فصل سوّم: در فرستادن آن حضرت سيّد جليل مسلم بنعقيل را به جانب كوفه و فرستادن نامه اى بارسول ديگر به اشراف بصره

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

چون رُسُل ورَسائل كوفيان بى وفا از حّدگذشت تاآنكه دوازده هزار نامه نزد حضرت سيّد الشهداء عليه السّلام جمع شد لاجرم آن جناب نامه اى به اين مضمون در جواب آنها نگاشت:
بسم الله الرحمن الرحيم
اين نامه اى است از حسين بْن على به سوى گروه مسلمانان و مؤ منان كوفيان
اَمّا بعد؛ به درستى كه هانى و سعيد آخر كس بودند از فرستادگان شمابرسيدند و مكاتيب شما را برسانيدند بعداز آنكه رسولان بسيار و نامه هاى بى شمار از شماها به من رسيده بود و برمضامين همه آنها اطلاع يافتم وحاصل جميع آنها اين بود:كه ماامامى نداريم به زودى به نزد مابيا شايد كه حقّ تعالى ما رابه بركت تو برحقّ وهدايت مجتمع گرداند.
اينك به سوى شما فرستادم برادر وپسر عّم وثقه اهل بيت خويش مُسلم بن عقيل را پس اگر بنويسد به سوى من كه مجتمع شده است راءى عُقَلاء ودانايان واشراف شما بر آنچه در نامه هادرج كرده بوديد،همانا من به زودى به سوى شما خواهم آمد ان شاءاللّه،پس قَسَم به جان خودم كه امام نيست مگر آن كسى كه حكم كند درميان مردم به كتاب خدا وقيام نمايد در ميان مردم به عدالت وقدم از جّاده شريعت مقدّسه بيرون نگذارد ومردم را بردين حقّمستقيم دارد،والسلام.
پس مسلم بن عقيل پسر عّم خويش راكه به وفور عقل وعلم وتدبير و صلاح و سدادو شجاعت ممتاز بود. طلبيد وبراى بيعت گرفتن از اهل كوفه باقيس بن مسهر صيداوى و عمارة بن عبداللّه سلولى وعبدالرّحمن بن عبداللّه اَرْحبى متوجّه آن صوب گردانيد وامر كرد اورابه تقوى وپرهيزكارى وكتمان امر خويش از مخالفان و حُسن تدبير ولطف ومدارا وفرمود كه اگر اهل كوفه بربيعت من اتفاق نمايند، حقيقت حال را براى من بنويس،پس مسلم آن حضرت را وداع كرده ازمكّه بيرون شد.
سيّدبن طاوس و شيخ بن نما و ديگران نوشته اند كه حضرت امام حسين عليه السّلام نامه نوشت به مشايخ واشراف بصره كه از جمله احنف بن قيس ومنذربن جارود ويزيدبن مسعود نهشلى وقيس بن هيثم (1) بودند،بدين مضمون:
بسم اللّه ارحمن الرحيم
اين نامه اى است از حسين بن على بن ابى طالب.
امّا بعد؛ همانا خداوند تبارك وتعالى محمّد مصطفى صلى اللّه عليه و آله و سلّم رابه نبوّت و رسالت بر گزيد تا مردمان را بذل نصيحت فرمود و ابلاغ رسالت پروردگار خود نمود آنگاه حقّتعالى او را تكرّما به سوى خود مقبوض داشت و بعد از آن اهل بيت آن حضرت به مقام او اَحَقّ واَوْلى بودند ولكن جماعتى بر ماغلبه كردند وحقّ مارا به دست گرفتند و ما به جهت آنكه فتنه انگيخته نشود و خونها ريخته نگردد خاموش ‍ نشستيم اكنون اين نامه را به سوى شما نوشتم وشما را به سوى خدا و رسول مى خوانم پس به درستى كه شريعت نابود گشت وسنّت رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم بر طرف شد،اگر اجابت كنيد دعوت مرا واطاعت كنيد فرمان مرا شما را از طريق ضلالت بگردانم وبه راه راست هدايت نمايم والسلام.
پس آن نامه را به مردى از مواليان خودسليمان نام كه مُكّنى به ابو رزين بود سپرد كه به تعجيل تمام به صناديد بصره رساند، سليمان چون نامه آن حضرت را به اشراف بصره رسانيد از مضمون آن آگهى يافتند وشادمان شدند.
پس يزيد بن مسعود نهشلى مردم بنى تميم و جماعت بنى حنظله وگروه بنى سعد را طلب فرمود چون همگى حاضر شدند گفت: اى بنى تميم!چگونه است مكانت و منزلت من در ميان شما؟گفتندبه به! از براى مرتبت تو به خدا سوگند كه تو پشت وپشتوان مائى وهامه فخر وشرف ومركز عزّ وعلائى ودرشرف ومكانت بر همه پيشى گرفته اى،يزيد بن مسعود گفت: همانا من شما را انجمن ساختم تا با شما مشورتى كنم واز شما استعانتى جويم،گفتند:ما هيچ دقيقه از نصيحت تو فرو نگذاريم وآنچه صلاح است در ميان آريم اكنون هرچه خواهى بگوى تا بشنويم. گفت دانسته باشيد كه معاويه هلاك گشته ورشته جوربگسيخت و قواعد ظلم وستم فرو ريخت ومعاويه پيش ازآنكه بميرد براى پسرش بيعت گرفت و چنان دانست كه اين كار بر يزيد راست آيد و بنيان خلافت او محكم گردد و هيهات از اين انديشه محال كه صورت بندد جز به خواب و خيال وبا اين همه يزيد شرابخوار فاجر درميان است دعوى دار خلافت وآرزومند امارت است وحال آنكه از حليه حلم برى و از زينت علم عرى است،سوگند به خدا كه قتال با اواز جهاد با مشركين افضل است.
هان اى جماعت!حسين بن على پسر رسول خدا است صلى اللّه عليه و آله و سلّم با شرافت اصل وحصافت عقل او را فضلى است از هندسه صفت بيرون وعلمى است از اندازه جهت افزون، او را به خلافت سلام كنيد،يعنى محكم دست بيعت با او فرادهيد كه با رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم قرابت دارد وعاِلم به سُنَن واحكام است،صغير راعطوفت كند وكبير را ملاطفت فرمايد،و چه بسيار گرامى است رعّيت را رعايت او وامّت را امامت او لاجرم خداوند اورا بر خلق حجّت فرستاد وموعظت او را ابلاغ داد.
هان اى مردم! ملاحظه كنيد تا كوركورانه از نور حقّ به يك سوى خيمه نزنيد و خويشتن را در وادى ضلالت و باطل نيفكنيد، همانا صخر بن قيس يعنى احنف در يوم جمل از ركاب اميرالمؤ منين عليه السّلام تقاعد ورزيد و شما را آلايش خذلان داد، اكنون آن آلودگى را به نصرت پسر رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم بشوئيد.
سوگند به خداى كه هر كه از نصرت آن حضرت مسامحت آغازد خداوند او را در چاه مذلّت اندازد و ذلّت او در عترت و عشيرت او به وراثت سرايت كند و اينك من زره مبارزت در بر كرده ام و جوشن مشاجرت بر خود پوشيده ام، و بدانيد آن كس كه كشته نشود هم سرانجام جان دهد و آن كس كه از مرگ بگريزد عاقبت به چنگ او گرفتار آيد، خداوند شما را رحمت كند مرا پاسخ دهيد و جواب نيكو در ميان آريد. نخست بنوحنظله بانگ برداشتند و گفتند: يا ابا خالد! ما خدنگهاى كنايه توئيم و رزم آزمودگان عشيرت توئيم اگر ما از كمان گشاد دهى بر نشان زنيم و اگر بر قتال فرمائى نصرت كنيم چون به درياى آتش زنى واپس ‍ نمانيم، و چند كه سيلاب بلا بر تو روى كند روى نگردانيم با شمشيرهاى خود به نصرت تو بپردازيم و جان و تن را در پيش تو سپر سازيم.
آنگاه بنوسعد بن يزيد ندا در دادند كه يا ابا خالد! ما هيچ چيز را مبغوضتر از مخالفت تو ندانيم و بيرون تو گام نزنيم، همانا صخر بن قيس ما را به ترك قتال ماءمور ساخت و هنر ما در ما مستور ماند، اكنون ما را لحظه اى مهلت ده تا با يكديگر مشاورت كنيم پس از آن صورت حال را به عرض ‍ رسانيم. از پس ايشان بنو عامر بن تميم آغاز سخن كردند و گفتند:يا ابا خالد! ما فرزندان پدران توئيم و خويشان و هم سوگندان توئيم، ما خشنود نگرديم از آنچه كه ترا به غضب آرد و ما رحل اقامت نيفكنيم آنجا كه ميل تو روى به كوچ و سفر آورد دعوت ترا حاضر اجابتيم و فرمان ترا ساخته اطاعتيم.
ابو خالد گفت: اى بنو سعد! اگر گفتار شما با كردار شما راست آيد خداوند همواره شما را محفوظ دارد و به نصرت خود محفوظ فرمايد.
ابو خالد چون برمكنون خاطر آن جماعت اطّلاع يافت نامه اى براى جناب امام حسين عليه السّلام بدين منوال نوشت:
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
امّا بعد؛ پس به تحقيق كه نامه شما به من رسيد و بر مضمون آن آگهى يافتم و دانستم كه مرا به سوى اطاعت خود خواندى و به يارى خويش ‍ طلب فرمودى، همانا خداوند تعالى خالى نگذارد جهان را از عالمى كه كار به نيكوئى كند و دليلى كه به راه رشاد هدايت فرمايد و شما حجّت خدائيد بر خلق، و امان و امانت او در روى زمين، و شما شاخه هاى زيتونه احمديّه ايد و آن درخت را اصل رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم و فرع شمائيداكنون به فال نيك به سوى ما سفر كن كه من گردن بنى تميم را در خدمت تو خاضع داشتم و چنان در طاعت و متابعت تو شايق گماشتم كه شتر تشنه مرآبگاه را، و قلاّده طاعت ترا در گردن بنى سعد انداختم و گردن ايشان را براى خدمت تو نرم و ذليل ساختم و به زلال نصيحت ساحت ايشان را كه آلايش تقاعد و توانى در خدمت داشت بشستم و پاك و صافى ساختم.
چون اين نامه به حضرت حسين عليه السّلام رسيد فرمود: خداوند در روز دهشت ايمن دارد و در روز تشنه كامى سيراب فرمايد.امّا احنف بن قيس او نيز حضرت را به اين نمط نامه كرد:
(اَمّا بعد؛ فَاصْبِرْ فَاِنَّ وَعْدَ اللّهِ حَّقٌ وَ لا يَسْتَخِفَنَّكَ اَلذَّينَ لا يُوقنوُنَ)(2)
از ايراد اين آيه مباركه به كنايت اشارتى از بى وفائى اهل كوفه به عرض  رسانيد.امّا چون نامه امام حسين عليه السّلام به منذربن جارود رسيد بترسيد كه مبادا اين مكاتبت از مكيدتهاى عبيداللّه بن زياد باشد و همى خواهد انديشه هاى مردم را باز داند و هر كس را به كيفر عمل خود رساند و دختر منذر كه (بحريّه) نام داشت نيز در حباله نكاح عبيداللّه بود، لاجرم منذر آن مكتوب را با رسول آن حضرت به نزد ابن زياد آورد و چون ابن زياد آن مكتوب را قرائت كرد امر كرد كه رسول آن حضرت را گردن زدند و بعضى گفته اند كه به داركشيد.
و اين رسول همان ابو رزين سليمان مولاى آن حضرت بوده كه جلالت شاءنش بسيار بلكه شيخ ما در كتاب (لؤ لؤ و مرجان) به مراتب عديده رتبه او را از هانى بن عروه مقدم گرفته (3) و چون ابن زياد از قتل او بپرداخت بالاى منبر رفت و مردم بصره را به تهديد و تهويل تنبيهى بليغ نمود و برادرش عثمان بن زياد را جاى خود گذاشت و خود به جانب كوفه شتافت.
و بالجمله مردم بصره وقتى تجهيز لشكر كردند كه در كربلا به نصرت امام حسين عليه السّلام حاضر شوند ايشان را آگهى رسيد كه آن حضرت را شهيد كردند، لاجرم بار بگشودند و به مصيبت و سوگوارى بنشستند.(4)
---------------------------------
1-به تقديم ياء مثناة بر ثاء مثلثه.
2-سوره روم (30)، آيه 60.
3-(لؤ لؤ و مرجان) ص 102.
4-(سوگنامه كربلاء)، ترجمه لهوف ص 80-82.
-----------------------------
مرحوم شيخ عباس قمي

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page