آداب همراه دعا

(زمان خواندن: 46 - 92 دقیقه)

الف - درنگ نمودن در حال دعا و عجله نكردن:

الف - درنگ نمودن در حال دعا و عجله نكردن:
در وحى قديم آمده است كه:
398 - ولا تمل من الدعاء فانى لا امل الا جابه.
يعنى: از دعا كردن، ناراحت و ملول نشو؛ چون من از اجابت كردن، ناراحت نمى شوم.
عبد العزيز طويل از امام صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
399 - ان العبد اذا دعا لم يزل الله تعالى فى اجابته ما لم يستعجل.
يعنى: بنده وقتى دعا مى كند اگر عجله نكند خداوند متعال حاجتش را خواهد داد.
و از آن حضرت مروى است كه فرمود:
400 - ان العبد اذا عجل فقام لحاجته يقول الله تبارك و تعالى: اما يعلم عبدى انى انا الله الذى اقضى الحوائج؟.
يعنى: اگر بنده اى عجله كند و به دنبال حاجتش بر خيزد، خداوند تبارك و تعالى مى گويد: آيا بنده ام نمى داند كه من بايد حوايج را بر آورده سازم؟.
در روايت ديگر آمده است كه:
401 - اذا استعجل العبد فى صلاته يقول سبحانه: استعجل عبدى ايراه يظن ان حوائجه بيد غيرى؟.
يعنى: هرگاه بنده در نمازش عجله كند، خداوند سبحان مى گويد: بنده ام عجله به خرج داد، آيا گمان مى كند حوايجش در دست غير من است؟.
از امام باقر - عليه السلام - روايت است كه:
402 - يا باغى العلم، صل قبل ان لا تقدر على ليل ولا نهار تصلى فيه، انما مثل الصلاه لصاحبها كمثل رجل دخل على ذى سلطان فانصب له حتى فرغ من حاجته فكذلك المرء المسلم باذن الله عزوجل ما دام فى الصلاه لم يزل الله عزوجل ينظر اليه يفرغ من صلاته.
يعنى: اس كسى كه در طلب دانشى! نماز بگزار قبل از آنكه نه شب، قدرت بر نماز داشته باشى و نه روز، نماز گزار چون كسى است كه بر سلطانى وارد شود و آن سلطان به سخنان وى گوش فرا دهد تا از ذكر خواسته هايش فارغ گردد، انسان مسلمان نيز اين چنين است، تا وقتى كه در نماز است، خداوند متعال به او گوش مى دهد و نظر و توجه مى كند تا از نمازش فارغ گردد.
امام صادق - عليه السلام - فرمود:
403 - اذا صليت فريضه فصلها لوقتها صلاه مودع يخاف ان لا يعود اليها ابدا ثم اصرف بصرك الى موضع سجودك فلو تعلم من عن يمينك و شمالك لا حسنت صلاتك، و اعلم انك بين يدى من يراك ولا تراه.
يعنى: هرگاه خواستى نماز واجبى به جاى بياورى، مانند كسى باش كه مى خواهد با نماز، وداع كند و ديگر هرگز به آن بر نخواهد گشت (چون مرگش فرا رسيده است) چشمت را به سجدگاه متوجه كن، اگر بدانى كه افرادى در راست و چپت، تو را مى بينند، نماز بهتر بجاى مى آورى اما بدان در برابر كسى هستى كه تو را مى بيند ولى تو او را نمى بينى.
پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
404 - يا ابا ذر، ما دمت فى الصلاه فانك تقرع باب الملك و من يكثر قرع باب الملك يفتح له، يا ابا ذر، ما من مومن يقوم الى الصلاه الا تناثر عليه البر ما بينه و بين العرش و وكل الله به ملكا ينادى: يابن ادم، لو تعلم مالك فى صلاتك و لمن تناجى لما سئمت ولا التقت الى شى ء.
يعنى: اى ابا ذر! مادام كه در نمازى، مشغول كوبيدن در خانه پادشاه عالمى و هر كس كه در خانه چنين پادشاهى را بكوبد، حتما آن در بر رويش ‍ گشوده خواهد شد. اى ابا ذر! هر گاه مومنى به نماز مى ايستد، به اندازه فاصله اش تا عرش الهى بر او نيكى مى ريزد و خداوند متعال فرشته اى را به او وكيل مى كند كه ندا بدهد: اى فرزند آدم! اگر بدانى كه در نمازت چه هست و با چه كسى مشغول مناجاتى، هرگز خسته نمى شوى و به چيز ديگرى روى نخواهى كرد.
در آنچه خداوند متعال بر فرزند عمران وحى فرستاده آمده است كه:
405 - يا موسى، عجل التوبه، و اخر الذنب، و تان فى المكث بين يدى فى الصلاه، ولا ترج غيرى، و اتخذنى جنه للشدائد، و حصنا لملمات الامور.
يعنى: اى موسى! توبه را پيش بينداز و گناه را پس. و وقتى در برابرم به نماز ايستاده اى، دقت به خرج بده، به غير من دل نبند و مرا چون سپرى بنما در برابر سختيها و قلعه اى در برابر حوادث.

ب - اصرار و پافشارى در دعا:

ب - اصرار و پافشارى در دعا:
رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
406 - ان الله يحب السائل اللحوح.
يعنى: خداوند درخواست كننده مصررا دوست دارد.
وليد بن عقبه هجرى گويد شنيدم امام باقر - عليه السلام - مى فرمايد:
407 - والله لا يلح عبد مومن على الله فى حاجته الا قضاها الله له.
يعنى: به خدا قسم! هرگز بنده مومنى در حاجتش بر خدا اصرار نكرد مگر آنكه خداوند متعال آن حاجت را بر آورده نمود.
ابوالصباح از امام صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
408 - ان الله كره الحاح الناس بعضهم على بعض فى المساله، واحب ذلك لنفسه، ان الله يحب ان يسال و يطلب ما عنده.
يعنى: خداوند متعال دوست ندارد كه مردم هنگام درخواست از يكديگر، اصرار ورزند اما اين را براى خودش دوست دارد، خدا دوست دارد كه مردم آنچه نزد اوست، بخواهند و طلب كنند.

ج - نام بردن حاجت:

ج - نام بردن حاجت:
ابن عبد الله فراء از حضرت صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
409 - ان الله تبارك و تعالى يعلم ما يريد العبد اذا ولكنه يحب ان يبث اليه الحوائج.
يعنى: خداوند تبارك و تعالى مى داند كه بنده هنگام دعا چه مى خواهد، ولى دوست دارد كه حوايج از به درگاهش شرح دهد.
از كعب الاحبار مروى است كه در تورات نوشته شده:
- يا موسى، من احبنى لم ينسنى، و من رجا معروفى الح فى مسالتى. يا موسى، انى لست بغافل عن خلقى ولكن احب ان تسمع ملائكتى ضجيج الدعاء من عبادى، وترى حفظتى تقرب بنى ادم الى بما انا مقويهم عليه و مسببه لهم.(1)
يعنى: از موسى! كسى كه مرا دوست دارد، فراموش نمى كند و كسى كه به نيكيهاى من اميدوار است، در درخواستش، اصرار مى نمايد. اى موسى! من از مخلوقاتم غافل نيستم (و خبر دارم) ولى دوست دارم كه ملائكه ام صداى ضجه دعا را از بندگانم بشنوند و ملازمان من ببينند كه چگونه بنى آدم به خاطر چيزهايى كه قدرت و اسبابش در دست من است، به من تقرب مى جويند.

د - مخفى دعا كردن:

د - مخفى دعا كردن:
اولا اين دعا از آفت ريا به دور است و ثانيا خداوند متعال بدان فرمان داده است كه:
- ادعوا ربكم تضرعا و خفيه.(2)
يعنى: پروردگارتان را با حالت تضرع و خفا بخوانيد.
و ثالثا رواياتى در اين باب آمده است از جمله:
اسماعيل بن همام از امام رضا - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
410 - دعوه العبد سرا دعوه واحده تعدل سبعين دعوه علانيه.
يعنى: يك دعاى مخفى بنده، برابر است با هفتاد دعاى علنى.
در روايت ديگر آمده است كه:
411 - دعوه تخفيها افضل من سبعين دعوه تظهرها.
يعنى: دعايى كه آن را مخفى بدارى از هفتاد دعايى كه آشكارش نمايى، برتر است.
از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - روايت شده است كه فرمود:
412 - ان ربك يباهى الملائكه بثلاثه نفر: رجل يصبح فى ارض قفر فياذن و يقيم ثم يصلى، فيقول ربك للملائكه: انظروا الى عبدى يصلى ولا يراه احد غيرى، فينزل سبعون الف ملك يصلون وراءه و يستغفرون له الى الغد من ذلك اليوم. و رجل قام من الليل يصلى وحده فسجد و نام و هو ساجد فيقول: انظروا الى عبدى روحه عندى و جسده ساجد لى. و رجل فى زحف فيفر اصحابه و يثبت و هو يقاتل حتى قتل.
يعنى: پروردگار منان به واسطه وجود سه نفر، بر ملائكه مباهات مى كند:
اول - كسى كه در بيابان بى آب و علف و خالى از سكنه واقع شده، اذان و اقامه مى گويد و نماز مى خواند، در اينجا پروردگار به ملائكه مى گويد: به بنده ام نظر كنيد، نماز مى خواند در حالى كه احدى جز من او را نمى بيند، در اين حال هفتاد هزار فرشته فرود آمده پشت سرش نماز مى گزارند و تا فرداى آن روز، برايش استغفار مى كنند.
دوم - كسى كه از خوابش بر مى خيزد تا به تنهايى نماز بخواند، به سجده مى رود و در همان حال خواب او را فرا مى گيرد، در اينجا خداوند متعال مى گويد: به بنده ام نظر كنيد، روحش نزد من است و جسدش در برابرم ساجد.
سوم - كسى كه در حال جنگ، يارانش فرار كنند ولى او ثابت قدم بماند و نبرد كند تا كشته شود.

ه - دعا را نسبت به ديگران گسترش دادن:

ه - دعا را نسبت به ديگران گسترش دادن:
ابن قداح از حضرت صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
413 - قال رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم -: اذا دعا احدكم فليعمم فانه اوجب للدعاء.
يعنى: رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود: هرگاه يكى از شما خواست دعا كند، آن را تعميم بدهد (و براى ديگران نيز دعا كند) كه اين عمل در دعا شايسته است.

و - اجتماع كردن براى دعا:

و - اجتماع كردن براى دعا:
خداوند متعال مى فرمايد:
واصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم.(3)
يعنى: در كنار كسانى كه پروردگارشان را مى خوانند، صبر كن.
علاوه بر اين، براى مباهله (كه خود يك دعاست) فرمان به اجتماع داده است، ابو خالد گويد: حضرت صادق - عليه السلام - فرمود:
414 - ما من رهط اربعين رجلا اجتمعوا فدعوا الله فى امر الا استجاب الله لهم، فان لم يكونوا اربعين فاربعه يدعون الله عشر مرات الا استجاب الله عزوجل لهم فان لم يكونوا اربعه فواحد يدعو الله اربعين مره يستجيب الله العزيز الجبار له.
يعنى: رخ نداده است كه چهل نفر در يك جا جمع شوند و خداوند متعال را در كارى بخوانند مگر آنكه ذات اقدس الهى آنان را اجابت فرمود، اگر چهل نفر نشدند، مى شود چهار نفر جمع شوند و ده بار خداى را بخوانند تا اجابتشان كند و اگر چهار نفر هم نبودند، حتى يك نفر هم مى تواند خداوند را چهل مرتبه بخواند و دعا كند تا آن ذات عزيز و جنات اجابتش ‍ نمايد.
عبد الا على نيز از آن حضرت روايت كرده است كه:
415 - ما اجتمع اربعه قط على امر فدعوا الله تعالى الا تفرقوا عن اجابه.
يعنى: هر گز نشده است كه چهار نفر براى يك كارى اجتماع كنند و خداوند متعال را بخوانند مگر آنكه با اجابت دعا، متفرق گرديدند.
آمين گفتن در دعا
آن كس كه آمين مى گويد: در دعا شريك است، آنجا كه خداوند متعال به موسى و هارون - عليهما السلام - مى فرمود:
- قد اجيبت دعوتكما.(4)
يعنى: دعاى شما دو نفر اجابت شد.
دعا را حضرت موسى - عليه السلام - كرده بود و هارون، آمين گفته بود، اما ذات اقدس الهى، آن را به هر دو نسبت مى دهد.
على بن عقبه از مردى و او از امام صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
416 - كان ابى اذا حزنه امر جمع النساء والصبيان ثم دعا و امنوا.
يعنى: هرگاه پدرم از چيزى محزون مى شد (و مشكلى برايش پيش ‍ مى آمد) زنان و كودكان را جمع كرده و دعا مى نمود و آنان آمين مى گفتند.
سكونى از امام صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
417 - الداعى و المومن شريكان.
يعنى: دعا كننده و آمين گو، با هم شريكند.

ز - اظهار خشوع:

ز - اظهار خشوع:
خداوند متعال مى فرمايد:
- ادعوا ربكم تضرعا و خفيه.(5)
يعنى: پروردگارتان را در حال تضرع و خفا بخوانيد.
در دعاى معصومين - عليهم السلام - آمده است كه:
418 - ولا ينجى منك الا التضرع اليك.
يعنى: تنها تضرع به درگاه تو موجب نجات است.
در آنچه به موسى - عليه السلام - وحى شده آمده است:
- يا موسى، كن اذا دعوتنى خائفا مشفقا و جلا، و عفر وجهك فى التراب، و اسجد لى بمكارم بدنك، و اقنت بين يدى فى القيام و ناجنى حيث تناجنى بخشيه من قلب و جل.(6)
يعنى: اى موسى به هنگام دعا بايد خائف، سوخته دل و بيمناك باشى، صورتت را به خاك بمال و با بهترين اعظمت در برابرم سجده كن، در مقابل من كه ايستاده اى دستهاى گدايى را به قنوت بلند كن و به هنگام مناجات با حالتى هراسناك و قلبى بيمناك مناجات بنما.
و در آنچه كه بر عيسى - عليه السلام - وحى فرستاده آمده است كه:
419 - يا عيسى، ادعنى دعاء الغريق الحزين الذى ليس له مغيث.
يا عيسى، اذل قلبك و اكثر ذكرى فى الخلوات و اعلم ان سرورى ان تبصيص الى و كن فى ذلك حيا ولا تكن ميتا و اسمعنى منك صوتا حزينا.
يعنى: اى عيسى! همچون انسان غريق و محزونى كه هيچ نجات دهنده اى ندارد، مرا بخوان؛ اى عيسى! قلبت را در برابر من خوار و ذليل كن و در خلوتها بسيار ياد من باش. بدان خوشحالى من در اين است كه با خوف و رجا به سوى من بيايى، اما مبادا با قلبى مرده چنين كنى، بلكه بايد قلبت زنده و با نشاط باشد و از جانب خودت، صوت حزينى را بگوش من برسان.
در روايت آمده است كه:
420 - لما بعث الله موسى و هارون - عليهما السلام - الى فرعون قال لهما: لا يروعكما لباسه فان ناصيته بيدى، ولا يعجبكما ما متع به من زهره الحياه الدنيا و زينه المترفين فلو شئت زينتكما بزينه يعرف فرعون حين يراها ان مقدرته يعجز عنها.
يعنى: آنگاه كه خداوند متعال موسى هارون - عليهما السلام - را به سوى فرعون فرستاد به آن دو گفت: مبادا لباسهاى فاخرش شما را بترساند كه زمام كار او در دست من است. و مبادا از بهره ورى دنيا و زينتهاى او تعجب كنيد كه اگر مى خواستم شما دو نفر را طورى زينت مى كردم كه هر وقت، فرعون شما را ببيند بفهمند كه قدرتش در برابر آن عاجز است.
- ولكنى ارغب بكما عن ذلك فازوى الدنيا عنكما، و كذلك افعل باوليائى انى لازودهم عن نعيمها كما يزود الراعى غنمه عن مراتع الهلكه، و انى لا جنبهم سلوكها كما يجنب الراعى اشفيق ابله عن موارد العثره و ما ذاك لهوانهم على ولكن ليستكموا نصيبهم من كرامتى سالما موفرا.
يعنى: ولى من شما را بر آن ترجيح مى دهم، بنابر اين، دنيا را از شما دور كردم و اين روش برخورد من است با دوستانم. به آنان آن مقدار نعمت دنيا مى دهم كه چوپان از علفهاى هلاكت و نابودى به گوسفندانش مى دهد، من دوستانم را از سلوك در دنيا دور نگه مى دارم همچنانكه چوپان مهربان، شترهايش را از لغزشگاهها و پرتگاهها نگاهدارى مى نمايد، بنابر اين، دور نگهداشتن دوستانم از دنيا به خاطر اين نيست كه آنان من بى ارزشند بلكه به خاطر اين است كه در حال سلامت، به كمال كرامت در نزد من برسند.
- انما يتزين لى اوليائى بالذل و الخشوع و الخوف الذى يثبت فى قلوبهم فيظهر من قلوبهم على اجسادهم، فهو شعارهم و دثارهم الذى به يستشعرون، و نجاتهم التى بها يفوزون، و درجاتهم التى ياملون، و مجدهم الذى به يفتخرون، و سيماهم التى بها يعرفون.
يعنى: زينت اوليايم در برابر من، فروتنى و خشوع و هراسى است كه در قلبهاشان خانه كرده و از آنجا در بدنهايشان آشكار شده است. اين چنين حالتى ظاهر و باطن آنان را تشكيل مى دهد و موجب نجاتشان است تا به درجاتى كه آرزويش را مى كشند نايل آيند، مجد و عظمت آنان در همين فروتنى و خشوع است و بدان افتخار هم مى كنند، اين حالت، علامت آنان است كه بدان شناخته مى شوند.
- فاذا لقيتهم يا موسى، فاخفض لهم جناحك، و الن لهم جانبك، و ذلل لهم قلبك ولسانك، و اعلم انه من اخاف لى وليا فقد بارزنى بالمحاربه ثم انا الثائر لهم يوم القيامه.
يعنى: اى موسى! هر گاه اينان را ديدى، برايشان بال گسترده، با نرمش و ملاطفت رفتار كن و قلب و زبانت را برايشان فروتن قرار بده و بدانكه هر كس دوست مرا بترساند با من به جنگ و مبارزه برخاسته است و در قيامت عليه او غضبناك خواهم بود.

ح - مقدم داشتن مدح و ثناى الهى بر هر چيز:

ح - مقدم داشتن مدح و ثناى الهى بر هر چيز:
- حارث بن مغيره روايت كرده است كه شنيدم امام صادق - عليه السلام - مى گفت:
421 - اياكم اذا اراد ان يسال احدكم ربه شيئا من حوائج الدنيا حتى يبدا بالثناء على الله عزوجل و الحمدحه له، و الصلوه على النبى و اله، ثم يسال الله حوائجه.
يعنى: اگر يكى از شما حاجتى از حوايج دنياى داشت، قبل از هر چيز اول خداوند عزيز و جليل را ثنا كند و مدح گويد، بعد صلوات بر پيامبر و آلش ‍ بفرستد، سپس حاجات خود را طلب كند.
و فرمود:
422 - ان رجلا دخل المسجد وصل ركعتين، ثم سال الله عزوجل، فقال رسول الله، صلى الله عليه و آله و سلم -: اعجل العبد ربه، و جاء اخر فصلى ركعتين ثم اثنى على الله عزوجل، وصلى على النبى - صلى الله عليه و آله و سلم -، فقال رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم -: سل تعطه.
يعنى: فردى داخل مسجد شد، دو ركعت نماز گزارد و از خدا چيزى طلب كرد، رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود: اين بنده در درگاه الهى عجله به خرج داده است. فرد ديگرى آمد و دو ركعت نماز گزارد، سپس خداوند عزيز و جليل را ثنا كرد و صلوات بر رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - فرستاد، در اين هنگام حضرت فرمود: بخواه كه حاجتت داده خواهد شد.
محمد بن مسلم گويد: امام صادق - عليه السلام - فرمود:
423 - ان فى كتاب امير المومنين - عليه السلام - ان المساله بعد المدحه فاذا دعوت فمجده، قال: قلت: كيف نمجده؟ قال: تقول:.
يعنى: در كتاب امير المومنين - عليه السلام - آمده است: سئوال، مرتبه اش بعد از مدح الهى است، پس هر گاه خواستى دعا كنى، او را به بزرگى ياد كن.
راوى گويد: حضرت پرسيدم چگونه او را به بزرگى ياد كنم؟ فرمود: مى گويى:
- يا من هو اقرب الى من حبل الوريد، يا من يحول بين المرء و قلبه، يا من هو بالمنظر الا على، يا من ليس كمثله شى ء.
يعنى: اى كسى كه از رگ گردن به من نزديكترى! اى كسى كه ميان انسان و قلبش، حايل مى شوى! اى كسى كه در نظرها برترى! اى كسى كه چيزى مانند تو نيست!.
معاويه بن عمار از حضرت صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
424 - انما المدحه ثم الثناء ثم الا قرار بالذنب ثم المساله، انه والله ما خرج عبد من الذنب الا بالا قرار.
يعنى: اول مدح و ثنا، سپس اعتراف به گناه، آنگاه طرح سوال و درخواست، كه به خدا قسم! بنده اى از گناه، نجات نيافت مگر به واسطه اقرار.
عيسى بن ابى القاسم گويد: امام صادق - عليه السلام - فرمود:
425 - اذا طلب احدكم الحاجه فليثن على ربه و ليمدحه، فان الرجل منكم اذا طلب الحاجه من سلطان هيا له من الكلام احسن ما يقدر عليه، فاذا طلبتم الحاجه فمجدوا الله العزيز الجبار و امدحوه و اثنوا عليه تقول:.
يعنى: هر گاه يكى از شما خواست حاجتى طلب كند، اول پروردگارش را مدح و ثنا نمايد؛ چون اگر فردى از سلطانى چيزى بخواهد، تا آنجا كه مى تواند، كلام نيك به كار مى برد، پس هنگام طلب حاجت، اول خداوند عزيز و جبار را به بزرگى ياد كنيد و اينگونه مدح و ثنا نماييد:.
- يا اجود من اعطى، و يا خير من سئل، و يا ارحم من استرحم، يا واحد، يا احدى، يا صمد، يا من لم يلد و لم يولد ولم يكن له كفوا احد، يا من لم يتخذ صاحبه ولا ولدا، يا من يفعل ما يشاء و يحكم ما يريد و يقضى ما احب، يا من يحول بين المرء و قلبه، يا من هو بالمنظر الا على، يا من ليس ‍ كمثله شى ء، يا سيمع، يا بصير،....
يعنى: اى كسى كه در ميان بخشندگان، بخشنده ترى! اى كسى كه از هر سوال شونده اى بهترى! اى رحيم تر از هر رحم كننده اى! اى تنها! اى بى همتا! اى كسى كه همه به تو نيازمندند! اى كسى كه نمى زايى و زائيده نشده اى! اى كسى كه هيچ كس با تو برابرى نمى كند! اى كسى كه همسر و فرزندى براى خود اختيار نكرده اى! اى كسى كه هر چه بخواهى انجام مى دهى! اى كسى كه هر چه اراده كنى بر طبق آن حكم مى كنى! اى كسى كه هر چه دوست داشته باشى آن را مقدر مى نمايى! اى كسى كه بين انسان و قلش حايل مى شوى! اى كسى كه در چشم اندازى والائى! اى كسى كه چيزى چون تو نيست! اى شنونده! اى بيننده!....
- و اكثر من اسماء الله عزوجل فان اسماء الله تعالى كثيره، وصل على محمد وال محمد، و قل:.
يعنى: نامهاى خداوند عزيز و جليل را هر چه بيشتر (بر زبان جارى) كن، چون او نامهاى فراوانى دارد، بعد بر محمد و آل محمد صلوات بفرست آنگاه بگو:.
- اللهم اوسع على من رزقك الحلال ما اكف به وجهى، و اودى به امانتى، و اصل به رحمى، ويكون لى عونا على الحج و العمره.
يعنى: بار الها! روزى حلالت را بر من بگستران آن مقدار كه بتوانم آبرويم را حفظ كرده، ديونم را ادا كنم، صله رحم بنمايم و كمكى براى من باشد تا بتوانم حج و عمره به جاى آوردم.

ط - تقديم صلوات بر پيامبر و آلش عليهم السلام.

ط - تقديم صلوات بر پيامبر و آلش عليهم السلام.
ابو بصير از امام صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
426 - قال رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم -: من ذكرت عنده فنسى ان يصلى على خطى ء الله به طريق الجنه.
يعنى: پيامبر - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
كسى كه در برابرش نام من برده شود و فرامش كند بر من صلوات بفرستد، خداوند متعال او را از بهشت به خطا مى برد.
ابن القداح نيز از آن حضرت روايت كرده است كه فرمود:
427 - سمع ابى رجلا بالبيت يقول: اللهم صل على محمد، فقال: لا تبترها ولا تظلمنا حقنا، قل: اللهم صل على محمد و اهل بيته.
يعنى: پدرم از فردى كه خود را به خانه كعبه آويزان كرده بود شنيد كه مى گويد: اللهم صل على محمد، به او گفت: آن را ابتر ودم بريده نكن و نسبت به حق ما ظلم روا مدار بلكه بگو: اللهم صلى على محمد و اهل بيته.
عبد الله بن نعيم گويد به حضرت صادق - عليه السلام - عرض كردم: من داخل خانه خدا شدم در حالى كه هيچ دعايى به خاطرم نمى آمد مگر صلوات بر محمد و آل محمد، حضرت فرمود:
428 - اما انه يخرج احد بافضل مما خرجت به.
يعنى: آگاه باش كه كسى بهتر از آنچه تو كردى انجام نداده است.
جابر از امام باقر - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
429 - ان عبدا مكث فى النار يناشد الله سبعين خريفا و سبعين حريفا و الخريف سبعون سنه وسبعون سنه ثم قال - عليه السلام -: انه سال الله بحق محمد و اهل بيته لما رحمتنى، قال - عليه السلام -: فاوحى الله الى جبرئيل - عليه السلام - ان اهبط الى عبدى فاخرجه الى، قال، يا رب، كيف لى بالهبوط فى النار؟ قال: انى قد امرها ان تكون عليك بردا و سلاما، قال: يا رب، فما علمى بموضعه؟ قال: انه فى جب من سجين، قال: فهبط اليه و هو معقول على وجهه بقدومه، قال: قلت: كم لبث فى النار؟ قال: ما احصى كم تركت فيها خلفا، قال: فاخرجه اليه، قال: فقال له: يا عبدى، كم كنت تناشدنى فى النار؟ قال: ما احصى يا رب، قال: اماو عزتى و جلالى لولا ما سالتنى به لاطلت هوانك فى النار لكنه حتم حتمته على نفسى لا يسالنى عبد بحق محمد و اهل بيته الا عفرت له ما كان بينى و بينه، فقد غفرت لك اليوم.
يعنى: بنده اى در آتش جهنم، صد و چهل حريف خدا را مى خواند كه هر حريف، صد و چهل سال است، آنگاه خدا را به حق محمد و اهل بيتش ‍ قسم مى دهد كه: بر من ترحمى بنما، در اينجا خداوند متعال به جبرئيل وحى مى فرستد كه: به سوى بنده ام پايين برو و او را از جهنم خارج كرده به سوى من بياورم. جبرئيل مى گويد: پروردگار! من چگونه درون آتش بروم؟ خداوند متعال مى فرمايد: من به آتش امر كردم كه براى تو جنگ و سلامت باشد. جبرئيل مى گويد: پروردگارا! نمى دانم بنده ات در كجاست. خداوند سبحان مى فرمايد: او در گودالى در سجين قرار دارد.
امين وحى به سوى او مى رود و مى بيند پاهايش بسته و به صورت آويزان است، به او مى گويد: چه مدتى است كه در آتشى؟ مى گويد: نمى دانم چه مدتى را در جهنم پشت سر گذاشته ام، جبرئيل او را به سوى پروردگار عالم مى برد، آنگاه ذات اقدس الهى به او مى گويد:
اى بنده من! چه مدتى است كه مرا ميان آتش صدا مى زنى؟ مى گويد: حساب ندارم اى پروردگار من!
مى فرمايد: آگاه باش كه به عزت و جلالم سوگند! اگر اين جملاتى را كه گفتى بر زبان جارى نمى كردى، تو را در جهنم نگاه مى داشتم لكن بر خودم لازم و حتمى كردم كه بنده اى مرا به حق محمد و اهل بيتش سوگند ندهد مگر آنكه هر چه بين من و اوست را برايش بيامرزم و (به همين خاطر) امروز تو را آمرزيدم.
از سلمان فارسى روايت شده است كه گويد: شنيدم رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - مى فرمود:
430 - ان الله عزوجل يقول: يا عبادى، اوليس من له اليكم حوائج كبار لا تجودون بها الا ان يتحمل عليكم باحب الخلق اليكم تقضونها كرامه لشفيعهم؟ الا فاعلموا ان اكرم الخلق على و افضلهم لدى محمد و اخوه على و من بعده الائمه الذين هم الوسائل الى، الا فليد عنى من همته حاجه يريد نفعها، اودهته داهيه يريد كشف ضررها، بمحمد و اله الطيبين الطاهرين اقضها له احسن ما يقضيها من يستشفعون باعز الخلق عليه.
يعنى: خداوند عزيز و جليل مى گويد: اى بندگان من! آيا اتفاق نيفتاده كه: فردى از شما حاجتهاى بزرگى بخواهد كه شما آن حوايج را نمى دهيد مگر اينكه محبوبترين خلق نزد شما را حاضر كند و شما به احترام آن شفيع محبوب و دوست داشتنى درخواستهاى او را بدهيد؟
آگاه باشيد و بدانيد كه با كرامتترين و برترين خلق نزد من، محمد و برادرش ‍ على و پس از آن ائمه هستند، آنانى كه وسيله تقرب به من مى باشند. آگاه باشيد كه هر كس حاجت مهمى دارد و مى خواهد نفعى به او برسد يا مشكلى برايش پديد آمده و خواهان دفع ضرر آن است، اگر مرا به محمد و آل پاكش بخواند، آنچنان حاجتش را بر آورده مى سازم كه بهتر و برتر باشد از بر آورده ساختن كسى كه محبوبترين خلق را نزد او شفيع قرار مى دهند.
سخنان سلمان كه به اينجا رسيد، عده اى از مشركين و منافقين در حالى كه او را مسخره مى كردند گفتند: اى سلمان! چرا خدا را به اينها قسم نمى دهى تا تو را بى نيازترين و پولدارترين فرد مدينه قرار دهد؟
سلمان پاسخ داد: من خدا را خواندم و از او خواستم كه چيزى به من بدهد كه از حكومت بر كل دنيا برتر و با منفعت تر باشد. من از خدا خواستم و او را به اين بزرگواران قسمش دادم كه به من زبانى ذاكر بدهد كه او را احمد و ثنا كند، قلبى بدهد كه شاكر نعمتهاى او باشد، بدنى بدهد كه در برابر سختيها صبر نمايد و آن خداى عزيز و جليل اين التماسهاى مرا اجابت فرمود.
اين چيزهايى كه من از خدا خواستم از حكومت بر تمامى دنيا و هر چه در آن است، هزار هزار بار برتر و بالاتر است.
محمد بن على بابويه از امام صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
431 - زليخا از يوسف - عليه السلام - اجازه ملاقات خواست. عده اى به او گفتند ما به خاطر آن بلاهايى كه بر سر آن حضرت آوردى، مى ترسيم تو را نزد او ببريم (شايد مجازاتت كند).
زليخا گفت: من از كسى كه از خدا مى ترسد، نمى ترسم، بالاخره وارد شد.
يوسف - عليه السلام - به او گفت: اى زليخا! چه شده كه رنگت تغيير كرده است؟
زليخا گفت: سپاس خدايى را كه پادشاهان را به سبب گناهانشان برده مى كند و بردگان را به سبب طاعتشان پادشاه مى نمايد.
يوسف - عليه السلام - گفت: اى زليخا! چه چيزى باعث شده آن كار را انجام بدهى؟
زليخا گفت: زيبايى چهره تو، اى يوسف!
يوسف - عليه السلام - گفت: پس چگونه خواهى بود اگر پيامبر آخر الزمان كه نامش محمد - صلى الله عليه و آله و سلم - است را ببينى كه هم از من زيباتر است، هم خودش اخلاق تر و هم بخشنده تر.
زليخا گفت: راست مى گويى، (سخنت را تاييد مى كنم)
يوسف - عليه السلام - گفت: از كجا دانستى راست مى گويم؟
زليخا گفت: چون تا نامش را بردى، محبتش در قلب من جا گرفت:
در اينجا خداوند عزيز و جليل بر يوسف - عليه السلام - وحى فرستاد كه زليخا راست مى گويد و چون او محمد - صلى الله عليه و آله و سلم - را دوست دارد، من هم او را دوست دارم، آنگاه خداوند متعال به يوسف - عليه السلام - امر كرد كه با زليخا ازدواج كند.
جابر از امام صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه:
432 - ان ملكا من الملائكه سال الله ان يعطيه سمع العباد فاعطاه الله فذلك الملك قائم حتى تقوم الساعه، ليس احد من المومنين يقول: صل على محمد و اهل بيته الا و قال الملك: و عليك السلام، ثم يقول الملك: يا رسول الله، ان فلانا يقروك السلام، فيقول رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - و عليه السلام.
يعنى: فرشته اى از فرشتگان از خدا خواست كه قدرت شنيدن سخنان بندگان را به او بدهد، خداوند متعال هم اين كار را كرد، تا روز قيامت هرگاه يكى از مومنين بگويد: خدايا! بر پيامبر و اهل بيتش صلوات و درود بفرست. اين ملك اولا مى گويد و عليك السلام و ثانيا به رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - مى گويد:
اى رسول حق! فلانى به تو سلام مى رساند كه پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - هم مى گويد: و عليه السلام.
امير المومنين - عليه السلام - فرمود:
433 - اعطى السمع ابعه: النبى - صلى الله عليه و آله و سلم - و الجنه، و النار، والحوالعين، فاذا فرغ العبد من صلاته فليصل على النبى - صلى الله عليه و آله و سلم -، و ليسال الله الجنه، و ليستجر بالله من النار، و ليساله ان يزوجه من الحور العين، فانه من صلى على النبى رفعت دعوته، و من سال الله الجنه قالت الجنه يا رب، اعط عبدك ما سالك، و من استجار بالله من الناقالت النار: يا رب، اجر عبدك مما استجار منه، و من سال الحور العين قلن: يا رب، اعط عبدك ما سال.
يعنى: به چهارم شخص، قدرت شنوايى (ويژه) داده شده است: پيامبر، بهشت، جهنم و حور العين. آنگاه كه بنده از نمازش فارغ شد، بر پيامبر - صلى الله عليه و آله و سلم - درود بفرستد، از خدا بهشت طلب كند، از جهنم به او پناه ببرد و بخواهد كه حور العين را به ازدواج وى در اورد چون: هر كس كه بر پيامبر - صلى الله عليه و آله و سلم - درود بفرستد، دعايش ‍ حتما بالا مى رود.
كسى كه از خدا بهشت طلب كند، بهشت مى گويد: پروردگارا! آنچه ار كه بنده ات مى خواهد به او بده. كسى كه از جهنم به خدا پناه مى برد، جهنم مى گويد: خدايا! بنده ات را از آنچه كه به تو پناه مى برد، پناه بده. و كسى كه از خدا حور العين مى خواهد، حورالعين مى گويند: پروردگارا! خواهش ‍ بنده ات را عطا كن.
محمد بن مسلم از امام باقر يا امام صادق - عليهما السلام - روايت كرده است كه فرمود:
434 - ما فى الميزان شى ء اثقل من الصلاه على محمد وال محمد، ان الرجل، ليوضع عمله فى الميزان فيميل به فيخرج النبى - صلى الله عليه و آله و سلم - الصلاه عليه واله فيضعها فى ميزانه فير حج به.
يعنى: چيزى در ترازوى اعمال، سنگين تر از صلوات بر محمد و آل محمد نيست (در قيامت اعمال فردى (بدون صلواتش) را مى آورند و در ميزان قرار مى دهند مى بينند سبك است، آنگاه پيامبر اكرم صلواتها را آورده در ميزان انى فرد قرار مى دهد كه موجب سنگينى آن مى گردد.
هشام بن سالم از امام صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
435 - دعا از خداوند متعال پوشيده مى ماند (يعنى اجابت نمى شود) تا آنكه دعا كننده بر محمد آل محمد صلوات بفرستد.
و نيز فرمود:
436 - من دعا ولم يذكر النبى - صلى الله عليه و آله و سلم - رفرف الدعاء على راسه، فاذا ذكر النبى رفع الدعاء.
يعنى: كسى كه دعا كند بدون آنكه نامى از پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - ببرد، آن دعا بالاى سرش پرواز مى كند تا وقتى كه اين فرد، ذكرى از آنحضرت بنمايد كه در اين هنگام، دعايش بالا مى رود.
437 - من كانت له الى الله حاجه فليبدا بالصلاه على محمد و اله - صلى الله عليه و آله و سلم - ثم يسال حاجته ثم يختم بالصلاه على محمد و اله فان الله عزوجل اكرم من ان يقبل الطرفين و يدع الوسط اذا كانت الصلاه على محمد وال محمد لا تحجب عنه.
يعنى: كسى كه حاجتى به درگاه الهى دارد قبل از آن صلوات بر محمد و آلش بفرستد، آنگاه حاجتش را بخواهد بعد دعايش را با صلوات بر محمد و آلش به پايان ببرد؛ چون خداوند عزيز و جليل، كريم تر از آن است كه دو طرف دعا را قبول كند و وسطش را رها نمايد كه صلوات بر محمد آل محمد از او پوشيده نمى ماند (و مستجاب مى گردد).

ى - گريه در حال دعا:

ى - گريه در حال دعا:
اين عمل ادبى بزرگ و مقامى عالى است به چند دليل:
اولا: گريه به دلالت بر رقت قلب دارد و رقت قلب هم دليل بر اخلاص است كه هرگاه اخلاص آمد، اجابت هم مى آيد. امام صادق - عليه السلام - فرمود:
438 - اذا اقشعر جلدك و دمعت عيناك و وجل قلبك فدونك دونك فقد قصد قصدك.
يعنى: آنگاه كه پوست بدنت لرزيد و چشمانت پر از اشك گرديد و قلبت هراس برداشت، آن حال را خوب نگهدار كه مقصودت حاصل شده است.
و در مقابل، خشكى چشم و نيامدن اشك، بر اثر قساوت قلب است كه در خير بدان اشاره شده است، چنين حالتى دو اثر دارد:
اول - نشانه دورى از خداست كه خداوند متعال به حضرت موسى - عليه السلام - وحى فرستاد:
يا موسى، لا تطول فى الدنيا املك فيقسو قلبك، و قاسى القلب منى بعيد.(7)
يعنى: اى موسى! در دنيا آرزويت طولانى نباشد كه قلبت را سخت مى كند و قلب سخت هم از من دور است.
دوم - چنين كسى دعايش پذيرفته نيست كه حضرت صادق - عليه السلام - فرمود:
- لا يقل الله دعاء بظهر قلب قاس.(8)
يعنى: خداوند متعال دعا را از قلب قاسى و سخت، قبول نمى كند.
ثانيا - گريه، نشانه مطيع شدن بنده از غير خدا به سوى او و نشانه خشوع بسيار است كه رسول حق - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
439 - اذا احب الله عبدا نصب فى قلبه نائحه من الحزن، فان الله يحب كل قلب حزين، و انه لا يدخل النار من بكى من خشيه الله تعالى حتى يعود اللبن الى الضرع، و انه لا يجتمع غبار فى سبيل الله و دخان جهنم فى منخرى المومن ابدا و اذا ابغض الله عبدا جعل فى قلبه مزمارا من الضحك و ان الضحك يميت القلب والله لا يحب الفرحين.
يعنى: هرگاه خداوند بنده اى را دوست داشته باشد، در قلب او نوحه و اندوه جاى مى دهد؛ چون او قلب محزون را دوست دارد، كسى كه از ترس ‍ خداوند متعال گريه كرده باشد، داخل آتش جهنم نخواهد شد مگر آنكه شير به پستان مادر بر گردد (9)، گرد و خاك خوردن در اه خدا با دود آتش ‍ جهنم در بينى مومن، هرگز جمع نخواهد شد. هرگاه خدا بنده اى را دشمن بدارد، در قلبش سرودى از خنده قرار مى دهد كه قلبش را مى ميراند، خداوند هم افراط كنندگان در شادى و فرح را دوست ندارد.
ثالثا - گريه موافق است با فرمان خداوند سبحان به انبيايش كه به عيسى - عليه السلام - فرمود:
440 - يا عيسى، هب لى من عينيك الدموع، و من قلبك الخشيه، و قم على قبور الاموات فنادهم بالصوت الرفيع فلعلك تاخذ موعظتك منهم، وقل: انى لاحق فى اللاحقين، صب لى من عينيك الدموع و اخشع لى بقلبك، يا عيسى، استغث بى فى حالات الشده فانى اغيث المكروبين، و اجيب المضطرين، و انا ارحم الراحمين.
يعنى: اى عيسى!! اشك چشمان و خشيت و هراس قلبت را در درگاه من به هديه بياور، بر سر قبور مردگان بايست و آنان را با صداى بلند بخوان تا شايد پند و موعظه ات را از آنان دريافت دارى و با خود بگو كه: من نيز به آنان ملحق خواهم شد. به خاطر من از چشمانت اشك بريز و قلبت را براى من خاشع گردان. اى عيسى! در روزگار سختى، از من كمك بخواه كه من گرفتاران را نجات مى دهم و پريشانها را اجابت مى كنم؛ چون من ارحم الراحمين هستم.
و در وحى خود به موسى - عليه السلام - فرمود:
441 - يا موسى، كن اذا دعوتنى خائفا مشفقا و وجلا، و عفر و جهك فى التراب، و اسجد لى بمكارم بدنك، واقنت بين يدى فى القيام، و ناجنى حيث ناجيتنى بخشيه من قلب وجل، و احى بتوراتى ايام الحياه، و علم الجهال محامدى، و ذكرهم الائى و نعمى، و قل لهم لا يتمادون فى غى ما هم فيه فان اخذى اليم شديد.
يا موسى، لا تطول فى الدنيا املك فيقسو قلبك، و قيفسو قلبك، و قاسى القلب من بعيد، و امت قلبك بالخشيه، و كن خلق الثياب، جديد القلب، تخفى على اهل الارض، و تعرف فى اهل السماء، جليلش البيوت مصباح الليل، واقنت بين يد قنوت الصابرين، وصح الى من كثره الذنوب صياح الهارب من عدوه، واستعن بى على ذلك فانى نعم العون و نعم المستعان.
يعنى: اى موسى! هنگام دعا بايد خائف، سوخته دل و بيمناك باشى.
صورتت را به خاك بمال و با بهترين اعضايت برايم سجده كن، در برابر من كه ايستاده اى، دستهاى گدائى را به قنوت بلند نما و هنگام مناجاتت با حالتى هراسناك و قلبى بيمناك مناجات كن. در مدت عمرت، بايد تورات مرا زنده نمايى، به نادانان خوبيهاى مرا بياموزند و نعمتهاى مرا به يادشان بياور و به آنان بگو: مبادا در اين گمراهى كه بسر مى بريد، بيشتر بمانيد كه مواخذه من دردناك و شديد است.
اى موسى! در دنيا آرزويت طولانى نباشد كه موجب سختى قلبت مى گردد و سخت دلان هم از من بدروند. قلبت را با هراس از من، بميران، لباست پاره و قلبت نو باشد. ميان اهل زمين پنهان باش و در بين اهل آسمان آشنا. خانه نشين باش و چراغ شبها (10) در برابر من همچون صابرين، فرمانبردارى كن، از زيادى گناهان به سوى من فرياد بر آور همچون كسى كه از ترس ‍ دشمن، فرار كرده، فرياد مى زند و بر اين كارها از من كمك بخواه كه من بهترين كمك دهنده هستم.
و نيز فرمود:
442 - يا موسى، اجعلنى حرزنك، وضع عندى كنزك من الباقات الصالحات.
يعنى: اى موسى! مرا سپر خود كن و گنجت ار كه عبارت باشد از اعمال صالح، نزد من بگذار.
رابعا - خصوصيات و فضايلى در گريه كردن و اشك ريختن هست كه در ساير اقسام عبادات، يافت نمى شود، در روايت آمده است كه:
443 - بين الجنه و النار عقبه لا يجوزها الا البكاوون من خشيه الله تعالى.
يعنى: بين بهشت و جهنم گردنه اى است كه غير از گريه كنندگان از ترس ‍ خداوند متعال، از آن رد نمى شوند.
از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - روايت شده است كه فرمود:
444 - ان ربى تبارك و تعالى اخبرنى فقال: و عزتى و جلالى ما ادرك العابدون مما ادرك البكاوون عندى شيئا و انى لابنى لهم فى الرفيع الا على قصرا لا يشاركهم فيه غيرهم.
يعنى: پروردگار من به من خير داد و گفت كه: به عزت و جلالم سوگند!
هرگز آنچه را كه گريه كنندگان نزد من دريافت مى دارند، عابدان دريافت نخواهند كرد، من در مقامات بالا برايشان قصرى بنا مى كنم كه ديگران با آنان شريك نخواهند بود.
و به موسى - عليه السلام - وحى كرد و فرمود:
445 - وابك على نفسك ما دمت فى الدنيا، و تخوف الحطب و المهالك، ولا تغرنك زينه الحياه الدنيا و زهرتها.
يعنى: تا وقتى كه در دنيا هستى، بر خودت گريه كن، از چيزهايى كه موجب آتش و هلاكت مى شود، بترس مبادا زينت و زيبائى زندگانى دنيايى، تو را بفريبد.
و به عيسى - عليه السلام - فرمود:
446 - يا عيسى بن البكر البتول، ابك على نفسك بكاء من قد ودع الاهل و قلى الدنيا و تركها لاهلها و صارت رغبته فيما عند الهه.
يعنى: اى عيسى بن مريم؛ بر خودت گريه كن؛ مانند گريه كسى كه مى خواهد با خانواده اش خدا حافظى و وداع كرده، دنيا را رها و آن را براى اهلش ترك نمايد و ميل و رغبتش در چيزهايى است كه نزد خدايش ‍ دارد.
از امير المومنين - عليه السلام - نقل است كه فرمود:
447 - لما كلم الله موسى - عليه السلام - قال: الهى ما جزاء من دمعت عيناه من خشيتك؟ قال: يا موسى، اقى وجهه من حر النار، و امنه يوم الفزع الاكبر.
يعنى: آن هنگام كه خداوند متعال با موسى - عليه السلام - سخن مى گفت: كليم حق پرسيد: خدايا! پاداش كسى كه اشك چشمانش از هراس ‍ تو بريزد چيست؟ فرمود: اى موسى! چهره اش را از گرماى آتش جهنم حفظ مى كنم و روزى كه فريادها در آن روز بلند است او را امان مى دهم.
امام صادق - عليه السلام - فرمود:
448 - كل عين باكيه يوم القيامه الا ثاث عيون. عين غضت عن محارم الله، و عين سهرت فى طاعه الله، و عين بكت فى جوف الليل من خشيه الله.
يعنى: هر چشمى روز قيامت گريان است مگر سه چشم: چشمى كه محارم الهى را نبيند، چشمى كه در راه اطاعت خدا، شب را به صبح برساند و چشمى كه در ميان شب، از ترس خدا بگريد.
449 - ماشى ء الا و اله كيل او وزن وله كيل او وزن الا الدموع فان القطره تطفى ء بحارا من النار، فاذا اغرو رقت العين بمائها لم يرهق و جهه فتر ولا، فاذا فاضت حرمه الله على النار، ولو ان باكيا بكى فى امه لرحموا.
يعنى: هر چيزى وزن و اندازه دارد مگر اشك كه يك قطره از آن، درياهايى از آتش را خاموش مى كند، آنگاه كه چشم از اشك پر شود، آن صورت در قيامت نه سختى مى بيند و نه خوارى را. و وقتى كه آن اشك از چشمها جارى شد، خداوند متعال آن صورت را بر آتش حرام مى كند و اگر گريه كننده اى بر امتى بگريد، خداوند متعال تمام آنان را مشمول رحمت خويش ‍ مى گرداند.
450 - ما من عين الا وهى باكيه يوم القيامه الا عين بكت من خوف الله، وما اغرورقت عين بمائها من خشيه الله الا حرم الله سائر جسده على النار، ولا فاضت على خده فزهق ذلك الوجه قتر ولا ذله، و ما من شى ء الا وله كيل او وزن الا الدمعه فان الله يطفى ء باليسير منها البحار من النار، ولو ان عبدا بكى فى امه لرحم الله تلك الامه ببكاء ذلك العبد.
يعنى: هيچ چشمى نيست مگر آنكه در روز قيامت گريان است بجز چشمى كه از ترس خدا گريه كرده باشد، هرگز چشمى از ترس خدا با اشك پر نشد مگر آنكه ذات اقدس الهى ساير اعضاى بدنش را بر آتش حرام گردانيد و نشد اين اشك جارى شود و آن چهره سختى و ذلت ببيند.
هر چيزى وزن و اندازه اى دارد مگر اشك كه خداوند متعال با مقدار كمى از آن، درياهايى از آتش را خاموش مى كند اگر بنده اى درباره امتى بگريد، خداوند منان آن را به واسطه گريه همين بنده مشمول رحمت خويش ‍ مى نمايد.
از معاويه بن عمار نقل شده است كه گفت: از حضرت صادق - عليه السلام - شنيدم:
451 - كان فى وصيه رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - لعلى - عليه السلام - انه قال: يا على، اوصيك فى نفسك بخصال فاحفظها ثم قال ن اللهم اعنه وعد خصالا و الرابعه كثره البكاء من خشيه الله عزوجل يبنى لك بكل دمعه الف بيت فى الجنه.
يعنى: در وصيت رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - به على - عليه السلام - آمده است كه: اى على! تو را به چند خصلت سفارش مى كنم كه بايد آنها را حفظ نمايى. سپس فرمود: خدايا! على را بر اين كار كمك كن. آنگاه حضرت آن خصال را بر شمرد تا اينكه فرمود: صفت چهارم، گريه زياد از ترس خداوند عزيز و جليل است كه در برابر هر قطره اشكى، برايت هزار خانه در بهشت ساخته مى شود.
ابو حمزه از امام باقر - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
452 - ما من قطره احب الى الله من قطره دموع فى سواد الليل مخافه من الله لا يراد بها غيره.
يعنى: قطره اى نزد خدا دوست داشتنى تر نيست از قطره اشكى در سياهى شب كه فقط به خاطر ترس از او باشد.
كعب الاحبار گويد: قسم به آن كس كه جانم در دست اوست! اگر از ترس خدا بگريم و اشكم بر رخسارم سيلان كند، نزد من محبوبتر از آن است كه يك كوه طلا را در راه خدا صدقه بدهم.
ابن ابى عمير از يك از يارانش روايت كرده است كه امام صادق - عليه السلام - فرمود:
453 - اوحى الله عزوجل الى موسى - عليه السلام -: ان عبادى لم يتقربوا الى بشى ء احب الى من ثلاث خصال، قال موسى: يا رب، و ما هن؟ قال يا موسى، الزهد فى الدنيا، و الورع عن المعاصى، والكباء من خشيتى. قال موسى، يا رب، فلمن صنع ذا؟ فاوحى الله اليه: يا موسى، اما الزاهدون فى الدنيا ففى الجنه، و اما البكاوون من خشيتى ففى الرفيع الا على لا يشاركهم فيه احد غيرهم، و اما الورعون عن المعاصى فانى افتش الناس ولا افتشهم.
يعنى: خداوند عزيز و جليل به موسى - عليه السلام - وحى كرد كه: بندگان من به چيزى محبوبتر از سه صفت به من تقرب نجستند. موسى - عليه السلام - گفت: پروردگارا! آن سه صفت چيست؟ فرمود: اى موسى! آن سه، زهد در دنيا، دورى از گناهان و گريه از ترس من است.
موسى - عليه السلام - گفت: پروردگارا! براى كسى كه اين چنين باشد چه خواهد بود؟ فرمود: اى موسى! زاهدان دنيا در بهشت من بسر مى برند، گريه كنندگان از ترس من، در مقام برترى قرار دارند كه غير از آنان احدى شريكشان نيست و آنانكه گناه را ترك كرده اند، من (در قيامت) همه را تفتيش و بازرسى مى كنم، امام آنان را بازرسى نخواهم كرد.
در خطبه وداع رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - آمده است كه:
454 - و من ذرفت عيناه من خشيه الله كان له بكل قطره من دموعه مثل جبل احد تكون فى ميزانه من الاجر، و كان له بكل قطره عين من الجنه على حافتيها من المدائن و القصور ما لا عين رات ولا اذن سمعت ولا خطر بقلت بشر.
يعنى: كسى كه از ترس خدا اشك چشمش جارى گردد، در برابر هر قطره از آن اشكها به مقدار كوه احد در پرونده اعمالش اجر و پاداش ثبت مى گردد و در مقابل هر قطره، چشمه اى در بهشت براى او خواهد بود، در دو طرف اين چشمه، شهرها و قصرهايى قرار دارد كه نه چشمه آن را ديده و نه گوشى شنيده و نه به قلب بشرى خطور كرده است.
از امام باقر - عليه السلام - روايت شده است كه فرمود:
455 - ان ابراهيم النبى - عليه السلام - قال: الهى ما لعبد بل وجهه بالدموع من مخافتك؟ قال الله تعالى: جزاءه مغفرتى و رضوانى يوم القيامه.
يعنى: ابراهيم نبى - عليه السلام - از ذات اقدس الهى پرسيد: خدايا! براى بنده اى كه چهراش را با اشكهايى كه از خوف تو ريخته شده، تر گرداند چه خواهد بود؟ خداوند متعال پاسخ داد: پاداشش، آمرزش و مقام رضوان من در قيام خواهد بود.
اسحاق بن عمار گويد: به امام صادق - عليه السلام - عرض كردم: دعا مى كنم و دلم مى خواهد گريه بكنم ولى اشكى نمى آيد، اما وقتى بعضى از نزديكانم كه وفات يافته اند را به ياد مى آوردم، دلم مى شكند و اشكم جارى مى گردد، آيا چنين كارى جايز است؟، فرمود:
456 - نعم، تذكرهم، فاذا رقفت فابك لربك تبارك و تعالى.
يعنى: بلد جايز است، آن اموات را به ياد بياور و وقتى قلبت شكست، براى خداوند تبارك و تعالى گريه كن.
تباكى (11)
اگر گريه اى نكردى، خودت را وادار كن و سعى نما تا شايد اشكى بيايد، اين حالت را تباكى گويند كه امام صادق - عليه السلام - فرمود:
457 - و ان لم يكن بك بكاء فلتتباك.
يعنى: اگر گريه اى نكردى لا اقل تباكى داشته باش.
سعيد بن يسار گويد به حضرت صادق - عليه السلام - عرش كردم: اگر در حال دعا اشكى از چشمانم جارى نشد، آيا مى توانم تباكى داشته باشم؟ فرمود:
458 - نعم ولو مثل راس الذباب.
يعنى: بله حتى اگر به اندازه سر مگسى باشد.
از ابى حمزه نقل شده است كه امام صادق - عليه السلام - به ابى بصير فرمود:
459 - ان خفت امرا يكون او حاجه تريدها فابدا بالله فمجده و اثن عليه كما هو اهله، وصل على النبى واله - عليهم السلام - و تباك ولو مثل راس الذباب، ان ابى كان، يقول: اقرب ما يكون العبد من الرب وهو ساجد يبكى.
يعنى: اگر از وقوع حادثه اى مى ترسى يا حاجتى دارى، اول خداوند متعال را تمجيد كن و آنچنانكه سزاوار است او را احمد و ثنا نما، بعد بر پيامبر و آلش صلوات بفرست و پس از آن، اشكى بريز حتى اگر به مقدار سر مگسى باشد؛ چون پدرم مى فرمود: نزديكترين حالات بنده به پروردگارش اين است كه به سجده رود و در آن حال، گريه كند.
و از آن حضرت نقل شده است كه فرمود:
460 - ان لم يجبك البكاء فتباك فان خرج منك مثل راس الذباب فبخ بخ.
يعنى: اگر گريه به تو پاسخ مثبت نمى دهد و اشكى نمى آيد، تباكى داشته باش كه اگر به اندازه سر مگسى هم اشك از تو خارج شد، خوشا به حالت!.
نصيحت
هنگام دعا مى توانى از طرق زير چشمانت را با خود همراه كرده تا اشكهايت سرازير شود:
- به ياد گناهان بزرگ و آبرو ريزيهاى روز قيامت خوش باش كه همه مخلوقات عالم از خدايى كه هم حاكم آن روز است و هم عالم به همه چيز، مى هراسند.
- صحنه قيامت در برابرت تمثل پيدا كند كه زبانها لال مى شوند و سخنرانان فصيح، خاموش مى گردند ولى اعضاى بدن شهادت مى دهند و صحبت مى كنند، آنانكه در دنيا صداهايى نرم و نازك داشتند، در آنجا صدايشان بزرگ و گوش خراش مى شود، در اين حال، عرق، سرورى مردم را مى گيرد به طورى كه از نرمى گوشها بر زمين مى ريزد.
روزى كه رازهاى نهان فاش مى شود و باطن و اندرون انسان آشكار مى گردد، از زشتيها پرده بردارى مى شود و كسى توجهى ندارد.
- از رسول خدا روايت است كه فرمود:
461 - يحشر الناس يوم القيامه حفاه عراه عزلاء قد الجمهم العرق و بلغ شحوم الاذان.
يعنى: روز قيامت مردم با پاى برهنه عريان و دست خالى از هر سلاحى محشور مى شوند، در حالى كه عرق سر و رويشان را گرفته و به نرمى گوشها رسيده است.
سوده همسر پيامبر اكرم تا اين را شنيد گفت: اى واى! پس مردم همديگر را مى بينيد، فرمود:
- شغل الناس عن ذلك.
يعنى: مردم به اين توجهى ندارند. آنگاه به اين آيه قرآن استناد كرد كه مى فرمايد:
- لكل امرى ء منهم يومئذ شان يغنيه.(12)
يعنى: هر كس را در آن روز، كارى است كه به خود مشغولش ‍ دارد.
سپس فرمود:
- و كيف و انى لهم بالنظر؟ و منهم المسحوب على وجهه و الماشى على بطنه و منهم من يوطا بالاقدام مثل الذر، و منهم المصلوب على شفير النار حتى يفرغ الناس من الحساب، و منهم من تسلط عليه الماشيه ذوات الاخفاف فتطاه با خفافها و ذوات الا ظلاف فتنطحه بقرونها و تطاه با ظلافها.
يعنى: چگونه مى توانند بر همديگر نظر كنند در حالى كه عده اى را به صورت، بر زمين مى كشند عده اى روى شكمشان حركت مى كنند، دسته ديگر چون خاك، زير دست و پا لگد مال مى شوند، گروه ديگر را در كنار آتش بر صليب مى كشند تا مردم از حساب فارغ گردند، عده ديگر، برگردنشان مارهايى آويزان مى كنند كه اينان را بگزند تا حسابرسى مردم تمام شود، گروه ديگر زير دست و پاى چهار پايان لگدمال مى شوند و حيوانات شاخدار به آنان شاخ مى زنند و لگد كوبشان مينمايند.
بايد در احوالات مردم در روز قيامت و قبل و بعد از آن، فكر كنى كه چه كسانى اهل سعادتمند و چه كسانى اهل شقاوت، در اين صورت حتما برايت سبب خوف و انگيزه اشك و اخلاص قلب، حاصل مى شود.
هرگاه به چنين حالتى رسيدى، آن را غنيمت بشمار و بدانكه چنين ساعاتى از نفيس ترين لحظات عمر توست، در اين حالت است كه بايد سوالات و نيازهايت را به درگاه خداوند صاحب جلال، عرضه بدارى و از اهم حاجاتت اين باشد كه:
اولا - اقبال و توجه خداوند سبحان به تو دوام يابد.
ثانيا - اقبال و توجه توبه او نيز ادامه داشته باشد.
ثالثا - ادب حضورش را به نيكوترين وجه درك كرده باشى.
و رابعا - حاجاتت را خواستى طلب كنى، چيزى بخواه كه جمال و زيبايى واقعى و حقيقى برايت بياورد و گرفتارى و وبال را از توقع كند، نه اينكه مال (دنيا) طلب كنى؛ چون نه او براى تو باقى مى ماند و نه تو براى آن.
تنبيه
بدانكه گريه كردن و ضجه و ناله زدن به درگاه الهى، از گناهان و طلب رها شدن از آن، صفت خوبى است اما تا جدايى از گناه و توبه از معاصى نباشد، فايده اى ندارد كه جناب سيد العابدين على بن الحسين - عليه السلام - فرمود:
462 - وليس الخوف من بكى و جرت دموعه ما لم يكن له ورع يحجزه عن معاصى الله، و انما ذلك خوف كاذب.
يعنى: خوف اين نيست كه كسى گريه كند و اشك بريزد، اما ورعى كه او را از گناهان دور كند، دوى نباشد، اين خوف دروغ است.
از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلمه نقل است كه فرمود:
463 - موسى بر جل من اصحابه وهو ساجد و انصرف من حاجته و هو ساجد، فقال - عليه السلام - لو كانت حاجتك بيدى لقضيتها لك، فاوحى الله عزوجل اليه يا موسى، لو سجد حتى ينفطع عنفه ما قبلته او يتحول عما اكره الى ما احب.
يعنى: حضرت موسى - عليه السلام - بر سر راهى، فردى از يارانش را ديد كه در سجده است (از آنجا رفت و) كارش را انجام داد و برگشت، ديد هنوز در سجده است، گفت: اگر حاجت تو در دست من بود آن را برايت بر آورده مى ساختم. خداوند عزيز و جليل به او وحى كرد كه: اى موسى! اگر آنقدر سجده كند تا گردنش قطع شود، او را نخواهم پذيرفت مگر آنكه دست از كارهاى زشتش برداشته به چيزهايى كه من آن را دوست دارم، روى نمايد.
در روايت ديگر آمده است كه:
464 - ان موسى مر برجل و هو يبكى ثم رجع و هو يبكى قال: الهى عبدك يبكى من مخافتك، قال الله تعالى: يا موسى، لو بكى حتى نزل دماغه مع دموع عينيه لم اغفر له و هو يحب الدنيا.
يعنى: حضرت موسى - عليه السلام - بر سر راهش مردى را ديد كه گريه مى كند، رفت و برگشت، ديد هنوز گريه مى كند، گفت: خدايا بنده ات از ترس تو است كه اشك مى ريزد. خداوند متعال فرمود: اى موسى! اگر اين فرد آنقدر گريه كند تا مغز سرش به همراه اشك چشمش خارج شود تا وقتى كه دنيا را دوست دارد، او را نخواهم آمرزيد.
و در آنچه كه بر حضرت موسى - عليه السلام - وحى فرستاد، آمده است:
465 - يا موسى، ادعنى بالقلب التقى و اللسان الصادق.
يعنى: اى موسى! مرا با قلبى بى گناه و پاك و زبانى صادق و راستگو بخوان.
از امير المومنين على بن ابى طالب - عليه السلام - نقل است كه فرمود:
466 - الدعاء مفاتيح النجاح و مقاليد الفلاح، و خير الدعاء ما صدر عن صدر نقى و قلب تقى، و فى المناجاه سبب النجاه، و بالا خلاص يكون الخلاص، فاذا اشتد الفزع فالى الله المفزع.
يعنى: دعا، كليد كاميابى و رستگارى است و بهترين دعا آن است كه از سينه اى پاك و قلبى داراى تقوا صادر مناجات، سبب نجات است و اخلاص، موجب خلاصى، پس آنگاه كه سختيها شدت يافت، بايد به سوى خدا فزع و زارى نمود.

ك - اعتراف به گناه قبل از درخواست و ذكر حاجات:

ك - اعتراف به گناه قبل از درخواست و ذكر حاجات:
اولا - اين عمل نشانه اين است كه بنده از همه چيز غير از خدا قطع اميد كرده است.
ثانيا - اين عمل نشانه تواضع است و هر كس كه تواضع پيشه كند، خداوند متعال درجاتش را بالا مى برد. در روايت آمده:
467 - عابدى هفتاد سال خدا را بندگى كرد، روزها را روزه و شبها را به نماز مى ايستاد، آنگاه حاجتى از خداوند متعال طلب نمود ولى روا نگرديد، رو به خود كرد و گفت: اشكال از خود تو است؛ چون اگر در تو خيرى مى بود، حاجتت روا مى شد، در اين هنگام خداوند متعال فرشته اى براى او فرستاد و گفت: اى فرزند آدم! اين يك لحظه اى كه خودت را كوچك شمردى، از تمامى عبادتهاى گذشته ات بهتر است.
از امام باقر - عليه السلام - روايت است كه فرمود:
468 - اوحى الله تعالى موسى - عليه السلام - اتدرى لم اصطفيتك بكلامى من دون خلقى؟ قال: لا يا رب، قال: يا موسى، انى قلبت عبادى ظهرا لبطن فلم ار اذل لى نفسا منك، انك اذا صليت وضعت خديك على التراب.
يعنى: خداوند متعال بر حضرت موسى - عليه السلام - وحى فرستاد كه: آيا مى دانى چرا تو را براى سخن خود انتخاب كردم نه ديگران را؟ گفت: نه، اى پروردگار من! فرمود: اى موسى، من بندگانم را زير و رو كردم، ولى كسى را نيافتم كه در برابر من از تو خاضع تر باشد؛ چون تو هر گاه نماز مى گزارى، چهره ات را نيز بر خاك قرار مى دهى.
در روايت ديگر آمده است كه:
469 - انى قلبت عبادى ظهرا لبطن فلم ار اذل لى نفسا منك فاحببت ان ارفعك من بين خلقى.
يعنى: من بندگانم را زير و رو كردم ولى كسى را نيافتم كه در برابر من از تو خاضع تر باشد، به همين خاطر دوست دارم كه از ميان مخلوقاتم، مقام تو را برتر گردانم.
در روايت آمده است كه:
470 - خداوند سبحان بر حضرت موسى - عليه السلام - وحى فرستاد كه بالاى كوهى برو و با من مناجات كن، در آنجا چندين كوه بودند، هر يك طمع داشتند كه كليم حق، بر روى آن برود مگر كوه كوچكى كه خود را خرد و كوچك شمرد و گفت: من كمتر از آنم كه پيامبر خدا براى مناجات با رب العامين، بر من بالا برود، در اين هنگام خداوند متعال بر موسى - عليه السلام - وحى فرستاد كه بالاى همان كوه برو؛ چون او خود را چيزى به حساب نياورد.
از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - نقل است كه فرمود:
471 - ثلاثه لا يزيد الله بهن الا خيرا: التواضع لا يزيد الله به الا ارتفاعا، و ذل النفس لا يزيد الله به الا عزا، و التعفف لا يزيد الله به الا غنى.
يعنى: سه چيز است كه خداوند متعال در برابر آن، جز خير نمى دهد: تواضع: خداوند سبحان در برابرش مقام انسان را رفيع مى گرداند. فروتنى: خداوند منان در برابرش عزت نفس عطا مى كند. دست كشيدن از محرمات: ذات اقدس الهى در برابرش، غنا و بى نياز مى دهد.
و نيز فرموده است:
472 - فى وضع النفس و كسرها و اسخاطها رضى الله سبحانه.
يعنى: در تواضع و كشاندند نفس و نارضايتى او، رضاى خداى سبحان نهفته است.
در آنچه خداوند متعال بر حضرت داود - عليه السلام - وحى فرستاده، آمده است:
473 - يا داود، انى وضعت خمسه فى خمسه و الناس يطلبونها فى خمسه غيرها فلا يجدونها.
يعنى: اى داود! من پنج چيز را در پنج چيز قرار دادم، ولى مرم آنها را در پنج چيز ديگر مى جويند و نمى يابند:.
- وضعت العلم فى الجوع و الجهد و هم يطلبونه فى الشبع و الراحه، فلا يجدونه.
يعنى: علم را در گرسنگى و تلاش و كوشش قرار دادم، ولى مردم آن را در سيرى و راحتى مى جويند و نمى يابند.
- و وضعت العز فى طاعتى و هم يطلبونه فى خدمه السلطان، فلا يجدونه.
يعنى: عزت را در اطاعت از خودم نهاده ام ولى مردم آن را در خدمت به سلاطين طلب مى كنند و نمى يابند.
- و وضعت الغنى فى القناعه و هم يطلبونه فى كثره المال، فلا يجدونه.
يعنى: بى نيازى را در قناعت قرار دادم، ولى مردم آن را در مال زياد مى جويند و نمى يابند.
- و وضعت رضائى فى سخط النفس و هم يطلبونه فى رضى النفس، فلا يجدونه.
يعنى: رضايت خودم را در نارضايتى نفس نهاده ام، ولى مردم آن را در رضايت نفس طلب مى كنند و نمى يابند.
- و وضعت الراحه فى الجنه و هم يطلبونها فى الدنيا، فلا يجدونها.
يعنى: و راحتى و آسايش را در بهشت قرار داده ام، اما مردم آن را در دنيا مى جويند و نمى يابند.
ثالثا: ديگر از فوايد ذكر گناهان، خوف و ترس از ذات اقدس الهى و رقت قلب است كه حضرت صادق - عليه السلام - فرمود:
- اذا رق احدكم فليدع، فان القلب لا يرق حتى يخلص.(13)
يعنى: هر يك از شما آنگاه كه قلبش شكست، حتما دعا كند؛ چون قلب تا صاف نشود، نمى شكند.
رابعا - چه بسا شكستن قلب موجب ريزش اشك گردد كه اين نيز خود ادبى از آداب دعاست، بنابر اين، ادبى، موجب فراهم شدن ادب ديگر گرديد.
و خامسا - فرمان امام صادق - عليه السلام - است كه فرمود:
- انما هى المدحه ثم الثناء ثم الاقرار بالذنب ثم المساله انه و الله ما خرج عبد من الذنب الا بالاقرار.(14)
يعنى: اول مدح الهى، بعد ثنا و ستايش، سپس اقرار به گناهان، آنگاه سوال و درخواست كه به خدا سوگند! هيچ بنده اى از گناه خارج نشد، مگر به سبب اقرار به آن.
بنابر اين، اقرار به گناه پنج فايده دارد:
اول - منقطع شدن به سوى خداوند متعال.
دوم - منقطع شدن به سوى خداوند متعال.
سوم - سبب رقت قلب است كه خود دليل بر اخلاص است و در نتيجه موجب اجابت دعا مى گردد.
چهارم - چه بسا موجب گريه نيز گردد كه گريه كردن، خود سيد الا داب است.
پنجم - موافقت نمودن با فرمان حضرت صادق - عليه السلام -.

ل - با قلب به سوى خدا روى آوردن:

ل - با قلب به سوى خدا روى آوردن:
بسيار واضح است كه اگر كسى با تو صحبت كند و بدانى او از صحبتش  غافل بوده فقط يك سرى كلماتى را از بر كرده (يا از روى مى خواند) ولى تو جهش به جاى ديگر است، چنين فردى سزاوار اين است كه تو هم از خطاب با او روى برگردانى و جوابش صادق آل محمد - عليهم السلام - فرمود:
474 - من اراد ينظر منزلته عند الله فلينظر منزله الله عنده، فان الله ينزل العبد مثل ما ينزل العبد الله من نفسه.
يعنى: كسى كه مى خواهد ببيند رتبه اش نزد خدا چگونه است، ببيند رتبه خدا نزد او چطور مى باشد؛ چون خداوند سبحان، بنده را در همان مقامى جاى مى دهد كه بنده، آن مقام را به خدا مى دهد.
و امير المومنين - عليه السلام - فرمود:
475 - لا يقبل الله دعاء قلب لاه.
يعنى: خداوند متعال دعاى قلب غافل را قبول نمى كند.
سيف بن عميره از حضرت صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
476 - اذا دعوت الله فاقبل بقلبك.
يعنى: هرگاه خدا را مى خوانى، با قلبت به او روى كن.
در آنچه خداوند سبحان بر حضرت عيسى - عليه السلام - وحى فرستاد، آمده است:
- لا تدعنى الا متضرعا الى و همك هما واحدا فانك متى تدعنى كذلك اجبك.(15)
يعنى: دعا نكن مگر با حالت تضرع و تمام همتت را صرف اين امر بنما كه هرگاه اينگونه مرا خواندى، تو را اجابت خواهم نمود.
و از معصومين - عليهم السلام - روايت شده است كه:
477 - صلاه ركعتين بتدبر خير من قيام ليله و القلب ساه.
يعنى: دو ركعت نماز با تفكر و تدبر، بهتر است از نماز در طول شب در حالى كه دل به غير حق مشغول باشد.
478 - ليس لك من صلاتك الا ما احضرت فيه قلبك.
يعنى: از نماز فقط آن مقدار كه حضور قلب داشتى، بهره ات خواهد بود.
از سن حضرت ادريس - عليه السلام - نقل شده است كه:
479 - اذا دخلتم فى الصلاه فاصر فوا اليها خواطر كم و افكار كم، و ادعوا الله دعاءا متفرجا، و اسالوه مصالحكم و منافعكم بخضوع و خشوع و طاعه و استكانه.
يعنى: وقتى وارد نماز شديد، خاطرات و افكارتان را از چيزهاى ديگر، به نماز برگردانيد، خدا را با طهارت و شادابى بخوانيد و از او اصلاح و منفعت خود را خاضعانه، خاشعانه و مطيعانه و در حالت فروتنى بخواهيد.
480 - اذا دخلتم فى الصيام فطهروا انفسكم من كل دنس و نجس و صوموا لله بقلوب خالصه صافيه منزهه عن الافكار السيه و الهواجس ‍ المنكره، فان الله يستنجس القلوب اللطخه و النيات المدخوله.
يعنى: هرگاه روزه مى گيرند، جان خود را از هر پليدى و نجاستى پاك سازيد و براى خدا با قلبهايى خالص و صاف، روزه بگيريد، حتى خود را از فكر گناه نيز پاك گردانيد؛ چون خداوند متعال، قلبهاى آلوده و نيتهاى نا خالص را نجس مى داند.

م - دعا كردن قبل از آنكه احتياجى پيدا شود (يعنى در دوران بى نيازى).

م - دعا كردن قبل از آنكه احتياجى پيدا شود (يعنى در دوران بى نيازى).
رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - به ابوذر فرمود:
- يا ابا ذر، الا اعلمك كلمات ينفعك الله عزوجل بهن؟ قال: بلى يا رسول الله، قال: احفظ الله يحفظك، احفظ الله تجده امامك، تعر الى الله فى الرخاء يعرفك فى الشده، و اذا سالت فاسال الله، و اذا استعنت فاستعن بالله، فقد جرى القلم بما هو كائن يوم القيامه، ولو ان الخلق كلهم جهدوا على ان ينفعوك بما لم يكتبه الله لك ما قدروا عليه.(16)
يعنى: اى اباذر! آيا كلماتى به تو بياموزم كه برايت منفعت داشته باشد؟ (آيا ذر مى گويد:) گفتم: بلى اى رسول خدا! فرمود: تو از خدا حفاظت كن تا خدا از تو حفاظت كند. اگر از خدا حفاظت نمايى، او ار در جلو خود، خواهى يافت، در روز را حتى و آسايش، معروف و شناخته شده درگاه حق باش تا او تو را در روز شدت و نيازت بشناسد. اگر درخواستى دارى از خدا بطلب و اگر كمك مى خواهى از او بخواه، همانا مقدرات عالم تا روز قيامت تحت قلم ذات اقدس الهى است، اگر تمام خلق بكوشند تا نفعى به تو برسانند كه خدا آن را برايت ثبت نكرده است، هر گز قدرت چنين كارى را نخواهند داشت.
هارون بن خارجه از امام صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
- ان الدعاء فى الرخاء ليستخرج الحوائج فى البلاء.(17)
يعنى: دعا، در زمان راحتى و آسايش، براى بر آورده شدن حوايج در روز نيازمندى است.
و از آن حضرت است كه فرمود:
- من تخوف من بلاء يصيبه فتقدم فيه بالدعاء لم يره الله عزوجل ذلك البلاى ابدا.(18)
يعنى: كسى كه از رسيدن بلايى هراسناك است، اگر قبل از آن دعا كند، خداوند متعال هر گز آن بلا را به او نشان نخواهد داد.
امام زين العابدين - عليه السلام - فرمود:
481 - الدعاء بعد ما ينزل البلاء لا ينتفع به.
يعنى: دعا كردن بعد از نزول بلا، فايده اى ندارد.

ن - دعاى براى برادران دينى و التماسى دعا از ايشان:

ن - دعاى براى برادران دينى و التماسى دعا از ايشان:
ابن ابى عمير از هشام بن سالم و او از امام صادق - عليه السلام - نقل كرده است كه فرمود:
482 - من قدم اربعين من المومنين ثم دعا استجيب له.
يعنى: كسى كه اول براى چهل مومن دعا كند و سپس براى خودش، دعايش مستجاب مى شود.
و تاكيد شده كه بعد از پايان نماز شب، در حال سجده بگويد:
483 - اللهم رب الفجر و الليالى العشر و الشفع و الوتر و الليل اذا يسر، و رب كل شى ء، و اله كل شى ء و مليك كل شى ء صل على محمد واله و افعل بى و فلان (به جاى فلان و فلان، اسامى مومنين را ذكر كند) ما انت اهله، ولا تفعل بنا ما نحن اهله يا اهل التقوى و اهل المغفره.
يعنى: اى پروردگار صبح و شبهاى دهگانه و جفت و تك و شب به هنگام رفتنش! اى پروردگار و معبود و پادشاه هر چيز! بر محمد و آلش درود فرست و براى من و فلانى و فلانى آنچه خود سزاوارش هستى انجام بده، نه آنچه را كه ما سزاوار آنيم! اى نگهدارنده و آمرزنده بندگان!.
در روايت آمده است كه:
- ان الله سبحانه و تعالى اوحى الى موسى: يا موسى، ادعنى على السان ليم تعصنى به، فقال - عليه السلام -: انى لى بذلك؟ فقال: ادعنى على لسان غيرك.(19)
يعنى: خداوند سبحان به حضرت موسى - عليه السلام - وحى فرستاد كه اى موسى! مرا با زبانى بخوان كه با آن گناه نكرده باشى، گفت: چنين زبانى را در كجا مى توانم بيابم؟ فرمود: مرا با زبان ديگران بخوان.
رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
484 - ليس شى ء اسرع اجابه من دعوه غائب لغائب.
يعنى: چيزى سريعتر از دعاى غايبى براى غايب ديگر اجابت نمى شود.
فضل بن يسار از امام باقر - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود: 485 - اوشك دعوه و اسرع اجابه دعوه المومن لاخيه بظهر الغيب.
يعنى: نزديكترين خواندن و سريعترين اجابت در دعايى است كه مومن براى برادر مومنش در غياب او مى كند.
486 - اسرع الدعاء نجاحا جابه دعاء الاخ لاخيه بظهر الغيب، و اذا بدا بالدعاء لاخيه فيقول له ملك موكل به: امين، ولك مثلاه.
يعنى: دعاى برادر براى برادر مومن در غيابش، سريعتر از ديگر دعاها به اجابت مى رسد، وقتى اين دعا را شروع مى كند، فرشته اى مامور است كه بگويد: آمين، براى تو دو برابرش هست.
عبد الله بن سنان از حضرت صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
487 - دعاء الرجل لاخيه بظهر الغيب يدر الرزق و يدفع المكروه.
يعنى: دعاى انسان براى برادر مومن در غياب او موجب فراوانى روزى و دفع بديها مى شود.
و نيز فرمود:
488 - قال رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - ما مومن دعا للمومنين الا رد الله على مثل الذى دعا لهم به من كل مومن و مومنه مضى من اول الدهر الى ما هو ات الى يوم القيامه، و ان العبد ليومر به الى النار يوم القيامه فيسحب فيقول المومنون و المومنات: يا رب، هذا الذى كان يدعو لنا، فيشفعوا فيه، فيشفعهم الله فيه فينجو.
يعنى: رسول حق - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود: هرگاه مومنى اين مومنين دعا كند، خداوند متعال همان دعا را به تعداد هر مرد و زن مومنى كه از ابتداى خلقت تا قيام قيامت مى آيند، به او بر مى گرداند، روز قيامت بنده اى را مى آورند فرمان مى رسد: او را به آتش ببريد، ملائكه او را به آتش ‍ ببريد، ملائكه او را كشان كشان به سوى آتش مى برند، در اين حال مردان و زنان با ايمان مى گويند: پروردگارا اين همان فردى است كه براى ما دعا كرده، اينجاست كه آنان براى اين فرد، شفاعت مى كند، خداوند متعال هم شفاعت آنان را مى پذيرد و او نجات مى يابد.
على بن ابراهيم از پدرش نقل كرده است كه: عبد الله بن جندب را در عرفات در حالى ديدم كه كسى چون او در آنجا يافت نمى شد، دستهايش ‍ به سوى آسمان بلند بود و اشك از گونه هايش بر زمين مى ريخت، وقتى مردم رفتند به او گفتم:
اى ابا محمد! من كسى را چون تو (غرق در ذكر و دعا و سوز گذار) نديدم، گفت: به خدا قسم! دعا نكردم مكر براى برادران دينى ام؛ چون امام كاظم - عليه السلام - به من خبر داد كه:
489 - من دعا لاخيه بظهر الغيب نودى من العرش: ولك مائه الف ضعف.
يعنى: كسى كه براى برادران دينى در پشت سرشان دعا كند، از عرش ‍ الهى ندا مى رسد كه صد هزار برابرش، براى تو باد.
من فكر كردم كه صلاح نيست صد هزار دعاى عرشى را كه حتما مستجاب مى شود، در برابر يك دعا براى خود رها كنم، در حالى كه نمى دانم آن يك دعا مستجاب مى شود يا خير؟
ابن ابى عمير از زيد نرسى روايت كرده است كه گفت: من و معاويه بن و هب در عرفات با هم بوديم، او در حال دعا بود كه اشكهايش را مشاهده نمودم، دقت كردم ديدم براى خودش حتى يك دعا هم نكرد بلكه براى افرادى از گوشه و كنار جهان دعا مى كند و نامشان و نام پدرانشان را مى برد، وقتى مردم از عرفات كوچ كردند به او گفتم: اى عمو! از تو چيز عجيبى ديدم.
گفت: چه چيز عجيبى ديدى؟
گفتم: در اين محل حساس، برادرانت را بر خود مقدم داشتى و براى ديگران دعا كردى!
گفت: اى بردار زاده! از اين كارم تعجب نكن؛ چون من از مولاى خود كه مولاى هر مرد و زن با ايمان است و سيد و آقاى گذشتگان و آيندگان بعد از پدران معصومش - عليهم السلام - نيز مى باشد، شنيدم كه اگر از آن حضرت نشنيده بودم (و دروغ بگويم) دو گوش من كر گردند، در چشم من كور شوند و از شفاعت پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - محروم گردم، شنيدم كه مى فرمود:
490 - من دعا لاخيه فى ظهر الغيب ناداه ملك من السماء الدنيا: يا عبد الله، ولك مائه الف ضعف مما دعوت. و ناداه ملك من السماء الثانيه: يا عبد الله، ولك مائتا الف ضعف مما دعوت. و ناداه ملك من السماء الثالثه: يا عبد الله، ولك ثلاثمائه الف ضعف مما دعوت. و ناداه ملك من السماء الرابغه يا عبد الله، لوك اربعمائه الف ضعف مما دعوت. و ناداه ملك من السماء الخامسه: يا عبد الله، ولك خمس مائه الف ضعف مما دعوت. و ناداه ملك من السماء السادسه: يا عبد الله، ولك ستمائه الف ضعف مما دعوت. و ناداه ملك من السماء السادسه: يا عبد الله، ولك ستمائه الف ضعف مما دعوت. و ناداه ملك من السماء السابعه: يا عبد الله، ولك سبعمائه الف ضعف مما سالت، ثم يناديه الله تبارك و تعالى انا الغنى الذى لا افتقر، يا عبد الله، لك الف الف ضعف مما دعوت.
يعنى: كسى كه براى برادر مومنش در غياب او دعا كند، فرشته اى از آسمان دنيا به او ندا مى دهد كه: اى بنده خدا! صد هزار برابر آن دعا براى تو باد. و فرشته از آسمان دوم ندا مى دهد كه: اى بنده خدا! دويست هزار برابر آن دعا براى تو باد.
و فرشته اى از آسمان سوم ندا مى دهد كه: اى بنده خدا! سيصد هزار برابر آن براى تو باد و فرشته اى از آسمان چهارم ندا مى دهد كه: اى بنده خدا! چهار صد هزار برابر براى تو باد، و فرشته اى از آسمان پنجم ندا مى دهد كه: اى بنده خدا! پانصد هزار برابر براى تو باد. و فرشته اى از آسمان ششم هفتم ندا مى دهد كه: اى بنده خدا ششصد هزار برابر براى تو باد. و فرشته اى از آسمان هفتم ندا مى دهد كه: اى بنده خدا! هفتصد هزار برابر براى تو باد، آنگاه خداوند تبارك و تعالى به او ندا مى دهد كه: من آن بى نياز هستم كه فقير و محتاج نمى شوم، اى بنده خدا! يك ميليون برابر برايت باد.
اى برادر زاده! كداميك از اين دو بزرگتر است؛ آنچه من انجام دادم يا آنچه تو مى گويى؟
لزوم محبت بين برادران ايمانى
سزاوار است كه به هماره دعا براى برادر مومن، او را از درون قلبت دوست هم داشته باشى و دعايت از روى اخلاص بوده، آرزويت اين باشد كه خداوند متعال آن ار در حقش مستجاب كند، در اين صورت است كه هم دعاى تو در حق او مستجاب مى شود و هم آن پاداشهاى چندين برابر به تو داده خواهد شد، چون دوست داشتن تو خود حسنه اى است و خير خواهى در حق او حسنه اى ديگر، بنابر اين، دعاى تو مشتمل بر سه حسنه خواهد بود: محبت، خير خواهى و دعا.
اگر از خداى كريم براى او چيزى طلب مى كنى، از درون قلبت طلب كن و با دعايت در درگاه خدايى كه كريم ترين كريمان و بخشنده ترين. بخشندگان است براى او شفاعت بنما، چون او بدون شك در منفعت رساندن به بنده اش از تو كريم تر و قادرتر و سزاوارتر است.
در تفسير آيه شريفه:
- ويستجيب الذين امنوا و عملو الصالحات و يزيدهم من فضله.(20)
يعنى: خداوند دعاى اهل ايمان و عمل صالح را اجابت مى كند و از فضل خويش، آنان را افزون مى دهد.
جابر از امام باقر - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
491 - هو المومن يدعو لاخيه يظهر الغيب فيقول له الملك: ولك مثل ما سالت، و قد اعطيت لحبك اياه.
منظور آيه، مومنى است كه براى برادرش در غياب او دعا مى كند، در اينجا فرشته الهى به او خطاب مى كند: به خاطر محبت نسبت به او همانند آنچه برايش خواستى، به تو هم عطا گرديده است.
حكايت كرده اند كه فرد صالحى در مسجد بعد از نماز براى برادرانش دعا مى كرد، از آنجا كه خارج شد، ديد پدرش از دنيا رفته، وقتى از تجهيزش فارغ گرديد، شروع كرد اموال و ميراث باقى مانده از پدرش را براى همان برادرانى كه در حقشان دعا كرده بود، تقسيم كردن، به او گفتند: اين چه كارى است؟ گفت: من در خانه خدا براى آنان بهشت (جاودانى) طلب نمودم، اما نسبت به مالى كه از بين رفتنى است؛ بخل بورزم.
اى برادر! فكر كن در سخن امام جعفر بن محمد صادق - عليها السلام - كه فرمود:
492 - اذا تصافح المومنان قسم بينهما مائه رحمه تسع و تسعون منها لا شد هما حبا لصاحبه.
يعنى: وقتى دو مومن با يكديگر دست مى دهند، صد رحمت بينشان تقسيم مى گردد كه نو دونه تاى آن براى كسى است كه رفيقش را بيشتر دوست داشته باشد.
ببين خداوند سبحان چقدر به مومن عنايت داشته، به خاطر محبت بنده نسبت به برادران ايمانى او را دوست دارد؛ اما مبادا دعايت در حق آنان به خاطر تجارت و معامله باشد تا به آن پاداشهايى كه وعده داده شده برسى ولى در قلبت نسبت به او رحم و عطوفتى نباشد و استجابت دعا در حق او را دوست نداشته باشى كه مى ترسم اگر چنين كنى خداوند متعال آن اجرها را به تو ندهد؛ چون در روايت جابر، از قول فرشته الهى آمده بود كه پاداش ‍ دادن به تو به خاطر محبتت نسبت به برادر مومنت مى باشد.
چگونه مى شود برادر مومنت را دوست نداشته باشى در حالى كه او در برابر دشمن، كمك كار و در راه دين، يار و در دوستى اوليا و دشمنى اعداء، هم كيس و هم آئين تو است.
از معصومين - عليهم السلام - روايت شده است كه:
493 - لا يكمل عبد حقيقه الايمان حتى يحب اخاه.
يعنى: هيچ بنده اى، ايمانش را حقيقتا كامل نمى كند مگر آنكه برادر دينى اش را دوست داشته باشد).
494 - شيعتنا المتحابون المتباذلون فينا.
يعنى: شيعيان ما كسانى هستند كه همديگر را دوست داشته باشند و از هر چيزى در راه ما بگذرند.
عبد المومن انصارى گويد بر امام موسى بن جعفر - عليهما السلام - وارد شدم، محمد بن عبد الله جعفرى هم آنجا بود، همينكه بر او تبسمى كردم امام - عليه السلام - فرمود:
495 - اتحبه؟.
يعنى: آيا او را دوست دارى؟ گفتم: آرى، فقط به خاطر شما او را دوست دارم، فرمود:
- هو اخوك و المومن اخ المومن لابيه و امه، ملعون ملعون من اتهم اخاه، ملعون ملعون من عش اخاه، ملعون ملعون من لم ينصح اخاه، ملعون ملعون من استاثرر على اخيه، ملعون ملعون من احتجب عن اخيه، ملعون ملعون من اغتاب اخاه.
يعنى: او برادر تو است، مومن برادر پدرى و مادرى مومن است، ملعون است ملعون است كسى كه برادرش را متهم (به چيزى) كند، ملعون است ملعون است كسى كه برادر مومنش را فريب دهد، ملعون است كسى كه خير خواه برادر مومنش نباشد، ملعون است ملعون است كسى كه خودش را بر بردار مومنش مقدم بدارد، ملعون است كسى كه خود ار از برادر مومنش  پنهان كند، ملعون است ملعون كسى كه برادرش را غيبت نمايد.
و از آن حضرت است كه فرمود:
496 - لكل شى ء، شى ء يستريح اليه، و ان المومن يستريح الى اخيه المومن كما يستريح الطير الى شكله، اوما رايت ذلك؟.
يعنى: هر چيزى در كنار چيز ديگرى استراحت مى كند، مومن هم در كنار برادر مومنش به استراحت مى پردازد، همچنانكه پرنده در كنار همجنس ‍ خود استراحت مى نمايد، آيا اين را نديدى؟.
498 - المومن اخ المومن، و هو عينه و مراته و دليله، لا يخونه ولا يخدعه ولا يظلمه ولا يكذبه ولا يغتابه.
يعنى: مومن برادر مومن است، چشم اوست، آينه اوست، راهنماى اوست، به او خيانت نمى كند، نيرنگ نمى نمايد، ستم روا نمى دارد، نسبت دروغ به وى نمى دهى و غيبتش نمى كند.
499 - ايما مومنين او ثلاثه اجتمعوا عند اخ لهم يامنون بوائفه ولا يخافون غوائله و يرجون ما عنده، ان دعوا الله اجابهم، و ان سالوه اعطاهم، و ان استزاد وا زادهم، و ان سكتوا ابتداهم.
يعنى: هرگاه دو يا سه مومن برگرد بردار مومنى جمع شوند كه از بلاى او در امان بوده، ترس از ايجاد شرارتش نداشته و به او اميدوار باشند، اگر اين چنين دوستانه خدا را بخوانند، اجابتشان مى كند، اگر از او چيزى بطلبند عطايشان مى نمايد، اگر افزونتر بخواهند، افزون مى كند و اگر سكوت كنند، خداوند منان خودش شروع به بخشش مى نمايد.
500 - من زار اخاه لله لا لشى ء غيره بل لالتماس ما وعد الله و تنجز ما عنده و كل الله به سبعين الف ملك ينادونه الا طبت و طابت لك الجنه.
يعنى: كسى كه فقط به خاطر رضاى خدا نه خاطر چيزهاى ديگر، به ديدار برادرش برود و اميدش رسيدن به پاداشهايى كه خداوند متعال وعده كرده باشد، ذات اقدس الهى هفتاد هزار ملك را مامور مى كند كه به او بگويند: خوش باش كه بهشت براى تو سر سبز و حزم شد.
501 - يرفعه الى النبى - صلى الله عليه و آله و سلم -: من عامل الناس ‍ فلم يظلمهم، وحدثهم فلم يكذبهم، و وعدهم فلم يخلفهم كانت ممن حرمت غيبته، و كملت مروءته، و ظهرت عدالته، و وجبت اخوته.
يعنى: رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود: كسى كه با مردم معامله كند ولى به آنان ظلم نكند، با آنان گفتگو بنمايد ولى دروغ نگويد و به آنان وعده بدهد اما خلف وعده نكند، از كسانى خواهد بود كه غيبتش ‍ حرام، مروتش كامل، عدالتش آشكار و برادرى با او واجب است.
امام باقر - عليه السلام - فرمود:
502 - ان لله جنه لا يدخلها الا ثلاثه: رجل حكم على نفسه بالحق، و رجل زار خاه المومن فى الله، و رجل اثر اخاه المومن فى الله.
يعنى: خداوند متعال بهشتى دارد كه فقط سه نفرحق وارد شدن در آن را دارند: كسى كه قضاوت به حق مى كند حتى بر عليه خودش، كسى كه برادر مومنش را به خاطر رضاى خدا ديدار نمايد و كسى ايثار كرده، برادر مومنش ‍ را بر خودم مقدار بدارد.
503 - ان المومنين اذا التقيا و تصافحا ادخل الله يده بين ايديهما فيصافح اشد هما حبا لصاحبه.
يعنى: هر گاه دو من با هم ملاقات مى كنند و با هم دست مى دهند، خداوند سبحان، دستش را ميان دستهاى آن دو قرار داده، دست آن كسى را كه بيشتر نسبت به رفيقش محبت دارد، مى فشارد.
504 - قال رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - اذا تلاقيتم فتلاقوا بالتسليم و التصافح، و اذا تفرقتم فتفرقوا بالاستغفار.
يعنى: رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود: وقتى با هم ملاقات مى كنيد به هم سلام و دست بدهيد و وقتى از هم جدا مى شويد، با استغفار، پراكنده گرديد.
از امير المومنين - عليه السلام - از پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - نقل است كه فرمود:
505 - لقى ملك رجلا على باب دار كان ربها غائبا فقال له الملك: ما جاء بك الى باب هذه الدار؟ فقال: لى اخ اردت زيارته، قال: لرحم ماسه بينك و بينه ام نزعتك اليه حاجه؟ قال: ما بيننا رحم ماسه اقرب من رحم الاسلام و ما نزعتنى اليه حاجه ولكن زرته فى الله رب العالمين، قال: فابشرفانى رسول الله اليك و هو يقروك السلام و يقول لك اياى قصدت، و ما عندى اردت بصنيعك، فانى اوجبت لك الجنه، و عافيتك من غضبى، و اجرتك من النار حيث اتيته.
يعنى: فرشته اى مردى را بر در خانه اى ديد كه صاحبش در آن نبود، ايستاد و به او گفت: براى چه به در اين خانه آمدى؟ گفت: برادرى دارم و مى خواهم او را ببينم. فرشته گفت: آيا نسبتى بين تو و اوست يا چيزى مى خواهى كه به اينجا آمدى؟ گفت: نسبتى نزديكتر از اسلام بين ما نيست و حاجتى هم از او ندارم، فقط به خاطر رضاى رب العامين مى خواهم او را ديدار كنم. فرشته گفت: من فرستاده خدا به سوى تو هستم، به تو بشارت مى دهم كه خداوند متعال برايت اسلام مى رساند و مى گويد: مرا قصد كردى؟ با عملت، از من، اجر و پاداش مى خواهى؟
من بهشت را بر تو واجب كردم، تو را از غضبم دور نمودم و از آتش جهنم، نجات دادم.
506 - النظر الى العالم عباده، و النظر الى الامام المقسط عباده، و النظر الى الوالدين برافه و رحمه عباده، و النظر الى الاخ بوده فى الله عباده.
يعنى: ديدن عالم، عبادت است، ديدن رهبر عادل، عبادت است، نظر رحمت و رافت به پدر مادر نمودن، عبادت است، بانگاه محبت آميز، برادر مومن را در راه خدا مشاهده كردن نيز عبادت است.
507 - ما احدث الله اخاء بين مومنين الا احدث لكل منهما درجه.
يعنى: خداوند متعال برادرى و اخوت را بين دو مومن ايجاد نكرد مگر آنكه به هر يك از آن دو درجه اى عطا فرمود.
508 - من استفاد فى الله اخا استفاد بيتا فى الجنه.
يعنى: كسى كه در راه خدا برادرى بگيرد، در بهشت براى خود خانه اى گرفته است.
509 - من اكرم اخاه فانما يكرم الله فما ظنكم بمن يكرم الله ان يفعل الله به؟.
يعنى: كسى كه بردارش را احترام و تكريم كند، خدا را احترام كرده، به نظر شما خداوند متعال با كسى كه خدا را احترام كند چه مى كند؟.
عمر بن حريث از جابر و او از پدرش از امام باقر - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
510 - ان المومنين المتواخين فى الله ليكون احدهما فى الجنه فوق الاخر بدرجه فيقول: يا رب، انه اخى و صاحبى قد كان يامرنى بطاعتك، و يثبطى عن معصيتك، و يرغبنى فيما عندك - يعنى الا على منهما يقول ذلك - فاجمع بينى و بينه فى هذه الدرجه، فيجمع الله بينهما، و ان المنافقين ليكون احد هما اسفل من صاحبه بدرك من النار فيقول: يا رب، ان فلانا كان يامرنى بمعصيتك، و يثبطنى عن طاعتك، و يزهدنى فيما عندك، ولا يحذرنى لقاءك فاجمع بينى و بينه فى هذا الدرك، فيجمع الله بينهما.
يعنى: دو مومنى كه در راه خدا با يكديگر برادر شدند، همينكه يكى شان در بهشت درجه اى از ديگرى بالاتر مى رود، مى گويد: پروردگارا! او برادر و دوست من بود، مرا به طاعت تو فرمان مى داد، مرا از معصيت تو باز مى داشت و نسبت به پاداشهايت، ترغيب و تشويقم مى نمود - اين سخنان را آن كه بالاتر قرار گرفته مى گويد - (پروردگارا!) او را نيز در همين درجه كنار من قرار بده. خداوند متعال تقاضايش را پذيرفته هر دو را در يك جا قرار مى دهد.
اما دو منافق همينكه يكى در درجه پايين ترى از جهنم قرار مى گيرد، مى گويد: پروردگارا! فلانى مرا فرمان به معصيت مى داد و از اطاعت تو بازم مى داشت، نسبت به اجرهايت، مرا بى ميل مى كرد و هرگز مرا از ديد تو نمى هراساند، (حال كه چنين است) پس من و او را در اين درجه پايين، يك جا قرار بده. خداوند متعال اين دو را نيز در يك محل قرار مى دهد.
آنگاه حضرت، اين آيه كريمه را تلاوت فرمود كه:
- الا خلاء يومئذ بعضهم لبعض عدو الا المتقين.(21)
يعنى: روز قيامت دوستان با يكديگر دشمنند مگر متقين.
بر آوردن حاجات مومن
ابنان بن تغلب از امام صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
511 - ايما مومن سال اخاه المومن حاجه و هو يقدر على قضائها فرده عنها سلط الله عليه شجاعا فى قبره ينهش من اصابعه.
يعنى: هر گاه مومنى از برادر مومنش چيزى بخواهد و او ردش نمايد در حالى كه قدرت بر انجام آن را داشته، خداوند متعال در قبرش مارى را بر او مسلط مى كند تا انگشتانش را بگزد.
از اسماعيل بن عمار روايت شده است كه گويد به حضرت صادق - عليه السلام - عرض كردم: آيا مومن، رحمت است؟ فرمود:
512 - نعم و ايمان مومن اتاه اخوه فى حاجته فانما ذلك رحمه ساقها الله اليه و سببها له، فان قضاها كان قد قبل الرحمه بقبولها، و ان رده و هو يقدر على قضائها رد على نفسه الرحمه التى ساقها الله اليه و سببها له و ادخرت الرحمه للمردود عن حاجته.
يعنى: بله، رجوع مومن به برادر مومنش براى رفع نياز، خود رحمتى است كه خداوند متعال براى او فرستاد و آن رحمت را سبب و وسيله تقربش قرار داده است كه اگر آن نياز را بر آورده سازد، رحمت را پذيرفته و اگر رد كند در حالى كه قدرت انجامش را دارد، رحمت و وسيله الهى را باز گردانده است، در اين صورت اين رحمت براى آن فردى كه حاجتش پذيرفته نشده، ذخيره مى گردد.
- و من مشى فى حاجه اخيه و لم يناصحه بكل جهده فقد خان الله و رسوله و المومنين.
يعنى: و اگر براى بر آوردن حاجت برادر مومنش حركت كند ولى به مقدار توان، سعى و تلاش ننمايد، به خدا و رسول و مومنين خيانت كرده است.
- و ايما رجل من شيعتنا اتاه رجل من اخوته و استعان به فى حاجته فلم يعنه و هو يقدر ابتلاه الله تعالى بقضاء حوائج اعدائنا ليعذبه بها.
يعنى: اگر مومنى نزد برادر مومنش برود و از او حاجتى طلب كند ولى آن يكى با داشتن قدرت، كمكش ننمايد، خداوند متعال او را مبتلا به بر آوردن حوايج دشمنان ما مى كند تا با اين عمل، او را عذاب نمايد.
- و من حقر مومنا فقيرا و استخف به و احتقره لقله ذات يده و فقره شهره الله يوم القيامه على رووس الخلائق و حقره ولا يزال ماقتا له.
يعنى: هر كس مومن فقيرى را به خاطر فقر و ندارى، تحقير كند و كوچكش ‍ بشمارد، خداوند متعال روز قيامت او را در منظر ديد خلايق، خوار و حقير مى كند و تا ابد دشمنش مى دارد.
- و من اغتيب عنده اخوه المومن فنصره و اعانه نصره الله فى الدنيا والاخره، و من لم ينصره ولم يدفع عنه و هو يقدر خذله الله و حقره فى الدنيا و الاخره.
يعنى: كسى كه در حضور او برادر مومنش را غيبت كنند، اگر او را يارى نمايد، خداوند منان در دنيا و آخرت، وى را يارى خواهد كرد و اگر يارى ننمايد با اينكه قدرتش را داشته، خداوند سبحان، هم در دنيا و هم آخرت، او را خوار و حقير مى كند.
حسين بن ابى العلاء گويد: به همراه بيست و چند نفر به طرف مكه حركت كرديم، من در هر منزلى گوسفندى ذبح مى كردم، وقتى خواستم خدمت حضرت صادق - عليه السلام - برسم فرمود:
513 - واها يا حسين! اتذل المومنين؟.
يعنى: و اى بر تو اى حسين! آيا مومنين را ذليل مى كنى؟).
گفتم: از اين عمل به خدا پناه مى برم، فرمود:
- بلغنى انك كنت تذبح لهم فى كل منزل شاه؟.
يعنى: به من خبر دادند كه تو هر منزلى، گوسفندى براى همراهانت ذبح مى كنى؟.
گفتم: مولاى من! به خدا قسم از اين كارم هدفى جز رضاى خدا تعالى نداشتم، فرمود:
- اما كنت ترى ان فيهم من يحب ان يفعل مثل فعالك فلا يبلغ مقدرته ذلك فتقاصر اليه نفسه؟.
يعنى: آيا نمى بينى كه در بين اينان ممكن است فردى باشد كه بخواهد مانند تو عمل كند ولى پولش را ندارد، در نتيجه خرد و كوچك مى شود؟.
عرض كردم: يابن رسول الله! - كه درود خدا بر او و آلش و بر تو باد - استغفار مى كنم و ديگر اين عمل را انجام نخواهم داد. فرمود:
- لا تزال امتى بخير ما تحابوا و ادوا الامانه و اتوا ازكاه و اذا لم يفعلوا ابتلوا بالقحط و السنين، وسياتى على امتى زمان تخبث فيه سرائرهم، و تحسن فيه علانيتهم، طمعا فى الدنيا، يكون عملهم رياء لا يخالطهم خوف ان يعمهم الله ببلاء فيدعونه دعاء الغريق فلا يستجيب لهم.
يعنى: امت من در مسير خيرند تا وقتى كه همديگر را دوست داشته، امانت را ادا كرده و زكات را پرداخته باشند كه اگر چنين نكنند، به قحطى و خشكسالى مبتلا مى گردند. بزودى بر امت من زمانى فرا خواهد رسيد كه به خاطر طمع در دنيا، باطنشان پليد و ظاهرشان نيكو مى گردد، عملشان رياست و هرگز نمى ترسند كه خداوند متعال بلايى عمومى و فراگير نازل كند كه در آن حال، مردم همانند انسان غريق او را بخوانند ولى اجابتشان نكند.
ابراهيم تيمى گويد: حضرت امام جعفر بن محمد الصادق - عليه السلام - در مسجد الحرام در حالى كه بر من تكيه داده بود، فرمود:
514 - الا اخبرك - يا ابراهيم - مالك فى طوافك هذا؟.
يعنى: آيا نمى خواهد به تو خبر بدهم كه چه اجرهايى در اين طوافت دارى؟).
گفتم: آرى، فدايت شوم! فرمود:
- من جاء الى هذا البيت عارفا بحقه فطاف به اسبوعا وصلى ركعتين فى مقام ابراهيم، كتب الله له عشره الاف حسنه، و رفع له عشره الاف درجه.
يعنى: كسى كه به اين خانه بيايد و حقش را درك كند، هفت بار طواف نمايد و دو ركعت نماز در مقام حضرت ابراهيم - عليه السلام - بگزارد، خداوند متعال براى او ده هزار حسنه مى نويسد و ده هزار درجه بالايش ‍ مى برد.
آنگاه فرمود:
- الا اخبرك بخير من ذلك؟.
يعنى: آيا نمى خواهى بهتر از اين را به اطلاع تو برسانم؟.
گفتم: بلى فدايت شوم! فرمود:
- من قضى اخاه المومن حاجه كان كمن طاف طوافا - حتى عد عشرا و قال: - ايما مومن سال اخوه المومن حاجه و هو يقدعلى قضائها ولم يقضها له سلط الله عليه فى قبره شجاعا ينهش اصابعه.
يعنى: كسى كه حاجت برادر مومنش را بر آورده سازد، مانند كسى است كه طواف كرده باشد، يك طواف، دو طواف - تا ده طواف شمرده آنگاه فرمودند: - هرگاه مومنى از برادر مومنش چيزى طلب كند كه او قادر به انجامش باشد ولى انجام ندهد، خداوند متعال در قبرش بر او مارى را مسلط مى كند تا انگشتانش را بگزد.
ابن عباس گويد: بهمراه امام حسن مجتبى - عليه السلام - در مسجد الحرام بودم، آن حضرت معتكف بوده برگرد كعبه طواف مى نمودند، در اين حال مردى از پيروان ايشان آمد و گفت: اى فرزند رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - من به فردى بدهكارم اگر مى تواين آن ار از طرف من پرداخت فرما، حضرت فرمود:
515 - و رب هذا البيت ما اصبح و عندى شى ء.
يعنى: به صاحب اين خانه سوگند! كه امروز چيزى ندارم.
آن مرد گفت: اگر مى توانى برايم مهلت بگير؛ چون او مرا تهديد به زندان كرده است.
ابن عباس گويد: ديدم امام - عليه السلام - طواف را رها كرده به همراه آن مرد حركت كردند.
گفتم: اى فرزند رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - آيا شما در اعتكاف نبوديد. فرمود:
- بلى، وليكن سمعت ابى يقول: سمعت رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - يقول: من قضى اخاه المومن حاجه كان كمن عبد الله تسعه الاف سنه صائما ره و قائما ليله.
يعنى: بلى (در اعتكاف بودم) ولى از پدرم شنيدم كه رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود: هر كس حاجت برادر مومنش را بر آورده سازد، مانند كسى خواهد بود كه نه هزار سال خدا را عبادت كرده، در حالى كه روزها را روزه و شبها را به نماز ايستاده باشد.
خوشحال كردن برادر مومن
وقتى برايت روشن شد كه خداوند متعال چقدر نسبت به محبت و دوستى بين برداران دينى عنايت دارد، بدانكه از برترين كارها نزد خدا، خوشحال نمودن آنان است.
حسين بن يقطين از پدرش و او از جدش حديث كرده است كه گفت: در اهواز بوديم كه مردى از كاتبان يحيى بن خالد والى ما شد، من مقدارى خراج بدهكار بودم كه اگر مى خواستم آن ار بپردازم، همه چيز از دستم مى رفت حتى از خانه ام آواره مى شدم، به من گفتند او از پيروان اهل بيت - عليهم السلام - است اما من ترسيدم نزد او بروم، مبادا آنچه مى گويند درست نباشد كه در اين صورت، بايد خواه و زندگى ام را ترك نمايم، تنها راه چاره را در اين ديدم كه از خدا كمك بخواهم، لذا نزد حضرت صادق - عليه السلام - آمده از او يارى طلبيدم، حضرت در كاغذ كوچكى نوشتند:
516 - بسم الله الرحمن الرحيم، ان لله فى ظل عرشه ظلا لا يسكنه الا من نفس عن اخيه كربته، و او اعانه بنفسه، او صنع اليه معروفا ولو بشق تمره و هذا اخوك والسلام.
يعنى: بسيم الله الرحمن الرحيم، همانا براى خدا زير عرشش سايه اى است كه در آن سايه، فقط كسى ساكن مى شود كه غم و اندوه را از برادر مومنش بر طرف سازد، يا با جان، كمكش نمايد يا خيرى به او برساند ولو به مقدار نصف خرمايى و اين فرد (يعنى حامل نامه) برادر تو است، والسلام.
حضرت، نامه را مهر كرده به دست من دادند و فرمودند كه آن را به وى برسانم. وقتى به شهرم برگشتم، شبانه به منزلش رفتم، اجازه ورود خواستم و گفتم: فرستاده حضرت صادق - عليه السلام - بر در خانه است، ناگاه ديدم با پاى برهنه از درون خانه به سوى من آمد؛ چون مرا ديد بر من سلام كرد و ميان دو چشمم را بوسيد، سپس گفت: اى آقاى من! تو فرستاده مولاى من هستى؟
گفتم: آرى.
گفت: اگر راست گفته باشى، مرا از آتش نجات داده اى.
آنگاه دست مرا گرفته به درون خانه برد و در محل مخصوص خودش نشاند و خود در برابر من نشست و گفت: اى آقاى من! وقتى مولاى مرا ترك كردى، حالش چگونه بود؟
گفتم: خوب بود.
گفت: به خدا قسم؟!
گفتم: به خدا قسم!
مجددا گفت: به خدا قسم؟!
گفتم: به خدا قسم!
براى مرتبه سوم گفت: به خدا قسم؟!
گفتم: به خدا قسم!
آنگاه نوشته امام - عليه السلام - را در آوردم، آن را و بوسيد و بر روى دو چشمانش گذاشت و گفت: برادرم! كار خود را بگو.
گفتم: در نامه اى كه برايم نوشتى، هزار درهم بر من مقرر نمودى كه پرداخت آن مساوى با هلاكت من خواهد بود.
نامه را خواست، آن را گرفت و هرچه را در آن بود از بين برد و مرا از آن معاف نمود، سپس دستور داد صندوقهاى اموالش را آورده نصفش را براى خود برداشت و نصف ديگر را به من داد، بعد دستور داد تا چهار پايان را بياورند، نصف آنها را هم به من بخشيد، سپس دستور داد غلامان را حاضر كردند، يك غلام به من مى داد و يك غلام نيز خودش بر مى داشت، بعد فرمان داد لباسهايش را آوردند، شروع كرد لباسى را به من داده و لباسى را خود مى گرفت تا اينكه در تمام اموالش اين كار را كرد، آنگاه گفت: آيا تو را خوشحال كردم؟
گفتم: به خدا قسم؟ آرى، بلكه بالاتر از خوشحالى.
اين ماجرا گذشت تا اينكه ايام حج فرا رسيد، با خود گفتم: به خدا سوگند!
اين شادمانى را با هيچ چيز نمى شود جبران كرد مگر آنكه به حج رفته براى اين مرد دعا كنم و نزد مولا و آقايم حضرت صادق - عليه السلام - رفته تشكر نمايم و از آن حضرت بخواهم كه براى اين مرد، دعا كند، لذا به طرف مكه حركت كردم و مسير را طورى تنظيم نمودم كه مولايم را ببينم، وقتى بر او وارد شدم، خوشحالى را در چهره اش مشاهده كرده، فرمود:
-كان خبرك مع الرجل؟.
يعنى: از كار آن مرد چه خبر دارى؟.
من ماجرا را عرض كردم، ديدم حضرت صورتش درخشيد و خوشحال شد.
گفتم: آقاى من! از برخورد او با من خوشحال شديد؟ خدا او را در تمامى كارهايش خوشحال كند، فرمود:
- اى والله! لقد سرنى و لقد سر ابائى، والله سر امير المومنين - عليه السلام - والله لقد سر رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - والله لقد سر الله فى عرشه.
يعنى: آرى، به خدا قسم! مرا خوشحال كرد، پدران مرا خوشحال كرد، به خدا قسم! امير المومنين - عليه السلام - را خوشحال كرد، به خدا قسم! رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - را خوشحال كرد، به خدا قسم! خدا را در عرشش خوشحال كرد.
نگاه كن - اى كه رحمت خدا بر تو باد! - ببين اين مومن چگونه با فرستاده امامش برخورد كرد و چگونه در تكريم و برخورد و سلامش، نهايت احترام را نمود، بعد نگاه كن ببين كه چگونه به صرف بر خورد محترمانه هم راضى نشد، بلكه او را در تمامى اموالش شريك نموده و از سخن حضرت كه فرمود - اين مرد، برادر تو است - اينگونه برداشت كرد كه دو برادر در اموال حق متساوى دارند. (اگر دقت كنى در مى يابى كه) اين حديث بر چند دلالت دارد:
اول - خوشحالى مومن، خوشحالى خداوند متعال رسول - صلى الله عليه و آله و سلم - و ائمه - عليهم السلام - است.
دوم - مومن، وقتى برادرش به او نيازمند شد تا آنجا كه توان دارد كمكش  مى نمايد، حتى با آبرو و دعا كردن كما اينكه حضرت صادق - عليه السلام - چنين كرد و خودش هم فرمود: او اعانه بنفسه.
سوم - سزاوار است كه انسان در كارهاى مهمش به درگاه خدا و ابواب آن درگاه كه آل محمد - عليهم السلام - مى باشند، برود؛ چون راوى گفت:... چاره را در اين ديدم كه از خدا كمك بخواهم، لذا نزد حضرت صادق - عليه السلام - آمده از او يارى طلبيدم...
چهارم - اين عمل موجب كاميابى است، همچنانكه نتيجه اش را ديدى.
خداوند متعال بر حضرت داود - عليه السلام - وحى فرستاد كه:
517 - ان العبد من عبادى ياتينى بالحسنه فابيحه جنتى، فقال داود: يا رب، و ما تلك الحسنه؟ قال: يدخل على عبدى المومن سرورا ولو بتمره، فقال داود - عليه السلام -: حقا على من عرفك ان لا يقطع رجاءه منك.
يعنى: بنده اى از بندگان من كار خيرى انجام مى دهد كه در اثر آن بهشتم را براى او مباح مى كنم. داود گفت: پروردگار! آن كار خير چيست؟ فرمود: بنده مومن مرا خوشحال مى كند و لو از طريق بخشيدن يك عدد خرما باشد. داود گفت:
بر كسى كه تو را شناخت سزاوار است كه اميدش را از تو قطع ننمايد.
رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
518 - ايما مومن عاد مريضا خاض فى الرحمه فاذا قعد عنده استنفع فيها، فاذا عاده غدوه صلى عليه سبعون الف ملك حتى يمسى، و اذا عاده عشيه صلى عليه سبعون الف ملك حتى يصبح.
يعنى: هر مومنى مريضى را عيادت كند، در درياى رحمت حق وارد مى شود، اگر نزد آن مريض بنشيند، در رحمت، استوار مى گردد، اگر هنگام صبح او را عيادت كند، هفتاد هزار ملك تا شب بر او صلوات مى فرستند و اگر شب عيادت نمايد، هفتاد هزار ملك تا صبح بر او صلوات خواهند فرستاد.
از امام صادق - عليه السلام - نقل است كه فرمود:
519 - قال رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم -: قال الله تبارك و تعالى: لياذن بحرب منى من اذى عبدى المومن، و ليامن غضبى من اكرم عبدى المومن، ولو لم يكن فى خلقى فى الارض بين المشرق و المغرب الا مومن و احد مع امام عادل لا ستغنيت بعبادتهما عن جميع ما خلقت فى ارضى، و لقامت سبع ارضين و سبع سماوات بهما، و لجعلت لهما من ايمانهما انسا لا يحتاجان الى انس سواهما.
يعنى: پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - از قول خداوند تبارك و تعالى نقل كرده است كه فرمود: آن كس كه بنده مومن مرا آزار مى دهد، بايد اعلام جنگ با من بنمايد. و آن كس كه بنده مومن مرا تكريم مى نمايد، بايد از غضب من در امان باشد، اگر در بين تمام مخلوقاتى كه در زمين بين مشرق و مغرب دارم، تنها يك مومن به همراه امام و رهبر عادلى باشند، با بندگى آنان از تمام مخلوقاتى كه در زمين دارم، بى نياز مى گردم (22) كه هفت زمين و هفت آسمان به آن دو بر پايند، از ايمانشان انس و الفتى در آنان نسبت به هم ايجاد نسبت به هم ايجاد مى كنم كه نياز به الفت ديگران نداشته باشند.

س - بالا بردن دو دست بهنگام دعا:

س - بالا بردن دو دست بهنگام دعا:
نقل است كه رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - هنگام دعا و تضرع به درگاه خدا، دستهايش را بالا مى برد آنگونه كه مسكين دستش را جهت طلب غذا بالا مى برد.
خداوند متعال بر حضرت موسى - عليه السلام - وحى فرستاد كه:
520 - الق كفيك ذلا بين يدى كفعل العبد المستصرخ الى سيده، فاذا فعلت ذلك رحمت و انا اكرم الاكرمين واقدر القادرين. يا موسى، سلنى من فضلى و رحمتى فانهما بيدى لا يملكها غيرى، و انظر حين تسالنى كيف رغبتك فيما عندى لكل عامل جزاء و قد يجزى الكفور بما سعى.
يعنى: كف دو دستت را ذليلانه در برابر من بلند كن مانند برده اى كه فرياد مى زند و از آقاى خود كمك مى خواهد، هرگاه چنين كردى، مشمول رحمت من مى گردى كه من كريم ترين كريمان و قادرترين قادرين هستم. اى موسى! از فضل و رحمتم درخواست كن كه اين دو فقط در دست من است و غير من آنها را ندارد.
و وقتى از من چيزى طلب مى كنى، ببين تمايلت نسبت به آنچه در دست من است چگونه مى باشد هر كسى مطابق عملش پاداش دارد و چه بسا انسان ناسپاس هم در برابر سعى و كوشش خود، جزائى دريافت دارد.
ابو بصير از حضرت صادق - عليه السلام - در مورد دعا و بالا بردن دستها سوال كرد؛ فرمودند:
521 - على خمسه اوجه: اما التعوذ فتستقبل القبله بباطن كفيك، و اما الدعاء فى الرزق فتبسط كفيك و تفضى بباطنهما الى السماء، و اما التبتل فا يماوك باصبعك السبابه، و اما الا بتهال فترفع يديك مجاوزا بهما راسك، و اما التضرع ان تحرك اصبعك السبابه مما وجهك و هوالدعاء الخيفه.
يعنى: پنج صورت دارد:
اول - براى پناه بردن به خدا، كف دو دست را بايد رو به قبله قرار دهى.
دوم - براى طلب روزى، دستهايت را مى گشايى و كف آن را به طرف آسمان مى گيرى.
سوم - براى انقطاع به درگاه خدا با انگشت سبابه اشاره مى كنى.
چهارم - براى زارى كردن، دستهايت را كشيده از سرت هم بالاتر مى برى.
پنجم - براى تضرع، انگشت سبابه را در برابر رويت حركت مى دهى كه اين دعاى ترس است.
از محمد بن مسلم روايت است كه امام صادق - عليه السلام - فرمود:
522 - مر بى رجل و انا ادعو و فى صلاتى بيسارى فقال: يا عبد الله، بيمينك فقلت: يا عبد الله، ان لله تبارك و تعالى حقا على هذه كحقه على هذه.
يعنى: مردى از كنارم گذشت در حالى كه من در نماز بوده، دست چپم را براى دعا بلند كرده بودم، به من گفت: اى بنده خدا! با دست راستت دعا كن، گفتم: اى بنده خدا! ذات اقدس اليه حقى بر اين دست دارد همانند حقى كه بر آن دست دارد).
و نيز فرمود:
523 - الرعبه تبسط يديك و تظهر باطنهما، و الرهبه تبسط يديك و تظهر ظاهر هما، و التضرع تحر؟السبابه اليمنى يمينا و شمالا، و التبتل تحرك السبابه اليسرى ترفعها الى السماء رسلا، و تضعها رسلا والا بتهال تبسط يديك و ذراعيك الى السماء، والا بتهال حين ترى اسباب البكاء.
يعنى: رغبت (و ميل) آن است كه دو دست را گشوده، باطنش را ظاهر سازى.
وهبت (و ترس) آن است كه دو دست را گشوده، پشتش را ظاهر نمايى.
تضرع آن است كه انگشت سبابه دست راست را به سمت راست و چپ، حركت دهى.
تب تل (و انقطاع) آن است كه انگشت سبابه دست چپ را به آهستگى بالا و پايين ببرى.
و ابتهال (و زارى) آن است كه هر دو دست و هر دو ذراع را به سوى آسمان بگشايى كه ابتهال در وقت فراهم شدن وسايل گريه است.
از سعيد بن يسار نقل شده است كه حضرت صادق - عليه السلام - فرمود:
524 - هكذا الرغبه و ابرز باطن راحتيه الى السماء. و هكذا الرهبه و جعل ظهر كفيه الى اسماء. و هكذا التضرع و حرك اصابعه يمينا و شمالا. و هكذا التبتل يرفع اصابعه مره و يضعها اخرى. و هكذا الا بتهال و مد يده تلقاء وجهه و قال: لا تبتهل حتى ترى الدمعه.
يعنى: رغبت اينگونه است: در حالى كه حضرت باطن دو دست، خود را به سوى آسمان آشكار كرده بود.
رهبت اينگونه است: در حالى كه پشت دو دست خود را به سوى آسمان گرفته بود.
تضرع اينگونه است: در حالى كه انگشتنانش را به سمت راست و چپ حركت مى داد.
تبتل اينگونه است: در حالى كه انگشتانش را بالا و پايين مى برد.
ابتهال اينگونه است: در حالى كه دستش را در برابر صورتش كشيده بود، آنگاه فرمود. ابتهال نكن مگر آنكه اشك را ببينى.
در حديث ديگر آمده است كه:
525 - الا ستكانه فى الدعاء ان يضع يديه على منكبيه.
يعنى: فروتنى در دعا، قرار دادن دستهاست بر دوشها.
تنبيه
ممكن است گفته شود كه اين كارها صرف تعبد است و ما علت و حكمتش ‍ را نمى دانيم و ممكن است وجوهى براى آن ذكر كرد:
اما در رغبت كه كف دستها به سوى آسمان قرار مى گيرد: انسان در اين حال اميد دارد كه به آمال و آرزوهايش برسد و حسن ظن به بخشش ‍ پروردگارش دارد، پس انسان راغب، آمالش را طلب مى كند و دستهايش را مى گشايد به اميد آنكه احسان حق در آن قرار گيرد.
و اما در رهبت كه پشت دستها به سمن آسمان واقع مى شود: گويا بنده با اين عمل، با زبان ذلت و حقارت به خدايى كه به خفيات و اسرار، عالم است مى خواهد بگويد: (خدايا!) من به خود جرات نمى دهم كه دستهايم را در برابرت بگشايم بلكه از روى خجالت و ذلت، باطنش را به طرف زمين قرار داده ام.
و اما در تضرع كه انگشتان را به سمت راست و چپ مى گرداند: شايد بنده مى خواهد خود را چون انسان جوان مرده قلمداد كند كه هنگام مصيبتهاى ناگوار، دستهايش را به چپ و راست مى گرداند و به همراهش ‍ نوحه سر مى دهد.
و اما در تبتل كه انگشان را بالا و پايين مى برد: تبتل به معناى قطع شدن است، بنده با اين حالت مى خواهد به خدايش بگويد: از همه چيز قطع اميد كردم و فقط به سوى تو آمدم، چون تو را يگانه معبود مى دانم، در اين حال با يك انگشت اشاره مى كند بر وحدانيت خداوند.
و اما در ابتهال كه رو به سمت قبله، دو دستش را در برابر چهره اش ‍ مى كشد: اين عمل خود نوعى بندگى و حقير شمردن خود و ذلت و خردى است و يا اينكه بنده مى خواهد خود را همچون غريقى قلمداد كند كه دستهايش را براى نجات، بالا آورده تا به دامن رحمت الهى چنگ زند و به ريسمان رافت او آويخته گردد كه تنها ناجى هلاك شده ها و كمك كار گرفتاران بوده، عالم را تحت سيطره خود قرار داده است.
اين مقامى بس بزرگ است كه بنده سزاوار ادعاى آن نيست مگر آن هنگام كه اشكش جارى شد، ناله و فريادش بالا رفت؛ چون بنده اى ذليل در برابر آن ذلت يگانه قرار گرفت و به جاى سوال و در خواست آرزوهاى خود، به خالق جليلش مشغول و در آن حال غرق گرديد.
و اما اينكه در حال استكانت و فروتنى، دستها را بر دوش بگذارد، براى اين است كه خود را همچون بنده جنايتكارى قرار دهد كه او را به طرف مولايش مى برند، در حالى كه بنده هاى هواى نفس، او را محكم به هم بسته با زبان حالش اينگونه مناجات مى كند: (پروردگار من!) اين دو دست من است كه به خاطر ظلم و جرات بر تو، آن دو را غل و زنجير كردم.
نكته
يكى از علما مى گفت: دعا كننده هنگام مدح و ثناى خداوند سبحان آن اسمهايى كه با خواسته او مناسبت دارد ار متذكر شود، مثلا اگر روزى مى خواهد، اين اسامى را بر زبان جارى كند: رزاق، وهاب، جواد، مغنى، منعم، مفضل، معطى، كريم، واسع، مسبب الاسباب، منان، رازق من يشاء بغير حساب.
اگر خواسته اش آمرزش و توبه از گناهان است، اين اسامى را متذكر شود:
تواب، رحمن، رحيم، رووف، عطوف، صبور، شكور، عفو، غفور، ستار، غفار، فتاح، مرتاح، ذى المجد، سماح محسن، مجمل، منعم، مفضل.
اگر انتقام از دشمن، مطلوب اوست، متذكر اين اسامى گردد: عزيز، جبار، قهار، منتقم، بطاش، ذى البطش الشديد، فعال لما يريد، مدوخ الجبابره، قاصم المرده، طالب، غالب، مهلك، مدرك، الذى لا يعجزه شى ء، الذى لا يطاق انتقامه.
و اگر طالب علم است اين اسامى را بگويد: عالم، فتاح، هادى، مرشد، معز، رالع.(23)
----------------------------------------------------------------------------------
1-در حديث 532 خواهد آمد.
2-سوره اعراف، آيه 55.
3-سوره كهف، آيه 28.
4-سوره يونس، آيه 89.
5-سوره اعراف، آيه 55.
6-در حديث 441 خواهد آمد.
7-در حديث 441 خواهد آمد.
8-مشابه همين حديث، در حديث 352 گذشت.
9-يعنى همانگونه كه باز گشت شير به پستان محال است، داخل شدن اين فرد در جهنم نيز محال مى باشد.
10-يعنى شب زنده دار باش.
11-يعنى وادار كردن خود به گريه
12-سوره عبس، آيه 37.
13-در حديث 307 گذشت.
14-در حديث 424 گذشت.
15-در حديث 343 گذشت.
16-در حديث 334 گذشت.
17-در حديث 337 گذشت.
18-در حديث 336 گذشت.
19-در حديث 333 گذشت.
20-سوره شورى، آيه 26.
21-سوره زخرف، آيه 67.
22-البته اين به معناى احتياج ذات اقدس الهى به عبادت بندگان نيس
23-شرح اسامى الهى، در خاتمه كتاب خواهد آمد ان اشاء الله.
----------------------------------------------------------------------------
جمال و السالكين شيخ احمد بن فهد حلى (قدس سره الشريف)
ترجمه: حسين غفارى ساروى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page