به شام رفتم و اندوه بيكران ديدم
مظاهر ستم و كفر را عيان ديدم
به هر كجا كه شدم ظلم بود و استبداد
به هر كجا كه شدم جهل بيكران ديدم
قرين ذلت و خواري همه خواص و عوام
اسير محنت حكّام، مردمان ديدم
زمامدار، فرومايگان و نااهلان
به كنج خانه، بزرگان كاردان ديدم
ز عدل و داد نجُستم علامت و اثري
به گلّهاي عجبا گرگ را شبان ديدم
يزيديان همه در كاخهاي نعمت و ناز
ميان بستر ديبا و پرنيان ديدم
وزير اجنبي و مستشار بيگانه
خراب، مملكت از شرّ اين و آن ديدم
خليفه گرم فساد و قمار و شرب مدام
به هر گناه و حراميش، قهرمان ديدم
نه معتقد به اصول و مباني اسلام
نه از شرافت و وجدان، در او نشان ديدم
محيط وحشت و ارعاب و ضد آزادي
همه بلاد و ديار و هر آستان ديدم
به راه شام صد افسوس كودكان حسين
ميان خار مغيلان دوان دوان ديدم
چو آفتاب بر اوج سپهر در اين راه
سر عزيز خداوند بر سنان ديدم
گهش به دير نصارا گهي به طشت طلا
گهي به خانة خوليش ميهمان ديدم
به قتل سبط نبي خلق را به شهر دمشق
به بزم عيش، مبتهج و شادمان ديدم
دريغ و درد كه از جور دهر دون در شام
يزيد مست و به كف چوب خيزران ديدم
رسيد جان به لبم چون رقيّه خاتون را
ز هجر باب، پريشان و در فغان ديدم
بس است «لطفي صافي» كه در عزاي حسين
فرشته را به نوا، حور، نوحه خوان ديدم
به مُلك مردي و صبر و حقيقت و ايمان
شهيد كرب و بلا را خدايگان ديدم
در اين قيام مقدّس حسين شد پيروز
خداش يار و مددكار و پشتبان ديدم
در اين جهان همه نقشي فناپذير بود
به غير نقش حقيقت كه جاودان ديدم
صفر المظفر 1384 هـ . ق
بانوي كربلا
- بازدید: 1344