بحث «اعتقاد مختار به ولايت» از مهمترين بحث در باره مختار است. اهميت بحث از اين جا روشن مىشود كه برخى علماى وهابى و سلفى، همانند ابن كثير كه سخن شان در فصل نخست بيان شد، در صدد ايجاد اين شبهه هستند كه مختار را يك فرد ناصبى و بدون اعتقاد به ولايت اهل بيت عليهم السلام نشان بدهند. گرچه در آنجا جوابهايى داده شد؛ اما بحث تفصيلى آن را در اين بخش پى خواهيم گرفت.
با حفظ اين مقدمه، در باره اين مطلب كه مختار امامى المذهب بوده در ميان همه مسلمانان (جز فرقه وهابيت و برخى فرقههاى تندرو اهل سنت) اختلافى نيست. بحث در اين است كه آيا او بعد از امام حسين عليه السلام به امامت على بن الحسين امام سجاد عليه السلام معتقد بوده يانه؟
عقيده شيعه بر اين است كه او، امام سجاد عليه السلام را امام مىدانسته است.
علامه مامقانى در تنقيح المقال مىنويسد:
الاقوي و الاظهر انه كان يقول بإمامة السجاد عليه السلام.
اقوى و اظهر اين است كه مختار به امامت امام سجاد (على بن الحسين) عليه السلام معتقد بود.
مامقاني، عبدالله، تنقيح المقال في علم الرجال،ج3، ص205، ناشر: المكتبةالمرتضوية، نجف اشرف 1350هـ
دليل نخست: بيعت با مسلم بن عقيل
براى اثبات اين كه مختار به ولايت ائمه اهل بيت از جمله امام سجاد عليه السلام معتقد بوده دلائلى فراوانى را مىتوان اقامه كرد. يكى از دلائل اين است كه قبل از جريان حادثه عاشورا، مختار يكى از كسانى بود كه براى سيد الشهدا حضرت امام حسين عليه السلام در مدينه نامه نوشت تا به كوفه بيايد و زمام امور امت را به دست گيرد.
بعد از رسيدن نامه هاى شيعيان كوفه به امام حسين عليه السلام، آن حضرت مسلم بن عقيل را به كوفه فرستاد تا از نزديك با شيعيان گفتگو كند و از آنان بيعت بگيرد. هنگامىكه مسلم وارد كوفه شد در خانه مختار آمد و مختار عملاً با نماينده امام حسين عليه السلام بيعت كرد و اين بيعت دليل بر اين است كه او طرفدار اهل بيت بوده و ولايت آنان را قبول دارد.
به خاطر همين بيعت بود كه مختار به زندان ابن زياد گرفتار شد و چشمش توسط ابن زياد مجروح گرديد.
ابن نماى حلى از علماى قرن ششم، مىنويسد:
فلما قتل مسلم رحمه الله سعي بالمختار إلى عبيد الله بن زياد - لعنه الله - فأحضره، وقال له: يا ابن عبيدة، أنت المبايع لأعدائنا؟ فشهد له عمرو بن حريث أنه لم يفعل. فقال عبيد الله بن زياد: لولا شهادة عمرو لقتلتك، وشتمه وضربه بقضيب في يده فشتر عينه، وحبسه وحبس أيضا عبد الله بن الحارث بن عبد المطلب.
هنگامى كه مسلم شهيد شد از مختار نزد ابن زياد بدگوئى كردند و ابن زياد او را احضار كرد و به وى گفت: اى پسر عبيد! تو با دشمنان ما بيعت مىكنى! عمرو بن حريث (بضم حاء و فتح راء) به نفع مختار شهادت داد كه با مسلم بيعت نكرده است. ابن زياد گفت: اگر شهادت عمرو بن حريث نبود من تو را مىكشتم. سپس ابن زياد به مختار فحاشى كرد و با چوب دستى خود به صورت مختار زد و چشم او را كم ديد نمود. بعدا مختار را با عبد اللَّه بن حارث بن عبد المطلب زندانى كرد.
ابن نما الحلي، جعفر بن محمد بن جعفر بن هبة الله (متوفاي645هـ)، ذوب النضار في شرح الثار، ص69، تحقيق: فارس حسون كريم، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، الطبعة الاولي 1416
دليل دوم: قيام او در برابر دشمنان اهل بيت و انتقام از قاتلان امام حسين(ع)
دومين دليل بر حسن عقيده و اعتقاد مختار به ولايت ائمه عليهم السلام، قيام بر ضد دشمنان اهل بيت (بنى اميه و بنى مروان و ابن زبير) و گرفتن انتقام از قاتلان امام حسين است.
بعد از اين كه مدت يك سال و چند ماه به كوفه دست يافت، باز هم از امام سجاد و خاندان على عليهم السلام را فراموش نكرد و پيوسته به آنان كمك مالى مىكرد و هداياى مالى برايشان مىفرستاد. و اين نشانه حسن عقيده و پايدارى او در خط ولايت و امامت است.
دليل سوم: مدح و ستايش مختار توسط امامان در روايات
در منابع روايى شيعه، رواياتى در مدح مختار وارد شده است كه از طريق آنها مىتوان به صورت قاطع، بر حسن عقيده و ولايت مدارى او استدلال كرد. اين روايات را با توجه به مضمون آنها مىشود به چند دسته تقسيم كرد:
دسته اول روايات؛ درخواست پاداش خير و رحمت خدا براي مختار توسط علي بن الحسين و امام باقر(ع)
يك دسته از روايات بيان مىكنند كه امام سجاد عليه السلام براى مختار، از خداوند پاداش نيكو و رحمت خداوند را در خواست نموده و در حق او دعا كرده است.
روايت اول:
كشى در رجالش چند روايت در مدح مختار آورده از جمله اين روايت است. هنگامىكه مختار سر عبيد الله بن زياد و عمر بن سعد را نزد على بن الحسين عليه السلام فرستاد، آن حضرت پس از حمد خداوند، براى مختار از نزد خداوند پاداش نيكو در خواست نمود:
مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي عَلِيٍّ عَنْ خَالِدِ بْنِ يَزِيدَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ عليه السلام لَمَّا أُتِيَ بِرَأْسِ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ زِيَادٍ وَرَأْسِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ خَرَّ سَاجِداً وَقَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَدْرَكَ لِي ثَأْرِي مِنْ أَعْدَائِي وَجَزَى الْمُخْتَارَ خَيْراً.
هنگامى كه سر ابن زياد و سر عمر ابن سعد را نزد حضرت على بن الحسين آوردند آن حضرت خداى را سجده كرد و فرمود: سپاس مخصوص آن خدائى است كه خون ما را از دشمنان طلب كرد. خدا بمختار جزاى خير عطا فرمايد.
الطوسي، الشيخ الطائفة أبى جعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسين (متوفاي 460هـ)، اختيار معرفة الرجال المعروف برجال الكشي، ج1، ص341، رقم 203، تصحيح وتعليق: المعلم الثالث ميرداماد الاستربادي، تحقيق: السيد مهدي الرجائي، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، قم، تاريخ الطبع: 1404 ه
روايت دوم:
طبق روايت ديگر، امام باقر عليه السلام در حضور فرزند مختار، از مختار ستايش نموده و براى او سه مرتبه رحمت خداوند را خواستار شد:
ٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الزُّبَيْرِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَرِيكٍ قَالَ: دَخَلْنَا عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام يَوْمَ النَّحْرِ وَهُوَ مُتَّكِئٌ وَقَالَ: أَرْسِلْ إِلَى الْحَلَّاقِ فَقَعَدْتُ بَيْنَ يَدَيْهِ إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ شَيْخٌ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ فَتَنَاوَلَ يَدَهُ لِيُقَبِّلَهَا فَمَنَعَهُ ثُمَّ قَالَ: مَنْ أَنْتَ قَالَ: أَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَكَمُ بْنُ الْمُخْتَارِ بْنِ أَبِي عُبَيْدٍ الثَّقَفِيُّ وَكَانَ مُتَبَاعِداً مِنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام فَمَدَّ يَدَهُ إِلَيْهِ حَتَّى كَادَ يُقْعِدُهُ فِي حَجْرِهِ بَعْدَ مَنْعِهِ يَدَهُ ثُمَّ قَالَ: أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ أَكْثَرُوا فِي أَبِي وَقَالُوا وَالْقَوْلُ وَاللَّهِ قَوْلُكَ قَالَ: وَأَيَّ شَيْءٍ يَقُولُونَ قَالَ: يَقُولُونَ كَذَّابٌ وَلَا تَأْمُرُنِي بِشَيْءٍ إِلَّا قَبِلْتُهُ فَقَالَ: سُبْحَانَ اللَّهِ أَخْبَرَنِي أَبِي وَاللَّهِ أَنَّ مَهْرَ أُمِّي كَانَ مِمَّا بَعَثَ بِهِ الْمُخْتَارُ أَ وَلَمْ يَبْنِ دُورَنَا وَقَتَلَ قَاتِلِينَا وَطَلَبَ بِدِمَائِنَا فَرَحِمَهُ اللَّهُ وَأَخْبَرَنِي وَاللَّهِ أَبِي أَنَّهُ كَانَ لَيَسْمُرُ (يحدث بالليل) عِنْدَ فَاطِمَةَ بِنْتِ عَلِيٍّ يُمَهِّدُهَا الْفِرَاشَ وَيُثْنِي لَهَا الْوَسَائِدَ وَمِنْهَا أَصَابَ الْحَدِيثَ رَحِمَ اللَّهُ أَبَاكَ رَحِمَ اللَّهُ أَبَاكَ مَا تَرَكَ لَنَا حَقّاً عِنْدَ أَحَدٍ إِلَّا طَلَبَهُ قَتَلَ قَتَلَتَنَا وَطَلَبَ بِدِمَائِنَا.
به نقل عبد الله بن زبير عبد الله بن شريك مىگويد: روز عيد قربان ما به حضور امام محمّد باقر عليه السلام كه تكيه كرده بود رسيدم. امام باقر عليه السلام فرمود: يك حلّاق (بفتح حاء و لام با تشديد) يعنى شخصى را كه سر مىتراشد نزد من بياوريد. من در مقابل آن بزرگوار نشسته بودم كه ديدم پيرمردى از اهل كوفه به حضور آن حضرت آمد و دست امام باقر را گرفت كه ببوسد. ولى امام اجازه نداد. سپس حضرت باقر به او فرمود: تو كيستى؟ گفت: من حكم (بفتح حاء و كاف) ابن مختار بن ابو عبيده ثقفى هستم.
امام باقر عليه السلام دست خود را كشيد و او را كه با آن حضرت فاصله داشت آورد و نزديك خود جاى داد. وى به حضرت باقر گفت: خدا امور ترا اصلاح نمايد مردم در باره پدرم سخنانى زيادى گفته اند، ولى به خدا قسم آنچه كه تو بفرمائى حق همان است. امام باقر فرمود: چه مىگويند؟ گفت: مىگويند: مختار كذاب بود. ولى من هر چه شما بفرمائيد قبول دارم.
امام محمّد باقر عليه السلام فرمود: سبحان اللَّه! به خدا قسم پدرم به من خبر داد كه مهر مادرم از آن چيزهائى بود كه مختار فرستاد. آيا نه چنين است كه مختار خانههاى ما را بنا كرد؟ و دشمنان ما را كشت؟ خونهاى ما را مطالبه نمود؟ خدا او را رحمت كند. به خدا قسم پدرم به من خبر داد كه با فاطمه دختر حضرت امير شبانه سخن مىگفتند و پدرم رخت خواب براى فاطمه آماده مىكرد و متكا مياورد. پدرم اين حديث را از فاطمه شنيد. خدا پدرت را رحمت كند! خدا پدرت را بيامرزد كه حق ما را نزد احدى نگذاشت. قاتلين ما را كشت و براى ما خون خواهى كرد.
الطوسي، الشيخ الطائفة أبى جعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسين (متوفاي460هـ)، اختيار معرفة الرجال المعروف برجال الكشي، ج1، ص340، تصحيح وتعليق: المعلم الثالث ميرداماد الاستربادي، تحقيق: السيد مهدي الرجائي، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، قم، تاريخ الطبع: 1404 ه
در نقل ديگر روايت فوق، اينگونه گزارش شده است:
وَرُوِيَ أَنَّهُ دَخَلَ جَمَاعَةٌ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ عليه السلام وَفِيهِمْ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ شَرِيكٍ قَالَ: فَقَعَدْتُ بَيْنَ يَدَيْهِ إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِمْ شَيْخٌ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ فَتَنَاوَلَ يَدَهُ لِيُقَبِّلَهَا فَمَنَعَهُ ثُمَّ قَالَ: مَنْ أَنْتَ قَالَ: أَنَا أَبُو الْحَكَمِ بْنُ الْمُخْتَارِ بْنِ أَبِي عُبَيْدٍ الثَّقَفِيُّ وَكَانَ مُتَبَاعِداً مِنْهُ عليه السلام فَمَدَّ يَدَهُ فَأَدْنَاهُ حَتَّى كَادَ يُقْعِدُهُ فِي حَجْرِهِ بَعْدَ مَنْعِهِ يَدَهُ فَقَالَ: أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ أَكْثَرُوا فِي أَبِي وَالْقَوْلُ وَاللَّهِ قَوْلُكَ قَالَ: وَأَيَّ شَيْءٍ يَقُولُونَ؟ قَالَ: يَقُولُونَ كَذَّابٌ وَلَا تَأْمُرُنِي بِشَيْءٍ إِلَّا قَبِلْتُهُ فَقَالَ: سُبْحَانَ اللَّهِ أَخْبَرَنِي أَبِي أَنَّ مَهْرَ أُمِّي مِمَّا بَعَثَ بِهِ الْمُخْتَارُ إِلَيْهِ أَ وَلَمْ يَبْنِ دُورَنَا وَقَتَلَ قَاتِلَنَا وَطَلَبَ بِثَأْرِنَا فَرَحِمَ اللَّهُ أَبَاكَ وَكَرَّرَهَا ثَلَاثاً مَا تَرَكَ لَنَا حَقّاً عِنْدَ أَحَدٍ إِلَّا طَلَبَ.
ابن نما الحلي، جعفر بن محمد بن جعفر بن هبة الله (متوفاي645هـ)، ذوب النضار في شرح الثار، ص 62، تحقيق: فارس حسون كريم، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، الطبعة الاولي 1416
استدلال به روايات:
علامه مامقانى در مقام استدلال بر حسن عقيده مختار به اين روايات مىگويد:
مر في خبر الحسن بن زيد من دعاء السجاد عليه السلام له ان يجزيه الله خيراً وفي خبر عبد الله بن شريك من ترحم الصادق [الباقر] عليه السلام عليه ثلاث مرات فانه لايعقل ترحمه عليه السلام علي غير الإمامي القائل بأبيه. ضرورة ان مجرد صدور فعل حسن منه وهو الأخذ بالثار لايجوز الترحم عليه في مذهب الأمامية القائلين باتباع رضا الأئمة لرضا الله سبحانه كما هو ظاهر.
در روايت حسن بن زيد گذشت كه امام سجاد عليه السلام از خداوند براى او پاداش خير درخواست كرد و در روايت عبد الله بن شريك امام باقر عليه السلام سه مرتبه طلب رحمت فرمود. معقول نيست كه امام باقر عليه السلام براى كسى كه معتقد به امامت پدرش نباشد، از خداوند در خواست رحمت نمايد؛ زيرا از ديدگاه اماميه اين مطلب روشن است كه صرف صدور كار نيكو از مختار كه همان خونخواهى باشد، باعث ترحم نمىشود.
مامقاني، عبدالله، تنقيح المقال في علم الرجال، ج3، ص205، ناشر: المكتبةالمرتضوية، نجف اشرف 1350 هـ
دسته دوم؛ روايات منع از دشنام دادن به مختار
دستهاى از روايات صريح در اين است كه امام باقر عليه السلام از دشنام دادن به مختار نهى كرده است.
كشى روايت كرده است كه امام باقر عليه السلام فرمود: به مختار دشنام ندهيد:
حمدويه، قال: حدثني يعقوب، عن ابن أبي عمير عن هشام بن المثني عَنْ سَدِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ: لَا تَسُبُّوا الْمُخْتَارَ فَإِنَّهُ قَدْ قَتَلَ قَتَلَتَنَا وَ طَلَبَ بِثَأْرِنَا وَ زَوَّجَ أَرَامِلَنَا وَ قَسَّمَ فِينَا الْمَالَ عَلَى الْعُسْرَةِ.
امام محمّد باقر عليه السلام فرمود: مختار را دشنام ندهيد. زيرا مختار: قاتلين ما خاندان را كشت، براى ما خونخواهى كرد، بيوه زنان ما را شوهر داد و در موقع عسرت و تنگدستى مال را در ميان ما تقسيم نمود.
الطوسي، الشيخ الطائفة أبى جعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسين (متوفاي 460هـ)، اختيار معرفة الرجال المعروف برجال الكشي، ج1، ص340، رقم 197، تصحيح وتعليق: المعلم الثالث ميرداماد الاستربادي، تحقيق: السيد مهدي الرجائي، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، قم، تاريخ الطبع: 1404 ه
اين روايت از ديدگاه علماى رجال شيعه، روايت حسن و مورد قبول است.
صاحب معالم در كتاب رجالى خودش در باره اين روايت مىنويسد:
أقول: ان هذا حديث حسن الطريق.
اين روايت طريقش حسن است.
الشيخ حسن بن زين الدين صاحب المعالم(متوفاي1011هـ)، التحرير الطاووسي، ص558، تحقيق: فاضل الجواهري، ناشر: مكتبة آية الله العظمى المرعشي النجفي، إشراف: السيد محمود المرعشي / التحرير الطاووسي المستخرج من كتاب حل الإشكال للسيد أحمد بن موسى آل طاووس (وفاة 673)، مطبعة سيد الشهداء (ع) – قم،1411،
علامه حلى در خلاصة الاقوال نيز طريق اين روايت را حسن دانسته است:
وهذا الطريق حسن.
الحلي الأسدي، جمال الدين أبو منصور الحسن بن يوسف بن المطهر (متوفاى 726هـ) خلاصة الأقوال في معرفة الرجال، ص 276، تحقيق: فضيلة الشيخ جواد القيومي، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة: الأولى، 1417هـ.
طبق روايت ديگرى (كه كشى در كتاب رجالش آورده) قيام مختار و خونخواهى او از قاتلان امام حسين عليه السلام باعث تشفى خاطر هاشميان شد و آنان از اين كار مختار خوشنود شدند:
إبراهيم بن محمد الختلي، قال: حدثني أحمد بن إدريس القمي، قال: حدثني محمد بن أحمد، قال، حدثني الحسن بن علي الكوفي، عن العباس ابن عامر، عن سيف بن عميرة، عَنْ جَارُودِ بْنِ الْمُنْذِرِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: مَا امْتَشَطَتْ فِينَا هَاشِمِيَّةٌ وَ لَا اخْتَضَبَتْ حَتَّى بَعَثَ إِلَيْنَا الْمُخْتَارُ بِرُءُوسِ الَّذِينَ قَتَلُوا الْحُسَيْنَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ.
به نقل جارود بن منذر، امام محمّد صادق عليه السلام فرمود: هيچ زن هاشميهاى از ما خاندان شانه بسر نزد و خضاب نگرفت تا آن موقعى كه مختار سر قاتلين امام حسين را نزد ما فرستاد.
الطوسي، الشيخ الطائفة أبى جعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسين (متوفاي 460هـ)، اختيار معرفة الرجال المعروف برجال الكشي، ج1، ص341، ح202، تصحيح وتعليق: المعلم الثالث ميرداماد الاستربادي، تحقيق: السيد مهدي الرجائي، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، قم، تاريخ الطبع: 1404 ه
آقاى خوئى در باره اين روايت مىفرمايد:
وهذه الرواية صحيحة.
الموسوي الخوئي، السيد أبو القاسم (متوفاى1411هـ)، معجم رجال الحديث وتفصيل طبقات الرواة، ج19، ص102، الطبعة الخامسة، 1413هـ ـ 1992م
برابر همين روايات است كه علماى شيعه دشنام دادن به اين شخصيت را جايز نمىدانند.
سيد على بروجردى نظر علماء را در باره عدم جواز دشنام مختار اينگونه نقل كرده است:
وأما عدم جواز سبه، فلا إشكال فيه ولا شبهة تعتريه... كما نص عليه العلامة وقبله ابن طاووس... وبعده الفاضل الشيخ عبد النبي، وبعدهما الأستاذ العلامة وتبع في ذلك ابن طاووس، فإنه في رجاله كذلك.
جايز نبودن دشنام مختار از جمله مطالبى است كه هيچ شك و ترديدى در آن نيست.... بر اين مطلب، علامه و پيش از او ابن طاووس و بعد از ايشان فاضل شيخ عبد النبى تصريح كرده اند
البروجردي، السيد علي أصغر بن العلامة السيد محمد شفيع الجابلقي (متوفاي1313هـ)، طرائف المقال، ج2، ص591، تحقيق: السيد مهدي الرجائي، مع إشراف: السيد محمود المرعشي، ناشر: مكتبة آية الله العظمى المرعشي النجفي العامة، چاپخانه: بهمن – قم، الطبعة الأولى1410
دسته سوم: توجه ويژه اميرمؤمنان (ع) به مختار در كودكي
بخشى از روايات، بيان اين مطلب اند كه مختار در ايام كودكى مورد توجه ويژه اميرمؤمنان عليه السلام قرار گرفته است و حضرت با بيان كلماتى، مختار را ستوده است.
روايت اول:
در اين روايت، اميرمؤمنان عليه السلام، مختار را شخص زيرك و باهوش وصف كردهاست:
جبرئيل بن أحمد قال حدثني العنبري قال حدثني على بن أسباط عن عبد الرحمن بن حماد عن علي بن حزور عن الأصبغ قَالَ: رَأَيْتُ الْمُخْتَارَ عَلَى فَخِذِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَهُوَ يَمْسَحُ رَأْسَهُ وَيَقُولُ يَا كَيِّسُ يَا كَيِّسُ.
اصبغ بن نباته (بضم نون) نقل مىكند كه گفت: من مختار را ديدم روى زانوى امير المؤمنين على عليه السلام بود امير المؤمنين دست به سر مختار مىكشيد و مىفرمود: اى كيس! اى كيس.
الطوسي، الشيخ الطائفة أبى جعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسين (متوفاي 460هـ)، اختيار معرفة الرجال المعروف برجال الكشي، ج1، ص341 رقم201، تصحيح وتعليق: المعلم الثالث ميرداماد الاستربادي، تحقيق: السيد مهدي الرجائي، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، قم، تاريخ الطبع: 1404 ه
استدلال علامه مامقاني:
علامه مامقانى مىگويد: از اين كه اميرمؤمنان عليه السلام در كودكى به مختار اين قدر اظهار محبت و مهربانى كرده معلوم مىشود كه مختار يك انسان ولايت مدار و عاقبت بخير بوده است:
ان قول امير المؤمنين له يا كيس يا كيس... ربما يدل علي كونه اماميا ضرورة ان اميرالمؤمنين عليه السلام لايخفي عليه عاقبة امر المختار كما لم يخف عليه جملة كثيرة من الاخبار المستقبلة عليه فلو كان مأل امر المختار عدم كونه اماميا مواليا للسجاد عليه السلام لم يجلسه علي فخذه ولم يتلطف معه بقول يا كيس يا كيس وكيف يعقل خفئ امره علي امير المؤمنين مع عدم خفائه علي ميثم الذي هم تلميذه بل عبد من عبيده.
گفتار اميرمؤمنان عليه السلام يا كيس... دلالت مىكند بر اين كه مختار امامى بوده است؛ زيرا روشن است كه بر اميرمؤمنان عليه السلام، فرجام امر مختار پوشيده نيست؛ همانگونه كه بسيارى از اخبار آينده بر آن حضرت پوشيده نبود. پس اگر مختار در آينده دوست دار و ولايت مدار امام سجاد نبود، حضرت او را بر ران خودش نمىنشاند و او را با گفتن اين جمله مورد لطف و نوازش قرار نمىداد. چگونه معقولانه خواهد بود كه عواقب امر مختار بر حضرت پوشيده باشد، در حالى كه بر ميثم تمار كه او شاگر امير مؤمنان عليه السلام بود پوشيده نبود.
مامقاني، عبدالله، تنقيح المقال في علم الرجال، ج3، ص205، ناشر: المكتبةالمرتضوية، نجف اشرف 1350 هـ
روايت دوم:
در روايت ديگر اميرمؤمنان عليه السلام از سرانجام فرزندش حسين عليه السلام و از قيام و خونخواهى مختار خبر داده است:
در تفسير امام حسن عسكرى روايت شده است:
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ كَمَا أَنَّ بَعْضَ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَطَاعُوا فَأُكْرِمُوا وَبَعْضَهُمْ عَصَوْا فَعُذِّبُوا فَكَذَلِكَ تَكُونُونَ أَنْتُمْ فَقَالُوا فَمَنِ الْعُصَاةُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ الَّذِينَ أُمِرُوا بِتَعْظِيمِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَتَعْظِيمِ حُقُوقِنَا فَخَانُوا وَخَالَفُوا ذَلِكَ وَجَحَدُوا حُقُوقَنَا وَاسْتَخَفُّوا بِهَا وَقَتَلُوا أَوْلَادَنَا أَوْلَادَ رَسُولِ اللَّهِ الَّذِينَ أُمِرُوا بِإِكْرَامِهِمْ وَمَحَبَّتِهِمْ قَالُوا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّ ذَلِكَ لَكَائِنٌ قَالَ: بَلَى خَبَراً حَقّاً وَأَمْراً كَائِناً سَيَقْتُلُونَ وَلَدَيَّ هَذَيْنِ الْحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ ثُمَّ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام وَسَيُصِيبُ الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزاً فِي الدُّنْيَا بِسُيُوفِ بَعْضِ مَنْ يُسَلِّطُ اللَّهُ تَعَالَى عَلَيْهِمْ لِلِانْتِقَامِ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ كَمَا أَصَابَ بَنِي إِسْرَائِيلَ الرِّجْزُ قِيلَ وَمَنْ هُوَ؟ قَالَ: غُلَامٌ مِنْ ثَقِيفٍ يُقَالُ لَهُ الْمُخْتَارُ بْنُ أَبِي عُبَيْدٍ وَقَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليه السلام فَكَانَ ذَلِكَ بَعْدَ قَوْلِهِ هَذَا بِزَمَانٍ...
در تفسير امام حسن عسكرى عليه السلام از حضرت امير المؤمنين: على روايت مىكند كه فرمود: همان طور كه گروهى از بنى اسرائيل خدا را اطاعت كردند و گرامى شدند و گروهى از آنان معصيت كردند و معذب گرديدند شما نيز همان طور خواهيد بود. گفتند: يا امير المؤمنين معصيتكاران كيانند؟
فرمود: آن افرادى هستند كه راجع به بزرگداشت ما و حقوق ما مأمور شدند ولى خيانت و مخالفت كردند. حق ما را انكار نمودند و سبك شمردند. فرزندان ما و فرزندان پيامبر اعظم اسلام را كه موظف بودند ايشان را گرامى و محبوب بدارند كشتند. گفتند: يا امير المؤمنين آيا يك چنين موضوعى عملى خواهد شد؟ فرمود: آرى. اين خبرى است حق و امرى است كه عملى خواهد شد. بزودى اين دو فرزندم حسن و حسين را خواهند كشت.
سپس حضرت امير فرمود: به زودى در دنيا عذاب دردناكى بوسيله شمشيرهاى آن اشخاصى كه بر آنان مسلط مىشود دچار آن افرادى خواهد شد كه ظلم كردند تا انتقام آن فسق و فجورهائى را كه انجام دادند بگيرد، همچنان كه بنى اسرائيل دچار يك چنين عذاب دردناكى شدند.
گفته شد: يا امير المؤمنين چه عذابى و چه كسى؟ فرمود: جوانى است از قبيله ثقيف كه او را مختار بن ابو عبيده مىگويند. بعد از زمانى كه مختار متولد شد حضرت على بن الحسين عليهما السلام نيز اين موضوع را از زبان حضرت امير خبر داد.
المجلسي، محمد باقر (متوفاى 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج45، ص340، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.
استدلال بر حسن عقيده مختار:
علامه مامقانى مىگويد: هنگامىكه مختار شنيد اميرمؤمنان در باره او اين چنين فرمايش كرده است، يقين نمود كه اين قضيه اتفاق خواهد افتاد و او است كه بايد انتقام خون فرزندش را از بنى اميه بگيرد. از اين اعتقاد او به خبر على عليه السلام، پيدا است كه او امامى و معتقد به ولايت است:
لاريب ولا اشكال في اسلامه بل كونه امامي المذهب بل الظاهر اتفاق الخاصه والعامة عليه بل الحق انه كان يقول بإمامة مولانا السجاد عليه السلام والذي يدل علي ما ذكرنا انه سمع من امير المؤمنين انه يقتل كذا وكذا الفا من بني امية والعامي لايعتقد في علي عليه السلام العلم باالعواقب بإذن الله تعالي وتوفيقه وانما هو مذهب الامامية فجزمه بما سمعه من امير المؤمنين عليه السلام علي وجه يخبر جزما بأن امير الكوفة لا يتمكن من قتله حتي يقتل كذا وكذا الفا من اعوان بني امية وانه قتله يحبه الله لايلائم العامية بل هو من خواص الفرقة الحقة الامامية حيث يعتقدون في ائمتهم عليهم السلام العلم بالعواقب كما يكشف عن ذالك الوجدان ان بعد ملاحظة تراجم احوالهم عليهم السلام بل لايخفي علي من راجعها علم جملة من اهل الاسرار من اصحابهم عليهم السلام بأخبارهم بما يقع فيما يأتي كأخبار حبيب بن مظاهر بما يكون في الطف واخبار ميثم بما يجري علي اميرالمؤمنين عليه السلام بل اخباره بخلاصة من الحبس واخذه بثار الحسين وغير ذالك مما تواترت به الاخبار وملئت به المصاحف وكتب الآثار فظهر جزمه بأنه يقتل كذا وكذا من انصار بني امية علي وجه يعتقد انه ان قتل احياه الله تعالي ان الرجل مسلم موحد امامي المذهب بل الاقوي والاظهر انه كان يقول بإمامة السجاد عليه السلام.
بدون شك در مسلمان بودن مختار بلكه در امامى بودن او اشكالى نيست؛ بلكه خاصه وعامه بر اين اتفاق نظر دارند. حق اين است كه او به امامت امام سجاد عليه السلام معتقد بود. دليل ما بر اين مطلب، همان روايت اميرمؤمنان عليه السلام است كه خبر داد مختار هزار هزار نفر از بنى اميه را مىكشد. و شخص عامى اعتقاد ندارد كه على عليه السلام به اذن خدا عواقب كسى را مىداند؛ بلكه اين از اعتقادات مذهب اماميه است. يقين مختار به اين كلام امير مؤمنان عليه السلام كه خبر داده بود امير كوفه نمىتواند مختار را بكشد تا اين كه مختار بنى اميه و ياران او را بكشد، با عقايد عامه سازگارى ندارد؛ بلكه اين عقيده از ويژگيهاى فرقه حقه اماميه است كه اعتقاد دارند بر اين كه ائمه شان، از عواقب خبر دارد.
همچنانكه وجدان انسان پس از بررسى احوال ائمه عليهم السلام كاشف از اين اعتقاد است. بلكه هر كسى كه به خبرهاى ائمه كه از عواقب اصحاب و يارانشان خبر داده (مانند خبر داده به حبيب بن مظاهر از واقعه عاشورا و خبر از عواقب ميثم تمار و زندانى شدن او خبر دادن ميثم از خونخواهى مختار و غير از اين اخبارى كه به حد تواتر در كتابها آمده) مراجعه كند، اين اعتقاد برايش پيدا مىشود. از يقين مختار به كشتار ياران بنى اميه و حتى اعتقاد او به اين كه اگر كشته شود دوباره خدا او را براى گرفتن انتقام زنده مىكند، ظاهر مىشود كه او يك انسان موحد، امامى المذهب بوده بلكه اظهر و اقوى اين است كه او به امامت امام سجاد عليه السلام معتقد بوده است.
مامقاني، عبدالله، تنقيح المقال في علم الرجال، ج3، ص205، ناشر: المكتبةالمرتضوية، نجف اشرف 1350 هـ
بخش دوم: مختار معتقد به ولايت و امامت علي بن الحسين
- بازدید: 3635