49 «وَ قالُوا أَ ءِذا كُنّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ ءِنّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِيداً»
ترجمه :
49. گفتند آن ظالمين كه روسا باشند آيا ما زمانى كه استخوان شديم و بدن ما از هم پاشيده شد دو مرتبه ما برانگيخته مىشويم و تازه خلق مىشويم؟!
تفسير :
اين كلام از روى تكذيب پيغمبر است كه خبر از قيامت داده كه تمام زنده مىشوند و صحراى محشر وارد مىشوند از روى تعجب كه چنين چيزى محال است و اين پيغمبر قضيه باور نكردنى را خبر مىدهد.
(وَ قالُوا) عطف است به جمله قبل در آيه قبل (إِذْ يَقُولُ الظّالِمُونَ) الآية كه رجل مسحور علامت و نشانه دروغ او اين است كه دعوى محال مىكند (أَءِذا كُنّا عِظاماً) كه بعد از آنكه استخوان پوسيده شديم (وَ رُفاتاً) از هم پاشيده شديم (أَ ءِنّا لَمَبْعُوثُونَ) آيا ما هرآينه برانگيخته مىشويم و ما را زنده مىكنند (خَلْقاً جَدِيداً) خلقت تازه؟! هرگز چنين نيست و اين نشدنى است.
[در بيان معاد و كيفيت آن]
تنبيه :
مسئله معاد از مسايل مشكله است و حكما و مليين و متكلمين هر كدام مسلكى اختيار كردند: بعضى فقط قائل به معاد روحانى شدند كه ارواح بعد از رها كردن بدن متنعم به نعم روحانى مىشوند يا معذب به عذاب روحى. بعضى قائل شدند به اينكه روح تعلق مىگيرد به قالب مثالى كه صورت بلا ماده باشد كه به صور برزخيه و مُثُل افلاطونيه تعبير كردند و عالم قيامت و بهشت و دوزخ هم مثال بلا ماده است. بعضى منكر اصل روح شدند و فقط معاد جسمانى را اختيار كردند. بعضى مثل شيخيه بدن هور قليايى قائل شدند[1] . بعضى منكر اصل معاد شدند و لكن تمام اين مسالك باطل و كفر است.
من قصّر المعاد في الروحانى قصّر كمن قصّر في الجسمانى[2]
مطابق نصوص قرآنى و صراحت اخبار متواتره و ضرورت تمام اديان حقه سابقه اينكه هم معاد جسمانى داريم هم روحانى؛ به اينكه روح بعد از رها كردن اين بدن عنصرى تعلق مىگيرد به قالب مثالى و صور برزخيه و روز قيامت آن صورت را رها مىكند و اين بدن خاكى زنده مىشود و به او تعلق پيدا مىكند و اهل سعادت هم لذايذ روحانى دارند در بهشت و هم جسمانى و اهل شقاوت هم آلام روحى دارند و هم جسمى و تفصيل اين مقام را ما در كلم الطيب در اثبات معاد به ادله عقليه و نقليه ثابت كردهايم مراجعه فرماييد و رد اين مقالات هم شده[3] .
_________________________________________________________________________________________
[1] . قائل اين قول شيخ احمد بن زين الدين بن ابراهيم معروف به اَحسايى كه جماعت شيخيه به او منسوبند، مىباشد. قول به تفكر هور قليايى كه در تفكر احسايى تبيين كننده معادجسمانى است، در نظام اعتقادى شيخيه مبناى تبيين مسئله معراج پيامبر و غيبت امام زمان (عجّل الله تعالی و فرجه الشریف ) نيز قرار گرفته است. دائرة المعارف بزرگ اسلامى: ج6، ص665،مدخل «اَحسايى».
[2] . كسى كه محصور كند قول به معاد را در معاد روحانى مثل كسانى است كه محصور كردند معاد را در معاد جسمانى. شرح المنظومه، «تعليق آيت الله حسن زاده آملى»: ص35، در اينمنبع «قصر كالحاصر في الجسماني» آمده است.
[3] . ر.ك: الكلم الطيب، ص611 ـ 613.
آیه 49 «وَ قالُوا أَ ءِذا كُنّا عِظاماً وَ رُفاتاً .....»
- بازدید: 793