در میان اسیران یکى هم عمرو پسر ابو سفیان بود که به دست على بن ابیطالب(ع)اسیر شده بود و چون خبر اسارت او را به پدرش ابو سفیان دادند و از او خواستند پولى به عنوان فدیه او بفرستد تا او را آزاد کنند،ابو سفیان گفت:من نمىتوانم دو مصیبت و ناگوارى را تحمل کنم هم داغ فرزند و هم پول،از طرفى پسرم حنظله را کشتهاند و خونى از من پایمال شده و اکنون نیز براى آزادى این یکى پولى بپردازم،بگذارید عمرو همچنان در دست پیروان محمد باشد و تا هر زمان که خواستند او را نگاه دارند.
و بدین ترتیب عمرو بن ابى سفیان در مدینه محبوس ماند تا اینکه یکى از مسلمانان و پیرمردان فرتوت مدینه به نام سعد بن نعمان که از قبیله بنى عمرو بن عوف بود به قصد حج یا عمره به سوى مکه حرکت کرد و چون قریش اعلان کرده بودند متعرض مسلمانانى که به قصد حج یا عمرهـبه مکهـبیایند نخواهند شد از این رو سعد با کمالاطمینان به سوى مکه رفت و هیچ احتمال نمىداد او را به جاى عمر و یا دیگرى دستگیر سازند اما همین که به مکه آمد و ابو سفیان از ورود او مطلع گردید به جاى عمرو دستگیرش ساخت و به بستگان و فامیلش که در مدینه بودند اطلاع داد تا عمرو را آزاد نکنید ما سعد را آزاد نخواهیم کرد.
قبیله سعد یعنى همان بنى عمرو بن عوف که از ماجرا مطلع شدند پیش رسول خدا(ص)آمده و درخواست آزادى عمرو را نمودند پیغمبر(ص)نیز موافقت کرد و بدین ترتیب عمرو بن ابى سفیان آزاد شد و سعد نیز به مدینه بازگشت.
ابو سفیان قانون شکن
- بازدید: 1234