شايد تصور كنيم بالاتر از آنچه تا به حال گفتيم ديگر فرض ندارد و كسى نيست؛ اما اين تصور اشتباه است. افرادى هستند كه آنچه را ما عبادت مىدانيم و دلمان خوش است كه خدا توفيق انجامش را به ما داده است، گناه مىدانند؛ كه حسناتُ الابرار سيّئات المقرّبين.
يكى از بهترين كارهايى كه در صدر اعمال خوب ما قرار دارد نماز است؛ كه فرمودند الصّلوةُ عمودُ الدّينِ،(10) الصّلوةُ خيرُ موضوع(11) والصّلوةُ قربانُ كلِّ تقىّ. (12) اما آيا نمازهاى ما چنين شأنى دارند؟ اولياى خدا از نمازهايى كه ما مىخوانيم استغفار مىكنند و آنها را براى خودشان گناه مىدانند. اين گونه نماز خواندن در شأن اولياى خدا نيست. مقدار وقتى را كه ما در 24 ساعت صرف خواندن نماز مىكنيم حتى به يك ساعت هم نمىرسد. همين يك ساعت هم غالباً با توجه كامل همراه نيست. اگر نماز سخن گفتن با خدا است، بايد از توجه به غير مبرّا باشد. كمال بى ادبى است كه به هنگام سخن گفتن با خدا دل و قلبمان جاى ديگر باشد. تصور كنيد كه يكى از دوستانتان با شما صحبت مىكند، اما در بين صحبت پشتش را به طرف شما و رويش را به طرف ديگر مىكند؛ آيا اين كار را بى حرمتى و اهانت به خودتان تلقى نمىكنيد؟ هنگام نماز هم كه رويمان را به طرف خدا مىكنيم، اگر دلمان متوجه چيز ديگرى باشد، در واقع به خدا پشت كرده ايم. خداوند جسم نيست كه رو و صورت ما به طرف او باشد، بلكه دل ما بايد به طرف خدا باشد. وقتى دلمان متوجه او نيست مثل اين است كه رويمان را از او برگردانيده ايم. در اين صورت، آيا چنين نمازى استحقاق ثواب دارد؟ آيا باز هم بايد به خودمان بباليم كه چنين عبادتى كرده ايم؟ يا بايد شرمنده باشيم كه چقدر بى ادب بوده ايم؟
در روايتى از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) نقل شده است كه مىفرمايد: كسى كه در نماز توجهش به غير خدا است، آيا نمىترسد از اين كه خداوند او را به صورت الاغى مسخ كند؟(13)آنهايى كه از ما بالاترند وقتى اعمال خود را محاسبه مىكنند، براى مثال، از خود مىپرسند، نماز صبحى كه خوانديم، يا دعا و قرآنى كه خوانديم، چقدر با حضور قلب و توجه به خدا همراه بود؟ به اين دليل، هميشه استغفار مىكنند؛ چون مىبينند چيزى ندارند كه عرضه كنند، حتى در جايى كه خواستهاند با محبوبشان انس بگيرند، بى ادبى كرده اند.
البته امثال بنده در اين سطح نيستيم، اما توجه به اين مقامات كم ترين فايده اش اين است كه بدانيم كه هستيم و چه مىكنيم و به اين عبادتهاى دست و پا شكسته خود مغرور نشويم. اگر يك شب موفق شويم دو ركعت نافله بخوانيم، شيطان ما را وسوسه مىكند و دچار عُجب مىشويم كه عجب عبادتى كرده ايم! اولياى خدا نه از گناهانشان، كه از ذكر و عبادتشان نيز به درگاه خداوند استغفار مىكنند. ما هم بايد از خدا بخواهيم به ما توفيق دهد گاهى به آنها شباهتى پيدا كنيم. تشيّع و پيروى كردن از اهل بيت(عليهم السلام) يعنى اين كه انسان سعى كند شباهتى به آنها پيدا كند. حضرت على (عليه السلام) مىفرمايد: اَلا اِنّكم لا تَقْدِرونَ على ذلك و لكن اَعينوني بِوَرَع وَ اجْتهاد و عفّة وسِداد؛(14) بدانيد كه شما قدرت آن را نداريد( كه مثل من به قرص نان و جرعه آبى بسازيد) ولى با اجتناب از محارم، كوشش، پاك دامنى و خودنگه دارى مرا يارى رسانيد. بايد تلاش كنيم مثل آنها بشويم. انسان وقتى بداند چنين افرادى هم وجود دارند، از خدا مىخواهد به او توفيق دهد كه گاهى از اين حالات پيدا كند.
به هر حال، يكى از مراتب محاسبه اين است كه بعضى از بندگان خدا توجه به غير خدا را «در هر حالى» براى خودشان گناه مىدانند، همانطور كه توجه به غير خدا در نماز، براى مقربان گناه است و نمازهاى امثال بنده، جزو سيئات آنها به شمار مىآيد.
البته مقرّبان هم درجاتى دارند، حتى انبي(عليهم السلام) نيز در يك مرتبه نيستند و با يكديگر فرق دارند: تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْض ؛(15) بعضى از پيامبران را بر بعضى ديگر برترى بخشيديم. بعضى از اولياى خدا اگر توجهى به غير او پيدا كنند آن را براى خودشان يك گناه مىدانند؛ زيرا هميشه در حضور خدا هستند؛ در حالى كه ما فقط نماز را حضور در مقابل خدا مىدانيم و در حالات ديگر، به فكر كار، درس، بحث، خانه و فرزندمان هستيم. خودمان هم طمعى نداريم كه در اوقات غير نماز توجهى به خدا داشته باشيم. اما بعضى از بندگان خدا هميشه او را حاضر مىبينند؛ بنا به فرمايش امام راحل (رحمه الله) ، عالم را محضر الهى مىدانند و هميشه خودشان را با خدا روبرو مىبينند. بنابراين اگر توجهى به غير او پيدا كنند و قلبشان از او منصرف شود، استغفار مىنمايند. خداوند در وصف آنان مىفرمايد: رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ ؛(16) مردانى كه تجارت و معامله، آنان را از ياد خدا غافل نمىسازد. اين مقام بسيار عالى است. هستند در ميان طلبهها كسانى كه در حين درس و بحث از ياد خدا غافل نيستند، وقتى هم كه در عمق تفكراتشان هستند و مىخواهند يك مشكل علمى را حل كنند، آن جا نيز دلشان با خدا است.
- پاورقی -
(10) - بحارالانوار، ج 82، باب 1، روايت 36.
(11) -همان، ج 82، باب 4، روايت 9.
(12) - همان، ج 78، باب 16، روايت 138.
(13) - بحار الانوار، ج 84، باب 15، روايت 3.
(14) - نهج البلاغه با ترجمه فيض الاسلام، نامه 45.
(15) - بقره (2)، 253.
(16) - نور (24)، 27.
استغفار از نماز!
- بازدید: 962