دوازده دليل بر اين كه على را با زور شمشير به مسجد بردند

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

داعى : 1. ابوجعفر بلاذرى احمدبن ‏يحيى ‏بن‏ جابر البغدادى متوفاى سال 279 قمرى كه از موثقين، محدثين و مورخين معروف شما مى‏ باشد، در تاريخ (1) خود روايت نموده كه چون ابوبكر، على عليه‏ السلام را براى بيعت طلبيد و قبول نكرد، عمر را فرستاد آتشى آورد كه خانه را بسوزاند، حضرت فاطمه عليهاالسلام بر در خانه او را ملاقات كرد، فرمود: «اى پسر خطاب، آمده ‏اى خانه را بر من بسوزانى.» گفت: «آرى اين عمل قوى‏ تر است در آن‏چه پدرت آورده.»
2. عزالدين بن ‏ابى‏ الحديد معتزلى (2) و محمد بن جرير طبرى (3) كه معتمدترين مورخين شما هستند، روايت كرده‏ اند كه عمر با اسيد بن‏ خضير و سلمه‏ بن‏ اسلم و جماعتى به در خانه على رفتند. عمر گفت: «بيرون آييد والا خانه را بر شما مى ‏سوزانم.»
3. ابن‏ خزابه در كتاب غرر از زيد بن ‏اسلم روايت كرده كه گفت: «من از آنها بودم كه با عمر هيزم برداشتم و به در خانه فاطمه عليهاالسلام برديم، در وقتى كه على عليه‏ السلام و اصحابش از بيعت ابا نمودند. عمر به فاطمه عليهاالسلام گفت: «بيرون كن هر كه در اين خانه است والا خانه و هر كه در خانه است، مى‏ سوزانم.» در آن وقت على و حسنين و فاطمه عليهم‏السلام و جماعتى از صحابه و بنى‏ هاشم در آن خانه بودند. فاطمه عليهاالسلام فرمود: «آيا خانه را بر من و فرزندانم مى‏ سوزانى؟» گفت: «بلى واللّه‏ تا بيرون آيند و بيعت كنند با خليفه پيغمبر.»
4. ابن‏ عبدربه كه از مشاهير علماى شماست در عقدالفريد (4) نوشته كه على عليه‏ السلام و عباس در خانه فاطمه نشسته بودند. ابى ‏بكر به عمر گفت: «برو اين ها را بياور. اگر ابا كنند از آمدن، با ايشان قتال كن!» پس عمر آتشى برداشت و آمد كه خانه را بسوزاند. فاطمه عليهاالسلام بر در خانه آمده فرمود: «اى پسر خطاب، آمده ‏اى كه خانه ما را بسوزانى؟» گفت: بلى ـ الخ.
5. ابن ‏ابى‏ الحديد معتزلى در شرح نهج‏ البلاغه (5) از كتاب سقيفه جوهرى، قضيه سقيفه بنى ‏ساعده را مبسوطا نقل نموده تا آن‏جا كه گويد: بنى‏ هاشم در خانه على عليه‏ السلام جمع شدند و زبير با ايشان بود؛ زيرا خود را از بنى‏ هاشم مى‏ شمرد (حضرت اميرالمؤمنين عليه‏ السلام مى‏ فرمود: «زبير هميشه با ما بود تا آن كه پسرهايش بزرگ شدند و او را از ما برگرداندند»، پس عمر با گروهى رفتند به سوى خانه حضرت فاطمه عليهاالسلام با اسيد و سلمة و گفت: «بيرون بياييد و بيعت كنيد.» ايشان امتناع نمودند. زبير شمشير كشيد [و] بيرون آمد عمر گفت: «اين سگ را بگيريد.» سلمة بن اسلم شمشيرش را گرفت و بر ديوار زد. آن‏گاه على عليه‏ السلام را به جبر و عنف كشيدند به سوى ابى بكر. بنى‏ هاشم هم با او مى‏ آمدند و ناظر بودند بر او كه چه مى‏ كنند. على عليه‏ السلام مى ‏گفت: «من بنده خدا و برادر رسول او هستم» و كسى اعتنا به گفتار او نمى ‏كرد تا او را به نزد ابى ‏بكر بردند. گفت: «بيعت كن!» حضرت فرمود: «من اَحَقَّم به اين مقام و با شما بيعت نمى‏ كنم شما اولا هستيد كه با من بيعت كنيد. شما اين امر را از انصار گرفتيد به سبب قرابت با رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله و من نيز با همان حجت بر شما احتجاج مى‏ كنم. پس شما انصاف دهيد! اگر از خدا مى‏ ترسيد، به حق ما اعتراف كنيد؛ چنان‏چه انصار در حق شما انصاف كردند والا معترف شويد كه دانسته بر من ستم مى ‏كنيد.»
عمر گفت: «هرگز از تو دست برنمى ‏داريم تا بيعت كنى.» حضرت فرمودند: «خوب با يك‏ديگر ساخته ‏ايد. امروز تو براى او كار مى‏ كنى كه فردا او به تو برگرداند (اين مقام را). به خدا سوگند قبول نمى‏ كنم سخن تو را و با او بيعت نمى ‏كنم چون او بايد با من بيعت نمايد!»
آن‏گاه روى به مردم نمود فرمود: «اى گروه مهاجران، از خدا بترسيد [و] سلطه و سلطنت محمدى را از خانواده او كه خدا قرار داده، بيرون نبريد و دفع مكنيد اهل او را از مقام و حق او به خدا قسم ما اهل‏ بيت احقيم به اين امر از شما! تا در ميان ما كسى باشد كه عالم به كتاب خدا و سنت رسول صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله و فقيه در دين باشد. به خدا قسم! اينها تمام در ما هست. پس متابعت و پيروى از نفس خود مكنيد كه از حق دور مى ‏شويد.»
آن‏گاه على عليه‏ السلام بيعت نكرده، به خانه برگشت و ملازم خانه شد تا حضرت فاطمه عليهاالسلام از دنيا رفت [و] ناچار بيعت كرد.
6. ابو محمد عبداللّه‏ بن مسلم بن قتيبة بن عمرو الباهلى‏ الدينورى كه از اكابر علماى خودتان است و مدت‏ ها در شهر دينور قاضى رسمى بوده و در سال 276 قمرى وفات نموده در كتاب معروف خود تاريخ‏ الخلفاء الراشدين و دولت بنى‏ اميه معروف به الامامة والسياسة (6) قضيه سقيفه را مفصلاً شرح مى ‏دهد و ابتدا مى‏ كند مطلب را به اين عبارت: ان ابابكر ـ رضى ‏اللّه‏ عنه ـ تفقد قوما تخلفوا عن بيعته عند على ـ كرم ‏اللّه‏ وجهه ـ فبعث اليهم عمر فجاء فناداهم وهم فى دار على فأبوا ان يخرجوا فدعا بالحطب وقال والذى نفس عمر بيده لتخرجن او لاحرقنها على من فيها. فقيل له يا اباحفص ان فيها فاطمة. فقال وان فخرجوا فبايعوا الا عليا ـ الخ.
خلاصه كلام آن كه چون ابى ‏بكر باخبر شد كه جمعى از امت تخلف نموده ‏اند از بيعت او [و] در خانه على عليه‏ السلام جمع شده‏ اند، پس عمر را به سوى آنها فرستاد. عمر آمد بر در خانه على عليه‏ السلام آنها را طلب نمود براى بيعت ابا كردند. [آنها] از بيرون آمدن. عمر هيزم طلبيد و گفت: «به آن خدايى كه جان عمر در قبضه قدرت اوست! يا بيرون بياييد يا خانه را با هركس در آن خانه است، مى‏ سوزانم!» مردم گفتند: «يا اباحفص (كنيه عمر بود)، فاطمه عليهاالسلام در اين خانه است.» گفت: «هرچند كه او باشد مى‏ سوزانم.» پس همه بيرون آمدند و بيعت كردند، مگر على عليه‏ السلام كه گفت: «سوگند ياد كرده ‏ام تا قرآن را جمع‏ آورى نكنم، بيرون نيايم و لباس دربر ننمايم.» عمر قبول نكرد ولى ناله فاطمه عليهاالسلام و توبيخ نمودن آنها سبب شد كه عمر برگشت نزد ابى ‏بكر و تحريك كرد او را براى بيعت گرفتن از آن حضرت. ابى ‏بكر چند مرتبه قنفذ را فرستاد به طلب آن حضرت و جواب يأس شنيد. عاقبت عمر با جماعتى رفت به در خانه فاطمه عليهاالسلام و دق‏ الباب نمود، فاطمه عليهاالسلام كه صداى آنها را شنيد، به صداى بلند ندا در داد: لا ابت يا رسول‏ اللّه‏ ماذا لقينا بعدك من ابن‏ الخطاب وابن ابى‏ قحافة.
خلاصه معنا آن كه »بابا يا رسول ‏اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله، بعد از تو چه به ما مى‏ رسد از عمر بن الخطاب و ابى ‏بكر بن ابى‏ قحافه و چگونه با ما ملاقات نمودند.»
همين كه مردم صداى گريه و ناله فاطمه را شنيدند، برگشتند در حالتى كه اشك‏ ها جارى و جگرها سوخته [بود]، ولى عمر با عده ‏اى ماندند تا على عليه‏ السلام را جبرا از خانه بيرون آورده، نزد ابى ‏بكر بردند و به آن حضرت عرض كردند: «بيعت بنما با ابى ‏بكر.» حضرت فرمود: «اگر بيعت نكنم چه خواهيد كرد؟» قالوا اذا واللّه‏ الذى لا اله الا هو نضرب عنقك گفتند: «به خدا قسم گردنت را مى‏ زنيم!» على عليه‏ السلام فرمود: «پس بنده خدا و برادر رسول او را خواهيد كشت.» عمر گفت: «تو برادر رسول خدا نيستى.» ابوبكر در مقابل تمام اين حوادث و گفتار ساكت بود و هيچ نمى‏ گفت. عمر به ابى‏ بكر گفت: «آيا به امر تو اين كارها را نمى‏ كنيم.» ابى ‏بكر گفت: «مادامى كه فاطمه هست، او را اكراه نمى‏ نماييم.»
اميرالمؤمنين عليه‏ السلام خود را به قبر رسول‏ اللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله رسانيد [و] با گريه و ناله عرض كرد به پيغمبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله آن‏چه را كه هارون به برادرش موسى گفت و خداوند در قرآن خبر داده «ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي».(7)
شرح قضيه را مفصل نقل نموده تا آن‏جا كه گويد: على عليه‏ السلام بيعت نكرده به منزل برگشت و بعدها ابوبكر و عمر رفتند به منزل فاطمه عليهاالسلام كه استرضاى خاطر او را فراهم نمايند. فرمود: «خدا را شاهد مى‏ گيرم شما دو نفر مرا اذيت نموديد در هر نمازى شما را نفرين مى‏ كنم تا پدرم را ببينم و از شما شكايت نمايم» ـ انتهى.
*************************
1-فتوح ‏البلدان، ج 2، ص 22.
2-شرح نهج‏ البلاغه، ج 2، ص 45 و 56.
3-تاريخ طبرى، ج 3، ص 202.
4-عقدالفريد، ج 3، ص 202.
5-شرح نهج ‏البلاغه، ج 2، ص 272.
6-الامامة والسياسة، ج 1، ص 12 ـ 16.
7-[اى] پسر مادرم! مردم مرا ضعيف نمودند و خواستند مرا بكشند. سوره اعراف، آيه 150.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page