سال نهم هجرت رو به اتمام بود و ماه ذى حجه و ایام حج فرا مىرسید.شهر مکه پس از اینکه به دست پیغمبر اسلام فتح شد در برابر اسلام تسلیم و خاضع گردید و بتها در هم شکسته شد و حاکم شهر مکه نیز از طرف پیغمبر اسلام تعیین مىشدـچنانکه پیش از این گذشتـو خلاصه از نظر سیاسى و ادارى به دست مسلمانان اداره مىشداما با تمام این احوال هنوز افراد مشرک و بتپرست در مکه و اطراف آن بسیار بودند که به همان آیین شرک و بت پرستى روزگار به سر مىبردند و حتى در انجام مراسم حج و طواف و غیره آزادانه طبق آیین خود آنها را انجام مىدادند،در این سال آیات سوره برائت که متضمن دستور نقض قرارداد با مشرکان و رسوا کردن منافقان و متخلفان جنگ تبوک بود بر پیغمبر اسلام نازل شد و رسول خدا(ص)مأمور شد به وسیلهاى آنها را بر مشرکین ابلاغ کند و جلوى مراسم غلط و عادات زشت آنها را که به عنوان حج و طواف انجام مىدادند بگیرد و شهر مکه و مراسم حج را از آلودگى به شرک و بت پرستى پاک سازد و اساسا مشرکین جزیرة العرب و کسانى که با پیغمبر پیمانى ندارند تکلیف خود را از آن تاریخ تا چهار ماه دیگر براى انتخاب مذهب حق و پذیرفتن حکومت اسلام روشن کنند... (23)
رسول خدا(ص)ابو بکر را با گروهى که برخى شماره آنها را تا سیصد نفر نوشتهاند،مأمور کرد به حج برود و آیات مزبور را در اجتماعات حاجیان بر مردم قرائت کند.
ابو بکر براى انجام مأموریت خود حرکت کرد ولى پس از رفتن آنها چیزى نگذشت که جبرئیل بر پیغمبر نازل شد و این فرمان را از جانب خداى تعالى در مورد ابلاغ آیات برائت به آن حضرت ابلاغ نمود که خدا مىفرماید:
«لا یؤدى عنک الا أنت أو رجل منک».
[این آیات را کسى از سوى تو جز خودت یا مردى که از تو باشد شخص دیگرى نباید ابلاغ کند !]
رسول خدا(ص)به دنبال نزول این فرمان على(ع)را طلبید و به او دستور داد بر شتر مخصوص خود سوار شود و به دنبال ابو بکر برود و آیات را از او بگیرد و این مأموریت مهم و خطرناک را خود او انجام دهد.
على(ع)با چند تن که از آن جمله جابر بن عبد الله بود به دنبال ابو بکر حرکت کرد و به اختلاف نقل در«ذى الحلیفه»یا در«روحاء»و یا در«جحفه»به او رسید و آیات رااز او گرفت تا به مکه ببرد و آنها را که به عنوان قطعنامهاى از طرف پیغمبر اسلام براى مشرکان و کافران بود بر حاجیان ابلاغ کند.در اینجا روایات از طریق شیعه و اهل سنت به اختلاف نقل شده و در بسیارى از روایات که از اهل سنت نیز روایت شده و سیوطى در کتاب در المنثور و دیگران در کتابهاى خود نقل کردهاند این گونه است که على(ع)به ابو بکر فرمود:
پیغمبر تو را مخیر ساخته که همراه من به مکه بیایى و یا از همین نقطه به سوى مدینه بازگردى ولى ابو بکر که ترسیده بود مبادا در مذمت او آیهاى نازل شده باشد ترجیح داد به مدینه باز گردد و چون به شهر رسید با کمال ناراحتى به نزد رسول خدا(ص)رفته و گفت:
آیا درباره من چیزى بر تو نازل شده(که مرا از این مأموریت معزول و على(ع)را به جاى من منصوب داشتى)؟
فرمود:نه،بلکه جبرئیل به نزد من آمد و به من گفت:خداى تعالى فرموده این آیات را نباید کسى از سوى تو جز خودت یا کسى که از تو باشد ابلاغ کند!ابو بکر که این سخن را شنید نگرانیش برطرف شد.
و در پارهاى از روایات اهل سنت آمده که ابو بکر به عنوان امارت حج در آن سال به حج رفت و على(ع)نیز به همراه او براى ابلاغ آیات برائت و سایر دستوراتى که مأمور به ابلاغ آنها بود برفت.ولى نقل اول از جهاتى که برخى از آنها در ذیل مىآید معتبرتر و به صحت نزدیکتر است که بر اهل فن و تحقیق پوشیده نیست.
مطلب دیگرى که روایات این داستان به دست مىآید آن است که امیر المؤمنین(ع)علاوه بر ابلاغ آیات برائت مأمور به ابلاغ چند دستور دیگر نیز شده بود که در آیات برائت نبود،چنانکه در روایتى از آن حضرت نقل شده که فرمود:
من مأمور به ابلاغ چهار چیز شده بودم:
1.کسى جز افراد با ایمان نباید داخل کعبه شود.
2.کسى حق ندارد با بدن برهنه طواف کند.
3.از این به بعد هیچ مشرکى حق ندارد به مسجد الحرام وارد شود..هر کس با رسول خدا(ص)عهد و پیمانى دارد تا پایان مدت،عهد و پیمانش محترم و پابرجاست و هر کس پیمانى و عهدى ندارد چهار ماه مهلت دارد تا تکلیف خود را روشن کند.
در حدیث دیگرى است که این مواد را پیش از قرائت آیات برائت ابلاغ مىکرد و سپس آیات برائت را بر آنها مىخواند.
و بدین ترتیب معلوم مىشود که دایره مأموریت على(ع)وسیعتر از ابلاغ خصوص آیات برائت بود،زیرا از موضوع داخل نشدن افراد بىایمان در کعبه و جلوگیرى از طواف کردن با بدن برهنه،در آیات برائت ذکرى نشده بود گذشته از آنکه در خود روایت بالا و وحى الهى که درباره مأموریت مزبور فرموده بود:«لا یؤدى عنک الا انت أو رجل منک»این مأموریت مقید به ابلاغ آیات برائت بالخصوص نشده و نامى از مأموریت خاصى به میان نیامده است،و به هر صورت یکى دیگر از دلایل قطعى و مسلم خلافت بلافصل على(ع)بدین ترتیب در کتابهاى اهل سنت و جماعت آمده و بدان اعتراف کردهاند،اگر چه وقتى در برابر استدلال دانشمندان بزرگوار شیعه به این حدیث قرار گرفته و نتوانستهاند آن را انکار کنند در صدد تأویل و توجیه بر آمده و سخنانى دور از انصاف و عدالت گفتهاند،که نقل آنها و تحقیق بیشتر در این باره از وضع تدوین این کتاب خارج است و خواننده محترم باید براى اطلاع بیشتر به کتابهاى کلامى و استدلالى که درباره امامت نوشته شده و یا به تفاسیر شیعه در ذیل آیات برائت مراجعه کند . (24)
و به هر صورت على(ع)به دنبال انجام مأموریت به مکه آمد و آنچه را مأمور به ابلاغ آن شده بود با کمال شجاعت و ایمان و با صدایى رسا و محکم در اجتماعات مکه و منى به مردم ابلاغ کرد و با تمام خطرهایى که ابلاغ این مأموریت براى او داشت در میان نگاههاى تند و خشم آلود و چهرههاى غضبناک مشرکین مأموریت خود را با شمشیر برهنهاى که در دست داشت به مردم ابلاغ نمود.
- پینوشتها -
23.براى اطلاع کافى از مضمون کامل آیات مزبور لازم است آیات اول سوره برائت را بدقت مطالعه و به تفسیر و شرح آنها مراجعه کرد.
24.و شاید با مراجعه به کتاب تفسیر المیزان،ج 9،صص 165 به بعد و دقت در ایرادها و پاسخها از مراجعه به کتابهاى دیگر بىنیاز شوید.
على(ع)در راه انجام یک مأموریت خطیر و تاریخى
- بازدید: 1166