تو را غايب، ناميدهاند، چون (ظاهر) نيستى، نه اينکه (حاضر) نباشي.
(غيبت) به معناى (حاضر نبودن)، تهمت ناروائى است که به تو زدهاند وآنان که بر اين پندارند، فرق ميان (ظهور) و(حضور) را نمى دانند، آمدنت که در انتظار آنيم به معناى (ظهور) است، نه (حضور) ودلشدگانت که هر صبح وشام تو را مى خوانند، ظهورت را از خدا مى طلبند نه حضورت را، وقتى ظاهر مى شوى، همه انگشت حيرت به دندان مى گزند با تعجب مى گويند که تو را پيش از اين هم ديدهاند. وراست مى گويند، چرا که تو در ميان مائى، زيرا امام مائى، جمعه که از راه مى رسد، صاحبدلان (دل) از دست مى دهند وقرار از کف مى نهند وقافله دلهاى بى قرار روى به قبله مى کنند وآمدنت را به انتظار مى نشينند...
واينک اى قبله هر قافله واى (شبروان را مشعله) در آستانه آدينهاى ديگر با دلدادگان ديگرى از خيل منتظرانت سرود انتظار را زمزمه مى کنيم.
چشم به راه سپيده
- بازدید: 625