46 «وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِى آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِذا ذَكَرْتَ رَبَّکَ فِى الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلى أَدْبارِهِمْ نُفُورا»
ترجمه :
46. و قرار داديم روى قلبهاى آنها پوششهايى كه درك نمىكنند و نمىفهمند و در گوشهاى آنها پنبه غفلت كه گوش فرا نمىدهند و تعقل نمىكنند در زمانى كه ياد كردى پروردگار خود را در قرآن مجيد به وحدانيت و يگانگى پشت كردند و رفتند و متنفر شدند.
تفسير :
[در بيان وضع غافلون]
بالجمله، مفاد اين دو آيه شريفه اينكه اشخاصى كه قابل هدايت نيستند گوش و چشم و قلب آنها باطنيه و ظاهريه بسته شده. اما قلب آنها پوشش قساوت و سياهى كفر و عناد روى آن را گرفته نمىفهمند كه مفاد(وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً) است و اما گوش آنها را كبر و نخوت و عناد و عصبيت كر كرده گوششان بدهكار اين فرمايشات نيست كه مفاد (وَ فِى آذانِهِمْ وَقْراً) است.
و اما چشم آنها بسا خداوند رسول خود را از نظر آنها حفظ مىكند، چنانچه در موقع هجرت حضرت خاك پاشيد به صورت آنها و فرمود: «شاهَتِ الوُجوهُ»[1] حضرت را نديدند، و چشم قلب كور مىشود حق را مشاهده نمىكند[2] ، چنانچه مىفرمايد: (وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الاِْنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ كَالاَْنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ)[3] .
زيرا انعام و ساير حيوانات و نباتات و جمادات، مكرر گفته شده كه شعور و معرفت به وحدانيت حقه و نبوت انبيا و امامت ائمه هدى دارند در حد خود و از ذكر خدا غافل نيستند، ولى اينها چنان غفلت آنها را گرفته كه خدا را هم فراموش كردند. (وَ إِذا ذَكَرْتَ رَبَّکَ فِى الْقُرْآنِ وَحْدَهُ) ذكر توحيد در قرآن مجيد شايد متجاوز از هزار موضع شده بلكه تمام قرآن به دلالت مطابقى يا التزامى يا اقتضايى دلالت بر وحدانيت حق دارد بلكه تمام موجودات امكان دلالت دارد.
دل هر ذره را كه بشكافى وحده لا شريك له گويد
و اولين دعوت تمام انبيا دعوت به توحيد است و حضرت رسالت [در] اولين دعوتش مىفرمود :
«قُولُوا لا إله إلّا الله تُفْلِحُوا»[4] .
[علت مخالفت كفار، كلمه توحيد بود]
و مخالف با توحيد فقط مشركين و كفار و بعض فرق مسلمين هستند؛ يا مشرك هستند يا توحيد صفاتى يا افعالى يا نظرى را مخالف هستند و اينها، يعنى مشركين موقعى كه آيات توحيد بر آنها قرائت مىشد (وَلَّوْا عَلى أَدْبارِهِمْ) پشت مىكردند و فرار مىكردند، چون بطلان آلهه آنها مىشد. (نُفُوراً) و تنفر آنها و اذيتهاى آنها به حضرت رسالت بلكه به ساير انبيا سببش همين كلمه بود.
_____________________________________________________________________________________
[1] . چهرههاتان زشت و سياه باد! يا زشت و كريه باد صورتها! المحاسن: ج1، ص111؛تفسير قمى: ج1، ص267؛ كافى: ج5، ص546، ح6؛ بحار الأنوار: ج18، ص72، ح26 وتفسير البرهان: ج3، ص291، ح7.
[2] . تفسير قمى: ج1، ص269 و تفسير التبيان: ج5، ص93.
[3] . و هرآينه قرار داديم ما از براى جهنم بسيارى از جن و انس را از براى اينها دلهايى است كه با آن دلها تفقّه و ادراك و تفهّم نمىكنند و از براى آنها چشم هايى است كه با آن چشمها نمىبينند و از براى آنها گوش هايى است كه با آن گوشها نمىشنوند، مثل چهارپايان هستند بلكه گمراهتر اينها آنهايى هستند كه غافل از خدا و دين و احكام هستند. سوره اعراف: آيه 179.
[4] . بگوييد كه محبوب و معبودى جز خدا نيست تا رستگار شويد. مناقب آل ابى طالب(علیهم السلام): ج1،ص86 و بحار الأنوار: ج18، ص202، ضمن ح32.
آیه 46 «وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ .....»
- بازدید: 786