باب بداء

(زمان خواندن: 13 - 25 دقیقه)

بَابُ الْبَدَاءِ
1- مُحَمّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَجّالِ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ ثَعْلَبَةَ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ مَا عُبِدَ اللّهُ بِشَيْ‏ءٍ مِثْلِ الْبَدَاءِ وَ فِي رِوَايَةِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ ع مَا عُظّمَ اللّهُ بِمِثْلِ الْبَدَاءِ
اصول كافى جلد 1 صفحه: 200 رواية: 1
1- زراة از يكى از دو امام (پنجم يا ششم) نقل می كند كه فرمود: خدا به چيزى چون بداء پرستش نشده است و در روايت ابن ابى عمير از هشام بن سالم است كه امام صادق عليه ‏السلام فرمود: خدا به چيزى چون بداء بزرگ شمرده نشده است.
شرح :
چنان چه از ابواب سابق معلوم شد صفاتى را كه نسبت به خدای تعالى مى‏ دهيم از لحاظ مفهوم و معنى با صفات مخلوق فرق دارد علم خدا غير از علم مخلوق است، ديدن و شنيدن و يكتا بودن و لطيف بودن و ظاهر بودن و قاهر بودن خدا غير از اين صفات است در مخلوق چنان چه تمام اين ها در ابواب گذشته خصوصا در حديث 317 318 توضيح داده شد، اكنون مى‏ گویيم بدا هم نيز چنين است، بدا نسبت به خدا غير از بداى نسبت به مخلوق است و در هر يك معنى جداگانه‏ اى دارد: بدا نسبت به مخلوق عبارت از اين است كه شخصى نزد حود نقشه كارى را طرح كند و سود و زيان آن را بسنجد و چون جانب سود را ترجيح دهد در آن كار وارد شود و اقدام كند، ناگاه در وسط كار يا جلوتر و دنبال‏ تر به جهتى متوجه شود كه قبلا آن را نمى ‏دانست و آن جهت زيان و آسيبى باشد كه از ناحيه آن كار وارد شود و چند برابر سودى باشد كه او خيال كرده بود، در آن جا دست از كار بكشد و بگويد: برايم بدا حاصل شد، پيداست كه چنين بدائى نسبت به خداى تبارك و تعالى محال است، خدا پيش از آفرينش مخلوق همه چيز را مى‏ دانسته و سود و زيان هر چيز نزدش هويدا و آشكار بوده است، او هرگز چيزى خلق نكند و فرمانى ندهد كه بعدا پشيمان شود و منصرف گردد. چنان چه امام صادق عليه‏ السلام در حديث 9 و 10 اين باب باين معنى تصريح مى ‏فرمايد، و اما بداء نسبت به خدا باين معنى ا‏ست كه خدا چيزى را مطابق اوضاع و شرايطى مقرر دارد و سپس به واسطه تغيير اوضاع و شرايط آن را تغيير دهد و چون ما خدا را فعال مايشاء می دانيم و می دانيم كه او چه را مصلحت داند مى‏ كند و هر روز در كار تازه ‏ای است و او دست بسته و كنار نشسته نيست بايد اين تغيير را بدهد و از اين جهت است كه عقيده ببدا در در روايت او 3 و 12 و 13 اين باب با اهميت تلقى شده است دانشمندان اسلامى ‏اگر چه در معنى بداى خدا نسبت به مقام ثبوت نظرهاى مختلفى دارند، ميرداماد (ره) گويد بدا در مقام قضا و جناب قدس حق و مفارقات محضه و متن دهر نيست بلكه در قدر و امتداد زمان است و شاگردش ملاصدرا هم از او تبعيت كرده، سيد مرتصى فرموده است بدا همان نسخ در احكام است، مجلسى (ره) قائل به لوح محفوظ و لوح محو و اثبات شده است ولى تمام اين بزرگان اين معنى را قبول دارند كه خدا آن چه را تغيير مى‏ دهد پيش از آن كه چيزی را بيافريند مى‏ دانسته است يعنى او مى‏ دانسته كه مثلا در هزار سال بعد كودكى متولد مى‏ شود كه عمرش را 50 سال مقرر مى ‏دارد ولى آن كودك بزرگ مى ‏شود و گناهانی كه موجب كوتاهى عمر است مانند زنا و قطع رحم انجام مى‏ دهد و او عمرش را از 50 به 40 مى‏ آورد و در آن سن مى ‏ميرد و جز خدا كسى اين را نداند و اين بزرگان چون به اين مطلب عقيده دارند ناچار مى ‏شوند كه در مقام ثبوت بدا دو مرحله قائل شوند و شايد بيان مرحوم مجلسى مطابق اخبار باشد، خلاصه تمام دانشمندان شيعه باور دارند كه بدا به اين معنى اولا وقوع دارد و ثانيا خدای تعالى از اول به آن عالم بوده است و اما علت اين كه خداوند از اول چيزى را مقرر مى ‏دارد و سپس تغيير مى ‏دهد چند وجه است: اول اين كه بندگان به كارهاى نيك چون صله رحم و احسان به فقرا راغب باشند. دوم امتحان حسن اطاعت بندگان است كه خدا ببيند آيا در موقع تغيير بندگان تمرد و سرپيچى مى ‏كنند و در مقام اعتراض و اشكال بر می آيند چنان چه درباره تغيير قبله بعضى به اعتراض برخاستند يا آن كه تسليم و منقاد حكم خدا مى ‏شوند. سوم چون بندگان بدانند كه ممكن است شخصی كه نزد خدا شقى بوده بر گردد و سعيد شود از دعا و تضرع به پيشگاه حضرت احديت رونگردانند و هميشه به حالتى ميان خوف و رجا باشند. مرحوم مجلسى (ره) سه جهت ديگر غير از آن چه ما گفتيم در مرآت صفحه 100 بيان كرده است، بعضى از دانشمندان سنى كه معنى بدا را به مذاق شيعه نفهميده و خيال كرده است شيعه بداى نسبت به خدا را به همان معنى بدا نسبت به انسان مى ‏داند به آن ها اعتراض كرده و سخنان زشتى نسبت داده است: مجلسى (ره) مى‏ فرمايد اين سخنان ناشى از عصبيت بی جاست زيرا كه در اخبار آن ها مطالبی كه بدا را تصديق مى ‏كند بسيار است ولى چون آن ها نسبت به خدا مطالب ناروایى مى ‏گويند كه شيعه آن ها را باطل مى‏ كند و خدا را از آن ها با دليل روشن منزه مى‏ سازد و آن ها سر افكنده مى‏ شوند و نمى‏ توانند جواب گويند به بهتان و افترا كه شيوه ناتوانان است متمسك مى‏ شوند.


2- عَلِيّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيّ وَ غَيْرِهِمَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ ع قَالَ فِي هَذِهِ الْ‏آيَةِ يَمْحُوا اللّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ قَالَ فَقَالَ وَ هَلْ يُمْحَى إِلّا مَا كَانَ ثَابِتاً وَ هَلْ يُثْبَتُ إِلّا مَا لَمْ يَكُنْ‏
اصول كافى جلد 1 صفحه: 202 رواية: 2
2- امام صادق عليه ‏السلام راجع به آيه (41 سوره 13) (و خدا آن چه را خواهد محو مى‏ كند و ثبت مى‏ كند) فرمود: مگر نه اين است كه محو شود چيزى كه ثابت بوده و ثبت شود چيزى كه نبوده (و بدا چيزى جز اين نيست).

3- عَلِيّ‏ٌ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ ع قَالَ مَا بَعَثَ اللّهُ نَبِيّاً حَتّى يَأْخُذَ عَلَيْهِ ثَلَاثَ خِصَالٍ الْإِقْرَارَ لَهُ بِالْعُبُودِيّةِ وَ خَلْعَ الْأَنْدَادِ وَ أَنّ اللّهَ يُقَدّمُ مَا يَشَاءُ وَ يُؤَخّرُ مَا يَشَاءُ
اصول كافى جلد 1 صفحه: 202 رواية: 3
3- امام صادق عليه ‏السلام فرمود: خدا هيچ پيغمبرى را مبعوث نفرمود جز اين كه سه خصلت را از او پيمان گرفت: 1- اقرار به بندگى خدا 2- كنار زدن شريك ها و مانندها براى خدا 3- اقرار به اينكه خدا هر چه را خواهد مقدم دارد و هر چه را خواهد به تأخير اندازد (و همين است معنى بدا و از اين روايت اهميت موضوع (بدا)) معلوم مى‏ شود، زيرا كه در رديف خداپرستى و توحيد قرار گرفته است).

4- مُحَمّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدٍ عَنِ ابْنِ فَضّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللّهِ عَزّ وَ جَلّ قَضى‏ أَجَلًا وَ أَجَلٌ مُسَمّى عِنْدَهُ قَالَ هُمَا أَجَلَانِ أَجَلٌ مَحْتُومٌ وَ أَجَلٌ مَوْقُوفٌ‏
اصول كافى جلد 1 صفحه: 202 رواية: 4
4- حمران گويد از امام باقر راجع به قول خداى عزوجل (3 سوره 6) (مدتى معين كرد و مدتى معين نزد اوست پرسيدم، حضرت فرمود: مقصود دو مدت است: مدتى حتمى و مدتى مشروط.

5- أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللّهِ الْحَسَنِيّ عَنْ عَلِيّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمّادٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ مَالِكٍ الْجُهَنِيّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللّهِ تَعَالَى أَ وَ لَمْ يَرَ الْإِنْسانُ أَنّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً قَالَ فَقَالَ لَا مُقَدّراً وَ لَا مُكَوّناً قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ هَلْ أَتى‏ عَلَى الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً فَقَالَ كَانَ مُقَدّراً غَيْرَ مَذْكُورٍ
اصول كافى جلد 1 صفحه: 202 رواية: 5
5- مالك جهنى گويد: امام صادق عليه ‏السلام راجع به قول خدای تعالى (68 سوره 19) (مگر انسان به ياد ندارد كه ما او را آفريديم و هيچ نبود) پرسيدم: فرمود: نه اندازه‏ گيرى و نه هست شده بود و راجع به قول خدا (اول سوره 77) (آيا بر انسان زمانى از روزگار گذشت كه چيز قابل ذكرى نبود) پرسيدم: فرمود: اندازه‏ گيرى شده بود ولى قابل ذكر نبود.

6- مُحَمّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ حَمّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ رِبْعِيّ بْنِ عَبْدِ اللّهِ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ الْعِلْمُ عِلْمَانِ فَعِلْمٌ عِنْدَ اللّهِ مَخْزُونٌ لَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ أَحَداً مِنْ خَلْقِهِ وَ عِلْمٌ عَلّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا عَلّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَإِنّهُ سَيَكُونُ لَا يُكَذّبُ نَفْسَهُ وَ لَا مَلَائِكَتَهُ وَ لَا رُسُلَهُ وَ عِلْمٌ عِنْدَهُ مَخْزُونٌ يُقَدّمُ مِنْهُ مَا يَشَاءُ وَ يُؤَخّرُ مِنْهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ مَا يَشَاءُ
اصول كافى ج:1 صفحه: 202 رواية: 6
6- امام باقر(علیه السلام) فرمود: علم دو گونه است: 1- علمی كه نزد خدا در خزانه است و كسى از مخلوق از آن آگاه نيست 2- علمی كه خدا به فرشتگان و پيغمبرانش تعليم كرده، علمى كه به فرشتگان و پيغمبرانش تعليم كرده (مطابق آن چه تعليم كرده) واقع خواهد شد زيرا خدا نه خودش را تكذيب كند و نه فرشتگان و پيغمبرانش را و علمى كه نزدش در خزانه است هر چه را خواهد پيش دارد و هر چه را خواهد پس اندازد و هر چه را خواهد ثبت كند.

7- وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ حَمّادٍ عَنْ رِبْعِيّ‏ٍ عَنِ الْفُضَيْلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ مِنَ الْأُمُورِ أُمُورٌ مَوْقُوفَةٌ عِنْدَ اللّهِ يُقَدّمُ مِنْهَا مَا يَشَاءُ وَ يُؤَخّرُ مِنْهَا مَا يَشَاءُ
اصول كافى جلد 1 صفحه: 203 رواية: 7
7- و فرمود: بعضى از امور نزد خدا مشروط است، هر چه را از آن ها كه خواهد پيش دارد و هر چه را كه خواهد پس اندازد.

8- عِدّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ وَ وُهَيْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ ع قَالَ إِنّ لِلّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ مَكْنُونٌ مَخْزُونٌ لَا يَعْلَمُهُ إِلّا هُوَ مِنْ ذَلِكَ يَكُونُ الْبَدَاءُ وَ عِلْمٌ عَلّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ‏
اصول كافى جلد 1 صفحه: 203 رواية 8
8- امام صادق عليه ‏السلام فرمود: همانا: خدا را دو علم است: 1- علم نهفته و در خزانه كه جز او كسى نداند و بدا از اين علم باشد 2- علمی كه به ملائكه و رسولان و پيغمبرانش تعليم داده كه ما آن را می دانيم.

9- مُحَمّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ ع قَالَ مَا بَدَا لِلّهِ فِي شَيْ‏ءٍ إِلّا كَانَ فِي عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ يَبْدُوَ لَهُ‏
اصول كافى جلد1 صفحه: 203 رواية: 9
9- براى خدا نسبت به چيزى بدا حاصل نشد جز اين كه پيش از اين كه بدا حاصل شود خدا آن را می دانست.

10- عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيّ بْنِ فَضّالٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ الْجُهَنِيّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ ع قَالَ إِنّ اللّهَ لَمْ يَبْدُ لَهُ مِنْ جَهْلٍ‏
اصول كافى جلد 1 صفحه: 203 رواية: 10
10- بدا نسبت به خدا ناشى از جهل نيست (چنانچه نسبت به مخلوقش است).

11- عَلِيّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ ع هَلْ يَكُونُ الْيَوْمَ شَيْ‏ءٌ لَمْ يَكُنْ فِي عِلْمِ اللّهِ بِالْأَمْسِ قَالَ لَا مَنْ قَالَ هَذَا فَأَخْزَاهُ اللّهُ قُلْتُ أَ رَأَيْتَ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَ لَيْسَ فِي عِلْمِ اللّهِ قَالَ بَلَى قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ الْخَلْقَ‏
اصول كافى جلد 1 صفحه: 203 رواية: 11
11- منصور بن حازم گويد: از امام صادق عليه ‏السلام پرسيدم كه: آيا ممكن است امروز چيزى واقع شود كه ديروز در علم خدا نبوده باشد (يعنى خدا آن را نداند مگر وقتی كه واقع شود) فرمود: نه، هر كه چنين گويد خدايش رسوا كند. عرض كردم بفرمایيد مگر نه اين است كه آن چه واقع شده و آن چه تا روز قيامت واقع مى ‏شود در علم خدا هست فرمود چرا، بيش از آن كه خلق را بيافريند (همه چيز را مى ‏دانست).

12- عَلِيّ‏ٌ عَنْ مُحَمّدٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ مَالِكٍ الْجُهَنِيّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ ع يَقُولُ لَوْ عَلِمَ النّاسُ مَا فِي الْقَوْلِ بِالْبَدَاءِ مِنَ الْأَجْرِ مَا فَتَرُوا عَنِ الْكَلَامِ فِيهِ‏
اصول كافى جلد 1 صفحه: 204 رواية: 12
12- و فرمود اگر مى‏ دانستند چه پاداشى در اعتقاد پيدا هست از سخن در آن سستى نمى‏ ورزيدند.

13- عِدّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمّدِ بْنِ عَمْرٍو الْكُوفِيّ أَخِي يَحْيَى عَنْ مُرَازِمِ بْنِ حَكِيمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ ع يَقُولُ مَا تَنَبّأَ نَبِيّ‏ٌ قَطّ حَتّى يُقِرّ لِلّهِ بِخَمْسِ خِصَالٍ بِالْبَدَاءِ وَ الْمَشِيئَةِ وَ السّجُودِ وَ الْعُبُودِيّةِ وَ الطّاعَةِ
اصول كافى جلد 1 صفحه: 204 رواية: 13
13- و فرمود هرگز هيچ كس پيغمبر نشد تا به پنج خصلت براى خدا اقرار كرد: بدا، مشيت، سجود، بندگى، اطاعت.

14- وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمّدٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ جَهْمِ بْنِ أَبِي جَهْمَةَ عَمّنْ حَدّثَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ ع قَالَ إِنّ اللّهَ عَزّ وَ جَلّ أَخْبَرَ مُحَمّداً ص بِمَا كَانَ مُنْذُ كَانَتِ الدّنْيَا وَ بِمَا يَكُونُ إِلَى انْقِضَاءِ الدّنْيَا وَ أَخْبَرَهُ بِالْمَحْتُومِ مِنْ ذَلِكَ وَ اسْتَثْنَى عَلَيْهِ فِيمَا سِوَاهُ‏
اصول كافى جلد 1 صفحه: 204 رواية: 14
14- و فرمود خداى عزوجل محمد (ص) را با آن چه از اول دنيا واقع شده و با آن چه تا پايان دنيا واقع مى ‏شود خبر داد، آن چه از اين وقايع حتمى است به او خبر داد (و نسبت به غير آن كه حتمى نيست و به مشيت او مربوط است) استثنا قائل شد. (و به او خبر نداد).

15- عَلِيّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الرّيّانِ بْنِ الصّلْتِ قَالَ سَمِعْتُ الرّضَا ع يَقُولُ مَا بَعَثَ اللّهُ نَبِيّاً قَطّ إِلّا بِتَحْرِيمِ الْخَمْرِ وَ أَنْ يُقِرّ لِلّهِ بِالْبَدَاءِ
اصول كافى جلد 1 صفحه: 204 رواية: 15
15- حضرت رضا عليه ‏السلام فرمود، هرگز خدا پيغمبرى مبعوث نفرمود مگر با حكم حرمت شراب و اقرار به بدا براى خدا.

16- الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمّدٍ عَنْ مُعَلّى بْنِ مُحَمّدٍ قَالَ سُئِلَ الْعَالِمُ ع كَيْفَ عِلْمُ اللّهِ قَالَ عَلِمَ وَ شَاءَ وَ أَرَادَ وَ قَدّرَ وَ قَضَى وَ أَمْضَى فَأَمْضَى مَا قَضَى وَ قَضَى مَا قَدّرَ وَ قَدّرَ مَا أَرَادَ فَبِعِلْمِهِ كَانَتِ الْمَشِيئَةُ وَ بِمَشِيئَتِهِ كَانَتِ الْإِرَادَةُ وَ بِإِرَادَتِهِ كَانَ التّقْدِيرُ وَ بِتَقْدِيرِهِ كَانَ الْقَضَاءُ وَ بِقَضَائِهِ كَانَ الْإِمْضَاءُ وَ الْعِلْمُ مُتَقَدّمٌ عَلَى الْمَشِيئَةِ وَ الْمَشِيئَةُ ثَانِيَةٌ وَ الْإِرَادَةُ ثَالِثَةٌ وَ التّقْدِيرُ وَاقِعٌ عَلَى الْقَضَاءِ بِالْإِمْضَاءِ فَلِلّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الْبَدَاءُ فِيمَا عَلِمَ مَتَى شَاءَ وَ فِيمَا أَرَادَ لِتَقْدِيرِ الْأَشْيَاءِ فَإِذَا وَقَعَ الْقَضَاءُ بِالْإِمْضَاءِ فَلَا بَدَاءَ فَالْعِلْمُ فِي الْمَعْلُومِ قَبْلَ كَوْنِهِ وَ الْمَشِيئَةُ فِي الْمُنْشَإِ قَبْلَ عَيْنِهِ وَ الْإِرَادَةُ فِي الْمُرَادِ قَبْلَ قِيَامِهِ وَ التّقْدِيرُ لِهَذِهِ الْمَعْلُومَاتِ قَبْلَ تَفْصِيلِهَا وَ تَوْصِيلِهَا عِيَاناً وَ وَقْتاً وَ الْقَضَاءُ بِالْإِمْضَاءِ هُوَ الْمُبْرَمُ مِنَ الْمَفْعُولَاتِ ذَوَاتِ الْأَجْسَامِ الْمُدْرَكَاتِ بِالْحَوَاسّ مِنْ ذَوِي لَوْنٍ وَ رِيحٍ وَ وَزْنٍ وَ كَيْلٍ وَ مَا دَبّ وَ دَرَجَ مِنْ إِنْسٍ وَ جِنّ‏ٍ وَ طَيْرٍ وَ سِبَاعٍ وَ غَيْرِ ذَلِكَ مِمّا يُدْرَكُ بِالْحَوَاسّ فَلِلّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِيهِ الْبَدَاءُ مِمّا لَا عَيْنَ لَهُ فَإِذَا وَقَعَ الْعَيْنُ الْمَفْهُومُ الْمُدْرَكُ فَلَا بَدَاءَ وَ اللّهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ فَبِالْعِلْمِ عَلِمَ الْأَشْيَاءَ قَبْلَ كَوْنِهَا وَ بِالْمَشِيئَةِ عَرّفَ صِفَاتِهَا وَ حُدُودَهَا وَ أَنْشَأَهَا قَبْلَ إِظْهَارِهَا وَ بِالْإِرَادَةِ مَيّزَ أَنْفُسَهَا فِي أَلْوَانِهَا وَ صِفَاتِهَا وَ بِالتّقْدِيرِ قَدّرَ أَقْوَاتَهَا وَ عَرّفَ أَوّلَهَا وَ آخِرَهَا وَ بِالْقَضَاءِ أَبَانَ لِلنّاسِ أَمَاكِنَهَا وَ دَلّهُمْ عَلَيْهَا وَ بِالْإِمْضَاءِ شَرَحَ عِلَلَهَا وَ أَبَانَ أَمْرَهَا وَ ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ‏
اصول كافى جلد 1 صفحه: 203 رواية: 16
16- از امام عليه ‏السلام سؤال شد كه خدا چگونه داند؟ فرمود: خدا بداند و بخواهد و اراده كند و مقدر سازد و حكم كند و امضاء فرمايد پس امضاء كند آن چه را حكم كرده و حكم كند آن چه را مقدر ساخته و مقدر كند آن چه را اراده كرده، بنابراين از علمش مشيت خيزد و از مشيتش اراده و از اراده ‏اش تقدير و از تقديرش حكم و از حكمش امضاء و علمش مقدم بر مشيت است، مشيت در مرتبه دوم است و اراده در مرتبه سوم و تقدير بر حكم مقرون و به امضاء واقع شود، و براى خداى تبارك و تعالى بداست نسبت به آن چه بداند هر گاه كه خواهد و نسبت به آن چه اراده كند براى تقدير چيزها ولى اگر حكم مقرون به امضاء گشت ديگر بدا نيست و علم به هر معلومى پيش از بودن اوست و مشيت نسبت به خواسته شده پيش از وجود آن است و اراده پيش از بر پا شدن مراد است و تقدير اين معلومات پيش از آن است كه جدا شوند و به هم پيوندند در وجود مشخص و از لحاظ وقت و حكم مقرون به امضاء انجام شدنی هاى قطعى می باشند كه داراى جسمند و به حواس درك شوند مانند آن چه رنگ و بو دارد و پيمانه شود و آن چه در زمين بجنبد و بخرامد كه انسان و جن و پرندگان و درندگان و جز اين ها باشد كه به حواس درك شود، براى خداى تبارك و تعالى نسبت به آن چه وجود خارجى ندارد بدا می باشد و چون وجود خارجى قابل فهم و درك بيابد، بدا نباشد و خدا آن چه خواهد بكند، به علم خود همه چيز را پيش از پديد آمدنشان دانسته و با مشيت خود صفات و حدود آن ها را شناخته و پيش از اظهار آن ها انشائشان كرده و به وسيله اراده تعيين رنگ و صفاتشان نموده و با تقدير خود روزيشان را اندازه‏ گيرى نموده و آغاز و پايان آن ها را شناخته و به سبب حكمش اماكن آن ها را براى مردم هويدا ساخته و به آن ها رهبريشان نموده و با امضائش علل آن ها را تشريح كرده و امرشان را آشكار نموده، اين است، تقدير خداى عزيز دانا.

شرح :
مجلسى عليه الرحمه فرمايد: اين حديث از جمله مشكلات و متشابهات احاديث است و شايد اشاره داشته باشد به اختلاف مراتب تقدير چيزها در الواح آسمانى يا اختلاف مراتب آماده شدن علل آن ها تا وقت حصول آن ها.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page