مالك بن انس (17997 ه .ق) يكى از پيشوايان چهارگانهى اهلسنت و جماعت و رئيس فرقه ى مالكى است كه مدتى افتخار شاگردى امام صادق(ع) نصيب وى شد. (4) او در باره ى عظمت و شخصيت علمى و اخلاقى امام صادق(ع) چنين مى گويد:
«ولقد كنت آتى جعفربن محمد و كان كثيرالمزاح و التبسم، فاذاذكر عنده النبى(ص) اخضر و اصفر، و لقد اختلفت اليه زمانا وماكنت اراه الا على ثلاث خصال: اما مصليا و اما صائما وامايقراء القرآن. و ما راءيته قط يحدث عن رسول الله(ص) الا علىالطهاره و لا يتكلم فى مالا يعنيه و كان من العلماءالزهاد الذينيخشون الله و ماراءيته قط الا يخرج الوساده من تحته و يجعلهاتحتى.» (5)
«مدتى به حضور جعفربن محمد مى رسيدم. آن حضرت اهل مزاح بود.
همواره تبسم ملايمى برلب هايش نمايان بود. هنگامى كه در محضر آن حضرت نام مبارك رسول گرامى اسلام(ص) به ميان مى آمد، رنگرخساره هاى جعفربن محمد به سبزى و سپس به زردى مى گراييد. در طول مدتى كه به خانه ى آن حضرت آمد و شد داشتم، او را نديدم جز اينكه در يكى از اين سه خصلت و سه حالتبه سر مى برد، يا او را درحال نماز خواندن مى ديدم و يا در حالت روزه دارى و يا در حالت قرائت قرآن.
من نديدم كه جعفربن محمد بدون وضو و طهارت از رسول خدا(ص)حديثى نقل كند. من نديدم كه آن حضرت سخنى بى فايده و گزاف بگويد. او از عالمان زاهدى بود كه از خدا خوف داشت. ترس از خدا سراسر وجودش را فراگرفته بود.
هرگز نشد كه به محضرش شرفياب شوم، جز اين كه زيراندازى كه زير پاى آن حضرت گسترده شده بود، آن را از زير پايش برمى داشت وزير پاى من مى گستراند.»
مالك بن انس درباره ى زهد و عبادت و عرفان امام صادق(ع) بيان داشت:
به همراه امام صادق(ع) به قصد مكه و براى انجام مناسك حج ازمدينه خارج شديم. به مسجد شجره كه ميقات مردم مدينه است،رسيديم. لباس احرام پوشيديم، در هنگام پوشيدن لباس احرام تلبيهگويى يعنى گفتن: «لبيك اللهم لبيك» لازم است. ديگران طبق معمول اين ذكر را بر زبان جارى مى كردند.»
مالك مىگويد: من متوجه امام صادق(ع) شدم، ديدم حال حضرت منقلب است. امام صادق(ع) مى خواهد لبيك بگويد ولى رنگ رخساره اش متغير مى شود. هيجانى به امام دست مى دهد و صدا در گلويش مى شكند، وچنان كنترل اعصاب خويش را از دست مى دهد كه مى خواهد بى اختيار ازمركب به زمين بيفتد. مالك مى گويد: من جلو آمدم و گفتم: اى فرزند پيامبر! چاره اى نيست اين ذكر را بايد گفت. هر طورى كه شده بايد اين ذكر را بر زبان جارى ساخت. حضرت فرمود:
«يابن ابى عامر! كيف اجسر ان اقول لبيك اللهم لبيك و اخشى انيقول عزوجل لا لبيك و لا سعديك.»
اى پسر ابى عامر! چگونه جسارت بورزم و به خود جرات و اجازه بدهم كه لبيك بگويم؟ «لبيك» گفتن به معناى اين است كه خداوندا، تو مرا به آن چه مى خوانى با سرعت تمام اجابت مى كنم و همواره آماده ى انجام آن هستم. با چه اطمينانى با خداى خود اينطور گستاخى كنم و خود را بنده ى آماده به خدمت معرفى كنم؟! اگردر جوابم گفته شود: «لالبيك و لاسعديك» آن وقت چه كنم؟ (6)
همو در سخنى ديگر درباره فضيلت و عظمت امام صادق(ع) مىگويد:
«ما راءت عين و لا سمعت اذن و لا خطر على قلب بشر افضل منجعفربن محمد» (7)
هيچ چشمى نديده است و هيچ گوشى نشنيده است و به قلب هيچ بشرى خطور نكرده است، مردى كه با فضيلت تر از جعفربن محمد باشد.
دربارهى مالك بن انس نوشته اند:
«و كان مالك بن انس يستمع من جعفربن محمد و كثيرا مايذكر منسماعه عنه و ربما قال حدثنى الثقه يعنيه.»
مالك بن انس از جعفربن محمد سماع حديث مىنمود و بسيار آن چه راكه از او سماع مى كرد، بيان مى نمود و چه بسا مى گفت: اين حديث رامرد ثقه به من حديث كرده است كه مرادش جعفربن محمد بود. (8)
حسين بن يزيد نوفلى مىگويد:
«سمعت مالك بن انس الفقيه يقول والله ما راءت عينى افضل منجعفربن محمد(ع) زهدا و فضلا و عباده و ورعا. و كنت اقصدهفيكرمنى و يقبل على فقلت له يوما ياابن رسول الله ما ثواب منصام يوما من رجب ايمانا و احتسابا فقال (و كان والله اذا قالصدق) حدثنى ابيه عن جده قال قال رسول الله(ص) من صام يوما منرجب ايمانا و احتسابا غفرله فقلت له يا ابن رسول الله فى ثوابمن صام يوما من شعبان فقال حدثنى ابىعن ابيه عن جده قال قالرسول الله(ص) من صام يوما من شعبان ايمانا و احتساباغفرله.» (9)
از مالك بنانس فقيه شنيدم كه گفت: به خدا سوگند! چشمان من نديد فردى را كه از جهت زهد، علم، فضيلت، عبادت و ورع برتر ازجعفربن محمد باشد. من به نزد او مى رفتم. او با روى باز مرامىپذيرفت و گرامى مى داشت. روزى از او پرسيدم: اى پسر پيامبر!ثواب روزهى ماه رجب چه ميزان است؟ او در پاسخ روايتى از پيامبرنقل كرد. به خدا سوگند هرگاه چيزى از كسى نقل كند درست و راستنقل مىكند. او در پاسخ گفت: پدرم از پدرش و ازجدش و از پيامبرنقل كرده است كه ثواب روزهى ماه رجب اين است كه گناهانش بخشيده مى شود. سپس اين پرسش را در بارهى روزهى ماه شعبان هم بيان كردم و حضرت همان پاسخ را داد.
- پاورقی -
4- سيراعلام النبلاء، ج6، ص256.
5- ابن تيميه، التوسل و الوسيله، ص 52; جعفريان، حيات فكرى وسياسى امامان شيعه، ص327.
6- شيخ صدوق، امالى، ص143، ح3.
7- شهيد مطهرى، سيرى در سيرهى ائمه اطهار(ع)، ص149.
8- شرح الاخبار فى فضايل الائمه الاطهار، ج3، ص299، ح1203.
9- امالى صدوق، ص 435 و436، ح 2.
مالك بن انس و امام صادق(ع)
- بازدید: 609