح مسلم بعد از نقل روايت اسماء آورده است:
وقولها في الكذاب فرأيناه تعني به المختار بن أبي عبيد الثقفي كان شديد الكذب ومن أقبحه إدعى أن جبريل صلى الله عليه وسلم يأتيه واتفق العلماء على أن المراد بالكذاب هنا المحتار بن أبي عبيد وبالمبير الحجاج بن يوسف والله اعلم.
اسماء، در اين گفتارش «الكذاب فرأيناه» مختار را قصد مىكند كه او بسيار دروغگو بود و از زشتيهاى او اين است كه مدعى شد جبرئيل بر او نازل مىشود. علماء بر اين متفق اند كه مراد از كذاب در اينجا مختار بن ابى عبيد و مراد از مبير حجاج است و خدا داناتر است.
النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، شرح النووي علي صحيح مسلم، ج16، ص 10، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة الثانية، 1392 هـ.
نووى با جمله «والله اعلم» كه در پايان سخنش آورده ترديد دارد كه آيا مراد از كذاب، مختار است يا نه؟ و آيا اتفاق علماء بر اين تفسير درست يانه؟ و اگر قطعاً مصداق در روايت مشخص بود، چرا والله اعلم بگويد.!!
جالب اينجاست كه همانطور كه در بخش مدح مختار توسط صحابه آورديم، جناب ابن عباس، با كذاب ناميدن مختار مخالف بوده است؛ همچنين در مقابل نظر عبد الله بن عمر كه مختار را كذاب معرفى كرده است، نظر اميرمومنان على عليه السلام و ابن عباس و خليفه دوم است كه مغيرة بن شعبه را كه از مشاهير قبيله ثقيف است دروغگو معرفى كردهاند كه در ادامه به اين مطلب اشاره خواهيم كرد.
مدارك اهل سنت براي دروغگو بودن مختار
- بازدید: 4006