شيخ جعفر شوشترى مى فرمايد: حال كه مهمانى خدا را شناختى، اگر نتوانستى حق ضيافت را به جاى آورى، مهمانى و مهمان سراى ديگرى سراغ دارم، كه راه به مهمانى خدا دارد، و آن مهمانى امام حسين عليه السلام است، كه از نظر زمانى ماه محرم و از نظر مكانى كربلا است.
بياييد در عالم معنا برويم آنجا شايد توشه اى برداريم.
تو كيستى كه گرفتى به هر دلى وطنى
جگر خراش عقيقى، عقيق هر جگرى
به خوى مثل محمد صلى الله عليه و آله به بوى مثل على
محمدى نه على نه حسن نه پس تو كه اى؟
تو آن حسين غريبى كه در ميان دو نهر
تو آن حسين شهيدى كه بر لب تو يزيد
تو آن حسين غريبى كه روز عاشورا
امام حسين تشريف آورد بر در خيمه ها فرمود: خواهرم زينب! ايتينى بثوب عتيق لايرغب فيه احد؛ پيراهن كهنه اى برايم بياور كه كسى را رغبت و ميل به آن نباشد! چرا؟ براى چه كهنه باشد! مى خواهم زير لباس هايم بپوشم. خواهر! بعد از شهادت لباس هاى مرا اين اشقيا به غارت مى برند، مى خواهم بدنم عريان نباشد و شايد اين پيراهن را نبرند.
لباس كهنه بپوشد زير پيرهنش
لباس كهنه چه حاجت كه زير سم ستور
من نمى دانم بالاخره بعد از شهادت آن پيرهن كهنه را گذاشتند بر تن شريف حضرت يا نه ولى مى دانم وقتى خواهر داغدارش، عمه سادات، وارد قتل گاه شد، چشمش افتاد به جسد پاره پاره و پر خون برادر، از روى تعجب گفت: انت اخى انت ابن والدى يوم على صدر المصطفى و يوم على جدث الثرى
لا اضحك الله سن الدهر ان ضحكت
لاحول ولاقوة الا بالله العلى العظيم.
------------------------------------------
سيد محمد على جزايرى (آل غفور)