روزهاى آخر عمر زهرا و گفتار او

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

گفتار فاطمه به ابوبكر و عمر
هنگامى كه فاطمه (س) در بستر رحلت قرار گرفت به على (ع) وصيت كرد: جريان زندگى او را مخفى بدارد، و بيمارى شديد او را به هيچكس اطلاع ندهد.
امام على (ع) طبق وصيت او عمل كرد.
على (ع) به تنهائى از فاطمه (س) پرستارى مى كرد، و اسماء بنت عُمَيس (كه آن وقت همسر ابوبكر بود) در پنهانى، على (ع) را در پرستارى فاطمه (س) كمك مى نمود، تا وصيت زهرا (س) (در مخفى نگهداشتن بيمارى) حفظ شود. و پيامبر (ص) به اين بيمارى خبر داده بود، چنانكه به ظلمهائى كه بر او وارد شد. خبر داده بود.
سپس درد شديد بيمارى بر فاطمه (س) چيره شد، خداوند (در عالم معنى) حضرت مريم (س) را فرستاد تا از فاطمه (س) پرستارى كند و با او مأنوس باشد...
ابوبكر و عمر از شدّت بيمارى فاطمه (س) آگاه شدند، به عنوان عيادت به در خانه ى زهرا (س) آمدند، اجازه ى ورود خواستند، ولى فاطمه (س) اجازه نداد.
عمر با على (ع) ملاقات كرد و به على (ع) عرض نمود: «همانا ابوبكر پيرمرد نازكدل است، و رفيق غار (صور) پيامبر (ص) و از اصحاب آن حضرت مى باشد.، و چندين بار با او به اينجا آمده ايم و اجازه طلبيديم، ولى فاطمه (س) اجازه نداده است، اگر صلاح مى دانى از حضرت زهرا (س) براى ما اجازه بگير، تا بيائيم و احوال او را بپرسيم».
على (ع) فرمود: بسيار خوب، بلكه اجازه بگيرم.
آنگاه امير مؤمنان (ع) نزد فاطمه (س) آمده و فرمود: اى دختر رسول خدا، مى دانى كه اين دو نفر چندين بار خواسته اند به حضور شما برسند، ولى شما آنها را رد كرده اى و به آنها اجازه نداده اى، آنها از من خواسته اند كه از شما خواهش كنم به آنها اجازه بدهى.
فاطمه (س) فرمود: «سوگند به خدا به آنها اجازه نمى دهم و با آنها حتى يك كلمه سخن نمى گويم تا پدرم رسول خدا (ص) را ملاقات كنم، و آنچه را كه نسبت به من روا داشتند، به رسول خدا (ص) شكايت نمايم.
على (ع) فرمود: «من از طرف آنها ضامن شده ام كه از تو اجازه بگيرم».
فاطمه زهرا (س) به على (ع) عرض كرد:
اِنْ كُنْتَ قَدْ ضَمِنْتَ لَهُما شَيْئاً فَالْبَيْتُ بَيْتُكَ وَالنِّساءُ تتبعُ الرِّجالَ لا اُخالِفُ عَلَيْكَ بِشَيْ ءٍ فَاَذِّنْ لِمَنْ اَحْبَبْتَ. :
«اگر از طرف آنها چيزى را ضامن شده اى، خانه، خانه ى تو است و زنان از مردانشان پيروى مى كنند، و من با رأى تو در هيچ چيز مخالفت نمى كنم، آنچه را دوست دارى اجازه بده.
على (ع) از خانه بيرون آمد و به ابوبكر و عمر، اجازه داد، آنها وارد خانه شدند، وقتى كه نگاهشان به فاطمه (س) افتاد، سلام كردند. و لى فاطمه (س) جواب سلام آنها را نداد، و روى خود را از آنها برگردانيد، آنها به روبروى آن حضرت گرديدند، فاطمه (س) باز روى خود را از آنها برگردانيد، و اين موضوع چند بار تكرار شد، آنگاه به على (ع) عرض كرد: «روى مرا بپوشان»، و به بانوانى كه حاضر بودند فرمود: روى مرا برگردانيد، وقتى كه روز او را برگرداندند، باز آن دو نفر، روبروى زهرا (س) آمدند، و خواهش كردند كه فاطمه (س) از آنها راضى گردد، و گذشته ها را ببخشد.
فاطمه (س) فرمود:
«شما را به خدا سوگند مى دهم، آيا بياد داريد كه پدرم رسول خدا (ص) درباره ى موضوعى كه براى على (ع) پيش آمده بود، شما را نيمه شب به حضور طلبيد؟»
آنها گفتند: آرى، آن شب را بياد داريم.
فاطمه (س) فرمود: شما را سوگند به خدا مى دهم آيا از پيامبر (ص) شنيديد كه مى فرمود:
فاطِمَةٌ مِنّىِ وَ اَنَا مِنْها، مَنْ آذاها فَقَدْ آذانِى وَ مَنْ آذانِى فَقَدْ آذَى اللَّه... :
«فاطمه، پاره ى تن من است، و من از او هستم، كسى كه او را بيازارد، مرا آزرده است، و كسى كه مرا بيازارد، خدا را آزرده است، و كسى كه بعد از رحلت من، او را بيازارد مانند آنست كه در حيات من او را آزرده است، و كسى كه در حيات من او را بيازارد، مانند آنست كه بعد از مرگم او را آزرده است؟!»
گفتند: آرى شنيده ايم.
فرمود: حمد و سپاس خدا را، سپس متوجه خدا شد و عرض كرد:
«خدايا من تو را گواه مى گيرم، و اى كسانى كه در اينجا حضور داريد شما نيز گواهى دهيد كه: اين دو نفر هنگام زندگيم، و وقت مرگم، به من آزار رساندند، سوگند به خدا با آنها حتى يك كلمه سخن نمى گويم تا با پروردگارم ملاقات كنم و از ستمهائى كه از ناحيه ى شما به من رسيده، به خدا شكايت نمايم» و طبق روايت ديگر، فاطمه (س) دستهايش را به سوى آسمان بلند كرد و گفت: خدايا اين دو، مرا آزردند، شكايت خودم را در مورد آنها به پيشگاه تو و رسول تو مى آورم، و سوگند به خدا، هرگز از شما (دو نفر) راضى نمى شوم، تا با پدرم رسول خدا (ص) ملاقات نمايم و رفتار شما را به آن حضرت خبر بدهم، تا او بين من و شما داورى كند.
در اين هنگام ابوبكر فرياد زد: واى بر من، آه از عذاب الهى...!! اى كاش مادرم مرا نزائيده بود.
عمر به ابوبكر گفت: از مردم در شگفتم كه چگونه تو را رهبر خود ساختند، تو يك پير فرتوتى هستى كه از خشم يك زنى، بى تاب مى شود، و از خشنودى زنى، شاد مى گردى، مگر چه خواهد شد اگر كسى زنى را به خشم آورد؟
آنگاه آن دو نفر برخاستند و رفتند. [الامامة والسياسه ابن قتيبه دينورى (متوفّى 270 ه.ق) ج 1 ص 14 ط مصر (مترجم).]
در اين هنگام فاطمه (س) به على (ع) گفت: آيا آنچه را خواستى بجاى آوردم (اجازه ى ورود به خانه به آنها دادم).
على (ع) فرمود: آرى.
فاطمه (س) گفت: اكنون اگر چيزى از تو بخواهم انجام مى دهى؟
على (ع) فرمود: آرى.
فاطمه (س) فرمود: من تو را به خدا سوگند مى دهم كارى كنى كه آن دو نفر بر جنازه من نماز نخوانند، و كنار قبرم توقّف ننمايند.
دستور ساختن تابوت پوشاننده
روايت شده: فاطمه (س) به اسماء بنت عُمَيْس فرمود: من ناپسند مى دانم آنچه را كه با آن جنازه ى زنان را حمل مى كنند [گويا تابوت آن زمان همانند نردبانى بدون ديوار بوده، و جنازه را روى آن مى گذاشتند، و جنازه مشخّص مى شد.] كه پارچه اى روى جنازه ى آنها مى اندازند و جسم آنها از زير پارچه پيدا است، و هر كس آن را ديد تشخيص مى دهد كه مرد است يا زن، من ضعيف شده ام و گوشت بدنم گداخته شده، آيا چيزى نمى سازى كه مرا بپوشاند.
اسماء گفت: آن زمان كه در حبشه بودم [اسماء همسر جعفر طيّار بود، و حدود پانزده سال همراه جعفر در حبشه به سر برد و بعد از شهادت جعفر، همسر ابوبكر شد، محمد بن ابوبكر پسر او است (مترجم).] مردم حبشه براى حمل جنازه چيزى را كه پوشاننده بدن بود ساخته بودند، اگر مى خواهى مثل آن را بسازم.
فاطمه (س) فرمود: آن را بساز.
اسماء تختى طلبيد و آن را به رو انداخت، سپس چند چوب از شاخه ى خرما طلبيد و آن را بر پايه هاى آن تخت، استوار كرد و سپس پارچه اى روى آن كشيد (شبيه عِمارى درآمد) و به فاطمه (س) عرض كرد: تابوتهاى مردم حبشه، اين گونه است.
فاطمه (س) آنرا پسنديد و به اسماء فرمود: خدا تو را از آتش دوزخ محفوظ بدارد، مانند اين تابوت براى من بسازد و مرا با آن بپوشان. و نقل شده وقتى كه حضرت زهرا (س) آن تابوت را ديد خنديد، با توجه به اينكه بعد از رحلت رسول خدا (ص) هيچگاه تبسّم (لبخند) نكرده بود و فرمود: اين تابوت، چقدر زيبا و نيكو است كه مانع مشخص شدن زن و مرد مى شود! [كشف الغمّه ج 2 ص 67 به نقل از ابن عبّاس.]

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page