اين تفسير، بيشتر جنبهِ روايى دارد ودر آن بيشتر براهين ودلايل روايى آمده است واگر چنان چه روايت صحيحى دربارهِ تفسير آيات وجود داشته باشد، معمولاً در آن جا موجود است. اين روايات بدين قرار است:
الف) قال ابن بابويه: اخبرنا ابوالحسن محمد بن هارون الزنجانى... عن سفيان الثورى، قلت، لجعفر بن محمد (عليه السلام)، (يا بن رسول اللّه (صلى الله عليه وآله وسلم): ما معنى کهيعص؟) قال: (معناه، انا الکافى، الهادى، الولى، العالم، الصادق الوعد).
به جعفر بن محمد (عليه السلام)، گفتم: (اى پسر رسول اللّه (صلى الله عليه وآله وسلم) معناى کهيعص چيست؟) فرمود: (معنايش اين است که من کافى، هادى، ولى، عالم وصادق به وعده هايم هستم).
دربارهِ سند روايت؛ اگر يکى از راويان مخدوش شود روايت صحيحه نخواهد بود.
بررسى سند روايت
علامه حلّى در قسمت دوم از کتاب خود که مربوط به ضعفا است، دربارهِ سفيان ثورى مى گويد: (ايشان از اصحاب ما نيستند).(4) ابن داود نيز در کتاب خود دربارهِ سفيان چنين اظهار نظر کرده است.(5)
ب) عنه، عن محمد بن اسحاق الطالقانى، قال: حدثنا، عبد العزيز بن يحيى الجلودى، حدثنا جعفر بن محمد بن عماره، عن ابيه، قال: (حَضَرتُ عند جعفر بن محمد (عليه السلام)، فَدَخل عليه رجل، سَأله عن کهيعص. فقال: کاف؛ کافٍ لشيعَتِنا. هاء، هادٍ لَهُم. ياء، ولى لهم. عين، عالم بِاَهل طاعتنا. صاد، صادقٌ لهم وعدهُ. حتى يَبلغَ بِهمُ المنزِلَهَ الّتى وَعَدَها اياهُم فى بطن القرآن.(6)
جعفر بن محمد بن عماره از پدرش نقل مى کند که گفت:
در محضر جعفر بن محمد (عليه السلام)، حاضر شدم، مردى به حضور وى آمد واز ايشان در مورد کهيعص سؤال کرد. حضرت، پاسخ داد: (کاف؛ يعنى (خداوند) کافى بر شيعيان است. هاء يعنى هادى آنان است و.)..
بررسى سند روايت
در سند اين روايت، محمد بن ابراهيم بن اسحاق الطالقانى است.
در مورد وى آيت اللّه خويى (ره)، پس از نقل روايتى از ايشان، مى گويد:
روايتى را که وى از امام صادق (عليه السلام) نقل کرده است، دلالت بر تشيّع وحسن عقيده اش دارد، اما وثاقت وى ثابت نيست وترضّى شيخ صدوق از ايشان نيز، هيچ دلالتى بر حسن بودن وى ندارد؛ چه برسد به وثاقت ايشان.(7)
البته ممکن است کسى بگويد: (اين مبناى آيت اللّه خويى (ره) است. وما مبناى ايشان را قبول نداريم. از سويى، خود آيت اللّه خويى به تشيع وحسن عقيدهِ وى اعتراف دارد. پس، نمى توان ايشان را تضعيف کرد.
باز در سند روايت مذکور، جعفر بن محمد عماره است.
آقاى تسترى پس از نقل حديثى از ايشان دربارهِ وى نکتهِ جالبى را بيان مى کند ومى گويد:
روايتى را که ايشان نقل کرده است، عامى بودن وى بعيد نيست؛ به جهت اين که، ايشان، وقتى از امام، حديث نقل مى کند وى را با اسم وبا ذکر نام آبا واجدادشان تا پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) نام مى برد. معمولاً کسانى که عامى هستند، امام صادق وبطور کلّى ائمه اطهار (عليهم السلام) را به عنوان محدّث تلقى مى کنند واين گونه، از آنان، حديث نقل مى کنند، ولى شيعه ها، معمولاً با کنيه، از ائمهِ طاهرين (عليهم السلام) حديث نقل مى کنند.(8)
ونيز آقاى نمازى مى گويد: (هيچ اسمى از ايشان در کتاب هاى رجالى نيست).
بنابراين، بنا بر فرمايش آقاى تسترى، عامى بودن ايشان بعيد نيست وبنا به گفتهِ آقاى نمازى وى مهمل است.
- پاورقی -
(4) خلاصه الاقوال، 356، شماره 1408.
(5) معجم الرجال، خوئى، ج 8، ص 154.
(6) تفسير برهان، ج 2، ص 3.
(7) معجم الرجال، ج 14، ص 220.
(8) قاموس الرجال، ج2، ص 678.
تفسير برهان
- بازدید: 1240