در خاندان بنی هاشم سه نفر نام عبّاس داشتند

(زمان خواندن: 7 - 14 دقیقه)

در میان بنی هاشم سه نفر عبّاس نام، قریب العهد بوده است:
1. عبّاس بن عبدالمطلب علیهماالسلام که او را اباالفضل می گفتند، عمّ پیغمبر صلی الله علیه و آله بود و در روز فتح اسلام اختیار کرد و از او سی و پنج حدیث روایت شده است؛
2. عبّاس بن علی بن ابی طالب علیه السلام که او را نیز اباالفضل می گویند و به قمر بنی هاشم معروف است که مورد سخن ما می باشد و مادرش ام البنین علیهاالسلام است؛
3. عبّاس بن علی بن ابی طالب علیهم السلام که او را عبّاس اصغر علیه السلام می نامند و مادرش صهباء ثعلبیه بنت عباد بن ربیعه می باشد.(47)
همچنین مؤلف رمز المصیبة در جلاء العیون، ص572 می نویسد: چون عبّاس علیه السلام دید کسی به غیر از آن امام مظلوم و فرزندان معصوم او نماند، به خدمت برادر آمد و گفت: ای برادر! مرا رخصت فرمای که جان خود را فدای تو گردانم و خود را به درجه شهادت رسانم، حضرت از شنیدن این سخنان جانسوز آن برادر مهربان، سیلاب اشک از دیدگانش روان کرد و فرمود: ای برادر! تو علمدار منی و از رفتن تو لشگر من از هم می پاشد، و در ناسخ گوید: ای برادر! تو صاحب لوای منی چون تو نمانی، کسی با من نماند، عبّاس علیه السلام گفت: ای برادر! سینه من از کشته شدن برادران ویاران و دوستان تنگ شده است و از زندگی ملول شده ام، آن امام غریب
[98]
فرمود: که اگر عازم سفر آخرت گردیده ای، آبی برای این کودکان بیاور که از تشنگی بی تاب گردیده اند، عبّاس علیه السلام به نزدیک آن بی حیا مردم رفت و فرمود: ای مردم! اگر ما به گمان شما گناهکاریم، این زنان و اطفال ما چه گناه دارند؟ بر ایشان رحم کنید و شربت آبی به ایشان بدهید، چون که این نصیحت در آن کافران اثر نکرد، به خدمت برادر برگشت، ناگهان از خیمه های حرم، صدای العطش بگوش او رسید، بی تاب شد و بر اسب خود سوار شد و نیزه و مشکی برداشت و تصمیم گرفت که آبی برای کودکان بدست آورد و این رجز را بخواند:
لا ارهبُ الموت إذا الموتُ رقا * حتّی اواری فی المصالیت اللّقاً
نفسی لنفس المُصطفی الطُّهر وقاً * ولا اخافُ طارقاً إن طرقاً
بل اضربُ الهام وافری المفرقاً * إنّی انا البّاس اغدوُ بالسّقاًَ
ولا أخافُ الشرّ عِند المُلتقی.
یعنی از زمانی که مرگ بلند شود و بسوی من آید، نمی ترسم تا در میان مبارزان کارآزموده به برخورد سختی پنهان شوم، یا خواری و ذلّت را در میان آنها پنهان کنم، من عبّاس آب آورم، از مرگ و شرّ و بلا نمی ترسم، رگ دشمن را می شکافم، جان من سپر جان پسر پیغمبر پاک (حسین علیه السلام ) است.
در مقتل خوارزمی، ج2، ص30 گوید: پس عباس علیه السلام حمله کرد و این رجز را بخواند:
اقسمت باللّه الاعز الاعظم * وبالحجون صادقاً وزمزم
[99]
وبالحطیم(48) والفناء(49) المحرم * لیخضبنّ الیوم جسمی بدمی
دون الحسین ذی الفخار الاقدم * امام اهل الفضل والتکرم.
چون به شط فرات رسید، آن چهار هزاری که موکل شریعه فرات بودند، برای ممانعت از بردن آب، آن حضرت را تیرباران کردند و آن شیر بیشه شجاعت خود را بر آن سپاه بزد و هشتاد نفر را یک تن و تنها به زمین افکند و این رجز بخواند:
اقاتل القوم بقلبٍ مُهتدٍ * اذبُّ عن سبط النبی أحمد
اضربکم بالصارم المهنّد * حتّی تحیدوا عن قتال سیدی
انّی انا العبّاس ذو التودّد * نجل علی المُرتضی المؤید.
خلاصه معنی: من عبّاس مهربان، فرزند علی مرتضایم، با دلی ره یافته و شمشیری برّان از نوه پیغمبر صلی الله علیه و آله دفاع می کنم تا از جنگ با سرورم بگریزند، لشگریان چون این بدیدند، پشت به جنگ دادند و روی به فرار نهادند، عبّاس علیه السلام چون شیر خشم آلودْ شریعه را پیمود و اسب به فرات در انداخت و از زحمت گیر و داد و شدّت عطش با تنی تافته و جگری سوخته، خواست تا زحمت ماندگی و شدت تشنگی را به شربتی آب بشکند، دست برد و کفی آب برگرفت بیاشامد، تشنگی حسین علیه السلام بخاطرش صورت بست، آب را روی آب ریخت و مشک را پر از آب نمود و از شریعه بیرون شتافت تا خود را به لشگرگاه برادر رساند و کودکان را از زحمت تشنگی برهاند. و این رجز را بگفت:
یا نفس من بعد الحُسینِ هُونی * فبعدهُ لا کنتِ أن تکونی
[100]
هذا حُسینُ شارِب المنوُنِ * وتَشربینَ بارِدَ المَعینِ
هَیهاتَ ماهذا فعالُ دینی * ولا فعالُ صادقِ الیقینِ.
خلاصه معنی: ای نفس! پس از حسین علیه السلام زنده نباشی، او آشامنده مرگها و تو می خواهی آب سرد بنوشی؟! این کار با دینم نمی سازد و از مرد معتقد، سرنمی زند، در این وقت کمانداران، راه بر او بستند و لشگر ابن سعد نیز از جای جنبش کردند و عبّاس علیه السلام را مانند دایره در میان گرفتند و آن حضرت چون شیر می زد و می کشت، ناگاه نوفل ازرق - لعنة اللّه علیه - از کمین بیرون تاخت و به روایتی زید بن ورقا - لعنة اللّه علیه - کمین نهاده، از پشت نخلی بیرون آمد و حکیم بن طفیل سنبسی طائی - لعنة اللّه علیه - او را کمک کرد و تشجیع نمود، پس زید تیغ پراند و دست راست آن حضرت را از تن جدا ساخت، عبّاس علیه السلام همچون شیر، عجله کرد و مشک را بدوش چپ افکند و تیغ را به دست چپ گرفت و دشمن را همی دفع داد، با دست چپ می زد و می کشت و می انداخت و این شعر می گفت:
وَاللّه اِن قطعتُمُ یمینی * إنّی اُحامی أبداً عَن دینی
وَعَن إمام صادقِ الیقینِ * نجلِ النبی الطاهِرِ الأمینِ
نبی صدق جائنا بالدّین * مُصدّق بالواحد الأمینِ.
یعنی: سوگند به خدا اگر دست راستم را بریدید (سستی نمی ورزم بلکه) همیشه از دین و پیشوایم که فرزند پیغمبر صلی الله علیه و آله پاک و موحّد و آورنده دین است، حمایت می کنم. بار دیگر حکیم بن طفیل با نوفل ازرق - لعنة اللّه علیهما - از پشت نخلی بیرون تاختند و دست چپش را نیز قطع کردند، عبّاس علیه السلام مشک را به دندان گرفت و این رجز بگفت:
[101]
یا نفس لا تخشی مِن الکفّارِ * وَابشری برحمةِ الجبّارِ
مَعَ النبی السید المُختارِ * مَعَ جملةِ السّاداتِ والأطهارِ
قد قطعُوا بِبغیهِم یساری * فَاصلِهِم یا رَبِّ حَرّ النارِ.
یعنی: ای نفس! (با آنکه دست ندارم) مبادا از بی دینیان بترسی، تو را به رحمت خدا و پیغمبر صلی الله علیه و آله برگزیده و تمام سادات و پاکان (که ملاقات آنها نزدیک شده) مژده باد، پروردگارا! از روی ستم دست چپم بریدند، آنها را به آتش دوزخ در انداز و همّت عبّاس علیه السلام همان بود که آب را به خیام برساند، ناگاه تیری بر مشک رسید و آب بریخت و پیکان دیگر بر سینه مبارکش رسید و حکیم بن طفیل - لعنة اللّه علیه - عمودی از آهن بر فرق شریفش فرود آورد، این وقت عبّاس علیه السلام از اسب در افتاد و فریاد برداشت ای برادر! مرا دریاب، حسین علیه السلام سراسیمه بر سر او حاضر شد و عبّاس علیه السلام را در کنار فرات تشنه و مجروح و مطروح دید، آن دستهای مقطوع و آن تن پاره پاره را نظاره کرد، سخت بگریست، امام حسین علیه السلام بعد از دیدن تن برادر فرمود: «الان إنکسر ظَهری وَقلّت حیلتی؛ الآن کمرم شکست و امیدم ناامید شد»، بعد فرمود:
تعدّیتم یا شر قومٍ ببغیکمْ * وَخالفتُم دین النّبی مُحَمّدٍ
أما کانَ خیرُ الرُّسُلِ أوصاکم بِنا؟ * أما نَحنُ مِن نجلِ النبی المُسدّد؟
أما کانتِ الزّهراءُ اُمّی دُونَکم * أما کان مِن خیر البریة أحمدِ؟
لُعنتُم وأخزیتُم بِما قَد جَنَیتُمُ * فَسَوف تُلاقُوا حَرّ نار توقّدُ.
یعنی: ای بدترین گروه! در ستمگری از اندازه بیرون رفتید و در باره ما مخالفت پیغمبر صلی الله علیه و آله کردید، مگر بهترین مردم سفارش ما را
[102]
به شما نکرد؟ مگر جدّ من برگزیده خدا (احمد) نیست؟ مگر مادرم زهرا و پدرم علی درستکار برادر بهترین مردم نیست؟ با این جنایت رانده و رسوا شدیدوبزودی به آتش فروزان دوزخ می افتید و به روایت عبداللّه بن محمد، رضا حسینی در کتاب جلاء، حسین علیه السلام به این شعر او را مرثیه گفت:
اَحَقُّ النّاسِ ان یبکی عَلَیه * فَتی أبکی الحُسینِ بِکربلاء
أَخوهُ وابن والدِهِ عَلی * أبوالفضلِ المُضرّجُ بالدّماءِ
وَمَن واساهُ لایثنیه خَوفٌ * وَجادلهُ علی عطش بماءِ.
سزاوارتر کسی که باید بر او گریه شود، جوانی است که در کربلا، حسین را به گریه درآورد، برادر حسین و پسر پدرش علی (یعنی) ابوالفضل که به خونها آغشته گشت و کسی که حسین را نیکو یاری کرد و هیچ ترسی او را از تصمیمش برنگردانید و با وجود تشنگی برای آب آوردن، برای حسین جانبازی نمود، از امام زین العابدین علیه السلام منقول است که فرمود: «رَحِمَ اللّه العبّاسَ، فَلَقد آثر وآبلی وفدا أخاهُ بِنفسِهِ حتّی قُطعت یداهُ، فابدلَهُ اللّه بِهما جناحَین یطیرُ بِهما مَعَ الملائکةِ فِی الجنّةِ کجَعفر بن أبی طالب وإنّ العبّاسِ عِنداللّه عزّوجلّ منزلةِ یغبتُهُ بها جَمیع الشُّهداء یومَ القِیامَةِ؛ خدا رحمت کند عبّاس علیه السلام را که ایثار کرد و برادر را برخود مقدم داشت و مصیبت زده شد و جان خود را فدای برادرش کرد تا دو دستش قطع شد، پس خداوند عوض آن دو بال داد که مثل جعفر طیار علیه السلام در بهشت با ملائکه پرواز کند و برای عبّاس علیه السلام نزد خدا مقامی است که تمام شهداء، در روز قیامت آرزوی آن مقام کنند»، و از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود: «کان عمّنا العبّاس بن علی نافذ البصیرة،
[103]
صلب الایمان، جاهد مع أبی عبداللّه علیه السلام واَبلی بلاء حسناً ومضی شهیداً؛ عموی ما عبّاس ابن علی علیهماالسلام بصیرتش مطاع بود و ایمانش محکم بود، در رکاب حسین علیه السلام جهاد کرد و امتحان خوبی پس داد، یا در جنگ قوتش را آزمود و شهید از دنیا رفت»، و حضرت عباس علیه السلام در وقت شهادت خود سی و چهار ساله بود.
در قمقام، ص444 می گوید: آنهایی که به دست حضرت عبّاس علیه السلام کشته شدند، هشتاد نفر بودند و به صحّت پیوسته که آن حضرت، آن روز قصد جنگ نداشت، فقط همّش آب آوردن به خیمه ها بود و دیگر محدثین و مورّخین را روایت چنین باشد که چون امام را از اصحاب و انصار به جای نماند، تشنگی او شدّت نمود و لشگر کوفه از هر طرف حمله می کردند، امام قصد فرات کرد و ابوالفضل علیه السلام در پیش روی او می رفت، در این هنگام سواران کوفه هجوم آوردند، حصین بن نمیر - لعنة اللّه علیه - و به قولی مردی از بنی دارم بانگ برآورد: وای بر شما، مانع و حائل شوید بین فرات و او و نگذارید که آب بیاشامد، امام فرمود: بارخدایا! او را پیوسته تشنه دار و عطش بر او بگمار، آن ملعون در غضب شد و تیری بینداخت و در روایت چنین باشد (فأثبته فی حنکه) آن تیر بر دهان مبارک یا بر زنخ مطهر آمد، امام تیر برکشید و دست همی داشت تا چون خون پر شد، به آسمان افشانده و فرمود: اللهمّ انّی أشکو الیک ما یفعل بابن بنتِ نبیک، بارخدایا! از آنچه این کافردلان به دخترزاده پیغمبر تو می کنند، شکوه به تو دارم، بدان حالت و آن شدّت عطش که او را بود بازگشته در مرکز بایستاد و کوفیان از هر طرف حمله کرده میان امام و ابوالفضل علیهماالسلام حائل شدند و
[104]
ابوالفضل علیه السلام یک تن و تنها از بسیاری لشگر نترسید و خویشتن را بر آن دریای لشگر زده، همی بزد و بکشت تا جراحت بسیار بر بدن مبارک آن حضرت رسیده، چنان که توانایی حرکتش نماند، زید بن ورقا و حکیم بن طفیل - لعنة اللّه علیهما - او را به شهادت رسانیدند و اندک روزگاری برنگذشت، آن ملعون (دارمی) که بر امام تیر انداخته بود، خدای عزّ اسمه، به تشنگی و سرما و گرما مبتلا فرمود، چنان که از پس و پشت او آتشها و از پیش رویش برف نهادندی و باد زدندی و او با این حالت پیوسته آب خواسته و به هیچ روی آن عطش تسکین نیافت، کوزه ها از آب سرد او را مهیا داشتند و کاسه های بزرگ از سویق و شکر و شیر آماده کردند و او می خورد و می آشامید و باز فریاد می زد: که تشنگی مرا بکشت، تا شکمش مثل شتران بترکید.
ابوالفرج آورده است: امّ البنین علیهاالسلام به قبرستان بقیع می رفت و برای پسران خود گریه و ندبه می کرد، و اهل مدینه با او در نوحه موافقت می کردند و هرکس بر او می گذشت، قدرت رفتن نداشت و به واسطه آه سوزناک آن مخدّره، حتّی مروان - لعنة اللّه علیه - (با اینکه دشمن بنی هاشم بود و سخت دل بوده) جزو اشخاصی بود که می آمد و ناله و ندبه امّ البنین علیهاالسلام را گوش می داد و گریه می کرد.
همچنین در مقتل الطالبین، مدائنی از هارون بن سعد، از قاسم بن اصبغ بن نباته روایت می کند که: مردی از بنی لبان بن دارم را دیدم که صورتش سیاه بود و حال آنکه قبلاً او را می شناختم، خوشگل و بسیار
[105]
سفید بود، گفتم: نزدیک بود که نشناسم تو را؟ گفت: آری! جوانی را که با حسین علیه السلام بود و اثر سجود در پیشانی اش بود، او را کشتم و از زمانی که او را کشته ام، هر شب می آید و گریبان مرا می گیرد و به دوزخم (جهنم) می اندازد و من فریاد می کشم، به طوری که همه اهل قبیله، صدای مرا می شنوند، گفت: و آن جوان کشته شده، عبّاس بن علی علیهماالسلام بود.(50) در قمقام چنین آمده: ابن جوزی در تذکرة الخواص، از قاسم بن الاصبغ مجاشعی روایت کرده: در آن وقت که سرهای شهدا را به کوفه آوردند، در آن میانه مردی بسیار نیکو روی بر اسبی سوار بود و سر جوانی را که مانند ماه شب چهارده بود و اثر سجود بر جبهه مبارکش هویدا بود، بر گردن اسب خویش آویخته همی آمد و آن اسب چون گردن برداشت سر به زانوی اسب رسید و باز چون گردن نهاد، سر بر خاک کشید، من نام آن سوار و سر بپرسیدم، گفت: این عباس بن علی بن ابی طالب علیهم السلام است، مرا حرملة بن کاهل اسدی گویند، روزی چند نگذشته بود، باز بدیدمش، سخت قبیح منظر و روی سیاه مانند قیر، گفتم: حال چیست که چنین شدی؟ ملعون بگریست و گفت: از آن روز که آن سر برداشتم، هر شب چون به خواب روم، دو نفر بیایند، بازوان و گریبان من بگیرند و به آتش اندازند تا بامدادان همی سوزم، چنان که هرکس در قبیله باشد، افغان و ناله من بشنود و یک شب مرا رها نکنند، بدین حالت بود تا به عذاب ابد پیوست.(51)
[106]
عبّاس یا حامی الظعینة والحرم * بحماک قد نامت سکینة بالحرم
صرخت ونامت یوم قد سقط العلم * الیوم نامت أعین بک لم تنم
وتسهّدت اخری فعزّ منامها.
ترجمه: عبّاس! ای کسی که از زنان و حرم اهل بیت حمایت می کردی؟ به واسطه نگهبانی تو بود که سکینه در حرم می توانست بخوابد، ولی روزی که علم و پرچم تو سرنگون شد، با گریه و ناله خوابید، امروز چشمانی به خواب رفتند که از ترس تو نمی خوابیدند و چشمانی هم خوابشان کم شد و ضعیف گشت.
و دیگری گوید:
لمن اللّواء اعطی ومن هو جامع * شملی وفی ضنک الزحام یقینی
عبّاس کبش کتیبتی وکنانتی * وسرّی قومی بل اعزّ حصونی
عبّاس تسمع ما تقول سکینة * عمّاه یوم الاسر من یحمینی.
ترجمه: پرچم تو را به چه کسی بدهم و کیست که پراکندگیهای من را جمع کند و از گرفتاریها نگهداری نماید. ای عبّاس، که قوچ لشگر من و جعبه تیرهای من و شریف جماعت من بلکه بهترین قلعه من بودی، آیا می شنوی که سکینه چه می گوید؟ می گوید: ای عموجان! روزی که من را اسیر می کنند، چه کس از
[107]
من نگاهداری می کند؟(52)
47. زندگانی قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام : ص23.48. حطیم، مکانی است بین حجرالأسود و در خانه خدا.49. فناء، حریم خانه است و مراد حریم کعبه است.50. مقتل الطالبین، ص 78.51. قمقام، ص 446.52. معالی السبطین، ج 1، ص 274.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page