يكى از اصحاب امام جعفر صادق عليه السلام، به نام يعقوب سرّاج حكايت كند:
روزى به قصد ملاقات و زيارت مولايم، حضرت صادق آل محمّد عليهم السلام به منزل ايشان رفتم، هنگامى كه وارد شدم، ديدم كه آن امام بزرگوار كنار گهواره شيرخوارش، حضرت ابوالحسن موسى كاظم عليه السلام ايستاده؛ و جهت دل گرم كردن و آرام نمودن نوزاد، با او سخن مى گويد.
مدّت زيادى بدين منوال طول كشيد؛ و همچنان من در گوشه اى نشسته و نظاره گر آن ها بودم تا آن كه سخن راز امام با نور ديده اش عليه السلام به پايان رسيد.
آن گاه من از جاى خود برخاستم و به سمت آن امام مهربان رفتم، همين كه نزديك آن حضرت قرار گرفتم، فرمود: آن نوزاد، بعد از من، مولايت خواهد بود، نزد او برو و سلام كن.
پس اطاعت كردم و نزديك آن نوزاد و نور الهى رفتم و سلام كردم، با اين كه او كودكى شيرخواره در گهواره بود، خيلى زيبا و با بيانى شيوا جواب سلام مرا داد.
و سپس به من خطاب نمود و اظهار داشت: حركت كن و به سوى منزل خود روانه شو و آن نام زشت و نامناسبى را كه ديروز براى دخترت برگزيده اى تغيير بده، چون خداوند متعال صاحب چنين نام و اسمى را دشمن داشته و غضب دارد و او مورد رحمت الهى قرار نخواهد گرفت.
يعقوب سرّاج در ادامه گويد:
يك روز قبل از آن كه خدمت حضرت برسم، خداوند متعال دخترى به من عطا كرده بود، كه نام او را حُميراء نهاده بوديم؛ و كسى هم آن حضرت را از اين موضوع آگاه نكرده بود؛ و با اين كه آن حضرت، طفلى شيرخوار در گهواره بود، به خوبى از درون مسائل خانوادگى ما آگاه بود.
و بعد از آن كه چنين علم غيبى از آن طفل معصوم آشكار گشت و مرا در تغيير و انتخاب اسم مناسبى براى دخترم نصيحت فرمود، امام جعفر صادق عليه السلام مرا مورد خطاب قرار داده و اظهار نمود: اى سرّاج ! دستور و پيشنهاد مولايت را عمل كن، كه موجب سعادت و خوشبختى شما خواهد بود.
يعقوب گويد: من نيز اطاعت امر كردم و نام دخترم را به نام مناسبى تغيير دادم.(1)
---------------------------------------
1-اصول كافى: ج 1، ص 310، ح 11، إ ثبات الهداة: ج 3، ص 158، ح 12.
------------------------------
مؤلف: عبد الله صالحى
در گهواره و مسائل خانوادگى
- بازدید: 3715