متن ادبی «خرابه شام»

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

ياس سپيد
خرابه تا نیمه های شب ، نه خرابه ای در کنار کاخ یزید که عزاخانه ای است در سوگ حسین و برادران و فرزندان حسین.
بچه ها با گریه به خواب می روند و تو مهیای نماز شب میشوی .اما هنوز قامت نشسته خود را نبسته ای که صدای دختر سه ساله حسین به گریه بلند میشود . گریه ای نه مثل همیشه !!گریه ای وحشتزده ، گریه ای به سان مارگزیده ، گریه کسی که تازه داغ دیده ، دیگران به سراغش میروند و در آغوشش میگیرند و تو گمان میکنی که هم الان آرام میگیرد و صبر میکنی ...
بچه بغل به بغل و دست به دست میشود ، اما آرام نه    .
پیش از این هم رقیه هرگز آرام نبوده است ، از خود کربلا تا همین خرابه...لحظه ای نبوده که آرام گرفته باشد  ، لحظه ای نبوده که بهانه پدر نگرفته باشد ، لحظه ای نبوده که اشکش خشک شده باشد ، لحظه ای نبوده که با زبان کودکانه اش مرثیه پدر را نخوانده باشد ...
انگار که داغ رقیه برخلاف سن و سالش از همه بزرگتر بوده است ، به همین دلیل در تمام طول راه ،و همه منازل بین راه ، همه ملاحظه او را کرده اند و به دلش راه آمده اند و در آغوشش گرفته اند ، دلداریش داده اند و به تسلایش نشسته اند ، و یا لا اقل پا به پای او گریسته اند ...
هر بار که گفته است " کجاست پدرم؟!؟ کجاست حمایتگرم ؟!؟ کجاست پناهم؟!!؟" همه با او گریسته اند و وعده مراجعت پدر از سفر را به او داده اند !! هر بار که گفته است :" سکینه جان !! دل و جگرم از تکانهای شتر آب شد !" دل و جگر همه برای او آب شده است .
هر بار که گفته است : عمه جان از ساربان بپرس که کی به منزل میرسیم ، همه تلاش کرده اند که با نوازش او ، با سخن گفتن با او و با دادن وعده های شیرین ، رنج سفر را برایش کم کنند
اما امشب ... انگار ماجرا فرق میکند
این گریه با گریه همیشه متفاوت است ، این گریه گریه ای نیست که به سادگی آرام بگیرد و به زودی پایان پذیرد.
انگار نه خرابه که شهر شام را بر سرش گذاشته است این دختر سه ساله ...فقط خودش که گریه نمیکند ، با مویه های کودکانه اش همه را به گریه می اندازد و ضجه همه را بلند میکند .
تو هنوز بر سر سجاده ای ، که از سر بریده حسین می شنوی که : خواهرم دخترم را آرام کن !!
تو ناگهان از سجاده کده میشوی و به سمت سجاد (ع) می دوی ، او رقیه را در آغوش گرفته و به سینه چسبانده ، مدام بر سر و روی او بوسه میزند و تلاش میکند که با لحن شیرین پدرانه و برادرانه او را آرام کند ، اما موفق نمی شود ...
تو بچه را از آغوشش میگیری و به سینه می چسبانی و از داغی سوزنده تن کودک وحشت میکنی :" رقیه جان !! دخترم ، نور چشمم ، به من بگو چه شده عزیز دلم ، بگو که در خواب چه دیده ای ، تو را به جان بابا حرف بزن " رقیه بریده بریده می گوید :
بابا،، سر بابا را دیدم که در طشت بود و یزید بر لب و دندان او چوب میزد !! بابا خودش به من گفت که بیا !!
تو با هر زبانی که بلدی و با هر شیوه ای که همیشه او را آرام میکرده ای تلاش   میکنی که آرامش کنی و از یاد پدر غافلش گردانی ، اما نمی شود !!! این بار دیگر نمی شود...
گریه او ، بی تابی او و ضجه های او همه کودکان و زنان خرابه نشین را و سجاد را چنان به گریه می اندازد که خرابه یکپارچه گریه و ضجه میشود ، و صدا به کاخ یزید میرسد ...
یزید که می شنود دختر سه ساله حسین به دنبال پدر است ، دستور میدهد سر پدر را به خرابه بیاورند ......
ورود سر بریده امام به خرابه انگار تازه اول مصیبت است !! رقیه خود را به روی سر می اندازد ، می نشیند ، بر میخیزد ، دور سر میچرخد ، به سر نگاه میکند ، بر سر و صورت میکوبد ، خم میشود ، زانو میزند ، سر را در آغوش میگیرد ، می بوید ، می بوسد ، خون سر را با دست و صورت و مژگان خود می سترد ، اشک میریزد ، ضجه میزند ، صیحه میکشد ، مویه میکند ، روی می خراشد ، ... شکوه میکند ، دلداری میدهد ، اعتراض میکند ، تسلی می طلبد ، و ... خرابه را و جان همه خراباتیان را به آتش میکشد ...
بابا!!! چه کسی محاسن تو را خونین کرده است؟!!؟
بابا ! چه کسی رگاهای تو را بریده؟!!؟
بابا!!؟ چه کسی مرا در این کودکی یتیم کرده است؟!؟
بابا!! چه کسی یتیم را پرستاری کند تا بزرگ شود؟!؟
بابا؟!؟ این زنان بی پناه را چه کسی پناه دهد؟!؟
بابا؟؟ این چشمهای گریان، این موهای پریشان، این غریبان و بی پناهان را چه کسی دستگیری کند؟!!؟
بابا؟ شب ها وقت خواب چه کسی برایم قرآن بخواند؟ چه کسی با دستهایش موهایم را شانه کند؟!؟ چه کسی با لبهایش اشک هایم را بروبد ؟؟ بابا؟؟!!؟ چه کسی با بوسه هایش غصه هایم را بزداید؟؟ چه کسی سرم را بر زانویش بگذارد؟ چه کسی دلم را آرام کند؟؟!!؟
کاش مرده بودم بابا ، کاش فدای تو میشدم، کاش زیر خاک میرفتم، ... بابا؟؟ مگر نگفتند به سفر میروی ؟ این چه سفری بود که میان سر و بدنت فاصله انداخت؟!!؟ این چه سفری بود که تو را از من گرفت؟!!؟
بابای من؟!!! چه کسی جرات کرد سرت را از تن جدا کند؟ چه کسی جرات کرد دخترت را یتیم کند؟!!؟
تو کجا بودی بابا وقتی ما را بر شترهای بی جهاز نشاندند؟ تو کجا بودی بابا وقتی به ما سیلی زدند؟ تو کجا بودی وقتی آب هم از ما دریغ کردند؟ تو کجا بودی بابا وقتی برادرم سجاد را به زنجیر بستند؟ تو کجا بودی بابا وقتی در بیابان های ترسناک شب رهایمان میکردند؟!!؟ بابا تو کجا بودی وقتی در آفتاب سایه بانی را از ما مضایقه میکردند؟!! بابا تو کجا بودی وقتی مردم به ما می خندیدند؟ تو کجا بودی بابا وقتی مردم از اسارت ما شادی میکردند و پیش چشمهای گریان ما می رقصیدند؟!!؟ تو کجا بودی بابا وقتی عمه ام زینب سجاد را در سایه شتر خوابانده بود و او را باد می زد و گریه میکرد؟!!؟ بابا تو کجا بودی وقتی عمه ام نماز های شبش را نشسته ی خواند و دور از چشم ما تا صبح گریه میکرد؟!!!؟تو کجا بودی بابا وقتی سکینه سرش را بر شانه های عمه می گذاشت و زار زار میگریست!!؟ تو کجا بودی بابا وقتی از زخمهای غل و زنجیر سجاد خون میچکید؟!؟ بابا تو کجا بودی وقتی همه ما فقط تو را صدا می زدیم؟!!!؟
جان من فدای تو باد بابا !! که مظلومترین بابای عالمی
بابا من میدونم که تو فقط بابای من نیستی ، بابای همه جهانی ، پدر همه عالمی ، امام دنیا و آخرتی، نوه پیامبری، فرزند علی و فاطمه ای، بابا من میدونم تو پدر سجادی ، و پدر امامان بعد از خودتی ، میدونم تو برادر عمه ام زینبی
میدونم تو بابای همه کودکان جهانی و همه عالم نیازمند توست ، اما بابا !! الان من بیش از همه به تو محتاجم ، بیشتر از همه فرزند توام، بابا من دختر توام ، دردانه تو ام،
هیچ کس به اندازه من غربت و یتیمی و نیاز به دستهای تو را حس نمی کند ، همه بدون تو هم ممکن است زندگی کنند ، اما بابا!! من بدون تو میمیرم، من ازهمه عالم به تو محتاجترم، بابا؟!!؟ بی آب هم اگه بتوانم زندگی کنم، بی تو نمیتوانم
تو نفس منی بابا ، تو روح و جان منی ، بی روح ، بی نفس ، بی جان ، چه کسی تا حالا زنده مونده؟!!؟ بابا ؟؟!!!؟ بابا؟!!؟ بیا و مرا هم ببر ...

دیدگاه‌ها   

+1 #1 RE: متن ادبی «خرابه شام»مهتاب 1392-08-15 21:13
متشکرم اگه خودت نوشتی خیلی کارت خوبه! ممنون کلی توی اینترنت گشتم تا اینو پیدا کردم.
نقل قول کردن | گزارش به مدیر

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page