طبقات راويان حديث غدير از علماء

(زمان خواندن: 93 - 185 دقیقه)

بترتيب تاريخ وفاتشان
توجه و عنايت بموضوع مهم غديرخم در انحصار صحابه و تابعين نبوده و بلكه علماء قرن هاى بعدى نيز در حفظ و اجراء اين سيره مهم و اثر زوال ناپذير نهايت مراقبت را داشته اند و با بررسى تاريخ مربوط، ملاحظه ميشود كه در هر قرنى گروه بسيارى از حفاظ با دقت نظر اين نشانه نمايان دين را از گروه پيشين دريافت و بر طبق تحقيقاتى كه در اين امر خطير نموده اند بطبقه بعدى كه جايگزين آنها شده اند با خضوع و تسليم بصحت آن، سپرده اند. اينك تعدادى از آنان را براى اثبات اين مدعى نام مى بريم، كه در هر قرنى گواه بر تحقق اين داستان ميباشند، و احاطه بهمه راويان اين حديث از طبقه علماء موكول بدامنه قدرت خواننده بزرگوار است كه در حدود كوششى كه داير بشناسائى اساتيد فن حديث بكار خواهند برد، به منظور خود نائل گردند.

علماء قرن 02
1 - ابو محمد عمرو بن دينار جمحى مكى متوفاى 115 ر 116، بطوريكه در ص 244 خلاصه خزرجى مندرج است : مسعر، سه بار "كه حاكى از تاكيد است" موثق بودن نامبرده را تصديق و اعلام داشته. بحديثى كه نامبرده از طاوس تابعى در ص 120 روايت نموده مراجعه شود.
2 - ابوبكر محمد بن مسلم بن عبيد الله قرشى زهرى متوفاى. 124 نامبرده يكى از پيشوايان بنام و مشهور است و او عالم حجاز و شام است، بسيارى از صاحبان تذكره شرح حال او را ثبت و نسبت باو ستايش نموده اند، ذهبى در جلد 1 تذكره خود ص 96 مينگارد : مناقب اين دانشمند بزرگ "زهرى" در خور آنست كه "لااقل" در چهل ورق درج و شرح داده شود، حديث او در ص 53 و 68 گذشت.
3 - عبد الرحمن بن قاسم بن محمد بن ابى بكر تيمى - ابو محمد مدنى متوفاى 126، احمد و ابن سعد و ابو حاتم او را توثيق نموده اند و خزرجى در صفحه 197 خلاصه اش او را به پيشوائى و موثق بودن ستوده است، نامبرده مناشده جوانى را با ابى هريره بحديث غدير روايت نموده است، كه خواهد آمد.
4 - بكر بن سواده بن ثمامه بصرى متوفاى 128، طبق مندرج در صفحه 44 خلاصه خزرجى، يكى از فقهاء و پيشوايان است، ابن معين و ابن سعد و نسائى او را توثيق نموده اند، طريق روايت او كه منتهى بجابر ميشود صحيح و همه رجال سندش ثقه و مورد اعتمادند - در ص 50 گذشت.
5 - عبد الله بن ابى نجيح يسار ثقفى - ابو يسار مكى - متوفاى 131، بطوريكه در ص 183 " خلاصه " و ص 145 " التقريب " مندرج است، احمد او را توثيق نموده. حديث او كه طريق آن صحيح و رجال سند آن مورد اعتماد و وثوقند در صفحه 78 گذشت.
6 - حافظ. مغيره بن مقسم ابو هشام ضبى كوفى "از مادر نابينا متولد شده" متوفاى 133، طبق مندرج در جلد 1 تذكره ذهبى ص 128 و خلاصه خزرجى ص 320 عرزمى و عجلى او را توثيق نموده اند، حديث او در ص 64 گذشت.
7 - ابو عبد الرحيم خالد بن زيد جمحى مصرى متوفاى 139، فقيهى است اهل فتوى، ابو زرعه و عجلى و يعقوب بن سفيان و نسائى او را توثيق نموده اند و ابن حبان او را در شمار افراد مورد وثوق و اعتماد ياد كرده، شرح حال او در جلد 3 " تهذيب التهذيب " ص 129 مندرج است، روايت او در داستان "مناشده" بلفظ زاذان و باسناد صحيح كه رجال سند آن همگى ثقه هستند، خواهد آمد.
8 - حسن بن حكم نخعى - كوفى "بعد از سال 140 وفات يافته"، طبق مندرج در خلاصه خزرجى ص 67 - ابن معين او را موثق دانسته، حديث ركبان بطريق او خواهد آمد و طريق مزبور صحيح و رجال آن همگى ثقه ميباشند.
9 - ادريس بن يزيد ابو عبد الله اودى كوفى، نسائى او را موثق دانسته، روايت او در ص 40 گذشت و حديث مناشده جوانى با ابى هريره بطريق او خواهد آمد و طريق حديث مذكور و مناشده هر دو صحيح و رجال آنها همگى ثقه ميباشند.
10 - يحيى بن سعيد بن حيان تيمى كوفى مدنى، طبق خلاصه خزرجى ص 363 عجلى او را ثقه و صالج دانسته و ابن حبان وفات او را بسال 145 ثبت نموده - طريق حديث او از عمويش "يزيد بن حيان - تابعى -" كه سند آن از اسناد مسلم است "در " صحيح " او" و رجال آن ثقه هستند، در ص 127 گذشت.
11 - حافظ عبد الملك بن ابى سليمان عرزمى كوفى، متوفاى 145 - احمد بن حنبل و نسائى او را توثيق نموده اند و ذهبى در جلد 1 تذكره اش ص 139 گفته كه : نامبرده از حفاظ - صاحب دقت نظر است، حديث از او باسناد صحيح و با رجال موثق در ص 63 و 73 گذشت، و روايت او در داستان "مناشده" رحبه بلفظ زاذان خواهد آمد.
12 - عوف بن ابى جميله عبدى هجرى بصرى متوفاى 146 - نسائى و جماعتى او را توثيق نموده اند، خزرجى در ص 253 " تذكره " و ابن حجر در ص 199 " تقريب " - از او نام برده اند، بحديث مذكور در ص 65 مراجعه نمائيد، رجال اسناد حديث مزبور ثقه هستند.
13 - عبد الله بن عمر بن حفص بن عاصم بن عمر بن خطاب عدوى عمرى مدنى، يكى از فقهاء هفتگانه است - ابن معين و نسائى و ابو زرعه و ابو حاتم او را توثيق نموده اند، وفات او بسال 147 و بقولى در غير اين سال واقع شده، ابن حجر شرح حال او را در جلد 8 " تهذيب " ص 40 ذكر نموده و حافظ عاصمى روايتى را بطريق او در " زين الفتى " آورده است.
14 - نعيم بن حكيم مدائنى متوفاى 148 حافظ ابو عوانه و حافظ قطان از او روايت كرده اند، ابن معين و عجلى او را توثيق نموده اند و شرح حال او را خطيب در جلد 13 تاريخش ص 302 ذكر نموده - طريق منتهى باو در ص 102 گذشت و طريق او صحيح و رجال آن همگى ثقه ميباشند.
15 - طلحه بن يحيى بن طلحه بن عبيد الله تيمى كوفى متوفاى 148 - عجلى و ابن معين او را توثيق نموده اند و صلاحيت او را ابو زرعه و نسائى تاييد كرده اند. شرح حال او را خزرجى در " خلاصه " ص 153 و ابن حجر در " تهذيب التهذيب " ثبت نموده اند. حديث او در ص 89 گذشت.
16 - ابو محمد كثير بن زيد اسلمى - بعد از سال 150 درگذشته و به "ابن ماقبه" معروف است. ابو زرعه گفته : نامبرده متصف بصدق است و در "روش" او نرمى و ملايمت است "كنايه از اينكه سخت گيرى در خصوصيات رجال ندارد" شرح حال او را خزرجى در " خلاصه " ص 283 ذكر نموده، حديث از او بطريقى كه بقيه رجال آن همگى ثقه هستند در ص 103 گذشت.
17 - حافظ محمد بن اسحاق مدنى صاحب سيره متوفاى 151 ر 152 - علماء بنام و معروف او را بموثق بودن و پيشوائى و علم و حفظ و دقت نظر تعريف نموده اند. شرح حال او را ذهبى در جلد 1 تذكره اش ص 155 و خزرجى در ص 279 " خلاصه " ثبت كرده اند : حاكم بطريق او در "مستدرك" جلد 3 ص 110 روايت نموده بطوريكه در ص 48 و غيره گذشت.
18 - حافظ معمر بن راشد، ابو عروه ازدى بصرى متوفاى 153 ر 4، عجلى و نسائى و سمعانى او را توثيق نموده اند و ذهبى در جلد 1 " تذكره " ص 171 با تعبير به، امام و حجت او را ياد كرده، و حديث او بطريق صحيح كه رجال آن ثقه هستند در ص 46 گذشت.
19 - حافظ مسعر بن كدام ابن ظهير هلالى رواسى كوفى متوفاى 132 ر 155، قطان گفته : همانند او را نيافتم، او دقيق النظرترين علماء بود و شعبه گفته : از فرط استوارى و متانت، مصحف ناميده ميشده، احمد و ابو زرعه و عجلى او را توثيق نموده اند، بتذكره ذهبى در جلد 1 ص 169 و خلاصه خزرجى ص 320 مراجعه نمائيد. روايت او در داستان "مناشده" بلفظ عميره همدانى خواهد آمد
20 - ابو عيسى حكم بن ابان عدنى، متوفاى 154 ر 5، عجلى گويد : نامبرده ثقه ايست داراى سيره و روش، نامبرده در آن هنگام كه چشمها آرام ميگرفت "بخواب ميرفت" تا زانوى خود در دريا ميايستاد و بذكر خدا اشتغال ميورزيد خزرجى شرح حال او را در " خلاصه " ص 75 چنين نگاشته، حديث او در صفحه 48 گذشت.
21 - عبد الله بن شوذب بلخى - ببصره آمده و در آنجا مسكن گرفته، متوفاى 157 - قريبا در با روزه غدير بشرح حال او آگاهى خواهيد يافت، و گفتار ابن وليد درباره او خواهد آمد، نامبرده داراى چهره روحانى و منظر ملكوتى بوده، حديث روزه غدير را بطريق صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند، او روايت نموده است.
22 - حافظ شعبه بن حجاج ابو بسطام واسطى - به بصره آمده و در آنجا مسكن گزيده و در سال 160 وفات يافته، بقول ابن معين نامبرده پيشواى اهل تقوى است و بقول حكم پيشواى پيشوايان است و بقول ثورى : شعبه در حديث فرمانرواى اهل ايمان است، ذهبى در جلد 1 تذكره ص 174 و خزرجى در " خلاصه " ص 140 شرح حال او را ثبت نموده اند - حديث او در ص 64 بطريق صحيح و رجال موثق و همچنين در ص 68 و 72 و 79 و 93 گذشت و حديثى از او در داستان "مناشده" بلفظ زيد بن يثيع خواهد آمد.
23 - حافظ ابو العلاء كامل بن علاء تميمى كوفى متوفاى در حدود 160، ابن معين او را توثيق نموده و ابن عدى و نسائى بر حسب مندرج در خلاصه خزرجى ص 272 گفته اند كه "باكى بر او نيست" و حاكم در " مستدرك " صحيح بودن حديث او را تاييد نموده. حديث نامبرده بطريق صحيح و رجالى كه همگى موثق هستند در ص 67 گذشت.
24 - حافظ سفيان بن سعيد ثورى ابو عبد الله كوفى - در سال 161 در بصره درگذشته است و ولادت او در سال 77 تعيين شده، خطيب در جلد 9 تاريخش ص 252 او را پيشوائى از پيشوايان مسلمين و نشانه از نشانه هاى دين دانسته و تصريح نموده كه : پيشوائى او مورد اجماع است، بطوريكه را مراتب اتقان و ضبط و حفظ و معرفت و زهد و ورع كه در او است از هر گونه تعريف و تزكيه بى نياز است، در جلد 7 تاريخ خطيب ص 377 مندرج است كه : خبر داد ما را ابو الفتح محمد بن حسين عطار "قطيط" از محمد بن احمد بن عبد الرحمن معدل - در اصفهان - از ابوبكر محمد بن عمر تميمى حافظ "جعابى" از حسن بن على بن سهل عاقولى از حمدان بن مختار از حفص بن عبيد الله بن عمر از سفيان ثورى از على بن زيد از انس كه گفت : شنيدم از رسول خدا صلى الله عليه و آله ميفرمود : من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.
25 - حافظ اسرائيل بن يونس بن ابى اسحق سبيعى ابو يوسف كوفى متوفاى 162، ابن معين و غيره او را توثيق نموده اند و ذهبى در جلد 1 تذكره اش - ص 193 مبالغه در ستايش نسبت باو نموده، حديث از او در ص 80 گذشت، و در داستان "مناشده" حديث او بطريق صحيح و رجال موثق خواهد آمد.
26 - جعفر بن زياد كوفى احمر متوفاى 165 ر 7، ابو داود گفته مورد وثوق و اعتماد است، و شيعى است، و بشرح مندرج در خلاصه خزرجى در ص 53 ابو زرعه او را متصف بصدق معرفى كرده و نسائى گفته : باكى بر او نيست، حديث او در داستان "مناشده" رحبه بلفظ عبد الرحمن بطريق صحيح و رجال موثق خواهد آمد.
27 - مسلم بن سالم هندى ابو فروه كوفى "در اواسط قرن دوم درگذشته" ابن معين او را توثيق نموده و ابو حاتم صلاحيت او را در حديث تاييد و گفته كه : باكى بر او نيست، حديث او از عبد الرحمن بن ابى ليلى در داستان "مناشده" رحبه بطريق صحيح و رجال موثق خواهد آمد.
28 - حافظ قيس بن ربيع ابو محمد اسدى كوفى متوفاى 165، عفان گويد كه او مورد وثوق و اعتماد بوده است، و يعقوب ابن شيبه گويد : نامبرده در نزد جميع اصحاب ما. متصف بصدق است و آنچه را از "احاديث" نوشته داراى صلاحيت است، ولى نيروى حفظ او خوب نيست، ذهبى در جلد 1 " تذكره " ص 205 و خزرجى در " خلاصه " ص 270 شرح حال او را ثبت نموده اند، حديث او در ص 85 گذشت، و در نزول آيه اكمال دين در مورد على عليه السلام در روز غدير نيز حديث او ذكر خواهد شد.
29 - حافظ حماد بن سلمه ابو سلمه بصرى متوفاى 167، ابن معين او را توثيق كرده و ابن معمر او را از ابدال بشمار آورده و قطان گويد، هر كه را ديديد كه نسبت باو نكوهش ميكند. او را در اسلام متهم بدانيد. وهب گويد : حماد اعلم ما است، و بر ما سرورى دارد، ذهبى او را كامل در عربيت و مردى فقيه و فصيح و سخن ور و داراى سيره و روش دانسته، شرح حال او را در جلد 1 تذكره ذهبى ص 182 و در ص 78 خلاصه خزرجى ثبت است، بصفحه 45 مراجعه نمائيد. بنابراين - حديث بطريق او كه منتهى به براء بن عازب ميشود صحيح و رجال آن موثق است و حديث او در موضوع تهنيت باسناد صحيح و رجال موثق خواهد آمد.
30 - حافظ عبد الله بن لهيعه ابو عبد الرحمن مصرى متوفاى 174، ذهبى در جلد 1 " تذكره " ص 215 شرح حال او را ثبت نموده و درباره او گفته : پيشواى بزرگ، قاضى ديار مصر و دانشمند و محدث آن منطقه. و گويد : احمد بن حنبل درباره نامبرده گفته : در آنچه نوشته داراى صلاحيت و در طلب علم كوشا بوده است، بصفحه 50 مراجعه نمائيد، بنا بر مراتب مذكوره طريق رسيده از او كه منتهى بجابر انصارى ميشود صحيح و رجال آن موثق ميباشند.
31 - حافظ ابو عوانه وضاح ابن عبد الله يشكرى واسطى بزاز متوفاى 175 ر 6، نامبرده متصف براستى و مورد وثوق و اعتماد بوده و بطوريكه در " تهذيب التهذيب " و جلد 1 تذكره ذهبى ص 241 مذكور است، همگان بحجيت او در آنچه حديث نموده اجماع دارند، طرق منسوب باو در ص 64 باسانيد صحيح و در ص 31 و 66 و 97 گذشت، و بسيارى از طرق روايت او صحيح است.
32 - قاضى شريك بن عبد الله، ابو عبد الله نخعى كوفى متوفاى 177، ذهبى در جلد 1 " تذكره " ص 210 نامبرده را يكى از پيشوايان مشهور اعلام نموده گويد : حديث او حسن است و نامبرده پيشوائى است فقيه و محدث و داراى احاديث بسيار و در اتقان و استوارى مانند حماد بن زيد نيست، بخارى استشهاد باو نموده و مسلم بپيروى و متابعت او نقل روايت نموده، يحى بن معين او را توثيق كرده و محى الدين بن ابى الوفاء در جلد 1 " الجواهر المضيه " ص 256، او را از حنفيه معرفى نموده، حديث او بطريق صحيح و رجال موثق در ص 66 و همچنين در ص 92 گذشت و حديث او بطريق صحيح در داستان "مناشده" رحبه و در داستان مناشده جوانى با ابى هريره خواهد آمد.
33 - حافظ عبد الله " عبيد الله " بن عبيد الرحمن " عبد الرحمن " كوفى. پدر عبد الرحمن اشجعى متوفاى 182 بطوريكه در جلد 1 " تذكره الحفاظ " ص 284 و " التقريب " ص 170 مذكور است ابن معين و ذهبى و ابن حجر او را توثيق نموده اند حديث او بطريق صحيح و رجال موثق در ص 61 گذشت.
34 - نوح بن قيس ابو روح حدانى بصرى متوفاى 183، مره و ابن معين بطوريكه در ص 347 " الخلاصه " و حاشيه آن مذكور است، نامبرده را توثيق نموده اند، حديث او در ص 76 گذشت.
35 - مطلب بن زياد بن ابى زهير كوفى ابوطالب متوفاى 185، گروه زيادى از حفاظ و پيشوايان حديث بروايت او اعتماد نموده اند و ابن معين او را توثيق نموده، در نزد ابى داود و ابن حجر متصف بصدق است و در نزد ديگران محدثى است بزرگوار، شرح حال او در " التقريب " ص 247 و " الخلاصه " 324 مذكور است، حديث رسيده از او در داستان "مناشده" مردى عراقى با جابر انصارى بطريق صحيح و رجال موثق خواهد آمد.
36 - قاضى حسان بن ابراهيم عنزى ابوهاشم متوفاى 186، احمد و ابو زرعه و ابن معين و ابن عدى چنانكه در " الخلاصه " و حاشيه آن ص 64 مذكور است، نامبرده را توثيق نموده اند، حديث او بطريقى كه تمام رجال آن ثقه هستند در ص 66 گذشت.
37 - حافظ جرير بن عبد الحميد ابو عبد الله ضبى كوفى "بعدا - رازى" متوفاى 188 " در سن 78 سالگى در گذشته "، ذهبى در جلد 1 تذكره خود ص 247 ضمن ذكر نامبرده گويد : علماء علم حديث بسبب اعتماد و وثوق باو و مراتب حفظ و وسعت دامنه دانش او "از مواطن خود" بسوى او ميشتافتند. حديث از او بطريق حافظ عاصمى باسناد صحيح و رجالى كه همگى ثقه هستند، در ص 127 گذشت و همين طريق روايت او، سند مسلم است كه درباره خطبه روز غدير در صحيح خود روايت نموده.
38 - فضل بن موسى ابو عبد الله مروزى سينانى متوفاى 192، بشرح مندرج در " الخلاصه " ص 263 ابن معين و ابو حاتم او را توثيق نموده اند و در " التقريب " ص 205 بعنوان ثقه و صاحب دقت نظر ثبت گرديده. حديثى از او بلفظ سعيد و زيد بطرق صحيح و رجال موثق در داستان "مناشده" رحبه خواهد آمد.
39 - حافظ محمد بن جعفر مدنى بصرى ابو عبد الله غندر متوفاى 193، نامبرده از حفاظ با اتقان است، ابن معين گويد : آثار كتبى او صحيح ترين آثار است، بعضى خواستند او را بخطاء نسبت دهند و نتوانستند، ذهبى شرح حال او را در جلد 1 تذكره اش ص 274 درج نموده، حديث او با اسناد صحيح و رجال ثقه در ص 31 و همچنين در صفحات 32 و 35 و 48 گذشت، و روايت از او در داستان "مناشده" در رحبه بلفظ سعيد و باسناد صحيح و رجال ثقه خواهد آمد.
40 - حافظ اسمعيل بن عليه ابو بشر ابن ابراهيم اسدى متوفاى 193، ذهبى در جلد 1 تذكره خود در ص 295 از ابى داود حكايت نموده كه گفت : احدى نبود مگر آنكه بخطا افتاد، جز - ابن عليه و بشر - و ابن معين گفته : نامبرده مردى است موثق و موصوف بورع و تقوى، و از شعبه نقل شد : كه او بر محدثين سرورى دارد. حديث او در داستان "تهنيت" " بعنوان پسر خواهر حميد طويل " خواهد آمد.
41 - حافظ محمد بن ابراهيم ابو عمرو ابن ابى عدى سلمى بصرى، در سال 194 در بصره وفات يافته، بطوريكه در جلد 1 " تذكره الحفاظ " ص 296 و در " خلاصه خزرجى " ص 276 مذكور است نسائى و ابو حاتم و ذهبى او را توثيق نموده اند، حديث بطريق او با اسناد صحيح و رجال موثق در ص 65 گذشت.
42 - حافظ محمد بن خازم ابو معاويه تميمى ضرير متوفاى 195، بشرح مندرج در " خلاصه " و حاشيه آن ص 285، عجلى و نسائى و ابن خراش او را توثيق نموده اند و خطيب شرح حال او را در جلد 5 تاريخ خود ص 249 - 242 درج نموده، حديث از او با اسناد صحيح در ص 82 گذشت.
43 - حافظ محمد بن فضيل ابو عبد الرحمن كوفى "متوفاى 195" ، ابن معين او را توثيق نموده و ابو زرعه او را متصف بصدق دانسته و نسائى گفته، باكى بر او نيست "يعنى بر او و روايتش اشكال و ايرادى نيست" و ابن حجر در " تقريب " گفته كه : نامبرده راستگو و "بموازين حديث" شناسا و دانا است، و ذهبى در جلد 1 " تذكره " از او بوثوق و اعتماد - ياد كرده، حديث ركبان از او بطريق صحيح و با رجال موثق خواهد آمد.
44 - حافظ. وكيع به جراح رواسى. ابوسفيان كوفى متوفاى 196 ر 197، ابن معين و عجلى و ابن سعد او را ثقه دانسته اند و احمد گفته : همانند او در دانش و نيروى حفظ و اتقان توام با خشوع و ورع نديدم، شرح حال او را خطيب در جلد 13 تاريخش ص 466 و ذهبى در جلد 1 تذكره اش ص 280 و خزرجى در " الخلاصه " صفحه 356 ثبت نموده اند، امام احمد بن حنبل در مناقبش "بنا بر آنچه نقل شده" حديثى را با دقت در اسناد آن از نامبرده "حافظ - وكيع" روايت نموده كه او از اعمش - از سعد بن عبيده - از ابن بريده از پدرش حديث كرده كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : من كنت مولاه فعلى مولاه در " الجامع الصغير " روايت منسوب باو ذكر شده، و اسناد آن صحيح و رجال آن ثقه هستند.
45 - سفيان بن عيينه - ابو محمد هلالى كوفى "در سال 198 در مكه وفات يافته" ذهبى در جلد 1 تذكره اش ص 239 تصريح نموده كه : نامبرده پيشوائى بوده داراى حجت و برهان و موصوف بقوه حفظ و وسعت دامنه دانش و بزرگى قدر و مقام، و ابن خلكان در جلد 1 تاريخش صفحه 226 اعلام نموده كه : نامبرده پيشوائى بوده است دانشمند و با دقت نظر و زاهد و ورع و اهل حديث بر صحت حديث و روايت او اجماع و اتفاق دارند، و بسيارى از صاحبان تذكره شرح حال او را توام با ستايش ثبت نموده اند، حديث او در نزول آيه سال سائل پيرامون داستان غدير خواهد آمد و حديث او بطريق صحيح و با رجال موثق در ص 48 و 120 گذشت.
46 - حافظ عبد الله بن نمير، ابو هشام همدانى خارفى، ذهبى در جلد 1 تذكره اش ص 299 شرح حال او را ثبت و توثيق يحيى بن معين و غيره را نسبت باو نقل كرده، نامبرده از بزرگان اصحاب حديث بوده و در سال 199 در سن 84 سالگى درگذشته، به صفحات 63 و 73 مراجعه نمائيد، و اين طريق كه در حديث او است بر طبق اختيار ابن سعد "و همچنين ابن معين و هيثمى" از عطيه عوفى "ثقه" طريق صحيحى است و رجال آن ثقه ميباشند. و حديث مناشده در روز رحبه بروايت او بلفظ زاذان خواهد آمد.
47 - حافظ حنش بن حرث بن لقيط نخعى كوفى، ابو نعيم و هيثمى او را موثق دانسته اند، و ابو حاتم گفته : باكى بر او نيست، حديث ركبان از او بطريق صحيح و با رجال ثقه خواهد آمد.
48 - ابو محمد موسى بن يعقوب زمعى مدنى، ابن معين او را موثق دانسته و ابو داود او را صالح اعلام نموده، وفات او در پايان خلافت منصور اتفاق افتاده، حديث او در صفحه 82 بطريق صحيح و بارجال ثقه گذشت.
49 - علاء بن سالم عطار كوفى "شيخ الاشج" ابى سعيد. پيشواى موثق، خطيب و غيره داستان مناشده را بطريق او روايت نموده اند كه خواهد آمد.
50 - ارزق بن على بن مسلم حنفى - ابو الجهم كوفى، ابن حبان "بطوريكه در ص 21 خلاصه مذكور است" او را موثق دانسته، حديث او در ص 66 بسند صحيح و با رجال موثق گذشت.
51 - هانى بن ايوب حنفى كوفى، ابن كثير در جلد 5 تاريخش ص 211 او را توثيق نموده، نسائى حديث او را در داستان مناشده بلفظ عميره با دقت در سند روايت نموده، بنابراين طريق او صحيح و رجال آن ثقه هستند.
52 - فضيل بن مرزوق اغر رقاشى رواسى كوفى - ابو عبد الرحمن، متوفاى حدود 160، ثورى و ابن عيينه و ابن معين او را توثيق نموده اند و هيثم ابن جميل گويد : نامبرده از جهه زهد و فضل پيشواى هدايت بوده و مسلم حديث او را در صحيح خود با دقت در سند روايت كرده، و ابن حجر در جلد 2 " تهذيب التهذيب " ص 299 شرح حال او را ثبت نموده، حديث او در "مناشده" بلفظ سعيد و عمرو با اسناد صحيح كه رجال آن ثقه هستند خواهد آمد.
53 - ابو حمزه سعد بن عبيده سلمى كوفى "در زمان ولايت عمرو بن هبيره وفات يافته" نسائى و ابن حجر بطوريكه در "خلاصه" ص 115 و "تقريب" ص 89 مندرج است نامبرده را توثيق نموده اند، حديث او باسناد صحيح و رجال ثقه كه از عبد الله ابن بريده "ثقه" از پدرش روايت كرده، در ص 80 گذشت.
54 - موسى بن مسلم حزامى شيبانى - ابو عيسى كوفى طحان - معروف به - موسى صغير، ابن معين او را توثيق نموده و ابن حبان در شمار افراد مورد ثقه و اعتماد از او ياد كرده، ابن حجر در جلد 10 " تهذيب التهذيب " ص 372 شرح حال او را ثبت نموده، حديث او باسناد صحيح و رجال ثقه در ص 82 گذشت.
55 - يعقوب بن جعفر بن ابى كثير انصارى مدنى، نامبرده از موسى بن يعقوب زمعى "ثقه مذكور در رديف 48" روايت ميكند، و محمد بن يحيى بن ابى عمر "ثقه" متوفاى 243 از او روايت مينمايد، حديث او در ص 82 گذشت و هم خواهد آمد.
56- عثمان بن سعد بن مره قرشى ابو عبد الله "ابو على" كوفى "مكفوف". ابن حبان او را در شمار افراد مورد ثقه و اعتماد ياد كرده و حافظ ابو كريب و نظراء او از پيشوايان علم حديث، از او روايت كرده اند، حديث او در موضوع مناشده نقل از شريك خواهد آمد.

علماء قرن 03
57 - حافظ ضمره بن ربيعه قرشى مدنى متوفاى 202، شرح حال و حديث او كه بطرق بسيار درباره روزه غدير روايت نموده خواهد آمد، و در آنجا كه حديث او ذكر ميشود گفتار احمد بن حنبل را خواهيد يافت، كه : نامبرده را يكى از علماء متصف بامانت دانسته و تصريح نموده است كه در شام همانند او نبوده، طرق حديث او بيشتر آن صحيح است اگر تمام آن نباشد.
58 - حافظ محمد بن عبد الله زبيرى ابو احمد كوفى، متوفاى 203، عجلى و غيره او را توثيق نموده اند و بعضى از بزرگان در ستايش او گفته كه : او مورد وثوق و داراى نيروى حفظ، و مردى است عابد و مجتهد، ذهبى در جلد 1 تذكره اش در ص 327 شرح حال او را ثبت نموده، حديث او در داستان "مناشده" رحبه بلفظ "زياد" باسنادى كه هيثمى آنرا تصحيح نموده و رجال آنرا ثقه دانسته خواهد آمد.
59 - مصعب بن مقدم خثعمى ابو عبد الله كوفى متوفاى 203، ابن معين و دار قطنى او را توثيق نموده اند و ابو داود گفته كه بر او باكى نيست "يعنى اشكالى و ايرادى باو و حديثش نميتوان نمود" و ابو حاتم او را صالح دانسته، شرح حال او را خزرجى در "خلاصه" ص 323 ثبت نموده، حديث مناشده از او باسناد صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند خواهد آمد، و در ص 92 نيز حديث او گذشت.
60 - حافظ يحيى بن آدم بن سليمان قرشى اموى - ابو زكريا كوفى متوفاى 203، ابن معين و نسائى و يعقوب بن شيبه او را توثيق نموده اند، ذهبى در جلد 1 تذكره اش ص 330 شرح حال او را ثبت نموده به حديث او كه سندش صحيح و رجالش ثقه هستند در صفحه 61 مراجعه نمائيد و روايت بطريق او در حديث ركبان با اسناد صحيح و رجال ثقه خواهد آمد.
61 - زيد بن حباب ابو حسين خراسانى كوفى متوفاى 203، ابن مدنى و سبتى و ابن معين و احمد بن صالح و دار قطنى و ابن ماكولا و ابن ابى شيبه او را توثيق نموده اند و ابن حجر شرح حال او را در جلد 1 تهذيبش ص 404 ثبت نموده، روايت او بطرق مختلفه در حديث مناشده اميرالمومنين عليه السلام در رحبه خواهد آمد كه بعضى از آنها صحيح است.
62 - امام شافعيه ابو عبد الله محمد بن ادريس شافعى متوفاى 204، بطوريكه در جلد 4 نهايه ابن اثير ص 246 مذكور است، نامبرده حديث غدير را روايت نموده است.
63 - حافظ ابو عمر و شبابه بن سوار فزارى مدائنى متوفاى 206، ابن معين و غيره بشرح مندرج در "خلاصه" ص 142 او را توثيق نموده اند، حديث بطريق او از اميرالمومنين عليه السلام با سند صحيح و رجال ثقه در ص 102 ذكر شده.
64 - محمد بن خالد حنفى بصرى، ابن حبان او را از ثقات ذكر نموده و ابو حاتم صلاحيت او را در حديث تاييد كرده و ابو زرعه گفته : باكى بر او نيست، نامبرده از مادر خود "عثمه" روايت ميكند. حديث او در ص 41 گذشت.
65 - حافظ - خلق بن تميم كوفى - ابو عبد الرحمن - ساكن مصيصه - متوفاى 206 ر 213، يعقوب بن شيبه و ابو حاتم بطوريكه در جلد 1 تذكره ذهبى صفحه 347 مذكور است، او را توثيق نموده اند و ابن حجر در " تقريب " گويد : نامبرده مرد راستگو و عابدى است، نسائى بطريق او حديث مناشده را بلفظ عمر و ذى مره باسناد صحيح و رجالى كه همگى آنها ثقه هستند. روايت نموده.
66 - حافظ. اسود بن عامر. ابو عبد الرحمن معروف به "شاذان شامى" - ساكن داد متوفاى 208 - ابن المدينى - او را توثيق نموده و ذهبى در جلد 1 تذكره خود ص 338 او را يكى از صاحبان دقت نظر اشعار نوده و خطيب در جلد 8 تاريخش ص 34 شرح حال او را ثبت نموده است، حديث مناشده بطريق و بلفظ زيد بن ارقم و همچنين داستان مناشده جوانى با ابى هريره باسناد صحيح و رجالى كه همگى آنها ثقه هستند خواهد آمد.
67 - ابو عبد الله حسين بن حسن اشقر فزارى كوفى متوفاى 208، ابن حبان او را در شمار علماى مورد وثوق ياد كرده و ذهبى در جلد 3 " تلخيص المستدرك " ص 130 او را توثيق نموده و حكم بصحت حديث او داده، همانطور كه حاكم در " مستدرك " اشعار داشته، و نامبرده در نظر ساير علماء حديث نيز متصف بصدق است و بنابراين گفتار كسى كه درباره او گفته كه : نامبرده فاقد نيرو "ى حفظ است : ارزشى نخواهد داشت، حديث او در ص 66 گذشت و در نزول آيه تبليغ درباره على عليه السلام خواهد آمد.
68 - حافظ حفص بن عبد الله بن راشد ابو عمرو سلمى قاضى نيشابورى - متوفاى 209، ابن حبان او را در شمار علماى مورد وثوق ياد كرده و نسائى بطوريكه در خلاصه و حاشيه آن ص 74 مذكور است. گفته : باكى بر او نيست. و بخارى در صحيح خود او نامبرده روايت ميكند. حديث او با اسناد صحيح در ص 68 گذشت.
69 - حافظ عبد الرزاق بن همام. ابوبكر صنعانى - متوفاى 211 - ولادت او در سال 126 بوده - ذهبى در جلد 1 تذكره خود صفحه 334 شرح حال او را نگاشته و درباره او گويد كه : جمعى از ارباب درايت و رجال - او را توثيق نموده اند و حديث او در رديف احاديث صحيح درآمده، رواياتى هم كه او بتنهائى آنها را ذكر نموده هست، و بر او بسبب تشيع ابراز بدبينى و كينه نموده اند در حاليكه نامبرده غلوى درباره على عليه السلام ننموده. بلكه : على عليه السلام را دوست ميداشته و از قاتل او چشم پوشيده.. تا آخر گفتار ذهبى... حديث بطريق او و باسناد صحيح و رجالى كه همگى آنها ثقه هستند در ص 18 گذشت و حديث او در موضوع مناشده بلفظ سعيد و عبد خير بطريق صحيح و رجال ثقه خواهد آمد.
70 - حسن بن عطيه بن نجيح قرشى كوفى ابو على بزار متوفاى 211، حفاظ از او روايت ميكنند و ابو حاتم گفته : نامبرده متصف براستگوئى است و بخارى در تاريخش از او روايت ميكند، حديث او كه بقيه رجال سندش ثقه هستند در صفحه 24 گذشت.
71 - عبدالله بن يزيد عدوى آزاد شده آل عمر - ابو عبد الرحمن مقرى "معروف به - قصير" ساكن مكه متوفاى 212 و 213 "در حاليكه حدود يكصد سال عمر كرده"، نسائى و ابن سعد و ابن قانع او را توثيق نموده اند و خليلى گويد : نامبرده ثقه است و حديث او در شمار احاديث مورد وثوق است و بانها استدلال ميشود، و در روايت چند حديث منفرد است "يعنى جز او كسى آنها را روايت نكرده"، ابن حبان نامبرده را از علماى مورد وثوق شمرده و ابن حجر در جلد 6 تهذيب خود ص 84 بهمين عنوان شرح حال او را ثبت كرده، حديث او در موضوع تهنيت بروايت حافظ عاصمى باسناد صحيح و رجالى كه همگى ثقه هستند. خواهد آمد.
72 - حافظ حسين بن محمد بن بهرام، ابو محمد تميمى مروزى ساكن بغداد متوفاى 213 ر 214، ابن سعد و - ابن قانع و - ابن مسعود و - عجلى و ديگران "بطوريكه ابن حجر در جلد 2 تهذيب ص 367 گفته" او را توثيق نموده اند و خطيب شرح حال او را در جلد 8 ص 88 تاريخش ثبت نموده، حديث مناشده از او بلفظ ابى الطفيل بسند صحيح و رجالى كه ثقه هستند خواهد آمد.
73 - حافظ ابو محمد عبيد الله بن موسى عبسى كوفى متوفاى 212 "صاحب مسند". ابو حاتم و ابن معين و عجلى و ابن عدى و ابن سعد و عثمان بن ابى شيبه او را توثيق نموده اند و ذهبى در جلد 1 " تذكره " صفحه 324 و ابن حجر در جلد 7 " تهذيب " ص 53 شرح حال او را ثبت نموده اند، حديث او در داستان "مناشده" رحبه بلفظ زيد بن يثيع و عميره بن سعد باسناد صحيح و رجالى كه همه آنها ثقه هستند خواهد آمد.
74 - ابو الحسن على بن قادم خزاعى كوفى متوفاى 213، ابن حبان او را از ثقات ذكر نموده و ابن خلفون او را توثيق كرده و ابن قانع گفته : نامبرده كوفى صالحى است و ابو حاتم گفته : نامبرده متصف به صداقت است، ابن حجر در جلد 7 تهذيبش صفحه 374 شرح حال او را چنين نگاشته، حديث او در صفحه 39 گذشت.
75 - محمد بن سليمان بن ابى داود حرانى ابو عبد الله معروف بن "بومه" متوفاى 213، ابو عوانه اسفرائينى او را توثيق نموده و ابن حبان او را در رديف ثقات ذكر كرده، ديگران نيز او را توثيق نموده اند، ابن حجر شرح حال او را در جلد 9 " تهذيب " صفحه 199 نگاشته، حديث او در صفحه 48 گذشت.
76 - عبد الله بن داود بن عامر همدانى - ابو عبد الرحمن كوفى معروف به "خريبى - محله ايست در بصره" ابن سعد و ابن معين و ابو زرعه و نسائى و دار قطنى و ابن قانع او را توثيق نموده اند "در سال 213 وفات يافته"، ابن حجر در جلد 5 " تهذيب " صفحه 20. شرح حال او را نگاشته، نسائى در خصايص صفحه 22 گويد : خبر داد ما را زكريا بن يحيى از نصر بن على و او از عبد الله بن داود از عبد الواحد ابن ايمن از پدرش از سعد كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : من كنت مولاه فعلى مولاه سند حديث مزبور صحيح و رجال آن همگى ثقه هستند.
77 - حافظ ابو عبد الرحمن على بن حسن بن دينار عبدى مروزى متوفاى 215، نامبرده يكى از استادان است، بخارى و احمد و ابن معين و ابن ابى شيبه از او روايت ميكنند، و احمد گفته : در ميان آنهائى كه از خراسان آمدند افضل از نامبرده نديدم، ابن حبان او را از ثقات شمرده و ابن حجر در جلد 7 تهذيبش صفحه 298 شرح حال او را چنين نگاشته، حديث او در صفحه 15 و 29 گذشت و دحيث او در داستان "مناشده" رحبه بلفظ اصبغ خواهد آمد.
78 - حافظ يحيى بن حماد شيبانى بصرى متوفاى 215 داماد ابى عوانه مذكور و روايت كننده از او، عجلى و ابو حاتم و ابن سعد او را توثيق نموده اند و ابن حبان بطوريكه در خلاصه خزرجى ص 361 و جلد 11 " تهذيب التهذيب " صفحه 199 مذكور است، نامبرده را در شمار ثقات ياد كرده، حديث او در صفحه 30 بطريق صحيح و با رجال ثقه و همچنين در صفحات 31 و 34 و 51 بطريق صحيح گذشت.
79- حافظ حجاج بن منهال سلمى ابو محمد انماطى بصرى - متوفاى 217، عجلى و ابن قانع و ابو حاتم و نسائى و ابن سعد او را توثيق نموده اند و فلاس گفته : همانند او را در فضل و دين نديدم، ذهبى شرح حال او را در جلد 1 تذكره خود صفحه 370 و خزرجى در " خلاصه " صفحه 63 و ابن حجر در جلد 2 " تهذيب " صفحه 206 ثبت نموده اند، حديث او در باب تهنيت باسناد صحيح و رجال ثقه خواهد آمد.
80 - حافظ فضل بن دكين - ابو نعيم كوفى متوفاى 218 و 219، يعقوب بن شيبه گفته كه : نامبرده مورد وثوق و اعتماد و داراى دقت نظر و متصف بصدق است، و احمد و ابو حاتم و ابن المدنى و عجلى و ابن سعد و ابن شاهين و خطيب در تاريخش او را توثيق نموده اند و يعقوب بن سفيان گفته : ياران ما اجماع نموده اند بر اينكه ابو نعيم در نهايت اتقان بوده، شرح حال او را ذهبى در جلد 1 " تذكره " صفحه 341 و ابن حجر در جلد 8 " تهذيب " صفحه 276 - 270 ثبت نموده اند، حديث بطريق او در صفحه 20 و همچنين در صفحه 32 كه هر دو سندشان صحيح و رجال آن مورد وثوق هستند گذشت و حديث او در داستان "مناشده" رحبه "بطرق متعدد" و در باب نزول آيه " سال سائل " - در پيرامون نص غدير خواهد آمد.
81 - حافظ عفان بن مسلم ابو عثمان صفار انصارى - بصرى - بغدادى - متوفاى 219، ذهبى او را در جلد 1 تذكره اش در صفحه 347 ذكر نموده و از قول عجلى نقل كرده كه : عفان مورد وثوق و اعتماد و داراى دقت نظر و داراى سيره است و ابو حاتم گفته كه : نامبرده ثقه و متصف باتقان و متانت است، و ابن حجر در جلد 7 " تهذيب " صفحه 230 از ابن عدى حكايت نموده كه : او در صداقت و ثقه مشهورتر از آنست كه درباره او چيزى گفته شود، و ثقه بودن و دقت نظر او را از ابن معين و ابن سعد و ابن خراش و ابن قانع حكايت نموده، حديث از او و بطريق او باسناد صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند در صفحه 18 گذشت.
82 - حافظ على بن عياش بن مسلم الهانى - ابوالحسن - حمصى - متوفاى 219 يكى از آنهائى است كه نسائى و دار قطنى و عجلى بطوريكه در جلد 1 تذكره ذهبى صفحه 352 و در جلد 7 تهذيب ابن حجر صفحه 368 مذكور است او را ثقه و صاحب دقت نظر دانسته اند، بطوريكه خواهد آمد : واحدى نزول آيه تبليغ را در ولايت على عليه السلام بطريق او روايت نموده است.
83 - حافظ مالك بن اسماعيل بن درهم ابو غسان نهدى كوفى متوفاى 219، ابن معين گويد : در كوفه عالم و محدثى كه در اتقان حديث بر او برترى داشته باشد نيست، و ابن شيبه گويد : نامبرده ثقه است و حديث او صحيح است و از اهل عبادت است. و نسائى و مره و ابو حاتم او را توثيق نموده اند و ابن حبان و همچنين ابن شاهين او را در شمار ثقات آورده اند، شرح حال او را ابن حجر در جلد 1 " تهذيب " صفحه 3 ثبت نموده، حديث از او داستان "مناشده" رحبه بلفظ عبد الرحمن و سعيد و عمرو باسناد صحيح و رجالى كه همگى ثقه هستند خواهد آم.
84 - حافظ قاسم بن سلام - ابو عبيده هروى متوفاى 223 ر 224 در مكه، عالمى است ربانى و در اصناف علوم اسلامى و متقن، روايت او حسن و نقل او صحيح، بنظر نرسيده كه كسى در امر دينش بر او طعن و نكوهشى نموده باشد. ابن خلكان در جلد 1 تاريخش صفحه 457 شرح حال او را چنين نگاشته، در تفسير "غريب القرآن" حديث نزول آيه : سال سائل در پيرامون غدير از او خواهد آمد.
85 - محمد بن كثير ابو عبد الله عبد بصرى - برادر سليمان بن كثير "پنجاه سال از برادرش بزرگتر بوده" ابن حبان گفته : كه : نامبرده ثقه و فاضل است، در سال 223 در سن صد سالگى وفات يافته، در خلاصه خزرجى صفحه 295 چنين نگاشته : ابن حجر در " التقريب " صفحه 232 گويد : نامبرده ثقه است و كسى را نيافته كه او را تضعيف نمايد، و " در تهذيب " از احمد نقل نموده كه : ثقه بوده و بر سنت پيغمبر صلى الله عليه و آله در گذشته، حديث او در داستان "مناشده" رحبه بلفظ ابوالطفيل خواهد آمد و حديثى منسوب باو در صفحه 16 گذشت، بنابراين طريق او صحيح و رجال او ثقه ميباشند، در صفحه 45 نيز از او روايتى ذكر شد.
86 - موسى بن اسماعيل منقرى بصرى متوفاى 223، از ابن معين نقل شده كه نامبرده مورد وثوق و امانت است و از ابن ابى حاتم از طيالسى نقل شده كه او مورد وثوق و متصف بصدق است، ابن سعد نيز او را توثيق كرده و شرح حال او را ابن - حجر در جلد 1 " تهذيب " صفحه 334 بهمين اوصاف ثبت نموده، حديث او در باب تهنيت بروايت ابن كثير بطريق صحيح و رجالى كه همگى ثقه هستند خواهد آمد.
87 - قيس بن حفص بن قعقاع - ابو محمد بصرى - متوفاى 227، ابن معين و دار قطنى او را توثيق نموده اند و ابن حبان او را از ثقات شمرده، بخارى دوازده حديث از او روايت نموده و شرح حال او را ابن حجر در جلد 8 تهذيبش صفحه 390 ثبت نموده، حديث او درباره آيه اكمال دين بروايت خطيب خوارزمى خواهد آمد.
88 - حافظ سعيد بن منصور بن شعبه نسائى - ابو عثمان خراسانى - مقيم مكه متوفاى 227، خرزجى در " خلاصه " ص 121 گويد : نامبرده داراى نيروى حفظ بوده و در حديث جولان و احاطه بسيار داشته سنن را تصنيف نموده و در آن آنچه را جز او "ديگران" جمع نكرده اند گرد آورده، ابو حاتم او را متقن و داراى دقت نظر و اهل تصنيف دانسته و ابن حجر در تقريبش ص 94 او را ثقه و اهل تصنيف دانسته و ثقه بودن او را در جلد 4 تهذيبش صفحه 4 از ابن نمير و ابن خراش و ابى حاتم و ابن قانع و خليلى و مسلمه بن قاسم حكايت نموده، حديث بطريق او در ص 42 و در ص 55 گذشت.
89 - حافظ يحيى بن عبد الحميد حمانى - ابو زكريا كوفى - متوفاى 228، مره و ابن معين او را متصف بصدق دانسته اند و احمد و ابن نمير و بوشنجى او را توثيق نموده اند، ابن معين گويد : ثقه است و در كوفه مردى است كه با او در حفظ حديث شركت ميكند و اينان بر او رشك ميبرند، و از ابن كثير نقل شده كه مردم بسيار درباره او سخن گفته اند، و اين امر را نميدانم مگر از سلامت نفس و متانت او، ابن عدى گويد : نامبرده مسندى دارد كه داراى صلاحيت است و در مسند او چيز ناپسندى نيافتم و اميدوارم كه باكى بر او نباشد. مولف " الغدير " - امينى - گويد : اين شهادتهاى بسيار كه از پيشوايان نامبرده ملاحظه ميشود. اين بدگوئى را از بين ميبرد. شرح حال او را ابن حجر در جلد 11 تهذيبش ص 249 - 243 ثبت نموده، حديث از او در ص 43 و 51 باسناديكه رجال آن ثقه است ذكر شده و درباره نزول آيه اكمال دين در شان على عليه السلام خواهد آمد.
90 - حافظ ابراهيم بن حجاج بن زيد - ابو اسحق سامى - بصرى - متوفاى 233 - 231 بطوريكه در " خلاصه " صفحه 14 ذكر شده، ابن حبان او را از ثقات ذكر كرده و ابن حجر در " التقريب " صفحه 12 او را توثيق نموده، و در جلد 1 تهذيبش ص 113 ثقه بودن او را از دار قطنى و صلاحيت او را از ابن قانع حكايت نموده است، حديث او در باب تهنيت در روايت حموئى باسناد صحيح و رجالى كه همه آنها ثقه هستند خواهد آمد.
91 - حافظ على بن حكيم بن ذبيان كوفى - اودى - متوفاى 231، ابن معين و نسائى و محمد بن عبد الله حضرمى و ابن قانع بطوريكه در خلاصه خزرجى و تهذيب ابن حجر جلد 7 صفحه 311 مذكور است او را توثيق نموده اند، حديث او بطريق صحيح و رجال ثقه در صفحه 48 گذشت و در داستان "مناشده" بطريق صحيح بلفظ سعيد و زيد ابن يثيع خواهد آمد.
92 - حافظ خلف بن سالم مهلبى مخرمى بغدادى متوفاى 231، بطوريكه در خلاصه خزرجى ص 90 - و جلد 3 " تهذيب التهذيب " صفحه 152 مذكور است، نسائى و ابن شيبه و حمزه كنانى او را توثيق نموده اند، و خطيب در جلد 8 تاريخش صفحه 328 موثق بودن و صدق و دقت نظر او را از جمعى حكايت نموده، حديث از او در ص 31 بطريق صحيح و رجال ثقه گذشت، و همچنين در ص 340
93 - حافظ على بن محمد - ابوالحسن طنافسى كوفى - مقيم رى - متوفاى 233 ر 5، ابو حاتم او را ثقه و راستگو معرفى نموده و خليلى گويد : پيشوائى است، او و برادرش حسن در قزوين موقعيت مهمى را دارا بوده اند و بزرگان براى ملاقات آندو مى شتافتند، ابن حبان او را از ثقات ذكر نموده، و ابن حجر در جلد 7 تهذيبش ص 379 شرح حال او را چنين ذكر كرده و در تقريبش ص 186 او را ثقه و عابد ثبت نموده است و خزرجى در " خلاصه " ص 135 موثق بودن او را ذكر نموده، حافظ ابن ماجه در جلد 1 سنن خود ص 3 از على بن محمد طنافسى "مذكور" اين روايت را آورده كه او از ابو معاويه "محمد بن خازم" و او از موسى بن مسلم شيبانى و او از عبد الرحمن بن سابط، از سعد بن ابى وقاص روايت نموده : هنگامى كه معاويه از يكى سفرهاى حج خود بازگشت... تا آخر حديث كه در ص 78 ذكر شده است و اسناد آن صحيح و رجال آن همگى موثق هستند. ابن ماجه نيز در جلد 1 سنن خود ص 29 گويد : حديث نمود ما را على بن محمد از ابوالحسن "زيد بن حباب" كه او گفت : مرا خبر داد حماد بن سلمه از على بن زيد بن جدعان از عدى بن ثابت از براء بن عازب رضى الله عنه كه گفت : با رسول خدا صلى الله عليه و آله آمديم... تا آخر حديث كه در صفحه 45 ذكر شده است، و اين اسناد صحيح و رجال آن همگى موثق هستند.
94 - حافظ هدبه بن خالد - ابو خالد قيسى - بصرى - متوفاى 235، ابن معين و ابن حبان و مسلمه بن قاسم و ابو يعلى او را توثيق نموده اند، و ابن عدى گفته : نامبرده موصوف بصدق است و باكى بر او نيست در حاليكه مردم او را توثيق نموده اند، شرح حال او را ذهبى در جلد 2 " تذكره " صفحه 50 و خرزجى در " خلاصه " ص 355 و ابن حجر در جلد 11 " تهذيب " صفحه 25 ثبت نموده اند، روايت او در حديث تهنيت بطريق صحيح و رجال ثقه خواهد آمد.
95 - حافظ عبد الله بن محمد بن ابى شيبه - ابوبكر عيسى - كوفى - متوفاى 235، عجلى و ابو حاتم و ابن خراش او را توثيق نموده اند، و ابن حبان تدين و حفظ و اتقان او را تاييد نموده. شرح حال او را ذهبى در جلد 2 " تذكره " صفحه 20 و خطيب در جلد 10 " تاريخ " صفحه 71 - 66 و ابن حجر در جلد 6 " تهذيب " صفحه 4 ثبت نموده اند، روايت نامبرده در داستان مناشده جوانى با ابى هريره بسند صحيح و همچنين در حديث ركبان باسناديكه رجال آن همگى ثقه هستند، و در حديث تهنيت خواهد آمد.
96 - حافظ ابو سعيد عبيد الله بن عمر جشمى - قواريرى - بصرى - متوفاى 235، ابن معين و عجلى و نسائى و حافظ صالح جزره چنانكه در جلد 10 تاريخ خطيب صفحه 223 - 220 مذكور است، او را توثيق نموده اند، روايت او در حديث مناشده رحبه بلفظ عبد الرحمن بن ابى ليلى خواهد آمد.
97 - حافظ احمد بن عمر بن حفص جلاب ابوجعفر وكيعى - كوفى - ساكن بغداد، متوفاى 235، ابن معين و عبد الله بن احمد و محمد بن عبدوس بطوريكه در جلد 4 تاريخ خطيب صفحه 284 مذكور است، او را توثيق نموده اند، روايت بطريق او در حديث مناشده رحبه بلفظ عبد الرحمن خواهد آمد.
98 - حافظ ابراهيم بن منذر بن عبد الله حزامى - ابو اسحاق مدنى - متوفاى 236، دار قطنى و ابن وضاح او را توثيق كرده اند و ابن حبان او را در شمار ثقات آورده، و خطيب در رد گفتار كسيكه گفته : نامبرده روايات منكر "غير معروف" دارد چنين گويد : و اما روايات غير معروف، در احاديث او بسيار كم يافت ميشود مگر رواياتى كه از راويان ناشناس باشد، و مع الوصف يحيى بن معين و غيره از علماء حفاظ بروايات او رضايت داده اند و او را توثيق مينمايند، ابن حجر شرح حال او را در جلد 1 " تهذيب " صفحه 167 ثبت نموده، حافظ نسائى در " خصايص " صفحه 25 آورده كه : خبر داد مرا ابو عبد الرحمن زكريا بن يحيى سجستانى از محمد بن عبد الرحيم از ابراهيم "مذكور" از معن و او از موسى بن يعقوب از مهاجرين مسمار از عايشه بنت سعد و از عامر بن سعد از سعد كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله خطبه خواند و فرمود اى گروه مردم، بدرستى كه من ولى شما هستم، آنگروه اين فرمايش او را تصديق نمودند، سپس دست على را گرفت و بلند كرد و فرمود : اين ولى من است، و از طرف من - ادا ميكند "وظايف او" دوست و پيرو او خدا را دوست دارد و پيروى ميكند و كسى كه با او عداوت بورزد دشمن خدا است، و اسناد اين حديث صحيح و رجال آن همگى ثقه هستند.
99 - ابو سعيد يحيى بن سليمان كوفى جعفى مقرى متوفاى 237، دار قطنى و عقيلى او را توثيق نموده اند، و ابن حبان بطوريكه در جلد 11 " تهذيب التهذيب " ص 227 و در " خلاصه " صفحه 364 مذكور است، او را در شمار ثقات آورده، بروايت او در حديث ركبان باسناد صحيح و رجالى كه همگى ثقه هستند خواهد آمد.
100 - حافظ ابن راهويه اسحق بن ابراهيم حنظلى مروزى متوفاى 237، احمد گفته : نظير و همانندى براى او در نزد ما پيشوايان مسلمين بنظر نميرسد، و چنانكه در " خلاصه " خزرجى ص 23 مذكور است، گروهى او را توثيق نموده اند و ابن خلكان در جلد 1 تاريخ خود ص 68 مينگارد : فن حديث و فقه و صفت ورع در او جمع است، و نامبرده يكى از پيشوايان اسلام است و داراى مسند مشهوريست، حديث او در ص 103 و 117 باسناد صحيح گذشت.
101 - حافظ عثمان بن محمد بن ابى شيبه - ابوالحسن عيسى، كوفى -، صاحب مسند و تفسير، متوفاى 239، بطوريكه در جلد 11 تاريخ خطيب ص 288 - 283 و در جلد 2 تذكره ذهبى ص 30 مذكور است، ابن معين و عجلى او را توثيق نموده اند، نامبرده در " سنن " حديث " غدير " را بطريق صحيح كه رجال آن، همگى ثقه هستند آورده، بصفحات 40 و 46 و 48 و 50 و 99 مراجعه نمائيد، و روايت او در حديث تهنيت باسناد صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند خواهد آمد.
102 - حافظ قتيبه بن سعيد بن جميل بغلانى "بغلان قريه ايست در بلخ" ابو رجاء ثقفى "نامبرده در سال 420 در سن 92 سالگى در گذشته"، سمعانى در " انساب " نگاشته كه نامبرده در شرق و غرب محدث بوده و پيشوايان جهان از هر شهر و ديار بسوى او ميشتافتند، و پيشوايان پنجگانه "بخارى - مسلم - ابو داود - ابو عيسى ابو عبد الرحمن" و گروه بيشمار ديگر از او روايت كرده اند، ابن معين و نسائى و ذهبى "در جلد 2 " تذكره " ص 33" او را توثيق نموده اند، حديث او باسناد صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند در ص 65 گذشت.
103 - پيشواى حنبليان - ابو عبد الله احمد بن حنبل شيبانى متوفاى 241، حديث غدير را در " مسند " و " مناقب " بطرق بسيار و صحيح آورده كه جمله از آن قبلا ذكر شده و بقيه آن نيز بطور وافى خواهد آمد انشاء الله تعالى.
104 - حافظ يعقوب بن حميد بن كاسب - ابو يوسف مدنى - متوفاى 241، ابن معين و مصعب بن زبير و مسلمه بن قاسم او را توثيق نموده اند و ابن حبان نامبرده را در شمار ثقات آورده و ابن عدى گفته : باكى بر او نيست، و بخارى گويد : ما جز خوبى در او نديديم، او اصلا متصف بصدق است، و بنابر اين تضعيف او از كسى مسموع نخواهد بود، شرح حال او در جلد 2 " تذكره " ص 51 و " خلاصه " ص 375 و " تهذيب التهذيب " جلد 11 ص 384 مذكور است، حديث او در ص 78 گذشت.
105 - حافظ حسن بن حماد بن كسيب - ابو على سجاده بغدادى متوفاى 241 احمد او را صاحب سنت دانسته و بطوريكه در " خلاصه خزرجى " ص 66 و حاشيه آن مذكور است ابن حبان او را در شمار ثقات ذكر كرده، شرح حال او را خطيب در جلد 7 " تاريخ " ص 295 ثبت و او را توثيق نموده است، روايت او بطريق حافظ واحدى در مورد نزول آيه تبليغ در ولايت على عليه السلام خواهد آمد.
106 - حافظ هارون بن عبد الله بن مروان - ابو موسى بزار معروف به حمال متوفاى 243 دار قطنى و نسائى و ذهبى در جلد 2 " تذكره " ص 62 و خطيب در جلد 14 " تاريخ " ص 22 او را توثيق نموده اند، روايت او در حديث مناشده رحبه بلفظ ابى الطفيل بطريق صحيح كه رجال آن ثقه هستند خواهد آمد.
107- ابو عمار حسين بن حريث مروزى، متوفاى 244 "در قصر اللصوص" بطوريكه در جلد 8 تاريخ خطيب ص 36 مذكور است، نسائى او را توثيق نموده و ابن حجر در " تقريب " ص 57 او را ثقه ذكر كرده، روايت او در حديث مناشده بلفظ سعيد و اسناد صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند خواهد آمد.
108 - هلال بن بشر بن محبوب - ابوالحسن بصرى - احدب - متوفاى 246، نسائى او را توثيق كرده و ابن حبان او را در شمار ثقات آورده، نسائى در " خصائص " ص 3 اين حديث را آورده كه : خبر داد ما را هلال بن بشر بصرى از محمد بن خالد "ابن عثمه" از موسى بن يعقوب زمعى از مهاجر بن مسمار از عايشه دختر سعد كه گفت : از پدرم سعد شنيدم كه ميگفت... تا آخر حديث مذكور در ص 77 و اسناد آن صحيح و رجال آن ثقه هستند.
109 - ابو الجوزاء احمد بن عثمان بصرى متوفاى 246، ابو حاتم او را توثيق نموده و ابن ابى عاصم گفته : كه نامبرده از نساك اهل بصره است و بزار او را ثقه و موصوف بامانت دانسته و ابن حبان او را در شمار ثقات ذكر نموده. شرح حال او را ابن حجر در جلد 1 " تهذيب " ص 61 ثبت نموده، حديث از او در صفحه 82 باسناديكه رجال آن جز "عثمه" مادر محمد بن خالد همگى ثقه هستند، گذشت و عثمه را نشناختم و نكوهشى هم درباره او نديدم، نسائى در " خصايص " ص 25 اين روايت را آورده گويد : خبر داد ما را احمد بن عثمان بصرى - ابو الجوزاء - از ابن عيينه دختر سعد از سعد كه گفت : رسول خدا صلى الله عليه و آله دست على عليه السلام را گرفت، سپس خطبه خواند و حمد و ثناى خداوند را ادآء نمود، سپس فرمود : آيا شما نميدانيد كه من اولى "سزاوارتر" هستم بشما از خودتان ؟ گفتند : بلى راست فرمودى اى رسول خدا سپس دست على عليه السلام را گرفت و بلند كرد، و فرمود : من كنت وليه فهذا وليه يعنى هر كس كه من ولى اويم، اين "على" ولى او است، و همانا خداوند دوست ميدارد كسى را كه او را دوست بدارد، و دشمن دارد كسى را گه او را دشمن دارد، اسناد صحيح است و رجال آن همگى ثقه هستند.
110 - حافظ محمد بن علاء همدانى كوفى - ابو كريب متوفاى 248، ذهبى در جلد 2 " تذكره " ص 80 او را توثيق نموده روايت بطريق او در داستان مناشده جوانى بر ابى هريره باسناد صحيح كه رجال آن ثقه هستند، خواهد آمد.
111 - يوسف بن عيسى بن دينار زهرى ابو يعقوب مروزى متوفاى 249، بحكايت " تقريب " نامبرده ثقه و موصوف بفضل است، و بطوريكه در خلاصه خزرجى ص 378 مذكور است، جمعى از حفاظ او را توثيق نموده اند، نسائى حديث مناشده را بطريق او و بلفظ حارثه روايت نموده كه خواهد آمد و اسناد آن صحيح و رجال آن همگى ثقه هستند.
112 - نصر بن على بن نصر - ابو عمر و جهضمى بصرى - متوفاى 251، ابو حاتم و نسائى و ابن خراش او را توثيق نموده اند و مسلمه گويد كه : نامبرده در نزد همه آنان ثقه بوده، شرح حال او را ابن حجر در جلد 10 " تهذيب " ص 430 ثبت نموده حديث او باسناد صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند در صفحه 145 گذشت.
113 - حافظ محمد بن بشار شهير به "بندار" ابوبكر عبدى - بصرى - متوفاى 252، ائمه حديث صاحبان صحاح سته از او روايت ميكنند، عجلى و ابن سيار و مسلمه ابن قاسم و غيرهم او را توثيق نموده اند، ذهبى در جلد 2 " تذكره " ص 53 گويد : اعتبارى بگفتار كسى كه كه او را ضعيف شمرده نيست، حديث از او بطريق ابن ماجه و ترمذى باسناد صحيح كه رجال آن ثقه هستند در صفحه 82 - 81 گذشت.
114 - حافظ محمد بن مثنى - ابو موسى - عنزى بصرى - متوفاى 252، شرح حال او را خطيب در جلد 3 " تاريخ " ص 286 - 283 ثبت نموده و گفته : نامبرده ثقه و داراى دقت نظر است و ساير ائمه حديث بروايت او استدلال مينمايند، موثق بودن و ستايش نسبت باو در بسيارى از كتب تذكره و شرح حال علماء حديث موجود است روايت او در حديث مناشده بلفظ سعيد و باسناد صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند خواهد آمد، و در ص 64 نيز باسناد صحيح گذشت.
115 - حافظ - يوسف بن موسى - ابو يعقوب قطان كوفى - متوفاى 253، شرح حال او را خطيب در جلد 14 تاريخ خود ص 304 ثبت نموده و گفته : گروهى از ائمه حديث نامبرده را توثيق نموده اند و بخارى در صحيح خود بحديث او استدلال نموده، روايت او در حديث مناشده، بلفظ زيد بن يثيع بطريق صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند خواهد آمد.
116 - حافظ محمد بن عبد الرحيم - ابو يحيى بغدادى - بزاز معروف به "صاعقه" "در سال 185 متولد و در 255 وفات يافته"، عبد الله بن احمد و نسائى و احمد بن صاعد و ابن اسحق سراج و مسلمه و قراب و غيرهم او را توثيق نموده اند و خطيب اتقان و ضبط و دانش و حفظ او را تاييد كرده، ابن حجر شرح حال او را در جلد 9 " تهذيب التهذيب " صفحه 311 ثبت نموده، حديث از او باسناد صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند ذكر شده است.
117 - محمد بن عبد الله "مذكور در ص 84" عدوى - مقرى - متوفاى 256، ابن ابى حاتم گويد : در سال 255 با پدرم حديث از او شنيديم و او ثقه و موصوف بصدق است، درباره او از پدرم سئوال شد و پدرم - گفت : نامبرده متصف بصدق است، و نسائى و مسلمه بن قاسم او را توثيق نموده اند و خليلى گويد : موثق بودن او مورد اتفاق است، ابن حبان او را در شمار ثقات آورده و ابن حجر در جلد 9 " تهذيب " ص 284 بهمين اوصاف شرح حال او را ثبت كرده، روايت او در داستان تهنيت باسناد صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند، خواهد آمد.
118 - "زيادتى چاپ دوم" حافظ ابو عبد الله محمد بن اسمعيل بخارى متوفاى 256 - صحيح مشهور و داير او "معروف به صحيح بخارى" از جمله صحاح سته، است "حديث غدير را" نامبرده در جلد 1 تاريخ خود در قسم يك ص 375 "بطوريكه در طريق سالم بن عبد الله بن عمر ذكر شده" آورده است.
119 - حافظ حسن بن عرفه بن يزيد - ابو على عبدى بغدادى - متوفاى 257 در سامراء "يكصد و ده سال زندگى كرده"، ابن معين و ابو حاتم و ابن قاسم او را توثيق نموده اند و ابن حبان او را در شمار ثقات ذكر كرده چنانكه در جلد 7 تاريخ خطيب ص 394 و در خاصه خزرجى ص 67 و در جلد 2 " تهذيب التهذيب " صفحه 239 مذكور است، حديث غدير بطريق نامبرده در ص 82 باسناد صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند گذشت.
120- حافظ عبد الله بن سعيد كندى كوفى، ابو سعد اشج - صاحب تفسير و تصنيف متعدد، متوفاى 257، ذهبى در جلد 2 " تذكره " ص 84 شرح حال او را ثبت و نامبرده را به پيشوائى ستوده و از قول ابى حاتم نوشته كه نامبرده ثقه و پيشواى اهل زمان خود بوده، و نسائى او را متصف بصدق نموده و ابن حجر موثق بودن او را از قول خليلى و مسلمه بن قاسم ذكر نموده، روايت از او در داستان مناشده در رحبه بلفظ عبد الرحمن و همچنين در داستان مناشده مردى عراقى با جابر انصارى بطريق صحيح و با رجال ثقه خواهد آمد.
121 - حافظ محمد بن يحيى بن عبد الله نيشابورى ذهلى "آزاد شده بنى ذهل" زهرى "گرد آورنده زهريات - احاديث زهرى" متوفاى 258، ذهبى در جلد 2 " تذكره " ص 111 شرح حال او را ثبت و او را به پيشوائى ستوده گويد : اساتيد علم در خراسان باو منتهى شده و مراتب ثقه و صيانت و دين و پيروى از سنن را درباره او گواهى داده و خطيب در جلد 3 تاريخ خود ص 415 نوشته : نامبرده يكى از پيشوايان عراقى و حفاظ متقن و از ثقات موصوف بامانت است، نسائى حديث رحبه را بطريق او و بلفظ عميره باسناد صحيح و با رجالى كه همگى ثقه هستند روايت نموده و روايت از او در ص 53 و 68 گذشت.
122 - حافظ حجاج بن يوسف ثقفى بغدادى ابو محمد - مشهور به "ابن الشاعر" متوفاى 259، شرح حال او را سمعانى در " انساب " در نسبت "شاعر" با اشعار بموثق بودن و فهم و حفظ نامبرده ثبت كرده، ذهبى نيز در جلد 2 " تذكره " ص 129 شرح حال او را نگاشته و موثق بودن او را از ابن حاتم نقل نموده، خطيب هم در جلد 8 تاريخ خود ص 240 او را ذكر كرده و ابن حجر در جلد 2 " تهذيب " ص 210 موثق بودن او را از قول عده از علماء حديث حكايت نموده - روايت او در ص 102 بطريق صحيح و با رجال ثقه گذشت.
123 - احمد بن عثمان، حكيم ابو عبد الله اودى متوفاى 261 ر 262، نسائى و ابن خراش او را توثيق نموده اند - و خطيب شرح حال او را در جلد 4 تاريخش ص 296 ثبت نموده، روايت از او در داستان "مناشده" بلفظ عميره باسناد صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند خواهد آمد.
124 - حافظ عمر بن شبه نميرى - ابو زيد بصرى - اخبارى - متوفاى 262، بطورى كه در جلد 2 " تذكره " ذهبى ص 98 و در خلاصه خزرجى ص 240 مذكور است، دار قطنى او را موثق دانسته و خطيب در جلد 11 تاريخش صفحه 208 او را توثيق كرده و بطوريكه حكايت شده مرزبانى در معجم الشعراء صدق و موثق بودن او را اشعار نموده، روايت او در داستان احتجاج عمر بن عبد العزيز بحديث غدير خواهد آمد.
125 - حافظ حمدان احمد بن يوسف بن حاتم سلمى - ابوالحسن نيشابورى - متوفاى 264 در نهمين عشره - "يعنى نزديك به نزد سال زندگى نموده"، مسلم و خليلى و دار قطنى او را توثيق نموده اند، و حاكم گويد : نامبرده يكى از افراد برجسته فن حديث است، بسيار سفر كرده و دامنه فهم او وسيع بوده، شرح حال او را خزرجى در " خلاصه " ص 12 و ابن حجر در جلد 1 " تهذيب " صفحه 92 چنين درج نموده اند، روايت او با سند صحيح و رجال ثقه در ص 48 گذشت.
126 - حافظ عبيد الله بن عبد الكريم بن يزيد ابو زرعه مخزومى رازى - متوفاى 264 ر 8، خطيب در جلد 10 تاريخ خود ص 337 - 326 اشعار نموده كه : نامبرده پيشوائى بوده ربانى، داراى حديث بسيار و حفظ و صدق، و ابو حاتم - گويد : ابو زرعه براى من حديث نمود : و كسى بمانند او در علم و فهم و خوددارى و صداقت جايگزين او نگشته، و در شرق و غرب عالم كسى را چون او در فهم و شان او نميدانم و چنانچه مشاهده كنى كه رازى نكوهش و منقصتى نسبت بابى زرعه نموده - بدان كه بى سابقه و بى اساس است، نسائى او را توثيق نموده و جز او نيز از علماء حديث او را توثيق نموده و ستوده اند، ابن حجر شرح حال او را در جلد 8 " تهذيب " ص 40 - 30 درج نموده روايت او در حديث " تهنيت " بروايت ابن كثير باسناد صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند خواهد آمد.
127 - حافظ احمد بن منصور بن سيار - ابوبكر بغدادى - صاحب مسند متوفاى 265 "در سن 83 سالگى درگذشته"، بطوريكه در جلد 5 تاريخ خطيب صفحه 151 مذكور است، ابو حاتم و دار قطنى او را توثيق نموده اند و ابن حجر موثق بودن او را از قول خليلى و مسلمه بن قاسم حكايت نموده، حديث مناشده را بلفظ زيد بن يثيع و عبد خير باسناديكه رجال آن همگى ثقه هستند روايت نموده خواهد آمد.
128 - حافظ اسمعيل بن مسعود عبدى ابو بشر اصفهانى - مشهور به سمويه متوفاى 267، ابو الشيخ گويد : نامبرده حافظ متقنى بوده و ابو نعيم گويد : از جمله حفاظ و فقها است، و ابو حاتم صداقت او را اشعار نموده، ذهبى شرح حال او را در جلد 2 " تذكره " ص 145 چنين نگاشته، بصفحه 98 رجوع نمائيد.
129 - حافظ حسن بن على بن عفان عامرى - ابو محمد كوفى - متوفاى 270، يكى از استادان حافظ بزرگ ابن ماجه و نظاير او است، دار قطنى و مسلمه بن قاسم او را توثيق نموده اند و ابن حبان او را در شمار ثقات ذكر كرده، شرح حال او را خزرجى در " خلاصه " ص 68 و ابن حجر در جلد 2 " تهذيب " صفحه 302 ثبت نموده اند، حديث از او بطريق حسن "بواسطه موقعيت حسن بن عطيه بن نجيح كه نامبرده موصوف بصدق است و بخارى از او روايت ميكند" در ص 54 گذشت اگر چه حديث مزبور در عداد احاديث صحيح نيست، و روايت از او در حديث مناشده بلفظ زيد بن يثيع بطريق صحيح كه رجال آن - ثقات هستند خواهد آمد.
130 - حافظ محمد بن عوف بن سفيان - ابو جعفر طائى حمصى - متوفاى 272، ذهبى شرح حال او را در جلد 2 " تذكره " - ص 159 نگاشته و گويد : بطور تحقيق عده از علماء حديث او را توثيق نموده اند و مراتب بزرگوارى و معرفت او را ستوده اند حديث غدير بطريق او در ص 105 گذشت.
131 - حافظ سليمان بن سيف بن يحى الطائى ابو داود الحرانى متوفاى 272، نسائى او را توثيق نموده و از او بسيار روايت ميكند، ابن حبان نامبرده را در شمار ثقات آورده، ابن حجر شرح حال او را در جلد 4 " تهذيب " صفحه 199 ثبت نموده، روايت بطريق او در داستان "مناشده" رحبه بلفظ زيد بن يثيع خواهد آمد.
132 - حافظ محمد بن يزيد قزوينى ابو عبد الله ابن ماجه - صاحب سنن - متوفاى 173، بسيارى از اعلام شرح حال او را نگاشته اند، ذهبى در جلد 2 " تذكره " صفحه 209 از قول ابويعلى خليلى گويد : ابن ماجه مرد بزرگى است، و موثق بودن او مورد اتفاق است و بحديث او احتجاج و استدلال ميشود، نامبرده داراى معرفت و حفظ است، حديث او در صفحه 45 و 46 و 47 باسناد صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند، و همچنين در صفحه 78 گذشت.
133 - ابو محمد عبد الله بن مسلم بن قتيبه دينورى بغدادى - متوفاى 276، خطيب شرح حال او را در جلد 10 تاريخ خود ص 170 ذكر كرده و نامبرده را ثقه و متدين و فاضل معرفى نموده است، ابن خلكان نيز در تاريخش او را توثيق نموده و فضيلت او را اشعار داشته، حديثى از او در احتجاج - برد - بر عمرو بن عاصى و حديثى در مناشده جوانى با ابى هريره خواهد آمد.
134 - حافظ عبد الملك بن محمد، ابو قلابه رقاضى، زاهد و محدث بصره "ولادت او در 190 و وفاتش 276 ثبت شده"، ابو داود گويد : نامبرده موصوف به امانت است و من روايت او را شنيده و ثبت نموده ام، ذهبى شرح حال او را در جلد 2 " تذكره " ص 197 ثبت نموده و ابن حجر در جلد 6 " تهذيب " ص 420 موثق بودن او را از ابن اعرابى و مسلمه بن قاسم حكايت كرده، ابو حبان نيز او را در شمار ثقات ذكر نموده، حديث از او در ص 66 بطريق صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند، گذشت.
135 - حافظ احمد بن حازم غفارى - كوفى - مشهور به "ابن عزيزه" متوفاى 276 - صاحب مسند - ابن حبان او را در شمار ثقات ذكر كرده و اتقان او را اشعار داشته ذهبى در جلد 2 " تذكره " ص 171 شرح حال او را چنين ثبت نموده، حديث بطريق او باسناد صحيح و با رجال ثقه در ص 48 گذشت، و همچنين آنچه از او در ص 67 ذكر شده، و روايت باسناد او در حديث مناشده بلفظ عمرو ذى مره بطريق صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند خواهد آمد.
136 - حافظ محمد بن عيسى - ابو عيسى ترمذى متوفاى 279، يكى از ائمه شش گانه - صاحبان صحاح - از هر توثيقى بى نياز است، بصفحات 57 ر 60 ر 65 ر 68 ر 69 ر 70، و غيرها مراجعه شود، و بسيارى از طرق او صحيح و رجال آن ثقه ميباشند.
137 - حافظ احمد بن يحى بلاذرى، متوفاى 279، پيشوايان اسلام از زمان او تا امروز باو و بكتاب و تاليفات او و بنقل از او اعتماد داشته و دارند، نامبرده حديث غدير را در " انساب الاشراف " ذكر نموده.
138 - حافظ ابراهيم بن حسين كسائى - همدانى - ابو اسحق معروف به "ابن ديزيل" متوفاى 280 ر 281، نامبرده بطوريكه خواهد آمد، از ابو سعيد يحيى جعفى متوفاى 237 روايت ميكند، ذهبى در جلد 2 " تذكره " ص 183 از قول حاكم ثقه بودن و امانت او را حكايت ميكند، نامبرده در كتاب صفين بطوريكه خواهد آمد. حديث ركبان را بطريق صحيح كه رجال آن ثقه هستند و همچنين نزول آيه " سال سائل " را در پيرامون واقعه غدير روايت مينمايند.
139 - حافظ احمد بن عمرو ابوبكر شيبانى - مشهور به "ابن ابى عاصم" متوفاى 287، ذهبى در جلد 2 " تذكره " ص 214 شرح حال او را ثبت و نامبرده را به پيشوائى و زهد و صدق و نفقه ستوده، حديث او در ص 83 و 103 گذشت و روايت او بلفظ ذازان در داستان مناشده رحبه خواهد آمد.
140 - حافظ زكريا بن يحيى بن اياس ابو عبد الرحمن سجزى "منسوب به سجستان" ساكن دمشق معروف به "خياط السنه" - " در سن نود و چهار سالگى در سال 289 وفات يافته " نسائى و ازدى و همچنين ذهبى در جلد 2 " تذكره " ص 223 او را توثيق نموده اند، حديث از او باسناد صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند، در ص 41 و 62 گذشت، و نسائى در " خصايص " ص 25 از نامبرده "زكريا بن يحيى" خبر داده كه او از يعقوب بن جعفر ابن كثير بن ابى كثير از مهاجربن مسمار حديث نموده كه او از عايشه دختر سعد و او از پدرش سعد خبر داد كه سعد گفت در راه مكه با رسول خدا صلى الله عليه و آله بوديم.. تا آخر حديث كه در ص 77 مذكور است.
141 - حافظ عبد الله بن احمد بن حنبل - ابو عبد الرحمن شيبانى متوفاى 290، خطيب در جلد 9 تاريخش ص 375 نامبرده را بموثق بودن و دقت نظر و فهم ستوده و ذهبى در جلد 1 " تذكره " ص 237 درباره او مينگارد : ما پيوسته مشاهده نموديم كه بزرگان و استادان ما نسبت بمراتب معرفت نامبرده بحال رجال و شناسائى علل حديث و نامها و مواظبت بر طلب و كاوش او شهادت ميدادند تا بحدى كه بعضى از آنان افراط نموده و او را بر پدرش پيشواى حنبليان در بسيارى "دقت و معرفت" مقدم ميداشتند، بحديث از او در ص 66 كه باسناد صحيح و رجالى كه همگى آنها ثقه هستند و همچنين بسند صحيح مذكور در ص 78 مراجعه نمائيد، رواياتى نيز از او در حديث مناشده بطرق صحيح خواهد آمد.
142 - احمد بن عمر و ابوبكر بزار بصرى - متوفاى 292 - صاحب مسند معلل، خطيب در جلد 4 تاريخش ص 334 گويد : نامبرده دارى قوه حفظ و مورد وثوق بوده، مسند را تصنيف نموده و در پيرامون احاديث سخن گفته و علل آنها را بررسى و بيان داشته، ذهبى شرح حال او را در جلد 2 " تذكره " ص 228 ثبت و موثق بودن او را از دار قطنى حكايت نموده، حديث او در صفحات 50 ر 69 ر 82 ر 97 ر 98 ر 104 - گذشت و روايات او بطرق ديگر نيز خواهد آمد كه عده از طرق او صحيح است و رجال آن ثقات هستند و حافظ هيثمى بر آنها صحه گذارده است.
143 - حافظ ابراهيم بن عبد الله بن مسلم كجى - بصرى - صاحب سنن، متوفاى 292، ذهبى شرح حال او را در جلد 2 " تذكره " صفحه 195 ثبت نموده و گفته كه : دار قطنى و غيره او را توثيق نموده اند، نامبرده بزرگوار و داناى بحديث است، بحترى او را مدح كرده، و نامبرده حديث تهنيت را چنانكه خواهد آمد باسناد صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند روايت نموده.
144 - حافظ صالح بن محمد بن عمرو بغدادى ملقب به "جزره" متوفاى 293 ر 4، خطيب شرح حال او را در جلد 9 تاريخش ص 322 ثبت نموده و گفته : نامبرده حافظى بوده از جمله عارفان از ائمه حديث و از علمائى كه در علم آثار و معرفت راويان اخبار مرجع اهل فن حديثند، نامبرده موصوف بصدق و دقت نظر و امانت بوده، ذهبى در جلد 2 " تذكره " صفحه 215 از او ياد كرده و از دار قطنى حكايت نموده كه او نيز نامبرده را ثقه و حافظ و عارف بموازين شناخته، حديث او باسناد صحيح و با رجال ثقه در ص 66 گذشت و همچنين حديثى كه از او در ص 71 ذكر شد اسنادش صحيح و رجالش از ثقات است.
145 - حافظ محمد بن عثمان بن ابى شيبه ابو جعفر عيسى - كوفى - متوفاى 297، صالح جزره او را توثيق كرده و حاكم و ذهبى آنچه را كه بطريق او در مستدرك و تلخيص روايت كرده اند بصحت آن اعتراف نموده اند، ذهبى در جلد 2 " تذكره " ص 233 شرح حال او را ثبت نموده، حديث باسناد او در ص 85 گذشت، و در مورد نزول آيه تبليغ در روز غدير خم حديث او خواهد آمد.
146 - قاضى على بن محمد مصيصى، نامبرده بر حافظ نسائى و نظراء او استاد بوده، بطوريكه در " سنن " و در خلاصه خزرجى ص 135 مذكور است نسائى او را توثيق نموده و ابن حجر در " تقريب " او را موثق دانسته و در جلد 7 " تهذيب " ص 380 توثيق او را از طرف نسائى و ابن حبان و مسلمه بن قاسم حكايت نموده، حديث مناشده را نسائى بلفظ سعيد و زيد باسناد صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند از نامبرده روايت نموده.
147 - ابراهيم بن يونس بن محمد مودب بغدادى - مقيم طرطوس ملقب به "حرمى"، ابن حبان او را در شمار ثقات ذكر كرده و نسائى او را متصف بصدق اشعار نموده و ابن حجر در " تقريب " از او پيروى كرده، نسائى در " خصائص " ص 4 از حرمى "نامبرده" بطور اخبار از او روايت نموده كه : او از ابو غسان "مالك بن اسماعيل" خبر داده و مالك مزبور از عبد السلام و او از موسى صغير "شرح حال او در ص 140 گذشت" از عبدالرحمن بن سابط از سعد كه سعد گفت : نشسته بوديم كه نسبت بعلى بن ابى طالب عليه السلام در مقام منقصت و نكوهش برآمدند... تا آخر حديث مذكور در ص 77 كه سند آن صحيح و رجال آن همگى ثقه هستند.
148 - ابو هريره محمد بن ايوب واسطى، ابو حاتم - بحكايت خزرجى صلاحيت او را تاييد نموده و ابن حجر شرح حال او را در " تقريب " با اشعار بصلاحيت او ثبت نموده و در جلد 9 " تهذيب " صفحه 69 گويد : ابن حبان او را در شمار ثقات آورده و ابن ابى حاتم گفته : پدرم در سال 214 حديث او را نوشته و حاكم در جلد 3 " مستدرك " صفحه 109 صحت حديث او را اشعار نموده، حديث نامبرده باسناديكه حاكم بصحت آن تصريح نموده در صفحه 66 گذشت، و حديث از او در مورد نزول آيه سال سائل در پيرامون قضيه غدير خواهد آمد.

علماء قرن 04
149 - حافظ عبد الله بن صقر بن نصر - ابوالعباس سكرى - بغدادى - متوفاى 302، خطيب در جلد 9 تاريخش صفحه 483 شرح حال او را ثبت و او را ثقه دانسته و دار قطنى صداقت او را تاييد كرده، حديث او باسناد صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند در صفحه 78 ذكر شده است.
150 - حافظ ابو عبد الرحمن احمد بن شعيب نسائى - صاحب سنن "در سال 303 در سن 88 سالگى در گذشته" ذهبى در جلد 2 " تذكره " صفحه 268 از دار قطنى حكايت نموده كه : نسائى فقيه ترين استادان مصر و اعلم علماء عصر خود در حديث بوده، و از نيشابورى حكايت نموده كه : نسائى پيشوائى است بدون معارض، و سبكى در جلد 2 طبقات خود صفحه 84 از قول ابى جعفر طحاوى حكايت نموده كه : نسائى پيشوائى است از پيشوايان مسلمين، و ابن كثير در جلد 11 تاريخش ص 123 از قول ابن يونس حكايت نموده كه : نسائى پيشوائى بوده در فن حديث كه موصوف است به ثقه و دقت نظر و قوه حفظ، نامبرده "نسائى" حديث غدير را در " سنن " و در " خصايص " بطرق بسيار روايت نموده كه اغلب آنطرق صحيح و رجال آنها ثقه هستند از جمله آن طرق رواياتى است كه خواهد آمد و قسمتى هم از آن در ص 46 و 64 و 65 و 72 و 77 و 88 و 92 و 94 ذكر شد.
151 - حافظ حسن بن سفيان بن عامر - ابو العباس - شيبانى - نسوى - بالوزى صاحب مسند كبير متوفاى 303، سمعانى در " انساب " او را در فقه و علم و ادب مقدم داشته و در جاى ديگر او را به نام پيشوائى با اتقان و با ورع و حافظ ياد كرده، و سبكى در جلد 2 " طبقات " ص 210 از حاكم نقل كرده كه : نامبرده محدث عصر و زمان خود در خراسان بوده كه در دقت نظر و كثرت احاطه و فهم و فقه و ادب بر همگان مقدم بوده، حديث از او در ص 46 گذشت و روايت او در داستان مناشده اميرالمومنين عليه السلام در روز جمل و در داستان مراسم تهنيت باسناد صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند خواهد آمد.
152 - حافظ احمد بن على موصلى - ابويعلى - صاحب مسند كبير متوفاى 307، ابن حبان و حاكم و ذهبى در جلد 2 " تذكره " صفحه 274 او را توثيق نموده اند و ابن كثر در جلد 11 تاريخش ص 130 او را با اوصاف حفظ و نيك انديشى و داراى تصنيف پسنديده و رعايت عدالت در آنچه روايت ميكند، و داراى نيروى ضبط، در آنچه بدان حديث مينمايد، ذكر نموده است، حديث از او در صفحات 40 و 46 و 97 گذشت، و روايت او در حديث مناشده و همچنين در داستان مناشده جوانى بر ابى هريره باسناد صحيح كه رجال آن ثقه هستند و همچنين در حديث تهنيت باسناد صحيح خواهد آمد.
153 - حافظ محمد بن جريرى طبرى ابوجعفر صاحب تفسير و تاريخ مشهور متوفاى 310، خطيب شرح حال او را در جلد 2 تاريخش صفحات 169 - 162 نگاشته و گويد : نامبرده يكى از علمائى است كه بگفتارشان حكم ميشود و براى آنها رجوع ميشود، بسبب مراتب معرفت و فضل، و سپس نسبت باو تعريف و ستايش بسيار نموده، و ذهبى در جلد 1 " تذكره " صفحات 283 - 277 او را ذكر و باوصاف امامت و زهد و ترك دنيا او را ستايش نموده است، نامبرده كتاب جداگانه اى در موضوع غدير تاليف نموده، حديث از او در صفحات 40 و 46 و 48 و 82 و 86 و 93 و 103 و 105 و 122 گذشت و بطرق ديگر هم از او خواهد آمد.
154 - ابو جعفر احمد بن محمد ضبعى - احول -، متوفاى 311، حديث از او در موضوع مناشده رحبه بلفظ عبد الرحمن خواهد آمد.
155 - حافظ محمد بن جمعه بن خلف قهستانى، ابو قريش، صاحب مسند كبير، متوفاى 313، خطيب در جلد 12 تاريخش ص 169 گويد : نامبرده داراى نيروى ضبط و حفظ و اتقان است و بسيار بوقايع و اخبار گوش فرا داده و بسيار سفر كرده، و ذهبى در جلد 2 " تذكره " صفحه 328 از قول ابى على حافظ گويد : خبر داد ما را ابو قريش حافظ ثقه و امين اشاره بحديث او در ص 47 گذشت و روايت او در موضوع تهنيت باسناد صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند خواهد آمد.
156- حافظ عبد الله بن محمد بغوى - ابوالقاسم - متوفاى 317، خطيب شرح حال او را در جلد 10 تاريخش ص 117 - 111 با اشعار باينكه نامبرده ثقه و داراى دقت نظر و آثار بسيار و داراى نيروى فهم و عرفان است - ثبت نموده، و از موسى بن هارون نيز حكايت كرده كه : هر گاه روا باشد كه بانسانى گفته شود : ما فوق ثقه، هر آينه درباره ابوالقاسم گفته ميشد، نامبرده در كتاب خود "معجم" داستان ركبان را روايت نموده كه خواهد آمد، و حديثى از او باسناد حسن در صفحه 65 ذكر شد.
157 - ابو بشر محمد بن احمد دولابى، در سال 224 ولادت يافته و در 320 در گذشته، بطوريكه ابن خلكان در جلد 2 تاريخش ص 85 قيد نموده، روايت نامبرده مورد اعتماد است، حديث او در ص 54 و 65 هر دو باسناد صحيح و رجال ثقه، ذكر شد.
158 - ابو جعفر احمد بن عبد الله بن احمد بزاز معروف به، ابى النيرى، در سال 232 ولادت يافته و در 320 درگذشته است، خطيب در جلد 4 تاريخش ص 226 شرح حال او را ثبت و گفته كه : نامبرده ثقه است، حديث از او در موضوع آيه اكمال دين و در داستان تهنيت خواهد آمد كه اسناد آن صحيح و رجال آن همگى ثقه هستند.
159 - حافظ ابوجعفر احمد بن محمد ازدى طحاوى حنفى - مصرى - در سال 229 ولادت يافته و در 321 درگذشته است، استاد فقه و حديث است و رياست دينى در مصر باو منتهى ميشود، ابن كثير در جلد 11 تاريخش ص 174 شرح حال او را نگاشته و گفته كه : نامبرده يكى از علماء ثقه و داراى دقت نظر و نيروى حفظ و از افراد برجسته اين فن است، و ذهبى در جلد 3 " تذكره " ص 30 از ابن يونس حكايت نموده كه نامبرده ثقه و داراى دقت نظر و فقاهت است و خردمندى است كه چون او كسى جايگزين او نيست، حديث از او باسناد صحيح كه رجال آن ثقه هستند در ص 79 و همچنين در ص 102 ذكر شد.
160 - ابو اسحق ابراهيم بن عبد الصمد بن موسى هاشمى متوفاى 325 خطيب در جلد 6 تاريخش ص 137 شرح حال او را ثبت كرده، حديث بطريق او در داستان مناشده مردى عراقى بر جابر انصارى بحديث غدير خواهد آمد.
161 - حافظ حكيم، محمد بن على ترمذى - صوفى - شافعى - صاحب كتاب " فروق " و " نوادر الاصول " بطوريكه در شرح حال او مذكور است، در كتاب خود " نوادر الاصول " از بعضى استادان خود روايت ميكند، حافظ ابو نعيم در " حليه " او را ستوده و شرح حال او را سبكى در جلد 2 طبقاتش صفحه 20 ثبت نموده، حديث از او در 59 گذشت.
162 - حافظ، ابن الحافظ، عبد الرحمن بن ابى حاتم محمد بن ادريس تميمى حنظلى رازى، متوفاى 327، ذهبى در جلد 3 " تذكره " ص 48 شرح حال او را ثبت و نامبرده را بسمت پيشوائى و نيروى حفظ و تشخيص ستوده و موثق بودن او را از ابن وليد باجى حكايت نموده، سبكى نيز در جلد 2 طبقاتش ص 237 شرح حال او را ثبت كرده و از ابى يعلى خليلى حكايت نموده كه نامبرده مرد زاهدى بوده و از ابدال شمرده ميشد، حديث از او در ص 86 گذشت و در مورد نزول آيه تبليغ در شان على عليه السلام نيز خواهد آمد.
163 - ابو عمرو، احمد بن عبد ربه قرطبى متوفاى 328، ابن خلكان در جلد 1 تاريخش ص 34 شرح حال او را ثبت و گفته : نامبرده از علمائى است كه داراى محفوظات بسيار و اطلاع زياد بر اخبار مردم بوده و كتاب " العقد الفريد " را كه از كتب سودمند است، او تصنيف نموده، نامبرده در جلد 2 كتاب خود " عقد الفريد " ص 275 چنين نگاشته : على عليه السلام در سن پانزده سالگى اسلام آورد و او اولين كسى است كه شهادت بوحدانيت خداوند و رسالت محمد صلى الله عليه و آله داد، و پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وآل من والاه و عاد من عاداه و روايت از او در داستان احتجاج مامون بر چهل تن از فقهاء باحاديثى كه از جمله آن حديث غدير است، خواهد آمد.
164 - فقيه ابو عبد الله حسين بن اسمعيل بن سعيد محاملى ضبى "در سن 95 سالگى در سال 330 در گذشته، سمعانى در انسابش نامبرده را فاضل و صادق و متدين و ثقه معرفى نموده، و ابن كثير در جلد 3 تاريخش صفحه 203 او را موصوف بصدق و تدين و فقيه و محدث اعلام كرده و اشعار نموده كه شصت سال قضاوت در كوفه بعهده او بوده و قضاوت فارس و توابع آن نيز باو محول گشته، سپس از مقام مزبور بكلى استعفا كرده و ملازم خانه خود شده و اكتفاء بشنيدن و بيان حديث نموده، روايت از او در ص 98 و 103 باسناديكه صحت آنرا در امالى خود تصديق نموده گذشت، و روايت ديگر او در حديث مناشده بلفظ زيد بن يثيع باسناد صحيح كه رجال آن ثقه هستند، خواهد آمد.
165 - ابو نصر حبشون بن موسى بن ايوب خلال - در سال 234 متولد و در 331 درگذشته، نامبرده استاد - حافظ دار قطنى و امثال او است، خطيب در جلد 8 تاريخش صفحه 290 شرح حال او را ثبت نموده و گفته : نامبرده ثقه است، حديث او و شرح حالش در باب روزه غدير خواهد آمد و بزودى بر صحت اسناد آن و ثقه بودن تمامى رجال آن واقف خواهيد شد.
166 - حافظ ابو العباس احمد بن عقده متوفاى 333، بهر يك از كتب تذكره و شرح حال دست بيابيد، شرح حال و ستايش نسبت باو را خواهيد يافت، نامبرده يك كتاب تاليف و اختصاص بداستان غدير داده و قريبا در تعداد مولفين كتب در موضوع غديرخم از تاليف مزبور بتفصيل آگاه خواهيد شد، نامبرده داستان غديرخم را بطرق بسيار روايت نموده كه قسمتى از آن قبلا ذكر شده و قسمتى نيز خواهد آمد.
167 - ابو عبد الله بن على بن خلف عطار كوفى مقيم بغداد، خطيب شرح حال او را در جلد 3 تاريخش در ص 57 ثبت و از قول منصور كه خود از او شنيده نقل كرده كه : محمد بن على بن خلف ثقه و متصف بامانت و حسن عقل و خرد است، حديث او باسناد صحيح و رجال ثقه در ص 120 گذشت.
168 - حافظ هيثم بن كليب ابو سعيد شاشى - متوفاى 335 صاحب مسند كبير، دهبى در جلد 3 " تذكره " ص 66 شرح حال و توثيق او را ثبت نموده، حديث او در ص 80 گذشت و كنجى اشعار نموده كه حديث مزبور حسن و اطراف آن صحيح است.
169 - حافظ محمد بن صالح بن هانى ابوجعفر وراق نيشابورى متوفاى 340 ابن كثير در جلد 11 تاريخش " البدايه و النهايه " ص 225 شرح حال او را ثبت نموده و گفته : نامبرده ثقه و زاهد بوده و از خصوصيات زهد او اين بوده كه فقط از دسترنج خود امرار زندگى ميكرد و تهجد "نافله شب" خود را قطع و ترك نكرد، سبكى نيز در جلد 2 طبقاتش در س 164 شرح حال او را نگاشته و او را ستايش كرده حديث او در ص 48 لاسناد صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند گذشت.
170 - حافظ ابو عبد الله محمد بن يعقوب بن يوسف شيبانى نيشابورى، معروف به " ابن اخرم " "در سال 250 متولد شده و در 344 درگذشته"، - صاحب مسند كبير - ذهبى در جلد 3 " تذكره " ص 82 شرح حال او را ثبت و نامبرده را مورد ستايش قرار داده گويد : ابن خزيمه پيوسته ابا عبد الله بن يعقوب را بر تمام اقرانش مقدم ميداشت و در آنچه كه بر او وارد ميشد بگفتار نامبرده اعتماد داشت و هر زمان در چيزى شك ميكرد آنرا باو عرضه مينمود، حافظ ابوبكر بيهقى روايت او را كه در ص 71 ذكر شده از حافظ حاكم نيشابورى روايت كرده كه اسناد آن صحيح و رجال آن همگى ثقه هستند.
171 - حافظ يحيى بن محمد بن عبد الله - ابو زكريا العنبرى - البغيانى در سن هفتاد و شش سالگى سال 344 وفات يافته، سمعانى در " انساب " شرح حال او را ثبت و نامبرده را ستوده، و سبكى در جلد 2 " طبقات " ص 321 او را بعنوان يكى از پيشوايان ذكر نموده، و حاكم او را بوصف عدل. اديب. مفسر يگانه بين اقرانش - معرفى نموده، و از قول ابو على حافظ گويد : مردم از حفظ ما نسبت باين اسانيد و طرق روايات تعجب ميكنند، در حاليكه : ابو زكريا عنبرى بحدى در حفظ علوم پيش رفته كه چنانچه حفظ قسمتى از آن بما تكليف شود، از آن عاجز خواهيم بود و من ياد ندارم كه نظر او را ديده باشم حديث او در ص 78 گذشت.
172 - مسعودى - على بن حسين بغدادى - مصرى - متوفاى 346، نسب او منتهى ميشود بعبد الله بن مسعود، سبكى در جلد 2 " طبقات الشافعيه " ص 307 شرح حال او را نگاشته و گويد : نامبرده اخبارى و مردى پرهيزكار و بسيار دانشمند "علامه" بوده، و گفته شده كه : از حيث عقيده معتزلى بوده، حديث از او در احتجاج امير المومنين عليه السلام طلحه بحديث غدير در روز جمل خواهد آمد.
173 - ابو الحسين محمد بن احمد بن تميم خياط - قنطرى - حنظلى و در سال 259 متولد و در 340 وفات يافته"، خطيب در جلد 1 تاريخش ص 283 شرح حال او را ثبت نموده، حديث او در ص 66 باسنادى كه تمام رجال آن ثقه هستند ذكر شده.
174 - حافظ جعفر بن محمد بن نصير - ابو محمد خواص - معروف بن خلدى - متوفاى 347، خطيب در جلد 7 تاريخش صفحه 226 و 231 شرح حال او را ثبت نموده و گفته : نامبرده ثقه و صادق و متدين و فاضل بوده، حديث او در باب نزول آيه اكمال درباره على عليه السلام باسناد صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند خواهد آمد.
175 - ابو جعفر محمد بن على شيبانى كوفى، از جمله علمائى است كه درباره حديث غديرخم داراى تصنيف هستند، حاكم در " مستدرك " و ذهبى در " تلخيص " در موارد عديده صحت حديث او را تصريح نموده اند، حديث او در صفحه 48 باسناد صحيح كه رجال آن ثقه هستند، و همچنين در صفحه 66 گذشت.
176 - حافظ دعلج بن احمد بن دعلج بن عبد الرحمن - ابو محمد سجستانى معدل، متوفاى 341، خطيب در جلد 8 تاريخش صفحه 392 / 387 شرح حال او را نگاشته و گفته : نامبرده ثقه و داراى دقت نظر بوده و حكام شهادت او را پذيرفته اند و عدالت او را اثبات كرده اند، و براى او " مسند " ترتيب داده اند، "يعنى روايت هاى مسند او را جمع كرده اند"، دار قطنى گويد : در ميان اساتيد خود چون او داراى دقت نظر نيافتيم او ثقه و امين بود، و عمر بصرى گويد : در بغداد در ميان كسانى كه انتخاب نمودم كسى نيافتم كه در صحت كتابت و نيكوئى سماع "سماع احاديث" از دعلج بهتر باشد حديث او باسنادى كه حاكم صحت آنها را در جلد 3 " مستدرك " صفحه 109 تصريح نموده در صفحه 66 گذشت.
177 - ابوبكر محمد بن حسن بن محمد نقاش - مفسر موصلى - بغدادى - متوفاى 351، ابن كثير در جلد 11 تاريخش صفحه 241 شرح حال او را نگاشته و گفته : نامبرده مردى است داراى صلاحيت نفسانى و عابد و ملتزم باداب، تفسير موسوم به " شفاء الصدور " از اوست، حديث او در باب نزول آيه سال سائل در پيرامون نص غدير خواهد آمد.
178 - حافظ محمد بن عبد الله شافعى - بزاز - بغدادى، متوفاى 354 "در سال 260 متولد شده"، خطيب در جلد 5 تاريخش ص 456 شرح حال او را ثبت و گفته : نامبرده ثقه و داراى دقت نظر و حديث بسيار و تصنيف پسنديده و نيكو است، و از دار قطنى حكايت نموده كه : نامبرده ثقه و امين بوده و ذهبى در جلد 3 " تذكره " ص 96 از او ياد نموده و گويد : نامبرده ثقه و امين است و در زمان او كسى از او موثق تر نبوده، و ابن كثير در جلد 11 تاريخش صفحه 260 گفته : نامبرده ثقه و داراى دقت نظر و داراى روايت بسيار است، حديث او در داستان "مناشده" رحبه بلفظ زيد بن ارقم باسناد صحيح خواهد آمد.
179 - حافظ ابو حاتم - محمد بن حبان بن احمد تميمى - بستى متوفاى 354، ذهبى در جلد 3 " تذكره " ص 133 شرح حال او را نگاشته و گفته : نامبرده از فقهاء دين و حافظين آثار بوده و حاكم گويد : او از علم فقه و لغت و وعظ پر و از مردان خردمند بوده، و خطيب گويد : ثقه و بزرگوار و داراى فهم بوده و ابن كثير در جلد 11 تاريخش صفحه 259 از او ياد نموده و گويد ؟ نامبرده يكى از حفاظ بزرگوار و از مصنفين و مجتهدين عاليمقدار است حافظ محب الدين طبرى در جلد 2 " رياض النضره " ص 169 حديث مناشده در رحبه را كه بلفظ ابى الطفيل خواهد آمد، روايت نموده، سپس گفته : اين حديث را ابو حاتم با بررسى در اسناد روايت كرده
180 - حافظ سليمان بن احمد بن ايوى لخمى - ابوالقاسم طبرانى "در سال 260 متولد و در 360 وفات يافته" ذهبى در جلد 3 " تذكره " ص 131 - 126 شرح حال او را نگاشته و درباره او گويد : امام علامه حجت - يگانه صاحب مسند دنيا، از هزار استاد و بيشتر حديث نموده و با وصف صداقت و امانت از مردان زبده اين امر "امر حديث" بوده، ابو العباس شيرازى موثق بودن او را اعلام داشته، نامبرده حديث غدير را بطرق بسيار روايت نموده كه اغلب آن صحيح و رجال اسنادش ثقه هستند، بصفحات 45 و 53 و 55 و 56 و 57 و 59 و 69 و 70 و 73 و 76 و 82 و 83 و 86 و 92 و 94 و 97 و 99 و 103 و 107 و 109 و 119 مراجعه نمائيد، و روايت او در حديث مناشده بلفظ زيد بن يثيع باسناد صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند خواهد آمد.
181 - احمد بن جعفر بن محمد بن مسلم، ابوبكر حنبلى، صاحب مسند كبير، متوفاى 365، ابن كثير در جلد 11 تاريخش ص 283 گويد : نامبرده ثقه است، نزديك نود سال زندگى كرده، حديث او باسناد صحيح و رجال ثقه در صفحه 120 گذشت.
182 - ابوبكر - احمد بن جعفر بن حمدان بن مالك قطيعى "در سن 96 سالگى در سال 367 وفات يافته"، خطيب در جلد 4 تاريخش ص 74 شرح حال او را نگاشته و از ابن مالك حكايت نموده كه : نامبرده استادى بوده با صلاحيت و از ديگرى حكايت نموده كه : نامبرده متصف بصدق بوده، و از برقانى حكايت نموده كه : قسمتى از نوشتجات او در آب غرق و تلف شد و او آنقسمت را از نوشته اى استنساخ كرد كه "ميگفتند" مسموعات او در آن نبوده، و بهمين مناسبت او را مورد نكوهش قرار دادند، وگرنه، نامبرده ثقه است و ابن كثير در جلد 11 تاريخش ص 293 نوشته كه : نامبرده ثقه و داراى حديث بسيار است، و حاكم در " مستدرك " و ذهبى در تلخيص خود صحت حديث او را تصريح نموده اند، حديث مناشده در رحبه بطريق او از عبد الرحمن بن ابى ليلى و ابى الطفيل باسناد صحيح و رجالى كه همگى ثقه مستند، خواهد آمد، و حاكم در جلد 3 " مستدرك " ص 132 گويد : خبر داد ما را، ابوبكر احمد بن جعفر بن حمدان قطيعى در بغداد از اصل نوشته خود، حديث از عبد الله بن حنبل و او از پدرش - از يحيى بن حماد از ابو عوانه - از ابو بلج از - عمرو بن ميمون كه گفت : من نزد عبد الله بن عباس نشسته بودم : در اين هنگام نه گروه بر او وارد شدند... تا آخر حديث مذكور در ص 95، و اسناد آن صحيح و رجال آن همگى ثقه هستند.
183- ابو يعلى زبير بن عبد الله بن موسى بن يوسف بغدادى، توزى مقيم نيشابور، متوفاى 370، خطيب در جلد 8 تاريخش ص 473 شرح حال او را ثبت نموده و ابن اثير در جلد 9 " كامل " - ص 4 او را ذكر كرده، حديث او در باب تهنيت باسناد صحيح خواهد آمد.
184 - ابو يعلى - ابوبكر - محمد بن احمد بن بالويه - نيشابورى - معدل "در سال 374 در سن 94 سالگى وفات يافته" خطيب در جلد 1 تاريخش ص 282 شرح حال او را ثبت و موثق بودن او را از برقانى حكايت كرده، و حاكم در " مستدرك " روايت بسيار از او نقل نموده و صحت حديث او را تصريح كرده، ذهبى نيز در تلخيص خود از او ياد نموده، حديث او راجع به غديرخم باسناديكه رجال آن همگى ثقه هستند، در ص 66 گذشت.
185 - حافظ - على بن عمر بن احمد دار قطنى - متوفاى 385، در بسيارى از كتب تذكره و تاريخ شرح حال او يافت ميشود، خطيب در جلد 12 تاريخش ص 34 گويد : نامبرده يگانه زمان و نادره عصر خود و پرورش يافته بفطريات منحصر بخود و پيشواى زمان خود بوده، علم باثار پيشين و شناسائى نسبت بعلل حديث و نام مردان حديث و احوال راويان با التزام بصداقت و امانت و با وصف فقه و عدالت و قبول شهادت در صحت اعتقاد و سلامت مذهب و در برداشتن و احاطه بسيار انواع علوم، تمامى باو منتهى ميشود، حديث او در موضوع روزه روز غدير و همچنين در باب مناشده رحبه خواهد آمد كه هر دو باسناد صحيح و با رجال ثقه ميباشد.
186 - حافظ - حسن بن ابراهيم بن حسين - ابو محمد مصرى مشهور به "ابن زولاق" "در سال 387 در سن 81 سالگى وفات يافته"، ابن خلكان در جلد 1 تاريخش ص 146 و ابن كثير در جلد 11 "البدايه و النهايه "، ص 321 شرح حال او را ثبت كرده اند، نامبرده بطوريكه مقريزى در جلد 2 " خطط " ص 222 متعرض است حديث غدير را در تاريخ خود روايت نموده است.
187 - حافظ - عبيد الله بن محمد عكبرى - ابو عبد الله بطى - حنبلى - مشهور بن " ابن بطه " متوفاى 387، سمعانى در انسابش او را ذكر نموده و به پيشوائى و فضل و علم و حديث و فقه و زهد او را ستوده، حديث تهنيت را كه خواهد آمد، بلفظ براء بن عازب با ذكر سند روايت نموده است.
188 - حافظ محمد بن عبد الرحمن بن عباس - ابو ظاهر مشهور به "مخلص الذهبى" متوفاى. 388 ابن كثير در جلد 11 تاريخش ص 333 شرح حال او را ثبت و درباره او گفته : نامبرده استاديست كثير الروايه، و ثقه و از افراد صالح، محب الدين طبرى در جلد 2 " رباض النضره " ص 169 حديث غدير را بلفظ حبشى مذكور در ص 55 روايت نموده و گفته : اين روايت را با بررسى و ذكر اسناد - مخلص الذهبى ذكر نموده است.
189 - حافظ - احمد بن سهل - فقيه بخارى - يكى از استادان حاكم كه روايات بسيار در " مستدرك " از او نقل كرده و صحت حديث او را در آنجا تصريح نموده و همچنين، ذهبى در تلخيص خود - حديث نامبرده در ص 66 بدو اسناد صحيح كه تمامى رجال آن ثقه هستند ذكر شد.
190 - عباس بن على بن عباس نسائى، خطيب در جلد 12 تاريخش ص 154 شرح حال او را ثبت و او را ثقه دانسته، حديث او در ص 120 باسناد صحيح كه رجال آن ثقه هستند گذشت.
191 - يحيى بن محمد اخبارى - ابو عمر بغدادى، خطيب در جلد 14 تاريخش ص 236 شرح حال او را ثبت و حديث مناشده رحبه را در آنجا بطريق او و بلفظ عبد الرحمن باسناد حسن آورده كه خواهد آمد،

علماء قرن 05
192 - متكلم، قاضى - محمد بن طيب بن محمد - ابوبكر باقلانى متوفاى 403، از اهل بصره است كه در بغداد اقامت گزيده، سخنان و تصنيف او در "كلام" بيش از ديگران است، خطيب در جلد 5 تاريخش ص - 379 او را توثيق و ستايش نموده نامبرده حديث موالات و حديث تهنيت را در كتاب خود " التمهيد " در رد بر مذاهب روايت نموده، كه خواهد آمد.
193 - حافظ - محمد بن عبد الله بن محمد، ابو عبد الله - حاكم ضبى - معروف به "ابن البيع" نيشابورى - متوفاى 405 - صاحب " مستدرك " بر صحيحين "صحيح مسلم و صحيح بخارى" كه مورد نظر همگان و مشهور است - در سال 321 ولادت يافته و از دوران كودكى در تحصيل و طلب حديث بوده و در سن 30 سالگى صلاحيت شنيدن و حفظ حديث را احراز كرده خطيب و ذهبى - و ابن كثير در جلد 6 تاريخش ص 273 و در جلد 3 " تذكره " صفحه 242 و در جلد 11 "البدايه و النهايه" صفحه 355 او را توثيق نموده اند، حديث غدير را در مستدرك خود بطرق مختلف كه صحت اكثر آنها را تصريح نموده، روايت كرده، از جمله آنها در صفحات 48 و 66 و 72 و 78 و 88 و 92 و 97 و 103 گذشت، و روايت او در حديث مناشده رحبه بلفظ زيد بن يثيع باسناد صحيح كه رجال آن ثقه هستند و در حديث احتجاج روز جمل، خواهد آمد.
194 - احمد بن محمد بن موسى بن قاسم بن صلت - ابوالحسن مجبر بغدادى متوفاى 405، خطيب در جلد 5 تاريخش صفحه 95 شرح حال او را ثبت و از دقاق حكايت نموده كه : نامبرده استادى با صلاحيت و متدين بوده، روايت او در حديث مناشده مردى عراقى بر جابر انصارى باسناد صحيح خواهد آمد.
195 - حافظ - عبد الملك بن ابى عثمان - ابو سعد نيشابورى - مشهور بن "خركوشى" متوفاى 407، ذهبى در "عبر" شرح حال او را ثبت و از قول حاكم گويد : جامع تر از او از حديث علم و ذهد و تواضع و ارشاد بسوى خداوند نديدم، حديث تهنيت از او بدو طريق خواهد آمد.
196 - حافظ - احمد بن عبد الرحمن بن احمد - ابوبكر فارسى - شيرازى متوفاى 411 / 407، ذهبى در جلد 3 " تذكره " صفحه 267 شرح حال او را ثبت و درباره او چنين گويد : حافظ، پيشوا، محيط و جولان گر "در احاديث"، و از ابى الفرج بجلى حكايت نموده كه او را : موصوف بصدق و حفظ كه در اين رشته بسيار نيكو از عهده برآمده ذكر نموده است، حديث از ابن عباس را در آيات كه از قرآن درباره على عليه السلام نازل شده، با بررسى در اسناد روايت نموده، حديث منسوب باو در صفحه 99 گذشت، و در مورد آيه تبليغ نيز خواهد آمد.
197 - حافظ - محمد بن احمد بن محمد بن سهل - ابى الفتح بن ابى الفوارس "جد او - سهل - كنيه اش ابوالفوارس بوده" - در سال 338 متولد و در 412 وفات يافته، خطيب در جلد 1 تاريخش صفحه 352 شرح حال او را ثبت و درباره او چنين مينگارد : بسيار نوشته و گرد آورده و داراى قوه حفظ و معرفت و امانت و ثقه بوده و مشهور بصلاحيت است، و مردم از روى تشخيص و انتخاب او احاديثى را كه از اساتيد بدست آورده استنساخ و نوشته اند، روايت او در حديث تهنيت خواهد آمد.
198 - حافظ - احمد بن موسى بن مردويه - اصفهانى - ابوبكر متوفاى 410، ذهبى در جلد 3 " تذكره " صفحه 252 او را ذكر نموده و درباره او چنين نگاشته : حافظ داراى دقت نظر و علامه، در رشته بررسى احاديث و جمع آن ثابت قدم و داراى بصيرت بحال رجال حديث و تحقيق او بسيار و داراى تصانيف نمكين و مطلوب ميباشد، حديث منسوب باو در صفحات 40 و 84 و 86 و 99 و 100 گذشت، و روايت او در داستان ركبان و در مورد آيه اكمال دين و در حديث تهنيت خواهد آمد.
199 - ابو على - احمد بن محمد بن يعقوب - ملقب به "مسكويه" صاحب كتاب " التجارب " متوفاى 421، ابو حيان در جلد 1 " الامتاع " صفحه 35 و ياقوت در جلد 5 " معجم الادباء " صفحه 19 - 5 و ابن شاكر در جلد 2 " الوافى بالوفيات " ص 269 و غير آنها را ستوده اند، نامبرده حديث غديرخم را در " نديم الفريد " روايت نموده كه لفظ او در احتجاج مامون خليفه عباسى بر فقهاء بحديث غدير خواهد آمد.
200 - قاضى - احمد بن حسين بن احمد - ابوالحسن - معروف به " ابن سماك بغدادى " "در سن 95 سالگى در 424 وفات يافته"، نامبرده مرد بزرگى بوده و در جامع منصور مجلس وعظى داشته كه در آن مجلس - سخنرانى ميكرده، خطيب در جلد 4 تاريخش صفحه 110 اين موضوع را ذكر كرده، نامبرده حديث نزول آيه اكمال دين را درباره على عليه السلام روايت نموده است.
201 - ابو اسحق احمد بن محمد بن ابراهيم ثعلبى نيشابورى - مفسر مشهور - متوفاى 427 ر 37، ابن خلكان در جلد 1 تاريخش صفحه 22 شرح حال او را ثبت و گويد : نامبرده در علم تفسير يگانه عصر و زمان خود بوده و تفسير كبير را كه برتر از ساير تفاسير است، تصنيف نموده، و فارسى - در تاريخ نيشابور او را نام برده و گفته : ثعلبى آنچه نقل ميكند - صحيح و مورد وثوق و اعتماد است، او از ابى طاهر بن خزيمه و امام ابى بكر بن مهران مقرى حديث ميكند و حديث او بسيار و مشايخ و استادان او زيادند، در تفسير خود " الكشف و البيان " حديث نزول آيه تبليغ و حديث نزول آيه سال سائل را پيرامون واقعه غدير با بررسى در اسناد آن روايت نموده است.
202 - ابو محمد عبد الله بن على بن محمد بن بشران - در سال 355 متولد و در 429 وفات يافته، شيخ خطيب بغدادى در جلد 10 تاريخش صفحه 14 گويد : من از احاديث او نوشتم و آنچه را با شنيدن از اساتيد و مشايخ خود نقل كرده صحيح است، حديث او در داستان تهنيت و روزه غدير باسناد صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند، خواهد آمد.
203 - ابو منصور عبد الملك بن محمد بن اسمعيل ثعالبى - نيشابورى - متوفاى 429 صاحب " يتيمه الدهر " ابن خلكان در جلد 1 تاريخش ص 315 شرح حال او را ثبت و او و تاليفات و زين و گرانبهايش را ستوده، و ابن كثير در جلد 12 تاريخش ص 44 او را نام برده و گفته : نامبرده در لغت و اخبار و حوادث ايام خلق پيشوا و محيط و وجود سومندى بوده، حديث غدير را در ص 511 كتاب " ثمار القلوب " روايت نموده، لفظ او در - عيد غدير، خواهد آمد.
204 - حافظ - احمد بن عبد الله - ابو نعيم اصفهانى - در سال 336 متولد و در 430 وفات يافته، شرح حال و ستايش او در بسيارى از كتب تاريخ و شرح حال رجال مندرج و ثبت است، ابن خلكان در جلد 1 تاريخش ص 27 گويد : نامبرده از محدثين بنام و مشهور و از بزرگان حفاظ مورد اعتماد و وثوق است، از افاضل محدثين گرفته و افاضل از او اخذ و بحديث او منتفع شده اند، و كتاب او " حليه الاولياء " از بهترين كتب است، و ذهبى در جلد 3 تذكره اش ص 292 از قول ابن مردويه نقل كرده كه : ابو نعيم در زمان خود كسى بوده كه طالبان حديث براى درك مجلس و بهره گيرى از او بار سفر مى بستند و بسوى او مى شتافتند، و در افق اقطار جهان احدى در قوه حفظ و سنديت كلام چون او نبوده، او يگانه حافظ دنيا "در زمان خود" بوده، همگان در نزد او جمع ميشدند و هر يك از حاضرين بنوبه خود در هر روز آنچه از احاديث مورد نيازش بود تا نزديك ظهر در محضرش قرائت مينمود و تصحيح ميكرد، احاديث او "در غديرخم" در صفحات 47 و 54 و 57 و 61 و 76 و 79 و 83 و 84 و 103 و 111 و 120 گذشت، و حديث او در داستان "مناشده" رحبه و در باب احتجاج عمر بن عبد العزيز و در نزول آيه تبليغ و آيه اكمال دين درباره على عليه السلام خواهد آمد كه بسيارى از اسناد آن صحيح و رجال آن ثقه هستند.
205 - ابو على - حسن بن على بن محمد تميمى - واعظ معروف به "ابن المذهب" "در سال 444 در سن 89 سالگى وفات يافته" خطيب در جلد 7 تاريخش ص 390 شرح حال او را ثبت و گفته كه : مسموعات او نسبت بمسند احمد از قطيعى صحيح است، مگر در بعض اجزاء آن كه اسم او در آنها الحاق شده - ابن كثير "در جلد 12 ص 94 " البدايه و النهايه "" از قول ابن جوزى گويد : اين امر موجب قدح و نكوهش سماع او نخواهد بود، زيرا پس از تحقق موضوع "اعتماد بانچه شنيده" رواست، كه نام خود را به آنچه شنيدن آن محقق شده ملحق نمايد، روايت او در مورد - مناشده رحبه بلفظ عبد الرحمن ابن ابى ليلى خواهد آمد.
206 - حافظ، اسماعيل بن على بن حسين - ابو سعيد رازى - معروف به "ابن سمان" متوفاى 445، ابن عساكر در جلد 3 تاريخش ص 35 شرح حال او را ذكر و گفته : نامبرده از عده مشايخ و استادان حديث در حدود چهار صد نفر - استماع حديث كرده، در عصر و زمان خود پيشواى معتزله بوده و از بزرگان حفاظ است، در او زهد و ورع مشهود بوده، و عمر كلبى گويد : نامبرده بزرگ و استاد عدليه "يعنى معتزله" و عالم و فقيه و متكلم و محدث آنگروه بوده و در قرائت ها و حديث و شناسائى رجال و انساب و فرايض و حساب و شروط و مقدورات پيشوائى بلا معارض بوده، و نيز در فقه ابى حنيفه پيشوا بوده.. و از اين قبيل كلمات رسا در ستايش او، حديث منسوب باو در ص 46 و 105 گذشت.
207 - حافظ - احمد بن حسين بن على - ابوبكر بيهقى - در سال 458 در سن 74 سالگى وفات يافته، اكثر ارباب تذكره و تاريخ، شرح حال او را ذكر كرده اند، سبكى در جلد 3 " طبقات " ص 3 گويد : امام بيهقى - يكى از ائمه مسلمين و راهنمايان اهل ايمان و دعوت كننده گان بسوى حبل الله متين بوده، فقيهى است بزرگوار، حافظى است كبير، اصوليى است برجسته و جامع، زاهدى است با ورع، بنده خالصى است براى خداوند، كه قيام بيارى مذهب از اصول و فروع نموده، كوهى است از كوههاى علم، و ابن اثير در جلد 10 " كامل " ص 20 گويد : نامبرده در حديث و فقه بر مذهب شافعى پيشوا بوده، و در اين رشته ها مصنفات متعددى دارد، يكى از آنها سنن كبراى او است مشتمل برده مجلد و غير آن از تصنيف هاى پسنديده او، نامبرده موصوف به عفت و زهد بود، حديث او در صفحات 46 و 47 و 71 و 97، باسنادى كه عده اى از آنها صحيح است، گذشت و روايت او در حديث روزه غدير باسناد صحيح كه رجال آن ثقه هستند خواهد آمد كه در آن موضوع نزول آيه اكمال نيز ذكر شده.
208 - حافظ - ابو عمر - يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر - نمرى - قرطبى "در سال 368 متولد و در 463 وفات يافته"، كتاب " استيعاب " تاليف او است، ذهبى در جلد 3 تذكره اش ص 324 گويد : امام - شيخ الاسلام - حافظ مغرب - ابو عمر - در ميان "علماء" عصر و زمان خود در حفظ و اتقان آقائى و سرورى يافت، و ابو الوليد باجى گويد : مانند ابى عمر در علم حديث، در اندلس نبود، نامبرده در طلب و بدست آوردن حديث مداوم كوشيد و چنان تسلط و تخصصى در آن يافت كه بر پيشينيان خود از رجال اندلس برترى و تفوق يافت، و در عين تفوق و برترى كه، در علم بروايت و اثر و بينش كامل بفقه و معانى احراز نموده بود - در علم انساب و ابار نيز بسط و تسلط بسپارى يافت و نامبرده پاى بند به دين و داراى شهرت فراوان و مورد وثوق و داراى حجيت و صاحب سنت و پيروان بود، نامبرده در آغاز امر "از حيث عقيده" ظاهرى و اخبارى بود، سپس بروش مالكى درآمد و در عين حال بفقه شافعى ميل و رغبت بسيارى داشت، حديث او بطرق مختلف در صفحات 40 و 48 و 72 49 گذشت و روايات مذكوره را از آثار ثابته شمرده است.
209 - حافظ - احمد بن على بن ثابت - ابوبكر خطيب بغدادى متوفاى 463، ابن اثير در جلد 10 " كامل " ص 26 گويد : نامبرده در زمان خود پيشواى جهانى بوده، و سبكى در جلد 3 " طبقات " ص 16 - 12 شرح حال او را ذكر و او را بسيار مورد ستايش قرار داده، و از قول ابن ماكولا گويد : ابوبكر "خطيب" آخرين شخصيتى بود از كسانى كه ما از حيث معرفت و حفظ و اتقان و ضبط حديث رسول خدا صلى الله عليه و آله و تسلط در تشخيص علل و اسانيد آن و تشخيص صحيح و غريب و فرد و منكر و مطروح آنها - مشاهده نموديم، و در ميان بغداديها بعد از - ابوالحسن - دار قطنى مانند او نبود، شرح حال كامل و رسائى نيز از او در جلد 1 تاريخ ابن عساكر در ص 398 مذكور است، حديث او در صفحات 40 و 45 و 123 و 124 و 134 گذشت و حديث او در باب روزه غدير خواهد آمد كه عده اى از اسناد آن صحيح و رجال آن ثقه هستند.
210 - مفسر كبير ابوالحسن بن احمد بن محمد بن على بم متويه "يا بر طبق ضبط ابن خلكان - متويه" - واحدى - نيشابورى - متوفاى 468، ابن خلكان در جلد 1 تاريخش ص 361 گويد : نامبرده در نحو و تفسير استاد عصر خود بوده و در تصانيف خود سعادت و توفيق نصيب او گشته، بطوريكه در نظر عموم نيكو آمده و مدرسين در درسهاى خود از آنها نام مى برند، از جمله تصانيف او " الوسيط " و " البسيط " و " الوجيز " در تفسير، و كتاب " اسباب النزول " از او است حديث غدير منسوب باو در ص 86 گذشت و در مورد نزول آيه تبليغ درباره على عليه السلام پيرامون واقعه غدير نيز خواهد آمد.
211 - حافظ - مسعود بن ناصر بن عبد الله بن احمد - ابو سعيد سجزى "سجستانى" متوفاى 477، ذهبى در جلد 4 تذكره اش ص 16 شرح حال او را ثبت و او را بعنوان : حافظ - فقيه - ياد كرده كه براى بدست آوردن حديث سفرها كرده و در نتيجه تصنيفاتى فراهم ساخته، و محمد بن عبد الواحد دقاق گويد : در ميان محدثين از حيث اتقان و نيروى ضبط بهتر از او نيافتم، و ابن كثير در جلد 12 تاريخش ص 127 درباره او گويد : در راه جمع حديث رنج سفر برده و حديث بسيار از اساتيد فن استماع نموده و كتب گرانبهاى بسيار گرد آورده، نامبرده خوش خط و صحيح النقل و حافظ و ضابط بوده، كتابى درباره حديث غدير اختصاص داده، بعضى از طرق او در ص 44 و 85 و 98 گذشت و بعض ديگر خواهد آمد.
212 - ابو الحسن على بن محمد جلابى - شافعى - معروف به "ابن المغازلى" متوفاى 483، كتاب او " مناقب " نمودار بارزى است از مراتب احاطه و تسلط او در حديث و فنون آن، حديث او در ص 50 و 54 و 61 و 63 و 75 و 83 و 86 و 93 و 104 گذشت و جز آنچه ذكر شده خواهد آمد.
213 - ابو الحسن على بن حسن بن حسين - قاضى - خلعى - اصلا موصلى است و خانه او در مصر است، و در آنجا در سال 405 متولد شده و در 492 وفات يافته، سبكى در جلد 3 طبقاتش ص 296 شرح حال او را نگاشته و گويد : نامبرده در عصر خود در مصر مركز اسناد و اخبار بوده، و ابن سكره گويد، فقيهى است داراى تصانيف، متصدق مقام قضاوت شد و فقط يكروز داورى كرد و سپس از قام خود مستعفى و در قرافه گوشه نشينى و انزوا اختيار نمود، نامبرده بعد از "حبال" در مصر مركز اسناد بوده، حديث مناشده رحبه از كتاب او "خليعات" بلفظ زيد بن يثيع نقل و ذكر خواهد شد.
214 - حافظ - عبيد الله بن عبد الله بن احمد بن محمد بن احمد بن محمد بن حسكان - ابوالقاسم - حاكم نيشابورى - حنفى - معروف به "ابن الحد ادحسكانى" ذهبى در جلد 3 تذكره اش صفحه 390 شرح حال او را درج و گويد : نامبرده داراى اتقان بوده و عنايت و توجه تمامى بعلم حديث داشته، مردى سالخورده و داراى اسناد عالى بوده، "حديث را" تصنيف و گردآورى نموده، نامبرده بعد از سال 490 وفات يافته، كتابى جداگانه درباره حديث غدير نوشته، حديث او در صفحات 60 و 85 و 99 گذشت و دو حديث از او در مورد آيه اكمال دين و آيه سال سائل در واقعه غدير خواهد آمد.
215 - ابو محمد - احمد بن محمد بن على، عاصمى، يكى از پيشوايان قرن پنجم، مولف كتاب " زين الفتى در شرح سوره هل اتى " و اين كتاب تسلط و احاطه او را در تفسير و حديث و ادب نشان ميدهد، چنانكه ضمن آن مخالفت و انكار شديد او را بر رفص و تشيع آشكار ميسازد در كتاب مزبور " زين الفتى " حديث غدير را بطرق مختلفه با بررسى در اسناد آن روايت نموده كه بعضى از آنها در صفحات 47 و 61 و 79 و 88 و 92 و 127 ذكر شده و طرق ديگر او نيز خواهد آمد.

علماء قرن 06
216 - حافظ - ابو حامد - محمد بن محمد طوسى - غزالى - مشهور به "حجه الاسلام" متوفاى 505، شرح حال و ستايش او در كتب تاريخ و تذكره رجال موجود است، سبكى در جلد 4 طبقاتش ص 182 - 101 شرح حال او را ثبت نموده، و دكتر احمد رفاعى مصرى يك كتاب جداگانه در سه مجلد اختصاص بشرح احوال نامبرده داده، و اين تاليف از مزايا و محسنات عصر حاضر بشمار ميايد، بنابراين طالبين شرح تفصيلى احوالات نامبرده باين دو كتاب "طبقات سبكى - و كتاب دكتر رفاعى" مراجعه نمايند، گفتار نامبرده در پيرامون سند حديث غدير خواهد آمد.
217 - حافظ - ابو الغنايم - محمد بن على كوفى - نرسى - "در سال 424 متولد و در 510 وفات يافته"، او محدث كوفه بوده - ذهبى در جلد 4 تذكره اش ص 57 شرح حال او را ثبت و از ابن طاهر حكايت نموده كه : نرسى حافظى بوده با اتقان و مورث وثوق، همانند او را نيافتيم، پيوسته شب زنده دار و متهجد بود، حديث منسوب باو در صفحه 80 گذشت و در حديث تهنيت نيز خواهد آمد.
218 - حافظ - يحيى بن عبد الوهاب - ابو زكريا اصفهانى - مشهور به "ابن منده" متوفاى 512، ابن خلكان در جلد 2 تاريخش ص 366 گويد : نامبرده از حفاظ مشهور و بنام و يكى از مبرزين اصحاب حديث بوده، مرديست جليل القدر، داراى فضل بسيار و روايات بى شمار، ثقه و داراى حفظ و احاديث بسيار و موصوف بصدق و صاحب تصانيف زياد بوده، حديث او در صفحه 91 گذشت.
219 - حافظ - حسين بن مسعود - ابو محمد فراء - بغوى - شافعى، متوفاى 516، ذهبى در جلد 4 تذكره اش ص 54 شرح حال او را ثبت و درباره او گفته : امام حافظ، مجتهد، زنده كننده سنت، نامبرده از علماء ربانى و دلداده بعبادت و متصف بقناعت بچيز كم، و ابن كثير در جلد 12 تاريخش ص 193 گويد : نامبرده صاحب تفسير و " شرح السنه و التهذيب " در فقه، و كتاب " جمع بين صحيحين " و " مصابيح " در احاديث صحيح و حسن - و غير ذلك ميباشد، در علوم نامبرده تسلط و تخصص يافته و در آنها علامه زمان خود بوده و متصف بدين دارى و ورع و زهد و عبادت و صلاحيت است، حديث منسوب باو نقل از " مصابيح " در صفحه 65 گذشت.
220 - ابو القاسم هبه الله بن محمد بن عبد الواحد شيبانى "در سال 525 در سن 94 سالگى وفات يافته"، ابن كثير در تاريخش صفحه 203 گويد : نامبرده راوى مسند از ابى على ابن المذهب از ابى بكر بن مالك از عبد الله بن احمد از پدرش ميباشد، و ابن جوزى و عده اى از محدثين از او روايت نموده اند، عالمى بوده ثقه و داراى دقت نظر و صحت سماع، حديث مناشده رحبه بطريق او و بلفظ عبد الرحمن خواهد آمد.
221 - ابن زاغونى - على بن عبد الله بن نصر بن سرى زاغونى، متوفاى 527، ابن كثير در جلد 12 تاريخش ص 205 گويد : پيشوائى است بنام، احاديث را قرائت كرده، و آنها را استماع نموده، و اشتغال به فقه و نحو و لغت داشته و در اصول و فقه داراى مصنفات بسيارى است، در وعظ و خطابه دستى داشته، مردم در تشييع جنازه او جمع شدند و جمعيت قابل ملاحظه بودند، حديث مناشده مردى عراقى بر جابر انصارى باسناد صحيح از او ذكر خواهد شد.
222 - ابو الحسن رزين بن معاويه عبدرى - اندلسى متوفاى 535، ذهبى در " عبر " شرح حال او را ثبت نموده، نامبرده در كتاب خود " الجمع بين الصحاح السته " از ابى سريحه - يا زيد بن ارقم روايت نموده كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود من كنت مولاه، فعلى مولاه.
223 - ابوالقاسم جار الله -محمود بن عمر زمخشرى متوفاى 538، ابن خلكان در جلد 2 تاريخش صفحه 197 شرح حال او را نگاشته و درباره او گويد : امام كبير در تفسير و حديث و نحو و علم بيان، نامبرده پيشواى بلا معارض زمان خود بوده كه براى بهره گيرى از فنون او بار سفر مى بستند و بسوى او ميشتافتند، يافعى در " مرات " نگاشته كه : نامبرده در تفسير و حديث و نحو و لغت و بيان داراى اتقان و در فنون خود پيشواى زمان خود بوده، داراى تصنيف هاى بسيار و بى نظير است كه مورد ستايش قرار گرفته، سيوطى در " بغيه الوعاه " ص 388 از او ياد كرده گويد : زمخشرى دامنه علمش وسيع و داراى فضل بسيار و منتهاى هوش و ذكاوت و خوش قريحه و متقن در هر علم بوده، نامبرده معتزلى بوده قوى و تواناى در مذهبش، و بدان تظاهر ميكرده و حنفى بوده است، سپس اساتيد و تاليفات او را نام برده، شرح حال او در " الفوايد البهيه " ص 209 موجود است كه در كتاب مزبور نيز مورد ستايش قرار گرفته و تاليفات او تعداد شده، ابن كثير در جلد 12 تاريخش ص 219 از او ياد كرده، حديث او در استدلال و احتجاج دارميه بر معاويه بن ابى سفيان نقل از كتاب زمخشرى " ربيع الابرار " خواهد آمد - كتاب مزبور در نزد مولف " الغدير " موجود است، در آن گويد : شب غدير در نزد شيعه مورد تعظيم است و در آن شب - با تهجد و عبادت بيدارند و شب مزبور شبى است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله "در روز آن" در غديرخم بر جهاز شتران خطبه خواند و در خطبه خود فرمود : من كنت مولاه فعلى مولاه.
224 - حافظ - قاضى - عياض بن موسى - يحصبى - سبتى - متوفاى 544، بسيارى از صاحبان تذكره و تاريخ شرح حال او را ثبت نموده اند، ابن خلكان در جلد 1 تاريخش ص 428 گويد : نامبرده در حديث و علوم مربوط بان و در نحو و در لغت و كلام عرب و وقايع ايامشان و در انساب آنرا پيشوا و زبده عصر و زمان خود بوده، و تصنيفات سودمندى نموده سپس تاليفات او را نام برده و نمونه از شعر او را ذكر كرده، نامبرده حديث غدير را در كتاب مشهور خود " الشفاء " روايت نموده است.
225 - ابو الفتح - محمد بن ابى القاسم - عبد الكريم شهرستانى - شافعى - متكلم بر روش اشعرى متوفاى 548، ابن خلكان گويد : پيشوائى مبرز و فقيهى متكلم بوده، سبكى در جلد 4 طبقاتش ص 78 شرح حال او را ثبت و او و كتابش " الملل و النحل " را ستوده، نامبرده حديث غدير را در " الملل و النحل " ذكر نموده، لفظ او در حديث تهنيت خواهد آمد.
226 - ابوالفتح - محمد بن على بن ابراهيم نطنزى - در سال 480 متولد شده "تاريخ وفات او بدست نيامده"، سمعانى در " انساب " او را ذكر نموده گويد : نامبرده از علمائى كه در خراسان و عراقند در فنون لغت و ادب و قيام بصنعت شعر افضل است، نامبرده در سال 521 بمرو آمد و بر ما وارد شد و من قسمت متناسبى از ادب را بر او قرائت نمودم و از او بهره مند شدم و از درياى علوم و فنون او كفى برگرفتم، سپس او را در همدان ملاقات نمودم، بعدا من در بغداد اقامت داشتم و چندين مرتبه بانجا آمد و بر ما ورود نمود و هيچكدام او را ملاقات ننمودم مگر آنكه از كلمات و اشعار او نوشتم و از انوار دانش او اقتباس كردم، سپس نام مشايخ و استادان او را ذكر كرده، حديث غدير باسناد او در ص 85 گذشت و باز بطريق ديگر از او در آيه اكمال دين خواهد آمد.
227 - حافظ - ابو سعد - عبد الكريم بن احمد سمعانى - شافعى - "در سال 506 متولد و در 3 / 562 وفات يافته"، صاحب كتابهاى " الانساب " و " فضائل الصحابه " - ابن خلكان در جلد 1 تاريخش ص 326 شرح حال او را ثبت و نامبرده را ستوده، ذهبى در جلد 4 تذكره اش ص 111 گويد كه : او عالمى است ثقه و حافظ - و حجت، دامنه سير او از حديث عدل و دين وسيع بوده، مردى بوده خوش سيرت و نيكو معاشرت و داراى محفوظات بسيار، ابن نجار گويد : از شخص آگاهى شنيدم كه : تعداد مشايخ و اساتيد سمعانى به هفتهزار نفر بالغ ميشد و اين چيزى است كه احدى بان نرسيده، حديث منسوب باو در ص 105 گذشت.
228 - ابوبكر يحيى بن سعدون بن تمام الازدى - قرطبى - ملقب به "سابق الدين" - در سال 7 / 486 متولد و در 567 وفات يافته - صاحب تفسير كبير - ابن اثير در جلد 11 " كامل " ص 152 گويد : نامبرده در قرائت و نحو غير آن از علوم پيشوا بوده، و در زهد و عبادت بمقامى رسيد كه مردم بسيارى از بلاد از وجود از منتفع ميشدند، بخصوص اهل موصل، زيرا نامبرده در آنجا اقامت گزيد و همانجا وفات يافت، ياقوت در دو كتاب خود شرح حال او را ثبت نموده، در جلد 7 " مجمع البلدان " ص 54 گويد : بسيارى از شيوخ و استادان ما بر او قرائت نمودند، او مردى بود، اديب، فاضل، آموزنده قرائت، عارف به نحو و لغت، بسيارى از كتب ادب را درك كرده و از اساتيد شنيده، و در جلد 20 " مجمع الادباء " ص 14 گويد : استادى است فاضل و عارف به نحو و وجوه قراآت، و نامبرده ثقه و داراى دقت نظر و متصف بصدق و دين بوده و خير وجود او بسيار بوده، حديث او از تفسيرش در باب نزول آيه سال سائل پيرامون قضيه غدير خواهد آمد.
229 - موفق بن احمد - ابو المويد - اخطب خطباء خوارزمى - متوفاى 568، نامبرده يكى از شعراى غدير است، شعر او و شرح حالش در ضمن شعراء قرن ششم خواهد آمد، - حديث غدير را در " مناقب " و در " مقتل، خود - بطرق بسيار روايت كرده كه بعضى از آنها در صفحات 40 و 41 و 42 و 45 و 48 و 49 و 51 و 53 و 54 و 60 و 61 و 71 و 76 و 80 و 83 و 82 و 84 - گذشت و طرق ديگرى از او خواهد آمد.
230 - عمر بن محمد بن خضر اردبيلى - معروف به : ملا - حديث غدير را " وسيله المتعبدين " بلفظ براء بن عازب روايت نموده، در حديث تهنيت خواهد آمد.
231 - حافظ - على بن حسن بن هبه الله - ابو القاسم دمشقى - شافعى - ملقب به : ثقه الدين - مشهور به : ابن عساكر - متوفاى 571، صاحب تاريخ كبير - داير و مشهور است - ابن خلكان در جلد 1 تاريخش ص 363 شرح حال او را ثبت كرده و ابن اثير در جلد 11 " كامل " ص 177 و ابن كثير در جلد 12 تاريخش ص 294 او را ستوده اند و در تاريخ اخير الذكر گويد : نامبرده يكى از بزرگان حفاظ حديث است و كسى است كه از حيث سماع حديث و جمع و تصنيف و اطلاع و حفظ نسبت باسناد و متن احاديث و اتقان نسبت به اسلوب حديث و فنون آن مورد توجه و اقبال علاقمندان باين رشته بوده، نامبرده تاريخ شام را در هشتاد مجلد تصنيف نموده، سپس "ابن كثير" در ستايش نسبت باو و تاليفاتش مبالغه و اطناب نموده، و رساترين و كامل ترين شرح حال او شرحى است كه سبكى در جلد 4 طبقاتش ص 277 - 273 ذكر كرده و او را و موثق بودن او را بسيار ستوده و اتقان او و تاليفات او را تقدير نموده، و چنانكه ابن كثير بيان داشته، نامبرده احاديث بسيارى درباره اين داستان مهم " غدير " در تاريخش آورده، بعض از آنها در صفحات 40 و 58 و 80 و 86 و 88 و 98 گذشت و حديث او در نزول آيه تبليغ و آيه اكمال درباره على عليه السلام خواهد آمد.
232 - حافظ - محمد بن ابى بكر - عمر بن ابى عيسى - احمد ابو موسى مدينى اصفهانى - شافعى "در سال 501 متولد و در 581 وفات يافته"، ابن خلكان در جلد 2 تاريخش ص 161 شرح حال او را ثبت و گفته : نامبرده در حفظ و شناسائى، پيشواى زمان خود بوده و در حديث و علوم داراى تاليفات سودمنديست، سپس بذكر تا ليفات او پرداخته، و سبكى در جلد 4 طبقاتش ص 90 و ذهبى در جلد 4 تذكره اش ص 128 او را ذكر نموده اند و ذهبى درباره او چنين نگاشته : حافظ - شيخ الاسلام - بزرگ، تقدم و پيشدستى در جمع و بررسى حديث با بلندى اسناد باو منتهى گشته، و ابن الزينبى گويد : ابو موسى چندان زيست و زندگى كرد تا يگانه عصر خود شد و از حيث اسناد و حفظ، استاد زمان خود گرديد، سمعانى گويد : من از او حديث استماع نمودم و از احاديث من نوشت و او ثقه و متصف بصدق است، عبد القادر گويد : براى نامبرده مسموعات حديث در اصفهان بحدى حاصل گشت كه براى احدى در زمان او حاصل نگشت و مضافا بر اين مزيت كه مخصوص او است مراتب حفظ و اتقان او است، نامبرده داراى تصانيفى است كه در آن بر پيشينيان با وصف ثقه بودن و نيروى عفت برترى و زيادتى يافته، طرق منسوب باو در صفحات 54 و 57 و 62 و 87 و 89 و 100 و 108 و 109 و 111 گذشت و غير از طرق مذكوره نيز دارد.
233 - حافظ محمد بن موسى بن عثمان - ابوبكر حازمى "نسبت به جد او حازم است" همدانى - شافعى "در سال 548 متولد و در 584 وفات يافته"، سبكى در جلد 4 طبقاتش ص 189 شرح حال او را ثبت و او را پيشواى با اتقان و برجسته خوانده، و از ابن الزينبى نقل شده كه : نامبرده از حديث حفظ حديث و اسانيد و رجال آن با اوصافى كه در او است از قبيل زهد و التزام بعبادت و رياضت و ذكر، بهترين مردم زمان خود بوده، در علم حديث مصنفاتى دارد : و ابن نجار گويد : نامبرده از پيشوايان حفاظ عالمين بفقه حديث و معانى و رجال آن بوده و مورد اعتماد و وثوق و حجت بزرگوارى بوده، متصف بزهد و ورع و ملازم با خلوت و مباشر امر تصنيف و نشر علم بوده، چنانكه در جلد 2 تاريخ ابن خلكان ص 223 و جلد 3 " معجم البلدان " ص 466 مذكور است نامبرده بخطبه پيغمبر صلى الله عليه و آله در غديرخم تصريح نموده است.
234 - حافظ عبد الرحمن بن على بن محمد - ابو الفرج ابن جوزى - بكرى - "بمناسبت نسبت او بجدش ابى بكر صديق" بغدادى - حنبلى - متوفاى 597، ابن خلكان در جلد 1 تاريخش ص 301 گفته : نامبرده علامه عصر و پيشواى زمان خود در حديث و فن وعط بوده، در فنون عديده تصنيف كرده و در عده اى از كتب تذكره و تاريخ شرح حال او ذكر شده، حديث مناشده در رحبه را بلفظ زاذان از طريق احمد روايت نموده "زيادتى چاپ دوم" و لفظ او در كلمات پيرامون سند حديث خواهد آمد.
235 - فقيه - اسعد بن ابى الفضايل محمود بن خلف عجلى - ابو الفتوح "باو - ابو الفتح - نيز گفته ميشود" - شافعى - اصفهانى "در سن 85 سالگى در سال 600 وفايت يافته"، ابن اثير در جلد 12 " كامل " ص 83 گويد : نامبرده پيشواى فاضلى بوده،. و ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 40 گويد : استماع حديث نموده و در فقه تسلط و احاطه يافته و كتاب تصنيف نمود، از مزاياى زهد و عبادت بهره مند بوده، سبكى در جلد 5 طبقاتش ص 50 شرح حال او را ثبت و بسيار او را ستوده و تاليفاتش را تعداد كرده، ابن خلكان در جلد 1 تاريخش ص 71 از او نام برده و نسبت باو ستايش نموده، حديث منسوب بنامبرده نقل از كتابش " الموجز " در فضايل خلفاء چهارگانه درس 57 و 89 گذشت.

علماء قرن 07
236 - ابو عبد الله - محمد بن عمر بن حسن - فخر الدين رازى - شافعى - متوفاى 606، صاحب تفسير كبير مشهور، ابن خلكان در جلد 2 تاريخش ص 48 شرح حال او را ثبت نموده و گويد : يگانه عصر و پرورش يافته فطرت يگانه و مخصوص خود بوده، در علم كلام و معقولات و علم اوايل بر "دانشمندان" زمان خود تفوق و برترى يافته، سپس تاليفات او را تعداد نموده، و ابن اثير چنين گويد : نامبرده در عصر خود پيشواى جهانى بوده و ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 55 از او نام برده، و سبكى در جلد 5 طبقاتش ص 40 - 33 در شرح حال او بسط كلام داده و او را ستوده و در رد نكوهش ذهبى بر او در " ميزان الاعتدال " - مبالغه نموده، حديث او در ص 46 و 99 گذشت و در آيه تبليغ نيز خواهد آمد.
237 - ابو السعادات - مبارك بن محمد بن عبد الكريم - ابن اثير شيبانى - جزرى - شافعى - متوفاى 606، برادرش - ابن اثير در جلد 12 " كامل " ص 120 - شرح حال او را ثبت و چنين نگاشته : برادرم - مجد الدين ابو السعادات، در عده اى از علوم، از جمله در فقه و اصول نحو و اصول حديث و لغت - عالم بود و داراى تصنيفات مشهوريست، در تفسير و حديث و نحو و حساب و غريب حديث، رساله هائى فراهم ساخته، نامبرده نويسنده برجسته و ممتازى بوده كه در ميان اهل زمان طرز نگارش او ضرب المثل بوده، داراى دين ثابت و استوار و ملتزم طريق مستقيم بوده، در كتاب خود " جامع الاصول فى احاديث الرسول " اين روايت را از زيد بن ارقم - يا - ابى سريحه "شعبه - اين ترديد را نموده" نقل كرده كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : من كنت مولاه فعلى مولاه، ترمذى اين روايت را با بررسى در اسنادش روايت كرده و آنرا از شافعى "پيشواى شافعيان" در كتاب خود " النهايه " جلد 4 ص 246 حكايت نموده.
238 - ابو الحجاج - يوسف بن محمد بلوى - مالكى - مشهور بن "ابن الشيخ" متوفاى حدود 605، مولف كتاب " الف با " اين كتاب نموداريست از مجامع فضل و ادب سرشار او، زركانى در جلد 3 " الاعلام " ص 1184 او را ذكر نموده - لفظ او در مجلد دوم - "الغدير" در شعراى قرن اول پيرامون ابيات اميرالمومنين عليه السلام خواهد آمد.
239 - تاج الدين - زيد بن حسن بن زيد كندى - ابو اليمن بغدادى - در بغداد ولادت و در آنجا پرورش يافته، سپس بشام منتقل و در آنجا اقامت گزيده و در سال 613 درگذشته، ابن اثير در جلد 12 " كامل " ص 130 گويد : نامبرده در نحو و لغت پيشوا بوده و در حديث داراى اسناد عالى است و فنون بسيار و علوم متنوع را دارا بوده، حديث مناشده رحبه باسناد او و بلفظ عبد الرحمن بن ابى ليلى خواهد آمد.
240 - شيخ على بن حميد قرشى متوفاى 621، نامبرده - حديث غدير را در " شمس الاخبار المنتقى من كلام النبى المختار "، ذكر نموده، چنانكه در ص 98 گذشت، و لفظ او در مفاد حديث خواهد آمد.
241 - ابو عبد الله - ياقوت بن عبد الله - نژاد او رومى است و حموى المولد است : مسكن او در بغداد بوده، نامبرده در كودكى اسير شده و در بغداد مرد تاجرى او را خريده، در سال 626 درگذشته، كتاب " معجم البلدان " و " معجم الادباء " از او است، در ادبيات گامهاى بلندى برداشته و بر اميرالمومنين على عليه السلام متعصب بوده، ابن خلكان در جلد 2 تاريخش ص 355 - 349 شرح حال او را از حيث مقام و علم و ادب و تاليفات و مذهب ثبت نموده، نامبرده در جلد 3 " معجم البلدان " ص 466 از حازمى اين حديث را ذكر نموده كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله در غديرخم خطبه ايراد فرمود... و سخنان او نقل از كتاب " معجم الادباء " ضمن بيان مولف در مورد حديث غدير ذكر شده است.
242 - ابو الحسن على بن محمد شيبانى - معروف بن - ابن اثير - جزرى متوفاى 630، صاحب تاريخ " كامل " و " اسد الغابه "، ابن خلكان در جلد 2 تاريخش ص 378 شرح حال او را ثبت و درباره او گفته : در حفظ حديث و شناسائى آنچه كه مربوط بانست و در حفظ تاريخ متقدم و متاخر پيشوا بوده. سپس تاليفات او را ذكر نموده و آنها را ستوده و يافعى در جلد 4 " مرآت الجنان " ص 70 او را ذكر و نسبت باو و تاليفاتش ستايش نموده، ذهبى در جلد 4 تذكره اش ص 191 نامبرده را از حفاظ بشمار آورده و از او ستايش كرده، حديث غدير را بطرق بسيار روايت كرده كه قسمتى از آن خواهد آمد و قسمتى هم در صفحات 41 و 48 و 53 و 54 و 55 و 61 و 76 و 87 و 89 و 91 و 93 و 100 و 108 و 110 ذكر شده است.
243 - حنبل بن عبد الله بن فرج بغدادى - رصافى "در سال 640 در سن 90 سالگى وفات يافته"، نامبرده محدث است و حديث بسيار روايت نموده، مسند احمد بن حنبل باسنادش كه ذكر خواهد شد از پسرش عبد الله روايت ميكند، ابو شامه در " ذيل الروضتين " شرح حال او را درج كرده، حديث مناشده رحبه باسناد او بلفظ عبد الرحمن خواهد آمد.
244 - حافظ - ضياء الدين محمد بن عبد الواحد - ابو عبد الله مقدسى - دمشقى - حنبلى "در سال 569 متولد و در 643 وفات يافته"، ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 169 نام او را با ستايش از او ذكر نموده، و تاليفات او را ستوده است، ذهبى در جلد 4 تذكره اش ص 197 شرح حال او را ثبت و از قول عمر بن حاجب حكايت كرده كه او گفته : بزرگ و استاد ما ابو عبد الله بزرگ زمان خود و پرورش يافته بر فطرت و شخصيت انحصارى خودش ميباشد، و از حيث علم و حفظ و مورد وثوق بودن و دين از علماء ربانى است، در روايت، بسيار دقت و بررسى ميكرده و در عبارت كوشش بسيار نموده، بسيار بياد خدا و منقطع از غير خدا و متصف بتواضع و فروتنى بوده.. بالاخره در وصف و ستايش او گويد : ابن النجار گفته : نامبرده حافظى است با اتقان و عالمى است حجت و واقف بحال رجال حديث، موصوف بورع و تقوى است، در آگاهى و عفت نفس و حسن طريقت، همانند او نديدم -. تا آخر.. حديث او در صفحه 57 و 62 و 71 و 72 و 103 و 107 گذشت و احاديث ديگرى نيز از او خواهد آمد.
245 - ابو سالم - محمد بن طلحه قرشى - نصيبى - شافعى - متوفاى 652، نامبرده يكى از شعراء غدير است در قرن هفتم كه در محل خود شعر و شرح حال او خواهد آمد، حديث منسوب باو در ص 69 گذشت و حديث ديگر نقل از كتاب او " مطالب السئول " كه مكر را به چاپ رسيده نقل خواهد شد.
246- ابو المظفر - يوسف - امير حسام الدين قز اوغلى ابن عبد الله بغدادى - حنفى - متوفاى 654، سبط حافظ ابن جوزى "از دختر گرامى او " رابعه "" يافعى در جلد 4 " مرآت " ص 136 و ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 194 شرح حال او را ثبت نموده و ابن كثير ضمن شرح حال، او را نسبت بمراتب علم و فضل و حسن خطابه ستوده، و ابو الحسنات در " فوايد البهيه " ص 230 او را نام برده و گفته : نامبرده در فقه تسلط يافته، عالمى است فقيه و واعظ و خوش معاشرت، ابو المعالى سلامى - بطوريكه در " منتخب المختار " ص 236 مذكور است درباره او گفته : نامبرده استاديست صالح و دانشمند - عالم به تفسير و حديث و فقه، داراى تفسيرى است بزرگ در بيست نه مجلد، و سپس استادان و تاليفات او را ذكر كرده - حديث او در ص 73 گذشت و در عنوانات ديگر بالفاظ ديگر غير از آنچه ذكر شده نقل از تاليف مشهور او " تذكره خواص الامه " خواهد آمد.
247 - عز الدين عبد الحميد بن هبه الله مدائنى - مشهور به " ابن ابى الحديد " معتزلى متوفاى 655، مولف شرح نهج البلاغه كه مشهور و در دسترش عموم است و اين شرح نمودار بارزى است از احاطه كامل او در حديث و كلام و تاريخ و ادب، شرح حال او در جلد 4 "شرح نهج البلاغه" او ص 575 مذكور است، حديث او در ص 104 گذشت و در داستان مناشده رحبه و داستان نفرين و داستان ركبان و احتجاج عمار بحديث غدير و مناشده جوانى بر ابى هريره خواهد آمد.
248 - حافظ - ابو عبد الله - محمد بن يوسف - گنجى - شافعى - متوفاى 658 - صاحب كتاب " كفايه الطالب " كه در مصر در 160 صفحه چاپ شده و اسناد آن حذف گرديده و در نجف اشرف با ذكر سند "مطابق اصل آن" چاپ شده، و كتاب مزبور نموداريست از پيشروى و تسلط او در حديث و احاطه كامل او در علوم و فضيلت بسيارى كه احراز نموده و توجه و عنايت خاصى كه در كار حديث و فنون آن دارد، ابن صباغ مالكى در " فصول المهمه " از او نقل ميكند و از نامبرده به جمله : امام - حافظ : تعبير مينمايد، حديث او در صفحات 46 و 50 و 72 و 80 و 92 و 98 گذشت و در داستان مناشده رحبه بطرق مختلف و در موضوع مناشده مردى عراقى بر جابر انصارى و در حديث تهنيت خواهد آمد.
249 - حافظ - ابو محمد - عبد الرزاق بن عبد الله بن ابى بكر - عز الدين رسعنى - حنبلى - متوفاى 661، ذهبى در جلد 4 " تذكره الحفاظ " ص 243 او را ذكر نموده گويد : پيشوائى بوده متقن، داراى فنون و ادب، كتاب " مقتل الحسين عليه السلام " از او است، و تفسير خوبى گرد آورى و تصنيف نموده، من آنرا ديدم، در آن باسناد خود روايت ميكند، ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 241 او را ستوده است، و قسمتى از گفتار اربلى "همرديف و - همكار او" در شرح حال نامبرده خواهد آمد، حديث او در نزول آيه تبليغ درباره على عليه السلام ذكر خواهد شد.
250 - فضل الله بن ابى سعيد - حسن شافعى - تور بشتى، سبكى در جلد 4 طبقاتش ص 146 شرح حال او را ثبت و گفته : نامبرده مردى است محدث و فقيه از اهل شيراز، شرح خوبى بر " مصاييح " بغوى نوشته و صحيح بخارى را از عبد الوهاب ابن مغرم "باسنادش" روايت كرده، گمان دارم، اين مرد بزرگ در حدود سال 660 وفات يافته، و بوساطه وقعه تاتار معرفت بحال او ميسر نشده، پس از ابو طالب سبكى بعضى از فوائد مذكوره در شرح مصابيح "تاليف او را" ذكر نموده، نامبرده حديث غديرخم را در كتابش " المعتمد فى المعتقد " روايت نموده.
251 - حافظ - محى الدين - يحيى بن شرف بن حسن - ابو زكريا نووى دمشقى - شافعى متوفاى 676، سبكى در جلد 5 طبقاتش ص 168 - 166 شرح حال او را ذكر و ستايش بليغ نسبت باو نموده، ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 278 او را ذكر نموده و گويد : استاد مذهب و بزرگ فقهاء زمان خود بوده و از حيث زهد و عبادت و ورع و تحقيق و فراهم ساختن موجبات بهم پيوستگى مردم - بمرتبه اى رسيد كه احدى از فقهاء قادر بوصول بان نبودند، سپس تاليفات او را ذكر و توصيف نموده، ذهبى نيز در جلد 4 تذكره اش ص 264 - 259 در شرح حال او بسط كلام داده، حديث غدير نقل از تاليف او " رياض الصالحين " در ص 72 گذشت، و در كتاب ديگرش كه در تهذيب اسماء و لغات تاليف نموده چنين نگاشته : و در كتاب ترمذى از ابى سريحه صحابى - يا زيد بن ارقم "ترديد از شعبه است" از پيغمبر صلى الله عليه و آله روايت شده كه : فرمود من كنت مولاه فعلى مولاه، ترمذى آنرا روايت نموده و گويد حديث حسن است و شك در شخص صحابى "راوى" بصحت حديث لطمه نميزند، زيرا تمام آنها عدول هستند.
252 - شيخ مجد الدين - عبد الله بن محمود بن مورود حنفى - موصلى "در سال 599 متولد و در 683 وفات يافته"، ابو الحسنات در " الفوائد البهيه " ص 106 شرح حال او را ثبت نموده و گفته : نامبرده در فروع و اصول يگانه روزگار بوده و پيوسته تا پايان عمر خود بامر فتوى و تدريس اشتغال داشته، ابن حمويه صاحب " فرايد السمطين " حديث مناشده مردى را بر جابر انصارى كه خواهد آمد از او روايت نموده.
253 - قاضى ناصر الدين - عبد الله عمر - ابو الخير بيضاوى شافعى - متوفاى 685 صاحب " الطوالع و المصباح " در اصول دين و " الغايه القصوى " در فقه و " المنهاج " در اصول فقه و " مختصر الكشاف " در تفسير و " شرح المصابيح " در حديث، سبكى در جلد 5 طبقاتش ص 59 گفته : نامبرده پيشواى مبرزى بوده - و بسيار اهل نظر و داراى صلاحيت و ملازم با عبادت و متصف بزهد بوده، در شيراز متصدق مقام - قاضى القضاه شد و به تريز رفت، ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 309 شرح حال او را ثبت نموده و گفته كه در تبريز وفات يافت، حديث او در موضوع غديرخم از كتابش " طوالع الانوار " در ص 27 گذشت.
254 - حافظ - احمد بن عبد الله - فقيه حرم - محب الدين - ابو العباس طبرى - مكى - شافعى متوفاى 494، سبكى شرح حال او را در جلد 5 طبقاتش ص 9 ثبت و او را ستوده و ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 340 او را ذكر نموده و ذهبى در جلد 4 " تذكره " ص 264 او را از جمله حفاظ بشمار آورده و گفته : نامبرده در فقه تسلط يافت و تدريس نمود و فتوى داد و كتاب تصنيف نمود، و استاد شافعيه و محدث حجاز بود، پيشوائى بود داراى صلاحيت و متصف بزهد و عاليقدر، حديث غدير را در كتابش " رياض النضره " و " ذخائر العقبى " بطرق متعدد با بررسى در اسناد روايت نموده كه بعضى از آن در حديث مناشده رحبه و در حديث ركبان و در داستان تهنيت خواهد آمد و بعضى ديگر از طرق او در صفحات 46 و 55 و 61 و 68 و 92 و 97 و 105 گذشت.
255 - ابراهيم بن عبد الله وصابى - يمنى - شافعى - مولف كتاب " الاكتفاء فى فضل الاربعه الخلفاء " حديث غدير را بطرق متعدد در " الاكتفاء " ذكر نموده كه بعضى از آن در حديث مناشده رحبه و در احتجاج اميرالمومنين عليه السلام در روز جمل و در نزول آيه سال سائل پيرامون قضيه غدير خواهد آمد، و بعضى از طرق نامبرده در ص 50 و 53 و 56 و 83 و 98 و 100 و 103 و 107 و 109 گذشت.
256 - سعيد الدين - محمد بن احمد فرغانى، قصيده تائيه ابن فارض را شرح داده، در حدود سال 700 وفات يافته، ذهبى در " العبر " تاريخ وفات او را - 699 ضبط كرده، نامبرده اول كسى است كه قصيده تائيه ابن فارض را شرح نموده، چنين شكايت شده كه قصيده مزبور را اول در حضور جلال الدين رومى - مولوى - خوانده بعدا شرح فارسى بر آن نوشته و سپس شرح عربى بر آن نگاشته و نام آنرا " منتهى المدارك " گذارده و كتاب بزرگى است، چلبى در جلد 1 " كشف الظنون " صفحه 209 اين جريان را چنين نگاشته، و از كفوى نقل شده كه : نامبرده علوم شرعيه و حقيقيه را جمع نموده، زبان گوياى عصر خود و برهان زمان خود و دليل راه حق و سر خداوندى در بين خلق بوده، شرح حال او در جلد 1 صفحه 270 " عبقات الانوار " موجود است، لفظ او در سخنان پيرامون مفاد حديث غدير خواهد آمد.

علماء قرن 08
257 - شيخ الاسلام - ابو اسحق - ابراهيم بن سعد الدين - محمد بن مويد حمويه خراسانى جوينى متوفاى 722 "در سن 78 سالگى در گذشته"، ذهبى در جلد 4 " تذكره " ص 298 او را ستوده و درباره او گويد : امام محدث يگانه اكمل : و نيز درباره او گويد : نسبت بروايت بسيار توجه و عنايت داشته و در بررسى و بدست آوردن جهات حديث كوشش بسيار مينموده، ملك غازان بدست او اسلام آورده، ابن حجر در جلد 1 " درر " ص 67 شرح حال او را نگاشته و نسبت باو ستايش كرده، نامبرده حديث غدير را بطرق بسيار در كتاب خود " فرائد السمطين " كه در فضيلت مرتضى عليه السلام و بتول و سبطين "عليهم السلام" تاليف نموده "و در نزد مولف " الغدير " موجود است" روايت نموده بعضى از طرق او در صفحات 40 و 46 و 50 و 53 و 57 و 68 و 80 و 86 و 87 و 103 و 104 و 119 ذكر شده و روايت او در حديث مناشده رحبه و حديث مناشده مرد عراقى بر جابر انصارى و در موضوع احتجاج عمر بن عبد العزيز و در نزول آيه اكمال دين درباره على عليه السلام و در نزول آيه سال سائل پيرامون قضيه غدير و در حديث تهنيت، خواهد آمد.
258 - علاء الدين - احمد بن محمد بن احمد سمنانى "در سال 659 متولد و در 736 وفات يافته، ابن حجر در جلد 1 " الدرر الكامنه " ص 250 شرح حال او را ثبت و گفته : نامبرده فر فقه تسلط يافت و در مقام طلب حديث برآمد و در فضايل شريكت نموده و در علم تبحر يافت، ذهبى درباره او گويد : پيشوائى بود جامع، بسيار تلاوت "قرآن" مينمود، موقعيتى در نفوس يافت، و چنين ذكر كرده كه مصنفات او بيش از سيصد كتاب است، صدر الدين ابن حمويه از او اخذ حديث كرده، لفظ او نقل از كتابش " عروه الوثقى " در باب سخنان پيرامون سند حديث غدير خواهد آمد.
259- حافظ - يوسف بن عبد الرحمن بن يوسف بن عبد الرحمن بن يوسف دمشق - ابو الحجاج مزى شافعى - متوفاى 742، سبكى در جلد 6 طبقاتش ص 267 - 251 شرح حال او را نگاشته گويد : بزرگ ما و استاد ما و پيشواى ما - شيخ جمال الدين - ابو الحجاج مزى، حافظ زمان ما، حامل پرچم سنت و جماعت و برپا دارنده شئون اين صناعت، و در برگيرنده لباس طاعت و پيشواى حفاظ... تا آخر... ابن كثير در جلد 14 تاريخش ص 191 و ابن حجر در جلد 4 " الدرر الكامنه " ص 461 - 457 او را ذكر نموده اند، و از " ابن سيد الناس " حكايت شده كه گفت : در دمشق از ميان اهل علم پيشوائى يافتيم كه بر همه برترى داشت، و حافظى كه بر همه اقرانش "چه آنها كه بعد از او آمدند و چه آنها كه پيش از او بودند"، تفوق يافت، ابو الحجاج، دريار خروشان اين علم "علم حديث" و بزرگ مردى كه خود گويد : كم ترك الاول الاخر ؟ داناترين خلق بشرح احوال "رجال" و آگاه ترين مردم نسبت براويان... تا آخر ستايش هاى او نسبت بنامبرده - حديث غدير را در " تهذيب الرجال " روايت نموده كه در صفحات 40 و 46 و 50 و 72 مذكور است، و نامبرده حديث مزبور را در " تحفه الاشراف بمعرفه الاطراف " از ترمذى و نسائى باسناد آندو از ابى الطفيل از زيد بن ارقم بسند و لفظ مذكور در صفحه 64 - و از ابن ماجه بدو سند و لفظ مذكور در صفحه 78 از عبد الرحمن از سعد - روايت نموده است.
260 - حافظ - شمس الدين محمد بن احمد بن عثمان ذهبى - شافعى - متوفاى 748، جزرى در جلد 2 " طبقات القرآء " شرح حال او را ثبت و گفته : نامبرده استادى است بزرگ و مورد وثوث و اعتماد،... تا آنجا كه درباره او گويد : و اشتغال بحديث و اسماء رجال آن داشت تا بحدى كه تعداد استادان او در فن حديث و ساير فنون بهزار تن بالغ گشت. و سبكى در جلد 5 تاريخش ص 219 - 216 از او نام برده و در ستايش و توصيف او تفصيل و مبالغه زيادى كار برده، و ابن كثير در جلد 14 تاريخش ص 225 نيز از او نام برده و در شان او گويد : حافظ كبير - مورخ اسلام و استاد بزرگان محدثين - حفاظ حديث و ساير فنون بوجود او ختم شد، و ابن حجر در جلد 3 " الدرر " ص 338 - 336 شرح حال او را ثبت و گويد : در فن حديث و گرد آورى تاريخ اسلام بطورى مهارت و تسلط يافت كه در نگارش و ثبت اخبار علماء حديث "مخصوصا" بر پيشينيان برترى و تفوق يافت، سپس تاليف او را ذكر و مورد ستايش قرار داده، نامبرده كتاب جداگانه درباره حديث غدير تاليف نموده و حديث او در صفحات 68 و 72 و 82 و 103 ذكر شده است.
261 - نظام الدين - حسن بن محمد قمى - نيشابورى - صاحب تفسير كبير موسوم به "غرائب القرآن" كه چندين بار در مصر و ايران چاپ شده، حديث غدير را نامبرده در تفسيرش ذكر كرده، بصفحات 46 و 86 و 99 مراجعه نمائد، و حديث او در باب نزول آيه تبليغ درباره على عليه السلام پيرامون واقعه غدير خواهد آمد.
262 - ولى الدين - محمد بن عبد الله - خطيب - عمرى تبريزى - مولف " مشكاه المصابيح " متوفاى 737، حديث از او در صفحه 46 و 73 گذشت و در داستان تهنيت بطريق احمد خواهد آمد.
263 - تاج الدين - احمد بن عبد القادر بن مكتوم - ابو محمد قيسى - حنفى - نحوى - متوفاى 749، جزرى در جلد 1 " طبقات القراء " ص 70 شرح حال او را ثبت و نامبرده را ستوده، و ابن حجر در جلد 1 " الدرر " ص 176 - 174 - ضمن شرح حال بذكر استادان و تاليفات او پرداخته و گويد : در فقه و تدريس پيشروى نموده و نيابت در حكم يافت، سپس تاليفاتش را ذكر و از جمله آنها " تذكره " را نام برده و گويد : كتاب مزبور را در سه مجلد تدوين و نام آنرا " قيد الاوابد " نهاد و من آنرا بخط خود او از محموديه يافتم - نامبرده در كتاب خود " تذكره مذكور " ابيات حسان را در حديث غدير ذكر نموده كه ضمن شعراء قرن اول خواهد آمد.
264 - زين الدين - عمر بن مظفر بن عمر - معرى - حلبى - شافعى - مشهور به - ابن الوردى - متوفاى 749، سيوطى در " بغه الوعاه " شرح حال او را نگاشته و گويد : نامبرده پيشوائى بود كامل در فقه و نحو و ادب و مسلم در علم و نظم او در عالى ترين مرتبه "از زيبائى و نيكوئى" بود فضايل مشهورى دارد، سپس تاليفات و قسمتى از اشعار او را ذكر كرده، نامبرده حديث ولايت را در " تتمه المختصر فى اخبار البشر " چاپ مصر - ذكر نموده است.
265 - جمال الدين - محمد بن يوسف بن حسن بن محمد زرندى - مدنى - حنفى - شمس الدين - متوفاى در حدود 757، بطوريكه در " منتخب المختار " ص 210 مذكور است، سلامى - معاصر او - شرح حال او را نوشته و استادان او را ذكر كرده و ملاقات با او را بيان كرده، و ابن حجر در جلد 4 " الدرر " ص 295 او را نام برده و گويد : نامبرده، كتاب "درر السمطين فى مناقب السبطين" را تصنيف نموده و بعد از پدرش در مدينه برياست رسيد و كتب متعددى تصنيف كرد و فقه و حديث تدريس نمود، سپس بشير از مسافرت كرد و در آنجا متصدق مقام قضاوت شد تا اينكه در سال 747 يا 748 وفات يافت، ابن فرحون اين جريان را از او ذكر كرده و از بزرگان و استادان جنيد حكايت شده كه تاريخ وفات او را در شيراز 757 تعيين كرده، و ابن صباغ مالكى در " فصول المهمه " از او به : شيخ - و پيشوا و علامه محدث در حرم شريف نبوى تعبير نموده. نامبرده "جمال الدين زرندى" در كتاب "نظم درر السمطين فى فضايل المصطفى و المرتضى و البتول و السبطين" گويد : امام حافظ - ابوبكر - احمد بن حسين بيهقى رحمه الله بسند خود از براء بن عازب روايت ميكند كه گفت : با رسول خدا "صلى الله عليه و آله" آمديم.... تا آخر لفظ مذكور در حديث تهنيت.
266 - قاضى عبد الرحمن بن احمد ايجى - شافعى متوفاى 756، سبكى در جلد 6 طبقاتش ص 108 گويد : نامبرده پيشوائى بوده در معقولات و عارفى بوده است بهر دو اصل "اصول فقه و حديث" و بمعانى و بيان و نحو و فقه، و كتاب " المواقف " را در كلام او نوشته، و ابن حجر در جلد 2 " الدرر " ص 322 شرح حال او را ثبت و او را ستوده و تاليفاتش را تعداد نموده، لفظ نامبرده در پيرامون غدير نقل از " المواقف " در ص 27 گذشت.
267 - سعيد الدين، محمد بن مسعود بن محمد بن خواجه مسعود كازرونى - متوفاى 758، ابن حجر در جلد 4 " الدرر " ص 255 شرح حال او را ثبت و استادان او را ذكر كرده سپس گويد : سعيد الدين محدثى بود فاضل، حديث بسيار شنيد و - مزى - باو اجازه حديث داد آه... و او شاگرد ابو حمويه مولف " فرايد السمطين " مذكور در ص 20. است و از او روايت ميكند، نامبرده در كتابش " المنتقى فى سيره المصطفى " گويد : و گفت "يعنى رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره على" : من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.
268 - ابو السعادات - عبد الله بن اسعد بن على يافعى - شافعى - يمنى - سپس مكى - متوفاى 768، سبكى در جلد 6 " طبقاتش " ص 103 او را ذكر و صلاحيت او و تصنيفات بسيار و نظم زياد او را ستوده، ابن حجر در جلد 2 " الدرر " ص 247 شرح حال او و استادان او را در حديث و فقه ذكر و او را مورد ستايش قرار داده و گويد : نامبرده را در مذمت و نكوهش ابن تيميه سخنى هست، نامبرده حديث غدير را در جلد 1 تاريخش " مرآت الجنان " ص 109 از طريق احمد بن حنبل از جمله احاديث ارسال مسلم بشمار آورده است.
269 - حافظ عماد الدين - اسماعيل بن عمر بن كثير شافعى - قيسى - دمشقى متوفاى 774، ابن حجر در جلد 1 " الدرر " ص 384 شرح حال و استادان و تاليفات او را ذكر نموده، سپس از قول ذهبى در " المعجم المختص " گويد : پيشوائى است صاحب فتوى و محدث با احاطه و جامع و فقيه صاحب فنون، محدثى است متقن و مفسريست كه بسيار نقل حديث نموده، داراى تصانيف سودمندى است، حديث غدير را نامبرده بطرق بسيار خود در تاريخ كبير خود روايت كرده كه قسمتى از آن در صفحات 40 و 46 و 53 و 55 و 58 و 61 و 82 و 86 و 89 و 92 و 97 و 99 و 103 و 105 و 122 گذشت و قسمتى هم در مورد حديث مناشده رحبه و در حديث ركبان و در مناشده جوانى بر ابى هريره و در مناشده مردى عراقى بر جابر انصارى خواهد آمد.
270 - ابو حفص - عمر بن حسن بن مزيد بن اميله مراغى سپس - حلبى سپس - دمشقى - سپس - مزى - مشهور به " ابن اميله " "در سال 679 متولد و در 778 وفات يافته"، جزرى در جلد 1 " طبقات القرآء " ص 590 و ابن حجر در جلد 3 " الدرر " ص 159 شرح حال او را ثبت نموده اند و ابن حجر درباره او گويد : مسند زمان خود بوده، احاديث بسيار روايت كرده و از وجود او بسيار منتفع شده اند، در حدود پنجاه سال حديث گفته و بسيار تلاوت نموده.. اه، و ابن الجزرى در " طبقات القرآء " نامبرده را بموثق بودن و ديندارى و صلاحيت و نيكوئى ستوده، و از فضل ابن روز به ان نقل شده كه درباره او گفته : نامبرده ثقه و با اتقان است، و اسناد بزرگان از اساتيد و اجله اصحاب باو منتهى ميشود، حديث او در موضوع مناشده رحبه بلفظ عبد الرحمن خواهد آمد.
271 - شمس الدين ابو عبد الله - محمد بن احمد بن على الهوارى - مالكى - مشهور به - ابن جابر اندلسى - متوفاى - 780، نامبرده يكى از شعراى غدير است، شعر و شرح حالش ضمن شعراى قرن هشتم خواهد آمد.
272 - سيد على بن شهاب بن محمد همدانى، متوفاى 786، عده اى از اعلام و بزرگان نسبت باو و تاليفات و مقامات و كراماتش مدح و ستايش نموده اند، شرح حال نامبرده در " العقبات " جلد 1 مجلد مخصوص " غدير " ص 244 - 241 مذكور است نامبرده حديث غدير را در كتاب خود " موده القربى " كه از كتب داير و چاپ شده است بطرق متعدده روايت نموده، قسمتى از طرق نامبرده در صفحات 51 و 105 و 107 گذشت، در با نزول آيه تبليغ در شان على عليه السلام و در حديث تهنيت خواهد آمد.
273 - حافظ، شمس الدين - ابوبكر محمد بن عبد الله بن احمد مقدسى - حنبلى معروف به "صامت" متوفاى 789، جزرى در جلد 2 طبقاتش، س 174 شرح حال او را ثبت و گويد : پيشواى مبر زما، حافظ بزرگ، شمس الدين، سپس بذكر بعض از استادان او در قرائت و تاليفاتش پرداخته و او را نظما و نثرا ستايش نموده، و ابن حجر در جلد 3 " الدرر " ص 465 شرح حال او و اساتيد و اجازات او را درج و درباره او گويد : نامبرده استادان بسيارى را درك و سماع او زياد بوده و خود نيز شخصا در كاوش و طلب احاديث بوده و بسيار قرائت كرده و مبانى و اسناد را بخوبى بدست آورده و از اين راه سود بسيارى عايد طالبين حديث نموده، نامبرده عالمى بوده است ذو فنون كه در اين راه رنج و مشقت بسيار تحمل كرده تا بحدى كه كسى چون او رنج نبرده روزگارى بكار حديث و نقل آن اشتغال ورزيده تا در " صالحيه " وفات يافت، نامبرده در راه كسب كمال بمدارج عاليه نائل شد تا آنجا كه بر اقران خود برترى يافت، و متصدق فتوى و درس بود و در عين حال بسيار داراى مردانگى و متصف بصفات كمال انسانى بود، جزرى حديث احتجاج و استدلال صديقه طاهره سلام الله عليها را بحديث غدير در " اسنى المطالب " از او روايت ميكند، چنانكه خواهد آمد.
274 - سعد الدين - مسعود بن عمر بن عبد الله هروى تفتازانى - شافعى در سن قريب به هشتاد سالگى در سال 791 وفات يافته - ابن حجر در جلد 4 " الدرر " ص 350 شرح حال او را ثبت و تاليفات او را تعداد نموده، سپس گفته : براى او جز آنچه ذكر شد تصنيفات ديگرى نيز شامل انواع علوم هست بطوريكه ائمه حديث در بدست آوردن آنها و اعتناء بدانها مبالغه بسيار مينمودند، مقام نامبرده در علم و معرفت بحدى رسيد كه شناسائى رموز بلاغت و علم معقول در شرق و حتى در ساير مناطق و بلاد باو منتهى ميشد، همانند و نظيرى در شناسائى اين علوم نداشت، سيوطى در " بغيه الوعاه " ص 391 او را ستوده و تاليفات او را تعداد نموده است، لفظ نامبرده از كتابش " شرح المقاصد " در ص 28 گذشت.

علماء قرن 09
275 - حافظ على بن ابى بكر بن سليمان - ابوالحسن هيثمى - قاهرى - شافعى - در سال 735 متولد و در 807 وفات يافته، سخاوى در جلد 5 " الضوء اللامع " ص 203 - 20. شرح حال او را ثبت و استادان او را تعداد و تاليفاتش را ذكر و نسبت باو بسيار ستايش نموده، و از قول : تقى فاسى نقل نموده كه : نامبرده "حافظ هيثمى" نسبت بمتن حديث و آثار، حفظ بسيار داشته و عالمى نيكو و با صلاحيت بوده، و اقفهسى گفته : نامبرده، پيشوائى بوده عالم و حافظ و زاهد و متواضع و با مودت و محبت نسبت بمردم، داراى علاقه بعبادت و تحمل رنج و مشقت و متصف بورع بود،.. آه... سپس گويد : ديندارى و زهد و ورع و ساير ملكات عاليه او بسيار مورد ستايش واقع شده، بلكه در اين جهات مورد اتفاق است، و عبد الحى حنبلى در جلد 7 " شذرات " ص 70 از او نام برده و او را ستوده و استادان و تاليفات او را ذكر نموده، نامبرده حديث غدير را در كتاب بزرگ خود " مجمع الزوايد " بطرق بسيار روايت نموده كه جز يك طريق بقيه طرق او صحيح است، قسمتى از روايات بطرق او در صفحات 52 و 55 و 60 و 69 و 70 و 82 و 86 و 88 و 97 و 99 و 102 و 104 و 109 گذشت و حديث او در باب مناشده بلفظ زاذان و زياد و زيد بن ارقم و ابى الطفيل و همچنين در باب ركبان بطريقى كه صحت آن و ثقه بودن رجال آن را تصريح نموده خواهد آمد.
276 - حافظ ولى الدين - عبد الرحمن بن محمد مشهور به " ابن خلدون " حضرمى - اشبيلى - مالكى - "در سال 732 متولد و در 808 وفات يافته"، صاحب تاريخ مشهور و داير، محبى در جلد 4 " الضوء اللامع " ص 149 - 145 در شرح حال او بسط كلام داده و استادان او را در علوم متنوعه معقول و منقول ذكر نموده و تاليفات او را تعداد و خود و مولفاتش را مورد ستايش قرار داده، نامبرده در مقدمه تاريخش ص 138 درباره بيان نص بر امامت در نزد اماميه گويد : اين موضوع هم آشكار و هم پنهان است، اما آنچه كه آشكار است مانند قول "رسول خدا صلى الله عليه و آله" من كنت مولاه فعلى مولاه، سپس گويد : گفته اند كه اين ولايت شامل و منطبق باحدى نيست مگر درباره على عليه السلام و بهمين جهت عمر گفت : اصبحت مولى كل مومن و مومنه، سپس بمناقشه در مفاد آن اشاره نموده است.
277 - سيد شريف جرجانى - على بن محمد بن على - ابوالحسن حسينى - حنفى - "در سال 816 در شيراز وفات يافته" سخاوى در جلد 5 " الضوء اللامع " ص 330 - 328 شرح حالش را ثبت و او را ستوده و گفته : عفيف جرهى در جمله استادانش او را توصيف نموده به : علامه يگانه عصرش و بى همانند روزگارش سلطان العلماء العاملين - افتخار اعاظم المفسرين.. سپس مراتب ستايش نسبت باو را ذكر و تاليفات او را تعداد و ابو الحسنات در " الفوائد البهيه " ص 134 - 125 در شرح حال او و ذكر استادان او و تاليفاتش و بالاخره در ستايش او بسط كلام داده، نامبرده حديث غدير را در شرح " المواقف " روايت كرده بطوريكه در صفحه 24 ذكر شده است.
278 - محمد بن محمد بن محمود حافظى - بخارى - معروف به "خواجه پارسا" در سال 756 متولد و در 822 وفات يافته - سخاوى در جلد 10 " الضوء اللامع " ص 20 شرح حال او را ثبت نموده و ابو الحسنات در " فوايد " ص 199 او را نام برده و گويد بر علماء عصرش احاديث را قرائت نمود و از حيث مهارت "در قرائت" بر اقران خود برترى يافت و و فرع و اصول را تحصيل نمود، و در معقول و منقول تسلط يافت، فقه را از ابى طاهر محمد آموخت.. تا آنجا كه گويد : نامبرده داراى تصنيف هائى است، از جمله كتاب " الفصول السته " و " فصل الخطاب " و كتاب اخير كتابيست داراى لطف و عظمت و مشتمل است بر حقايق علم لدنى و متضمن دقايق طريق نقشبندى است،.. اه. و طاشكبرى زاده در جلد 1 " الشقايق " ص 286 شرح حال نامبرده را درج نموده، روايت او در حديث نقل از كتابش - " فصل الخطاب " خواهد آمد.
279 - ابو عبد الله - محمد بن خليفه و شتانى - مالكى متوفاى 827 ر 8، روايت او در داستان احتجاج اميرالمومنين عليه السلام بحديث غديرخم در روز جمل نقل از شرحى كه نامبرده بر صحيح مسلم نگاشته خواهد آمد.
280 - شمس الدين محمد بن محمد بن محمد - ابو الخير دمشقى - مقرى - شافعى معروف به "ابن الجزرى" متوفاى 833، شرح حال كامل و وافى از او در جلد 9 " الضوء اللامع " ص 260 - 255 موجود است كه ضمن آن استادان او در فقه و در اصول فقه و در حديث و در معانى و بيان ذكر شده و سخاوى در كتاب مزبور گويد : عده اى از مشايخ باو اجازه فتوى و تدريس و اقراء داده اند، و تصنيفات او را در علوم مختلفه تعداد نموده و آنها را ستوده و از جمله تصنيفات او كتاب " اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى طالب عليه السلام " را ذكر مينمايد، و در جلد 1 " الشقائق النعمانيه " ص 49 - 39 و همچنين در حواشى " الفوايد البهيه " ص 140 شرح حال مفصلى از او مذكور است، نامبرده حديث غدير را بطرق مختلفه در كتاب مذكور خود " اسنى المطالب " روايت نموده، اشاره به بعضى از طرق نامبرده در صفحات 45 - 43 و 47 و 51 و 53 و 56 و 60 و 62 و 76 و 80 و 86 و 87 و 89 و 93 و 100 و 104 و 106 گذشت و روايت او در احتجاج حضرت صديقه سلام الله عليها بحديث غدير خواهد آمد.
281 - تقى الدين احمد بن على بن عبد القادر حسينى - قاهرى - مقريزى حنفى - متوفاى 845، شرح حال مبسوط و كامل او در جلد 1 " الضوء اللامع " ص 25 - 21 مذكور است و سخاوى ضمن شرح حال او گويد : نامبرده در نون متعدده وارد شده و در اصول فضايل با اهل آن شريك گشته و با خط پاكيزه و زيباش بسيار كتابت نموده و كلمات شعر و نثر گفته و در نتيجه تحصيل و تكميل فنون بطالبين علم سودها رسانيده و مقام نيابت در حكم و داورى را يافته و احكام صادر كرده و چندين بار در قاهره متصدى امور حسبى گشته و در مسجد جامع عمرو خطابه ايراد كرده و در مسجد جامع حاكم امامت نموده، و در جامع مويديه قرائت حديث كرده، سپس تاليفات او را تعداد و مورد ستايش قرار داده و گفته كه : بخط خود او "مقريزى" خواندم كه تصنيفات او از دويست مجلد بزرگ بيشتر است، و استادان او به ششصد تن بالغ گشته، اشاره بحديث او "در موضوع داستان غديرخم" در ص 47 گذشت و در حديث تهنيت نيز خواهد آمد.
282 - قاضى شهاب الدين - احمد بن شمس الدين - عمر، دولت آبادى، متوفاى 849، صاحب " الارشاد " در نحو - و " هدايه السعداء " و " البحر المواج ". در تفسير، در جلد 2 " العبقات " صفحه 33 - 29 شرح حال كامل و مفصلى از او مذكور است، لفظ او در كلمات پيرامون مفاد حديث غديرخم و در نزول آيه سال سايل در اطراف قضيه غدير خواهد آمد.
283 - حافظ احمد بن على بن محمد - ابوالفضل عسقلانى - مصرى - شافعى - معروف به "ابن حجر" - در سال 773 متولد و در 852 وفات يافته - صاحب كتابهاى " الاصابه " و " تهذيب التهذيب "، سخاوى در جلد 2 " الضوء اللامع " ص 40 - 36 در شرح حال او بسط كلام داده و استادان او و تاليفاتش را ذكر و مورد ستايش قرار داده و درباره او گويد : پيشواى پيشوايان، قدماى از علماء به نيروى حفظ و مورد وثوق بودن و امانت و معرفت تامه و ذهن روشن و درخشان و هوش مفرط و وسعت دامنه علم او در فنون مختلفه شهادت داده اند، و استاد او " عراقى " شهادت داده كه نامبرده داناترين اصحاب او بحديث است، و هر يك از دو نفر - تقى فاسى - برهانى حلبى گفته اند : همانند او را نيافتيم، و عبد الحى در جلد 7 " شذرات " ص 273 - 270 از او نام برده و گويد. در فقه و عربيت احاطه و تسلط يافته و حافظ اسلام شده، و سپس در ستايش نسبت باو سخن بدرازا كشيد و تاليفات او را ذكر و آنها را ستوده، اشاره بحديث او "در موضوع غدير" در صفحات 40 ر 41 ر 50 ر 56 ر 62 ر 72 ر 88 ر 89 ر 91 و 93 100 ر 102 ر 108 ر و 109 و 111 گذشت و در داستان مناشده رحبه و موضوع ركبان خواهد آمد.
284 - نور الدين على بن محمد بن احمد - غزى الاصل - مكى - مالكى - معروف بن "ابن صباغ - در سال 784 متولد و در 855 وفات يافته - سخاوى از او باجازه روايت ميكند و شرح حال او را در جلد 5 " الضوء اللامع " ص 283 ثبت و استادان او را در فقه و غيره ذكر نموده، سپس گويد : نامبرده داراى مولفاتى است، از جمله آنها " الفصول المهمه لمعرفه الائمه " با تصريح باينكه : آنها دوازده نفرند، و " العبر فيمن شفه النظر ".. اه - صفورى در " نزهه المجالس " و شيخ احمد بن عبد القادر شافعى در " ذخيره المال " و شبلنجى در " نور الابصار " از كتاب او " الفصول المهمه " نقل حديث ميكنند، روايت او در باب غديرخم در صفحات 46 و 57 و 78 و 86 و 89 گذشت و در آيه تبليغ و حديث تهنيت خواهد آمد.
285 - محمود بن احمد بن موسى بن احمد - قاضى القضاه - بدر الدين - مشهور به عينى حنفى - در سال 762 در مصر متولد و در 855 وفات يافته - در جلد 10 الضوء اللامع " ص 135 - 131 شرح حال او مذكور است، و در آنجا استادان او را در فقه و اصول فقه و حديث و ادب ذكر نموده و تاليفات او را تعداد و آنها را ستوده و گفته : نامبرده "عينى" حديث كرد و فتوى داد و تدريس نمود، و تمام پيشوايان از هر مذهب و طبقه يكى پس از ديگرى حديث را از او گرفتند، بلكه علماء اهل طبقه سوم نيز از او حديث دريافت داشته اند، و من خود يكى از كسانى هستم كه مقدارى "از احاديث را" بر او قرائت نمودم، ابن خطيب ناصرى در تاريخش از او نام برده و درباره او گويد : پيشوائى است عالم - فاضل، در فرا گرفتن علوم شركت نموده، خصوصيات نفسانى - او را محتشم و در خور احترام نموده، داراى مردانگى و عصبيت و ديانت است، سيوطى در " بغيه الوعاه " ص 386 شرح حال او را ذكر و او را ستوده و استادان و قرائت و تاليفات او را بيان نموده و درباره او گويد : پيشوائى است عالم - بسيار دانا و عارف بعربيت و تصريف و غير آنها، ابوالحسنات در " فوائد " ص 207 او را ذكر نموده، اشاره بحديث او در صفحه 86 گذشت و در آيه تبليغ نيز لفظ او خواهد آمد.
286 - نجم الدين محمد بن قاضى عبد الله بن عبد الرحمن اذرعى "زرعى" - دمشقى - شافعى معروف به "ابن عجلون - در سال 831 متولد و در 876 وفات يافته - سخاوى در جلد 8 " الضوء اللامع " ص 96 گويد : نامبرده پيشوائى است علامه و با اتقان و حجت و ضابط و داراى نيروى درك و فهم نيكو، لكن نيروى حفظ او بهتر است متدين و موصوف بن عفت و عقل فراوان، سپس استادان قرائت او را در فقه و اصول فقه و حديث و تفسير و منطق و عربيت، ذكر و تصنيفات او را تعداد نموده، عبد الحى در جلد 7 " شذرات " خود ص 322 شرح حال او را ثبت و درباره او گويد : او پيشوائى است علامه، از علماء عصر خود آموخته و تسلط يافته و ماهر شده بحدى كه گروه بيشمارى از او اخذ حديث كرده و از او آموخته اند، در جلد 2 " البدر الطالع " ص 197 نيز شرح حال او موجود است، لفظ او در شعر ابى عبد الله شيبانى ضمن ذكر شعراء غدير خواهد آمد.
287 - علاء الدين - على بن محمد قوشچى متوفاى 879، بدر الدين در حواشى " الفوائد البهيه " ص 214 شرح حال او را ذكر و تاليفات او را بيان و درباره او گويد : نامبرده در علوم رياضى مهارت يافته، كاتب چلبى در " كشف الظنون " در مورد ذكر - شرح تجريد او - از او، به : مولاى محقق - تعبير نموده و شرح تجريد او را ستوده، و طاشكبرى زاده در جلد 1 " الشقايق النعمانيه " 181 - 177 شرح حال او را ثبت و با تعبير به مولاى فاضل او را ستوده. شوكانى در جلد 1 " البدر الطالع " ص 495 شرح حال او را ثبت نموده، نامبرده حديث غدير را در شرح تجريدش ذكر كرده چنانكه در صفحه 28 گذشت.
288 - عبد الله بن احمد بن محمد مشهور به : سيد اصيل الدين حسينى - ايجى - شافعى - مقيم مكه - متوفاى 883، مورخ بزرگ غياث الدين در تاريخ كبير " حبيب السير شرح حال او را بسيار ستايش نموده و درباره او گويد : نامبرده بر علماء جهان و بزرگان آدميان بسبب جلالت و هوشيارى و پارسائى و دين و ورع برترى و تفوق يافته، كتاب " درج الدرر - فى - سيره سيد البشر " از او است، سخاوى در جلد 5 " الضوء اللامع " ص 12 او را نام برده و گويد : او از جمله افاضلى است كه در مكه از من اخذ حديث نمودند، مضافا بر مراتب ديندارى و فروتنى و قبول قناعت و ادب و نيكوئى خط و ضبط و ساير ملكات و صفات نيكو و پسنديده كه در او جمع است، نامبرده شرح حديث غدير را كه بلفظ براء بن عازب در حديث تهنيت روايت شده و خواهد آمد، در كتاب خود " درج الدرر " ذكر نموده و آنرا از امور كليه واقعه در حجه الوداع بشمار آورده است.
289 - ابو عبد الله محمد بن محمد بن يوسف حسينى - سنوسى - تلمسانى - متوفاى در سال 895، ملالى شاگرد او كتابى جداگانه در احوال و سيره و فوايد او تاليف نموده و نام آنرا " المواهب القدسيه فى المناقب السنوسيه " گذارده، و نسبت باو ستايش بسيار نموده به جلد 1 " معجم المطبوعات " ص 1058 مراجعه نمائيد، داستان احتجاج اميرالمومنين عليه السلام بر طلحه روز جمل بحديث غديرخم نقل از شرحى كه او بر صحيح مسلم نوشته خواهد آمد.
290 - ابو الخير فضل الله بن روزبهان - فضل الله خنجى شيرازى - شافعى - معروف به " خواجه ملا " سخاوى در جلد 6 " الضوء اللامع " ص 171 شرح حال او را درج و استادان او را ذكر و گويد : نامبرده در فنونى از عربيت و معانى واصلين و جز آنها پيشروى كرده مضافا بر خصلتهاى نفسانى از خوشرفتارى و توجه.. تا آنكه گويد اطلاع يافتم در سال 97 كه در اثر بلاغت و نيك انديشى منشى ديوان سلطان يعقوب شد، لفظ نامبرده در مورد داستان غدير نقل از كتابش " ابطال الباطل " در باب سخنان در پيرامون حديث غدير خواهد آمد.

علماء قرن 10
291 - كمال الدين - حسين بن معين الدين يزدى - ميبدى شارح ديوان منسوب به امير المومنين عليه السلام در سال 890 شرح مزبور را نوشته و كتابى در حكمت و فلسفه در سال 897 تاليف نموده، و در شرح حديث غدير كتابى دارد كه در سال 908 آنرا تاليف نموده، و بنابراين تاريخ وفات او را كه در بعضى از كتب تذكره و شرح حال بسال 870 اشعار داشته اند بى مورد است، و تاليفات او نمودار از مشاركت و اطلاع او است بر علوم، اشاره بحديث او در موضوع غدير در صفحه 46 و 68 گذشت و در داستان تهنيت و آيه اكمال دين خواهد آمد.
292 - حافظ - جلال الدين عبد الرحمن بن كمال الدين مصرى - سيوطى شافعى متوفاى 911، عبد الحى در جلد 8 " شذرات " ص 55 - 51 شرح حال او را ثبت و درباره او گويد : مسند محقق با دقت، صاحب تاليفات عالى و سودمند، بسيار او را ستوده و تاليفاتش را تعداد نموده و گفته : نامبرده هفتاد و چند بار پيغمبر صلى الله عليه و آله را در بيدارى ديده و كرامت طى الارض براى او قائل و حكايت نموده كه همسفر خود را از قرافه بمكه برد و رفتن و برگشتن او با برداشتن چند گام انجام يافت : و ابن عيدروس در " النور المسافر " ص 57 - 54 او را نام برده و مورد ستايش قرار داده و بعض از كرامات و تاليفات او را ذكر نموده، اشاره بحديث او در داستان غدير در صفحات 40 و 45 و 48 و 53 و 55 و 60 و 61 و 72 و 83 و 86 و 98 88 و 100 و 102 و 109 گذشت و حديث او در موضوع مناشده اميرالمومنين عليه السلام در روز شورى و در رحبه بحديث غدير و در باب نزول آيه تبليغ و آيه اكمال دين درباره على عليه السلام پيرامون واقعه غدير خواهد آمد.
293 - نور الدين - على بن عبد الله بن احمد حسنى - مدنى - سمهودى - شافعى - متوفاى 911، عبد الحى در جلد 7 " شذرات الذهب " ص 50 شرح حال او را ثبت و گفته : نامبرده بمدينه منوره آمده و در آنجا سكنى گرفته و عالم و مفتى و مدرس و مورخ شافعى و پيشواى مورد احترام و حجت صاحب فنون در مدينه بوده سپس استادان و تاليفات او را تعداد نموده و آنها را ستوده، و ابن عيدروس در " النور السافر " ص 60 - 58 او را نام برده و استادان او را ذكر و تاليفات او را تعداد و مورد ستايش قرار داده، و شوكانى در جلد 1 " النور الطالع " ص 470 شرح حال او را درج نموده. اشاره به حديث او در صفحات 41 و 42 و 44 و 50 و 56 و 62 و 88 و 90 و 93 و 101 گذشت و روايت او در احتجاج عمر بن عبد العزيز بحديث غدير و در داستان تهنيت خواهد آمد.
294 - حافظ - احمد بن محمد بن ابى بكر - ابو العباس قسطلانى - مصرى - شافعى متوفاى 926، شرح حال او در " النور السافر " ص 115 - 113 - موجود است و استادان و تاليفات او تعداد و ذكر شده، و گويد : نامبرده پيشوائى بوده و حافظ و با اتقان و جليل القدر و داراى تقرير و تحرير نيكو و لطف اشاره و عبارات رسا و گردآورى و تاليف او نيكو و منظم و آراسته، نامبرده زينت اهل زمان خود و برگزيده مردم عصر خود بوده و از جمله تاليفات او " المواهب اللدنيه فى المنح المحمديه " و " شرح صحيح بخارى " را نام برده "هر دو كتاب در نزد مولف " الغدير " موجود است"، و شوكانى در جلد 1 " النور الطالع " ص 102 شرح حال او را ذكر نموده، لفظ نامبرده در حديث غدير نقل از " المواهب اللدنيه " در سخنان پيرامون سند حديث غدير خواهد آمد.
295 - سيد عبد الوهاب ابن محمد رفيع الدين احمد حسينى - بخارى متوفاى 932، شرح حال و ستايش او و توصيف او از حيث علم و عمل در " اخبار الاخيار " شيخ عبد الحق دهولى و در " تذكره الابرار " سيد محمد موجود است، روايت او نقل از تفسيرش در نزول آيه تبليغ درباره على عليه السلام پيرامون واقعه غدير خواهد آمد.
296 - حافظ عبد الرحمن بن على - معروف به "ابن الدبيع" ابو محمد شيبانى - شافعى "در سال 866 متولد و در 944 وفات يافته"، ابن عيد روس در " النور السافر " ص 221 - 212 شرح حال او را درج و او را ستايش بسيار نموده و تاليفات او را ذكر و درباره او گفته : امام. حافظ. حجت با اتقان - شيخ الاسلام - علامه الانام - پيشواى دقيق و با تشخيص - مسند دنيا - فرمانده اهل ايمان در حديث سيد المرسلين - خاتمه المحققين - استاد استادان مبرز ما، و شوكانى در جلد 1 " البدر الطالع " ص 335 او را نام برده و استادان او را در فقه و حديث و تفسير و حساب و هندسه تعداد كرده و تاليفات او را در جلد 3 " تيسير الوصول الى جامع الاصول " ص 271 ذكر نموده.
297 - حافظ - شهاب الدين احمد بن محمد بن على بن حجر هيتمى - سعدى - انصارى - شافعى "در سال 909 متولد و در سال 974 در مكه مكرمه وفات يافته"، ابن عيدروس در " النور السافر " ص 292 - 287 در شرح حال او بسط كلام داده و درباره او گويد : شيخ - پيشوا - شيخ الاسلام - خاتمه اهل فتوى و تدريس، در علم فقه بمنزله دريائى است كه با دلو جد و جهد نميتوان از زلال تحقيق او بهره گرفت - بطوريكه عارفين اجماع و اتفاق بر آن دارند، كه نامبرده امام الحرمين است و فضايل او در ميان هر گروه مشهور و تعداد شده، پيشوائى است كه پيشوايان باو اقتدا نموده اند، بزرگوارى است كه قلوب عموم مردم اقليم حجاز متوجه و منصرف باو بوده تصنيفات او در زبان خود آيتى است كه هم عصران او از آوردن مانند آن ناتوانند، سپس - استادان او و تاليفاتش را تعداد و آنها را ستوده، و در جلد 1 " البدر الطالع " ص 109 نيز شرح حال او موجود است، حديث او درباره غدير در صفحه 59 گذشت و تفصيل آنچه كه در سخنان پيرامون سند حديث غدير از او ذكر شده خواهد آمد.
298 - متقى - على بن حسام الدين بن قاضى عبد الملك قرشى - هندى، به مكه مشرفه آمده و در آنجا در سال 975 وفات يافته، صاحب كتاب گرانبها و بزرگ " كنز العمال "، در " النور السافر " ص 319 - 315 شرح حال مفصل و كافى از او موجود است، در آنجا درباره او گويد : نامبرده از علماء عاملين و از بندگان صالح خداوند بوده و از جهت ورع و تقوى و كوشش در عبارت و ترك ما سوى الله مقام بزرگى را دارا بوده، مصنفات عديده دارد و شهرت حالات پسنديده او زبان زد مردم بوده و از جمله مناقب او، گفتار پيغمبر را ذكر نموده، كه در عالم خواب فرموده : او افضل خلق است در زمان خود، سپس گويد : مولفات او بسيار و از كوچك و بزرگ در حدود يكصد مجلد است، محاسن اخلاق و مناقب او بقدرى است كه علامه عبد القادر بن احمد فاكهى مكى تاليف لطيفى مخصوص و مشتمل بر مناقب و فضايل او ترتيب داده و آن را " القول النفى فى مناقب المتقى " ناميده و در آن سيره و روش پسنديده او و رياضت هاى بزرگ و كوششهاى دشوار و حيرت انگيز او را ذكر نموده.. تا آنجا كه گويد : خلاصه سخن آنكه اين مرد - نيست جز يكى از نيكوئى هاى زمان و خاتمه اهل ورع و از مفاخر هند، و شهرت او از توضيح شرح حال مستغنى و بزرگى او در قلوب از ستايش بى نياز، اشاره به حديث او در صفحات 40 و 45 و 48 و 50 و 53 و 55 و 62 و 73 و 86 و 93 و 98 و 103 و 107 گذشت و در موضوع مناشده رحبه بطرق مختلف خواهد آمد.
299 - شمس الدين - محمد بن احمد "در شذرات : محمد ذكر شده" شربينى - قاهرى - شافعى - متوفاى 977، صاحب دو تاليف بزرگ و مهم : تفسير او موسوم به " السراج المنير " كه در سال 968 تاليف شده و در چهار مجلد بچاپ رسيده - و " الاقناع فى حل الفاظ ابى شجاع " كه در دو مجلد بچاپ رسيده - و در كتب تذكره و شرح احوال علماء حديث، تاليفات چاپ شده او هشت جلد تعداد شده - عبد الحى در جلد 8 " شذرات " ص 384 شرح حال او را ذكر كرده و درباره او چنين گويد : خطيب - امام - علامه - شربينى در " الكواكب " گفته : از شيخ احمد برلسى اخذ حديث نموده، سپس استادان او را تعداد كرده تا اينكه گويد : مشايخ او باو اجازه افتاء و تدريس دادند و او در زمان حيات استادانش تدريس نمود و فتوى داد و خلق بى شمارى از وجود او منتفع شدند و همه اهل مصر بصلاحيت او معتقد و او را به علم و عمل و زهد و ورع و بسيارى عبادت و نماز توصيف كردند، سپس بعض از تاليفات و گامهائى را كه در راه اصلاح برداشته ذكر نموده و بالاخره درباره او گويد : او آيتى از آيات الهى و حجتى از حجج خداوند بر خلقش بود، حديث نزول آيه سال سائل درباره على عليه السلام پيرامون واقعه غديرخم نقل از تفسير او خواهد آمد.
300 - ضياء الدين ابو محمد احمد بن محمد وترى - شافعى - در عشره هشتم بعد از سال 900 در مصر وفات يافته، حديث ولايت را در كتاب خود " روضه الناظرين " ص 2 بطور ارسال مسلم ذكر نموده است.
301 - حافظ - جمال الدين - محمد طاهر ملقب به "ملك المحدثين" هندى - فتنى - در سال 986 كشته شد، و از شاگردان ابن حجر هيتمى و استاد - على متقى هندى بوده، ابن عيدروس در " النور السافر " س 361 شرح حال او را ثبت و در ستايش او مبالغه بسيار نموده و گروهى از استادان او را تعداد نموده و گويد : نامبرده در علوم عديده تسلط يافت و بر اقران خود برترى گرفت تا آنجا كه ديگر احدى از علماء گجرات بنظر نرسيد كه در علم حديث بمرتبه او رسيده باشد، بعض از بزرگان ما چنين ذكر كرده اند، نامبرده را تصنيف هاى سودمنديست، از جمله كتاب موسوم به "مجمع بحار الانوار فى غرائب التنزيل و لطايف الاخبار" و شرح حال او در حواشى "الفوايد البهيه" ص 164 موجود است، در آنجا بعد از ستايش نسبت باو گويد : از جمله كتب او كه مطالعه نمودم كتاب " مجمع البحار فى غريب الحديث " و المغنى فى ضبط اسماء الرجال و " قانون الموضوعات فى ذكر الضعفاء و الوضاعين " و " تذكره الموضوعات فى الاحاديث الموضوعه " ميباشد و تمام اين كتب مشتمل بر فوايد بزرگى است، و عبد الحى در جلد 8 " شذرات " ص 410 از او نام برده و استادان او را ذكر نموده و درباره او گويد : نامبرده مردى بوده عالم و عامل و محيط و متبحر در علوم و موصوف بورع و او را مصنفاتى است، كه از جمله آنها مجمع بحار الانوار است : تا آخر... نامبرده آنچه را كه ابن اثير در پيرامون حديث غديرخم در " النهايه " گفته در كتاب مزبور " مجمع البحار " ذكر نموده است.
302 - ميرزا مخدوم بن عبد الباقى متوفاى حدود 995، نامبرده تواتر حديث غدير را در تاليفش " نواقص الروافض " ذكر نموده و جز و قطع بدلالت حديث مزبور را بر امامت اميرالمومنين عليه السلام نفى نموده است.
303 - شيخ عبد الرحمن بن عبد السلام صفورى - شافعى، مولف كتاب " نزهه المجالس " كه در مصر چند بار چاپ شده، روايت او در باب نزول آيه سال سائل درباره على عليه السلام كه نقل از قرطبى نموده خواهد آمد.
304 - جمال الدين عطاء الله بن فضل الله حسينى - شيرازى - متوفاى 1000، كتاب " الاربعين فى مناقب اميرالمومنين عليه السلام و كتاب " روضه الاحباب فى سيره النبى صلى الله عليه و آله و الال و الاصحاب " از او است، كاتب چلبى در جلد 1 " كشف الظنون " ص 582 - تفصيل فصول كتاب اخير الذكر او را ذكر نموده، حديث غدير از نامبرده در ص 98 گذشت كه در " اربعين " خود بلفظ : حذيفه بن اسيد مذكور در ص 56 روايت نموده گذشت، و روايت او در باب نزول آيه تبليغ درباره على عليه السلام و در حديث ركبان و تصريح او بتواتر حديث در كلمات پيرامون سند حديث غدير خواهد آمد.

علماء قرن 11
305 - ملا على بن سلطان محمد هروى معروف به " قارى " حنفى به مكه مشرفه آمده و در آنجا مسكن گزيده و در سال 1014 وفات يافته، تاليفات بسيار گرانبهائى دارد، محبى در جلد 4 " خلاصه الاثر " ص 185 شرح حال او را ذكر و درباره او گويد : يكى از علماء عالى مقام، يگانه زمانش، در تحقيق و تنقيح عبارات "حديث" داراى تسلط و چهره و هيئت روشن و خيره كننده اى بوده، شهرت او كافى است و نيازى بستايش و توصيف ندارد، در هرات متولد شد و بسوى مكه شتافت و در آنجا از استاد ابوالحسن بكرى اخذ حديث نمود، سپس مشايخ و استادان او را تعداد مينمايد، و باز در توصيف او گويد : نام او مشهور گشت و آوازه او در بلاد منتشر گرديد، تاليفات بسيار و داراى لطف و مشتمل بر فوايد بزرگ فراهم ساخت : از جمله آنها : شرح بر " المشكاه " كه چندين مجلد است و نام آن " المرقاه " است، و اين بزرگترين و گرامى ترين تاليفات او است، و " شرح الشفاء " و " شرح الشمائل " - همينطور تاليفات او را تعداد نموده و تاريخ وفات او را ذكر كرده آنگاه گويد : چون خبر در گذشتن او بعلماء عصر و زمان او رسيد - علماء مصر در جامع از هر مجتمع گشتند - جمع كثير شامل چهار هزار تن و بيشتر - و بر او - در حالتيكه بدنش در ميان نبود نماز گزاردند، و زر كلى در جلد 2 " الاعلام " خود ص 697 شرح حال او را ثبت و تاليفات او را تعداد نموده، و در جلد 1 " معجم المطبوعات " ص 1792 بيست مجلد از تاليفات چاپ شده او را تعداد كرده، نامبرده "قارى" در " المرقات فى شرح المشكات " در شرح قول مصنف گويد : "حديث غدير را" احمد و ترمذى - روايت نموده اند، و در " الجامع " : " حديث مزبور را " احمد و ابن ماجه از براء روايت نموده اند، و احمد از بريده، و ترمذى و نسائى و ضياء از زيد بن ارقم، آنگاه "در شرح خود در اين مورد" مينگارد : در اسناد مصنف، حديث از زيد بن ارقم را به احمد و ترمذى مسامحه ايست كه پوشيده نيست، و در روايت منسوب به احمد و نسائى و حاكم از بريده بلفظ : من كنت وليه فعلى وليه ذكر شده و محاملى در آمالى خود از ابن عباس روايت ميكند و لفظ او چنين است : على بن ابى طالب مولى من كنت مولاه، و روايت از او در كلمات پيرامون سند حديث خواهد آمد.
306 - ابو العباس احمد چلبى بن يوسف بن احمد مشهور به " ابن سنان قرمانى " دمشقى - متوفاى 1019، مولف تاريخ مشهور - موسوم به " اخبار الدول و آثار الاول " كه چندين بار بچاپ رسيده است، محبى در جلد 1 خلاصه اش ص 209 شرح حال او را ثبت نموده، اشاره بحديث غدير از نامبرده در صفحه 60 گذشت.
307 - زين الدين- عبد الروف بن تاج العارفين بن على حدادى - مناوى - قاهرى - شافعى "در سال 1031 در سن 79 سالگى وفات يافته" - محبى در جلد 2 " خلاصه الاثر " ص 412 در شرح حال او بسط سخن نموده و درباره او گويد : پيشواى بزرگ، حجت - صاحب دقت نظر - برگزيده در ميان علماء - صاحب تصنيفات مشهور و داير - بزرگوارترين اهل شهرش "بدون ترديد"، نامبرده پيشوائى بوده فاضل، زاهد، عابد، متوجه و خاشع در پيشگاه خداوند، منافع وجودى او بسيار و با كردار پسنديده در طريق قرب بحق به تسبيح و ذكر خدا مشغول بوده، متصف به صبر و صدق بوده، در شبانه روز به يك نبوت غذا اكتفا ميكرده، از علوم متنوعه و معارف بقدرى تحصيل نموده كه احدى از علماء همزمان او در تحصيل آن قادر نبوده، سپس مشايخ و استادان او را در فقه و اصول و تفسير و حديث و ادب و طريقت و خلوت ذكر و تاليفات بسيار او را تعداد و نسبت بانها بسيار ستايش كرده، نامبرده در " كنوز الحقايق " ص 147، اين فرموده پيغمبر صلى الله عليه و آله را : من كنت مولاه فعلى مولاه، و : من كنت وليه فعلى وليه. و : على مولى من كنت مولاه روايت كرده، و حديث نزول آيه سال سائل در واقعه غدير خم نقل از كتاب او " فيض القدير فى شرح الجامع الصغير " خواهد آمد و همچنين افاده او در صحت حديث در باب كلمات پيرامون سند حديث غدير خواهد آمد.
308 - فقيه - شيخ بن عبد الله بن شيخ بن عبد الله بن شيخ بن عبد الله عيد روس - حسينى - يمنى "در سال 933 متولد و در 1041 وفات يافته، محبى در جلد 2 " خلاصه الاثر " ص 235 شرح حال او را ثبت و او را با كلمات : استاد بزرگوار - محدث صوفى - فقيه - ستوده و مشايخ و استادان او را در قرائت حديث - در يمن و در حرمين و در هند تعداد نموده و كرامتى براى او در مورد بهبودى جراحت سلطان ابراهيم "كه زمين گير شده بود" بامر او - حكايت نموده كه در نتيجه سلطان مزبور كه نخست رافضى بوده بمذهب اهل سنت و جماعت درآمده. و سيد محمود قادرى مدنى در كتابش " الصراط السوى " ضمن نقل از كتاب " العقد النبوى و السر المصطفوى " تاليف نامبرده، او را با اين عنوانها و القاب ستوده : شيخ امام و غوث همام، بحر الحقايق و المعارف، السيد السند و الفرد الامجد روايت او در مورد نزول آيه سال سائل پيرامون واقعه غديرخم نقل از كتاب مذكور " العقد النبوى " خواهد آمد.
309 - محمود بن محمد على شيخانى - قادرى - مدنى، مولف كتاب " الصراط السوى. فى مناقب آل النبى صلى الله عليه و آله " و كتاب " حيات الذاكرين " روايت او در مورد نزول آيه سال سائل پيرامون قضيه غدير خم خواهد آمد.
310 - نور الدين، على بن ابراهيم بن احمد حلبى - قاهرى - شافعى، متوفاى 1044، صاحب كتاب مشهور " السيره النبويه " محبى در جلد 3 " الخلاصه " ص 122 شرح حال او را ثبت و درباره او گويد : پيشواى بزرگوار، جليل القدرترين مشايخ اعلام، علامه زمان، كوهى از كوههاى دانش و درياى بى كران آن، داراى منطقه وسيع حلم "بردبارى" دانشمند عالى مقدار، گردآورنده پراكندگيها، كسى كه نقد عمر شريفش را در اندوختن علم نافع و نشر آن صرف نموده، و در اثر رسيدن بمقامات شامخه علوم حظ و نصيبى احراز كرده كه احدى بدان پايه از موفقيت نايل نگشته مجلس درس او مجمع فضلا بوده و خردمندان و شخصيتهاى بزرگ در حريم دانش او بار سفر ميگشودند، منتهاى مراتب تحقيق را پيموده، و با فهم تند و نافذ و نيرومندى فكر، كاوش در فتاوى نموده و بين علم و عمل را جمع كرده، و جد و جهد فراوان در درك حقايق نموده، منافع وجودى و آثار علمى او بهمگان رسيده بطوريكه طالبين علم و فضيلت از هر نقطه و شهرى بسوى او ميشتافتند،... سپس در ثنا و ستايش او سخن بسيار گفته و استادان و تاليفات او را تعداد كرده و تاليفاتش را ستوده، تاليفات بسيارى دارد، روايت او در حديث غدير در صفحه 59 گذشته و در مورد نزول آيه سال سائل در اطراف واقعه غدير و همچنين سخن او در باب كلمات پيرامون سند حديث غدير خم خواهد آمد.
311 - شيخ احمد بن فضل بن محمد باكثير مكى - شافعى - متوفاى 1047، محبى در جلد 1 " خلاصه ص 271 از او نام برده و گويد : او از ادباء و فضلاء با تمكين حجاز بوده، در فضل و ادب داراى مقامى ارجمند بوده، در علوم فلكيه و معرفت آفاق جهان و عالم آفرينش دستى داشته و در ميان بزرگان و اشراف مكه منزلت و شهرت بسزائى داشته.. تا آنجا كه گويد : از جمله مولفات او " حسن المال فى مناقب الال " است، كه آنرا بنام : شريفش ادريس امير مكه قرار داده، سپس قصيده اى از او نقل ميكند كه ضمن آن شريف حسنى - على بن بركات را مدح و ستايش كرده، روايت او در مورد نزول آيه سال سائل در اطراف قضيه غديرخم خواهد آمد و حديث غدير از او در صفحات 44 و 91 و 101 مذكور و نامبرده را در پيرامون صحت حديث غدير و مفاد آن سخنى است كه در باب كلمات پيرامون حديث غديرخم خواهد آمد.
312 - حسين بن امام منصور بالله - قاسم بن محمد بن على يمنى متوفاى 1050، صاحب تاليف گرانبها و وزين كه در دو مجلد ضخيم در هند بچاپ رسيده و آنرا به " غايه السئول فى علم الاصول " ناميده، و شرح آن بنام " هدايت العقول " در سال 1049 از آن فراغت يافته، محبى در جلد 2 " خلاصه " ص 104 شرح حال او را ثبت و از قول قاضى حسينى مهلا گويد كه او در حق نامبرده چنين گفته : پيشواى علوم محمد صلى الله عليه و آله، آنچنان كسى كه اهل تحقيق، اعتراف به مراتب تحقيق او، و ارباب دقت نظر تصديق بدقت نظر او نمودند و در تمام اقطار بلاد يمن بدارا بودن علوم عاليه مشهور گشته، او از پدرش : امام منصور اخذ حديث نموده، سپس بقيه استادان او را ذكر نموده و از جمله تصانيف عاليه او همين كتاب " غايه السئول " و شرح آن : " هدايت العقول " را بشمار آورده و كتابى هم در آداب علماء و متعلمين، سپس گويد : نامبرده كتاب مزبور را از " جواهر العقدين " تاليف سيد سمهودى خلاصه نموده، سپس قطعه اى از نمونه هاى شعر او را ذكر نموده. نامبرده در كتاب خود " هدايت العقول " "كه در نزد مولف معظم " الغدير " موجود است" حديث غدير را بطرق بسيار ذكر نموده كه هر گاه جداگانه آنرا تنظيم ميكرد خود رساله اى مستقل بود، سخن او در باب كلمات پيرامون سند حديث غديرخم خواهد آمد.
313 - شيخ احمد بن محمد بن عمر - قاضى القضات - ملقب به - شهاب الدين - خفاجى - مصرى - حنفى - متوفاى 1069 "كه سن او قريب نود سال بوده"، محبى در جلد 1 " خلاصه الاثر " ص 343 - 331 در شرح حال و ستايش او بسط كلام داده و استادان و تاليفات او را تعداد كرده و اشعار نموده كه نامبرده متصدى قضاوت شد و بدمشق آمد و در آنجا مسكن گرفت، و نمونه اى از شعر او را ذكر كرده و درباره او چنين گويد : داراى - تصنيف هاى حساس و مهم و يكى از شخصيتهائى است، كه در احاطه و تخصص شهرت جهانى يافته، و در عصر خود بمانند ماه آسمان دانش و خورشيد تابان در افق نظم و نثر بوده، بر اهل تاليف و ارباب تصنيف رياست و سرورى داشته و نام و شخصيت او بتمام نقاط منتشر گشته و اخبار او چون ستاره گان درخشان فلك در افق علوم تابيده و هر كه را ديديم و از هر كسى كه ملاقات او را درك كرده - شنيديم، همگان به يگانه بودن و برترى او در تقرير و تحرير و حسن انشاء معترف بودند، و كسى در زمان او بجايگاه بلند او در دانش نرسيده، و تاليفات او بسيار و در خور استفاده عموم و در تمام بلاد منتشر گشته و از اين راه موفقيت و سعادت بزرگى را احراز نموده است، تا آخر... نامبرده حديث غدير را در جلد 3 شرحى كه بنام " نسيم الرياض " بر كتاب " الشفاء " تاليف قاضى عياض نوشته و در چهار مجلد بچاپ رسيده، در ص 456 ذكر نموده، آنجا كه مصنف "قاضى عياض" گويد : رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره على عليه السلام فرمود من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، شارح نامبرده گويد : و اين فرمايش در غديرخم بوده در حاليكه آنحضرت براى مردم خطبه خواند.
314 - عبد الحق بن سيف الدين دهلوى - بخارى - متوفاى 1052، صاحب تاليفات گرانبها، از جمله : " اللمعات فى شرح المشكات "، و " رجال المشكات " و " ترجمه فصل الخطاب "، و " جذب القلوب "، و " اخبار الاخيار " و " مدارج النبوه "، لفظ نامبرده در كلمات پيرامون سند حديث غدير خواهد آمد.
315 - محمد بن محمد مصرى، مولف كتاب " الدرر العوال بحل الفاظ بدء المال "، در كتاب مزبور در ذكر نام اميرالمومنين عليه السلام گويد : در فضل او احاديث بسيار وارد شده، از جمله آنها : فرمايش رسول خدا صلى الله عليه و آله من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.
316 - محمد محبوب العالم ابن صفى الدين جعفر - بدر العالم، مولف تفسير مشهور به "تفسير شاهى"، روايت او در باب نزول آيه تبليغ درباره على عليه السلام و نزول آيه سال سائل پيرامون حديث غدير نقل از تفسير نامبرده خواهد آمد.

علماء قرن 12
317 - سيد محمد عبد الرسول بن عبد السيد بن عبد الرسول حسينى - شافعى - برزنجى "در سال 1040 متولد و در 1103 وفات يافته"، مرادى در جلد 4 " سلك الدرر " ص 65 شرح حال او را ثبت و استادان او را در قرائت ذكر نموده و درباره او گويد : نامبرده به همدان رفته، سپس ببغداد و دمشق و قسطنطنيه و مصر مسافرت كرده و از علماء بلاد مذكوره اخذ حديث نموده، سپس در مدينه منوره متوطن گشته و از روساى آنجا محسوب شده سپس تاليفات او را تعداد نموده كه از جمله آنها كتاب " النواقض للروافض " است، و از جمله تاليفات او كه مرادى آن را ذكر نكرده، كتابى است كه در نجات ابوين پيغمبر صلى الله عليه و آله و عم او ابى طالب نوشته، دانشمند محترم، زينى دحلان قسمت مربوط به نجات ابى طالب را از كتاب مزبور خلاصه كرده و آن را " اسنى المطالب فى نجات ابى طالب " ناميده و در آغاز آن چنين عنوان كرده : بر تاليف بزرگى آگاهى يافتم كه از علامه بزرگوار - مولانا سيد محمد بن رسول برزنجى متوفاى در يكهزار و يكصد است كه در نجات ابوين پيغمبر صلى الله عليه و آله تاليف نموده و در پايان كتاب مزبور در باب نجات ابى طالب بحث نموده و نجات او را اثبات نموده است، و اقامه دليل بر اين امر كرده و براهينى از كتاب و سنت و اقوال علماء آورده كه هر كس در ادله و براهين نامبرده تامل و بررسى نمايد، يقين به نجات ابى طالب براى او حاصل ميشود، با بيان معانى صحيحه نسبت به نصوصى كه خلاف اين معنى را اقتضاء مينمايد كه در نتيجه تمام نصوص صراحت بر نجات او دارد و در اين زمينه راهى را پيموده كه تاكنون احدى در اين راه بر او سبقت نگرفته و بطوريست كه حتى آنها كه نجات ابى طالب را انكار مينمودند در قبال طريقه استدلال و برهان او ملزم ميشوند كه دلائل او را بپذيرند و تمام دلائلى را كه قائلين بعدم نجات ابى طالب اقامه نموده اند، او همه را "با برهان مخصوص خود" بر ميگرداند و همان دلائل را منطبق با مقصود و عقيده خود داير بنجات ابى طالب مينمايد، و هر شبهه را كه قائلين بعدم نجات ابى طالب بان تمسك جسته اند با دلايل مقتن آنها را مرتفع و زايل نموده و با رفع شهبات مزبوره اقامه دليل بر دعوى خود نموده، و در بعض از اين مباحث موضوعهاى دقيقى هست كه درك آن دقايق فقط از عهده فحول علماء بر مى آيد و بر آنها كه قصود دارند درك آن دشوار است : و بعض از مباحث نامبرده زايد بر اثبات مطلوب است كه جنبه تقويت مورد اثبات او را دارند و من "زينى دحلان" خواستم مطالب مذكوره را ملخص نمايم.... تا آخر مطالبش. لفظ نامبرده "برزنجى" درباره حديث غدير در باب كلمات پيرامون سند حديث غدير خواهد آمد.
318 - برهان الدين ابراهيم بن مرعى بن عطيه شبر خيتى - مصرى - مالكى، متوفاى 1106، از علماء نامى و فضلاء گرامى مصر است، نامبرده از شيخ اجهورى و شيخ يوسف فيشى درس گرفته و كسب فقه كرده و در علوم حديث و نحو و غيرهما تاليف كتاب نموده، كتاب " الفتوحات الوهبيه " در شرح اربعين "چهل حديث" نووى كه در مصر بچاپ رسيده از او است، عازم رفتن به "رشيد" بود و در رود نيل غرق شد، نامبرده در كتاب مزبور "فتوحات الوهبيه" در حديث يازدهم نام اميرالمومنين عليه السلام را كه مى برد، مينگارد : همان كسى كه پيغمبر صلى الله عليه و آله درباره او فرمود : من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.
319 - ضياء الدين. صالح بن مهدى بن على بن عبد الله مقبلى سپس صنعانى - سپس - مكى - "در سال 1047 متولد و در 1108 در مكه وفات يافته"، شوكانى در جلد 1 " البدر الطالع " ص 292 - 288 شرح حال او را ثبت و درباره او گويد : نامبرده كسى است كه در جميع علوم كتاب و سنت تسلط و تبحر يافته و اصول فقه و حديث و عربيت و معانى و بيان و تفسير را مورد بررسى قرار داده، و در جميع آنها تفوق و برترى احراز نموده، نامبرده مولفاتى دارد كه در نظر علماء محبوب و مقبول واقع شده، و بانها اقبال نموده و بمطالب آنها احتجاج و استدلال مينمايند و در خور چنين مقامى هم هست، سپس. مولفات او را تعداد نموده كه از جمله آن " الابحاث المسدده فى الفنون المتعدده "، لفظ نامبرده درباره غدير در باب كلمات پيرامون سند حديث غدير و نص او بر تواتر حديث مزبور خواهد آمد.
320 - ابراهيم بن محمد بن محمد - كمال الدين حنفى - معروف به - ابن حمزه حرانى - دمشقى، متوفاى 1120، مرادى در جلد 1 " سلك الدرر " ص 24 - 22 شرح حال او را ثبت و درباره او گويد : عالم و پيشواى مشهور. محدث نحوى و علامه، نامبرده در خور احترام فراوان و مشهور بفضايل بسيار است، و يكى از اعلام محدثين و علماء عظيم القدر است، سيدى است شريف و داراى حسب و نسب، در دمشق متولد شده و در همانجا نشو و نما كرده، سپس استادان او را در اخذ حديث و روايت ذكر نموده و گويد : در اجازه او بخط او يافتم كه تعداد مشايخ و اساتيد او به هشتاد نفر بالغ شده، سپس تاليفات او وفات او را ذكر نموده، حديث غدير را در تاليفش " البيان و التعريف " ذكر نموده و اشاره بحديث او در صفحه 72 و 92 گذشت.
321 - ابو عبد الله محمد بن عبد الباقى بن يوسف زرقانى مصرى - مالكى "در سال 1055 در مصر متولد و در 1122 وفات يافته" آخرين شخصيتهاى برجسته از محدثين در ديار مصر كه در انواع علوم شركت و تسلط داشته، مرادى در جلد 4 از " سلك الدرر " ص 32 شرح حال او را ثبت و استادان و تاليفات گرانبهاى او را تعداد و ذكر نموده، مانند كتاب " شرح المواهب اللدنيه " - چاپ بولاق در هشت جلد - و " شرح الموطا " چاپ مصر در چهار جلد - و چلبى در " كشف الظنون " با تعبير به : المولى العلامه - خاتمه المحدثين - او را ستايش نموده، حديث او درباره غديرخم در ص 71 گذشت، و در حديث تهنيت بلفظ سعد خواهد آمد و نامبرده را در صحت حديث مزبور و تواتر آن سخنى است كه در باب كلمات پيرامون سند حديث غدير خواهد آمد.
322 - حسام الدين محمد با يزيد - سهارنپورى - صاحب " مرافض الروافض " نامبرده در تاليف خود ذكر نموده : از براء بن عازب و زيد بن ارغم كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله چون در غدير خم فرود آمد دست على عليه السلام را گرفت و فرمود : آيا شما نيستيد كه ميدانيد باينكه. من اولى "سزاوارتر" هستم بر هر مومنى از خودش ؟ گفتند بلى - سپس فرمود : بار خدايا هر كس كه من مولاى اويم پس على عليه السلام مولاى او است، خدايا دوست بدار آنكه را كه او را دوست دارد و دشمن دار آنكه را كه او را دشمن دارد، پس عمر بعد از اين جريان على عليه السلام را ملاقات كرد و باو گفت : گوارا باد تو را اى پسر ابى طالب، صبح و شام نمودى در حاليكه مولاى هر مرد و زن مومنى هستى.
323 - ميرزا محمد بن معتمد خان بدخشى، مولف " مفتاح النجا فى مناقب آل العبا " و " نزل الابرار بما صح من مناقب اهل البيت الاطهار " - در بمبى بچاپ - رسيده - و اين دو كتاب دلالت دارند بر تسلط كامل و احاطه مولف نامبرده در علم حديث و فنون آن وقوف كامل به مسانيد آن، حديث غدير را در دو كتاب مذكور بطرق بسيار روايت نموده كه بنقل از دو كتاب مزبور در صفحات 41 و 45 و 48 و 53 و 56 و 60 و 62 و 76 و 86 و 98 و 99 و 102 و 107 ذكر شده، و روايت او در حديث مناشده رحبه خواهد آمد، و نامبرده را در پيرامون صحت حديث مزبور سخنى است كه در باب كلمات در پيرامون سند حديث خواهد آمد.
324 - محمد صدر العالم، مولف كتاب " المعارج العلى فى مناقب المرتضى "، نامبرده حديث غدير را بطرق متعددش در كتاب خود "معارج" ذكر نموده، بعضى از طرق او در صفحات 54 و 107 و 109 گذشت، و در باب نزول آيه سال سائل پيرامون حديث غدير و در حديث تهنيت خواهد آمد. و در تواتر و صحت حديث مزبور نامبرده را سخنى است كه در باب كلمات پيرامون سند حديث خواهد آمد.
325 - حامد بن على بن ابراهيم بن عبد الرحيم حنفى - دمشقى - معروف به عمادى - "در سال 1103 - در دمشق متولد و در 1171 وفات يافته"، مرادى در جلد 2 " سلك الدرر " ص 19 - 11 شرح حال او را ثبت و درباره او گويد : مفتى حنفيه در دمشق و فرزند مفتى آنجا، صدر آنها و پسر صدر، صدرى كه داراى مهابت و بزرگوارى بوده جليل القدرترين عالم، فقيه فاضل فرضى، نامبرده عالمى است محقق و اديب و عارف و هوشيار و كامل و مهذب. سپس استادان او و تاليفات بسيار و گرانبهاى او را تعداد نموده، از جمله " الصلوه الفاخره بالاحاديث المتواتره " كه در مصر چاپ شده و نمونه هائى از نظم و نثر او را ذكر نموده كه هر دو نمودار احاطه و تسلط او در علم و ادب است، نامبرده حديث غدير را از طرق بسيار روايت نموده و آنها را در كتاب خود " الصلوه الفاخره " از احاديث متواتره بشمار آوره، لفظ او در باب كلمات پيرامون سند حديث غدير خواهد آمد.
326 - عبد العزيز، ابو ولى الله احمد بن عبد الرحيم عمرى - دهلوى، متوفاى 1176، يكى از كسانى است كه تاليف بسيار نموده، از جمله تاليفات گرابنهايش كه چاپ شده " اجوبه المسائل الثلاث " " الانصاف فى بيان سبب الاختلاف " " تنوير العينين " " رسائل الدهلوى " " حجه الله البالغه فى اسرار الاحاديث و علل الاحكام " " شرح تراجم ابواب صحيح بخارى " " عقد الجيد فى الاجتهاد و التقليد " " فتح الخبير بما لابد من حفظه فى علم التفسير " " الفوز الكبير مع فتح الخبير فى اصول التفسير " " القول الجميل فى التصوف " و از جمله كتب و تاليفات او است " قره العينين "، و " ازاله الخفاء "، نامبرده - در قره العينين " ذكر نموده : از براء بن عازب و زيد بن ارقم باينكه : رسول خدا صلى الله عليه و آله چون در غدير خم فرود آمد، دست على عليه السلام را گرفت و فرمود : آيا شما نيستيد كه ميدانيد، من اولى "سزاوارتر" هستم بهر مومن از خودش ؟ گفتند : بلى : پس فرمود : بار خدايا هر كس كه من مولاى اويم، على مولاى او است، بار خدايا دوست بدار آنكه را كه او را دوست دارد و دشمن دار آنكه را كه او را دشمن دارد، سپس بعد از اين جريان عمر او را "على عليه السلام را" ملاقات نمود و باو گفت : گوارا باد تو را اى پسر ابى طالب، صبح و شام نمودى در حاليكه مولاى هر مرد زن مومن هستى، احمد اين روايت را با بررسى سند ذكر نموده، و در " ازاله الخلفاء " روايتى را كه حاكم با بررسى سند از زيد بن ارقم از حديث غدير آورده، بدو لفظ و بدو طريق كه در صفحه 66 ذكر شده، روايت نموده.
327 - محمد بن سالم بن احمد مصرى حفنى شمس الدين شافعى "در سال 1101 متولد و در 1181 وفات يافته" نامبرده يكى از فقهائى است كه با استفاده از استادان ذيفنون قاهره در علوم متنوعه شركت كرده، شرح حال او در جلد 4 "سلك الدرر" ص 49 و در جلد 10 "الخطط الجديده" صفحه 74 موجود است، نامبرده را تاليفات گرانبهائى است، از جمله آنها " انفس نفائس الدرر " كه در حاشيه " المنح المكيه " چاپ شده و حاشيه او بشرح عزيزى بر " الجامع الصغير " و " الثمره البهيه فى اسماء الصحابه البدريه "، نامبرده حديث غدير را در حاشيه " الجامع الصغير " چاپى ذكر نموده است.
328 - سيد محمد بن اسماعيل بن صلاح، الامير اليمانى - صغانى - حسينى - "در سال 1059 متولد و در 1182 وفات يافته"، نامبرده يكى از شعراى غدير است كه شعر و شرح حال او در شعراء قرن دوازدهم خواهد آمد، حديث او درباره غدير خم در صفحه 73 گذشت و در داستان تهنيت خواهد آمد، و او را سخنى است كه در باب كلمات پيرامون سند حديث ذكر خواهد شد.
329 - شهاب الدين، احمد بن عبد القادر حفظى، شافعى، نامبرده يكى از شعراء غدير است كه شعر و شرح حال او ضمن شعراء قرن دوازدهم خواهد آمد، و لفظ او در كلمات پيرامون سند حديث غدير و در شرح حال او ذكر خواهد شد.

علماء قرن 13
330 - ابو الفيض محمد بن محمد المرتضى حسينى - زبيدى - حنفى "در سال 1145 متولد و در 1205 وفات يافته" مولف " تاج العروس فى شرح القاموس " يگانه مرجع در لغت، جايگاه او در " واسط " عراق بوده، در هند متولد شده و در زبيد - از كشور يمن - نشو و نما نموده و بطرف حجاز رهسپار گرديده و در مصر اقامت گزيده در كسب علوم متنوعه شركت جسته، و در انواع علوم احاطه و تسلط يافته، و آوازه او وصيت فضلش منتشر گشته و همه جا شهرت يافته، كتب گرانبها و بسيار نفيس تاليف نموده، از جمله آنها " اتحاف الساده المتقين " در شرح " احياء العلوم " غزالى - كه در ده جلد چاپ شده - و " اسانيد الصحاح الست " و نيز قسمتى از كتب و تاليفات او چاپ شده است، در جلد 10 " تاج العروس " ص 399 در تعداد معانى مولى گويد : و نيز ولى كسى است كه متولى امر تو ميشود و آندو را "مولى و ولى" معنى يك است، و از اين باب است حديث : و ايما امراه نكحت بغير اذن مولاها.. و بعض از ارباب حديث چنين روايت نموده اند، بغير اذن وليها، - "در هر دو صورت، معناى جمله بالا : و هر زنى كه زناشوئى كند بدون اذن سرپرست خود.. "و ابن سلام از يونس روايت كرده كه : مولى. در دين همان ولى است، و اينست قول خداى تعالى : ذلك بان الله مولى الذين آمنوا و ان الكافرين لا مولى لهم يعنى لا ولى لهم، و از اين قبيل است، حديث : من كنت مولاه... يعنى : من كنت وليه... و شافعى گفته : حمل ميشود بر ولاء اسلام، و نيز "يعنى حمل ميشود" به - ناصر -، جواهرى آنرا نقل نموده و جمله : من كنت مولاه... نيز بان تفسير شده است.
331 - ابو العرفان، شيخ محمد بن على صبان - شافعى - متوفاى سال 1206، نامبرده در مصر متولد و نشو و نما كرده و در تحت تعليمات عاليه علماء آن ديار فارغ التحصيل شده و بتحقيق ادامه داده تا در علوم عقلى و نقلى تخصص و احاطه يافته و به تحقيق و دقت نظر مشهور گشته و در مصر و شام نام او پيچيده، نامبرده تاليفات گرانبها و بسيارى نموده كه بالغ بر ده فقره از تاليفات او بچاپ رسيده، از جمله آنها : " اسعاف الراغبين فى سيره المصطفى و فضايل اهل بيته الطاهرين " كه در سال 1185 تاليف شده، در كتاب مزبور كه در حاشيه " نور الابصار " چاپ شده در ص 152 گويد : رسول خدا "ص" در روز غدير خم فرمود : من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم و آل من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق معه حيث دار اين حديث را سى تن از صحابه از پيغمبر صلى الله عليه و آله روايت نموده اند و بسيارى از طرق آن صحيح يا حسن است.
332 - رشيد الدين خان دهلوى، نامبرده در رساله خود موسوم به " الفتح المبين فى فضايل اهل بيت سيد المرسلين " چنين نگاشته، گويد : طبرانى با بررسى در سند از ابن عمر و غيره روايت كرده كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله در غديرخم فرمود : " من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وآل من والاه و عاد من عاداه "
333 - مولوى محمد مبين لكهنوى، نامبرده حديث مزبور را در " وسيله النجاه " از طريق حاكم بلفظ زيد بن ارقم و ابن عباس و از طريق طبرانى بسند صحيح از ابى الطفيل از حذيفه بن اسيد، و از طريق احمد از براء بن عازب و زيد بن ارقم و از طريق ابن حبان و حاكم از ابن عباس، و بطريق احمد و طبرانى از ابى ايوب و گروهى از صحابه از على و زيد بن ارقم و از " المشكاه " از براء بن عازب و زيد از طريق احمد و ترمذى و از " صواعق " ابن حجر بطور مرسل روايت نموده است.
334 - مولى محمد سالم - بخارى دهلوى، نامبرده در رساله خود " اصول الايمان " حديثى را كه احمد از براء بن عازب و زيد بن ارقم روايت نموده ذكر كرده است، كه در ص 106 از او نقل و ذكر شده است.
335 - مولوى ولى الله لكهنوى، نامبرده در كتاب " مرآت المومنين فى مناقب اهل بيت سيد المرسلين " حديثى را كه ابن حجر در " صواعق " از طبرانى روايت كرده و حديثى را كه "قبلا گذشت" از عامر بن سعد و عايشه بنت سعد از سعد، روايت نموده و حديثى را "خواهد آمد" كه از " خصايص " نسائى از حديث مناشده رحبه بلفظ زيد ابن يثيع و ابى الطفيل عامر روايت نموده همه را ذكر كرده است. سپس سخن ابن حجر را در صحت حديث و اينكه قدح و نكوهش در صحت آن قابل توجه و التفات نيست. در كتاب مزبور آورده.
336 - مولوى حيدر على فيض آبادى، حديث غدير را نامبرده در " منتهى الكلام " نقل از احمد بن حنبل و ابن ماجه ذكر نموده است.
337 - قاضى محمد بن على بن محمد شوكانى - صنعانى "در سال 1173 متولد و در 1250 وفات يافته"، فقيهى است با احاطه و مسلط در علوم و آراسته به فضائل. تاليف زيادى دارد و همه تاليفات او نيكو و پسنديده است، شرح حال كاملى از او و بقلم خودش در كتاب خودش " البدر الطالع " جلد 3 ص 225 - 214 موجود است، مشايخ و استادان خود را در حكمت و كلام و فقه و اصول فقه و حديث و فنون آن و معانى و بيان و علوم عربيه ذكر نموده و از رساله هاى و نوشته هاى خود بالغ بر يكصد كتاب تعداد نموده و تاليفات ديگرى هم دارد كه ضمن - تعداد كتب و مولفاتش از آنها نام برده و كسى كه حاشيه بر كتاب او " البدر الطالع " نوشته استدراك نموده و از مولفات ديگر او ياد كرده، بسيارى از تاليفات او چاپ شده و همه دلالت دارد بر تسلط و احاطه او بفنون و علوم شرعيه از كتاب و سنت و آنچه مربوط باندو است از معرفت استادان حديث و مسانيد آنها، و نيز شرح حال او در مقدمه كتاب ديگر او موسوم به " نيل الاوطار " موجود است كه بقلم حسين بن محسن سبعى نوشته شده - كتاب مزبور در هشت مجلد در بولاق مصر بچاپ رسيده است. حديث او در نزول آيه تبليغ درباره اميرالمومنين عليه السلام پيرامون قضيه غدير نقل از تفسيرش " فتح القدير " خواهد آمد.
338 - سيد محمود بن عبد الله حسينى - آلوسى - شهاب الدين - ابو الثناء بغدادى - شافعى "در سال 1217 در كرخ متولد و در 1270 وفات يافته"، نامبرده يكى از نوابغ عراق و دانشمندان بنام است، كه صيت شهرتش در آفاق پيچيده، و در انواع علوم و فنون محيط و مسلط است، نامبرده از يك خاندان مشهور عراقى است كه قديما در علم و ادب ريشه داشته اند، تاليفات بسيار و گرانبهاى قابل ملاحظه دارد، اشاره بحديث او در صفحات 76 و 86 و 99 و 100 - گذشت و حديث او در نزول آيه تبليغ در شان اميرالمومنين عليه السلام خواهد آمد و او را در پيرامون صحت حديث " غدير " سخنى است كه در باب كلمات در اطراف سند حديث خواهد آمد.
339 - شيخ محمد بن درويش الحوت بيروتى - شافعى - متوفاى 1276، نامبرده در كتاب " اسنى المطالب فى احاديث مختلفه المراتب "چاپ بيروت" نگاشته، گويد : حديث : من كنت مولاه فعلى مولاه : را صاحبان سنن جزابى داود، روايت كرده اند، و احمد نيز آنرا روايت نموده و بر آن صحه گذارده اند، و بلفظ : من كنت وليه فعلى وليه نيز روايت شده، احمد و نسائى و حاكم، آنرا روايت كرده اند و بر آن صحه گذارده اند.
340 - شيخ سليمان بن شيخ ابراهيم معروف به "خواجه كلان" ابن شيخ محمد معروف به "بابا خواجه" حسينى - بلخى - قندوزى حنفى، نامبرده اهل بلخ است و در قسطنطنيه در سال 1293 وفات يافته، نامبرده از اعلام يگانه بوده و در علم حديث و فنون آن بسرحد نبوغ رسيده، كتابهاى : " اجمع الفوائد " و " مشرق الاكوان " و " ينابيع الموده " را تاليف نموده، كتاب اخير در نزد عموم معروف و مشهور است، و در اقطار مختلفه مكرر بطبع رسيده، حديث او در صفحات 45 و 50 و 55 و 56 و 88 و 93 و 100 گذشت.
341 - سيد احمد بن مصطفى قادين خانى، مولف كتاب " هدايه المرتاب فى فضايل الاصحاب " كه در آستانه چاپ شده، شعر اميرالمومنين عليه السلام را در موضوع غدير روايت نموده كه خواهد آمد.

علماء قرن 14
342 - سيد احمد بن زينى بن احمد دحلان مكى - شافعى "در سال 1232 در مكه متولد و در سال 1304 در مدينه منوره وفات يافته" مفتى شافعيان در مكه مشرفه و شيخ الاسلام آنجا بوده، عالمى است ذيفنون كه از علوم مختلفه بهره مند بوده، مورخى است محيط، تاليفات بسيارى دارد كه بالغ بر بيست جلد از آنها چاپ شده، ابوبكر عثمان بن محمد بكرى - دمياطى كتابى جداگانه بشرح حال او اختصاص داده، بنام " نفحه الرحمن فى مناقب سيد احمد زينى دحلان " "چاپ مصر" حديث - در موضوع تهنيت از او خواهد آمد.
343 - شيخ يوسف بن اسمعيل نبهانى - بيروتى، رئيس محكمه حقوق در بيروت، مولف كتاب " منتخب الصحيحين من كلام سيد الكونين " - كه در سال 1329 در مصر چاپ شده - سخنور بزرگى است و در علم ادب سهم كافى احراز نموده، حداد در جلد 1 " القول الفصل " ص 444 از او به : عالم عصر - شيخ علامه تعبير نموده است، در حديث و ادب تاليف بسيار نموده كه در حدود پنجاه مجلد از تاليفات او در مصر و بيروت چاپ شده، شرح حال خود را نامبرده بقلم خود در كتاب خود " الشرف الموبد " ص 143 - 140 ثبت نموده، حديث او در باب مناشده رحبه خواهد آمد.
344 - سيد مومن بن حسن مومن شبلنجى مولف " نور الابصار فى مناقب آل بيت النبى المختار " كه پنج مرتبه يا بيشتر بچاپ رسيده، در آغاز آن شرح حال خود را ثبت و استادان خود را در علوم مختلفه ذكر نموده و بعض از تاليفات خود را تعداد كرده - در حدود سال 1250 متولد شده ولى از تاريخ وفات او اطلاعى بدست نيامده، حديث او در باب نزول آيه سال سائل پيرامون قضيه غدير خواهد آمد.
345 - شيخ محمد عبده بن حسن خير الله مصرى متوفاى 1323 مفتى و علامه بزرگوار ديار مصر نامبرده در مراتب علمى شهرت طولانى دارد و در اصلاحات اجتماعى و سعى در مصالح امت ثابت قدم بوده، تاريخ، اين خصوصيات را براى او در اوراق جلد 1 " مشاهير الشرق " ص 300 و " تاريخ الادب العربى " ص 439 - 434 و غيرهما تسجيل و ضبط نموده است، اشاره بحديث او قبلا شده و حديث او در نزول آيه تبليغ درباره اميرالمومنين عليه السلام پيرامون قضيه غدير خواهد آمد.
346 - سيد عبد الحميد بن سيد محمود آلوسى بغدادى - شافعى - نابينا - در سال 1232 متولد و در 1324 وفات يافته - در بغداد پايتخت كشور عراق علامه و اديب يگانه بوده، كتاب او موسوم به " نثر اللئالى فى شرح نظم الامالى " بچاپ رسيده، نامبرده حديث غدير را در ص 166 كتاب مزبور از فضائل اميرالمومنين عليه السلام بشمار آورده و در ص 170 در مفاد آن و در مسلم الصدور بودن آن از مصدر وحى الهى سخن گفته و در ص 172، غديرخم را تعيين نموده و بحديث مزبور اشاره كرده است.
347 - شيخ محمد حبيب الله بن عبد الله يوسفى از حيث نسب، و مدنى از جهت مهاجرت او بانجا. و شنقيطى از لحاظ اقليم و منطقه - سخنور و علامه و محدث مصر بوده كتاب " اكمال المنه " در موضوع اتصال سند مصافحه كه موجب دخول بهشت ميشود، و " ايقاظ الاعلام " در موضوع وجوب پيروى رسم الخط مصحف امام، و كتاب " ثبت الشيخ الامير الكبير " و " الخلاصه النافعه " از او است و در دنباله كتاب اخير الذكر ارجوزه دارد كه به " النصايح الدينيه " موسوم است، و تمام اين كتب در حدود سال 1345 بچاپ رسيده، نامبرده در كتاب خود " كفايه الطالب لمناقب على ابن ابى طالب عليه السلام " چاپ مصر در ص 30 - 28 حديثى را كه ترمذى از ابى سريحه يا - زيد - با بررسى در سند روايت نموده و حديثى را كه ابن سمان از براء بن عازب و احمد از زيد در مسندش و از عمر در مناقبش با بررسى در سند روايت نموده، و حديث مناشده در رحبه را از طريق ابى حاتم، و از طريق احمد از سعيد بن وهب و حديث ركبان را از طريق احمد و بغوى و حديثى را كه ابن عبد البر در " استيعاب " از بريده و ابى هريره و جابر و براء و زيد از داستان غدير روايت نموده اند ذكر كرده است.
348 - قاضى بهلول بهجت شافعى - قاضى زنكه زور، مولف " تاريخ آل محمد صلى الله عليه و آله " كه بلغت تركى نوشته و اديب دانشمند ميرزا مهدى تبريزى آنرا بفارسى و فاضل بزرگوار شيخ ميرزا على قمشه آنرا بعربى ترجمه نموده اند، و اين كتاب نامبرده از محسنات اين عصر است و نمودارى است از احاطه و تسلط مولفش در حديث و تاريخ، و اطلاع مبسوط او در مباحث دينى، و از تاليفات او كتابى است بنام " الماه يوم " يعنى : صدر روز، در واقعه صفين، كه جنبه روائى دارد، و " الارشاد الحمزوى " و " حجر بن عدى " كه منظوم است، و " الحقوق الارثيه " و " آثار آذربايجان كه كتابى است ادبى - تاريخى - جغرافى، اشاره بطرقى كه نامبرده براى حديث غدير ذكر كرده، در صفحات 43 و 47 و 51 و 54 و 60 و 62 و 76 و 88 و 93 گذشت.
349 - نويسنده شهير، عبد المسيح انطاكى - مصرى، نامبرده يكى از شعراى غدير است در قرن چهاردهم كه در محل خود شعر و شرح حال او خواهد آمد.
350 - دكتر احمد فريد رفاعى، در حاشيه " معجم الادباء " جلد 14 ص 48 دو بيت اميرالمومنين عليه السلام را درباره غدير ذكر نموده.
351 - استاد احمد زكى عدوى - مصرى - رئيس قسمت تصحيح در - دار الكتب المصريه - نامبرده بوسيله حواشى كه در كتب متعدده دارد، آثار گرانبها و جاودانى از خود گذارده، نامبرده در حواشى " الاغانى " جلد 7 ص 363 از چاپ اخير داستان غدير را ذكر نموده است.
352 - استاد احمد نسيم مصرى عضو قسمت ادبى در - دار الكتب المصريه - نامبرده داستان غدير را در حاشيه بر ديوان مهيار جلد 3 ص 182 ذكر نموده.
353 - استاد حسين على اعظمى - بغدادى - مدير دانشكده حقوق در بغداد، يكى از شعراء غدير است كه شعر و شرح حال او در قسمت مربوط به شعراء قرن چهاردهم خواهد آمد، نامبرده شخصا بمولف معظم " الغدير " خبر داده كه كتابى درباره اميرالمومنين عليه السلام تاليف نموده و در آنجا نيز حديث غدير را ذكر كرده است.
354 - سيد على - جلال الدين حسينى - مصرى - سخنورى است محيط و مسلط و اديبى است شاعر، ديوان او موسوم به " حديث النفس " و كتاب او بنام " الحسين عليه السلام " در دو جزء در قاهره بچاپ رسيده، حديث ولايت را نامبرده در جلد 1 تاليف مزبور ص 132 ذكر نموده است.
355 - استاد محمد محمود رافعى - مصرى، شرح او بر هاشميات "كميت" كه چندين بار در مصر چاپ شده نمودارى است از احاطه و تسلط او در تاريخ و ادب و نامبرده در شرح اين بيت "كميت" : و يوم الدوح دوح غديرخم ابان له الولايه لو اطيعا در ص 81 چنين گويد : دوح درخت بزرگى است، واحد آن دوحه است و غديرخم موضعى است بين مكه و مدينه - ابان. يعنى آشكار كرد : رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : " اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله " و فرمود : من كنت مولاه فعلى مولاه. بعد از فرمايشات پيغمبر صلى الله عليه و آله عمر گفت : خوشا بحال تو يا على صبح نمودى در حاليكه مولاى هر مرد و زن مومن هستى.
356 - استاد محمد شاكر خياط نابلسى - ازهرى مصرى - شارح هاشميات " كميت " كه در سال 1321 در مصر چاپ شده، نامبرده در شرح مزبور ص 60 در شرح قول كميت : و يوم الدوح دوح غديرخم ابان له الولايه لو اطيعا گويد : غدير خم موضعى است بين مكه و مدينه در جحفه ابان له الولايه امام احمد از ابى الطفيل روايت كرده كه گفت : على عليه السلام در سال 35 مردم را در ميدان وسيع كوفه "رحبه" جمع كرد، سپس بانها گفت : شما را بخدا قسم ميدهم، هر مرد مسلمى كه روز غدير خم سخنان رسول خدا صلى الله عليه و آله را شنيده است، برخيزد، در نتيجه : سى تن از مردم برخاستند و شهادت دادند باينكه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.
357 - استاد عبد الفتاح - عبد المقصود مصرى - صاحب كتاب " الامام على " در 4 مجلد، نامبرده در تقريظى كه باين كتاب، نموده اشاره بحديث غدير خم نموده و تمام مقال او در مقدمه جلد ششم خواهد آمد.
358 - استاد، شيخ محمد سعيد دحدوح، يكى از ائمه جماعت در حلب، نامبرده در نامه كه به علامه حجت - شيخ محمد حسين مظفرى نوشته - داستان غدير را در آن درج نموده و بزودى عين و نص نامه او كه در آغاز جلد هشتم مندرج است، خواهد آمد.
359 - استاد صفا خلوصى مقيم لندن و فارغ التحصيل دانشگاه آنجا و مدرس در همانجا، نامبرده داستان غدير را در نامه كه بمولف جليل القدر نوشته قعطى تلقى نموده و بزودى عين آن كه در آغاز جلد پنجم مندرج است خواهد آمد.
360 - حافظ مجتهد - ناصر السنه - شهاب الدين - ابو الفيض - احمد بن محمد بن صديق، صاحب تاليفات گرانبها، نامبرده داستان غدير را در كتاب مهم و ارجمند خود " تشنيف الاذان " ص 77 نقل از گروه بسيارى از حفاظ باسناد آنها از پنجاه و چهار تن از صحابه ذكر كرده - نامهاى صحابه مذكورين از اينقرار است : على اميرالمومنين عليه السلام - امام سبط - حسين بن على عليه السلام - امام سبط - حسين بن على عليه السلام - عبد الله بن عباس - براء بن عازب - زيد بن ارقم - بريده - ابو ايوب - حذيفه بن اسيد - سعد بن ابى وقاص - انس بن مالك - ابو سعيد خدرى - جابر بن عبد الله - عمرو بن ذى مره مره - عبد الله بن عمر - مالك بن حويرث - حبشى بن جناده - جرير بن عبد الله بجلى عماره - عمار بن ياسر - رياح بن حارث - عمر بن خطاب - نبيط بن شريط - سمره بن جندب - ابو ليلى - جندب انصارى - حبيب بن بديل - قيس بن ثابت - زيد بن شرحبيل عباس بن عبد المطلب - عبد الله بن جعفر - سلمه بن اكوع - زيد بن ابى ثابت - ابوذر غفارى - سلمان فارسى - يعلى بن مره - خزيمه بن ثابت - سهل بن حنيف - ابو رافع. زيد بن حارثه - جابر بن سمره. ضمره الاسلمى - عبد الله بن ابى اوفى - عبد الله بن بسر مازنى - عبد الرحمن بن يعمر ديلمى - ابوالطفيل عامر - سعد بن جناده - عامر بن عميره - حبه عرنى - ابو امامه - عامر بن ليلى - وحشى بن حرب - عايشه - ام سلمه - طلحه بن عبيد الله، و لفظ او بزودى در باب بحث از سند حديث انشاء الله بنظر شما خواهد رسيد.
"ان فى ذلك لذكرى لمن كان له قلب او القى السمع"
"و هو شهيد"

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page