بس عزیز است برای همه کس خاطر تو
که عزیز است بسی بر همه کس زائر تو
من که باشم که سرایم ز مقامی که توراست
بر مقامی که خدایِ تو بود شاعر تو
از بزرگی و ز مظلومیت توست حسین
که من بی سر و پا هم شده ام ذاکر تو
در غیاب از نگه مردم غافل بودم
که گنه کرده به پیش نگه حاضر تو
لکه ی ننگ به دامان تو غیر از من نیست
مگرم پاک نماید نفس طاهر تو
چشمم عمریست کند غسل زیارت با اشک
به امیدی که دم مرگ شود ناظر تو
میهمان توام و ریزه خور خوان توام
یا حسین بن علی دست به دامان توام
دم به دم در همه جا دم ز تو دلبر زده ام
سنگ عشق تو به سینه مکرر زده ام
خون من بر تو حلال ونفسم باد حرام
گر به جز آل تو دم از کس دیگر زده ام
من همان کهنه گدایم که تو دانی ای شاه
همه عمر فقط حلقه بر این در زده ام
هم ز داغ غم تو شمع صفت سوخته ام
هم چو پروانه به دور سر تو پر زده ام
هر کجا نام تو آورده شود کرب و بلاست
مثل یک مرغ که بی سر شده پر پر زده ام
دست من گیر که این دست همانست که من
سال ها از غم هجران تو بر سر زده ام
میهمان توام و ریزه خور خوان توام
یا حسین بن علی دست به دامان توام
ارسالی توسط آقای محمدرضا البرزی