حملات كسروى به دين مقدس اسلام و جواب آن

(زمان خواندن: 9 - 18 دقیقه)

نه، گمان رود كه اين مرد ديوانه مرموز فقط حملاتى به عالم تشيع داشته، بلكه در (پيرامون اسلام و) ساير مؤلفاتش حملات شديدى به اصل دين مقدس اسلام و تمام قوانين مقدسه آن دارد تا آن‏جا كه مى ‏نويسد: «دين اسلام امروز مردود است» و طريقه منحوسه خود را (پاك‏دينى) نام نهاده و پيروى از آن را امر حياتى و لازم مى ‏داند.
مثلاً نوشته چون جمعى از مسلمانان، عامل به قوانين دين اسلام نيستند يا تابع قوانين اروپايى شدند، معلوم مى‏ شود كه اين دين ارزش خود را از دست داده بايد عوض شود و واجب است مردم اسلام را بگذارند، (پاك‏دينى) مرا بپذيريد؛ چه آن كه من برانگيخته و براى سعادت اين ملت آمدم!!
مغز و كله اين مرد مرموز آن قدر خالى و گنديده بود و نمى‏ فهميد (يا مى ‏فهميد و عمداً سهو مى ‏كرد؛ يعنى مأموريت داشت كه مردم را گم‏راه و ايجاد اختلاف نمايد) كه اگر مريضى و بيماران به دستورات دكتر و طبيب حاذق عمل نكنند، دليل بر آن نيست كه دستورات طبيب فاسد و از كار افتاده و ارزش خود را از دست داده [و] بايد طبيب و دكتر را عوض نمود، بلكه بايد به وسايل مختلفه، مريضى و بيماران را وادار نمايند كه دستورات طبيب حاذق را عملى كنند و اگر عمل نمودند و در پى تمام دستورات رفتند و نتيجه نگرفتند، آن گاه بايد طبيب را عوض نمايند.
اين مرد مرموز حيّال، خيال مى‏ كرد كه اگر مردم قانون مقدس اسلام را گذاردند و پيرو قانون اروپايى شدند، دليل بر نقص قانون مقدس اسلام است و حال آن كه اين طور نيست.
اگر مريضى دستورات طبيب حاذق و دكتر بزرگ را عملى نكند و پيرو دستورات زنان همسايه گردد، دليل بر نقص دستور دكتر و عملى نبودن آن دستورات است، قطعاً نه چنين است. بلكه اين نقص به اولياى امور بر مى‏ گردد نه به اصل دستور؛ زيرا اولياى امور بيمارستان بايد مراقبت نمايد به حال بيماران كه دستورات دكتر از دوا و غذا و پرهيز و غيره هر يك به موقع خود عملى گردد و الا بيماران خود متوجه به دستورات نيستند [و] از روى جهل و نادانى پيش خود خيال مى‏ كنند هر چند روزى بايد رجوع به دكتر جديدى بكنند به خيال آن كه شايد مفيد واقع شود، فلذا هميشه حيران و سرگردانند و غالبا گرفتار شيادها شده، جان خود را از دست مى ‏دهند.
نوشته است: «قانون اسلام در هزار سال قبل مى ‏توانست اصلاح امور كند و مملكت‏ دارى نمايد، ولى امروز با قانون اسلام نمى ‏شود مملكت ‏دارى نمود!»
براى اثبات نادانى و وارو [نه] نشان دادن و سفسطه‏ بازى و مغلطه ‏كارى اين مردم مرموز، پسنديده است، نظر كردن به خاك حجاز كه دولت سعودى با اين كه با تمام ممالك خارجه ارتباط دارد و براى استخراج معادن، خارجى ‏ها در مملكت او بسيارند، ابداً توجهى به قوانين اروپايى ندارد و بلكه در سرتاسر مملكت حجاز قانون قرآن مجيد حكم‏فرماست.(5) به همين جهت در ميان آن مردمان بى ‏سواد و برهنه و عريان (از جميع شؤون تمدن امروزى چنان امنيت قابل توجهى موجود است كه در اروپا حتى در مملكت سوئيس كه معروف به عدالت و صحت عمل مى ‏باشند) هم وجود ندارند.
نوشته است: «يكى از دلايلى كه مى‏ رساند قانون اسلام و دستورات آن امروزه در دنيا عملى نيست، آن است كه در دنياى كنونى دست دزد را نمى ‏برند و حال آن كه در قانون اسلام حكم به قطع يد سارق نموده است.»
آن بيچاره بدبخت مانند صد هزار مردم بى‏ فكر و مقلد غلط گمان كرده و مى‏ كنند كه هر عملى كه مورد پسند اروپايى‏ ها قرار گرفت، تمام روى قواعد علم و عقل است و حال آن كه چنين نيست. بسيارى از قوانين در اروپا مورد عمل قرار گرفته كه جز ضرر از آن چيزى نمى ‏بينند از جمله [اگر] همين حكم سارق و دزد را كه محل استشهاد اين مرد مرموز عجيب است، مورد دقت قرار دهيم، مى‏ بينيم از زمانى كه اين حكم را تغيير دادند، امنيت از مملكت ما رخت بر بسته، دزدى‏ هاى كوچك و بزرگ به قدرى فراوان شده كه شب و روز خفيه و آشكار مردم امنيت ندارند.
اولاً ايمان كه اصل و پايه هر چيزى است از ميان مردم برداشته شده كه هر بشرى با توجه به مبدأ و معاد و ترس از روز حساب، دست به عمل زشت و خيانت به مال مردم و دزدى نزنند.
ثانياً دزدها مطمئنند كه اگر به رشوه و دادن حق و حساب از مجازات درنرفتند، چند ماهى بيشتر در زندان نخواهند ماند؛ آن هم زندانى كه براى آنها به منزله مدرسه كار است؛ چون دزدها را كه در حبس مجرد نمى‏ برند، بلكه عده بسيارى از دزدها [كه] در يك سالن زندگانى مى ‏كنند، در تمام مدت حبس بی‏كار ننشسته، رموز و اسرار دزدى را به يك‏ديگر آموخته، وقتى از زندان خلاص شدند، دزد هنرمند و ورزيده ‏اى گرديده، باز به جان ملت مى‏ افتند.
بر فرض در تهران به واسطه مراقبت پليس نتوانند بمانند به ساير بلاد مى ‏روند. ايران نتوانستند عملى كنند، به ساير ممالك مى‏ روند؛ تغيير صورت و لباس مى‏ دهند و باعث بدبختى ملت‏ ها مى ‏شوند. چنان‏چه دزدهاى بين المللى بسيارند كه تمام ممالك دنيا از دست آنها عاجز و در پى آنها هستند و از گرفتن آنها عاجزند. ولى اگر به حكم آيه 38 سوره 5 (مائده) «وَ السّارِقُ وَ السّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما جَزاءً بِما كَسَبا نَكالاً مِنَ اللّه‏ِ»  قطع يد عملى مى شد [و] دست دزد را مى ‏بريدند، مانند سابق امنيت مالى برقرار مى‏ شد.
بريدن دست دزد اقلاً دو اثر نيكو در جامعه دارد:
يكى آن كه دزد بى ‏دست در هر كجاى دنيا برود، چون نشانى دارد، به دست بريده او نگاه كرده، او را مى ‏شناسند ولو به هر صورت و لباس درآيد، از او اجتناب مى ‏نمايند و ديگر احتياجى به پليس و پاسبان نيست كه او را تحت نظر بگيرند، بلكه تمام عملياتش تحت نظر افراد مردم است و از او كاملاً دورى مى‏ نمايند؛ به همين جهت زندگانى اجتماعى او در همه جا در خطر مى ‏افتد.
اثر ديگرى كه دارد آن كه اگر افراد ديگرى خيال چنين عمل زشتى داشته باشند، چون مى‏ دانند دست عزيزشان حتما قطع مى‏ شود و بعد از دو مرتبه تكرار عمل، حياتشان در معرض خطر [قرار مى‏ گيرد] و حكم اعدام درباره آنها جارى مى‏ گردد، قطعا به دنبال چنين عمل شنيع ننگينى نمى ‏روند. بالنتيجه مردم راحت [مى‏ گردند] و امنيت اجتماعى حاصل مى ‏شود، چنان كه در مملكت حجاز كه امروز اين حكم عملى مى‏ شود، دزدى ابدا وجود ندارد. ولى در سراسر ممالك اروپا و امريكا و غيره كه دست دزد را نمى‏ برند، دزدى ‏هاى علمى و غيرعلمى بسيار رواج دارد.
پس احكام اسلام عملى است، اجرا بنمايند تا نتيجه بگيرند. عمل نكردن به قوانين اسلام مايه بدبختى و بيچارگى است.
اسلام به ذات خود ندارد عيبى

هر عيب كه هست در مسلمانى ماست

اگر مسلمانان مانند بيماران خودسر، تنبل و تن ‏پرور و جاهل شدند، چه ربطى به اصل دين دارد؟ قرآن مجيد مردم را امر به كار نموده، امر به تدبير و تفكر و تعقل نموده. سعى و عمل يكى از دستورات مهمه دين مقدس اسلام است.
قانون مجرى مى ‏خواهد. در ازمنه سالفه اجراى قانون مى‏ كردند، عملى مى‏ شد، امروز هم بكنند عملى خواهد شد. چنان‏چه حجازى‏ ها عمل مى‏ نمايند و نتيجه مى‏ گيرند. اين خود حجتى است براى تخطئه ‏كنندگان دين كه بدانند قوانين دينى در هر دوره‏ اى اجرا شود، عملى مى‏ باشد.
بديهى است قانون براى مردم است نه مردم براى قانون. پس قانون را بايد عملى نمود و روى هواى نفس نبايد وضع قانون نمود، بلكه روى صلاح ظاهر و باطن مردم بايد قانون وضع شود و قانون‏گذارى كه بتواند به ظاهر و باطن و صورت و معناى مردم احاطه داشته باشد، جز ذات اقدس پروردگار نمى ‏باشد. پس قوانين الهى را كه روى صلاح مردم وضع شده، اجرا نمايند تا اثرات صالحه آن را ببينند.
مثلاً يكى از احكام مهمه اجتماعيه اسلاميه حليت بيع و شرا و حرمت ربا است. چنان‏چه در آيات چندى اين معنى را واضح مى‏ نمايد و صريحا مى ‏فرمايد: «وَ أَحَلَّ اللّه‏ُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا».(7)
چون ربا ايجاد تنبلى مى ‏نمايد و باعث تمركز سرمايه‏ ها در افراد معدود و سبب بيچارگى عامه مردم مى ‏باشد، حرام گرديده است.
آيا اگر دنياى جهل و نادانى، [و] ماديت معاملات ربوى را معمول داشتند و بنگاه‏ ها و مؤسسه‏ هاى ربوى ايجاد نمودند، مسلمانان هم كوركورانه بايد تقليد نمايند، به دليل آن كه مردم هواپرست سرمايه‏ دار پيروى از آنها نمودند؟
آيا عمليات يك دسته از مردمان مادى سرمايه‏ دار بايد سبب برطرف شدن حكم مسلم الهى و حليت ربا گردد، دولت‏ ها و ملت‏ ها عمل بنمايند تا نتيجه حاصل گردد؟(8)
مثلاً يكى از احكام حافظ اجتماع در اسلام، حكم حرمت مشروبات الكلى و منع مسكرات است كه مورد قبول عقل و نقل و طب و دانش است.
ولى چون اروپا آزادى مسكرات داده و مسلمانان شهوت‏ران هم روى نمودند (به عقيده و ميل آقاى كسروى) بايد اصل اين حكم عقلانى از ميان برود تا فساد اخلاق در جامعه زياد گردد دولت و ملت در زحمت جبران‏ ناپذير افتند (چنان‏چه افتاده‏ اند) بديهى است عندالعقلا جواب منفى است. ولى برانگيخته ‏اى كه خود معتاد به اين عمل بوده و مغز سرش فاسد و گنديده گرديده، هر اندازه دانا هم باشد، نمى‏ تواند پى به مضراتش ببرد.
و از همين قبيل است جميع احكام اسلام كه روى قواعد عقليه برقرار گرديده. بديهى است قواعد عقلانى برخلاف هواهاى نفسانى است و البته مردمان حيوان‏ صفت كه دم از عقل و خرد مى‏ زنند و از آثار آن بى‏ خبرند، نمى‏ توانند زير بار قواعد عقلانى واحكام الهى بروند، لذا آنها را عملى نمى ‏دانند. و حال آن كه يگانه قانونى كه روى قواعد عقل و خرد اسباب سعادت بشر است، قانون مقدس اسلام است و بس.
قطعاً اگر احكام اسلام مجرى داشت و اولياى امور محو ظواهر نمى‏ گرديدند و تحت تأثير غربى‏ ها قرار نمى‏ گرفتند و قوانين اسلام را طابق النعل بالنعل عملى مى‏ نمودند، مخصوصاً باب قصاص را در همه جا مورد عمل قرار مى‏ دادند، مى‏ ديدند چگونه امنيت قضايى و حيات اجتماعى برقرار مى ‏شد؛ چنان‏چه در آيه 179 سوره 2 (بقره) مى‏ فرمايد: «وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ» (9) چنان‏چه هشت‏صد سال تمام اولياى امور قوانين مقدسه اسلامى را مورد عمل قرار دادند، گوى سبقت را از همگان ربوده، سيادت بالاستقلال جهان از آن آنها بود و از زمانى كه تمدن غربى‏ ها آنها را تحت نفوذ خود قرار داد و محو زرق و برق ظاهر فريبنده گرديدند، سيادت و سعادت را از دست دادند.
آن‏چه گفتم من به قدر فهم توست

مردم اندر حسرت فهم درست

در اين جا حرف بسيار است؛ بگذارم و بگذرم. مى ‏ترسم، چنان‏چه جلو قلم را رها كنم و وارد مباحث علمى و عملى و اجتماعى اسلام گردم مانند مقدمه ابن‏ خلدون، طولانى و كتاب على‏ حده گردد و از وضع مقدمه ‏نويسى خارج. به همين مقدار كه طولانى شد ناچار و بى ‏اختيار بودم و از ارباب ذوق و خرد معذرت مى‏ خواهم.
ولى در خاتمه به برادران جوان عزيزم توصيه مى ‏نمايم خودتان را زود تسليم اشخاص ننماييد و هر كلامى را باور نكنيد و به دنبال هر صدا به خيال صدا نرويد. هركس راجع به دين مقدس اسلام و مذهب حقه تشيع حرفى زد و شبهه و اشكالى نمود، برويد از اهلش كه علما و مبلغين پاك مى ‏باشند، سؤال كنيد تا در چاه ضلالت نيفتيد. بازى‏گران و دين‏ سازان شما را فريب ندهند؛ زيرا آنها اشخاصى هستند كه مى‏ خواهند استقلال شما را متزلزل و در استعمار، بلكه استحمار بيگانگان وارد كنند. لذا سعى مى‏ كنند با جملات فريبنده، اباطيلى را به صورت حق جلوه دهند و شما را به دين و مذهب و علما و مبلغين و متدينين، بدبين نمايند، سنگ تفرقه در شما بيندازند و به نام اصلاح در دين و جلوگيرى از خرافات، شما را از اصل دين و مذهب دور نمايند و نتيجه خود را كه تفرقه و جدايى و بدبينى به يك‏ديگر است، بگيرند [و] اسباب حكومت وآقايى بيگانگان را فراهم نمايند؛ زيرا يگانه چيزى كه ما را از هر قوم و ملت به دور خود جمع مى ‏كند و دست اتحادمان را به هم مى‏ دهد، دين و مذهب است. اين قبيل اشخاص مى ‏خواهند از همين راه به نام دين و مذهب و اصلاح در دين و اتحاد مسلمين، مسلمانان را از هم جدا و سياست بيگانگان را بر گرد[ه] بيچارگان وارد نمايند.
«اى بسا ابليس آدم‏روى هست

پس به هر دستى نبايد داد دست»

آن قدر بدانيد كه ارباب اباطيل پيوسته بر اباطيل خود لباس حق مى ‏پوشانند تا جامعه را فريب داده، در دام بدبختى انداخته و زمينه را براى سياست‏مداران باطل، آماده ساخته و از سعادت و سيادت ابدى بازدارند. مردمان فهميده و بيدار بايد با حربه عقل و علم و منطق، پرده اباطيل را پاره نموده و خود را از منجلاب ضلالت و گم‏راهى نجات بدهند.
«من آن‏چه شرط بلاغست با تو مى ‏گويم

تو خواه از سخنم پند گير و خواه ملال»

در خاتمه به مقتضاى كلام معجز نظام رسول ‏اللّه‏ صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله كه فرمود: من لم يشكرالمخلوق لم يشكر الخالق (10)، بر داعى مسكين علم و عمل فرض و واجب بود كه از آقايان دوستان و فضلا و دانش‏مندان و محبين خاندان رسالت و اهل ‏بيت طهارت عليهم‏ السلام و موالى خود كه در تهيه وسايل مادى اين كتاب (ولايت) سعى بليغ و كمك شايانى نمودند، ياد نمود و هر يك را به فراخور حال و لياقت و استعداد، مدح و ثنا نمايم تا اقلّ شكرانه عمل را به جاى آورده باشم، ولى متأسفانه چون اشخاصى پاك و بى ‏آلايش و مايل به خودنمايى نبودند، از داعى درخواست نمودند، بلكه جداً امر فرمودند كه نام آن بزرگ‏واران برده نشود چه آن كه معامله با مقام ارج‏مند صاحب ولايت نمودند فلذا تقاضاى عوض جز از ذات ذوالجلال حق توسط مولانا و مولى ‏الكونين ـ صلوات‏ اللّه‏ عليه ـ نداشتند.
ناچار دست نياز به درگار خالق بى‏ نياز برداشته و از كرم بلاانتهاى كريم عليم مسئلت مى ‏نمايم كه توفيق سعادت جاودانى به آنان عنايت [فرمايد] و به اعطاى خير و بركت و عوض در دنيا، به توفيقات و تأييدات شايسته وكرامت ازلى خود موفق و مؤيد [بدارد] و در آخرت با خاندان رسالت و اهل‏بيت طهارت عليهم ‏السلام محشور [فرمايد] و نام نيكشان را الى ‏الابد باقى و پايدار و بر اين شيوه مرضيه مستدام بدارد و اين عمل را از آنان قبول [فرمايد] و ذخيره و سرمايه ابدى اخروى قرار دهد ـ يرحم اللّه‏ عبداً قال آمينا.
وانا العبد الفاني محمد الموسوي سلطان الواعظين الشيرازى
*************************
1-به درستى كه على بن ابى‏ طالب عليه‏ السلام اولا به تصرف بر هر مؤمن و مؤمنه است. آن گاه فرمود به على عليه ‏السلام تو از منى و من از تو؛ جنگ مى ‏كنى بر تأويل قرآن هم‏چنانى كه من جنگ كردم بر تنزيل (قرآن) و تو از من به منزله هارونى از موسى و من در سلم و سلامتم با كسى كه با تو از در سلم و سلامت باشد و در جنگم با كسى كه با تو در جنگ است و تويى عروة ‏الوثقى و تويى بيان ‏كننده هر چيزى كه مشتبه مى شود بر آنها بعد از من و تويى امام و ولى هر مؤمن و مؤمنه بعد از من (اين كلمه بعدى كه در بسيارى از اخبار رسيده براى اهل بصيرت و انصاف واضح مى ‏نمايد كه كلمه مولا به معناى اولا به تصرف است نه به معناى محب و ناصر كه اهل ‏تسنن گمان نموده ‏اند و اگر به معناى محب و ناصر بود جمله بعدى معنى نداشت؛ زيرا دوستى على و نصرت او در حيات و ممات پيغمبر بايستى عملى باشد نه فقط بعد از پيغمبر صلى ‏الله ‏عليه‏ و‏ آله او را دوست بدارند و يارى بنمايند. پس كلمه مولا به معناى اولا به تصرف است كه در زمان حيات رسول ‏اللّه‏ صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله خود اولا به تصرف است و بعد از وفات آن حضرت اين مقام مقدس را على عليه ‏السلام واجد است).
و درباره تو نازل گرديده (آيه 3 سوره 9، توبه) يعنى ندايى است از خدا و رسول سوى مردم روز حج اكبر (اشاره است به بردن على عليه ‏السلام آيات اول سوره برائت را و قرائت نمودن بر اهل مكه) و تويى عمل‏ كننده به سنت من و برطرف‏ كننده بدعت ‏ها از امت من و من اول كسى بودم كه بدعت ‏ها را برطرف نمودم و تو با منى در بهشت و اول كسى كه وارد بهشت مى ‏شود من و تو و حسن و حسين و فاطمه عليهم‏ السلام هستيم و خداوند وحى نمود كه فضيلت و مقام تو را خبر دهم؛ پس برخاستم بين مردم (در روز غدير) و رسانيدم به آنها آن‏چه را كه خداوند به من امر نموده بود. تبليغ او را اين است (معنى) فرموده حق‏ تعالى كه: اى پيغمبر و رسول (مكرم) برسان (به مردم) چيزى را كه نازل گرديده به تو از جانب خدا تا آخر آيه شريفه (ينابيع ‏المودة، ج 3، ص 277).
2-يا على! بپرهيز از كينه‏ هايى كه در سينه ‏ها پنهان است و ظاهر نمى‏ كنند آن را مگر بعد از مردن من. آنها كسانى هستند كه لعنت مى‏ كند آنها را خدا و هر لعنت‏ كننده! پس گريه كرد پيغمبر و فرمود كه جبرئيل مرا خبر داده است كه آنها ظلم مى ‏كنند به على و اهل ‏بيت من و اين ظلم باقى مى‏ ماند تا آن كه قيام نمايد قائم آل محمد و بلند شود سخن آنها و اجتماع نمايند امت من بر دوستى آنها و دشمن آنها كم باشند و كاره و بى‏ ميل به آنها ذليل باشند و زياد شود مدح ‏كنندگان آنها و آن در زمانى خواهد بود كه شهرها تغيير پيدا مى ‏نمايد و مردم ضعيف گردند و از فرج ظهور مأيوس شوند. پس در آن وقت ظاهر مى‏ گردد قائم مهدى از فرزندان من و قيام مى ‏نمايد و ظاهر مى ‏كند خداوند به آل محمد عليهم‏ السلام حق را و به شمشيرهاى آنها باطل را از ميان مى‏ برد و مردم چه با كمال رغبت و ميل و چه با خوف و ترس تبعيت مى ‏نمايند آنها را. پس از آن فرمود: «اى گروه مردم بشارت باد شما را به فرج. پس به درستى كه وعده خداوند حق است و رد نمى‏ شود قضاى او و اوست حكيم و داناى آگاه. به درستى كه فتح خداوند نزديك است.» ينابیع ‏المودة، ج 3، ص 279.
3-فرائدالسمطين، ج 4، ص 332، ح 562.
4-كسى كه منكر خروج حضرت مهدى باشد، محققا كافر است به آن‏چه نازل گرديده بر محمد صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله ينابيع ‏المودة، ج 3، ص 295.
5-روشن است كه منظور مؤلف محترم از قانون‏ هاى حاكم بر كشور عربستان همان برداشت‏ هاى صرف علماى آن‏ها از قرآن، بدون بهره ‏گيرى از تعاليم ارزشمند اهل بيت عليهم ‏السلام است و آن‏ها بر خلاف كلام گوهربار رسول خدا  صلى‏ الله ‏عليه‏ و‏ آله در حديث ثقلين كه قرآن و اهل بيت را در امانت آن حضرت شمرده شده است كه مسلمانان با تمسك به هر دوى آن‏ها به سعادت خواهند رسيد، ليكن وهابيان فقط با تمسك به ظاهر قرآن در پى تبيين مسائل اسلام و قوانين آن هستند!!
6-دست مرد و زن دزد را به كيفر اعمالشان كه آن خيانت به مال مردم است ببريد، اين عقوبتى است كه خدا بر آنان مقرر داشته.
7-حلال نموده خداوند بيع را و حرام نموده ربا را. سوره بقره، آيه 275.
8-در اين موقع كه چاپ دوم كتاب را مشغوليم، به مناسبت مطلب فوق لازم دانستم پيش‏آمد جديدى را يادآور شوم كه چند ماه قبل، ملك‏ سعود پادشاه حجاز به مناسبت دعوت رئيس‏ جمهور امريكا رسما مسافرتى به آن مملكت نمود. تمام جرايد دنيا نوشتند و راديوها گفتند كه رئيس ‏جمهور امريكا پيشنهاد كرد كه دولت امريكا به شما وام مى ‏دهد و در مدت طولانى با سودش مستهلك مى‏ نمايد. ملك سعود گفت: «از قبول اين وام معذورم چون معاملات ربوى در دين اسلام حرام است.»
اين عمل و گفتار پادشاه حجاز سبب شد وام دادن بدون سود. «فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ»؛ پس قوانين اسلام قابل عمل واجرا مى ‏باشد.
9-اى صاحبان عقل و خرد! حكم قصاص براى حيات شماست.
10-كسى كه شكرانه محبت‏ هاى مخلوق را به جاى نياورد، شكرانه حق را به جاى نياورده. (اعيان ‏الشيعه، ج 4، ص 440).

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page