طب امام صادق (عليه السلام )

(زمان خواندن: 9 - 17 دقیقه)

قرآن كريم بر صاحب رسالت ، حضرت محمد بن عبدالله (صلى الله عليه و آله و سلم ) نازل شد و در آن هر چيزى كه به صلاح بشريت بود در تمام شئون زندگى بيان شده است و كوچك بزرگى نيست كه در آن نيامده باشد و چيزى را كه زندگى بشر به آن نياز دارد فروگذار نكرده و جانبى از آن را ناگفته نگذاشته و مطابق با دوره هاى زندگى انسان در نسلهاى گوناگون است .
بنابراين ، قرآن قانون جهانى عام و برنامه اصلاحى فراگير و شيوه آسمانى حكيمانه است كه خداوند لطيف و آگاه آن را به وسيله راستگوترين خلق خود براى خوشبختى انسان و راست كردن كجى ها و رساندن او از حيوانيت به قله راحتى و رفاه نازل كرده است . به خاطر همين هدفهاى بلند بود كه قرآن به تمامى جوانب زندگى بشر عنايت داشت تا هر موجود زنده اى در طريق سعادت خود قرار بگيرد و وظيفه خود را كه همان اطاعت و عبادت بود انجام دهد.
بدينگونه قرآن كريم كه بيان كننده همه چيز و رحمت براى جهانيان است ، از گنجينه هاى علوم و راهنماييهاى آسمانى چيزى را دارد كه جز خدا و راسخان در علم كسانى هستند كه خداوند بر آنها منت نهاده و آگاهى به قرآن داده است و آنها را براى فهم قرآن برگزيده و به ديگران اين نعمت را نداده است . پس خدا آنان را راهنمايان خير و چراغهاى هدايت قرار داده كه به وسيله آنان مردم به راه زندگى سعادتمندانه هدايت مى شوند.
از آنجا كه تكليفهاى آسمانى جز براى عقل سالم وضع نشده و عقل سالم هم جز در جسم سالم نيست ، حكمت و لطف الهى اقتضا كرد كه قرآن اين جنبه مهم از زندگى بشر يعنى سلامتى جسم را نيز مورد توجه خاص قرار بدهد و به آن ، چنان اهميتى بدهد كه كمتر از اهميت تكاليف شرعى نيست و براى همين است كه قرآن كريم همه پايه هاى طب و روشهاى تندرستى را در يك آيه بيان كرده كه چكيده اى از افكار فلاسفه در طول قرنهاى متمادى است و تمام تجربه هاى دانشمندان و پزشكان حتى در اين عصر كه عصر علم و اختراع است ، در آن خلاصه مى شود و آن اين آيه شريفه است :
يا بنى آدم خذوا زينتكم عند كل مسجد و كلوا و اشربوا و لا تسرفوا ان الله لا يحب المسرفين (اعراف /29.) اى فرزندان آدم زينت خود را نزد هر مسجدى برگيريد و بخوريد و بياشاميد ولى اسراف نكنيد همانا خداوند اسراف كنندگان را دوست ندارد.
تمام پزشكان پس از تحقيق مداوم و كسب تجربه هاى گوناگون ، اتفاق نظر دارند كه محور سلامت بدنها، اعتدال در خوردن غذاست و اگر افراط يا اسراف شود، و بالى بر بدن خواهد بود و باعث نابودى جسم و نفس ‍ خواهد شد. اين نتيجه علمى كه طب به آن افتخار مى كند، مفهوم همين سه كلمه است كه در قرآن آمده : كلوا- واشربوا- ولا تسرفوا، بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد. اين كلمات اساس حفظ الصحه و خلاصه اى از قوانين بهداشت را در بر دارد.
از پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) نيز تعليمات و راهنماييهاى طبى فراوانى رسيده است و همه آنها اصولى است كه قواعد علم پزشكى بر آن استوار است مانند اين سخن آن حضرت كه در اشاره به مهمترين موضوعى كه در اين علم به آن پرداخته مى شود يعنى نظافت و ورزش فكرى و بدنى ، فرمود:
چه بد است بنده اى كه شكمش پر از كثافات باشد (پرخورى )
هر لهوى باطل است مگر سه چيز: نگهدارى اسب و انداختن تير و ملاعبه با همسر خود.
دل را لحظه به لحظه صفا بدهيد.
و مى فرمود: معده خانه هر بيمارى و پرهيز سرآمد هر دارويى است و به هر بدنى آنچه را به آن عادت كرده بدهيد.
و فرمود:
معالجه كنيد كه خداوند هيچ مرضى را نفرستاده مگر اينكه دواى آن را هم قرار داده جز مرگ كه دوا ندارد.
بيماران خود را به خوردن غذا مجبور نكنيد كه خدا آنها را غذا مى دهد و آب مى دهد.
و فرمود:
تب خود را با آب مداوا كنيد.
هر وقت كه پيامبر به شدت تب مى كرد آبى مى خواست و دستان خود را در آن مى گذاشت .
و هم از آن حضرت نقل شده كه گروهى از انصار به او گفتند: يا رسول الله ما همسايه اى داريم كه هميشه از درد شكم شكايت دارد، آيا به ما اجازه دهى كه او را معالجه كنيم ؟ فرمود چگونه او را معالجه مى كنيد؟ گفتند: يك مرد يهودى است كه اين بيمارى را معالجه مى كند. فرمود: با چه چيزى ؟ گفتند: شكم او را پاره مى كند و چيزى را از آن بيرون مى آورد. پيامبر اين كار را نپسنديد و به آنان پاسخ نداد. تا اينكه آنان سخن خود را دو يا سه بار تكرار كردند. پس فرمود: هر چه مى خواهيد بكنيد. آنان يهودى را خواستند و او شكم آن مرد را پاره كرد و از او جراحت بسيارى دفع شد سپس شكم او را شست و دوخت و مداوا كرد پس اين جريان را به پيامبر خبر دادند، فرمود: همانا خداوند كه دردها را آفريد براى آنها نيز دوايى نيز قرار داد و بهترين دوا حجامت و خون گرفتن از رگ و هليله سياه است .
مى گويم : اين حديث شريف به ما از قديمى بودن فكر عمل جراحى در معالجه بيماران خبر مى دهد و اين كار كار تازه اى نيست و آخرين درمان داغ نهادن است كه نبايد به آن شتاب كرد و شرع از آن مانع نيست .
و اما برادر پيامبر يعنى اميرالمؤمنين على بن ابى طالب (عليه السلام )، سخنانش دلالت بر آن دارد كه به اين موضوع (طب و بهداشت ) اهميت زيادى مى داد از جمله فرمود: علم دو علم است يكى علم ابدان و ديگرى علم اديان .
و باز همانگونه كه در تحف العقول ابن شعبه آمده ، فرمود: علم سه گونه است : فهم اديان ، طب ابدان و ادبيات و نحو در زبان . و به نقل كراجكى در كتاب جواهر فرمود: علم چهار گونه است : فهم اديان ، طب ابدان ، ادبيات و نحو در زبان و نجوم براى شناخت زمان .
همچنين آن حضرت درباره كليات علم ابدان سخنان ارزشمندى دارد مانند اين سخن كه فرمود: گرماى تب را با بنفشه و آب سرد بشكنيد(13).
و فرمود:
دلها را با زياده روى در خوردن و آشاميدن نكشيد زيرا كه قلب نيز مانند زراعتى كه آب بسيار به آن برسد، مى ميرد(14).
و به فرزندش امام حسن (عليه السلام ) فرمود: اى فرزند من آيا تو را چهار كلمه نياموزم كه به وسيله آنها از طب بى نياز باشى ؟ گفت : آرى . فرمود: بر طعام منشين مگر اينكه گرسنه باشى و از طعام بلند نشو مگر اينكه اشتهاى آن را دارى و غذا را خوب بجو و هر وقت كه خواستى بخوابى به مستراح برو. پس اگر اين سخنان را عمل كردى از طب بى نياز مى شوى .(15)
و فرمود:
هر كس عمر جاويدان بخواهد كه چنين چيزى ممكن نيست غذا را به موقع بخورد و خواب را به تاءخير اندازد و كمتر با زنان همبستر و رداى خود را سبك كند(16). مى گويم : منظور از ردا در اينجا قرض است .
لطيف ترين سخنى كه از آن حضرت درباره موضوعات طبى ديدم ، روايتى است كه محدثان شيعه و سنى آن را نقل كرده اند و از برادران اهل تسنن ، اسعد بن ابراهيم اربلى مالكى با سند خود از عمار ياسر و زيد بن ارقم نقل مى كند كه گفتند: نزد امير المؤمنين بوديم كه ناگهان صداى بلندى شنيديم وآنحضرت در دكة القضاء (جايگاه قضاوت ) بود، پس فرمود: اى عمار ببين پشت در چه خبر است ؟ مى گويد: خارج شدم و ديدم زنى بر هود جى از شتر است و ناله مى كند و فرياد مى زند كه اى پناه پناه جويان بر تو روآوردم و به ولى تو توسل جستم پس روى مرا سفيد كن و غم را بر طرف ساز. عمار مى گويد: در كنار او هزار سواره بود كه شمشيرهاى آخته در دست داشتند و گروهى طرفدار او و گروهى بر ضد او بودند. پس گفتم : نزد امير المؤمنين بياييد، پس آن زن پياده شد و همراه با جمعيت وارد مسجد گرديد و اهل كوفه نيز اجتماع كردند، پس امير المؤمنين بلند شد و فرمود:
اى مردم شام آنچه براى شما اتفاق افتاده است بگوييد. از ميان آنها پيرمردى بلند شد و گفت : اى مولاى من اين دختر من است و پادشاهان عرب از او خواستگارى كرده اند ولى من ميان قبيله ام سر افكنده شدم زيرا كه او شوهر ندارد ولى حامله است ، مشكل ما را حل كن .
امير المؤمنين فرمود: اى دخترك تو چه مى گويى ؟ گفت : اى مولاى من اينكه مى گويد شوهر ندارم راست مى گويد ولى اينكه مى گويم حامله ام ، سوگند به حق تو كه من خيانتى نكرده ام . پس آن حضرت بالاى منبر رفت و فرمود:
ماماى كوفه را نزد من بياوريد، پس زنى را كه ((لبناء)) نام داشت آوردند و او قابله اهل كوفه بود. به او فرمود:
ميان خود و مردم پرده اى بزن و ببين اين دختر حامله است ؟ آن زن همان كار را كرد و بيرون آمد و گفت : آرى اى مولاى من او حامله است . پس ‍ فرمود: كدام يك از شما مى تواند تكه اى برف در اين موقع تهيه كند.
پدر دختر گفت : برف در شهر ما زياد است ولى نمى توانيم آن را در اينجا حاضر كنيم ، عمار مى گويد: آن حضرت دست خود را از بالاى منبر دراز كرد و آن را برگردانيد، ديدم كه مقدارى برف در دست اوست و آب از آن مى چكد آنگاه فرمود: اى دايه اين برف را بگير و دختر را روى آن قرار بده ، پس به زودى خواهيد ديد كه زالويى به وزن هفتصد و پنجاه درهم بيرون مى آيد آن زن چنين كرد و همراه با دختر برگشت و همانگونه بود كه آن حضرت گفته بود. آنگاه به پدر دختر فرمود: دختر را بردار و برو كه به خدا سوگند او زنا نكرده بلكه در آبى نشسته و اين زالو وارد شكم او شده و او در سن ده سالگى بوده و تا اكنون آن زالو در شكم او بزرگ شده است (17).
مى گوييم : در اين كار غرابتى نيست كه چگونه برفى را حاضر كرد كه آب از آن مى چكيد در حالى كه قرآن كريم براى ما داستان آصف بن برخيا را نقل مى كند بدينگونه كه او وقتى سليمان تخت بلقيس را خواست به او گفت : من آن را پيش از آنكه چشم خود را به هم بزنى در اينجا حاضر مى كنم و حاضر كرد. و چقدر فاصله است ميان آصف و مولاى ما اميرالمؤمنين (عليه السلام ) چون نزد آصف تنها مقدارى از علم كتاب بود ولى نزد اميرالمؤ منين (عليه السلام ) همه علم كتاب بود.
از چيزهاى لطيفى كه از اميرالمؤمنين (عليه السلام ) نقل شده ، مطلبى است كه يافعى در كتاب روض الرياحين ص 42 نقل كرده است . مى گويد: اميرالمؤمنين از بعضى از خيابانهاى بصره عبور مى كرد كه با جمعيت بزرگى مواجه شد و ديد مردم گردنهاى خود را بالا مى برند و چشم خود را تيز مى كنند تا چيزى را ببينند، به سوى آنان رفت تا ببيند علت اجتماع آنها چيست ؟ پس ديد جوانى زيبا با لباسى فاخر با وقار و هيبت روى يك تخت نشسته و مردم ظرفهايى پر از آب پيش او مى آوردند و او به آنها نگاه مى كند و به هر كس دوايى مى گويد امام پيش آمد و فرمود:
سلام بر تو اى طبيب ! آيا نزد تو هيچ دوايى براى گناهان پيدا مى شود؟ كه مردم سخت به آن نياز دارند خداوند تو را رحمت كند. طبيب سر خود را پايين انداخت و سخنى نگفت . امام بار دوم سخن خود را تكرار كرد، پس او حرفى نزد امام بار سوم تكرار كرد، طبيب سر خود را بلند كرد و جواب سلام داد و گفت : آيا تو داروى گناهان را مى شناسى خدا تو را مبارك گرداند؟ امام فرمود آرى . گفت : پس براى من تعريف كن . فرمود: به باغ ايمان مى روى و ريشه هاى نيت و پشيمانى و برگ تدبر و تخم پرهيزگارى و ميوه فقه و شاخه هاى يقين و اخلاص و پوست اجتهاد و ريشه توكل و غنچه عبرت آموزى و ساقه انابه پادزهر تواضع را با قلبى آماده و فهمى بسيار با انگشتان تصديق و كف توفيق مى گيرى آنگاه آنها را طبق تحقيق مى گذارى و با آب ديدگان مى شويى سپس آن ها را در ديك اميد مى گذارى و آتش شوق بر آن روشن مى كنى تا اينكه كف حكمت بالا آيد، سپس آن را در صحيفه هاى رضا خالى مى كنى و با بادزنهاى استغفار باد مى زنى ، براى تو شربت تازه اى به وجود مى آيد پس آن را در جايى كه جز خدا تو را نمى بيند مى خورى ، اين شربت ، گناهان را از تو زايل مى كند و ديگر گناهى بر تو باقى نمى ماند. در اين هنگام طبيب اين شعر را خواند:
يا خاطب الحوراء فى خدرها         شمر فتقوى الله من مهرها
 و كن مجدا لا تكن وانيا         و جاهد نفس على صبرها
يعنى اى كسى كه خواهان حوريان زيبا در خلوتگاهشان هستى ! پس بكوش ‍ كه تقواى خدا مهريه آنهاست . پس تلاش كن و سست نباش و با نفس خود براى رسيدن به آن مجاهده كن .
غير از اين داستان ، داستانهاى ديگرى هم وجود دارد و همگى نشان دهنده آن است كه دين حنيف به بهداشت اهميت داده و پيامبر و اوصياى او از طريق معرفت الهى و اسرار قرآنى كه خدا به آنها داده بود به حفظ الصحه آگاهى داشتند. پيامبر در زندگى خود واسطه ميان خدا و خلق بود. وقتى آن حضرت از دنيا رفت خداوند لطف عام و كرم شامل خود را از مردم دريغ نكرد و مردم را پس از او سر خود رها ننمود و براى آنها ولى مرشدى نصب كرد كه اين اسرار را براى آنها بگويد و تعليمات شايسته به آنها بدهد و آنان را حكيمانه ارشاد كند. بدينگونه اوصياى پيامبر و فرزندان او حاملان اين علوم و امين هاى خدا در زمين گسترش مكنون علم او و كشف سر او شدند و اين هيچ تعجبى ندارد زيرا كه آنان اين علوم را از جد خود پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و گرفتند و او از جبرئيل و او از خدا اخذ كرد.
در ميان مردم از تعاليم و ارشادات آنان چيزهايى آشكار شد كه بر آگاهى كامل آنها از علوم گوناگون بخصوص علم طب دلالت داشت تا جايى كه چندين نفر از علماء، سخنان آنان را جمع آورى كردند و كتابهاى باارزشى با نامهاى ((طب النبى (عليه السلام ))) و ((طب الائمه )) و ((طب الرضا)) و مانند آنها به وجود آورده اند. اينها مطالبى است كه كتابها از آنها پر است و احاديث صحيح متواترى در اين موضوع نقل شده كه در راءس آنها ((الرسالة الذهبيه )) است كه آن را امام على بن موسى الرضا به درخواست ماءمون خليفه عباسى تاءليف كرده است (18)در اين كتاب فوايد مهمى از قواعد طب و اصول صحت آمده و ماءمون دستور داده بود كه آن را با طلا بنويسند و براى همين است كه اين رساله به رساله طلايى مشهور شده است خليفه با وجود متخصصان فن مانند يوحنا بن ماسويه و جبرئيل بن بختيشوع و صالح بن سلهمه هندى و ديگران از طبيبان دربارى ، از اين كتاب بى نياز نبوده است .
امام صادق (عليه السلام ) در عصرى زندگى مى كرد كه در آن عصر نهضت علمى در جزيره آغاز شده بود و مردم به سوى كسب علم روى آورده بودند و زمان و شرايط براى آن حضرت مساعد بود تا علوم و فنون قرآنى را كه به او ارث رسيده بود منتشر سازد و آن حضرت سخنان حكمت آميز و آراء طبى و احاديث علمى و دينى صحيحى منتشر شده بگونه اى كه همه جا را پر كرده و دلهاى تاريك را روشن نموده و گمراهان را به راه آورده است ، تا جايى كه همگان به سراغ او رفته اند و كسانى از او طلب شفاء كرده اند و كسانى از چشمه سار علم او سيراب شده اند.
براى همين است كه راويان از او بسيار روايت كرده اند و كتابها و رساله هاى بسيارى نوشته شده و گروهى از علما و حكما و متفكران دينى و بسيارى از حفاظ و بزرگان حديث از مدرسه او فارغ التحصيل شده اند، تا جايى كه سخن او فصل خطاب و بالاترين سخن شده و چون گفته مى شود امام صادق (عليه السلام ) چنين گفته ، علما در برابر سخن او تسليم مى شوند و به آنچه از او نقل شده اعتراف مى كنند و در برابر او خضوع دارند.
اكنون ما به بعضى از روايات كه به موضوع ما مربوط مى شود يعنى رواياتى كه راجع به علم طب است در اينجا مى آوريم . ولى به جهت رعايت اختصار مقدار اندكى از علم فراوان و فضل سرشار آن حضرت را در اين رساله آوريم چون در اين مختصر نمى توان به طور كامل بر آن احاطه يافت . همچنين پيش از آغاز سخن ، بجاست كه براى خواننده گرامى مطالبى را كه ذكر آن ها را در اينجا لازم مى دانم ، تا طالب حقيقت غافل نباشد و گمراه نگردد و به سخنان بعضى از اهل غرض اعتنا نكند آنها كه مدعى هستند كه امام صادق (عليه السلام ) اين علوم را از دانشمندان بيگانه و فلاسفه و اطبايى كه وارد جزيرة العرب مى شدند، اخذ كرده است . چون به طورى كه خواهيم گفت ، علم او چيزى جز نمودى از اشعه علم پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نبود و او نيز علم خود را از وحى گرفته بود و از روى هواى نفس سخن نمى گفت بلكه آن چيزى جز وحى نبود، آنگاه پيامبر علم خود را به وصى خود واگذار كرد و درباره او فرمود:
من شهر علم و على دروازه آن است (19) و وصى او همان كسى بود كه فرمود: پيش از آنكه مرا از دست بدهيد از من بپرسيد و پس از من مانند من سؤ ال نخواهيد كرد(20).
سپس على (عليه السلام ) علم خود را به دو فرزندش حسن (عليه السلام ) و حسين (عليه السلام ) سپرد همان كسانى كه پيامبر خدا درباره آنها فرموده بود: اين دو نفر امام هستند قيام كنند يا بنشينند(21). پس از آنها اين علم در اختيار امام سجاد (عليه السلام ) قرار گرفته و از او به امام باقر (عليه السلام ) و از او به امام جعفر صادق (عليه السلام ) منتقل گرديد.
بنابراين ، عظمت علمى امام صادق (عليه السلام ) چيزى جز سرى از اسرار كتاب و نورى از انوار نبوت و فيضى از فيوضات امامت نبود و اگر از كسان ديگرى گرفته بود همانگونه كه بعضى از نادانان مى گويند، از اساتيد و معلمان او نيز اين علوم ظاهر مى شد و كتابها پر مى شد و در اخبار و احاديث مى رسيد.
اساسا آنچه را كه گذشت رها كن و منصفانه بينديش ! سپس به سخنان و تعليمات او به عنوان طالب حقيقت بنگر آيا اطبا و فلاسفه اى كه وارد جزيرة العرب شده بودند از آراء و اقوال او اطلاع داشتند و آن علمى را كه از آن حضرت در آن عصر ظاهر مى شد درك مى كردند؟ مى دانيم كه دانشمندان پس از قرنها و نسلها به حقيقت و محتواى علم او پى بردند و اين پس از آن بود كه تجربه هاى علمى به دست آوردند و اكتشافات علمى آنها را راهنمايى كرد.
اكنون برخى از نظرات طبى آن حضرت را ذكر مى كنيم تا ادعاى خود را درباره طب امام صادق (عليه السلام ) ثابت كنيم و خود خواننده قضاوت كند و اينك برخى از آنها:

- پاورقی -

 13- كشف الاخطار از شمس الدين محمد حسينى
14- همان
15- خصال صدوق
16- كشف الاخطار
17- بحارالانوار علامه مجلسى ج 14، ص 525.
 18- اين كتاب به طور كامل در بحار الانوار ج 14 آمده است
19- الغذير ج 6 ص 54
20- الغدير ج 6 ص 178
21- حديث اجماعى است .

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page