اي مدينه اي همه سوز و گداز
اي شب تاريك،صحراي حجاز
اي بيابان سكوت و اشك و خون
اي سپهر خيره چشم نيلگون اين سكوت اين گريه پيوسته چيست؟
اين صداي ناله آهسته چيست؟
خشت خشت خانه اي را زمزمه است
ناله يا فاطمه يا فاطمه است
خانه اي در بسته نه در نيم باز
اهل آن چون شمع در سوز و گداز
كرده بر تن چار ساله بلبلي
رخت ماتم در غم خونين گلي
ساعت سخت فراق آغاز شد
مخفي و آهسته در ها باز شد
شد برون آرام با رنج و ملال
هفت مردو چار طفل خورد سال
چار تن دارند تابوتي به دوش
ديده گريان سينه سوزان لب خموش
دردل تابوت جان حيدر است
هستي و تاب و توان حيدر است
گويي آن شب مخفي از چشم همه
هم علي تشييع شد هم فاطمه
شهر پيغمبر محيط غم شده
زانوي سردار خيبر خم شده
آسمان بر اشك او مبهوت بود
جان شيرينش در آن تابوت بود
او پي تابوت زهرا ميدويد
نه ، بگو تابوت او را مي كشيد
كم كم از دستش زمام صبر رفت
با دو زانو تا كنار قبر رفت
زانويش لرزيد اما پا فشرد
دست ها را جانب تابوت برد
كرد چشمي جانب تابوت باز
گشت با جانان خو گرم نياز
كاي وجودت عرش حق را قائمه
ياريم كن ياريم كن فاطمه
ياريم كن كز زمين بر دارمت
با دو دست خود به گِل بسپارمت
واي بر من مرده ام يا زنده ام
قبر تو يا قبر خود را كنده ام
آسمان اشك علي را پاك كن
جاي محبوبم مرا رد خاك كن
اين چراغ چشم خون بارمن است
اين همان تنها ترين يار من است
يا محمد دختر خود را بگير
لاله نيلوفر خود را بگير
مقاله ها
شعر« ياريم كن ياريم كن فاطمه»
- بازدید: 5972