بايد منصفانه قضاوت نمود

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

شما را به خدا آقايان، انصاف دهيد معناى اجماع همين است كه اصحاب پيغمبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله را با ضرب و اهانت و زور و خوف و تهديد به قتل و آتش زدن خانه، براى بيعت ببرند و نامش را اجماع بگذارند؟!
اگر آقايان باانصاف قدرى دقيق و از عادت بركنار شويد، مى‏ بينيد كه بازى آن روز هم مثل و مانند امروز بوده است كه نظايرش بسيار ديده مى‏ شود كه عده‏ اى اطراف يك نفر را گرفته و با هو و جنجال او را به مقام رياست يا سلطنت مى‏ رسانند؛ بعد مى‏ گويند ملت او را به اين مقام برگزيدند.
آن روز هم عده ‏اى بازیگر به دور هم جمع شده يك نفر را انتخاب نمودند، بعد بقيه مردم را با هو و جنجال و اهانت و تهديد به آتش و سوزانيدن و شمشير كشيدن و تخويف نمودن براى بيعت، حاضر نمودند كه امشب آقايان اسمش را بگذاريد اجماع و اين حربه كند را دليل بر حقانيت خود بگيريد.
و عجب آن كه به ما هم مى‏ گوييد، كور و كر شويد و نافهم گرديد به تاريخ گذشته [و] ابدا توجه نكنيد و تحقيق در دين ننماييد و هرچه كردند همه را نيك بدانيد و كوركورانه تصديق نماييد كه اجماع واقع شده و خلافت حقى بوده كه به طريق اجماع معين گرديده است!!
به خدا قسم! اگر آقايان با نظر بى‏ طرفى و انصاف و ذره ‏بينى بنگريد، خواهيد تصديق نمود كه دسته ‏بندى و حزب ‏بازى آنها در آن روز، سياسى بوده، نه طريقه جامعه شيعه كه مطابق دستور رسول اكرم صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله اطراف عترت طاهره آن حضرت اجتماع نموده و گفتند: «چون پيغمبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله خود فرموده به قرآن و عترت من متمسك شويد، ما هم اطاعت نموده از آنها جدا نمى ‏شويم و اطاعت آنها را مى‏ نماييم لاغير.»
7. احمد بن عبدالعزيز جوهرى كه از ثقات علماى شماست، بنابر آن‏چه ابن ‏ابى‏ الحديد توثيق نموده به اين عبارت: هو عالم محدث كثير الادب ثقة ورع اثنى عليه المحدثون ورووا عنه مصنفاته.(1) در كتاب سقيفه (2) آورده، چنان‏چه ابن‏ ابى‏ الحديد معتزلى مذكور هم در شرح نهج ‏البلاغه (3) از او نقل نموده مسند از ابى‏ الاسود كه گفت: «جمعى از اصحاب و رجال مهاجرين غضب كردند در بيعت ابى ‏بكر كه چرا با آنها مشورت نشده و نيز على عليه‏ السلام و زبير هم غضب نموده و از بيعت بركنار شده و وارد خانه فاطمه عليهاالسلام شدند، آن‏گاه عمر با اسيد بن خضير و سلمة بن سلامة بن قريش (كه هر دو از بنى‏ عبدالاشهل بودند) و گروهى از مردم، هجوم آوردند به منزل فاطمه عليهاالسلام هرچند فاطمه عليهاالسلام ناله زد و آنها را قسم داد، فايده نكرد. شمشير على عليه‏ السلام و زبير را گرفتند و به ديوار زدند و شكستند و آنها را به جبر و عنف كشيدند و به مسجد بردند براى بيعت!»
8. و نيز جوهرى از مسلمة بن عبدالرحمن روايت كرده كه چون ابى‏ بكر بالاى منبر نشست و شنيد كه على عليه‏ السلام و زبير و جمعى از بنى‏ هاشم در خانه فاطمه عليه‏ السلام جمع شده‏ اند، عمر را فرستاد كه آنها را بياورند. عمر رفت در خانه فاطمه عليهاالسلام، فرياد زد: «بيرون بياييد والا به حق خدا خانه را با شما مى ‏سوزانم.»
9. و نيز جوهرى (4) بنابر آن‏چه ابن‏ ابى‏ الحديد در شرح نهج ‏البلاغه (5) مسندا از شعبى روايت نموده كه وقتى ابى‏ بكر شنيد اجتماع بنى‏ هاشم را در خانه على عليه‏ السلام، به عمر گفت: «خالد كجاست؟» گفت: «حاضر است.» ابوبكر گفت: «هر دو برويد على عليه‏ السلام و زبير را بيرون آوريد تا بيعت كنند.» پس عمر داخل خانه فاطمه عليهاالسلام شد و خالد بر در خانه ايستاد. عمر به زبير گفت: «اين شمشير چيست؟» گفت: «اين را مهيا كرده‏ ام براى بيعت على عليه‏ السلام» گرفت شمشير زبير را كشيد و زد بر سنگى كه در خانه بود و شكست. آن‏گاه دست زبير را گرفت و برخيزانيد و بيرون آورد و به دست خالد داد [و] برگشت ميان خانه و در خانه، جميعت زيادى بودند مانند مقداد و جميع بنى‏ هاشم. به على عليه‏ السلام گفت: «برخيز برويم با ابى‏ بكر بيعت كن.» حضرت امتناع نمود. دست حضرت را گرفت و كشيد و به دست خالد داد و با خالد جمعيت بسيارى بودند كه ابى ‏بكر به مدد فرستاده بود. خالد و عمر هجوم آورده آن حضرت را به عنف و جبر شديد مى ‏كشيدند. تمام كوچه‏ ها را مردم پر كرده و تماشا مى‏ نمودند حضرت فاطمه عليهاالسلام وقتى عمليات عمر را ديد با زنان بسيار از بنى‏ هاشم و غير ايشان (كه جهت تسليت فاطمه جمع شده بودند) بيرون آمدند و صداى فرياد و ولوله و شيون آنها بلند بود تا در حجره حضرت فاطمه عليهاالسلام ندا كرد و به ابى‏ بكر فرمود: «خوش زود غارت آورديد بر خانه اهل‏ بيت رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله به خدا قسم است كه با عمر حرف نخواهم زد تا خدا را ملاقات نمايم.» (به قسم و عهد خود باقى و وفا نمود و با آنها تكلم ننمود تا از دنيا رفت)؛ چنان‏چه بخارى (6) و مسلم (7) در صحيحين خود نوشته ‏اند: فغضبت فاطمة على ابى‏ بكر و لم تتكلم به حتى توفيت.(8)
10. ابو وليد محب ‏الدين محمد بن‏ محمد بن ‏الشحنه‏ الحنفى متوفاى سال 815 قمرى كه از اكابر علماى شما و سال‏ ها قاضى مذهب حنفى در حلب بوده، در كتاب تاريخ خود به نام روضة المناظر فى اخبار الاوائل والاواخر (9) در شرح قضيه سقيفه، خبر آتش را مى ‏نويسد به اين عبارت: ان عمر جاء الى بيت على ليحرقه على من فيه فلقيته فاطمة فقال: ادخلو فيما دخلت الامة؛ يعنى عمر آمد در خانه على عليه‏ السلام براى آن كه آتش بزند هركس در آن خانه است. پس فاطمه عليهاالسلام او را ملاقات نمود. عمر گفت: «داخل شويد در چيزى كه امت داخل شدند» و تا آخر قضيه را نقل مى ‏نمايد.
11. طبرى در تاريخ (10) خود نقل نموده از زياد بن كليب كه طلحه و زبير و جماعتى از مهاجرين در خانه على عليه‏ السلام بودند. عمر بن ‏الخطاب آمد و گفت: «بيرون بياييد براى بيعت والا آتش بر همه مى‏ زنيم!»
12. ابن‏ شحنه (11) مورخ معروف در حاشيه كامل ابن ‏اثير ضمن داستان سقيفه مى‏ نويسد: «زمانى كه جماعتى از اصحاب و بنى‏ هاشم مانند زبير و عتبة بن ابى‏ لهب و خالد بن سعيد بن‏ العاص و مقدادبن اسود كندى و سلمان فارسى و ابى‏ذر غفارى و عماربن ياسر و براءبن عازب و ابى‏بن كعب، تخلف از بيعت ابى‏بكر نموده و متمايلاً به على عليه‏ السلام در خانه آن حضرت جمع بودند، عمر بن الخطاب آمد تا هر كه در آن خانه هست آتش بزند. فاطمه عليهاالسلام با او ملاقات نمود. عمر گفت: داخل شويد در آن‏چه مردم داخل شدند.»
(يعنى بياييد بيعت كنيد و پيروى كنيد از عده‏ اى كه بيعت نمودند).
و شاهد بر اين مطالب، قول ابى ‏الحسن على بن الحسين مسعودى مورخ و فاضل جليل ‏القدر مقبول‏ الفريقين است كه در تاريخ مروج‏ الذهب (12) ضمن نقل قضاياى عبداللّه ‏بن زبير كه در مكه دعواى رياست و خلافت داشت، نوشته است: «در آن هنگام كه بنى‏ هاشم به اتفاق محمد بن الحنفيه فرزند اميرالمؤمنين عليه‏ السلام در شعب ابى ‏طالب جمع شدند و لشكر عبداللّه‏ آنها را محاصره نموده بودند، هيزم بسيارى آوردند كه آنها را آتش بزنند و شعله آتش هم بلند شد، مع‏ ذلك بنى‏ هاشم تسليم نشدند تا لشكر مختار رسيدند و بنى‏ هاشم را نجات دادند.»
گويد:
نوفلى در كتاب خودش در اخبار آورده كه عروة بن زبير در مقابل مردم از برادرش عبداللّه‏ در مجلسى كه قضيه محاصره در شعب مطرح بود، مردم از آتش زدن شعب مذمت مى‏ كردند، عروة عذرخواهى مى‏ كرد كه برادرم عبداللّه‏ مقصر نبود. غرضش از آوردن آتش و هيزم و افروختن آتش بر بنى‏ هاشم ترسانيدن آنها بود: انما اراد بذلك ارهابهم ليدخلوا فى طاعته كما ارهب بنى‏هاشم و جمع لهم الحطب لاحراقهم اذهم ابوالبيعة فى ما سلف.
ماحصل معنا آن كه عبداللّه‏ زبير اين عمل آتش آوردن در اطراف بنى ‏هاشم در شعب ابى‏ طالب براى ترسانيدن آنها را سرمشق و دستور از سلف خود (عمر و اصحاب ابى ‏بكر گرفت) كه آنها هم وقتى ديدند بنى‏ هاشم و اكابر اصحاب و مهاجرين، زير بار بيعت نمى‏ روند، هيزم آوردند براى آتش زدن آنها كه بترسند و تسليم شوند و بيعت نمايند! (تا تشكيل اجماع داده شود [و] امشب دليل محكم آقايان محترم باشد)
اين اخبار و بيان مورخين، نمونه ‏اى از اخبار و بيانات بسيارى است كه روات موثق خودتان در كتب معتبره خود نقل نموده‏ اند. به قدرى اين قضيه در نزد علماى منصف شيوع كامل داشته كه حتى شعرا هم در اشعار خود وارد مى‏ كردند. منتها بعض از علماى شما به حساب آن كه اگر نقل كنيم اين قضايا را، سندى مى ‏شود بر ابطال عقيده اجماع، لذا احتياطا از نقل آن خوددارى مى ‏نمودند والا مطلب در نزد همه آشكار بوده. يكى از شعراى معروف خودتان، عالم نبيل حافظ ابراهيم مصرى است [كه] در قصيده عمريه من باب مدح و تمجيد خليفه گويد:
و كلمة لعلىّ قالها عمر

اكرم بسامعها اعظم بملقيها

حرقت بيتك لا ابقى عليك بها

ان لم تبايع وبنت المصطفى فيها

ما كان غير ابى‏ حفص بقائلها

يوما لفارس عدنان وحاميها

ماحصل معنا آن كه غير ابى‏ حفص (كنيه عمر بوده) كسى نمى‏ توانست به على عليه‏ السلام كه يكه ‏سوار قبيله عدنان بود، به حمايت‏ كنندگان او بگويد: «اگر بيعت نكنيد، خانه‏ ات را آتش مى ‏زنم و كسى را در خانه باقى نمى ‏گذارم با اين كه فاطمه عليهاالسلام در اين خانه مى باشد.»
حافظ : اين اخبار، نشان مى‏ دهد كه جهت ارهاب و ترساندن و به هم زدن اجتماع مخالفين خلافت، آتش آوردند و حال آن كه شيعيان جعل نمودند كه در خانه را آتش زدند و در ميان در و ديوار محسن بچه شش‏ ماهه را سقط نمودند.
*************************
1-او عالم محدث و صاحب ادب بسيار بوده ثقه و با ورع؛ مدح و ثنا نمودند بر او محدثين و در مصنفات خود از او روايت نمودند. (شرح نهج ‏البلاغة، ج 16، ص 210).
2-السقيفة و فدك، ص 46.
3-شرح نهج ‏البلاغه، ج 2، ص 21.
4-السقيفة و فدك، ص 52.
5-شرح نهج‏ البلاغه، ج 16، ص 218.
6-صحيح بخارى، ج 4، ص 42.
7-صحيح مسلم، ج 5، ص 154.
8-فاطمه عليهاالسلام در حال غضب، ابى‏ بكر را ترك نمود و بر آن حال باقى ماند و با او حرف نزد تا وفات نمود و از دنيا رفت.
9-روضه‏ المناظر فى اخبارالاوائل والاواخر، ج 7، ص 146.
10-تاريخ طبرى، ج 2، ص 443.
11-تاريخ ابن‏ شحنة بهامش‏ الكامل، ج 7، ص 164.
12-مروج الذهب، ج 3، ص 77.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page