«نعمان بن ثابتبن زوطى» معروف به «ابوحنيفه» (80 150ه. ق.) پيشواى فرقه ى حنفى كه از نظر زمانى معاصر با امام صادق(ع) بود، دربارهى عظمت امام صادق(ع) اظهارات و اعتراف اتخوبى دارد. از جمله دربارهى آن حضرت گفت:
«مارايت افقه من جعفربن محمد و انه اعلم الامه»
من فقيه تر و داناتر از جعفربن محمد نديده ام. او داناترين فرداين امت است. (1)
در زمان امام صادق(ع) منصور دوانقى، خليفهى مقتدر عباسى، قدرت سياسى را در اختيار داشت، او همواره از مجد وعظمت بنى على وبنى فاطمه به ويژه امام صادق(ع) رنج مى برد و براى رهايى از اين رنج گاهى ابوحنيفه راتحريك مىكرد كه در برابر امام صادق(ع)بايستد; منصور عباسى او را به عنوان مهمترين دانشوران عصرتكريم مىكرد تا شايد بتواند بر مجد و عظمت علمى امام جعفر بن محمد(ع) فائق آيد.
در اين رابطه خود ابوحنيفه نقل مى كند و مىگويد:
«روزى منصور دوانقى كسى را نزد من فرستاد و گفت: اى ابوحنيفه!مردم شيفته ى جعفربن محمد شده اند، او در بين مردم از پايگاه اجتماعى وسيعى بهره مند است، تو براى اين كه پايگاه جعفربن محمد را خنثى كنى و در ديد مردم از عظمت او به خصوص از عظمت علمى او بكاهى، چند مساله ى پيچيده و غامض را آماده كن و در وقت مناسب از او بپرس تا بلكه با ناتوان شدن جعفربن محمد از پاسخ گويى، او را تحقير نمايى و ديگر، مردم شيفتهى او نباشند و از او فاصله بگيرند.
در همين رابطه من چهل مساله ى مشكل را آماده كردم و در يكى از روزها كه منصور در «حيره» بود و مرا طلبيد، به حضورش رسيدم.همين كه وارد شدم، ديدم جعفربن محمد در سمت راستش نشسته است،وقتى كه چشمم به آن حضرت افتاد، آن چنان تحت تاثير ابهت و عظمت او قرار گرفتم كه از توصيف آن عاجزم. با ديدن منصورخليفه ى عباسى آن ابهتبه من دست نداد، در حالى كه منصور خليفه است و خليفه به جهت اين كه قدرت سياسى در اختيارش ست بايد ابهت داشته باشد. سلام گفتم و اجازه خواستم تا دركنارشان بنشينم;خليفه با اشاره اجازه داد و در كنارشان نشستم. آن گاه منصورعباسى به جعفربن محمد نگاه كرد و گفت:
ابو عبدالله! ايشان ابوحنيفه هستند.
او پاسخ داد: بلى، او را مىشناسم. سپس منصور به من نگاهى كرد وگفت: ابوحنيفه! اگر سوالى دارى از ابوعبدالله، جعفربن محمدبپرس و با او در ميان بگذار. من گفتم: بسيار خوب. فرصت راغنيمتشمردم و چهل مسالهاى را كه از پيش آماده كرده بودم، يكى پس از ديگرى با آن حضرت درميان گذاشتم. بعد از بيان هرمساله اى، امام صادق(ع) در پاسخ آن بيان مى فرمود:
عقيده ى شما در اين باره چنين و چنان است، عقيدهى علماى مدينه در اين مساله اين چنين ا ست و عقيده ى ماهم اين است.
در برخى از مسائل آن حضرت با نظر ما موافق بود و در برخى هم بانظر علماى مدينه موافق بود و گاهى هم با هردو نظر مخالفت مىكردو خودش نظر سومى را انتخاب مىكرد و بيان مىداشت.
من تمامى چهل سؤال مشكلى را كه برگزيده بودم يكى پس از ديگرى با او در ميان گذاشتم و جعفربن محمد هم بدين گونه اى كه بيان شدبه جملگى آنها، با متانت تمام و با تسلط خاصى كه داشت پاسخ گفت.»
سپس ابوحنيفه بيان داشت:
«ان اعلم الناس اعلمهم باختلاف الناس»
«همانا دانشمندترين مردم كسى است كه به آراء و نظريههاى مختلفدانشوران در مسائل علمى احاطه و تسلط داشته باشد.» و چونجعفربن محمد اين احاطه را دارد، بنابراين او داناترين فرداست.» (2)
همو دربارهى عظمت علمى امام صادق(ع) بيان داشت:
«لولا جعفربن محمد ما علم الناس مناسك حجهم.» (3)
اگر جعفربن محمد نبود، مردم احكام و مناسك حجشان رانمى دانستند.
- پاورقی -
1- شمس الدين ذهبى، سيراعلام النبلاء، ج6، ص257; تاريخالكبير، ج 2، ص199 و 198، ح2183.
2- سيراعلام النبلاء، ج6، ص 258; بحارالانوار، ج47، ص217.
3- شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 2، ص519، طبع قم، نشراسلامى.
ابوحنيفه و امام صادق(ع)
- بازدید: 561