66 «بَلِ ادّارَکَ عِلْمُهُمْ فِى الاْخِرَةِ بَلْ هُمْ فِى شَکٍّ مِنْها بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ»
ترجمه :
66. بلكه به مقام درك و يقين مىرسد علم آنها در آخرت، بلكه اينها در دنيا در شك هستند از آخرت، بلكه اينها چشم بسته و كورند. هيچ نظر به آخرت ندارند[1] .
تفسير :
[مراتب علم]
توضيح كلام: از براى علم سه مرتبه است: علم اليقين، عين اليقين، حق اليقين.
مرتبه اولى، از آثار پى به مؤثر بردن است مثل اينكه از دود و حرارت پى به وجود آتش مىبرى، از صنع پى به وجود صانع، از بنا پى به وجود بنّا، از فعل پى به وجود فاعل. اين را تعبير به دليل و برهان و منطق مىكنند. دليل دال بر مدلول است.
و مرتبه ثانيه، آنكه به حس و حواس ظاهره درك مىشود كه به چشم مىبيند آتش را و به گوش صداى زفير آن را مىشنود و به حس حرارت او را درك كند كه محسوس باشد.
مرتبه ثالثه، آنكه در ميان آتش باشد و بسوزد. امر آخرت در دنيا احتياج به دليل و برهان و منطق دارد اثبات آن، و اين فرع اثبات وجود حق تعالى و معرفت به انبيا [است] كه از آثار قدرت حق كه در آيات قبل بيان فرموده معرفت به وجود خالق آنها و توحيد حضرت حق پيدا مىشود و از معجزات، صدق انبيا ثابت مىگردد. پس، از اين دو امر چون خبر دادند از آخرت يقين پيدا مىشود كه اين را علم اليقين مىنامند. ولى فرداى قيامت چون سر از خاك برآرند و اوضاع محشر را مشاهده كنند: بهشت و جهنم و صراط و ميزان و تطاير[2] كتب و ملائكه رحمت و غضب و ساير خصوصيات آن را مشاهده كنند، مصداق (بَلِ ادّارَکَ عِلْمُهُمْ فِى الاْخِرَةِ) مىشود كه مقام عين اليقين [است] و بسا مقام معرفت در همين عالم به جايى مىرسد كه مشاهده احوال قيامت نصب العين اوست، مثل زيد بن حارثه[3] كه پيغمبر فرمود: «كيفَ أَصْبَحْتَ؟»، گفت :
أصبحتُ موقناً، فرمود: «ما عَلامةُ يَقينِکَ؟» گفت: الآن صداى نفير[4] جهنم و نغمههاى بهشت را مىشنوم[5] . مثنوى مىگويد كه گفت: الآن كسانى كه جهنمى هستند و بهشتى، مىشناسم. اجازه مىفرمايى بگويم؟ «لب گزيدش مصطفى يعنى كه بس». و موقعى كه وارد بهشت و جهنم مىشوند مقام حق اليقين است كه متنعم يا معذب هستند.
[دفع ضرر محتمل عقلاً واجب است]
(بَلْ هُمْ فِى شَکٍّ مِنْها) و بر فرض از قول انبيا و قرآن مجيد شك داشته باشند، به حكم عقل چون احتمال خطر مىرود، دفع ضرر محتمل، واجب است. بايد بروند و تحقيق كنند و حق و باطل را از هم جدا كنند، مثل احتمال سارق و قطّاع طريق[6] و حيوانات موذيه كه عقل مىگويد تا قطع به نبود آنها پيدا نشود اقدام نكند و بايد فحص كرد، لكن اينها علاوه از اينكه شك دارند در مقام تحقيق و فحص برنمىآيند.
(بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ)؛ كورند، كأنّه ابداً خبرى ندارند و به گوش آنها نخورده، چنان هوا و هوس و شهوت چشم و گوش آنها را بسته [كه نمىتواند حقايق را ببيند] بسيار مورد تعجب است! در امر دنيا به مجرد احتمال نفع در مقام تحصيلش مىدوند و به مجرد احتمال ضرر فرار مىكنند و در امر آخرت كور و كر هستند. مراد كورى قلب است، چنانچه مىگويى كور باطن و در قرآن مىفرمايد: (إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً عَمِين)[7] .
_________________________________________________________________
[1] . ترجمه ديگر: [نه،] بلكه علم آنان درباره آخرت نارساست؛ [نه،] بلكه ايشان درباره آن ترديد دارند؛ [نه،] بلكه آنان در مورد آن، كوردلند.
[2] . پراكنده شدن.
[3] . مختصرى از زندگى نامه وى در همين جلد، ص286، پاورقى (2) گذشت.
[4] . نفير: فرياد.
[5] . كافى: ج2، ص53، ح2؛ مشكاة الأنوار: ص46 و بحار الأنوار: ج67، ص159، ح17.
[6] . قطّاع طريق: راهزنان.
[7] . زيرا آنان گروهى كوردل بودند. سوره اعراف: آيه 64.
آیه 66 «بَلِ ادّارَکَ عِلْمُهُمْ فِى الاْخِرَةِ .....»
- بازدید: 714