در سال 41 هجري
حافظ بزرگ ابو العباس بن عقده با دقت و بررسى در طريق آورده كه: حسن بن على عليهما السلام پس از موافقت در صلح با معاويه براى اداى خطبه بپا خاست و پس از حمد و ثناى خداوند و نام بردن از جدش مصطفى صلى الله عليه و آله برسالت و نبوت فرمود: همانا ما اهل بيتى هستيم كه خداى متعال ما را باسلام گرامى داشت و ما را برگزيد و برطرف ساخت از ما هر پليدى را و پاكيزه و منزه ساخت ما را، از زمان آدم تا زمان جد من محمد صلى الله عليه و آله مردم دو فرقه و گروه نشدند مگر آنكه ما را در بهترين آندو فرقه قرار داد، پس از آنكه محمد صلى الله عليه و آله را به نبوت مبعوث و برسالت برگزيد و فرو فرستاد باو كتابش "قرآن" را و سپس امر فرمود او را كه بسوى خداى عز و جل "خلق را" دعوت كند، پدر من اول كسى بود كه خدا و رسول را اجابت نمود، و اول كسى بود كه ايمان آورد و تصديق نمود خدا و رسول او را، و خداوند در كتاب خود كه به پيغمبر فرستاده خود نازل نموده فرمايد: " افمن كان على بينه من ربه و يتلوه شاهد منه "... "آيا پس كسى كه از پروردگارش بر مبناى برهان و گواه است و پيروى ميكند او را گواهى، از او" پس جد من آنچنان كسى است كه از پروردگارش بر برهان گواه "مبعوث گشته" و پدر من آنچنان كسى است كه پيروى ميكند او را، و او شاهد و گواهى است از او.... تا آنجا كه فرمود: اين امت از جد من شنيده اند كه فرمود: هيچ قوم و امتى زمام امور را بدست كسى نداد در حالتى كه داناتر از آنكس در ميان آنها وجود داشته باشد مگر آنكه پيوسته امر آن امت به پستى ميگرايد تا بسوى آنچه آنرا واگذاشته اند بازگشت نمايند، و از او شنيدند كه بپدرم ميفرمود:
انت منى بمنزله هارون من موسى الا انه الا نبى بعدى يعنى "يا على" تو از من بمنزله هارون هستى از موسى، جز آنكه پيغمبرى بعد از من نخواهد بود، و ديدند او را و شنيدند از او، هنگامى كه در غديرخم پدرم را گرفت و بانان فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه و سپس بانها امر فرمود كه حاضر بغايب ابلاغ نمايد. و قندوزى حنفى قسمتى از اين خطبه را در " ينابيع الموده " صفحه 482 ذكر نموده و در اين خطبه "چنانكه تصريح بان دارد" بحديث غدير استدلال و احتجاج شده است.
احتجاج امام حسن
- بازدید: 1078