خاتمه

(زمان خواندن: 6 - 11 دقیقه)

در خاتمه، توجه خوانندگان گرامى را به کلامى جامع از يکى از انديشمندان وعلماى معاصر اهل سنّت، درباره‌ى حضرت بقيه الله عجل الله فرجه الشريف، جلب مى ‌کنم.
سخن او، بسيارى از نکات مهم را در اين زمينه، در بردارد وبه بسيارى از سؤ‌الات، پاسخ محکم وخوبى مى دهد.
اين عالم بزرگ، اقاى دکتر مصطفى رافعى است که کتاب ارزش‌مندى درباره‌ى مسائل معاصر مسلمانان تأليف کرده است.
او، به مسئله‌ى مهم حضرت بقيه الله نيز اشاره کرده، ومطالب مهمى در اين باره نوشته است.
ما، متن سخنان اورا مى آوريم وپس از آن، به ترجمه‌ى آن مى ‌پردازيم:
ولد الاًمام المهدى فى سامرا عام (255 هـ) - وکان يوم الجمعه - وفى ليله النصف من شعبان وذالک اثر عهد المعتز العباسى المعروف بأنّه کان شديد القسوه على الاًمام العسکرى، وحريصاً على القضأ عليه قبل ان ينجب آخر قاده امّه الاًسلام وخاتم اوصيأ نبى الاًسلام المهدى المنتظر. ويشأ القدر انّ يطاح بالمعتز العبّاسى ويبايع بالخلافه لمحمد المهتدى وتتم ولاده الاِمام القائد بشکل هادى.
وليس ادل على ابتهاج الاِمام العسکرى بوليده القائم المنتظر، ولما يؤ‌مّل فيه من خير عميم للاِسلام والمسلمين، من انّه امر ان يتصدق - شکراً للّه على ما انعم - بعشره آلاف رطل من الخبز ومثلها من اللحم، وان يعق عنه ثلاثمئه راس من الغنم.
وقبل ان اعرض لفکره المهدى فى ضوالکتاب والسنّه والعقل والحکمه، اودّ ان اشير اًلى انّ القائلين بظهور المهتدى - وانّه الان على قيد الحياه - ليسوا الشيعه الاًماميه وحدهم، بل اًنّ کثيراً من علمأ السنّه وافقوهم فى اعتقادهم هذا...(3)
امام مهدى (عليه ‌السّلام) در سامرا، به سال 255 قمرى، روز جمعه، در شب نيمه شعبان در عهد ودوران معتز عباسى که معروف به سختگيرى شديد بر امام حسن عسکرى بود وبسيار اصرار داشت که آن حضرت را قبل از اين که فرزند اوبشود وآخرين امام ورهبر از رهبران وائمه امّت اسلامى وخاتم اوصيأ نبى اسلام، يعنى مهدى منتظر، به دنيا آيد، جاى اورا بگيرد، متولد شد. مشيّت خدا، چنين خواست که معتز، بر اثر يک کودتا، از بين برود وبا محمّد مهتدى عباسى بيعت شود وولادت آن امام ورهبر، به طور آرام صورت گيرد.
هيچ دليلى بر خشنودى وخوش‌حالى امام حسن عسکرى به مناسبت ولادت فرزندش، به خاطر خير وبرکت فراوانى که براى اسلام ومسلمانان از اين حادثه انتظار مى رود، قويتر وروشنتر از اين نيست که حضرت، دستور داد از باب سپاسگزارى وتشکر از پروردگار، ده هزار رطل نان وهمان اندازه گوشت، صدقه بدهند.
قبل از اين که مسئله‌ى حضرت مهدى را در پرتوقرآن وسنّت وعقل وحکمت مطرح کنم، دوست دارم به اين حقيقت اشاره کنم که کسانى که به ظهور حضرت مهدى واين که در قيد حيات‌است، معتقدند، تنها، شيعه‌ى اماميّه نيستند، بلکه بسيارى از علماى اهل سنّت، بر اين عقيده، با آنان همخوانى دارند.
سپس آقاى دکتر رافعى، پس از اين که نام هفت نفر از علماى اهل سنّت که اقرار به ولادت حضرت مهدى، دارند، نام مى برد، مى گويد:
(وکثيرٌ غيرُهم من علمأ السنه الا‌جلا الّذين ذاع صيتهم ويذکرون بکلّ اًعجاب وتقدير.
هؤ‌لا وکثير غير هم ممّن بن الحسن العسکرى وانّه حى... ولايجدون فى مقولتهم هذه ما يناهض العقل، وبخاصه اًذا اعتبرت حياه المهدى من الامور الخارقه للعاده کالّتى اجراها الله معجزه لبعض انبيائه اوکرامه لبعض اوليائه، وذالک کحياه المسيح والخضر من الا‌تقيأ واًبليس والدّجال من الا‌شقيأ.(4)
... وبسيارى ديگر از علماى جليل اهل سنّت که معروفند وبا نيکى وعظمت، از آنان نامبرده مى ‌شود.
اينان وبسيارى ديگر از کسانى که مجال محدود، اجازه نمى ‌دهد نام همه‌ى آنان را بياوريم، همان را مى گويند که اماميّه مى گويند؛ يعنى، امام مهدى، همان محمّد بن الحسن عسکرى است وزنده مى ‌باشد.
آنان، در اين سخن، هيچ گونه مخالفتى با عقل نمى بينند، مخصوصاً که اگر زندگى (وطول عمر) حضرت مهدى را از امور خارق عادتى بدانيم که خداوند آن را در مورد بعضى از پيامبرانش وبه پاس تکريم ونشان دادن کرامت بعضى از اوليايش مانند مسيح وخضر، از اتقيا (وحتّى) براى ابليس ودجال از اشقيا، جارى ساخت.
آن گاه آقاى دکتر رافعى، درباره غيبت صغرا وکبراى حضرت مهدى چنين مى ‌نويسد:
(هذا وللمهدى حسب اخبار ائمّه اهل البيت، غيبتان: صغرى وکبرى. فالصغرى مدّتها اربع وسبعون سنه، تمتد من تاريخ ولادته اِلى حين انقطاع السفاره بينه وبين شيعته، وانّ هؤ‌لا السفرا کانويرونه وينقلون منه واًليه الا‌سئله والا‌جوبه.
وعدد هؤ‌لا السفرا فى زمن الغيبه الصغرى اربعه لايغير. هم: عثمان بن سعيد بن عمروالعمرى، ومحمّد بن عثمان بن سعيد العمرى، والحسين بن روح بن ابى بحر النوبختى، وعلى بن محمّد السمرى، رضوان الله عليهم.
وامّا الغيبه الکبرى فهى الّتى تحصل بعد الاولى وفى آخرها يقوم بالسيف؛ واين حضرت مهدى، حسب اخبار اهل بيت (عليهم السلام) دوغيبت دارد: صغرا وکبرا. غيبت صغرا، مدّتش هفتاد وچهار سال بود که از تاريخ ولادت اوشروع مى ‌شود، تا زمان انقطاع سفارت ميان اووشيعيانش. سفرا، اورا مى ديدند وپرسش‌ها وپاسخ‌ها را انتقال مى ‌دادند.
عدد سفراى ايشان، در زمان غيبت صغرا، چهار نفر بود، نه بيش‌تر. نام آنان چنين است: عثمان بن سعيد بن عمروعمرى ومحمّد بن عثمان بن سعيد عمرى وحسين بن سعيد بن روح بن ابى بحر نوبختى وعلى بن محمّد السمرى، رضوان الله تعالى عليهم.
امّا غيبت کبرا از انتهاى زمان غيبت صغرا واقع شد وتا به امروز وتا زمانى که با شمشير قيام کند، ادامه پيدا مى کند.
البته، ايشان، در ذکر آغاز غيبت اشتباه کرده است؛ زيرا، غيبت صغرا، پنج سال بعد از ولادت آن حضرت ودقيقاً روز وفات پدر بزرگوارش، امام حسن عسکرى (عليه السلام) اتفّاق افتاد.
او، سپس چنين مى ‌نويسد:
وقال: (وبهذا يکون الا‌رجح صحّه فکره المهدى باعتبارها احد الا‌مور الخارقه للعاده، کالنار الّتى جعلها الله برداً وسلاماً على اِبراهيم، والعصا الّتى صيرها ثعباناً لموسى...
ومن هنا يکون الا‌ولى بکلّ مسلم والا‌حوط لدينه ان يعتقد وجود المهدى حيّاً الى حين ظهوره ثانيه.
ولايصحّ الاعتراض بأنّ المهدى من المستحيل بقلؤه حيّاً ما ينيف على الف سنه، لانّ طول العمر هذا جرى لغيره من قبله، کنبى اللّه نوح (عليه‌ السّلام) الذى لبث فى قومه الف سنه اًلاّ خمسين عاماً.
روى انس بن مالک عن النبى قوله: (اًنّ نوحاً عاش الفاً واربعمئه وخمسين سنه، واًنّ آدم عاش تسعمائه وثلاثين سنه، واًنّ نبى الله شيث عاش تسعمائه واثنتى عشره سنه.)
وکذالک لايصحّ الاعتراض على وجود المهدى بأنه لم يشاهده احد بعد غيبته الثانيه، اِذ ليس کلّ موجود بقدره الله يقتضى روِ‌يته. فالملائکه والجن من العوالم الموجوده بيننا دون ان نراها، بل اللّه سبحانه موجود وهومعنا اينما کنا ولکنه لاتدرکه الا‌بصار. فهل عدم روِ‌يته من جانبنا دليل على عدم وجوده؟.
(نعم، ليس هناک ايّه غرابه فى وجود المهدى. ومَن ينکر بقأه حيّاً يلزمه اًنکار حياه عيسى والخضر، وهما قبل المهدى بالاف السنين.
فغيبه الاًمام ليست دليلاً؛ على عدم وجوده، کما ان غياب الخضر وعيسى ليس دليلاً على عدم وجودهم.
امّا لماذا غاب الاًمام؟ فهذا امره اِلى الله ولاتظهر الحکمه من ذالک اًلاّ بعد ظهوره، کما انّ الحکمه لم تظهر لموسى (عليه ‌السّلام) من قتل الخضر للصبى وخرقه للسفينه... وهدمه الجدار اًلاّ فيما بعد، ولکن ينبغى الالتفات اًلى حقيقه مهمه وهى انّ غيبه الاًمام ليست من الله ولا من الامام نفسه، بل غيبته منّا.
هذا رسول الله (صلّى اللّهُ عليه وآله وسلّم) اختفى فى الغار - واًن کان لفتره قصيره - فهل کان غيابه عن الناس من نفسه اوانّ الله حرم الناس من روِ‌يته المبارکه؟ اوانّ الناس هم السبب فى غيابه اًذ لاحقوه ورفضوا دعوته؟!
وهؤ‌لا اصحاب الکهف تواروا عن اعين الخلق وذلک بسبب الناس. وکذا الحال مع المهدى الّذى کان محيط انظار الحکم العباسى.
وقد ضرب احد العلمأ مثلاً لتقريب الصوره فقال، لواعطاک الطبيب وصفه وقال لک: (اصرفها) فرميتها فى البحر، فليس على الطبيب ذنب اًذا تضاعف مرضک واًنّما الذنب ذنبک. وهکذا الحال مع الاُمّه فالذنب ذنبها اًذا رفضت الوصفه الاًلهيه فى اتباع آل البيت.
وخلاصه القول اًنّه لايسوغ المسلم ان يعتقد بأنّ فکره المهدى المنتظر خرافه من نسج الخيال، بل الا‌ولى به والا‌جدر والا‌حوط لدينه اعتقادها حقيقه ما دامت قد اعترفت بها جميع الکتب السماويه.(5)
ترجمه اين سخن مهم از اين قرار است:
وبه اين دليل، ارجح اين است که عقيده‌ى مهدويّت را صحيح بدانيم وآن را، از باب يک امر خارق العاده، مانند آتش که خدا آن را براى ابراهيم سرد وامن قرار داد وعصا که خدا آن را براى موسى به اژدهاى بزرگى تبديل کرد، بشماريم.
از اين‌جا، سزاوار بلکه اَو­لى براى هر مسلمانى براى حفظ دينش، اين است که به زنده بودن حضرت مهدى تا زمان ظهور دوباره‌اش، معتقد شود.
اين اشکال که (محال است آن حضرت بيش از هزار سال زنده باشد). صحيح نيست؛ زيرا، طول عمر، چيزى است که براى پيامبران نيز واقع شد. نوح (عليه ‌السّلام)، ميان قوم خود، به تصريح قرآن، نهصد وپنجاه سال زندگى کرد.
انس بن مالک از پيامبر اکرم، روايت کرده است که (نوح، هزار وچهار صد وپنجاه سال، وآدم، نهصد وسى سال وشست، نهصد ودوازده سال زندگى کرد.)
ونيز اين اشکال صحيح نيست که بگوييم: (چون حضرت مهدى را نمى بينيم، پس آن حضرت وجود ندارد.)؛ زيرا، اين طور نيست که هر چه موجود باشد، حتماً بايد ديده شود. مگر نه فرشتگان وجن، موجودند، امّا آن را نمى بينيم. خود پروردگار، سبحانه وتعالى، موجود است واوبا ما در همه جا هست، ولى چشم‌ها اورا نمى بيند. آيا نديدن ما، دليل بر نبودن اواست؟
هيچ جايى براى تعجّب وشک در مسئله‌ى وجود مهدى نيست وهر کس زنده بودن اورا تا به امروز انکار کند، زنده ماندن حضرت عيسى وخضر که هزاران سال قبل از حضرت مهدى بودند، انکار کرده است.
هر کس وجود وبقاى حضرت مهدى (عجل الله فرجه) را باين دليل که از نظرها غايب است، انکار کند، پس وجود ابليس جن وفرشته را به دليل اين که اواز ديدگان ما غايب اند، انکار کند.
غيبت حضرت مهدى، دليل بر عدم وجود آن حضرت نيست، همان طور که غياب حضرت خضر وحضرت عيسى وابليس ودجال، دليل بر نبودن آنان نيست.
اين که چرا حضرت مهدى غايب است، دليل واقعى اش را خدا مى داند وحکمت غيبت، معلوم نمى ‌شود مگر پس از ظهور، به همان طور که حکمت که قتل نوجوان به دست خضر وسوراخ کردن کشتى ومنهدم ساختن ديوار، بر حضرت موسى معلوم نگشت، مگر بعدها.
در اين جا بايد به يک حقيقت مهم، توجّه داشت. غيبت حضرت مهدى، نه از ناحيه‌ى خدا است ونه از ناحيه‌ى خود آن حضرت است، بلکه از ناحيه ما است.
اين که پيامبر گرامى، مدّتى کوتاه در غار پنهان شد، آيا سببش خود آن حضرت بود يا خداى متعال، مردم را از ديدنش محروم ساخت؟
يقيناً، اين مردم بودند که دعوت اورا رد کردند وسبب شدند حضرت، تحت تعقيب قرار گيرد وپنهان شود.
اصحاب کهف که سال‌ها از چشم مردم مخفى شدند، سببش، خود مردم بودند. سبب غيبت حضرت مهدى (عجل الله فرجه) سببش اين بود که حضرت، تحت تعقيب عباسيان بود.
يکى از علما، براى نزديک شدن اين مطلب به عقل، مثالى زده است.
اومى گويد، اگر طبيب، نسخه‌اى به توبدهد وبه توبگويد: (طبق آن عمل کن)، ولى تو، آن را به دريا بيندازى، در صورت شدّت يافتن بيمارى، طبيب هيچ گناهى ندارد، بلکه گناه، گناه خود تواست.
در زمينه‌ى غيبت حضرت مهدى، گناه، گناه امّت است که اين نسخه الهى، يعنى پيروى از اهل بيت را رد کردند وبه آن پشت نمودند.
خلاصه اين که جايز نيست مسلمانان، اعتقاد به حضرت مهدى منتظر را عقيده‌اى خرافى وتخيلى بداند، بلکه اولى وسزاوار ونزديک‌تر به احتياط، اين است که به اين حقيقت، اعتقاد داشته باشد؛ زيرا، اين حقيقتى است که تمام کتب آسمانى، به آن اقرار کرده است.
از آن چه گذشت، معلوم گرديد موارد زير مورد تاييد بسيارى از اهل سنّت مى ‌باشد:
1. حضرت مهدى (عليه السلام)، فرزند امام حسن عسکرى است.
2. نام وکنيه‌ى او، مانند نام وکنيه پيامبر است.
3. او، به دنيا آمده واينک غايب است.
4. سبب غيبت او، مردم مى باشند که پيروى از اهل بيت (عليهم السلام) را رها کرده‌اند.
5. او، روزى قيام خواهد کرد وعدل وداد را بر جهان حاکم خواهد کرد.
6. طول عمر او، امرى بعيد نيست. طول عمر، در مورد انبياى گذشته هم بوده است.
7. واژه انتظار در بسيارى از کلمات اهل سنّت نيز ديده مى ‌شود.

- پاورقی -

(3) اسلامنا، ص 187 - 188.
(4) اسلامنا، ص 189 - 190.
(5) اسلامنا، ص 192 - 201 (به نقل از دانشمند محترم حضرت حجه الاسلام والمسلمين شيخ على اسلامى در کتاب مع الدکتور القفارى).

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page