در بيان وجوب تعظيم و توقير و آداب معاشرت آن جناب است

(زمان خواندن: 10 - 19 دقیقه)

بدان كه حق تعالى فرموده است انما المومنون الذين آمنوا بالله و رسوله (541) يعنى : ((نيستند مومنان مگر آنان كه ايمان بياورند به خدا و رسول او)) از صميم قلب و اذا كانوا معه على امر جامع لم يذهبوا حتى يستاذنوه (542) ((و هر گاه بوده باشند با رسول بر امرى كه سبب اجتماع مردم است - مانند جمعه و عيد و جنگها و شورها - نمى روند تا رخصت بطلبند از آن حضرت ))، ان الذين يستاذنونك اولئك الذين يومنون بالله و رسوله (543) ((بدرستى كه آنها كه رخصت مى طلبند از تو، ايشان آن گروهند كه ايمان مى آورند به خدا و رسول )). على بن ابراهيم روايت كرده است كه : اين آيه در شان جماعتى نازل شد كه چون حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم ايشان را براى امرى از امور جمع مى كرد مانند جنگى يا غير آن بى رخصت آن حضرت متفرق مى شدند، خدا نهى كرد ايشان را از آن .(544)
فاذا استاذنوك لبعض شاءنهم فاءذن لمن شئت منهم (545) ((پس هرگاه رخصت طلبند از تو از براى بعضى از كارهاى خود پس رخصت بده از براى هر كه خواهى از ايشان )).
على بن ابراهيم روايت كرده است كه : اين آيه در باب رخصت طلبيدن حنظله بن ابى عامر نازل شد(546) چنانكه در قصه احد احوال او بيان خواهد شد انشاء الله تعالى .
و استغفر لهم الله ان الله غفور رحيم (547) ((و طلب آمرزش كن از براى ايشان از خدا بدرستى كه خدا آمرزنده و مهربان است ))، لا تجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضا(548) ((مگردانيد خواندن حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم را مثل خواندن بعضى از شما بعضى را)) كه جايز دانيد اجابت نكردن آن حضرت را، يا ((مگردانيد ندا كردن آن حضرت را مانند ندا كردن بعضى از شما بعضى را)) كه به نام آن حضرت بطلبيد و بگوئيد: ((يا محمد))، ((يا اباالقاسم ))، و از پشت حجره ها صدا نزنيد بلكه بايد از روى تعظيم و تفخيم ((يا نبى الله )) و ((يا رسول الله )) و مثل اينها بگوئيد؛ و اين وجه اخير از امام محمد باقر عليه السلام مروى است .(549)
قد يعلم الله الذين يتسللون منكم لواذا(550) ((بتحقيق كه خدا مى داند آنها را كه دزديده از مجلس تو بيرون مى روند، پناه برندگان به ديگران )) فليحذر الذين يخالفون عن امره ان تصيبهم فتنه او يصيبهم عذاب اليم (551) ((پس حذر نمايند آنان كه مخالفت مى نمايند از امر آن حضرت از آنكه برسد به ايشان محنتى در دنيا يا برسد عذابى درد آورنده در آخرت ))، و در جاى ديگر فرموده است يا ايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبى الا ان يؤ ذن لكم الى طعام غير ناظرين اناه (552 ) ((اى گروه مومنان ! داخل مشويد خانه هاى پيغمبر را مگر آنكه رخصت دهند شما را بسوى طعامى در حالتى كه انتظار برنده باشيد پختن آن را)) ولكن اذا دعيتم فادخلوا فاذا طعمتم فانتشروا و لا مستاءنسين لحديث (553) ((وليكن هرگاه بخوانند شما را، داخل شويد، و هرگاه طعام بخوريد پراكنده شويد بى آنكه با يكديگر انس گيريد براى سخن گفتن )) ان ذلكم كان يوذى النبى فيستحى منكم والله لا يستحيى من الحق (554) ((بدرستى كه اين مكث كردن شما سبب ايذاى پيغمبر مى شود، پس او حيا مى كند از شما كه بگويد بيرون رويد، و خدا شرم نمى كند از گفتن حق )).
على بن ابراهيم روايت كرده است : چون حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم زينب را تزويج كرد و او را بسيار دوست مى داشت وليمه كرد و اصحاب خود را طلبيد، و اصحاب آن حضرت چون طعام خوردند مى خواستند بنشينند و سخن بگويند نزد آن حضرت ، و مى خواست آن حضرت با زينب خلوت كند؛ و گاهى بى رخصت رسول خدا داخل مى شدند و به سخن گفتن مشغول مى شدند و انتظار رسيدن طعام آن حضرت مى كشيدند، و اين موجب تضييع اوقات شريف رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بود، پس حق تعالى اين آيات را براى تاديب ايشان فرستاد.(555)
و اذا ساءلتموهن متاعا فاسئلوهن من وراء حجاب (556) ((و هرگاه سوال كنيد از زنان آن حضرت متاعى از امتعه خانه ايشان را، پس طلب كنيد ايشان را از پس ‍ پرده ))، ذلكم اطهر لقلوبكم و قلوبهن (557) ((اين سوال كردن از پس پرده پاكيزه تر است مر دلهاى شما و دلهاى ايشان را)) از وساوس شيطانى و خواطر نفسانى .
و ما كان لكم ان تؤ ذوا رسول الله و لا ان تنكحوا ازواجه من بعده ابدا ان ذلكم كان عند الله عظيما(558) ((و نشايد شما را كه آزار كنيد و برنجانيد رسول خدا را و نه آنكه نكاح كنيد زنان او بعد از او هرگز، بدرستى كه ايذاى آن حضرت و نكاح كردن زنان او نزد خدا گناه بزرگ است )). على بن ابراهيم روايت كرده است كه : سبب نزول اين آيات آن بود كه چون آيه نازل شد كه زنان حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم به منزله مادارن مومنانند و بر ايشان حرامند، طلحه در غضب شد و گفت : پيغمبر مى خواهد زنهاى ما را بخواهد و ما زنان او را نخواهيم ؟! بعد از آن حضرت زنان او را نكاح خواهيم كرد چنانكه زنان ما را نكاح كرد، پس اين آيات نازل شد.(559)
و در جاى ديگر فرموده است ان الله و ملائكته يصلون على النبى يا ايها الذين امنوا صلوا عليه و سلموا تسليما(560) ((بدرستى كه خدا و ملائكه او درود مى فرستند بر پيغمبر، اى كسانى كه ايمان آورده ايد! صلوات فرستيد بر آن حضرت و سلام گوئيد بر آن حضرت - يا تسليم و انقياد كنيد آن حضرت را در ولايت اهل بيت آن جناب انقياد كردنى -)).(561)
و در كتب عامه به طرق متعدده روايت كرده اند كه : چون اين آيه نازل شد از آن حضرت پرسيدند: يا رسول الله ! سلام بر تو را دانستيم ، چگونه صلوات فرستيم بر تو؟
فرمود كه : بگوئيد اللهم صل على محمد وآل محمد كما صليت على ابراهيم و آل ابراهيم انك حميد مجيد و بارك على محمد و آل محمد كما باركت على ابراهيم و آل ابراهيم انك حميد مجيد.(562)
و به سند معتبر منقول است كه از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند: صلوات خدا بر رسول چه معنى دارد؟
فرمود: خدا او را ستايش و مدح مى نمايد در آسمانهاى بلند.
پرسيدند: تسليم چه معنى دارد؟
فرمود: يعنى انقياد كردن آن حضرت را در هر امرى كه بفرمايد.(563)
ان الذين يؤ ذون الله و رسوله لعنهم الله فى الدنيا و الاخره و اعد لهم عذابا مهينا.(564)
((آنان كه اذيت مى رسانند و مى رنجانند خدا و رسول او را، لعنت كرده است خدا بر ايشان و دور گردانيده است ايشان را از رحمت خود در دنيا و آخرت و مهيا گردانيده است براى ايشان عذابى خوار كننده )).
على بن ابراهيم روايت كرده است كه : اين آيه در شان آنها نازل شد كه غصب كردند حق امير المؤ منين و فاطمه عليها السلام را و آزار ايشان كردند، چنانكه حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم در مواطن متعدده فرمود كه : آزار فاطمه آزار من است .(565)
و در جاى ديگر فرموده است يا ايها الذين آمنوا لا تكونوا كالذين اذوا موسى فبراه الله مما قالوا و كان عند الله وجيها(566) ((اى گروه مومنان ! مباشيد مانند آنان كه آزار كردند موسى را پس خدا ظاهر گردانيد برائت او را از آنچه گفتند و بود نزد خدا مقرب و روشناس ))، و در جاى ديگر فرموده است : يا ايها الذين آمنوا لا تقدموا بين يدى الله و رسوله و اتقوا الله ان الله سميع عليم (567) ((اى آن كسانى كه ايمان به خدا و رسول او آورده ايد! پيش مبريد اقوال خود را پيش از قول خدا و رسول او - يعنى سخن مگوئيد پيش از آنكه پيغمبر سخن گويد، يا آنكه تعجيل مكنيد در امر و نهى پيش از آن حضرت ، يا آنكه مگذاريد كه در راه رفتن كس پيش از آن حضرت برود بلكه از عقب او برويد - و بترسيد از خدا بدرستى كه خدا شنوا و داناست )).
يا ايها الذين آمنوا لا ترفعوا اصواتكم فوق صوت النبى و لا تجهروا له بالقول كجهر بعضكم لبعض ان تحبط اعمالكم و انتم لا تشعرون (568) ((اى گروه گرويدگان ! بلند مكنيد آوازهاى خود را بالاى آواز پيغمبر - يعنى چون سخن گوئيد آواز خود را بلندتر از آواز آن حضرت مگردانيد، و به آواز بلند با او سخن مگوئيد - چنانكه يكديگر را بلند ندا مى كنيد،
و سخن مى گوئيد تا باطل نشود عملهاى شما به سبب اين ترك ادب از روى نادانى )).
ان الذين يغضون اصواتهم عند رسول الله اولئك الذين امتحن الله قلوبهم للتقوى لهم مغفره و اجر عظيم (569) ((بدرستى كه آنان كه آواز خود را پست مى گردانند نزد رسول خدا و به ادب و آزرم سخن مى گويند، آن گروه آنانند كه امتحان كرده است خدا دلهاى ايشان را براى قبول پرهيزكارى ، مر ايشان راست آمرزش گناهان و مزدى بزرگ )).
ان الذين ينادونك من وراء الحجرات اكثرهم لا يعقلون (570) ((بدرستى كه آنان كه ندا مى كنند تو را از عقب حجره ها بيشتر ايشان صاحب عقل و دانش نيستند)) ولو انهم صبروا حتى تخرج اليهم لكان خيرا لهم والله غفور رحيم (571) ((و اگر ايشان صبر كردندى تا بيرون آئى به سوى ايشان هر آينه بهتر بود از براى ايشان و خدا آمرزنده است اگر توبه كنند و مهربان است نسبت به بندگان )).
على بن ابراهيم روايت كرده است كه : اين آيات در شان گروه بنى تميم نازل شد چون به نزد آن حضرت مى آمدند بر در حجره مى ايستادند و فرياد مى كردند: يا محمد! بيرون آى بسوى ما، چون آن حضرت بيرون مى آمد در راه رفتن پيش از او مى رفتند و چون سخن مى گفتند صداها را از صداى آن حضرت بلندتر مى كردند و مى گفتند: ((يا محمد)) چنانكه با يكديگر سخن مى گفتند، پس اين آيات براى تاديب ايشان نازل شد.(572)
و در جاى ديگر فرموده است كه الم تر الى الذين نهوا عن النجوى ثم يعودون لما نهوا عنه و يتناجون بالاثم و العدوان و معصيه الرسول (573) ((آيا نمى بينى بسوى آنان كه نهى كرده شده اند از راز گفتن با يكديگر پس باز عود مى نمايند بسوى آنچه نهى كرده شده اند از آن و راز مى گويند به آنچه ايشان را مستحق گناه مى گرداند به عدوان و ظلم و به نافرمانى رسول صلى الله عليه و آله و سلم )).
منقول است كه : اين آيات در شان منافقان و يهودان نازل شد كه با يكديگر راز مى گفتند و به مسلمانان چشمك مى زدند و اين باعث اندوه ايشان مى شد، و حضرت ايشان را نهى از اين فرمود و ترك نكردند(574)، پس اين آيات نازل شد، و در بعضى روايات وارد شده است كه : اين در شان ابوبكر و عمر و امثال اينها نازل شد(575) چنانكه بعد از اين انشاء الله مذكور خواهد شد.
و اذا جاوك حيوك بما لم يحيك به الله و يقولون فى انفسهم لولا يعذبنا الله بما نقول حسبهم جهنم يصلونها فبئس المصير(576) ((و چون بيايند بسوى تو تحيت گويند تو را به آنچه تحيت نگفته است تو را به آن خدا، و مى گويند در خاطر خود با يكديگر كه : چرا عذاب نمى كند خدا ما را به آنچه مى گوئيم ؟ بس است ايشان را عذاب جهنم و بد جايگاهى است جهنم )).
منقول است كه : يهودان به نزد آن جناب مى آمدند و مى گفتند: ((السام عليك )) يعنى : ((مرگ بر تو باد)) پس اين آيه نازل شد.(577)
و به روايت ديگر: جمعى مى آمدند و مى گفتند: ((انعم صباحا)) يا ((انعم مساء)) به روش اهل جاهليت ، پس خدا فرستاد: چرا سلام نمى كنيد كه تحيت اهل بهشت است .(578)
يا ايها الذين آمنوا اذا تناجيتم فلا تتناجوا بالاثم و العدوان و معصيه الرسول و تناجوا بالبر و التقوى و اتقوا الله الذى اليه تحشرون (579) ((اى گروه مومنان ! چون راز گوئيد با يكديگر پس راز مگوئيد به گناه و تعدى و ظلم و نافرمانى رسول ، و راز گوئيد به نيكو كردارى و پرهيز كارى ، و بترسيد از خداوندى كه بسوى او محشور خواهيد شد)).
انما النجوى من الشيطان ليحزن الذين آمنوا وليس بضارهم شيئا باذن الله و على الله فليتوكل المومنون (580) ((نيست راز گفتن منافقان و كافران مگر از شيطان تا اندوهگين گرداند مومنان را، و نيست ضرر رسانيده ايشان را مگر به اذن و تقدير خدا، و بر خدا پس بايد كه توكل كنند مومنان )).
يا ايها الذين آمنوا اذا قيل لكم تفسحوا فى المجالس فافسحوا يفسح الله لكم و اذا قيل انشزوا فانشزوا يرفع الله الذين آمنوا منكم والذين اوتوا العلم درجات والله بما تعملون خبير(581) ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هرگاه گويند به شما: جاى فراخ كنيد در مجالس وعظ و تلاوت و نماز، پس جاى بگشائيد از براى مردم تا گشادگى دهد خدا براى شما - در قبر و در بهشت -، و هرگاه گويند: برخيزيد و برتر رويد تا ديگران بنشينند، برخيزيد تا بلند گرداند خدا آنان را كه ايمان آورده اند و آنان را كه علم به ايشان داده شده است در بهشت درجه هاى بسيار، و خدا به كرده هاى شما آگاه است )).
طبرسى روايت كرده است كه : صحابه تنافس مى كردند در مجلس حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم و كسى كه مى آمد ضنت (582) مى كردند و جا به او نمى دادند، پس ‍ خدا امر كرد ايشان را كه جا بدهند.(583)
يا ايها الذين آمنوا اذا ناجيتم الرسول فقدموا بين يدى نجواكم صدقه ذلك خير لكم و اطهر فان لم تجدوا فان الله غفور رحيم # ءاشفقتم ان تقدموا بين يدى نجواكم صدقات فاذ لم تفعلوا و تاب الله عليكم فاقيموا الصلواه و آتوا الزكوه و اطيعوا الله و رسوله والله خبير بما تعملون (584) ((اى گروه مومنان ! چون خواهيد راز گوئيد با رسول پس مقدم داريد پيش از راز گفتن خود صدقه اى كه به مستحقان بدهيد، اين بهتر است از براى شما و پاك كننده تر شما را از گناهان ، پس اگر نيابيد چيزى را كه تصدق كنيد پس خدا آمرزنده و مهربان است ، آيا ترسيديد از آنكه پيش از راز گفتن تصدقى چند بدهيد؟ پس چون نكرديد اين كار را و خدا توبه شما را قبول كرد پس برپا داريد نماز را و بدهيد زكات را و اطاعت كنيد خدا و رسول او را و خدا آگاه است به آنچه شما مى كنيد)).
بدان كه حق تعالى به اين آيات صحابه را امتحان نمود، و از جمله حكمتهاى اين تكليف آن بود كه كمتر تصديع آن حضرت دهند، و به سبب بسيارى تصدق ثوابها بيابند و موجب تعظيم آن حضرت باشد؛ و به اتفاق مفسران و محدثان سنى و شيعه ، صحابه به سبب اين تكليف امتناع نمودند از راز گفتن با آن حضرت و كسى به اين حكم عمل نكرد بغير از حضرت امير المؤ منين عليه السلام كه آن حضرت يك دينار داشت و آن را به ده درهم معاوضه نمود و ده نوبت با آن حضرت راز گفت و هر مرتبه يك درهم داد، و بعد از آن اين حكم به آيه بعد از آن منسوخ شد.(585)
و خاصه و عامه به طرق متواتره از حضرت امير المؤ منين عليه السلام نقل كرده اند كه فرمود: در قرآن آيه اى هست كه هيچكس بغير من به آن آيه عمل نكرده است و اين آيه تصدق نزد راز گفتن است .(586) و انشاء الله بعد از اين در بيان فضايل آن حضرت مذكور خواهد شد.
و در حديث معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : چون نام حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم نزد شما مذكور شود، بسيار صلوات فرستيد بر آن جناب ، هر كه يك صلوات بر آن حضرت بفرستد حق تعالى هزار صلوات بر او فرستد در هزار صف ملائكه و نماند چيزى از آفريده هاى خدا مگر آنكه صلوات فرستد بر آن بنده به سبب صلوات فرستادن خدا و ملائكه بر او، پس كسى كه در چنين ثوابى و فضلى رغبت ننمايد او جاهل و مغرور است و خدا و رسول و اهل بيت عليهم السلام از او بيزارند.(587)
و در حديث معتبر ديگر فرمود كه : حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: هر كه من نزد او مذكور شوم و فراموش كند صلوات فرستادن بر من را، خدا او را از راه بهشت گردانيده است .(588)
و در حديث معتبر از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه جابر انصارى گفت كه : روزى حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم در خيمه اى بود از پوست و ما در بيرون خيمه بوديم ، ديديم كه بلال حبشى از خيمه بيرون آمد و آب دست شوى آن حضرت را بيرون آورد، پس صحابه مبادرت كردند و هر كه را دست به آن آب رسيد براى بركت بر روى خود كشيد، و هر كه را دست به آن ظرف نرسيد به دست ديگران دست ماليد و بر روى خود كشيد، و با آب وضو و دست شوى امير المؤ منين عليه السلام نيز چنين مى كردند.(589)
و به سند معتبر از امام جعفر صادق عليه السلام مروى است كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم هر آزارى كه مى رسانيد حجامت مى كردند، ابوطيبه گفت : من روزى آن حضرت را حجامت كردم يك اشرفى به من داد و از من پرسيد: خون را چه كردى ؟! گفتم : خوردم براى بركت ؛ فرمود: ديگر چنين مكن و اين خوردن تو را امان داد از دردها و بلاها و پريشانى و آتش جهنم تو را مس نخواهد كرد.(590)
از اسامه بن شريك منقول است كه گفت : به خدمت آن حضرت رفتم صحابه را به دورش چنان ساكن و ساكت يافتم كه گويا مرغ بر سر ايشان نشسته .(591)
عروه بن مسعود چون در غزوه حديبيه از جانب قريش به خدمت حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم آمد ديد هرگاه آن حضرت وضو مى ساخت يا دست مى شست مبادرت مى كردند اصحاب در گرفتن آن آب به مرتبه اى كه نزديك بود مردم يكديگر را بكشند، و هر مرتبه كه آب دهان يا آب بينى مى انداخت به دستهاى خود آن را مى ربودند و جهت بركت به رو و بدن خود مى ماليدند، و هر مو كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم جدا مى شد مسارعت مى كردند و آن را مى ربودند، چون امرى مى فرمود به يكديگر سبقت مى گرفتند در امتثال آن ، چون سخن مى فرمود صداهاى خود را پست مى كردند، و تند و بر روى مباركش نظر نمى كردند و سرها در پيش مى افكندند.
چون عروه به نزد قريش برگشت گفت : اى گروه قريش ! من به نزد پادشاه عجم و روم و حبشه رفته ام و نديدم هيچ قومى پادشاه خود را تعظيم و اطاعت كنند مثل آنكه اصحاب آن حضرت تعظيم و اطاعت او مى نمايند.(592)
انس گفت : ديدم كه سرتراش سر آن سرور را مى تراشيد و اصحاب برگرد آن حضرت جمع شده بودند و چنان آن موها را مى ربودند كه هر موئى به دست كسى مى افتاد.(593 )
و رسولان ملوك كه به نزد آن حضرت مى آمدند چون نظرشان بر آن جناب مى افتاد اعضاى آنها مى لرزيد.(594)
مغيره گفت : اصحاب آن حضرت چون مى خواستند در خانه آن حضرت را بكوبند، ناخن بر آن مى زدند و به سنگ نمى كوبيدند و حركت نمى دادند.(595)
براء بن عازب گفت : بسيار بود كه مى خواستم سوالى از آن جناب بكنم و از مهابت آن حضرت به تاخير مى انداختم تا دو سال .(596)
مولف گويد: تعظيم و تكريم آن حضرت و اهل بيت طاهرين آن حضرت چنانكه در حيات ايشان واجب بود، بعد از وفات ايشان نيز لازم است ، زيرا كه دلائل تعظيم عام است ، و احاديث بسيار وارد شده است كه حرمت ايشان بعد از فوت مثل حرمت ايشان در حال حيات است ، و حى و ميت ايشان مساويند، و ايشان را بعد از وفات اطلاع بر احوال مردم هست ، پس بايد در روضات مقدسه و ضرايح منوره ايشان به ادب داخل شوند و با رعايت ادب بيرون آيند و پشت به ضريح نكنند، و پا دراز نكنند، و صدا بلند نكنند، و در هنگام زيارت به ادب بايستند، و آهسته بخوانند، و آنچه به حسب شرع و عرف متضمن تعظيم و تفخيم است به عمل بياورند مگر آنچه نهى از آن به خصوص وارد شده باشد مانند سجده كردن و پيشانى بر قبر گذاشتن ، و نام شريف ايشان را در گفتن و نوشتن تعظيم بكنند، و هرگاه گويند و شنوند صلوات بفرستند، و احاديث ايشان را احترام بكنند و ذريت طيبه ايشان را و راويان احاديث ايشان و حافظان شريعت ايشان را براى تعظيم ايشان تعظيم كنند.
مجملا هر چه به ايشان منسوب است تعظيم او متضمن تعظيم ايشان است و تعظيم ايشان تعظيم خداوند عالميان است .

- پینوشتها -

 541- سوره نور: 62.
542- سوره نور: 62.
543- سوره نور: 62.
544- تفسير قمى 2/109-110.
545- سوره نور: 62.
546- تفسير قمى 2/110، و در آن ((حنظله بن ابى عياش )) ذكر شده است .
547- سوره نور: 62.
548- سوره نور: 63.
549- تفسير قمى 2/110.
550- سوره نور: 63.
551- سوره نور: 63.
552- سوره احزاب : 53.
553- سوره احزاب : 53.
554- سوره احزاب : 53.
555- تفسير قمى 2/195.
556- سوره احزاب : 53.
557- سوره احزاب : 53.
558- سوره احزاب : 53.
559- تفسير قمى 2/195.
560- سوره احزاب : 56.
561- تفسير قمى 2/196.
562- رجوع شود به صحيح بخارى مجلد 3 جزء 6/27 و تفسير طبرى 10/329 و تفسير الدر المنثور 5/216.
563- مجمع البيان 4/369.
564- سوره احزاب : 57.
565- تفسير قمى 2/196.
566- سوره احزاب : 69.
567- سوره حجرات : 1.
568- سوره حجرات : 2.
569- سوره حجرات : 3.
570- سوره حجرات : 4.
571- سوره حجرات : 5.
572- تفسير قمى 2/318.
573- سوره مجادله : 8.
574- مجمع البيان 5/249.
575- تفسير قمى 2/254.
576- سوره مجادله : 8.
577- مجمع البيان 5/250.
578- تفسير قمى 2/355؛ مستدرك الوسائل 8/367.
579- سوره مجادله : 9.
580- سوره مجادله : 10.
581- سوره مجادله : 11.
582- ضنت كردن : بخل ورزيدن .
583- مجمع البيان 5/252.
584- سوره مجادله : 12 و 13.
585- تفسير جوامع الجامع 667-668؛ تاءويل الايات الظاهره 2/673؛ تفسير حبرى 320 و 368؛ تفسير طبرى 12/20.
586- مجمع البيان 5/252؛ تفسير قمى 2/357؛ شواهد التنزيل 2/312؛ تفسير الدر المنثور 6/185.
587- كافى 2/492؛ وسائل الشيعه 7/193.
588- كافى 2/495؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال 246؛ وسائل الشيعه 7/201.
589- عيون اخبار الرضا 2/69.
590- طب الائمه 56.
591- شرح الشفا 2/67.
592- شرح الشفا 2/67-68.
593- شرح الشفا 2/68.
594- شرح الشفا 2/69.
595- شرح الشفا 2/69-70.
596- شرح الشفا 2/70.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page