د ـ ابن عمر صالح بود

(زمان خواندن: 6 - 12 دقیقه)

در اين قسمت به پيروي از صاحبان صحاح، بري اينكه ابن عمر را صالح بدانيم فقط به نقل دو خواب بسنده مي‏كنيم (توجه داشته باشيد كه خواب بيننده ابن عمر و ناقل تعبير آن هم خودش مي‏باشد!):
1. مي‏گويد: مردم در زمان پيامبر صلي‏ الله‏ عليه‏ و‏آله خواب مي‏ديدند و رسول خدا صلي ‏الله‏ عليه‏ و‏آله آن را تعبير مي‏كرد. من نيز كه عزب بوده و در مسجد مي‏خوابيدم آرزو داشتم كه خوابي ديده و آن را نقل كنم. شبي خواب ديدم كه دو فرشته مرا به طرف جهنّم مي‏برند. عدّه‏ي را در آنجا ديدم و آنان را شناختم. پيوسته مي‏گفتم: از آتش به خدا پناه مي‏برم. تا آنكه ملكي ديگر آمد و گفت نترس. آن را به حفصه گفتم. او آن را بري پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله شرح داد و حضرت فرمود: اگر نماز شب بخواند مرد صالحي است. سالم (پسر او ) مي‏گويد: عبد اللّه شبها جز كمي نمي‏خوابيد.(1) (در صحيح مسلم آمده است كه سالم مي‏گويد او بعد از آن شبها جز كمي نمي‏خوابيد).
2. مي‏گويد: در خواب ديدم كه در دستم پارچه حريري است كه هر جا از بهشت خواستم پرواز مي‏كند. آن را به حفصه گفتم و او بري پيامبر صلي‏ الله‏ عليه‏ و‏آله نقل كرد. حضرت فرمود: چنين مي‏بينم كه عبد اللّه مرد صالحي است.(2)
اين سه نفر (بخاري و مسلم و ترمذي) كه در فضائل عبد اللّه بن عمر مطلبي نوشتند چيزي در مدح او نيافتند مگر همين دو خواب. ما از تعبير آن سر در نياورديم، آنجا كه او را به جهنّم مي‏برند تعبيرش با آنجا كه در بهشت پرواز مي‏كند يكي است و آن اينكه او مرد صالحي است!
مي‏گويند دروغگو فراموش‏كار است. از يك طرف سالم كه از پدرش اين خواب را روايت مي‏كند مي‏گويد كه او عزب بود، يعني هنوز ازدواج نكرده بود و از يك طرف بنا به نقل مسلم، همين سالم ـ پسر عبد اللّه ـ كه سالها بعد به دنيا آمد، مي‏گويد كه پدرم بعد از آن، شبها اندكي مي‏خوابيد! لابدّ آنگاه كه در صلب پدر بود شاهد شب‏زنده‏داري او بود!
توجّه داشته باشيد كه ابن ماجه ـ كه در فضائل بعض أصحاب رواياتي نوشته ـ گوئيا فضيلتي بري ابن عمر نيافت و لذا از او يادي نكرد!
از همه اينها گذشته اين چه فضيلتي است ! مگر از نظر اهل سنّت همه أصحاب صالح نبودند؟ چنانچه در حديث عشره مبشره، كه گذشت، مي‏گويند كه رسول خدا صلي‏ الله‏ عليه‏ و‏آله به 10 نفر مژده بهشت داد همين سؤال را آنجا داشتيم كه به قول شما ـ اهل سنّت ـ مگر همه أصحاب اهل بهشت نيستند؟ اين چه فضيلتي بري اين 10 نفر است كه همه أصحاب ـ از نظر اهل سنّت ـ در آن شريكند؟ بنابراين، صالح بودن ابن عمر نمي‏تواند فضيلتي باشد زيرا اين فضيلتي نيست. اگر در كلاسي همه دانش‏آموزان با نمره خوب قبول بشوند آيا مي‏توان گفت دانش‏آموز «الف» اين فضيلت را دارد كه با نمره خوب قبول شد؟ فضيلت آن است كه يكي داري امتيازي باشد كه ديگران از آن محروم باشند. مثل اينكه بگوئيم دانش‏آموز «الف» شاگرد أوّل كلاس مي‏باشد.
در آنچه گذشت از عملكرد ابن عمر، صالح بودن او نيز زير سؤال مي‏رود.
حال به اين روايت دقّت كنيد:
ابن عمر مي‏گويد: به خدا قسم من از زماني كه پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله از دنيا رفت خشتي روي خشت ننهادم و نخلي نكاشتم. سفيان، كه اين را شنيد نزد بعض از همسرانش رفت. او گفت: به خدا قسم همانا خانه‏ي بنا كرد. سفيان مي‏گويد: شايد اين جمله را قبل از بنا كردن خانه گفت.(1)
در بررسي اين روايت بايد گفت: اولاً ـ به مصداق «اهل البيت ادري بما في البيت» يعني اهل بيت بهتر مي‏دانند كه در خانه چيست اهل او بهتر مي‏دانستنتد كه ابن عمر مي‏خواست زهد فروشي كند. سفيان نقل كلامي از ابن عمر شنيد و آن را به اهلش گفت و آنها گفتند كه او خانه‏ي بنا كرد يعني... .
البته سفيان حقّ دارد توجيه‏گري كند ولي اهلش كه اهل توجيه نبودند حقيقت را پوست كنده گفتند.
حال گيريم كه اين مطلب صحيح باشد، آيا اين دليل بر زهد او و امتيازي يا فضيلتي برايش محسوب مي‏شود؟ اگر بنا كردن خانه مورد احتياج اهل خانه است بايد بنا كند و اگر نيست كاري نكرد كه خانه‏ي بنا نكرد، و امّا كاشتن نخل، مگر اين عمل إشكالي دارد؟ مگر كاشتن نخل امتيازي به حساب نمي‏آيد؟ او يقينا با نكاشتن نخل دچار اشتباه شد بلكه بايد نخلها مي‏كاشت و عمران و آباداني مي‏كرد. مگر كاشتن نخل مثل جهاد با اهل بغي است كه خود را از آن كنار كشيد؟ در هر حال اگر اين عمل فضيلتي بري او بود در باب فضائل او آن را نقل مي‏كردند نه آنكه به چند خواب بسنده كنند.
يكي ديگر از نكاتي كه در عبادات بايد رعايت شود اطاعت كامل از دستورات عبادي است و ما نمي‏توانيم چيزي بر آن افزوده يا چيزي از آن بكاهيم. به عنوان مثال و نمونه وقتي رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله به براء بن عازب دستور خواندن دعائي را موقع خواب مي‏دهد و در ضمن آن مي‏فرمايد: «... وبنبيّك الذي ارسلت...» و براء مي‏گويد: «... و برسولك الذي ارسلت...» حضرت مي‏فرمايد: «لا، وبنبيّك الذي ارسلت».(2) آنگاه مي‏بينيم همين آقي ابن عمر با آنكه خود مي‏گويد كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم تلبيه را ـ جهت محرم شدن ـ اين‏گونه مي‏گفت: «لبيك... لا شريك لك لا يزيد علي هذه  الكلمات»(1) ولي خود بدان كلماتي مي‏افزايد.
ترمذي مي‏نويسد: «قال الشافعي: وان زاد في التلبية شيئا من تعظيم اللّه فلا بأس ان‏شاء اللّه واحبّ إلي ان يقتصر علي تلبية رسول اللّه صلي‏الله‏عليه‏و‏سلم . قال الشافعي: وانّما قلنا (لا بأس بزيادة تعظيم اللّه فيها) لما جاء عن ابن عمر وهو حفظ التلبية عن رسول اللّه صلي‏الله‏عليه‏و‏سلم ثمّ زاد ابن عمر في تلبيته من قبله (لبّيك والرغباء اليك والعمل).
نيز مي‏نويسد: «... وكان عبد اللّه بن عمر يقول: هذه تلبية رسول اللّه صلي‏الله‏عليه‏و‏سلم وكان يزيد من عنده في أثر تلبية رسول اللّه صلي‏الله‏عليه‏و‏سلم (لبيك لبيك وسعديك والخير في يديك لبيك والرغباء اليك والعمل).
أبو داود نيز مي‏نويسد: «وكان عبد اللّه بن عمر يزيد في تلبيته (لبيك لبيك... الخ).
مشابه همان را ابن ماجه نيز ـ با سه لبيك در ابتدا ـ مي‏نويسد.
البته مسلم از ابن عمر و نيز از قول او از عمر هم اضافه كردن به تلبيه را نقل مي‏كند.
نسائي نيز اضافه كردن ابن عمر را نقل مي‏كند.(2)
أبو هريرة نيز بري اينكه دروغي ديگر به دروغهايش بيفزايد مي‏گويد كه رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله در تلبيه مي‏گفت: «لبيك اله الحقّ لبّيك».(3)
سؤال ما اين است كه آيا رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله نمي‏توانست خود كلماتي بدان بيفزايد؟ آيا افزودن به آنچه كه به عنوان عبادت از ناحيه شرع بدان امر شده است خود عملي خلاف شرع نيست؟
ديگر از نمونه‏هي صالح بودن ابن عمر اين است كه اهل ناسزا گفتن بود. او روايتي از رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله نقل مي‏كند كه در آن حضرتش مي‏فرمايد: زنان اگر اجازه خواستند كه به مسجد بروند مانع آنها نشويد. پسرش «بلال» مي‏گويد: به خدا قسم مانع مي‏شويم. «سالم» پسر ديگرش ـ راوي حديث ـ مي‏گويد: «فاقبل عليه عبد اللّه فسبّه سبّا سيّئا ما سمعته سبّه مثله قطّ...»(4) يعني ابن عمر رو كرد به پسرش و او را ناسزي بدي گفت كه من تا آن زمان مثل اين ناسزا را از او نشنيده بودم.
معلوم مي‏شود كه او اهل ناسزاگويي بود و اين بدترين آنها بود!
مسلم حديث ديگري از «مجاهد» نقل مي‏كند كه پسر ديگري از ابن عمر به نام «واقد» نيز حرف پدرش را ردّ كرد و او كتكش زد. البتّه أبو داود كه همان روايت را از مجاهد نقل مي‏كند مي‏نويسد: «فسبّه وغضب».(5) معلوم مي‏شود كه او علاوه بر ناسزاگويي كتك زدن را هم بلد بود! ضمنا از اين روايتها چنين برمي‏آيد كه او نتوانست فرزندانش را طوري تربيت كند كه در مقابل قول رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله نايستند. گرچه او خود در مقابل كلام خدا ايستاد و با توجيهي خنك از جهاد با اهل بغي طفره رفت!

- پی نوشت -

(1) الف ـ صحيح بخاري، ج 2، ص 69، باب التهجّد بالليل، باب فضل من تعارّ من الليل فصلّي، و ج 5، ص 30، باب مناقب عبد اللّه بن عمر، وج 9 باب في التعبير، باب الاستبرق ودخول الجنّة في المنام.
ب ـ صحيح مسلم، ج 4، ص 1927، كتاب فضائل الصحابة، باب 31، ح 140.
«... كَانَ الرَّجُلُ فِي حَيَاةِ رَسُولِ اللَّهِ (ص)إِذَا رَي رُوءْيَا قَصَّهَا عَلَي رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم فَتَمَنَّيْتُ أَنْ أَرَي رُوءْيَا أَقُصُّهَا عَلَي النَّبِيِّ (ص)قَالَ وَكُنْتُ غُلاَمًا شَابًّا عَزَبًا وَكُنْتُ أَنَامُ فِي الْمَسْجِدِ عَلَي عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلي‏الله‏عليه‏و‏سلم فَرَأَيْتُ فِي النَّوْمِ كَأَنَّ مَلَكَيْنِ أَخَذَانِي فَذَهَبَا بِي إِلَي النَّارِ فَإِذَا هِيَ مَطْوِيَّةٌ كَطَي الْبِئْرِ وَإِذَا لَهَا قَرْنَانِ كَقَرْنَي الْبِئْرِ وَإِذَا فِيهَا نَاسٌ قَدْ عَرَفْتُهُمْ فَجَعَلْتُ أَقُولُ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ - قَالَ - فَلَقِيَهُمَا مَلَكٌ فَقَالَ لِي لَمْ تُرَعْ . فَقَصَصْتُهَا عَلَي حَفْصَةَ فَقَصَّتْهَا حَفْصَةُ عَلَي رَسُولِ اللَّهِ (ص)فَقَالَ النَّبِيُّ (ص)«نِعْمَ الرَّجُلُ عَبْدُ اللَّهِ لَوْ كَانَ يُصَلِّي مِنَ اللَّيْلِ». قَالَ سَالِمٌ فَكَانَ عَبْدُ اللَّهِ بَعْدَ ذَلِكَ لاَ يَنَامُ مِنَ اللَّيْلِ إِلاَّ قَلِيلاً.
(2) الف ـ صحيح بخاري، ج 2، همان.
ب ـ صحيح مسلم، همان، ح 139.
ج ـ سنن ترمذي، ج 5، ص 638، كتاب المناقب، باب 44.
«... رأيت في المنام كأنّ في يدي قطعة استبرق وليس مكان أريد من الجنّة إلاّ طارت إليه. قال: فقصصته علي حفصة فقصّته حفصة علي النبي (ص)فقال النبي (ص): أري عبد اللّه رجلاً صالحا».
وفي رواية الترمذي: «... ولا اشير بها إلي موضع من الجنّة إلاّ طارت لي إليه...» ومشابه آن روايت جلد 2 بخاري.
(1) صحيح بخاري، ج 8، ص 82، كتاب الاستئذان، باب ما جاء في البناء.
قَالَ ابْنُ عُمَرَ وَاللَّهِ مَا وَضَعْتُ لَبِنَةً عَلَي لَبِنَةٍ، وَلاَ غَرَسْتُ نَخْلَةً، مُنْذُ قُبِضَ النَّبِيُّ صلي‏الله‏عليه‏و‏سلم .
(2) صحيح بخاري، ج 8، ص 85، كتاب الدعوات، باب إذا بات طاهرا.
چنانچه ملاحظه مي‏فرمائيد معني دو كلمه «رسول» و «نبي» بهم نزديك بوده و گاهي به جي هم استعمال مي‏شود، مع الوصف رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله مي‏فرمايد بگو «نبي» نه «رسول» يعني حتي دعائي كه بدان دستور استحبابي داده شده نبايد تغيير كند تا چه رسد دستوري واجب.
(1) الف ـ صحيح بخاري، ج 7، ص 209، كتاب اللّباس، باب التلبيد.
ب ـ صحيح مسم، ج 2، ص 842، كتاب الحجّ، باب 3، ح 21.
(2) الف ـ صحيح مسلم، همان.
ب ـ سنن ترمذي، ج 3، ص 187 و 188، كتاب الحجّ، باب 13، دنباله ح 825 و ح 826.
ج ـ سنن أبي داود، ج 2، ص 162، كتاب المناسك (الحجّ)، باب كيف التلبية، ح 1812.
د ـ سنن ابن ماجه، ج 2، ص 974، كتاب المناسك، باب 15، ح 2918.
ه ـ سنن نسائي، ج 5، ص 167، كتاب مناسك الحجّ، باب 54، ح 2746.
(3) الف ـ سنن ابن ماجه، همان، ح 2920.
ب ـ سنن نسائي، همان، ح 2748.
(4) صحيح مسلم، ج 1، ص 327، كتاب الصلاة، باب 30، ح 135.
(5) الف ـ صحيح مسلم، همان، ح 138 و 139.
ب ـ سنن أبي داود، ج 1، ص 155، كتاب الصلاة، باب ما جاء في خروج النساء إلي المسجد، ح 568.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page