باز هم بيان حقيقت در تعيين خلافت

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

داعى: اولاً ما نگفتيم كه آراى صحابه و اجماع آنها مورد احترام نمى ‏باشد. فرقى كه ما با شما داريم، اين است كه شما به نام صحابى كه رسيديد، ولو هر منافقى باشد، اگر چه ابوهريره ‏اى كه خليفه عمر او را تازيانه مى ‏زند و كذابش مى ‏خواند، زانوى تسليم بر زمين مى‏ گذاريد، ولى ما اين‏ طور نيستيم. آن صحابى در نزد ما اهميت دارد و قدمش را بر چشم مى ‏گذاريم كه به شرايط مصاحبت رسول‏ اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله عمل نموده، تابع هوا و هوس نگرديده و مطيع بلاشرط به اوامر خدا و پيغمبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله تا آخر عمر بوده.
ثانيا ما با دلايل محسوسه بر شما ثابت نموديم كه در سقيفه و روز بيعت براى خليفه ابى ‏بكر، اجماعى واقع نشده كه به رأى اجماع امت، ابى ‏بكر به خلافت تعيين گردد. اگر جواب حسابى بر ردِّ عرايض داعى داريد بفرماييد تا آقايان حاضرين در مجلس قضاوت به حق كنند و بنده هم در مقابل آراى اجماع سر تسليم فرود آورم. اگر شما در كتب اخبار خود نشان داديد كه در سقيفه تمام امت يا لااقل به عقيده شما تمام عقلاى قوم جمع شدند و به اجماع رأى دادند كه بايد ابى ‏بكر خليفه شود، ما تسليم مى ‏شويم.
و اگر جز دو نفر (عمر و ابوعبيده) و عده ‏اى از قبيله اوس، نظر به مخالفت و عداوت سابقه‏ دار با قبيله خزرج، ديگران بيعت نكردند، تصديق نماييد كه ما بى ‏راهه نمى ‏رويم.
ثالثا انتقاد ما به اين جمله اين است كه عقلاى عالم را به قضاوت مى ‏پذيريم كه آيا سه نفر صحابى مى ‏توانند زمام امور ملتى را به دست گرفته، ميان خودشان با تعارف (يا به قول عوام ايرانى ‏ها) جنگ زرگرى، دو نفر با يك نفر بيعت نموده و بعد مردم را با تهديد و شمشير و آتش و اهانت، مرعوب و مجبور نمايند به تسليم نقشه آنها؟ قطعا جواب منفى است.
باز تكرار مطلب نموده، عرض مى ‏نمايم كه ايراد ما به اين است كه آن روز وقتى آن سه نفر (ابى ‏بكر و عمر و ابوعبيده جراح) به سقيفه رفتند، ديدند صحبت از خلافت است. چرا استمداد از رجال قوم و عقلا و كبار از صحابه كه عده ‏اى در منزل پيغمبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله و جمعى در اردوى اسامه بودند، ننمودند.
شيخ : ما مى ‏گوييم غفلتى شده يا نشده، در آن روز حاضر نبوديم [كه] ببينيم آنها در چه محظورى گير كرده بودند، ولى امروز كه در مقابل عمل واقع شده قرار گرفتيم، ولو به مرور هم اجماع واقع شده باشد، نبايد در مقابل آن اجماع ايستادگى نماييم؛ بلكه بايد سر تعظيم در مقابل آنها خم نموده، راهى كه آنها رفتند برويم.
داعى : به ‏به به استدلال شما! آفرين به فكر و عقيده شما كه مى‏ خواهيد تحميل كنيد كه دين مقدس اسلام، دين كوركورانه مى‏باشد كه اگر هر دو سه نفرى در يك‏جا جمع شدند [و] رأى و نظرى دادند و عده ‏اى هم اطراف آنها را گرفتند و هوچى‏ گرى كردند، ساير مسلمين چون در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتند، كوركورانه تسليم گردند! اين است معناى دين پاك خاتميت كه صريحا در آيه 17 و 18 سوره 39 (زمر) مى‏ فرمايد:
«فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ».(1)
و حال آن كه دين مقدس اسلام دين تحقيقى است نه تقليدى، آن هم تقليد از ابوعبيده (قبركن) معروف به جراح. رسول اكرم صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله خود راه را به روى ما باز كرده و به ما نشان داده كه هرگاه امت دو دسته شدند، ما در كدام يك از آن دو دسته وارد شويم تا نجات يابيم. مى ‏فرماييد به چه دليل ما بايد پيرو اميرالمؤمنين عليه ‏السلام باشيم؟ جوابش آشكار است؛ به دليل آيات قرآنيه و احاديث متقنه مندرجه در كتب معتبره خودتان.
از جمله روايات و نصوص وارده كه امت مجبورند در حوادث و انقلابات پيرو على عليه ‏السلام باشند حديث معروف عمارياسر است كه اكابر علماى شما از قبيل حافظ ابى ‏نعيم اصفهانى در حليه (2) و محمد بن طلحه شافعى در مطالب ‏السؤول (3) و بلاذرى در تاريخ (4) خود و شيخ سليمان بلخى حنفى در باب 43 ينابيع ‏المودة (5) از حموينى و ميرسيد على همدانى شافعى در مودة پنجم از موده ‏القربى (6) و ديلمى در فردوس و ديگران از موثقين علماى شما حديث مفصلى از ابوايوب انصارى نقل نموده‏ اند كه وقت مجلس اقتضاى ذكر تمام آن حديث را ندارد، ولى خلاصه نتيجه آن حديث اين است كه وقتى سؤال نمودند از ابوايوب (بلكه اعتراض نمودند به او) كه چرا رفتى به طرف على بن ابى ‏طالب عليه ‏السلام (و با ابى‏ بكر بيعت ننمودى؟ در جواب گفت: «روزى خدمت پيغمبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله بوديم؛ عمار ياسر وارد شد [و] از آن حضرت سؤالى نمود. حضرت ضمن صحبت فرمود: يا عمار ان سلك الناس كلهم واديا وسلك علىّ واديا فاسلك وادى علىّ وخلّ عن الناس؛ يا عمار علىّ لا يردك عن هدى ولا يدلك على ردى؛ يا عمار طاعة على طاعتى وطاعتى طاعة اللّه‏.» (7)
آيا سزوار بود با اين نصوص ظاهره و اوامر وارده كه در كتب معتبره خودتان ضبط است با مخالفت صريحى كه على عليه ‏السلام با خلافت ابى ‏بكر كرد، ولو ساير امت از بنى ‏هاشم و بنى ‏اميه و كبار صحابه و عقلاى قوم از مهاجر و انصار هم با او همراه نبودند (با آن كه همراه بودند) راه على را بگذارند و پيروى از راه‏نماى ديگرى بنمايند. لااقل مى ‏خواستند آن‏قدر صبر نمايند تا على بيايد و رأى و نظر او را بگيرند؟
(صداى مؤذن اعلام نماز عشا نمود. آقايان برخاستند براى اداى فريضه. پس از ختم نماز و صرف چاى آقاى حافظ افتتاح كلام نمودند).
حافظ : صاحب! شما ضمن بياناتتان دو كلام عجيب فرموديد: اولاً مكرر مى ‏فرماييد ابوعبيده قبركن. از كجا معلوم شود كه اين مرد محترم قبركن بوده است.
ثانيا فرموديد كه على عليه ‏السلام و بنى ‏هاشم و اصحاب در بيعت وارد نشدند و مخالفت هم نمودند؛ در صورتى كه جميع ارباب حديث و تاريخ نوشته ‏اند كه على عليه ‏السلام و بنى‏ هاشم و اصحاب همگى بيعت نمودند.
داعى: گويا آقايان در نوشتجات علماى خود هم دقيق نمى ‏شوند.
اولاً راجع‏ به اين كه ابوعبيده قبركن بوده، ما نگفتيم، در كتب خودتان ثبت است؛ مراجعه نماييد به البداية و النهاية (8) تأليف ابن ‏كثير شامى كه در باب دفن رسول‏ اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله نوشته كه چون ابوعبيده جراح مانند قبرهاى اهل مكه حفر مى ‏كرد، لذا جناب عباس يكى را به دنبال ابى ‏طلحه، قبركن مدينه فرستاد و يكى را هم در پى ابوعبيده فرستاد تا تهيه قبر رسول اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله را بنمايند.
ثانيا فرموديد كه على عليه ‏السلام و بنى‏ هاشم و اصحاب همگى بيعت نمودند. بلى شما كلمه بيعت نمودند را مى ‏خوانيد، اما تعمق در حقيقت نمى ‏نماييد كه چه وقت بيعت نمودند و چگونه نمودند جميع علماى حديث و بزرگان از مورخين خودتان نوشته‏ اند كه على عليه ‏السلام و بنى ‏هاشم (ظاهرا) بيعت نمودند، ولى بعد از شش ماه، آن هم به جبر و فشار و تهديد به شمشير و قتل و اهانت ‏هاى بسيارى كه به آن بزرگ‏وار نمودند و محروميت ‏هايى كه براى آن فراهم ساختند.
حافظ : از مثل شما شخص شريفى بعيد است كه تفوه كنيد به كلمات و عقايد عوام شيعه كه مى ‏گويند: على را جبرا كشيدند و بردند و تهديد به قتلش نمودند و حال آن كه آن جناب همان روزهاى اول با كمال ميل و رغبت تسليم به خلافت ابى ‏بكر گرديد.
*************************
1-«اى رسول» به لطف و رحمت من بشارت آر آن بندگانى كه چون سخن بشوند، پس متابعت كنند نيكوتر آن را يعنى تحقيق كنند نه كوركورانه نه به راه غيرمعلوم بروند.
2-حليه‏ الاولياء، ج 1، ص 65.
3-مطالب ‏السؤول، ج 1، ص 121.
4-فتوح‏ البلدان، ج 2، ص 22 ـ 23.
5-ينابيع‏ المودة، ج 2، ص 286.
6-موده‏ القربى، ص 18.
7-اى عمار، اگر تمام مردم به راهى مى‏ روند و على عليه ‏السلام تنها راه ديگر، پس به راهى برو كه على عليه ‏السلام مى‏ رود و بى ‏نياز شو از همه مردم؛ اى عمار، على عليه ‏السلام تو را از هدايت برنگرداند و دلالت بر هلاكت ننمايد؛ اى عمار اطاعت على عليه ‏السلام اطاعت من است و اطاعت من اطاعت خداست.
8-البداية والنهاية، ج 5، ص 287.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page