قلب مردی میان نخلستان ، قطره قطره به چاه میافتد
مرد، ماه است و باز در دل چاه عکس زیبای ماه میافتد
آه! شبهای کوفه میدانند مرد یعنی چه قدر تنهایی
مرد ِ این شعر بس که تنها ماند قافیه هم به آه میافتد
هر شب از قرص ِ ماه ِ نان هایش شام ِ چشم یتیم روشن بود
امشب او میرود به مسجد و ... آه! آن نباید به راه میافتد
آن "نباید" چقدر نامرد است ، آن "نباید" چقدر بی شرم است
آن "نباید" – نباید ِ تاریخ – به کمند ِ گناه میافتد
آه! محراب می رود از هوش، شهر خاموش و سرد میماند
اتفاقی سیاه می افتد؛ از شب کوفه ماه میافتد
محمدرضا سلیمی
اتفاقی سیاه میافتد، از شب کوفه ماه میافتد
- بازدید: 4048