طب نزد عربها

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

عربهايى كه معاصره با اين اقوام بودند به حكم همسايگى و اختلاط، مقدارى از طب را از آن ياد گرفتند و آن را به آنچه از كلدانيها گرفته بودند و يا خود با تجربه به دست آورده بودند، اضافه كردند.
تاريخ مى گويد: نخستين كسانى كه از ميان عرب ها پس از كاهنان سراغ طب رفتند، جماعتى بودند كه در قرن ششم ميلادى و پيش از ظهور اسلام با روميها و ايرانيان اختلاط پيدا كردند و مشهورترين آنها مردى از قبيله تيم الرباب بود كه ((ابن جذيم ))(9) نام داشت و او كسى بود كه در مهارتهاى طبى به او مثل زده مى شد مى گفتند: فلانى طبيب تر از ابن جذيم است و اوس بن حجر درباره او چنين سروده است :
فهل لكم فيها الى فاننى         بصير بما اعيى النطاسى جذيما
يعنى درباره من چه گمان مى بريد كه من به آنچه طبيب بزرگ ابن جذيم را عاجز كرده است آگاهم .
پس از او حارث بن كلده (10) طبيب مشهور عرب متوفى سال 50 هجرى ظهور كرد و او از مدرسه گندى شاپور خوزستان (11)
كه بعدها نزد عربها به مركز طب اسلامى شهرت يافت ، فارغ شد عربها اين مدرسه را مى شناختند و به آن ارزش ويژه اى قايل بودند به خصوص پس از آنكه شهرهاى ايران در عهد خليفه دوم در سال 19 هجرى فتح شد. حارث بن كلده در شهر طائف مشغول طبابت بود و شهرت بسيارى يافته بود او عصر اسلام را درك كرد ولى مسلمان نشد و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بيماران را دستور مى داد كه نزد او روند و معالجه شوند.
پس از او ابن روميه جراح تميمى و سپس نضر بن حارث بن كلده از قديمى ترين كسانى از عربها كه مشغول علومى مانند طب گرديدند، ظاهر شدند. نضر بن حارث در عصر پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) زندگى مى كرد و او در كنار ابوسفيان به دشمنى با پيامبر بر خاسته بود، چون او از قبيله بنى ثقيف بود و بنى ثقيف با بنى اميه هم پيمان بودند. او در جنگ بدر به دست مسلمانان اسير شد و مسلمانان او را كشتند و علم و طب او از بين رفت و با مرگ او طب از ميان عرب رخت بر بست و مدتى گذشت و مسلمانان از طب بى بهره بودند و اين از آغاز ظهور اسلام تا بخشى از حكومت بنى اميه بود و مسلمانان گمان مى كردند كه اسلام هر چه را كه مربوط به گذشته است از بين مى برد و جز قرآن نبايد كتاب ديگرى خوانده شود و لذا از علوم گوناگون از جمله علم پزشكى بى بهره شدند و آنها مشغول تشكيل دولت اسلامى و نشر دعوت اسلام و كندن ريشه هاى شرك و اعتلاى كلمه توحيد و ايجاد وحدت بودند.
اما هنگامى كه اسلام گسترش يافت و سلطنت پيدا كرد و دين به اوج خود رسيد و اقوام گوناگون بر آن گردن نهادند و پادشاهان در برابر آن كوچك شدند، مسلمانان به اين قناعت نكردند كه فقط حكومت خود را در شرق و غرب گسترش بدهند بلكه به ابواب علوم روى آوردند واز هر سرزمينى زيبايى هاى آن را اخذ كردند و گنجينه هاى دانش آن را بدست آوردند. در اين ميان علم طب براى آنها اهميت بيشترى داشت و لذا آن را از ديگران اقتباس كردند و جلوتر از ديگر علوم آن را گرفتند.
تاريخ به ما گفته و كتابهاى تراجم ذكر كرده كه نخستين كسى كه به اين كار دست يازيد و طب و ساير علوم بيگانه مانند شيمى و نجوم را به عربى منتقل كرد، خالد بن يزيد بن معاويه اموى بود كه به او حكيم آل مروان مى گفتند و در سال 85 هجرى درگذشت . هنگامى كه بنى مروان پس از برادر او معاوية بن يزيد خلافت را از وى ربودند، او بخاطر هوش سرشارى كه داشت به كسب علم پرداخت و براى همين بود كه پيش بعضى از دانشمندان رومى از جمله موريانوس رفت و از او خواست كه شيمى را به وى ياد دهد وقتى شيمى را ياد گرفت در خواست كرد كه اين علم به زبان عربى منتقل شود، مردى به نام اصطفان آن را ترجمه كرد و بدينگونه براى نخستين بار يك علم بيگانه به زبان عربى منتقل شد.
پس از اصطفان ، ماسرجويه آمد و كتابهاى بسيارى در طب و فلسفه به عربى ترجمه كرد و بدينگونه بعضى از آثار علمى در زمان بنى اميه پديد آمد.
پس از خالد بن يزيد، طب دوران ركودى را سپرى كرد و اين دوران تا اواخر بنى اميه و عصر سفاح از بنى العباس ادامه يافت تا اينكه پس از مرگ سفاح در سال 136 خلافت به ابى جعفر منصور رسيد در اين موقع بود كه آثار پيشرفت ظاهر شد.
منصور به احكام نجوم عقيده داشت و هم در خلافت خود و هم پيش از آن مطابق با گفته هاى منجمان عمل مى كرد تا جايى كه هيچ كارى نمى كرد مگر پس از آنكه با منجم مخصوص خود ((نوبخت )) ايرانى و پسرش ‍ ((ابوسهل )) مشورت مى كرد. بسيارى از كتابهاى نجوم و فلك را براى منصور ترجمه كردند، سپس اراده او براى طلب علوم بيگانه افزايش يافت و به حكم مثل معرفى كه مى گويد: (الناس على دين ملوكهم = مردم بر دين حكمرانان خود هستند) بسيارى از مردم در طلب اين علوم رغبت نشان دادند و در درس و بحث آن كوشيدند، تا جايى كه منصور از پادشاه روم درخواست كرد كه برخى از كتابهاى علمى را براى او بفرستد او نيز تعدادى كتاب از جمله كتاب اقليدس در هندسه و بعضى از كتابهاى طبيعى و كتابهاى مربوط به مجسمه سازى و بسيارى از كتابهاى طبى را براى منصور فرستاد و عربها به ترجمه آنها به زبان عربى همت گماردند و به آن اهتمام ورزيدند گويا كه لب تشنه اى وارد آب زلال شده باشد.
در ميان اين علوم ، به طب اهميت و عنايت بيشترى داده شد و چيزى كه بر اهميت آن افزود اين بود كه روزى منصور به مرضى در معده دچار شد و ميل به غذا خوردن نداشت و با وجود تلاش پزشكان شهر معالجه فايده نكرد، پس او از وزير خود ((ربيع )) خواست كه پزشك ماهرى پيدا كند تا در بيمارى خود به او مراجعه نمايد، وقتى ربيع جستجو كرد ((جرجيس )) نصرانى را به او نشان دادند كه رئيس بيمارستان و مدرسه گندى شاپور و حاذق و ماهر بود و در علم طب كتابهايى به زبان سريانى تاءليف كرده بود. منصور دنبال او فرستاد كه در مركز حاضر شود و پسر خود ((بختيشوع )) را در جاى خود بگذارد. او پذيرفت و چون بر خليفه وارد شد، خليفه مقدم او را گرامى داشت و او نزد خليفه موقعيت خوبى پيدا كرد چون خليفه در او آثار وقار و عقل را مشاهده مى كرد بخصوص اينكه فورا بيمارى خليفه را معالجه كرد و او بهبودى حاصل نمود.
هنگامى كه او خواست به وطن و شهر خود برگردد، خليفه مانع شد و مالها و عطاياى بسيارى به او داد تا در آنجا بماند او نيز در بغداد اقامت كرد و مدتى طولانى به معالجه بيماران پرداخت آنگاه كتابهاى بسيارى از طب و غير طب را به عربى ترجمه كرد.
اين حركت جرجيس سبب شد كه بسيارى از پزشكان بغداد نيز دست به ترجمه بزنند و كتابهايى از سريانى را ترجمه كنند و اين با پشتيبانى مالى منصور بود، او به مترجمان بخصوص مترجمان طب بذل مال مى كرد.
پس علم طب در بغداد گسترش يافت و طالبان آن بسيار شد و تاءليف در اين باره رواج پيدا كرد و پزشكان مهمى ظاهر شدند كه معجزه هاى طبى از آنان سر مى زند.
وقتى خبر كمكهاى مالى منصور و ديگر امراء و ثروتمند بغداد، شهر علم و ثروت به پزشكان منتشر شد، بسيارى از پزشكان گندى شاپور انتقال به بغداد را ترجيح دادند و جرجيس فرزند خود بختيشوع را به دستور خليفه به بغداد فرا خواند سپس ((ماسوبه )) پدر يوحنا به بغداد آمد و پس از او پسرش يوحنا به بغداد آمد و پس از او پسرش يوحنا جانشين او گرديد تا جايى كه بغداد در زمان منصور كه همان عصر زندگى امام صادق (عليه السلام ) بود، كعبه علم و مقصد طالبان فضل و ادب و پايگاه مترجمان علوم و فنون و بخصوص طب گرديد و تدريس آن شايع شد و از سوى بيماران به قصد معالجه پيش پزشكان مى آمدند.
در اين ميان محضر امام صادق (عليه السلام ) محل رفت و آمد طالبان فضل و مدرسه بزرگى براى علم و فلسفه و ادب بود و آن حضرت براى اصحاب و شاگردان و تشنگان علم و آنچه را شفابخش دلها و سيراب كننده عطشها بود القاء مى كرد و براى كسانى كه در طلب معارف بلند بودند، درسهاى بليغى مى داد و مطالبى مى گفت كه اگر نمى گفت عقول دانشمندان عصر به آنها پى نمى برد و بزرگان حكماى عصر به اسرار آن آگاهى نمى يافتند.
يك نگاه گذرا به كتاب توحيد مفضل (12) و تاءملى كوتاه در مناظرات طبى امام صادق (عليه السلام ) با پزشكان عصر خود در نشان دادن انبوهى علم و كمال آگاهى او به علم طب كافى است . همچنين روشن مى شود كه سخنان پر ارزش و كلمات حكيمانه او در طب به گونه اى بود كه پزشكان حقيقت آن را درك نمى كردند و پس از قرنها اين حقايق روشن شد و آن از وقتى بود كه فكر بشر بالا رفت و حكما تجربه هاى بسيارى بدست آوردند و اكتشافات مهمى صورت گرفت تا زمان ما كه عصر نور علم و اختراع است و اكنون به اسرار سخنان امام مى توان دست يافت . و آنچه از او مانده است ، اندكى از بسيارى است كه در كتابها مانده و در احاديث صحيح آمده است و بعضى از توصيفهاى طبى و مناظرات او دليل روشنى بر آگاهى كامل او از طب و شاخه هاى آن است .
در فصلهاى آينده برخى از سخنان آن حضرت كه به ما رسيده است ، خواهد آمد:

- پاورقی -

 9- شرح حال او را در كتاب معجم ادباء الاطباء ج 1 بخوانيد
10- شرح حال او را در كتاب معجم ادباء الاطباء بخوانيد.
11- گندى شاپور مدرسه اى در خوزستان جنوب غربى ايران بود كه شاپور بن اردشير ساسانى آن را در سال 250 ميلادى تاءسيس كرده بود و لذا به او نسبت داده مى شود. او در آنچا اسيران رومى و و گروهى از سپاهيان را اسكان داده بود. مسلمانان آنجا را سال 19 هجرى فتح كردند آنجا مدرسه بزرگى بود كه در آنجا طب و ساير علوم تدريس مى شد و استادان آنجا از مسيحان نسطورى بودند كه كتابهاى طبى و فلسفى يونان را به آنجا انتقال داده بودند و اين كتابها را به زبان سريانى كه زبان تدريس بود، ترجمه كرده بودند. اين مدرسه مشهور شده پزشكان معروفى از آنجا برخاستند كه به علم خدمت كردند و بعضى از آنها در زمان منصور خليفه عباسى وارد عراق شدند. تفضيل آن را در متن خواهيد خواند.
12- اين كتاب مجموعه درس هايى است كه امام صادق (عليه السلام ) به شاگرد خود مفضل در اثبات توحيد القاء كرده است و ما آن را در چهار جلد شرح كرده ايم

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page