نگرشى در دو متعه

(زمان خواندن: 10 - 19 دقیقه)

اين جملهئيست از آنچه را كه از احاديث درباره آن دو متعه وارد شده است و آنها چنانچه ميبينى خود بخود وافيست براى اثبات تشريع آن دو بر عهد پيامبر از جهت قرآن و سنّت پيامبر«ص» بدون آنكه نسخ و بطلانى آمده باشد در پى حكم آنها و اضافه كن بآنها از احاديث بسياريكه دلالت بر اباحه آنها ميكند و ما آنرا ياد
نكرديم براى خالى بودن آنها از نهى عمر و نبود نهى او درباره دو متعه مگر رأى مخصوص يا صرف اجتهادى در برابر نصّ صريح قران و سنّت.
امّا متعه حج پس منع و نهى كرد از آن وقتيكه آنرا كارى زشت ميپنداشت اينكه مردم توجه بحج دارند از سرهايشان آب ميچكد بعد از آميزش و جماع زنها بعد از تمام شدن عمره،لكن خداوند سبحان بيناتر بحال بندهگانش بود از او و پيامبرش صلّى اللّه عليه و آله ميدانست اين را موقعيكه تشريع كرد مباح بودن متعه حج را از جهت حكم قطعى ابدى تا روز قيامت چنانچه آن نصّ احاديث گذشته و آينده است و نباشد آنچه را كه عمر آورده مگر استحسانيكه اختصاص بخودش دارد و اعتنائى بر آن نيست در برابر كتاب و سنّت.
اين آنچيزيستكه خليفه آنرا ديده در مستند و مدرك حكمش و در اينجا گفتههاى بيهوده و بى ارزشى است كه گفتهاند آنرا تا آنكه تقويت كنند اين فتواى مخصوص او را و خوب جلوه دهند.
آنچه كه خليفه بر آن اقدام كرد به تنهائى و تمام آنهم مخالف آنستكه خودش بشخصه تصريح كرده و آنها عذرهاى ساختگى است. و بينياز از حق نميكند چيزيرا،و از آنهاست.
1-اينكه متعهايكه عمر نهى از آن كرده آن فسخ حج است بعمرهايكه بعد از آن حج ميشود و آنرا دفع و رد ميكند نصوص صحيحهاى ياد شده از ابن عباس و عمران بن حصين و سعد بن ابى وقاص و محمد بن عبد اللّه بن نوفل و ابو موسى اشعرى و حسن و بعد از آن نصوص علماء بر اينكه نهى شده از خليفه متعه حج و جمع كردن بين حج و عمره است.
و بعضى گفتهاند:كه همه اينها تصريح خود عمر است بر اين و علّت نهى كردن او هم از آن گفته اوست،من ميترسم كه مردم با زنها عروسى كنند زير درخت اراك(بيد)پس از آن بروند با آنحال حج نمايند،و گفته او:اگر من رخصت ميدادم بايشان در متعه هر آينه عروسى ميكردند با آنها در زير سايه درخت بيد آنگاه با آنها حركت ميكردند بسوى حج،و گفته او:خوش نداشتم كه مردم عروسى كنند با آنها در زير سايه بيد سپس بروند به حج كه از سرشان آب بچكد(يعنى آب غسل جنابت).
و شيخ بدر الدين عينى حنفى در عمده القارى شرح صحيح بخارى ج 4 ص 568 گويد:عياض و غير او بطور قطع گويند: متعهايكه عمر و عثمان نهى كردند از آن فسخ و تبديل حج بعمره بوده نه عمرهايكه بعد از آن حج ميكنند گفتم:در پاسخ او برايشان ايراد ميشود آنچه كه در روايت مسلم آمده كه بعضى از طرق آن تصريح كرده ببودن آن متعه حج،و در روايتى از او آمده،كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله عمره نمود با برخى از همسرانش در دهى حج، و در روايتى از مسلم است كه آنحضرت جمع كرد بين حج و عمره، و مقصود او تمتّع ياد شده است و آن جمع بين حج و عمره است در يك سال.1-ه
2-اختصاص و ويژهگى اباحه متعه بصحابه پيامبر در عمره ايشان با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فقط،نسبت داده شده اين گفته بعثمان و صحابى بزرگوار ابى ذر غفارى و بر اين اشكال ميشود چنانچه در زاد المعاد ابن قيّم ج 1 ص 213 است كه اين آثار و اخباريكه دلالت ميكند بر اختصاص اباحه متعه بصحابه مردد بين دو دسته است يا خبريستكه باطل و صحيح نيست البته از كسيكه باو نسبت داده شده است و بين خبر صحيح از گويندهايكه معصوم نيست كه معارضه نميشود با آن نصوص تشريع كننده معصوم پس در صحيح مسلم و بخارى و غير آنهاست از سراقه بن مالك كه گفت:اين تمتّع و كاميابى ما اى رسول خدا(از همسرانمان)در حج براى امسال است يا براى هميشه،فرمود:نه بلكه براى هميشه است،نه بلكه براى هميشه است. [تهذيب التهذيب ج 6 ص 406،ميزان الاعتدال ج 2 ص 151.]
و در صحيحه ديگرى از سراقه است گويد:رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله برخاست براى خطبه و فرمود:بدانيكه عمره داخل در حج شد تا روز قيامت. [سوره نساء آيه 28.]
و در صحيح از ابن عباس است كه گويد:عمره داخل در حج شد تا روز قيامت [سوره طلاق آيه 1.] ترمذى بعد از آن در صحيح خود ج 1 ص 175 گويد و در اين باب از سراقه بن مالك،و جابر بن عبد اللّه است و
معناى اين حديث اينست كه باكى نيست بعمره در ماههاى حج،و همينطور تفسير كرده آنرا شافعى و احمد و اسحق،و معناى اين حديث اينستكه اهل جاهليت در ماههاى حج عمره نميكردند پس چون اسلام آمد اجازه داد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در اين موضوع و فرمود:«دخلت العمره فى الحج الى يوم القيامه»عمره داخل حج شده تا روز قيامت يعنى باكى نيست بعمره كردن در ماههاى حج.
و در صحيحهاى از خود عمر است كه گفت:رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود:جبرئيل آمد نزد من و من در وادى عقيق بودم پس فرمود:در اين وادى مبارك دو ركعت نماز بگذار و گفت:عمرهاى در حجّهاى پس حقيقه عمره داخل در حج شد تا روز قيامت(بيهقى در سننش ج 5 ص 13 نقل كرده و گفته كه آنرا بخارى در صحيح خود روايت نموده).
پس چه چيز جرى كرده و جرئت داد خليفه را بر سنتيكه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خبر بآن داده و جبرئيل آنرا آورده و خودش آنرا بازگو كرده است.
و سندى در حاشيه سنن ابن ماجه ج 2 ص 231 گويد:ظاهر حديث بلال موافقت نهى عمر از متعه است و جمهور بر خلاف آنست و اينكه متعه اختصاصى بصحابه ندارد پس براى همين حمل كردند متعه را بفسخ و خدا داناتر است ا ه.
و اين حديث بلال از احاديثيستكه دلالت ميكند كه متعه اختصاص بصحابه دارد و در آن احمد گويد:اين مرد شناخته نشده اين حديثيستكه اسنادش معروف نيست،حديث بلال در نزد من ثابت نيست.
و ابن قيّم در زاد المعاد بعد از نقل گفته احمد گويد:گفتم و از آن چه را كه دلالت ميكند بر صحّت قول امام احمد و اينكه اين حديث صحيح نيست اينكه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله خبر از متعه داد كه آن براى هميشه است پس ما گواهى ميدهيم بخدا قسم كه اين حديث بلال از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله درست نيست،و آن دروغ و غلطى است بر او و چطور مقدّم داشته شود روايت بلال بر روايات افراد مورد اعتماد،تا آنجا كه گويد مجوزّون فسخ گويند:اين قول فاسديست كه شكى در آن نيست بلكه اين رأى و عقيدهئيست كه در آن شكى نيست و بتحقيق كه تصريح كرده باينكه آن رأى كسيستكه او بزرگتر از عثمان و ابى ذر و عمران بن حصين است پس در دو صحيح و لفظ بخاريست كه ما متمتّع شديم و متعه كرديم با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و قران نازل شد درباره آن،پس مردى گفت برأى خودش آنچه ميخواست و در لفظ مسلم:است نازل شده آيه متعه در كتاب خدا عز و جل،يعنى متعه حج و امر فرمود ما را رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بآن پس از آن هم آيهاى نازل نشده كه متعه حج را نسخ كند و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله هم از آن نهى نفرمود تا از دنيا رفت مردى آنچه خواست برأى خودش گفت،در لفظى: اراده كرده عمر را،و عبد اللّه بن عمر گفت بكسيكه سئوال كرده بود از او از متعه و گفته بود كه پدرت نهى كرد از آن،امر و فرمان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله سزاوارتر است كه پيروى شود يا پدرم،و ابن عباس گفت بكسيكه معارضه كرده بود با او بابى بكر و عمر،نزديك است بر شما سنگ از آسمان فرود آيد من ميگويم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود:و شما ميگوئيد،ابو بكر و عمر گفت.
پس اين پاسخ علماء است نه جواب آنكه ميگويد:عثمان و ابو ذر داناتر بر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بودند از شما و آيا نگفت ابن عباس و عبد الله بن عمر:كه ابو بكر و عمر داناتر بر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از ما بودند و نبود هيچيك از صحابه و نه هيچكس از تابعين كه باين جواب راضى باشد در دفع نصّى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و ايشان اعلم بخدا و رسول او بودند و پرهيزكارتر بر او از اينكه مقدّم بدارند بر گفته معصوم رأى غير معصوم را.
پس از آن نصّ از معصوم ثابت شده كه آن(متعه حج)باقى است تا روز قيامت و بتحقيق كه قائل ببقاء آن شده است على بن ابى طالب كه رضوان خدا او را باد و سعد بن ابى وقاص و ابن عمر و ابن عباس و ابو موسى و سعيد بن مسيب و قاطبه تابعين و پيروان آنان.
و دلالت ميكند بر اينكه اين رأى و اجتهاد محض بود كه نسبت داده نميشود باينكه آن به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله متصّل باشد اينكه عمر بن خطاب...وقتيكه نهى از آن كرد ابو موسى اشعرى گفت: اى امير مؤمنان چه احداث كردى در شأن مناسك حج،پس گفت: اگر ما كتاب پروردگارمان را بگيريم،و عمل كنيم،پس بدرستيكه خدا ميفرمايد:و اتمو الحج و العمره للّهحج و عمره را براى خدا اتمام كنيد،و اگر سنّت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را بگيريم،پس بدرستيكه پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله حلال نكرد تا آنكه قربانى كند
پس اين اتفاقى بود از ابو موسى و عمر بر اينكه منع بهم زدن حج را را بمتعه و احرام بآنرا ابتداء جز اين نيست كه آن رأى محض او بوده كه احداث كرد در مناسك حج از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نيست و اگر چه استدلال كرده براى آن بچيزيكه استدلال نموده و ابو موسى بود كه فتوا ميداد مردم را بفسخ حج در تمام خلافت ابو بكر و اوائل خلافت عمر تا آنكه عمر مذاكره كرد در نهى كردن آن،و اتفاق كردهاند بر اينكه اين رأى بود كه عمر...آنرا احداث در مناسك نمود پس از آن صحيح است از او كه رجوع نمود از آن.ا ه. [سوره مؤمنون آيه 5-6.]
و عينى:در عمده القارى ج 4 ص 562 گويد:پس اگر بگوئى:كه از ابى ذر روايت شده كه او گويد،متعه مخصوص اصحاب محمد صلّى اللّه عليه و آله بود،در صحيح مسلم،ميگويم:گويند: اين گفته صحابى مخالف كتاب و سنّت و اجماع و قول كسيستكه بهتر از او بوده است.
امّا كتاب پس قول خداى تعالى:فمن تمتع بالعمره الى الحج [احكام القران جصاص ج 2 ص 178،سنن بيهقى ج 7 ص 306.] پس آنكه تمتع كرد عمره را بحج،و اين عمومى است و مسلمين اجماع كردهاند بر اباحه و جواز تمتّع در تمام عصرها،و جز اين نيست كه در فضل آن اختلاف كردهاند.
و امّا سنّت:پس حديث سراقه:«المتعه لنا خاصّه اوهى الى الأبد»آيا متعه براى ما تنهاست يا براى هميشه است فرمودند:بلكه آن براى هميشه است،و حديث ياد شده در صحيح مسلم در صفة
حج مانند اين:و معنايش اينستكه اهل جاهليت بودند كه تمتّع را جايز نميدانستند و نميديدند عمره را در ماههاى حج مگر هرزهگى و عياشى،پس پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بيان فرمود كه خداوند تشريع فرمود:عمره را در ماههاى حج و تجويز كرد متعه را تا روز قيامت، سعيد بن منصور آنرا روايت كرده از گفته طاووس و زياد كرده در آن، پس چون اسلام آمد امر كرد مردم را كه عمره كنند در ماههاى حج، پس داخل شد عمره در ماههاى حج تا روز قيامت و مخالفت كرد ابو ذر را على عليه السلام و سعد و ابن عباس و ابن عمر و عمران بن حصين و ساير صحابه و ساير مسلمين،عمران گويد:ما متعه ميكرديم با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و قران درباره آن نازل شد پس نهى نكرد ما را رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از آن و آيهاى آنرا نسخ نكرد،پس مردى برأى خودش آنچه خواست گفت مورد اتفّاق همه است.
و سعد بن ابى وقاصّ گويد:ما كرديم با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را يعنى متعه را و اين يعنى آنكه نهى از آن كرد در آنروز كافر بعرش يعنى خانه مكّه بود،مسلم آنرا روايت كرده ا ه، مقصود بآن معاويه ابن ابى سفيان است چنانچه در صحيح مسلم است
پس رأى خليفه و امر آن بعمره در غير ماههاى حج برگشت برأى جاهليت است چه قصد كند يا نكند،زيرا كه اهل جاهليّت همچنانكه شنيدى مردمى بودند كه نميديدند عمره را در ماههاى حج،ابن عباس گويد:قسم بخدا كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله عمره نبرد عايشه را در ذى حجه مگر آنكه قطع كند باين امر اهل شرك را،و گويد:آنها بودند كه عمره در ماههاى حج را از بدترين
هرزهگىها و شهوترانىها در روى زمين ميدانستند. [فتح البارى ج 9 ص 242.]
3-حديثيكه ابو داود نقل كرده آنرا در سننش ج 1 ص 283،از سعيد بن مسيب كه مردى از اصحاب پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمد پيش عمر بن خطاب...پس گواهى داد نزد او كه شنيده بود از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در مرضيكه از دنيا رفت نهى ميكردند از عمره در حج.
و پاسخ داده از آن بدر الدين عينى در عمدة القارى ج 4 ص 562 به قولش:جواب داده شده از اين باينكه آن حالتى است كه مخالف كتاب و سنّت و اجماع است مثل حديث ابى ذر بلكه آن حالش پستتر است از آن زيرا كه در اسنادش سخنها و ايرادهائست ا ه
و زرقانى در شرح موطاء ج 2 ص 180 پاسخ داده از آن كه اسنادش ضعيف و بريده است چنانچه حفاظ بيان كردهاند.
عطف كن بحديث اين مرديكه شناخته نشده و شايد هنوز هم بدنيا نيامده باشد حديثى را كه ابو داود در سننش ج 1 ص 283 نقل كرده آنرا از معاويه بن ابى سفيان كه گفت باصحاب پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آيا ميدانيد كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نهى كرد از چنين و چنان و سوار شدن بر پوست پلنگ،گفتند،بلى،گفت: پس ميدانيد كه او نهى كرد از نزديك كردن بين حج و عمره را(حج قران)پس گفتند:امّا اين را پس نه پس گفت:اما او نهى كرد با آنها و شما فراموش كرديد.
بار خدايا تو منزّهى،چه چيز جرئت داد و جرى كرد ايشان بر نواميس و احكام دين،پس اگر مانند متعه حجيّكه حكمش شامل ميشود در هر سال صدها هزار نفر از مردم را كه قرآن درباره آن نازل شده و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آنرا بجا آورده پس از آن نهى كرده از آن و تمام صحابه فراموش كردند و در ميان ايشان بسيارى بودند كه دوران صحبتشان طولانى بود با آنحضرت و هيچيك از ايشان لب نگشود بسخن و ياد نكرد آنرا مگر معاويه بن ابى سفيانى كه اسلامش متأخر از بيشتر آنها بوده كه قطعا و قهرا ادراك صحبتش اندك و شنيدنش كمتر بوده و آنرا اظهار نكرده و حرفى نزد مگر بعد از مدّتها كه از عمرش گذشته بود در روزيكه حكومت را متصرّف شده بود و خوشش آمده بود كه قدم بگذارد جاى قدم كسانيكه از او مقدّم بودند پس چه توقعى باقى ميماند باحكام در اين موقع و چه اطمينانى حاصل ميشود براى مسلمان بر آن و بجائى حق سوگند كه تمام اينها نيست مگر بازى بشريعت پاك اسلامى و راه يافتن و درز كردن هواهاى نفسانى در آن و نيست شريعت در نزد اين گروه مردان(معاويهها و صدامها و اربابهايشان...)مگر قوانين سياسيّه وقتّيه كه ميگردد بنظر و ديد آنكه بر مردم حكومت و كشور را اداره ميكند رأى كسيكه متولى زمام آن شده است.
و اين دو حديث را جفت و منضم كن بروايتيكه احمد [رجوع كن احكام القرآن جصاص ج 2 ص 182،صحيح مسلم ج 1 ص 394،زاد المعاد ج 1 ص 442 فتح البارى ج 9 ص 138،ارشاد السارى ج 8 ص 41،شرح صحيح مسلم نووى حاشيه ارشاد ج 6 ص 124-130،شرح موطاء زرقانى ج 2 ص 24.] آنرا نقل كرده در روايتى از اينكه اوّل كسيكه از حج تمتع نهى كرد معاويه
بود و حال آنكه ابو بكر و عمر و عثمان متعه حج نمودند،و در روايت ديگر [صحيح بخارى ج 8 ص 23،صحيح مسلم ج 1 ص 397، سنن ابن ماجه ج 1 ص 604،سنن دارمى ج 2 ص 140 صحيح ترمذى ج 1 ص 209،سنن نسائى ج 6 ص 126.] است كه ابو بكر از آن نهى كرد پس آن مخالف است در روايت معاويه با تمام آنچه كه گذشت از صحاح و در روايت ابو بكر كه مخالف با اكثر آنهاست،و من خيال ميكنم كه آنكه تلفيق كرده روايت اول را خواسته بار گناه عمر را سبك كرده باشد بانداختن نهى را بر گردن معاويه و كسيكه دوّمى را آفريده و ايجاد كرده قرار داده اين رأى را از سنّت و روش شيخين(ابو بكر و عمر)تا آنكه تقويت كند طرف آنرا غافل از اينكه قرآن و سنّت نيامده بر هر قول و فتوائى كه جانبدارى از آنها كند براى سخن هر گوينده باشد و فتواى هر فتوا دهندهاى.
عينى در عمدة القارى ج 4 ص 562 گويد:پس اگر گفتى:كه عمر و عثمان و معاويه نهى از آن كردهاند،گويم:كه علماء صحابه بر ايشان انكار كرده و مخالفت در فعلشان با آنها كردهاند و حق با منكرين ايشانست نه غير ايشان.ا ه
و نسبت تمتع بعثمان در حديث احمد و ترمذى نبود مگر از غافل احمقى از احاديث بسياريكه دلالت ميكند بر نهى آن از تمتّع كه آنرا امامان حديث و حافظين در صحاح و مسانيدشان نقل كردهاند [قاضى عياض گويد:و زرقانى آنرا در شرح موطاء ج 3 ص 24،حكايت كرده.] و در آنها اعتراض است بر مثل على امير المؤمنين عليه الصلوة و السلام و تمتّع آنحضرت بقولش(يعنى عمر)ميبينى مرا كه نهى كنم مردم را
از چيزى و حال آنكه تو آنرا ميكنى،پس آنحضرت عليه السلام فرمود: نيستم من كه ترك كنم سنّت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را بگفته احدى از مردم [سهيلى در روض الانف ج 2 ص 238 گويد.] و در حديث ديگر نزد بخارى:پس على عليه السلام فرمود:قصد ندارى مگر آنكه نهى كنى از كاريكه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آنرا بجا آورده [ابو عمر صاحب استيعاب گفته آنرا و زرقانى در شرح مواهب ج 2 ص 239 حكايت كرده از او و در شرح موطاء ج 2 ص 24] .
و بتحقيق رسيد سختگيرى و شدة انكار عثمان بر كسيكه حج تمتع نمايد تا حدّيكه نزديك بود كشته شود مولاى ما امير المؤمنين از جرى كردن او مردم را.
ابو عمر در كتاب العلم ج 2 ص 30 نقل كرده و در مختصر آن صحيفه 111،از عبد الله بن زبير بازگو كرده كه او گفت من با عثمان در جحفه بودم و با او گروهى و جمعى از مردم شام بودند و در ميان آنان حبيب بن مسلمه فهرى بوده كه تمتع عمره را پرسيدند،گفت: تمام كنيد حج را و آنرا در ماههاى حج خلاص نمائيد پس اگر تاخير انداختيد اين عمره را تا آنكه زيارت كنيد اين خانه را دو زيارت بهتر است پس بدرستيكه خدا وسعت در خير داده است.
پس على عليه السلام فرمود:قصد كردى(كه حمله كنى و تصرف نمائى)در سنّت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و رخصتى را كه در كتابش به بندگان اجازه داده كه بر ايشان تنگ بگيرى در آن و از آن نهى نمائى و حال آنكه آن براى نيازمند و دور از خانه بوده آنها تهليل و احرام بعمره و حج با هم نموده پس عثمان رو بمردم كرد و گفت آيا من نهى از آن كردم،من از آن نهى نميكنم جز اين نيست كه رائى بود كه من بآن اشاره كردم پس هر كس خواست بآن عمل كند و هر كس خواست آنرا ترك نمايد،گويد:پس فراموش نميكنم گفته مردى از اهل شام را با حبيب بن مسلم:نگاه كن باين كه چطور مخالفت با امير المؤمنين ميكند،قسم بخدا كه اگر مرا فرمان دهد گردنش را ميزنم،گفت:پس حبيب،دستش را بلند كرد و محكم بسنيه او زد و گفت:ساكت شو خدا دهانت را پر از خاك كند اصحاب رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله داناترند بآنچه را كه در آن اختلاف ميكنند.
و بآنچه ما ياد كرديم ظاهر ميشود فساد بقيّه گفته شده از وجوهيكه ممكن بود توجيه كند و بپذيرد عذر رأى خليفه را و كسيكه ميخواهد تفصيل بيش از اين را در اين موضوع بداند پس بر اوست كه رجوع كند بزاد المعاد ابن قيّم جوزيّه ج 1 ص 177 تا 225.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page