چرا«زيارت‏» کنیم ؟

(زمان خواندن: 6 - 11 دقیقه)

شك نيست كه‏«زيارت‏»در اسلام،بخصوص در فرهنگ شيعه،جايگاه والايى دارد.
امامان و اوليائى خدا،تا حد بسيارى دعوت و تشويق به زيارت كرده‏اند.
پاداشها و ثوابهاى فراوانى براى‏«زاير»بيان شده است.
«زيارت‏»،در ارزش و پاداش،همپاى بسيارى از عبادات،بلكه برتر از حتى جهاد و شهادت به حساب آمده است.
«مزار»ها،در اسلام،از اعتبار خاصى برخوردار است.
«مزور»ها،مورد تكريم فراوان قرار گرفته‏اند.
«زيارتنامه‏»ها،يك دنيا تعليمات و فرهنگ و آموزش و تربيت را شامل است.
راستى...اين همه دعوت و تشويق به زيارت،چرا؟
اين همه پاداش و اجر و ثواب،براى هر قدم قدم زيارت،براى چه؟
چه تناسبى ميان عمل زاير با آن پاداشهاى عظيم و خيره كننده و بهت‏آور؟
مگر نه اينكه‏«اجر»،در مقابل‏«عمل‏»است؟و مگر نه اينكه تناسبى بايد بين‏«كار»و«مزد»باشد؟
اساسا چرا بايد زيارت رفت؟
فايده زيارت براى زاير چيست؟
زيارتگاهها چه نقش تربيتى و تهذيبى دارند و بايد داشته باشند؟
زيارتنامه‏ها چه متنهايى است و چه آموزشهايى دارد؟
در زيارت،بايد به‏«دل‏»پرداخت‏يا به‏«عقل‏»؟
زيارت،ريشه در منطق و برهان دارد،يا خاستگاه آن،وادى شور و شوق و جذبه و عرفان است؟
زيارت،در صدر اسلام،مهم و مفيد بوده،يا هميشه و هم اكنون هم سازنده و تعهد بار و رسالت آشناست؟
در زيارت،به‏«منفعت‏»بايد انديشيد يا به‏«معرفت‏»؟زاير،«عاشق‏»است‏يا«جهانگرد»؟
زيارت،«دخل‏»است‏يا«خرج‏»؟
زيارت،عملى عبادى است،يا جنبه‏«سياسى‏»هم داشته و دارد؟
زيارت،ساخته و پرداخته شيعيان است،يا اصلى است كه پيامبر،منادى آن است و ريشه در متن دين دارد و عقل،پشتوانه آن است و عرف،حامى آن و ملتها و اقوام بشرى عامل به آن؟!
اينها...و مطالب و مسائل ديگرى،انگيزه آن است كه از ميان آن همه زمينه‏ها و دستور العملها و برنامه‏ها كه گفتيم در فضاى تربيتى دين و مكتب وجود دارد،«زيارت‏»را انتخاب كرده و از جوانب گوناگون،پيرامون آن به دقت و تامل بپردازيم.
تا از كرانه اين غدير فياض،بهره‏اى برگيريم و اگر در كنار دريا نشسته‏ايم،-درياى معارف اهل بيت عصمت-لب تشنه نمانيم.و اگر نه به حد كمال مطلوب،ولى به اندازه وسع و گنجايش خويش،رفع عطش كنيم.
آب دريا را اگر نتوان كشيد هم به قدر تشنگى بايد چشيد
تشنه‏ايم و جويا...
خدا بر تشنگى ما بيفزايد تا جوياتر شويم.
آب كم جو،تشنگى آور به دست×تا بجوشد آبت از بالا و پست
«زيارت‏»،قلمرو«دل‏»و وادى‏«محبت‏»
در بحث‏«زيارت‏»،پيش از آنكه استدلال شود كه چرا بايد رفت و رفتن به زيارت را چه سود؟اگر شناختى محبت آور،نسبت‏به صاحبان‏«مزار»باشد،جايى براى اين سؤال و استدلال باقى نمى‏گذارد.
در زيارت،بيش از فلسفه و برهان،عشق و شور و محبت نهفته است.
بيش از آنكه‏«عقل‏»،محاسبه كرده و در يابد كه چرا؟«دل‏»،فرمان داده و زاير را به مزار رسانده است.
وادى زيارت،بيش و پيش از آنكه وادى معقولات و محاسبات عقلى باشد،وادى دل و جذبه درون است.
زاير،اگر بداند و بشناسد كه مورد زيارت‏«كيست؟»،ديگر نمى‏پرسد:«كجاست؟».به راه مى‏افتد و همچون خضر،به دنبال آب حيات،و همچون موسى (ع) در پى‏«عبد صالح‏»روان مى‏گردد تا برسد و بيابد و بهره برگيرد و كامياب شود.
«زيارت‏»،از اين مقوله است.پيوند قلبى است،محبت و علاقه است.
آنچه زاير را به پيمودن راهها و طى مسافتها و تحمل رنج‏سفر و بيم باديه و استقبال از خوف و خطر وا مى‏دارد،كشش درونى و علاقه قلبى اوست. و اگر عشق آمد،خستگى رخت‏بر مى‏بندد و اگر محبت در كار بود،ملال متوارى مى‏شود.
آنچه در راه طلب خسته نگردد هرگز×پاى پر آبله و باديه پيماى من است
«عشق‏»،معمار جان و جهان
شوق،انسان راكد را حركت مى‏بخشد و ساكن را«مهاجر»مى‏كند و«عافيت طلب‏»را باديه پيما مى‏سازد.
براى تحليل زيارت،نبايد خيلى سراغ برهان علمى رفت.«راه علمى‏»،فقط مى‏تواند روشنگر باشد،ولى راه معنى و دل و عشق،هم روشنى است و هم گرما بخش.بخصوص اگر عشق راستين به خدا باشد كه معشوق كامل و محبوب مطلق است و پيوند با او،سوزنده و سازنده است.به فرموده امير المؤمنين (ع) :«محبت‏خدا آتشى است‏سوزان و نور خدا،فروغى است روشنگر» (حب الله نار لا تمر على شيئى الا احترق و نور الله لا يطلع على شيئى الا اضاء) (2)
مى‏بينيم كه در بيان امام،محبت هم سوزاننده و هم روشنى بخش‏معرفى شده است.
«پرورده فيض نگاه‏»،از آتشى شعله‏ور است كه بيان كردنى نيست.به گفته اقبال:«سخن از تاب و تب شعله،به خس نتوان گفت...»و به قول امرسن:«يك قلب مى‏تواند هزار سال فكر خود را به كار برد،ليكن به قدر آنچه عشق،يك روز ياد مى‏دهد،كسب نتواند كرد.» (3)
عشق،معلم انسان است.عشق،معمار عالم است.
عشق،آباد كننده دل است.«عشق،وسيله‏اى است كه تمام دردسرهاى كوچك را به يك دردسر بزرگ تبديل مى‏كند».
عشق،تحمل را مى‏افزايد.
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست×عاشقى شيوه رندان بلاكش باشدداغ محبت‏خدا و رسول و اهل بيت را بر سينه داشتن،همراه است‏با رنجها و مشقتهايى كه در راه اين محبت است.مگر مى‏توان از دشتها به سوى خانه و ديار محبوب،گذر كرد و تيغ بيابان و خار مغيلان را در پاى نديد؟!
اين خصيصه عشق است...و صد البته كه همه اينها در راه‏«دوستى‏»،روا و شيرين،و«هر چه از دوست مى‏رسد نيكوست‏».
بعضى‏ها خدمت ائمه مى‏رسيدند و ابراز مى‏كردند كه:ما،شما اهل بيت را دوست مى‏داريم.و آنان پاسخ مى‏دادند:پس آماده سختى باشيد و تن‏پوشى از فقر و محروميت‏براى خود آماده سازيد (من احبنا اهل البيت فليعد للفقر-او للبلاء-جلبابا) (4)
به قول معروف:«البلاء للولاء».
دلداده محبت‏خدا و اولياى خدا،سر بر كف مى‏نهد و در كوى دوست مى‏رود و راضى است‏به هر چه او بپسندد،چه راحت،چه رنج،چه غم و چه شادى.به قول بابا طاهر:
يكى درد و يكى درمان پسندد يكى وصل و يكى هجران پسندد من از درمان و درد و وصل و هجران‏پسندم آنچه را جانان پسندد
عشق،نوازشهايى در صورت‏«بلا»،و رحمتهايى به صورت‏«رنج‏»به دنبال دارد كه براى عاشق، سازنده و كمال آور است و خود،نشانه توجه وعنايت محبوب به محب است،كه:
اگر با ديگرانش بود ميلى چرا جام مرا بشكست ليلى؟
در يك كلمه،جوهر ناب زندگى،و روح حيات،عشق و محبت است و زندگى بى محبت،خشك و سرد و بى روح است.منتهى بايد محبوبها و معشوقها،شايسته محبت و عشق باشند و ارزش آن را داشته باشند كه انسان،عشقش را به پاس آنان نثار كند و«دل‏»را خانه‏«حب‏»آنان سازد.
معشوقهاى برين،در فرهنگ دينى،خدا و رسول و ائمه معصومين و پاكمردان و صديقان و شهيدان‏اند كه لايق محبت‏اند.دين هم بر پايه محبت مى‏چرخد و اساسا به تعبير امام صادق (ع) «دين،چيزى جز محبت نيست‏»
(هل الدين الا الحب) (5)
ولى روشن است كه اگر محبت آمد،به دنبالش،طاعت و عبادت و عبوديت و همرنگ شدن با محبوب و سنخيت‏يافتن با معشوق و حركت در راستاى خواسته او و عمل بر طبق رضاى حق و...همه و همه به دنبال مى‏آيد.محبتى كارساز است كه از قلب به اندام سرايت كند و از درون، اعمال برون را كنترل و هدايت نمايد.
«محبت‏»،پشتوانه‏«زيارت‏»
آنكه عشق و شوق داشته باشد،به زيارت هم مى‏رود.
براى عاشق شايق،نه تنها خود محبوب،جالب و جاذب است،بلكه هر چيزى هم كه به گونه‏اى رنگ تعلق و رايحه انتساب به او را داشته باشد،مطلوب و جاذبه‏دار است و دلداده را به سوى خود مى‏كشد.
در زيارت چنين است.چگونه مى‏شود كه عاشق خدا و دوستدار پيامبر و اهل بيت،و محب صالحين و صديقين و شهدا و اولياء الله،شوق ديدار خانه خدا و بيت الله و مزار و مرقد و خانه و شهر و ديار معشوق را نداشته باشد و شيفته ديدار كعبه و مدينه و مزار ائمه و قبور صالحين و شهرهاى خاطره آميز و شوق انگيزى كه ريشه در فرهنگ دينى ما دارد نباشد؟!
به گفته مرحوم علامه امينى:
«اگر مدينه منوره،حرم محترم الهى شمرده شده و در سنت نبوى،براى مدينه و خاكش و اهلش و مدفونين آنجا ارزشهاى فراوان بيان شده است،به خاطر همان انتساب به خدا و پيامبر است.و بر مبناى همين اصل،هر چيز ديگرى هم كه نوعى تعلق و انتساب به پيامبران و اوصياء و اولياء الهى و صديقين و شهدا و افراد مؤمن دارد ارزش پيدا مى‏كند و شرافت مى‏يابد... ». (6)
زيارت مى‏تواند نمودى از احساس شوق درونى انسان باشد.
نشانى از محبت و دليلى بر عشق و علامتى از تعلق خاطر باشد.
زيارت،زبان علاقه و ترجمان وابستگى قلبى است.
براى عاشق،حتى خانه‏اى كه روزى معشوق در آن ساكن بوده،كوچه‏اى كه روزى دلبر از آن گذشته،زمينى كه بر آن قدم نهاده،شهرى كه روزى در آنجا مى‏زيسته،سنگى كه دست محبوب به آن خورده،لباسى كه بر اندام او بوده،كفشى كه در پايش داشته،دلربا و جاذب است، دوست داشتنى و شوق انگيز است.
اين شعر منسوب به مجنون است كه در باره ليلى گفته است:
امر على الديار،ديار ليلى اقبل ذا الجدار و ذالجدارا و ما حب الديار شغفن قلبى و لكن حب من سكن الديارا (7)
يعنى:از ديار ليلى مى‏گذرم،اين ديوار و آن ديوار را مى‏بوسم،علاقه به ديار ليلى دلم را تسخير نكرده است،بلكه آن كسى كه در آن سكونت دارد،مرا مفتون خود ساخته است.
مى‏بينيم كه جاذبه شهر،به خاطر حضور ليلى در آن است.
در زيارت و مزار،مسئله در ظاهر سنگ و چوب و آجر و آهن و ضريح و ساختمان مزار و گنبد و گلدسته و رواق و...خلاصه نمى‏شود،تا به زيارت و بوسيدن و تقديس اينها اشكال شود.بلكه نقش عمده با آن محبت و شناخت و معنويت و عشقى نهفته است كه در وراى اينهاست كه حتى به اينها،معنى و جهت و قداست و حرمت‏بخشيده است.وقتى قلب،در گرو يك عشق بود، صاحب آن دل،از نام و ياد و لباس و دستمال و كفش و كوچه و شهر محبوب،خوشش مى‏آيد و لذت مى‏برد و همه اينها برايش جاذبه دارد و در هر يك از اينها عكس رخ يار را مى‏بيند.
ما با محبت وافر و علاقه و احساسى كه به حضرت محمد (ص) داريم،اگر با خبر شويم كه در جايى رد پايى و نشانى از آن حضرت باقى است،آيا شوق ديدنش را نخواهيم داشت؟«مقام ابراهيم‏»در مسجد الحرام،براى حاجى چرا آنقدر خاطره به همراه دارد؟جز اين است كه سنگى است كه حضرت ابراهيم در بالا بردن ديواره كعبه،به كمك پسرش اسماعيل،آن را زير پا مى‏گذاشته است و جاى قدم او بر سنگ باقى است؟!
مى‏بينيم كه وادى زيارت،وادى عشق و علاقه و عرفان است.در قلمرو دل،گاهى پاى عقل هم مى‏لنگد و وقتى عشق فرمان مى‏دهد،عقل چاره‏اى جز تسليم و فرمانبردارى ندارد.مرحوم علامه امينى نقل مى‏كند:
«...فقيه و اديب بزرگوار اهل سنت،تاج الدين فاكهانى (وفات 734) به دمشق رفت‏به قصد زيارت كفش پيامبر كه در«دار الحديث الاشرفيه‏»نگهدارى مى‏شد.وقتى كفش را ديد،افتاد و شروع به بوسيدن كرد و صورتش را بر آن مى‏ماليد و اشگ شوق از ديدگانش جارى بود و شعرى به اين مضمون را مى‏خواند:اگر به مجنون گفته شود:ليلى و وصال و ديدار او را مى‏خواهى،يا دنيا را و آنچه را در آن است؟او در جواب خواهد گفت:غبارى از خاك كفش ليلى برايم محبوبتر است و شفابخشتر براى دردهاى من...». (8)
آرى...وقتى عشق در كار باشد،خاك ره دوست را بايد سرمه چشم نمود.و براى عاشق،آنچه ارزشمند است،محبوب و ديدار او و هر چيزى است كه منسوب به اوست.
برادرانه بيا قسمتى كنيم رقيب جهان و هر چه در آن است از تو،يار از من
اين يك طرف قضيه است كه محبت،انسان را به زيارت وا مى‏دارد.
سوى ديگر قضيه آن است كه‏«زيارت‏»،محبت و شناخت مى‏آورد و از آن جهت،عامل سازنده و تربيت كننده است.

پى‏نوشتها:

1.غاشيه،آيه 21.
2.ميزان الحكمه،ج 2،ص 226.
3.چكيده انديشه ‏ها،ج 1،ص 251.
4.ميزان الحكمة،ج 2،ص 240.
4.بحار الانوار،ج 69،ص 237.
6.سيرتنا و سنتنا صص 161-160.
7.الغدير،ج 5،ص 151.
8.الغدير،ج 5،ص 155.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page